آیا تظاهرات برائت از مشرکین در سال های بعد از انقلاب و حوادث مترتب بر آن بر خلاف قوانین کشور عربستان و مغایر با اصل احترام به قوانین کشور نبود؟
یکم . احترام به قوانین کشورهای دیگر : موضوع قانون واحترام به قانون امروزه یکی از مهمترین مسائلی است که در رعایت اصل آن تقریبا هیچ کس جز دیکتاتورها و خلافکارانی که قانون بر خلاف منافع آنان می باشد شکی ندارند اما در جزئیات آن با توجه به موارد مختلف رعایت آن
يكم . احترام به قوانين كشورهاي ديگر : موضوع قانون واحترام به قانون امروزه يكي از مهمترين مسائلي است كه در رعايت اصل آن تقريبا هيچ كس جز ديكتاتورها و خلافكاراني كه قانون بر خلاف منافع آنان مي باشد شكي ندارند اما در جزئيات آن با توجه به موارد مختلف رعايت آن جاي بحث و بررسي دارد از جمله رعايت قوانين و مقرررات كشورهاي ديگر براي كسي كه به آن كشور سفر مي كند . در اين زمينه نيز مي توان گفت اصل رعايت قوانين و مقررات كشورهاي ديگر توسط مسافران آن كشور امري بديهي و مورد قبول مي باشد و بر همين اساس نيز هر كشوري مجازاتهاي مختلفي براي مسافراني كه به نقض قوانين و مقررات كشور ميزبان مي پردازند مقرر داشته است اما آنچه جاي بحث دارد تعارضي است كه برخي از قوانين ممكن است با برخي حقوق ديگر از جمله حقوق اساسي داشته باشند از جمله به عنوان مثال كشوري قوانيني را تصويب مي كند كه آزادي مذهبي فردي را محدود مي كند همچون برخي كشورهاي اروپايي كه در اين صورت با توجه به اينكه آزادي در مذهب يكي از حقوق اساسي فرد مي باشد كه حتي در اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز انعكاس يافته است (ماده ۱۸: هر كس حق دارد كه از آزادي فكر ، وجدان و مذهب بهره مند شود) لذا در اين شرايط مي توانيم بگوييم كه لزومي به احترام به قوانين مخالف حقوق اساسي و اوليه وجود ندارد و تا جايي كه امكان دارد بايد در مقابل چنين قوانيني ايستادگي نمايد و يا به شيوه هاي ديگري مثل هجرت و ... تمسك بجويد . لذا اصل موضوع احترام به قوانين كشورهاي ديگر هر چند بر خلاف نظر و منافع شخصي وي باشد مورد پذيرش همگان استو اين مساله مبناي عقلي دارد چرا كه همانگونه كه در دلايل لزوم وجود حكومت در جامعه گفته مي شود وجود حكومت براي ايجاد نظم و امنيت جوامع بشري و قوام ودوام آن ضروري ميباشد وجود قوانين نيز در راستاي همين مساله ضروري مي باشد و وجود قوانين بدون رعايت آن و نيز قوه اي كه رعايت آن را تضمين نمايد بي فايده خواهد بود و در اين زمينه فرقي بين رعايت قوانين كشور خود و قوانين كشور هاي ديگر نخواهد بود چرا كه مطلوبيت قانون و نظم در همه جاي دنيا امري بديهي است و يكي از عوامل ضمانت رعايت قوانين در همه جاي دنيا احترام متقابل ملتها به قوانين همديگر مي باشد . موضوع رعايت و احترام به قوانين كشور ميزبان به اندازه اي حائز اهميت است كه حتي امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي كه بر اساس مباني ديني خويش نظامهاي جهان و قوانين بر آمده از آن را نظام طاغوتي مي دانستند اما آنجا كه مساله قوانين مربوط به نظام اجتماعي كه مرتبط با حقوق اجتماعي انسانها مي باشد مطرح مي شد خود را ملزم به رعايت اين قوانين مي دانستند كما اينكه در سفر فرانسه همانگونه كه مشهور است زماني كه برخي از ياران حضرت امام خميني به مناسبتي گوسفندي را ذبح مي كنند از آنجايي كه ذبح گوسفند در منزل طبق قوانين فرانسه ممنوع مي باشد ايشان به منظور احترام به اين قوانين از گوشت گوسفند ذبح شده نمي خورند .
دوم . مراسم برائت از مشركين : براي پرداختن به بخش دوم سوال ابتدا لازم است با مراسم برائت از مشركان ، پيشينه تاريخي آن و سرگذشت آن در تاريخ معاصر آشنا شويم . بر اين اساس مي گوييم برائت از مشركان تعبيري قرآني به مفهوم بيزاري و اجتناب از مشركين و دشمنان مسلمانان و قطع پيوند با آنهابوده و با توسعه معنا اصطلاحاً به فعاليتهايي كه در بُعد سياسي حج به صورت اجتماعي انجام مي گيرد نيز اطلاق مي شود.
در آيات مختلف قرآن گذشته از نكوهش شديد «شرك » و مشركان ، و بيان عاقبتِ شوم آنها، تأكيد بر ضرورت گسستن پيوند از مشركان و توصية جدّي به مقابله با آنان (نساء: 48، 116؛ انعام : 79، 106؛ يونس : 105؛ حجر: 94؛ قصص : 87؛ روم : 31؛ فصلت : 60؛ توبه : 5، 36؛ بيّنه : 6؛ احزاب : 73؛ فتح : 6) و به برائت انبياء از مشركان و اعلان بيزاري آنها از «شرك » و «موضوع له شرك » تصريح شده است (انعام : 19، 78؛ توبه : 3، 114؛ هود: 35، 54؛ يونس : 41؛ شعرا: 216؛ زحرف : 26). نمونة بارز اعلام برائت از مشركان در امتهاي پيشين ، بنابر قرآن (ممتحنه : 4) حضرت ابراهيم (ع ) و يارانش بودند كه قاطعانه برائت خود را از مشركان و بتهاي آنها اعلام داشتند. اِسناد عمل برائت در اين آيات به پيامبران ، بيانگر اين نكته است كه اين عمل علاوه بر صبغة اعتقادي ، جنبه سياسي و حقوقي و اجتماعي نيز دارد و با تعيين مشي و رفتار بيروني مؤمنان ، موحّدان را از مشركان و كافران متمايز مي كند. بويژه آنكه در كتب لغت نيز «برائت » را به معناي بيزاري و اجتناب ، و گسستن پيوند و ارتباط دانسته اند (راغب اصفهاني ، ص 45؛ المعجم الوسيط ، ج 1، ص 46؛ طبرسي ، ج 5، ص 5؛ لسان التنزيل ، ص 166؛ قرطبي ، ج 8، ص 63).
