حجاج ایرانی چگونه و به دستور چه کسی به خاک و خون کشیده شدند

در روز نهم مردادماه 1366 شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال 1407 قمری، هزاران زائر ایرانی و تعدادی از زائران دیگر کشورهای اسلامی در مکه معظّمه و خانه خدا، در حال انجام فریضه الهی برائت از مشرکین بودند که به دست ماموران دولت وهابی عربستان سعودی مورد تهاجم وحشیان

در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجّه سال 1407 قمري، هزاران زائر ايراني و تعدادي از زائران ديگر كشورهاي اسلامي در مكه معظّمه و خانه خدا، در حال انجام فريضه الهي برائت از مشركين بودند كه به دست ماموران دولت وهابي عربستان سعودي مورد تهاجم وحشيانه قرار گرفته و به شهادت رسيدند. 

 

نكته دردناك آنجاست كه بسياري از آمار شهدا مربوط به روزهاي پس از حادثه است كه مأموران سعودي اجازه مداواي مجروحين حادثه را در بيمارستان ها ندادند و برخي از مجروحين كه جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسيار و در حالي كه امكان مداواي آنها بود، به شهادت رسيدند.

 

زائران خانه خدا، مراسم برائت را همه ساله با الهام از تعاليم اسلام و قرآن برگزار مي‏ كنند و در آن، ضمن دعوت مسلمانان به اتحاد، بيزاري خود را از دشمنان اسلام به ويژه آمريكا و رژيم صهيونيستي اعلام مي‏دارند. بر اثر اين يورش بي‏رحمانه در خانه امن الهي، چهارصد نفر از حُجّاج ايراني به شهادت رسيده و بيش از هزار نفر نيز زخمي شدند. حمله به زائران خانه خدا نشان داد كه سردمداران وهابي عربستان، نه تنها لياقت خدمت به حرمين شرفين در اين كشور را ندارند، بلكه براي اثبات سرسپردگي خويش حاضرند احكام مُحكم الهي را نيز زير پا بگذارند.

 

 برگزاري مراسم برائت از مشركين در جريان اجتماع بزرگ و پرشكوه حجّ، تاثير آن را دوچندان مي‏كند. با توجه به اين اهميت، رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري، حضرت آيت‏ اللَّه خامنه ‏اي، همه ساله بر انجام هرچه باشكوه‏تر مراسم برائت از مشركين تاكيد داشته و دارند.

توطئه از پيش تعيين شده سعودي

به نظر مي رسد ماجراي جمعه خونين موضوعي تصادفي نبوده است و از مدت ها پيش مسئولان سعودي براي اجراي آن اتخاذ تصميم نموده بودند. براي اثبات اين ادعا تنها به برخي شواهد اشاره مي گردد كه موارد بسيار ديگري نيز از اين قبيل مي توان به عنوان شاهد مثال ذكر كرد:

1ـ در روز پنجم ذيحجه (1 روز پيش از واقعه)، بيمارستان‎ها و سازمان‌هاي بهداري اعلام كردند كه هيچ مراجعه كننده ايراني را براي درمان در روز ششم ماه نخواهند پذيرفت.

2ـ يك ساعت قبل از شروع راهپيمايي، درهاي ورودي به بناي بزرگ مخصوص حجاج اردني و فلسطيني بسته شد و به هيچ كس اجازه داخل يا خارج شدن از آن داده نمي شد.

3ـ سطح بام بناهاي واقع در جانب چپ راهپيمايي از كپسول‌هاي خالي و سنگ‌ها و آجرها و ابزار آلات از كار افتاده كه در طول برخورد به سوي حجاج پرتاب شد، انباشته شده بود. برخي از صاحبان اين خانه ها ابراز داشته بودند كه اين وسايل چند روز قبل از جانب حكومت سعودي به بام آنها منتقل شده بود.

4ـ تغيير آرايش پليس كه برخلاف سال‌هاي قبل در دو سوي مسير نايستاده و صف آرايي آنها در انتهاي مسير حركت حجاج و يا قرار گرفتن فرماندهان پليس در پشت سر نيروها برخلاف گذشته كه فرماندهان 100 متر در جلوي گردان خود مي ايستاده اند.

5ـ در سال‌هاي گذشته با توقف اتومبيل‌هاي سواري در مسير راهپيمايي سعي در ايجاد موانع فيزيكي براي گسستن صفوف راهپيمايان داشتند اما در آن سال از توقف خودروها در طول خيابان محل برخورد نهايي منع كردند و اتومبيل‌ها را از نزديك شدن به مسير مسجد ملك تا تقاطع خيابان عبدالله بن زبير باز داشتند.

6ـ در سال‌هاي گذشته مأموران پليس در ميان راهپيمايان حاضر مي شدند تا از انتشار جزوه ها پيشگيري كنند اما در آن سال هيچ‌يك از آنان داخل راهپيمايي نشدند و باتوم به دست صف آرايي كرده بودند.

جداي اين قبيل نمونه هاي ميداني بايد به سخنان متفاوت در ملاقات وزيرخارجه سعودي در رياض با كاردار جمهوري اسلامي و ملاقات وزير حج و امور اوقاف سعودي با نماينده ايران در روز چهارم ذيحجه و تفاوت لحن مذاكرات آنها اشاره كرد.

