نگاهی به مقاله «بهرهگیری از ابعاد سیاسی حج» نوشته آیتالله محمدی اشتهاردی

مقاله «بهرهگیرى از ابعاد سیاسى حج» نوشته آیتالله محمد محمدی اشتهاردی است که در مجله میقات حج، سال اول، شماره چهارم منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، محمد محمدي اشتهاردي در ابتدای اين مقاله در تبيين جايگاه حج در اسلام میآورد: حج در اسلام، ذخيرهاي ارزشمند، بلند پايه و جاويد و چشمهاي هميشه جوشان با جويبارهاي گوارا، زلال و يك مكتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوي خود ميطلبد تا به آنها حيات و نشاط ببخشد. حج، تنها يك عبادت محض و خودسازي بدون توجه به اجتماع نيست، بلكه حج، در عين آنكه خودسازي است، وسيله جامعه سازي است و درعين آنكه موجب ارتقای فضائل اخلاقي است، وسيلهاي براي سامان بخشيدن سياست اسلامي است. حج در عين آنكه گناهزدایي است، وسيلهاي براي امامشناسي و حركت در مسير جهتگيري امام بر حق است.
به عقيده نويسنده، بيشتر حاجيان، تنها به پوستهاي از حج قناعت كرده و مغز آن را به دور افكندهاند و حج را وسيله تفريح، سير و سياحت و يا تظاهر و تهيه وسايل مادي و شخصي خود قرار دادهاند و هرگز به روح آن توجه نميكنند. روشن است كه چنين حجي، حج ابراهيمي نخواهد بود.
نويسنده بر اين باور است كه حج در اسلام در عين اينكه عميقترين عبادت براي تطهير روح است، مؤثرترين وسيله براي تبيين و پيشبرد اهداف سياسي است و نميتوان حج را از دو خصيصه «عبادت» و «سياست» جدا كرد، كه اين دو؛ تار و پود حج را تشكيل ميدهند.
وی برای اثبات مدعای خود به روايتی در اين زمينه اشاره میكند كه در عصر امام باقر(ع)، طاغوتيان بنياميه بر سراسر نقاط اسلامي حكومت ميكردند، اكثر مردم دنباله رو آنان بودند و از اسلام جز پوستي ديده نميشد، حج آنها نيز همان حج طاغوتي بود، در ظاهر طواف كعبه ميكردند و فرياد لبيك لبيك، سر ميدادند، ولي امام حق را نميشناختند و يا اگر شناخته بودند، به جاي پيروي از او، به دنبال طاغوت عصر، حركت ميكردند.
امام باقر(ع) همراه يكي از روشندلان به نام ابوبصير، در مراسم حج شركت كردند، ابوبصير، ناله، فرياد و صداي گريه بسيار شنيد و گفت: «ما اَكْثَرَ الْحَجيجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِيجُ؛ چقدر حاجي زياد است و گريه مردم، عظيم و گسترده ميباشد». امام باقر(ع) كه به روح حج توجه داشتند و هرگز فريب ظاهر را نميخوردند، و حج بوجهلي را با حج ابراهيمي كاملا تشخيص ميدهند، به ابوبصير فرمودند: «بَلْ ما اَكْثَرَ الضَّجِيجُ وَ اَقَلَّ الْحَجیِجُ؛ بلكه گريهكننده بسيار است، اما حاجي اندك.»
اين مؤلف با بيان اينكه جمعي از كوته بينان، با تبليغات دامنهدار خود بر اين باورند كه نبايد حج را با مسائل سياسي در آميخت، به فرمايش امامخمينی(ره) اشاره میكند كه فرمود: «يكي از فلسفههاي بزرگ حج، قضيه بعد سياسي او است، كه دستهاي جنايتكار، از همه اطراف براي كوبيدن اين بعد در كار هستند، و تبليغات دامنهدار آنها معالأسف در مسلمين هم تأثير كرده كه مسلمين سفر حج را بسيارشان يك عبادت خشك خالي بدون توجه به مصالح مسلمين ميدانند. حج از آن روزي كه تولد پيدا كرده است، اهميت بعد سياسياش كمتر از بعد عبادياش نيست، بعد سياسي علاوه بر سياستش، خودش عبادت است.»