اعلان عمومي «برائت از مشركين » و اَحكام الحاقي آن ، در تاريخ اسلام براي نخستين بار ، پس از نقض عهد مشركيني بود كه پس از فتح مكه (8 ه ق ) با پيامبر اسلام پيمان عدم تهاجم و دشمني بسته بودند. آيات نخست سورة توبه متكفّل اين اعلان بود. (ده آية اول رجوع كنيد به ابن كثير، تفسير ، ج 2، ص 287ـ293) حضرت علي عليه السلام اين آيات را به دستور رسول اكرم (ص ) در مراسم حج سال نهم هجرت ابلاغ كرد آيات مزبور، علاوه بر برائت از مشركانِ پيمان شكن ، تمامي مشركان ، اعم از پيمان بستگان و غير آنان ، را شامل مي شود؛ زيرا به نظر برخي از مفسّران ، آية سوم سورة برائت ، تكرار آية اول نيست ؛ آية اول اعلام برائت و بيزاري از مشركينِ پيمان شكن ، و خطاب آية سوم به صورت اعلام برائت يا به تعبير قرآن «اذان[اعلام] برائت » متوجه تمامي مردم است ، نه خاصّ مشركين ، تا همه بدانند كه خدا و رسول از مشركين بيزارند و مردم خود را براي چنين امري ، پس از سپري شدن ماههاي حرام ، آماده سازند (طباطبايي ، ج 9، ص 149؛ زحيلي ، ج 10، ص 103؛ قطب ، ج 4، ص 115ـ139؛ فخر رازي ، ج 15، ص 222؛ زمخشري ، ج 2، ص 244). به نظر برخي مفسران ، حج سال نهم را از آنرو «حج اكبر» مي نامند كه عزتِ كامل مسلمانان و ذلّت مشركان در آن سال ظاهر شد (آلوسي ، ج 10، ص 46).
در ابلاغ «برائت از مشركين »، حضرت علي عليه السلام ، در بعدازظهر دهم ذيحجه در مِني ، با شمشير برهنه ، به خطبه ايستاد و پس از تلاوت آيات نخست سورة برائت ، چهار حكم الحاقي رسول اكرم را ابلاغ كرد (حويزي ، ج 2، ص 179؛ ابن كثير، تفسير ، ج 2، ص 289 ـ290؛ سيوطي ، الدرالمنثور ، ج 3، ص 209ـ210؛ طبرسي ، ج 5، ص 6ـ7) مضمون «اذان برائت » - با توجه به تعبير «اَنَّ اللّه بَريٌ مِنَ المشركين و رسولُهُ» و مفاد آيات تفصيليِ بعدي سورة توبه دربارة مشركان (11ـ 28)، ذميّان مشرك و كافر (29ـ32)، زراندوزان (34ـ35) و منافقان (50ـ57) - اشاره به آن دارد كه اين اعلاميه را نبايد مقابلة مقطعيِ رسول اكرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم با رفتار مشركان پيمان شكن دانست ، بلكه اين مضمون و نحوة ابلاغ ، بيان كنندة يك اصل اسلامي و هميشگي است كه خداوند آن را مقرر كرده تا روش سياسي اسلام و مسلمانان را در مقابل مخالفانِ اصل توحيد و ناقضان حقوق انساني و مشروع مسلمانان ، روشن سازد (فخر رازي ، ج 15، ص 220ـ221؛ آلوسي ، همانجا؛ زمخشري ، همانجا) در واقع ، اعلان برائت ، در رديف آياتي است كه در آنها برخورد عمومي جامعة اسلامي با كافران و مشركان بيان شده و «ولايت » (نساء: 89)، «ركون » (هود: 113)، «تولّي » (مائده : 51)، «سبيل » (نساء: 141) و «حُبّ» (آل عمران : 119) نسبت به آنها نفي و با اذان برائت ، جنبة سلبي و بيروني توحيد تبيين و تبليغ شده است (عبده ، ج 10، ص 182).
تفكيك خطوط اعتقادي و عملي مسلمانان از مشركان و كافران و منافقان و اهل كتاب ، بويژه پس از پيوستن طلقا و طوايف نومسلمان ثقيف و هوازن به صفوف مسلمانان كه ايمانشان به استواري مهاجرين و انصار نبود و القاي روحية تولي و تبري كاملاً از آيات سورة برائت مستفاد مي شود. از همين وجهه نظر نيز تداوم موضوع در سالهاي بعد و براي هميشه ضروري مي شود (قطب ، ج 4، ص 91ـ109).
شيوه هاي اعلام برائت مي تواند به گونه هاي مختلف و مناسب ، در قالب رعايت اصول ديگر اسلام و شرايط زمان انجام شود، اما آنچه به عنوان ركن ، در اجراي آن بايد ملحوظ شود، اصلِ معنا و مفهوم اعتقادي و سياسيِ طرد بت و بت پرستي ، و اعلان انزجار از مشركان و دشمنان اسلام و محكوم كردن سياستهاي خصمانه و توطئه گرانة و مشي ستمگرانه و تجاوز كارانة آنهاست (امام خميني ره ، ج 20، ص 112). بر همين پايه است كه برقراري مناسبات با غير مسلماناني كه چنين روشي را ندارند، منع نشده است (ممتحنه : 8).
