حاجی نوشت؛
یاد سردار سلامی در شعب ابوطالب

این روزها حجاج دور از وطن، دلتنگی هایشان برای ایران و شهدا متفاوت است، چیزی از جنس معنویت و عبادت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، حاجیه خانم کاظمی که در سرزمین وحی حضور دارد به توصیف حال و هوای این روزهایش پرداخته است:
تنها دلشوره‌ام قبل از سفر همین بود که شد. مثل یک بزدلِ ترسو نشسته بودم به زار زدن و لرزیدن توی شعب ابی‌طالب. لرزش دستم تا حدی بود که نگران شدم پس بیافتم تک و تنها. هق‌هقم بلند شده بود. دنیا روی سرم خراب شد. همین را می‌خواست شیطان. داشت تلافی سنگ‌هایی که خورده بود را سرم در می‌آورد. توی دلم را هِی خالی کرد. اول از خانواده‌ام شروع کرد. از همسر و بچه‌هایم. بعد رفت سراغ بقیه چیزها.


خبر شهادت سردار را که دیدم فقط انا لله و انا الیه راجعون بود که نگه‌ام داشت. سردار را دوست داشتم. سردار سلامی را می‌گویم. رجزهایش را چند وقتی بود گوش می‌دادم. یعنی هر جا حرف می‌زد دنبال می‌کردم. پر بود حرف‌هایش از آیه‌های کتاب خدا. یک شیرمرد نترس...


یک‌بار شنیدم یک حزب‌اللهی گفت شهید شود خوشحال می‌شود، نمی‌دانم چرا این را گفت، حرفش را زود پس گرفت. سردار باقری را هم دوست داشتم. اسم برادرش همیشه توی چهل مومن نمازهایم بود، امشب باید اسم خودش را هم ببرم. الآن ولی وقت مرثیه نیست. نمی‌خواهم کسی گریه کند یا اشک بریزد. هر کس بگردد دنبال وظیفه‌اش. دل من که پر از امید و آرامش شده. نمی‌دانم چه شد که آرام شدم.


پتانسیل شعب یک هو فرو رفت توی وجودم. مثل یک کوه شدم. ذکر هم بی‌تاثیر نبود. دلم روشن است. کارشان ساخته‌ست. ظهور نزدیک است.اللهم عجل لولیک الفرج وا ذن له فی جهاد عدوّک و عدوّه واجعلنا من انصاره اللهم احفظ قائدنا اللهم یسّر و لا تعسّر...