همچنين عملكرد رسانه ها كه در اين گونه موارد بيش از هر چيز به جذابيت‌هاي خبر و پرداختن به ابعاد كشته ها و زخمي ها و... علاقه نشان مي‌دهند، در اين موضوع كاملاً متفاوت بود و از همان ابتدا بيش از هر چيز به تطهير مسئولان سعودي پرداخته بودند.

برخوردهاي مقدماتي

برخورد ميان ايرانيان و مسئولان سعودي در سال 1366 امري بديع نبود و در طول سال‌هاي 1358 تا 1366 بارها ايرانيان به جرم بيان شعار بر ضد امريكا و اسرائيل دستگير، زنداني و شكنجه شدند و در پي آن، منازعاتي بين مسئولين دو كشور برخاسته بود.

حتي درباره اجتماعي بودن حج و فتاوي علماي حجاز و نظريات و فتاوي امام خميني(ره)، بحث هاي گوناگوني پيش آمد كه در نهايت ملك خالد بن عبدالعزيز پادشاه وقت عربستان سعودي نامه اي به امام خميني فرستاد، بر اين مبنا كه برخي روحانيون حجاز، حج را مراسم و مناسكي صرفاً فردي خواندند و توجه به مسائل اجتماعي و برپايي تظاهرات در حج را مزاحم حاجيان و حتي بدعت معرفي كردند. اجتناب از سب و لعن دشمنان را حق دانستند و آن را انحراف از دين و جسارت به مكه و كعبه مطرح كردند و حتي دولت سعودي بر اين معني تأكيد داشت كه از رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در مراسم حج جز تلبيه و دعا و نيايش روايتي وارد نشده و شعار دادن بر ضد دشمنان و فرياد زدن مغاير اهداف حج و معصيت است.

حضرت امام در 60/07/18 در پاسخ به پادشاه عربستان نوشتند كه «... اين جانب تمام گرفتاري‌ها و بدبختي‌هاي مسلمين و دولت‌هاي كشورهاي اسلامي را در اختلاف و نفاق بين آنان مي دانم. چرا بايد دولت‌هاي اسلامي با داشتن قريب يك ميليارد جمعيت و در دست داشتن ذخيره هاي زير زميني، خصوصاً موج‌هاي نفت كه رگ حيات ابر قدرت‌هاست و برخورداري از تعليمات حيات بخش قرآن كريم و دستورات عبادي، سياسي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - كه مسلمانان را به اعتصام به "حبل الله" دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذير مي فرمايد و با داشتن ملاذ و ملجأيي چون حرمين شريفين، كه در عهد رسول الله - صلوات الله عليه - مركز عبادت و سياست اسلامي بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدت ها نيز چنين بوده است و طرح فتوحات و سياسات از آن دو مركز بزرگ سياسي عبادي ريخته مي شده است، اكنون به واسطه كج فهمي ها و غرض ورزي‌ها و تبليغات وسيع ابرقدرت ها كار را به آنجا بكشانند كه دخالت در امور سياسي و اجتماعي، كه مورد احتياج مبرم و از اهم امور مسلمين است، در حرمين شريفين جرم شناخته شود و پليس سعودي در داخل مسجد الحرام و در جايي كه به حكم خدا و به نص قرآن مجيد براي همه كس حتي منحرفين محل امن است با چكمه و سلاح به مسلمانان حمله كرده و آنان را مضروب و دستگير كنند و به زندان بفرستند.

جرم اين مسلمانان شعار بر ضد امريكا و اسرائيل، اين دشمنان خدا و رسول بوده است... اگر دولت حجاز از اين فريضه عبادي - سياسي، كه هر سال در مواقف كريمه حرمين شريفين با حضور ميليوني مسلمانان تشكيل مي‌شود، استفاده سياسي اسلامي مي‌نمود، احتياج به امريكا و هواپيماهاي آواكس آن و ساير ابرقدرت‌ها نداشت و مشكلات مسلمانان حل مي شد.

مي دانيم كه امريكا اين هواپيماها را از آن جهت در اختيار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائيل از آنها استفاده نمايد. چنانكه ديديم آواكس‌هاي امريكايي براي تفرقه بين ايران و ساير مسلمانان عرب گزارشي سرتاسر دروغ داد مبني بر بمباران مراكز نفتي كويت توسط ايران... اخيراً به اين نكته تأكيد مي كنم كه از مكتوب شما ظاهر مي شود كه گزارش هاي دروغ و انحرافي به شما داده مي شود. چنانكه نوشته ايد شعارهاي زائران ايراني موجب نارضايتي و تنفر زائران بيت الله شده است.

بهتر بود شما اشخاص اميني را مأمور گزارش‌ها نماييد تا معلوم شود شعار ضد اسرائيل و امريكا موجب تنفر و نارضايتي زائران نشده، بلكه برخورد مأموران دولت سعودي و ضرب و هتك و به حبس كشيدن مهمانان خداي متعال، به جرم شعار عليه اسرائيل و امريكا، موجب تنفر و نارضايتي مسلمانان جهان و بخصوص زائران بيت الله الحرام و حرم معظم رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - شده است. از خداوند متعال خواستارم كه مسلمانان را از خواب غفلت بيدار و عظمت اسلام را روز افزون فرمايد؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمين است هدايت فرمايد...»

خون در برابر توطئه

در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجه سال 1407 قمري، هزاران زائر ايراني و تعدادي از زائران ديگر كشورهاي اسلامي در مكه معظمه و خانه خدا، پس از انجام فريضه نماز عصر، به سوي محل تجمع و شروع راهپيمايي در منطقه معابده، رهسپار شدند.