از سوي ديگر با توجه به محتواي برائت ، و نيز ارزش تأسي به پيامبر صلي الله عليه وآله در انتخاب زمان و مكان اعلان برائت ، مناسبت حكم و موضوع ايجاب مي كند كه بهترين و كارآمدترين شكل اعلان برائت از مشركان ، در حرم و در ايام حج انجام گيرد. از آية سوم سورة توبه نيز مي توان چنين استنباط كرد كه اعلان برائت با اعمال و مناسك حج منافات ندارد، بلكه رابطة ميان آن دو، در هدف و ماهيت و نتايج ايجاب مي كند كه براي تكميل آثار و بركات هر يك از آنها، اين دو عمل عبادي و سياسي همراه يكديگر انجام پذيرند؛ زيرا حج ، در مفهوم جامع خود بسياري از شعائر توحيدي را دربر مي گيرد و عبادتي اجتماعي ـ سياسي به شمار مي رود، و صرفاً حركتي فردي نيست .
آيات قرآني دربارة كعبه و مكه ، با تعابيري چون قياماً للناس (مائده :97)؛ مثابةً للناسِ و اَمْناً (بقره : 125)؛ وُضِعَ للناس (آل عمران : 96) و مُباركاً و هديً للعالمين (آل عمران : 96)، ماهيت اجتماعي بيت الله الحرام ، و به تبع آن حج را بيان مي كند. روايات نيز اثر حج را در حفظ و تقويت دين ( نهج البلاغه ، حكمت 244)، و معرفي اسلام (همانجا) تقويت پيوند و استحكام جوامع اسلامي ، آشنايي مسلمانان با يكديگر، و شناخت آثار پيامبر و ياد آوردن و فراموش نكردن آنها، متذكر مي شود (حرعاملي ، 1403، ج 8، ص 9؛ابن بابويه ، 1385، ص 405، حديث 6).
همچنانكه روايات ديگري ، ارتباط حج با ولايت و رهبري (كليني ، ج 1، 392؛ مجلسي ، ج 99، ص 374)، اجتناب مؤكد از تعطيلي و ترك آن ولو به اهتمام حكومت (كليني ، ج 4، ص 272؛ ابن بابويه ، 1393، ج 2، ص 420؛ حرّ عاملي ، ج 8، ص 16) را بيان مي دارد، و گواه آن است كه حج فريضه اي است با جنبه هاي گوناگون توحيدي ، و آميزه اي است از عبادات و اجتماعيات ؛ حتي برخي مفسران ، منافع ياد شده در آية 32 سورة حج را اعم از منافع معنوي و مادي ، مانند سياست ، ولايت ، تعاون و همبستگي ، رفاه عمومي ، تدبير و توسعة تجارت ، و رفع ديگر حوايج مي دانند. (طباطبائي ، ج 14، ص 369) كه به حسب شرايط و احوال جوامع اسلامي و نيازهاي روز، تغيير مي كند (قطب ، ج 5، ص 592).
نمونه هاي بهره گيري سياسي و اجتماعي از موقعيت بيت الله الحرام و حج كه حرم امن الهي بشمار رفته و همگان در آن مصون هستند، در سنت رسول اكرم و ائمة اطهار عليهم السلام و مسلمانان متعدد است و ما به بعضي از آنها اشاره مي كنيم : 1) در سال هفتم هجرت ، پيامبر اكرم بر اساس توافقنامة حديبيه ، همراه دو هزار تن از مسلمانان ، براي مناسك عمره (عمرة القضاء) به مكه رفتند و از نحوة آرايش شكوهمند مسلمانان به هنگام طواف و شعارهاي آنان ـ از جمله اشعار عبدالله بن رواحه ـ براي نمايش قدرت مسلمانان در برابر مشركان بهره بردند (طبرسي ، ج 9، ص 127؛ ابن هشام ، ج 4، ص 13؛ مجلسي ، ج 99، ص 95؛ حرّ عاملي ، 1403، ج 13، ص 352؛ ابن حنبل ، ج 1، ص 221) شخص رسول اكرم ، پس از طواف و سعي ، بوضوح شكست مشركان و نابودي آنها را از خدا مسئلت كرد (ابن حنبل ، ج 4، ص 381). 2) در سال نهم ، با ابلاغ برائت ، صفوف مسلمانان از كفار و مشركان كاملاً متمايز شد. 3) در سال دهم ، حجة الوداع ، با تأثيرات عميق در مسائل اعتقادي ، احكام و اجتماعياتِ اسلامي برگزار شد و حج مظهر عظمت اسلام و مسلمين و استعلاي آن بر كفار و مشركين معرفي گرديد، چنانكه خطبه هاي مني و عرفه و غدير خم رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله وسلّم متضمن مسائل مهم و اساسي جهان اسلام بود (طبري ، جامع البيان ، ج 2، ص 205 ـ 206؛ يعقوبي ، ج 2، ص 109ـ112؛ ابن هشام ، ج 4، ص 250؛ اميني ، ج 1، ص 9ـ10). 4) در سال 58، امام حسين عليه السلام در مراسم حج ، بسياري از صحابه و مؤمنين و انصار برجسته را در مني گرد آورد و از طغيانگري معاويه و ستمهاي او سخن گفت و از ايشان خواست كه هنگام بازگشت از حج ، پيام او را به مردم ديگر ابلاغ كنند تا از دين حق دفاع شود؛ و همگان را بر صدق گفتار خود گواه گرفت (طبرسي ، ج 2، ص 396؛ ابن شعبة ، ص 269؛ عامري ، ص 206ـ207). 