بِشر بن براء بن معرور

شخصیت نام‌آور دیگری که در بقیع دفن گردیده، بشر بن براء بن معرور است. براء ابن معرور، فرزندی دارد به نام بِشر که او نیز از بزرگان و اشراف مدینه است و در عقبه با پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) بیعت کرد و در بدر و اُحُد و دیگر غزوات پیامبر(صلی الله علیه

شخصيت نام‌آور ديگري كه در بقيع دفن گرديده، بشر بن براء بن معرور است. براء ابن معرور، فرزندي دارد به نام بِشر كه او نيز از بزرگان و اشراف مدينه است و در عقبه با پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) بيعت كرد و در بدر و اُحُد و ديگر غزوات پيامبر(صلي الله عليه و آله) شركت داشت و در راه پيامبر(صلي الله عليه و آله) و آرمان‌‌هاي والاي آن حضرت جانفشاني‌‌هاي فراوان نمود.

روايات فراواني حضور او را در عقبه مورد تأكيد قرار داده‌اند.

وكان أهل بيعة العقبة الآخرة، ثلاثة وسبعين رجلاً و امرأتين وهم: أسيد بن حضير النقيب، أبوالهيثم بن التيهان النقيب... البراء بن معرور النقيب، بشـر بن البراء الخزرجي و... .[1]

و اهل بيعت عقبه آخر، هفتاد و سه مرد و دو زن بودند... كه از جمله آنان، اسيد بن حضير نقيب، ابوالهيثم بن تيهان، نقيب قوم خويش، براء بن معرور، نقيب قومش و بشر بن براء بن معرور خزرجي بودند.

همراه با پيامبر(صلي الله عليه و آله) در خيبر

از غزوه‌‌هايي كه در آن، بِشر بن بَراء بن معرور، بيش از هميشه، در كنار پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده، حادثه فتح خيبر است. هنگام نماز و در زمان غذا خوردن، با پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده است. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به ايشان علاقه داشته و اين علاقه را بار‌ها به وي اظهار كرده‌اند.

توطئه يهود بر ضدّ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و شهادت بِشر

هنگامي كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)، خيبر را فتح كرد و پيش از آن، در غزوه‌‌هاي فراواني بر يهود چيره شد، بر آنان سنگين آمد، از اين رو زني يهودي به نام زينب دختر حارث، برادرزاده مرحب، براي گرفتن انتقام از پيامبر(صلي الله عليه و آله) در قتل برادرش مرحبِ خيبري، در ماجراي فتح خيبر، تصميم گرفت به گونه‌اي پيامبر را به قتل برساند و به ايشان سم بخوراند. بنابراين پرسيد: پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اعضاي گوسفند، كدام عضو را بيشتر از همه دوست مي‌دارند؟ گفتند: پيامبر(صلي الله عليه و آله) دست گوسفند را دوست دارد. به اين جهت، گوسفندي را ذبح كرده و همه آن را كباب كرد و سم در اعضاي آن، به خصوص دست‌هايش قرار داد و خدمت پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) آورد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) لقمه‌اي از آن غذا در دهن گذاشتند و بي‌درنگ از دهن بيرون آورده، فرمودند: دست نگهداريد كه اين غذا، خودش مي‌گويد من مسموم هستم. همه ياران دست كشيدند؛ ولي بشر بن براء ابن‌معرور قبل آن، لقمه‌اي را فرو برده بود كه همين لقمه به شدت در وجود او اثر گذاشت و همانجا از دنيا رفت. و در واقع به شهادت رسيد توسط زني يهودي، كه بر اساس تحريك ديگر يهوديان در آن غذا سم ريخته بود.

حدّثنا وهب بن بقية، حدثنا خالد، عن محمد بن عمرو، عن أبي سلمة، أنّ رسول الله(صلي الله عليه و آله) أهدت له يهودية بخيبر شاة مصلية... كانت زينب بنت الحارث زوجة سلام بن مشكم و لم يأكل النبي(صلي الله عليه و آله) و الآكل كان بشر بن براء بن معرور، فمات بشر بن براء بن معرور الأنصاري.[2]

وهب بن بقيه گويد خالد براي ما روايت كرد از محمد بن عمرو، و او از ابوسلمه كه زني يهودي، به نام زينب دختر حرث (حارث) همسر سلاّم ابن مشكم، گوسفندي مسموم را براي پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) آورد، اما حضرت از آن تناول نكرد و فقط در دهانش گذاشت و بيرون آورد، اما بشر بن براء بن معرور، لقمه‌اي خورد و در اثر آن سمّ، از دنيا رفت.

البته در سند‌هاي مورد اعتماد تاريخي آمده است كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)، گرچه از آن غذا نخورد، اما همان لقمه‌اي را كه در دهان خويش گذاشت، اثر سم در وجود مباركش باقي ماند و گاهي در وجود آن گرامي اثر مي‌گذاشت و حال ايشان را منقلب مي‌ساخت و به همين جهت بسياري از مورّخان عقيده دارند كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در اثر همان سم
زن يهودي، به شهادت رسيده‌اند و مرض آخرين ايشان اثر سم زن يهودي بوده كه در خيبر به پيامبر(صلي الله عليه و آله) داده شده است.

موعظه بِشر در برابر يهود

بشر بن براء بن معرور، همراه با معاذ بن جبل در جريان خباثت‌‌هاي مكرر يهود، به ميان آنان رفته و به موعظه‌شان پرداخته است.