برنامه راهپيمايي در ساعت 16:30 با تلاوت آياتي از قرآن كريم آغاز شد. آنگاه پلاكاردهاي حاوي شعارهايي در نفي سردمداران بلوك شرق و غرب و اسرائيل و دعوت مسلمين به وحدت برافراشته شد؛ آنگاه جملاتي از پيام رهبر كبير انقلاب به كنگره حج براي حضار خوانده و ترجمه شد و سپس نماينده امام در حج شروع به سخنراني كرد.

پس از سخنراني، تظاهر كنندگان آرام به سوي سه راهي شعب ابوطالب به راه افتادند، مردان و زنان در صفوف جدا حركت مي كردند و جانبازان بر روي ويلچرهايشان در صفوف مقدم بودند.


در ساعت 18:40 راهپيمايي به نقطه پاياني رسيد. صداي بلندگوها خاموش و مردم به شعارهاي خود خاتمه دادند و پلاكاردها در هم پيچيده شد. ناگهان حملات عمال سعودي ابتدا با ريختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع شد.

اما پس از پايان مراسم و به دنبال حركت مردم به سوي مسجدالحرام براي اداي فريضه مغرب، پس از طي مسافتي، در حالي كه در جلوي جمعيت عظيم راهپيمايان، زنان و معلولين انقلاب در حال حركت بودند، ستون‌هايي از نظاميان آل سعود هويدا شدند. لحظه اي بعد نيروهاي امنيتي و پليس و گارد سلطنتي سعودي به سوي مردم (به‌ويژه زنان و معلولان و جانبازان) هجوم بردند و با "باتوم" بر سر و روي حجاج بي‌گناه كوبيدند.

اينان از يك طرف و مزدوران ديگر نيز از بالاي پله‌ها و ساختمان ها، سنگ و آجر و شيشه و بلوك سيماني بر سر و روي مردم مي ريختند. پس از آن شليك گازهاي سمي و خفه كننده شروع شد و به‌دنبال آن رگبار گلوله‌ها به قصد كشتن و نه متفرق كردن راهپيمايان برائت از مشركين سرازير شد و پيكرهاي پاك انسان‌هايي كه جرم‌شان اعلام برائت و بيزاري از امريكا و اسرائيل و ايادي ناپاك‌شان بود، درخاك و خون غلتيدند. زنان بي‌گناه كه چادر از سرشان افتاده بود و در زيردست وپا له مي شدند و با گازهاي خفه كننده و رگبار گلوله ها به شهادت مي‌رسيدند.

آل سعود حتي به آمبولانس‌هاي حامل مجروحين نيز يورش مي بردند و مانع جمع آوري مجروحين مي شدند. در نتيجه اين حمله و هجوم، بيش از 500 تن از حجاج بي دفاع و هراسان ايراني و غيرايراني كشته و حدود 700 تن زخمي شدند. 

بيانات رهبر كبير انقلاب اسلامي 

اين سخنان دردناك رهبر كبير انقلاب رضوان الله تعالي عليه است كه در اين حزن و اندوه سنگين و بزرگ، آرامش خويش را از دست داده است:

«بار الها، تو خود شاهدي كه دراين سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهداني داشتيم كه به‌سوي تو و به‌سوي خانه امن تو كه از صدر خلقت تاكنون مأمن هر موجودي بوده است، هجرت كردند و در پيش چشمان حيرت زده مسلمانان كشورهاي جهان به‌دست پليد امريكا كه از آستين آل سعود بدر آمده است، به خاك و خون كشيده شدند و در آستانه عاشوراي ولي الله الاعظم (سلام الله عليه) عاشورايي ديگر، با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو، در جمعه خونين پديد آوردند كه اي كاش نبودم تا آن را ببينم و يا بشنوم، نه براي شهادت عزيزاني مجاهد و مهاجر كه شهادت امري است كه آرزوي عزيزان ماست وشهدي است آشنا براي زنان و مردان و كودكان ما كه در يورش‌هاي مغولانه صدام عفلقي شديدتر و فجيع تر آن را چشيده اند و ديده ايم، بلكه براي مصيبتي است كه نه تنها براي پيغمبر اسلام (صلوات الله عليه) كه براي تمامي انبيا و مرسلين، از آدم تا خاتم پيش آمد. به فرمان كاخ سياه به‌دست ناپاك آل سعود اين شقي‌ترين جانيان عصر، بالاترين مقام مقدس الهي شكسته شد.»

 


نايف بن عبدالعزيز، وزير كشور عربستان سعودي در زمان كشتار حجاج در سال 1366 

در آن سال، "نايف بن عبدالعزيز" وزير كشور عربستان در بيانيه رسمي كه از سوي وزارت كشور سعودي در هشتم ذيحجه منتشر كرد، با دروغ پراكني به حجاج شركت كننده در برائت از مشكرين اتهامِ اخلال در مراسم حج زدند واعلام كردند كه حجاج با چوب و سنگ و چاقو به طرف مسجدالحرام هجوم آوردند و ماموران براي جلوگيري از هرج ومرج وارد شدند و نيز دراين گزارش با ادعاي عدم تيراندازي به زوار حرم آمده است كه حجاج با مأموران امنيتي درگير شدند و تعدادي از حجاج زير دست و پا ماندند و له شدند. دولت سعودي از پذيرش هيأت تحقيق اعزامي دولت جمهوري اسلامي ايران جلوگيري نمود و تا مدتها از تحويل اجساد حجاج ايراني و انتقال مجروحان نيز خودداري مي‌كرد. 