5) در سال 60، امام حسين عليه السلام با استفاده از موقعيت حج ، به افشاي چهرة حكومتِ يزيدبن معاويه پرداخت ، و چون شنيد كه عوامل حكومتي قصد جانش را دارند، براي حفظ حرمت حج و حرم ، در روز هشتم ذيحجه با اظهار وضع پر مخاطرة خود همراه خانواده و تعدادي از ياران به سمت عراق حركت كرد (مقرم ، ص 72؛ يعقوبي ، ج 2، ص 249؛ حسن ابراهيم حسن ، ج 1، ص 399؛ مجلسي ، ج 44، ص 365؛ حرّ عاملي ، 1403، ج 14، ص 310ـ311). 6) عبدالملك ، خليفة اموي (حك : 65ـ86)، در موسم حج ، با امام سجاد عليه السلام مواجه شد. امام در نشستي ، مواضع پدر خويش و فساد حكومت وقت را مطرح كرد (مجلسي ، ج 46، ص 120؛ حرّعاملي ، 1357 ش ، ج 7،ص 32). 7) زماني كه هشام بن عبدالملك عظمت امام سجاد عليه السلام را در مراسم حج ديد و به تغافل از بردن نام ايشان خودداري كرد، فرزدق شاعر نامدار، در معرفي بليغ امام سجاد عليه السلام ، قصيدة معروف و پر محتواي خود را سرود و به رغم مخاطرات معمول ، از موقعيت حساس حج براي معرفي مقام ولايت بهره برد (مجلسي ، ج 46، ص 124؛ ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 169ـ172؛ شوشتري ، ج 12، ص 136). 8) دعاهاي پرمحتوا و جامع حضرت امام سجاد عليه السلام در عرفه و مني ( صحيفة سجاديه ، ص 298ـ 347). 9) در روايت حبابة الوالبيه و ابي بصير آمده است كه امام سجاد عليه السلام در ايام حج مشكلات مردم را حل مي فرمود و در يكي از آن روزها امام باقر عليه السلام را به عنوان وليّ خدا پس از خود، معرفي كرد (ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 182؛ مجلسي ، ج 46، ص 259). 10) تشكيل جلسات بحث علمي و سياسي با شركت و نظارت امام باقر عليه السلام در جوار حرم و كعبه (مجلسي ، ج 11، ص 241، ج 46، ص 281، 354) و تحذيرات صريح ايشان در عدم متابعت از ظالمين و فاسقين (همان ، ج 23، ص 214). از همين قبيل است برخورد علمي و سياسي امام باقر عليه السلام با هشام بن عبدالملك و نافع مولي ابن عمر، در مراسم حج (همان ، ج 18، ص 308؛ كليني ، ج 8، ص 120). 11) معرفي كردن امام جعفر صادق ، امام موسي كاظم عليهماالسلام را به ولايت در راه مكه (ابن بابويه ، 1363 ش ، ج 1، ص 23؛ مجلسي ، ج 48، ص 12، ج 49، ص 11). 12) مباحثات امام جعفر صادق عليه السلام با زنادقه در موسم حج و در كنار كعبه (مجلسي ، ج 10، ص 209، ج 3، ص 33، ج 99، ص 28؛ كليني ، ج 4، ص 197) و مجادلات علمي ايشان با معتزله (كليني ، ج 5، ص 23؛ حر عاملي ، 1403، ج 15، ص 41؛ مجلسي ، ج 47، ص 213ـ214)؛ 13) ماجراي طالبيان در زمان هادي ، خليفة عباسي (حك : 169ـ170)، كه در آن حسين بن علي بن حسن و يارانش عازم مكه شدند و تا زمان حج در آنجا ماندند (ابن كثير، البداية ، ج 10، ذيل حوادث سال 169) تا نداي مظلوميت خود را در مقابل ستمگري خليفه سر دهند، اما در روز ترويه بر اثر حملة سپاهيان هادي در فخّ، نزديكي مكه ، به شهادت رسيدند (يعقوبي ، ج 2، ص 405). 14) اعتقاد اسلامي مبني بر آغاز شدنِ قيام مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه از كنار كعبه و بيعت مردم با ايشان در ميان ركن و مقام (سيوطي ، الحاوي ، ج 2، ص 230ـ231؛ حرّ عاملي ، 1403، ج 3، ص 517؛ ابن ماجه ، ج 2، ص 1366؛ ابوداود، ج 2، ص 43؛ مجلسي ، ج 13، ص 179،ج 52، ص 222، 237).
غفلتهاي تاريخي در مقاطع مختلف ، باعث نقصان توجه به مقصود اصلي و ماهيت ذاتي حج شده است ، همچنانكه پس از بناي كعبه و آغاز حج ابراهيمي نيز بتدريج خرافات و اوهام بر حج اصيل تأثير نهاد و آن را به صورت حج جاهلي درآورد. (ناصف ، ج 2، ص 132؛ ابن اسحاق ، ص 97، 101ـ102؛ شهرستاني ، ج 2، ص 232 ـ 34، 247؛ يعقوبي ، ج 1، ص 254 ـ257؛ ابن هشام ، ج 1، ص 85، 211ـ216) و با بعثت پيامبر اكرم ، بار ديگر زنگار شرك و خرافه از آن زدوده شد (شلتوت ، ص 113ـ115).
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران (1357 ش )، امام خميني نيز با توجه به موقعيت خطير جهان اسلام در دنياي كنوني ، بار ديگر جنبه هاي اعتقادي و اجتماعي حج را متذكر و خواستار بهره گيري ، از اين همايش بزرگ سال براي بيان مسائل و حلّ مشكلات جهان اسلام شد.