در كتاب «متفرقات در اسباب نزول» اين‌گونه آمده است:

نزلت هذه الآية في بني‌قريظة و بني‌نضير؛ (وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ، فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكَافِرِينَ).[3]

اين آيه درباره بني‌قريظه و بني‌نضير نازل شده است: و آن‌گاه كه كتابي از نزد خدا براي آنان آمد و آن تصديق مي‌كرد آنچه را كه به آنان نازل شده بود و آنها از قبل اظهار فتح و پيروزي كردند و چون آنچه را كه مي‌شناختند به آنان داده شد، به آن كفر ورزيدند. پس لعنت خدا بر كافران باد!

در تفسير اين آيه، ابن عباس كه آشنا به علم تفسير از جانب پيامبر(صلي الله عليه و آله) شد، كلمه «يَسْتَفْتِحُونَ» را چنين تفسير كرده است:

يستفتحون، أي: يستنصرون علي الأوس و الخزرج لرسول الله(صلي الله عليه و آله) قبل مبعثه: فلمّا بعثه الله من العرب و لم يكن من بني‌اسرائيل كفروا به.[4]

آنها اظهار مي‌داشتند كه پيروز خواهند شد؛ يعني به وسيله پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بر اوس و خزرج غلبه خواهند كرد؛ هنگامي‌كه خداوند پيامبر را از عرب برانگيخت و از بني‌اسرائيل برنينگيخت به ايشان كفر ورزيدند.

ابن عباس ادامه داده است: پس از اظهار كفر يهود، دو نفر به نزد يهود رفته و آنها را شماتت كردند؛ يكي معاذ بن جبل و ديگري بشر بن براء بن معرور بود.

فقال بشر بن البراء بن معرور، يا معشر اليهود: اتقوا الله و أسلموا، فقد كنتم تستفتحون علينا بمحمد و نحن أهل الشـرك، و تصفونه، و تذكرون أنّه مبعوث، فقال سلام بن مشكم: ما جاءنا بشيء نعرفه و ما هو بالذي كنّا نذكر لكم فأنزل الله تعالي هذه الآية... .[5]

بشر بن براء بن معرور گفت: اي جماعت يهود، تقوا پيشه كنيد و مسلمان شويد. شما كساني بوديد كه پيش از رسالت محمد(صلي الله عليه و آله) بر ما، طلب و اظهار نصرت مي‌كرديد و او را به صفات نيك مي‌ستوديد. حال چرا اين موضع را گزيده‌ايد؟
سلاّم بن مشكم گفت: محمد چيزي را كه ما مي‌خواستيم نياورده و آنچه را ياد مي‌كرديم محقّق نكرده، سپس اين آيه نازل شد... .

مورّخان آورده‌اند كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) از همان سم دچار مريضي شد، مادر بشر به عيادت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد. حضرت به وي فرمودند: «اي مادر بشر، اثر همان لقمه‌اي كه در خيبر با پسر تو خوردم، گاهي در من ظاهر مي‌شد تا اينكه اين بار نفسم را قطع مي‌كند».

فقال(صلي الله عليه و آله) يا أمّ بشر، ما زالت أكلة خيبر التي اكلت بخيبر مع ابنك تعاودني، فهذا أوان قطعت ابهري فكان المسلمون يرون أنّ رسول الله(صلي الله عليه و آله) مات شهيداً مع ما أكرمه الله به من النبوّة.[6]

پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: اي مادر بشر، همواره لقمه خيبر كه با پسرت خورديم، مرا به مرض وا داشت كه امروز هم براي همان به عيادتم آمده‌اي. پس اكنون زمان قطع نفس من است و مسلمين اعتقاد دارند كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) شهيد از دنيا رفته، به اضافه كرامتي كه خدا به او به نبوت فرموده.

البته در مطاوي و مسانيد تاريخي آمده است كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله)، پس از شهادت بِشر، زن يهودي را آوردند و دستور دادند كه او را به سزاي عملش برسانند و او را كشتند.

مدفون در بقيع

پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بشر بن براء بن معرور را در بقيع دفن كرد و خود، شخصاً بر جنازه‌اش نماز گزاردند. رحمت و غفران و رضوان الهي، بر اين حماسي پاكباخته و شهيد «فَصَلّي عَلَيهِ رَسُولُ الله وَ دُفِنَ بِالبقيع»[7]؛ «پيامبر بر او نماز گزاردند و در بقيع دفن گرديد».

 
[1]. هجرة النبي الي المدينة...، مركز المصطفي، ١٣٧٨ ه‍‍ .ش، ص ١٠٠.

[2]. اهم مناظرات الشيعة، الإنتصار، العاملي، دار السيرة، بيروت، لبنان، ١۴٢١ ه‍‍ .ش، ص ۴٨٧.

[3]. متفرقات في اسباب النزول، مركز المصطفي، 1376 ه‍‍ .ش، مركز الرسالة، ص ٢۶.

[4]. همان، ص ٣٧.

[5]. متفرقات في اسباب النزول، مركز المصطفي، 1376 ه‍ ‍.ش، مركز الرسالة، ص٣٨.

[6]. بقية اخبار مرض النبي و وفاته، مركز المصطفي، مركز الرساله، ١٣٧٨ ه‍ .ش، ص ٩۴.

[7]. بعض ما جاء في غزوة خيبر، مركز المصطفي، مركز الرسالة، ١٣٧٨ ه‍ ‍.ش، ص١٢٧.