بعدها مشخص شد كسي كه فرماندهي نيروهاي نظامي آل سعود را در آن روز خونين به عهده داشته يك آلماني بوده است.

در ابتدا و پيش از پرداختن به كيستي فرمانده كشتار حجاج در سال 1366، نيم نگاهي داريم به پرونده روابط جمهوري اسلامي ايران و آلمان در تاريخ معاصر، تا در ادامه ارتباط اقدام آلمان در همكاري با آل سعود در كشتار حجاج را دريابيم.

- نيمه‌كاره رها كردن پروژه ساخت چندين كارخانه ازجمله نيروگاه اتمي ايران.

- عدم بازپرداخت بيش از شش ميليارد مارك پول نقد مربوط به نيروگاه (كه احتساب سود منطبق بر معيارهاي متعارف بانكي تاكنون بيش از بيست و شش ميليارد مارك مي‌شود.)

- قطع اعتبارات بيمه «هرمس»

- اختصاص اعتبارات مالي ويژه به حزب بعث عراق حين توطئه جنگ با ايران.

- تسليح و كمك نظامي در جهت افزايش برد موشك‌هاي «فراگ» و «اسكادبي»

- تسليح شيميايي ارتش متجاوز بعثي عراق.

- عدم عذرخواهي از كشتارهاي شيميايي و موشكي.

- تسليح اتمي عراق و تجهيز آن كشور به تأسيسات اتمي.

- دفاع از رشدي مرتد و اعلام موضع ضدّ «امام»(ره)

- تساهل پليس آن كشور در مورد حملات منافقين به نمايندگي‌ها و هيأت سياسي ايران.

- فرستادن جاسوساني مثل «باخ من»، «شيمكوس» و... جهت كسب اطلاعات براي شبكه‌هاي امپرياليسم جهاني.

- راه‌ ندادن ايران به نمايشگاه‌هاي كتاب با بهانه دفاع از آزادي قلم و بيان.

- تصويب لايحه‌هاي مختلف عليه حضور وزير خارجه وقت ايران در كنفرانس اسلام و مسيحيت.

- ارتباط سازماندهي شده با روشنفكرنماهاي داخلي ايران و تقويت همه‌جانبه خط استحاله در داخل كشور.

- و بالاخره جنجال دادگاه ميكونوس و متهم كردن مقامات عالي‌رتبه جمهوري اسلامي.

*فرمانده ميدان چه كسي بود؟

ژنرال اولريخ وِگِنِر(ulrich wegener) در سال 1929 ميلادي در شهر برادن بورگ به دنيا آمد. او در اواخر جنگ جهاني دوم كه تنها 15 سال سن داشت به عضويت ارتش آلمان در آمد و در سال 1952 به آلمان غربي رفت و در امتحانات پليس براي مدارس نظامي ثبت نام كرد. او جزو تاسيس كنندگان واحد ضد تروريستي ارتش آلمان(GSG9) مي‌باشد كه دكترين اين بخش را نيز وي راه اندازي كرده است. 

او بيشتر فعاليتش در ارتش آلمان را تحت نظر مستقيم وزير كشور وقت آن كشور، يعني هانس ديترش گنشر سپري كرده است. از جمله ديگر فعاليت‌هاي او بايد به اين نكته اشاره كرد كه او ارتباط تنگاتنگي با ارتش رژيم غاصب صهيونيستي در اكثر عمليات‌ها داشته است.

وِگِنِر پس از بازنشستگي در بسياري از كشورهاي به خصوص عربستان سعودي مشاور ايجاد واحدي به نام واحد ضد تروريستي بوده است.او بعد از پايان يافتن دوره خدمتش در ارتش آلمان و بازنشستگي به همراه چند تن ديگر يك كميته امنيتي با نام كوتر (Kotter) را راه اندازي نموده و كماكان در آنجا مشغول مي‌باشد و به كشورهاي مانند عربستان سعودي مشاوره امنيتي مي‌دهد.


ژنرال اولريخ وگنر، فرمانده نيروهايي امنيتي سعودي در زمان كشتار حجاج ايراني در سال 1366

حال با بررسي اسناد رسمي اعلام شده توسط مسؤولان دولت آلمان كه در بايگاني روزنامه‌هاي كثيرالانتشار موجود است، جنايت هولناك قتل عام صدها زائر بي‌دفاع مسلمان توسط «آل سعود» را كاري از پيش طراحي شده و در جهت مهار صدور تفكر انقلاب اسلامي از طريق مراسم برائت از مشركين نشان مي‌دهد. كشتار سبعانه‌اي كه هدايت آن را وگنر بر عهده داشته است:

* روزنامه «دي ولت» چاپ آلمان  21/11/1986 [هشت ماه پيش از كشتار جمعه خونين مكه] 

 «اولريخ.كا.وگنر»، فرمانده كماندوهاي ويژه آلمان غربي براي مدت دو سال مرخصي داده شد تا در عربستان سعودي يك واحد مخصوص، مطابق الگوي نيروهاي ضدترور آلمان ايجاد نمايد. دي‌ولت اين خبر را ديروز دريافت كرد. احتمالاً تعدادي از افسران عضو كماندوهاي ويژه مرزي آلمان به اتفاق‌ »وگنر» از دو ماه ديگر، در عربستان سعودي مشغول به كار خواهند شد.

«وگنر» در پاسخ به پرسش خبرنگار دي‌ولت اظهار داشت: «مقامات آلماني او را از خدمت در آلمان غربي براي مدت دو سال معاف كرده‌اند.»