امام خميني (ره ) در عيد قربانِ نخستين حج پس از پيروزي انقلاب اسلامي (30 آبان 1358)، در پيامي به حجاج به تحليل جامعي از كعبه و حج مبادرت كرد و آن را محل نشر توحيد و نفي شرك دانست . تأكيد او بر اين نكته بود كه كعبه خاستگاه اصلي نداي توحيد و مركز شكستن بتها در سراسر جهان است و بنابر آيات قرآني (حج : 27) تطهير آن از همة ناپاكيها و پليديها (ارجاس ؛ بقره : 125) كه بالاترين آنها شرك است ، واجب است ، و سپس با اشاره به اعلان برائت از مشركين (توبه : 1، 3) و قيام مهدي موعود عليه السلام از كنار كعبه و دعوت مردم به توحيد، نتيجه گرفت كه همة بت شكنيها از كعبه سر چشمه گرفته و خواهد گرفت و امت اسلام نيز بايد از اين امر تأسي نمايند .
وي حج اجتماعي و برائت از مشركان را به يك روش خاص محدود نكرد، بلكه دغدغة اصلي و تأكيد عمدة او بر محتواي عميق حج و استفاده از آن با اتكا بر توحيد ناب و اجتناب از تمامي مظاهر شرك و تعلق و توكل به غير خدا بود، كه مي تواند منشأ حركات و بركات بسياري در جوامع اسلامي و همسويي و تلاش آنان براي احياي ميراث و تمدن اسلامي شود. از نظر ايشان ، مسلمانان بايد در حج به صِرف صورت قناعت نكنند و از چنين كنگرة عظيمي كه امكان برپاييش براي هيچ مقام و دولتي ممكن نيست مگر ارادة خدا، به نفع اسلام و مسلمين استفاده شود (صحيفه امام ، ج 9، ص 225). موارد اين استفاده را در قيام به قسط براي ادامة بت شكنيهاي انبياء حق (همان ، ج 20، ص 18)، به هم پيوستن مسلمانان جهان و تحكيم وحدت آنها در مقابل طاغوتها (همان ، ج 19، ص 201) و بررسي مشكلات مسلمانان و مشورت براي حل و فصل آنها (همان ، ج 15، ص 123) مي توان سراغ گرفت .
خاستگاه اصلي ديدگاه امام خميني در برائت از مشركان ، همان اصول تولّي و تبرّي بوده است (همان ، ج 20، ص 111) از نظر ايشان فرياد برائت از مشركان مخصوص به زماني خاص نيست و در هر سال بايد تكرار شود (همان ، ج 20،ص 21) و دفاع از مسلمانان نوعي برائت از مشركين است (همان ، ج 20، ص 10). بدين ترتيب ، بهره گيري صحيح از حج و برائت از مشركان ، رهايي از مرزهاي اعتباري قوميت و مليت و رسيدن آنها به وحدت ايماني است (همان ، ج 19، ص 197) و رهايي از اختلافهاي دروني و جنگهاي مذهبي ، و عطف نفرتها و دشمنيها به دشمن مشترك را در پي دارد (همان ، ج 13، ص 18).
با نظر امام خميني (ره ) به عنوان صاحب فتوا و حاكم شرع مبسوط اليد و مصلح ديني ، همه ساله مراسمي به نام «برائت از مشركين » در مكه و پيش از شروع مناسك حج برگزار مي شد و طي آن هزاران تن از حجاج ايراني ، به همراه حجاج غير ايراني ، پس از پيمودن مسيرهايي ، در محل معيني تجمع مي كردند و ضمن شنيدن سخنرانيها و بيانيه هايي مبني بر تحليل اوضاع جهان اسلام و صدماتي كه از سوي دشمنان بر ملل مسلمان وارد مي آيد به محكوم كردن آنها مي پرداختند، و سپس آرام متفرّق مي شدند و به فعاليتهاي عادي مي پرداختند اين روال تا 1366 ش ادامه داشت ، اما در اين سال ، پس از برگزاري تظاهرات آرام و با شكوه وحدت در مدينه ، مقرر شده بود كه مراسم برائت از مشركين ـ پس از توافق و هماهنگيِ مقامات ايراني و مسئولان سعودي در مورد محل برگزاري مراسم و مبدأ و مقصد راهپيمايان و زمان شروع و خاتمة مراسم ـ در بعدازظهر ششم ذيحجه 1407/ 10 مرداد 1367 در مكه برگزار شود (ميردامادي ، 1369 ش ، ص 476)، اما پس از پايان مراسم و به دنبال حركت مردم به سوي مسجدالحرام براي اداي فريضة مغرب ، نيروهاي امنيتي و پليس و گارد سلطنتي سعودي به سوي مردم (بويژه زنان و معلولان و جانبازان ) هجوم بردند با گازهاي خفه كننده و تيراندازي مستقيم و ايجاد رعب و وحشت ، و با قصد كشتار و نه متفرق كردن مردم (قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 443ـ446) به آنان حمله كردند. درنتيجة اين حمله و نجوم ، بيش از پانصد تن از حجاج بيدفاع و هراسان ايراني و غيرايراني كشته و حدود هفتصد تن زخمي شدند (ظفر بنگاش ؛ ميردامادي ، 1367 ش ؛ قحطاني ، صراع ؛ صاحب تقي ؛ مكتب المندوب الامام في الحج ).
ميان سالهاي 1358 تا 1366 ش دربارة اجتماعي بودن حج و فتاوي علماي حجاز و نظريات و فتاوي امام خميني (ره )، بحثهاي گوناگوني پيش آمد كه در آن دولت سعودي (پاسخ امام خميني به نامة ملك خالدبن عبدالعزيز در 18/7/60، ج 15، ص 186) و برخي روحانيون حجاز، حج را برخلاف سنّت انبيا و رسول اكرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم و ائمه عليهم السّلام و حتي نظر علماي معاصر (شلتوت ، ص 130ـ137؛ قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 277 ـ 285) مراسم و مناسكي صرفاً فردي خواندند و توجه به مسائل اجتماعي و برپايي تظاهرات در حج را مزاحم حاجيان و حتي بدعت معرفي كردند و مشمول آياتي چون «... ولاجدال في الحج » (بقره : 197)، يا اجتناب از سبّ و لعن دشمنان حق (انعام : 108) دانستند و آن را انحراف از دين و جسارت به مكه و كعبه مطرح كردند (هيئة الكبار العلماء، ش 23، ص 389ـ394). دولت سعودي بر اين معني تأكيد داشت كه از رسول اكرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم در مراسم حج جز تلبيه و دعا و نيايش روايتي وارد نشده و شعار دادن بر ضد دشمنان و فرياد زدن مغاير اهداف حج و معصيت است (مملكة العربية السعودية . وزارة الداخلة ، ص 6ـ7، 1406).
