نامه جلال آلاحمد از سفر حج به امام خمینی (ره)

جلال آلاحمد در سفر حج نامهای برای امام (ره) ارسال کرد که بعدها ساواک این نامه را در منزل امام خمینی (ره) پیدا کرد؛ آلاحمد در این نامه به شخص امام خمینی (ره) اظهار ارادت کرده است.
جلال آلاحمد نويسنده و منتقد ادبي بلند آوازه ايراني كه جسارت و بيپرده بودن نوشتههايش تاب تحمل را از مزدوران رژيم پهلوي ربوده بود، در سال 1343 براي سفر حج به مكه رفت. پيش از اين سفر در ملاقاتي كه با امام خميني (ره) داشت با وي آشنا شده بود و كتاب غربزدگياش مورد توجه امام خميني (ره) قرار گرفته بود.
آل احمد از سفر حج نامهاي براي امام (ره) ارسال كرد كه بعدها ساواك اين نامه را در منزل امام خميني (ره) پيدا كرد. جلال آل احمد در اين نامه به شخص امام خميني (ره) اظهار ارادت كرده بود.
«مكه- روز شنبه 31 فروردين 1343- 8 ذي الحجه 1383»
آيت اللها! وقتي خبر خوش آزادي آن حضرت، تهران را به شادي واداشت، فقرا منتظرالپرواز (!) بودند به سمت بيت الله؛ اين است كه فرصت دست بوسي مجدد نشد اما اين جا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنيده شده كه ديدم اگر آنها را وسيلهاي كنم براي عرض سلامي بد نيست.
اول اين كه مردي شيعه جعفري را ديدم از اهالي الاحسا- جنوب غربي خليج فارس، حوالي كويت و ظهران- ميگفت 80 درصد اهالي الاحساء و ضوف و قطيف شيعهاند و از اخبار آن واقعه مؤلمه پانزده خرداد حسابي خبر داشت و مضطرب بود و از شنيدن خبر آزادي شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسيده باشد كه اگر كسي از حضرات روحانيون به آن سمتها گسيل بشود هم جا دارد و هم محاسن فراوان.
ديگر اين كه در اين شهر شايع است كه قرار بوده آيتالله حكيم امسال مشرف بشود، ولي شرايطي داشته كه سعوديها دو تايش را پذيرفتهاند و سومي را نه. دوتايي را كه پذيرفتهاند داشتن محرابي براي شيعيان در بيتالله و تجديد بناي مقابر بقيع و اما سوم كه نپذيرفتهاند حق اظهار رأي و عمل در رؤيت هلال. به اين مناسبت حضرت ايشان خود نيامدهاند و هيئتي را فرستادهاند گويا به رياست پسر خود.
خواستم اين دو خبر را داده باشم.
ديگر اين كه گويا فقط دو سال است كه به شيعه در اين ولايت حق تدريس و تعليم دادهاند، پيش از آن حق نداشتهاند.
ديگر اين كه [كتاب] «غرب زدگي» را در تهران قصد تجديد چاپ كرده بودم با اصلاحات فراوان. زير چاپ جمعش كردند و ناشر محترم متضرر شد. فداي سر شما.
ديگر اينكه طرح ديگري در دست داشتم كه تمام شد و آمدم، درباره نقش روشنفكران ميان روحانيت و سلطنت و توضيح اين كه چرا اين حضرات هميشه در آخرين دقايق طرف سلطنت را گرفتهاند و نميبايست. اگر عمري بود و برگشتيم تمامش خواهم كرد و به حضورتان خواهم فرستاد. علل تاريخي و روحي قضيه را گمان ميكنم نشان داده باشم. مقدماتش در «غربزدگي» ناقص چاپ اول آمده.
ديگر اين كه اميدوارم موفق باشيد؛ والسلام.
جلال آل احمد
بعد التحرير: «همچنانكه آن بار در خدمتتان به عرض رساندم فقير گوش به زنگ هر امر و فرماني است كه از دستش برآيد. ديده شد كه گاهي اعلاميهها و نشرياتي به اسم و عنوان حضرات در ميآمد كه شايستگي و وقار نداشت. نشاني فقير را هم حضرت «صدر» ميداند و هم اين جا مينويسم: تجريش ـ آخر كوچه فردوسي.