فرمانده كماندوها تأكيد كرد كه در مأموريت جديدش در عربستان سعودي تعدادي از افسران آلماني همراه او خواهند بود.

«وگنر» ادامه داد: «از هم‌اكنون من حقوق خود را از عربستان سعودي دريافت مي‌كنم اما در حال حاضر بين مقامات آلمان فدرال و عربستان سعودي، مذاكراتي در مورد تعيين تاريخ دقيق آغاز مأموريت، در جريان است.»

«وگنر» 59ساله بنيانگذار و فرمانده نيروهاي ويژه ضدتروريسم آلمان غربي (موسوم به گ.اس.گ 9) است. عربستان سعودي، پيش از اين، پيشنهاد به خدمت گرفتن وي را به دولت آلمان داده بود.»

* روزنامه «دي‌ولت» - چاپ آلمان  25/11/1986: [چهار روز پس از خبر قبلي]

رياض اميدوار به دريافت كمك از آلمان براي ايجاد يك سامانه امنيتي است از جمله در راستاي استقرار يك واحد ويژه ضربت به وسيله «وگنر» بنيانگذار نيروي ضدتروريسم آلمان غربي است.»

هفته‌نامه «اشپيگل» - چاپ آلمان  10/8/1987: [هفته پس از كشتار]

«... سامانه‌هاي مدرن تسليحاتي، اغلب فقط توسط مشاوران، مربيان و تكنسين‌هاي كشورهاي تحويل‌دهنده قابل استفاده و بهره‌برداري هستند و اجناس صادراتي آلمان هم بايد از عربستان سعودي و شهرهاي مقدس آن محافظت كنند: «اولريخ وگنر» رئيس اسبق «گ.اس.گ.9» در اين مسير به خدمت گرفته شده بود.»

هفته‌نامه «اونمان دو ژودي» - چاپ فرانسه  10/8/1987: [هفته پس از قتل عام]

«...اين متخصص امور ضدشورش مي‌افزايد: هدايت و فرماندهي عمليات كشتار حجاج مكه در جمعه گذشته توسط ژنرال «اولريخ وگنر» فرمانده كل سابق گروه كماندويي «گ.اس.گ.9» صورت گرفته است. «اولريخ وگنر» قبلاً از مسؤولان سعودي خواسته بود كه نهايت خشونت ممكن به كار گرفته شود. وگنر كه از شش ماه پيش در عربستان به نيروهاي آن كشور آموزش‌هاي ويژه داده است، در هنگام كشتار مستقيماً اجراي عمليات را هدايت مي‌كرد. توجيه حضوري وي، دارا بودن عنوان رسمي مشاور امنيتي شهر مكه بوده است.»

* كرسنت اينترنشنال - چاپ كانادا  16/5/1988: [حدود 10 ماه پس از كشتار]

به رغم حمايت آمريكا و متّحدانش در منطقه، سعودي‌ها هنوز احساس امنيت نمي‌كنند. در واقع آنها نه‌تنها از حجّاج ايراني، بلكه از حجاج ديگر كشورها نيز مي‌ترسند. منابع اطلاعاتي غرب به سعودي‌ها گفته‌اند كه حتي مسلمانان ديگر كشورها ازجمله مسلمانان خاورميانه تبليغات سعودي را در مورد قتل‌عام حجاج در سال گذشته باور ندارند. عربستان سعودي براي رعايت تمامي جوانب احتياط، رسماً همكاري خدمات ضدتروريستي آلمان، متشكل از ژنرال «اولريخ وگنر» و هفت تن از هم قطاران آلماني‌اش با نيروهاي مسلح خود را تمديد كرده است. «وگنر مبتكر عمليات قتل عام سال گذشته سعودي‌ها در مكه بود.»

* حضور وگنر در ايران

تنها كمتر از يك دهه از حادثه كشتار زائران ايراني در مكه مكرمه، حادثه‌اي در تهران رخ داد كه پايه‌هاي امپرياليسم جهان‌خوار ايالات متحده آمريكا را به لرزه درآورد؛ و آن تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران بود. مسئولين آمريكا تلاش‌هاي فراواني براي آزادي گروگان‌هاي خود از دست دانشجويان مسلمان پيرو خط امام انجام دادند كه نمونه بارز آن لشكر كشي به طبس بود كه طوفان شن باعث شكت مفتضحانه آنها شد.

پنجم ارديبهشت، سالروز شكست تجاوز نظامي آشكار نيروهاي مخصوص ارتش جنايتكار ايالات متحده آمريكا موسوم به دلتا در صحراي طبس است. اسنادي كه پس از شهادت «محمد منتظرقائم» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يزد از بالگردهاي آمريكايي برجامانده در صحراي طبس به دست آمده نشان از طراحي و برنامه‌ريزي دقيق اين توطئه مبتني بر اطلاعات ريز و جزئيات مربوط به بخش‌هاي مختلف دستگاه‌هاي نظامي، سياسي و امنيتي كشورمان داشت.

آن روزها اولريخ ونگر به دليل مسامحه مسؤولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه چند نفر از نيروهايش با پوشش خبرنگاران تلويزيون آلمان، با هدف جاسوسي و تهيه اطلاعات مورد نياز سرويس امنيتي آمريكا «سيا» براي هدايت دقيق عمليات نيروهاي دلتا به تهران وارد شده بود.