پس از حادثة ذيحجة 1407/ مرداد 1366، با توجه به عظمت واقعه و ميزان تلفات مردم عادي و بيدفاع (بيشتر زنان و جانبازان ) و همچنين سوابق مراسم برائت از مشركين كه به آرامي برگزار شده بود، مرتكبين حادثه خود را مجبور به توضيح ديدند (قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 65ـ77). و حجاج را به اخلالگري و ايجاد آشوب متهم كردند ( عكاظ ، ش 7699، مورخ 8/12/1407؛ الشرق الاوسط ، ش 3168، مورخ 7/12/1407) در بيانية رسمي وزارت كشور سعودي در هشتم ذيحجه ، جزئيات بيشتري شامل آمار تلفات (402 كشته كه 275 تن آنان ايراني ـ نيمي از كشته شدگان زنان ـ بوده اند و 649 زخمي ) همراه اتهامِ اخلال در مراسم حج ، هجوم آنها به طرف مسجدالحرام با چوب و سنگ و چاقو، درگيري مأموران امنيتي با حجاج و زير دست و پا ماندن تعداد بسياري از مردم ، و ادعاي عدم تيراندازي به زوّار حرم با تأكيد بر مقابلة شديد با هر نوع هرج و مرج مطرح شد ( عكاظ ، همانجا). به رغم پوشش خبري يكسوية حادثه و پخش تصاوير و فيلمهايي از تظاهرات و شروع و خاتمة آن ، از جزئيات نحوة قتل عام حجاج تصوير و فيلم در اختيار هيچ كشوري قرار نگرفت ( لارپوبليكا ، مورخ ، 4/8/1987؛ اكونوميست ، ص 44ـ45). همچنين دولت سعودي از پذيرش هيئت تحقيق اعزامي دولت جمهوري اسلامي ايران جلوگيري نمود و تا مدتها از تحويل اجساد حجاج ايراني و انتقال مجروحان نيز خودداري مي كرد ( وال استريت ژورنال ، مورخ 5/8/1987؛ ميردامادي ، 1369 ش ، ص 641؛ قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 231ـ235).
اطلاعات حجاج و علماي كشورهاي مختلف كه در مراسم حج شركت داشتند، در افشاي جزئيات ماجرا مؤثر شد. عده اي از علماي برجستة لبنان در بازگشت از حج ، و با ذكر مشروعيت مراسم برائت در حج ، حملة نيروهاي مسلح به تظاهرات آرام مردم و تيراندازي به سوي حجاج و كشتار مردم بيدفاع ، و شكستن حرمتِ حرم را محكوم كردند ( النهار العربي ، مورخ 25/8/1987؛ قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 141ـ 155). همچنين جزئيات بيشتري از برگزاري آرام تظاهرات و مراسم حجاج ايراني و تعداد دقيق شهداي ايراني (جمع شهداي ايراني : 325 نفر ـ 203 زن و 122 مرد؛ ميردامادي ، 1369 ش ، ص 679ـ 691) توافقهاي قبلي مقامات ايراني و سعودي براي انجام مراسم و توافق بر سر مبدأ و مقصد آن ، آمادگي كامل پليس و ارتش سعودي براي سركوب مردم از قبل ، به رگبار بسته شدن حجاج و تعرّض به حقوق انساني و مشروع آنها، علل و زمينه هاي سياسي اين ماجرا و ارتباط آن با منافع امريكا و اسرائيل در منطقه و واداشتن ايران به صلح با عراق در جنگ هشت ساله عراق با ايران (معروف به «جنگ تحميلي » (آغاز 1358 ش ) طي مقالات ، مصاحبه ها، سخنرانيها، راهپيماييها و برپايي مراسم بزرگداشت شهداي فاجعه در كشورهاي مسلمان و حتي غربي و همراه با ابراز همدردي علماي جهان اسلام مطرح و منعكس شد (قحطاني ، مجزرة مكه ، ص 301ـ338، 401ـ414، 439ـ444؛ آلوارو رانزوني ، ص 108ـ112؛ صاحب تقي ، ص 23ـ34؛ ظفر بنگاش ، ص 50ـ 55؛ «الحلمة الاعلامية ...»، ص 16ـ17؛ ميردامادي ، 1369 ش ، ص 570 ـ620؛ مفتي اوغلو آتاسوي ، «خادم الحرمين ...»؛ الوحدة الاسلاميه ، ميردامادي ، 1367 ش ، ص 302ـ321؛ عبدالكريم ابونصر، ص 17؛ كمال قهرمان ، «بيرفاجعه مين »؛ سعيد شعبان ، «البراته ...». چندي بعد رئيس جمهور ايران ، در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به حادثة مكه اشاره و آن را از مصاديق جنايات بين المللي معرفي كرد (ميردامادي ، 1369 ش ، ص 534(
كمي پس از كشتار مكه ، دو كنفرانس بين المللي و چندين كنفرانس كوچك در اقصي نقاط جهان براي بررسي حادثة ششم ذيحجه 1407 و وضعيت حرمين شريفين تشكيل شد. اولين كنگره در آذر 1366 (23 تا 27 نوامبر 1987) با عنوان «قداست و امنيت حرم » با حضور علماي اهل سنت و تشيع از 43 كشور در تهران تشكيل شد كه پس از بحث و بررسي مسائل مختلف حج و واقعة ششم ذيحجه 1407 در كميسيونهاي چهارگانة آن ، قطعنامه اي در 12 ماده تصويب ، و طي آن اعلام شد: با بررسي اسناد منتشره ، حجاج شركت كننده در مراسم برائت از مشركين ، اعم از ايراني و غيرايراني ابتدا محاصره شده و سپس با گلوله و گاز سمّي به شهادت رسيده اند. كنگره ، روز ششم ذيحجة هر سال را روز برائت از مشركين اعلام داشت و تأكيد كرد كه بايد علماي صالح جهان ، حرمين شريفين را اداره كنند (ظفر بنگاش ، ص 100ـ101؛ ميردامادي ، 1369 ش ، ص 517 ـ 519).
