شب جمعه، مسجدالحرام و دعای کمیلِ پیش از وداع+فیلم

شب جمعهست؛ نشستهام کنار انبوهی از عاشقان که اشک میریزند و زمزمه میکنند و باحسرت، خداحافظی؛ آرام آرام دعای کمیل زمزمه میکنم. هر جمله دعایم، دردی از دل کَنده یا بندی به امید بسته است. خستهام اما سبک شدهام. اشکهایم؛ انگار آنها هم بوی خداحافظی شنیدهاند و بیمحابا و مثل سیل، خود را به زمین میرسانند تا آخرین بوسهها را بر صحن مسجدالحرام بزنند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی حج، آخرین شب جمعهایست که در مکه هستم. مسجدالحرام، لبریز از نور و زمزمه عاشقانه دلهاست. دلم نمیخواهد پلک بزنم؛ میخواهم تمام ثانیهها و نفسهایم را با تپش صحن خانه تو پیوند بزنم. زائر خستهای هستم که حالا باید بار بازگشت ببندد، اما هر گوشه این حرم چیزی از دلم را گروگان گرفته است.
شب جمعهست؛ نشستهام کنار انبوهی از عاشقان که اشک میریزند و زمزمه میکنند و باحسرت، خداحافظی؛ آرام آرام دعای کمیل زمزمه میکنم. هر جمله دعایم، دردی از دل کَنده یا بندی به امید بسته است. خستهام اما سبک شدهام. اشکهایم؛ انگار آنها هم بوی خداحافظی شنیدهاند و بیمحابا و مثل سیل، خود را به زمین میرسانند تا آخرین بوسهها را بر صحن مسجدالحرام بزنند.
ای خانه دوست! تمام این روزها و شبها، وقتی لب به دعا باز کردم، حس کردم که تو تنها شنونده و همدم رازم بودی. اما امشب، این نجوا فرق دارد؛ بوی خداحافظی گرفته.
پروردگارم؛ ای مهربانترین، به سرزمینم برمیگردم، اما میدانم، هیچوقت بیخودت، بیدعایت، بییادت قدم از قدم برنمیدارم.
آخرین شب جمعهایست که اینقدر خود را نزدیک به تو حس میکنم و نمیدانم عمر و تقدیر دوباره این رزق را نصیبم خواهد کرد یا نه؛ خدایا! نگاهم کن و نگذار لحظهای دور شوم.
و باز غرق دعای کمیل میشنوم و وقتی چشمم تمرکز را از گوشم میگیرد و مرا روی ترجمه دعا میکشاند، جگرم آتش میگیرد.
خدای مهربان، تو بر منِ مسکین درِ این خانه گشودی و گفتی بیا جای دیگر نرو؛ تو بر منِ مسکین درِ این خانه گشودی.
من هرچه که دارم، همه از درِ این خانه گرفتم.
گفتم گرفتارم خدا، گفتی که آزادت کنم. گفتم گنهکارم خدا، گفتی که عفوت میکنم. گفتم خطاکارم خدا گفتی که میبخشم خطا.
گفتم جفاکارم خدا، گفتی وفایت میدهم. گفتم صدایت میکنم گفتی جوابت میدهم. گفتم ز پا افتادهام گفتی بلندت میکنم.
آی خدای مهربان؛ توبه کردم، توبه شکستم، نافرمانی کردم، باز راهم را گم کردهام.
گفتم نظر بر ما نما، گفتی نگاهت میکنم. گفتم بهشتم میبری؟ گفتی ضمانت میکنم.
گفتم که ادعونی بگم؟ گفتی اجابت میکنم. گفتم که من شرمندهام گفتی که پاکت میکنم.
ای خدای مهربان؛ الهی العفو
خدایا! تو را به مهربانی و بزرگواریات میخوانم؛ ای پروردگاری که بخشندهای و گشایشگری. درِ این خانه را به رویم باز کردی؛ نمیخواهم هیچجای دیگری بروم، همه آنچه دارم از تو و از این خانه است.