سرهنگ «چارلي اي بكويث» فرمانده آمريكايي تجاوز نافرجام نيروهاي مخصوص تحت امرش موسوم به دلتا در طبس كه او نيز دوره ديده در آموزشگاه‌هاي نيرو مخصوص هوابرد اسرائيل و CRW است، در خاطرات خود پس از بيان اينكه به دليل دستگيري كليه مأموران اصلي سازمان سيا در تهران و اخراج كليه جاسوسان اسرائيلي [با توجه به اشغال و تعطيلي سفارت اسرائيل در تهران] توسط نيروهاي انقلاب اسلامي؛ براي شناسايي‌هاي شرم‌آور داخل خاك ايران، طراحان تجاوز نظامي آمريكا به شدت در مخمصه افتاده بودند، چنين مي‌نويسد: «تلگرافي به استاكيد [ستاد دلتا در كاروليناي شمالي] رسيد. «ديك پاتر» آن را به من رساند. اين پيام از «اولريخ وگنر» فرمانده واحد مرزي 9 آلمان بود: «چارلي» من آماده‌ام تا همراه با كاركنان تلويزيون آلمان به تهران بروم. آيا مايلي افرادي از تو به ما بپيوندند.» من پيام «اولريخ» را به اطلاع ژنرال «وات» رساندم و توصيه كردم كه دنبال اين پيشنهاد را بگيريم. 


ژنرال اولريخ وگنر، فرمانده نيروهايي امنيتي سعودي در زمان كشتار حجاج ايراني در سال 1366

* گروه ضد تروريست  GSG9 با چه هدفي ايجاد شد

حضور كارآزموده‌ترين نظاميان نيروهاي مسلح آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروي، ايتاليا، روماني، چكسلواكي و.. بلافاصله پس از پايان جنگ دوم جهاني، جهت تشكيل و گسترش رژيم اشغالگر فلسطين از مواد درس‌آموز همگرايي شرق و غرب در خدمت به صهيونيسم جهاني بود.

«ابواياد» مرد شماره دو الفتح كه بعدها در تونس توسط عوامل موساد ترور شد، از آن دوران چنين مي‌نويسد: «...در ابتداي سال 1972 ميلادي، سازمان اوپك طي نامه‌اي رسمي به كميته رهبري بازي‌هاي المپيك [مونيخ] پيشنهاد مي‌كند كه با شركت ورزشكاران فلسطيني در اين مسابقات موافقت نمايد. از آنجا كه اين پيشنهاد بدون جواب مي‌ماند، پيام ديگري ارسال مي‌گردد. نامه دوم نيز با سكوت و بي‌توجهي توهين‌آميزي مواجه مي‌شود «مسلم بود كه از نظر اين بنياد جلالت مأب كه مدعي بي‌طرفي سياسي است، ما اساساً وجود نداشتيم و يا بدتر از آن شايسته موجوديت نبوديم...»

اين در حالي بود كه غالب كشورها و نهادهاي بين‌المللي حضور تيم ورزشي رژيم اشغالگر فلسطين [به عنوان تيم ورزشي اسرائيل!] را به جاي تيم ورزشي كشور اسلامي فلسطين امري مجاز و پذيرفته شده به شمار مي‌آوردند. به اين سبب گروهي از مبارزان قهرمان فلسطيني معروف به گروه انتقام «سپتامبر سياه» طي يك برنامه دقيق اقدام به حضور در محل برگزاري المپيك مونيخ نمودند.

آنان با سه هدف عمده محل استقرار نمايندگان ورزشي رژيم اشغالگر فلسطين را اشغال و 9 اسرائيلي را به گروگان گرفتند: نخست اثبات موجوديت كشور فلسطين در برابر همه و به رغم همه. دوم بهره‌برداري از تجهيز فوق‌العاده رسانه‌هاي خبري در مونيخ براي انتشار آرمان رهايي فلسطين و سوم آزادسازي رزمندگان مقاومت فلسطين از سياه‌چاله‌هاي صهيونيست‌ها به وسيله قبولاندن تبادل اسير به متجاوزين صهيونيست.

مذاكرات ميان مسؤولان آلماني كه به عنوان ميانجي مابين فلسطيني‌ها و رژيم اشغالگر عمل مي‌كردند به دليل لجاجت «گلدا ماير» كه در رأس دولت وقت صهيونيستي قرار داشت به بن‌بست خطرناكي كشيده مي‌شد كه با ميانجي‌گري سفير يك كشور عرب پيشنهاد توافقي مبني بر انتقال فلسطيني‌ها و اسراي اسرائيلي به پايتخت مصر از طريق فرودگاه نظامي «فورشتنفلد بروك» به وسيله هواپيمايي لوفت هانزا صورت مي‌گيرد. تزوير و نيرنگ مسؤولان آلمان كه نيروهاي ويژه‌ خود را به طور كامل تحت امر دواير امنيتي صهيونيست‌ها قرار داده بود در اين مرحله آشكار شد و بر خلاف تعهد توافق شده، به تيراندازان مخصوص، دستور آتشباري داده مي‌شود كه اين عمل موجب شهادت سه فلسطيني مي‌گردد كه پس از آن، دو فلسطيني ديگر با انفجار مواد منفجره و با شهادت خود، هر 9 اسرائيلي را به هلاكت مي‌رسانند.