امام خمينی(ره) در فرازی ديگر فرمود: «در لبیّك لبیّك، «نه» بر همه بتها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد. به موازات عشق به حق از بتهاي بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگانشان، برائت جوييد كه خداي تعالي و دوستان او، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بری هستند... و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعدههاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون، تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهاني باشيد.»
نويسنده در ادامه نمونههايی از بهرهگيري سياسي پيامبر(ص) و امامان(ع) از مراسم حج و عمره را میآورد تا شيوههای صحيح برگزاري حج و مشخصههاي حقيقی حج ابراهيمي و محمدي(ص) بهتر شناسانده شود. وی در ادامه به مانور توحيدي قهرمانانه پيامبر(ص) و همراهان هنگام طواف اشاره میكند.
نويسنده در توضيح اين مسئله مینويسد: پيامبر(ص) در سال هفتم هجرت؛ يعنی يكسال قبل از فتح مكه بر اساس قطعنامه «صلح حديبيه» مجاز بود كه براي انجام مناسك عمره، به مكه رود و سه روز در مكه بماند. آن حضرت همراه دوهزار نفر از مسلمانان، به سوي مكه حركت كردند و در ميقات محرم شده، با شكوهي به بلنداي آفتاب وارد مكه شدند و به طواف كعبه پرداختند.
در اين موقعيت بسيار مهم، كه از نظر سياسي، حساس و سرنوشت ساز بود، پيامبر(ص) به يارانش فرمودند: «شانههاي خود را عريان كنيد و به گونهاي (شكوهمندانه) طواف كنيد تا مشركان پوست ستبر و بازوان قوي و پرتوان شما را بنگرند.»
اصحاب پيامبر(ص)، اين دستور را اجرا كردند، مشركان در گرداگرد كعبه، صف كشيده بودند و طواف شكوهمند پيامبر(ص) و اصحابش را تماشا ميكردند. جالب اينكه: هرگاه غرش «لبیّك اَللّهُمَّ لبیّك» مسلمانان قطع ميشد، عبدالله بن رواحه، يكي از سرداران اسلام در حالي كه شمشيرش را حمايل كرده بود، اشاره به پيامبر(ص) كرده، با حنجرهاي نيرومند و فريادي رعدآسا، رجز ميخواند.
عبدالله بن رواحه در اين رجز چنين میگفت: «خَلُّوا بَنِي الْكُفّارِ عَنْ سَبِيلِه، خَلُّوا فَكُلِّ الْخَیْرِ فِي قَبُولِهِ/ يا رَبِّ اِنّي مُؤْمِنٌ لِقِيلِهِ، اِنِيّ رَأَیْتُ الْحَقَّ فِي قَبُو لِهِ؛ اي كافر زادگان! راه را بر رسول خدا(ص) بگشاييد، راه بگشاييد و بدانيد كه همه سعادت در پرتو پذيرش رسالت پيامبر خدا(ص) فراهم ميشود. پروردگارا! من به گفته آن حضرت ايمان دارم، و حق را در پذيرش فرمانش مينگرم.»
نويسنده در نتيجهگيری اين داستان مینويسد: به اين ترتيب ميبينيم طواف كعبه براي پيامبر(ص) و يارانش به صورت مانور و نمايش قدرت، در برابر مشركان درآمده بود و در عين آنكه عبادت بود، تبلوري از سياست و شكوه اسلامي، براي سركوبي مشركان شده بود.
وی میافزايد: روح عبادت، توجه به خدا و روح سياست توجه به خلق خدا است؛ اين دو در مراسم حج آنچنان به هم آميختهاند كه جدا كردن هر يك، مساوي با نابودي اصل حج است. به عبارت روشنتر امور سياسي در سطح عالي و كامل، آنچنان در يكايك دستورهاي حج جريان دارد، كه خون در پيكر انسان جاري و ساري است، و آنان كه منهاي توجه به جنبههاي سياسي حج، به انجام مراسم حج ميپردازند و تنها به پوستهاي از ظواهر عبادي حج قناعت ميكنند، بايد بدانند كه حج را از محتوايش خارج كرده و هيچگونه بهره صحيح از آن نخواهند برد.