كنفرانس بين المللي ديگري در لندن ، از ششم تا نهم ژانوية 1988 تشكيل يافت و در آن با حضور پانصد تن از علما و صاحبنظران جهان اسلام از چهل كشور دنيا، مسئلة آيندة حرمين و فاجعة مكه بررسي شد. در قطعنامة پاياني قتل عام حجاج در ششم ذيحجه محكوم ، و با تأكيد بر وقوع آن به خواست آمريكا، بر اين نظر تأكيد شد كه حرمين ، ميراث مشترك تمامي مسلمانان بوده است و ادارة حرمين بايد زيرنظر شوراي عالي علماي صالح جهان اسلام باشد. اين سمينار (ششم ذيحجه ) را روز اعلام برائت از مشركين ناميد. (صديقي ، ص 97 ـ 99،118ـ122؛ ظفر بنگاش ، ص 101 ـ 108).
شكسته شدن حرمت و نقض امنيت حرم ، علاوه بر واقعة ششم ذيحجه 1407، داراي سوابق و نمونه هاي ديگري است كه زمينه نگراني مسلمانان براي ادارة حرمين و امنيت آن و استفادة واقعي از مراسم حج را فراهم ساخته است و اين به رغم آن است كه در قرآن و روايات و نظرات فقهي ، دربارة رعايت حرمت و امنيت حرم و حجاج بيت الله الحرام تأكيد بسيار شده است (جوادي آملي ، 1372 ش ، ص 17 ـ 33؛ خامنه اي ، ص 175 ـ 212؛ جوادي آملي ، 1367 ش ؛ «امن الحرمين ...» ص 588 ـ 592؛ امام خميني ، ج 20، ص 134). از جمله حملة سپاهيان يزيدبن معاويه به مكه و تخريب خانه كعبه (طبري ، تاريخ ، ج 2، ص 427؛ يعقوبي ، ج 2، ص 299)؛ هجوم سپاهيان عبدالملك بن مروان به مكه (دينوري ، ص 314ـ315)؛ فتنة قرامطه در مكه (جعفري ، ص 71 ـ 87 ؛ مسكويه ، ج 1، ص 201؛ ابن اثير، ج 8، ص 207-208). كشتن حجاج و علماي شيعه در مكه در عصر صفوي در دوران رقابت دولت عثماني با آن سلسله به بهانه هاي واهي (رجوع كنيد به جعفريان )؛ حمله وهابيان به مكه و مدينه و غارت و تخريب اين دو شهر در /1802 (ظفر بنگاش ، ص 57)؛ وقعة الجلاليه در 1401 حمله لشكري ياغي از تركان عثماني ، مستقر در يمن به مكه (رجوع كنيد به بهوتي حنبلي )؛ سركوب قيام حرم در 1358 ش / نوامبر 1979 و قتل عام گروه اخوان و زنان و فرزندان آنها در مسجدالحرام (سازمان انقلاب اسلامي در شبه جزيره عربستان ؛ ظفر بنگاش ، ص 95 ـ 96). همچنين نظريات منحرفانة وهابيّت ، (مذهب رسمي آل سعود) و طرد آن از سوي علماي اسلام (رضوي ، ص 113ـ136؛ امين )؛ و فاجعة تونل مني در 1367 ش كه به كشته شدن تعداد بسياري از حجاج انجاميد (خامنه اي ، ص 253)؛ حضور وسيع نيروهاي مسلح در مكه و اطراف مسجدالحرام ، به رغم حرمت حمل سلاح در حرم (ناصف ،ج 2، ص 172)، نحوه حاكميت حرم كه منحصراً در اختيار حكومت سعودي قرار دارد و جهان اسلام از حضور و مشاركت در آن برخوردار نيست (خامنه اي ، ص 215 ـ 250)؛ و بويژه حضور و استقرار نيروهاي اجنبي و غيرمسلمان در شبه جزيره عربستان در نزديكي مكه در سالهاي اخير كه برخلاف نصّ صريح رسول اكرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم بوده و اتفاق فرق اسلامي است (بخاري جعفي ، ج 4، ص 66؛ ابوداود، همانجا؛ نوري ، ج 2، ص 262؛ طوسي ، ج 2، ص 47) ولي از سوي هيئت علماي وهابي حجاز مورد تأييد قرار گرفته است (هيئة الكبارالعلماء، ش 29، ص 349 ـ 350) و همچنين تفوق دادن قوانين و مقررات داخلي دولت عربستان كه بر مقررات اسلامي حج با سيطرة مقررات اسلامي حج و حرم امن بر كلية مقررات عرفي و حتي قوانينِ كشور ميزبان ، منافات دارد (خامنه اي ، ص 210). بر اساس همين سوابق و نگرانيهاي ناشي از آن بود كه در كنفرانسهاي تهران و لندن (هر دو در 1987 م ) طرحي به عنوان ادارة حرمين شريفين توسط علماي برگزيده كشورهاي اسلامي مطرح شد.