در آن زمان، لجاجت خانم «گلدا ماير» كه هيچ گونه علاقه‌اي به نجات جان گروگان‌ها نشان نمي‌داد، غيرطبيعي به نظر مي‌رسيد اما پس از واقعه المپيك مونيخ و اعلام تصميم دولت آلمان بر راه‌اندازي يك گروه ويژه از نيروهاي عمليات مخصوص زير نظر سرويس‌هاي امنيتي اسرائيل، آمريكا و انگليس، آشكار شد كه صهيونيست‌ها به اين بهانه به مطلوب خود نزديك مي‌شدند. حاكميت غاصب فلسطين به دلايل متعدد اقتصادي، امنيتي و ديپلماتيك نمي‌توانست جلادان دوره ديده موساد را در منطقه اروپا مستقيماً وارد عمل كند، ضمن آنكه به آموزش‌هاي متعارف نيروهاي عمليات امنيتي اين كشورها نيز اعتماد لازم را نداشت. از طرف ديگر مسؤولان تحقير شده آلماني كه پس از شكست در جنگ جهاني دوم، رؤياي ايجاد يك واحد نظامي نخبه جهت انجام مأموريت‌هاي ويژه تروريستي خود را در سر مي‌پروراندند براي نمايش خوش رقصي خود به صهيونيست‌هاي اشغالگر، در آوريل سال 1973 ميلادي يعني حدود شش ماه پس از المپيك مونيخ شرايط ايجاد اين واحد ظاهراً آلماني را تحت عنوان «گرنز شسوتز گروپ ناين» با علامت اختصاري GSG9 فراهم آوردند. تنها شرط ضمن تأسيس اين گروه از طرف اسرائيلي‌ها اين بود كهGSG9 توسط ارتش آلمان اداره و كنترل نشود بلكه تحت كنترل «بوندس گرنز شوتز» يا همان نيروي گارد مرزي آلمان جايگاه سازماني داشته باشد. 

همه كساني كه داوطلب خدمت در اين گروه جنايتكار بودند تحت سوگند مؤكّداً سرّي خاصي براي تن دادن به جنايتكاري «حرفه‌اي» قرار گرفته‌اند. تمام اعضاي GSG9 كه سابقه حضور در ارتش آلمان را داشتند در يك اقدام بوروكراتيك از ارتش استعفاء و به گارد مرزي آلمان پيوستند.

افتخار راه‌اندازي اين گروه كه در تبليغات اسرائيلي‌ها و آلمان‌ها واحد ويژه ضدّ ترور معرفي مي‌گردد به شكل رسمي به نام «اولريخ وگنر» كه مجرّب‌ترين جاني آلماني دوره ديده در آموزشگاه‌هاي نيرو مخصوص هوابرد اسرائيل و CRW وابسته به SAS انگليس ثبت شده است.

بر خلاف بسياري از ديگر واحدهاي نيرو مخصوص كشورهاي غربي، اعضاي واحد GSG9 مجبور نيستند واحد را پس از طي دوره خود ترك كنند بلكه اجازه دارند مادامي كه توانايي حفظ معيارهاي سخت مربيان گروه را داشته باشند در گروه بمانند. اين سياست از اين جهت اعمال مي‌شود كه تجربيات عمليات‌هاي واقعي اعضاي قديمي به نسل بعدي منتقل شوند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه موجب دميده شدن روح شهادت‌طلبي بر پيكر مبارزات مظلومانه ملت فلسطين گرديد و احساس خطر سران اسرائيل و آمريكا از پيام وحدت جهان اسلام در مقابل كفر و الحاد، برخي از نظريه‌پردازان استكبار جهاني علناً به بيان ارتباط ميان برگزاري مراسم برائت از مشركين در مكه و انتفاضه پرتابگران سنگ در اراضي اشغالي پرداختند.

بررسي سوابق جنايات متعدد و شرم‌آور گروه GSG9 خود فرصت و حوصله ديگري را مي‌طلبد اما ذكر اين نكته حياتي است كه «وگنر» و چند تن از همقطارانش در GSG9 هدايت و اجراي مستقيم عمليات قتل عام فجيع و بي‌رحمانه حجاج بي‌دفاع و زائران حرم امن الهي را در سال 66 كه به شهادت 324 تن از هموطنان‌مان و صدها مسلمان كشورهاي ديگر منجر شد بر عهده داشتند.

در آن زمان ميرا‌ث‌خواران «بني‌سفيان»، سمت مشاور امنيتي مكه را به «وگنر» واگذار كرده و پس از آن نيز از خدمات مختلف اين تروريست خطرناك و همراهان سفّاكش در GSG9 بي‌بهره نماندند.

هفته‌نامه اكونوميست در شماره 12/5/1988 چنين مي‌نويسد: «اولريخ وگنر» فرمانده آلماني GSG9 واحد مخصوص ضدتروريست قراردادي سه ساله با سعودي‌ها امضاء كرده است. او و شش عضو ديگر همين واحد كه از دو سال پيش در عربستان سكونت دارند، آموزش نيروهاي مخصوص امنيتي عربستان سعودي را بر عهده خواهند گرفت.»

آثار جمعه خونين

قتل عام حجاج اما در كنار تمام دردناكي‌اش، ماهيت كشورهاي مرتجع عرب و ارتباط و همكاري آنها را با استكبار جهاني به اثبات رساند. حضرت امام(ره) در بـيان واقعي اثرات اين واقعه در پاسخ تلگرام نماينده خود در حج نوشت: اگـر هـزاران مـبـلـغ روحاني را به اقطار عالم مي‌فرستاديم تا مرز واقعي بين اسلام راستين و اسلام امريكايي و فرق بين حكومت عدل و حـكـومت سرسپردگان مدعي حمايت از اسلام را مشخص كنيم، به‎صورتي چنين زيبا نمي توان ستيم. حجت‎الاسلام و المسلمين رحيميان نيز در خاطرات خود مي‌گويد: «در بازگشت، گزارش حج خونين قبل از تشرف، جناب آقاي رسولي گفت:- حضرت امام، چند بار سراغ شما را گرفته‌اند.

هنگام تشرف از پله‌ها كه بالا مي‌رفتم، حضرت امام در اتاق و از پشت شيشه متوجه حقير شدند و تبسم كردند. وارد شديم و سلام كردم. با خوش‎رويي و تبسم جواب فرمودند و ادامه دادند: قبول باشد. كي آمديد؟

عرض كردم:  ديروز.

سؤال كردند: ان شاء الله سالم هستيد؟ آسيبي نديديد؟

مختصراً جواب عرض كردم و مشغول كارمان شديم. بعد از انجام كارها و انجام ملاقات‌هاي دست‌بوسي، دوباره به خدمت مشرف شدم و به عرض  رساندم: بسياري از مسلمانان كشورهاي ديگر، از من به عنوان ايراني مصرانه خواسته‌اند دست شما را از طرف آنان ببوسم و بوسيدم. صحنه كشتار حجاج و سلاح‌هايي كه به كار گرفتند. سؤال كردند: تيراندازي زيادي بود؟

همه آنچه را كه ديده بودم، به عرض رساندم. سپس از ملاقات با گروهي از فلسطيني‌هاي ساكن در فلسطين اشغالي كه بعد از حادثه جمعه خونين در بعثه براي اظهار همدردي نزد ما آمدند، گفتم كه ما ضمن احساس دلگرمي از محبت و همدردي ايشان و خوشحالي از فرصتي كه پيش آمده، آماده مي شديم تا با تشريح مواضع انقلاب اسلامي در مورد مسائل جهاني اسلام به ويژه مساله فلسطين، آنها را هر چه بيشتر به مشاركت در انقلاب و جهاد اسلامي عليه صهيونيسم ترغيب نماييم ولي با كمال تعجب و ناباوري، واقعيت را فوق تصور خود يافتيم! آنها بعد از احوالپرسي در حالي كه بشدت متأثر و گريان بودند، مشاهدات غمبار خود را از صحنه كربلاي خونين مكه بازگو كردند. از قساوت‌هاي سعودي‌هاي آل يهود، گفتند: كه چگونه بر پيكر پاك زنان شهيد چكمه مي‌كوبيدند و كيف‌هاي پول و دستبند و گردنبند آنها را با خشونت و ايجاد جراحت بيشتر بر جسد خونين آنها، مي‌ربودند! از مظلوميت ملت ايران گفتند: كه ما تاكنون فكر مي‌كرديم كسي مظلوم‌تر از ما فلسطيني‌ها نيست ولي در اينجا فهميديم كه شما از همه مظلوم تريد و دشمنان شما از همه بي‌رحم‌تر و پست‌تر!

و بالاخره در پايان به محضر امام معروض داشتم كه همه تا قبل از جمعه خونين مكه از اينكه حضرتعالي آيه "و من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله" را در آغاز پيام حج امسال انتخاب كرده بوديد، متعجب و شگفت زده بودند. آن گاه كه حادثه اتفاق افتاد، به نكته قضيه پي برديم و در عين حال، تعجب و شگفت زدگي همه دو چندان شد. تا قبل از اين فراز از عرايضم، حضرت امام با سؤال‌ها و با نگاه و استماع‌شان، زبانم را در بيان ماوقع گويا مي‌كردند و استقبال‌شان، گوياي اين بود كه در جستجوي اخبار جديد و اطلاع از مشاهده‌ها بودند. اما وقتي از آيه و پيام گفتم و خواستم در لفافه و كنايه از كرامت و چهره شان درهم كشيده شد! انگار كه اين مقوله نه تازه است و نه گفتني. گويي كه نخواستند حتي با نگاه و در نگاه‌شان، چيزي را در اين زمينه افشا كنند، كه هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند. در پايان عرض كردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس انجام دادم و امام فرمودند:سعي كنيد بعد از اين هم همين طور باشيد.

روز بعد كه جناب حاج احمد آقا جهت ديدار اينجانب به منزل تشريف آوردند نقل كرد كه امام به ايشان فرموده بودند كه فلاني - رحيميان - حرف‌ها و خبرهاي خوبي داشت و اين نشان مي‌داد كه در شرايطي كه عمده اخبار از حج خونين غم انگيز بود ظاهراً براي اولين بار از پيامدهاي مثبت و سازنده آن بخصوص در مورد فلسطيني‌ها مطالبي را شنيده و خوشحال شده بودند.»

ادامه راه شهيدان مكه

مراسم برائت از مشركين پس از توقف در سالهاي 1367 تا 1369 و عليرغم تضييقات و تحريمها، از 1370 هجري شمسي مجدداً، در مكه انجام شد؛ در 1370 در روز ششم ذيحجه 1411، در مقابل بعثه مقام معظم رهبري؛ در سال 1371 برابر با، ششم ذيحجه 1412 در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب و از سال 1372 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودي براي برگزاري مراسم برائت، به علت تضييقات و اجتناب از خون‌ريزي، در مني و عرفات همه ساله در زير چادرها برگزار شده است.


| شناسه مطلب: 14729