مراسم برائت از مشركين پس از توقف در سالهاي 1367 ش / 1369 ش و عليرغم تضييقات و تحريمها، از 1370 ش مجدداً، در مكه انجام شد: در 1370 ش ، ششم ذيحجه 1411، در مقابل بعثة آية الله خامنه اي (سرهنگي ، گيويان ، و بهبودي ، ص 212 ـ 222)؛ 1371 ش ، ششم ذيحجه 1412 در اطراف بعثة آية الله خامنه اي (جعفريان و خسروي ، ص 113 ـ 145). و از 1372 ش / 1413 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودي براي برگزاري مراسم برائت ، به علت تضييقات و اجتناب از خونريزي ، در مني و عرفات (مهدوي راد و جعفريان ، ص 143 ـ 167). (كل توضيحات درباره مراسم برائت از مشركين به نقل از مقاله اي با همين عنوان به قلم محمد دشتي به نقل ازپايگاه اطلاع رساني بنياد دائره المعارف اسلامي با اندكي تغيير ذكر شده است)
بنابر اين همانگونه كه با خواندن اين مقاله متوجه مي شويم اولا موضوع برائت از مشركين موضوعي است كه ريشه در آموزه هاي دين اسلام دارد و آنچه امام خميني ره انجام دادند صرفا زنده كردن سنتي بود كه در اثر مرور زمان و غفلت هاي جهان اسلام به فراموشي سپرده شده بود لذا اصل اين كار عملي مشروع و در راستاي مناسك حج ابراهيمي بود و همانگونه كه نمي توان مانع از اعمال و مناسك حج شد دولت سعودي نيز حق ممانعت از اين عمل مهم كه روح حج بوده و حداقل مستحب موكد مي باشد نداشت چرا كه اين دولت به عنوان دولتي كه بر مقدس ترين اماكن اسلامي حاكميت سياسي پيدا كرده است موظف است زمينه هاي لازم براي برگزاري كامل مراسم و آداب ديني موافق با فرق مختلف اسلامي را تا زماني كه مخالف با نص صريح اسلام نباشد فراهم آورد وهمانگونه كه گفته شد عمل به مراسم برائت از مشركين به دليل اينكه جزء سنت پيامبر بوده و طبق فتواي امام خميني به عنوان رهبر صاحب فتواي شيعي به عنوان بخشي از عمل عبادي حج محسوب مي شود لذا به هيچ وجه خلاف قوانين نبوده است به ويژه كه با توجه به ماهيت بين المللي حرمين شريفين قوانين اين كشور قاعدتا بايستي چنان برنامه ريزي شود كه منافع جامعه اسلامي تامين شود و نه منافع داخلي عده اي خاص با عقايدي خاص . اما با اين وجود با توجه به اينكه واقعيت هاي زمانه برخلاف مقتضيات ديني بوده و به همين دليل انجام همين كارهاي ديني بدون دردسر و زحمت ميسر و مقدور نبوده و در صورت عدم هماهنگي دولت سعودي براي زوار ايراني مشكل آفريني مي كرد لذا انجام مراسم برائت از مشركين در همان سالهاي اوليه با هماهنگي دولت سعودي از نظر محل مراسم و تامين امنيت و ... انجام مي شد درست مثل هر تجمعي كه در داخل هر كشوري برگزار شده و برگزار كننده تجمع با نهادهاي دولتي و انتظامي از نظر مكان تجمع و مسئوليت نظم و انتظامات آن هماهنگي هاي لازم را به عمل مي آورد در نتيجه هرچند خوددولت عربستان به دليل فشارهايي كه از جانب سلفي هاي تندرو مواجه بود و در بالا نيز بدان اشاره شد قلبا راضي به برگزاري مراسم نبود اما به دليل پافشاري هاي جمهوري اسلامي ايران و فشارهايي كه از سوي طرفداران اسلام انقلابي در نقاط مختلف جهان به او وارد مي شد مجبور به پذيرش برگزاري اين تجمع كرده بود ضمن اينكه حتي اگر هماهنگي نيز با دولت عربستان صورت نمي گفت و به اصطلاح قانون شكني از سوي جمهوري اسلامي ايران در عربستان صورت مي گرفت برخورد با آن راهكارهاي خاص خود را دارد و اين دولت حق كشتار زوار بي پناه كه فاقد هر گونه وسيله دفاعي بودند را نداشت .
نتيجه اينكه برگزاري مراسم برائت از مشركان نه به لحاظ اصل اوليه (اصلي كه با توجه به ماهيت ديني مراسم و فتواي مراجع صاحب حق فتوا آن را جزء مناسك حج قرار مي دهد و در نتيجه نيازي به اخذ مجوزي بيش از مجوز اصلي ورورد به سرزمين حجاز نمي بيند ) و نه به لحاظ اصل ثانويه (اصلي كه به دليل واقعيتهاي خارجي برگزاري هر گونه تجمعي را نيازمند مجوز قانوني از دولت عربستان مي داند ) به هيچ وجه مغاير با قوانين داخلي دولت عربستان نبوده است . اين مساله به ويژه در زمان حاضر و پس از از سر گرفتن مراسم در سال 70 كه در پي مذاكرات ميان دولتهاي ايران و عربستان و توافق برسرمسائل مختلف از جمله حق برگزاري مراسم توسط جمهوري اسلامي ايران حاصل شد پررنگ تر بوده و همانگونه كه در مقاله بالا نيز اشاره شد در حال حاضر اين مراسم كاملا با هماهنگي و مجوز دولت عربستان سعودي انجام مي پذيرد و هيچ ايراد حقوقي نمي توان به آن گرفت .
دوست عزيز در پايان اميدوارم اين پاسخ ذهن حقيقت ياب شمارا قانع نموده باشد . در هر صورت باز هم اين مركز منتظر تماسهاي بعدي شما براي رفع شبهات احتمالي شما مي باشد