در گفتگو با دو روحانی کاروان‌های پاکستانی:ایران عزت مسلمانان است

«محمد یعقوب بشوی» دکترای علوم قرآنی دارد و مشغول نوشتن رساله دکتری است. او روحانی کاروان سیصد نفری از جندای بلتستان است و فارسی را خوب صحبت می‌کند و فعلاً با لباس محلی آمده تا کمی برای کاروان خود خرید کند.

در دفتر نشريه مشغول كار بوديم كه دو نفر وارد شدند و با لهجه پاكستاني به همه سلام كردند. هر دو اهل منطقه بلتستان پاكستان بودند و نشريه زائر را مي‌خواستند تا آن را براي زائران كاروان خود ببرند. ابتدا تعجب كردم كه اينها مجله‌را براي چه مي‌خواهند. بعد كه سرصحبت باز شد، فهميديم كه مردم اين منطقه ارادت زيادي به مقام معظم رهبري و جمهوري اسلامي دارند.

«محمد يعقوب بشوي» دكتراي علوم قرآني دارد و مشغول نوشتن رساله دكتري است. او روحاني كاروان سيصد نفري از جنداي بلتستان است و فارسي را خوب صحبت مي‌كند و فعلاً با لباس محلي آمده تا كمي براي كاروان خود خريد كند.

به همراهش روحاني مسني است. «شيخ احمد فصيحي» هم اهل جنداست. او در نجف اشرف تحصيل كرده و از شاگردان حضرت امام خميني(ره) بوده است. او مكاسب را در محضر مرحوم آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي (ره) خوانده و دو سال هم در درس خارج حضرت امام(ره) شركت كرده است. از نحوه گفتارش پيدا بود كه چقدر شيفته امام(ره) و مقام معظم رهبري است.

شيخ احمد از حضرت امام(ره) در امور حسبيه و دريافت وجوهات، اجازه كتبي دارد؛ وقتي از او در مورد اجازه نامه پرسيدم، متن آن را از حفظ برايم خواند. از او درباره ايران و انقلاب اسلامي پرسيدم. پاسخ داد: هر روز به همراه چند طلبه ديگر حضرت امام(ره) را تا منزل بدرقه مي‌كرديم. در آستانه تعطيلي درس‌ها روزي نزديك منزل كه رسيدند از من پرسيدند: تو مي‌تواني به ايران بروي؟ گفتم: بله، حضرت آقا! سپس از من خواستند كه داخل منزل بيايم. .وقتي رفتم ايشان نامه‌اي به من دادند و گفتند اين را به فرزندشان سيد احمد(ره) برسانم. من نامه را گرفتم و هنگام عبور از مرز آن را لاي عمامه‌ام پيچيدم تا از مرز رد كنم. ماموران مرزي گفتند بايد عمامه‌ات را هم برداري. من خيلي ترسيدم يكي از ماموران آن را باز كرد و نامه را پيدا نمود. از من پرسيد: اين چيست؟ پيش از اينكه من پاسخ بدهم گفت: حتما نامه آقاست كه آن را مخفي كرده‌اي. من ترسيده بودم نمي‌دانستم چه جواب دهم؛ اما وقتي اين تعبير را از او شنيدم دلم محكم شد و گفتم: بله. آن مأمور نامه را بوسيد و گفت: قربان آقا و نامه‌اش بشوم. بعد آن را به من داد. من نامه را به قم آوردم و نزد مرحوم سيد احمد(ره) و مرحوم آيت الله العظمي اراكي(ره) رفتم و نامه را تحويل دادم.»

خاطراتي از حضرت امام(ره)

خيلي مشتاقانه راجع به حضرت امام(ره) سخن مي‌گفت. از او پرسيدم آيا خاطره ديگري هم از حضرت امام(ره) دارد و پاسخ داد: حضرت امام (ره) در درس خيلي جدي بودند و پاسخ اشكال طلبه‌ها را خيلي با احترام مي‌دادند. حتي بعد از درس اگر از ايشان سؤالي مي‌كرديم به قدر كفايت پاسخ مي‌گفتند و دوباره سكوت مي‌فرمودند. اواخر اقامتشان در نجف بود و مي‌خواستند به فرانسه بروند. من به خودم اجازه دادم از ايشان سؤالي بپرسم. گفتم: حضرت آقا! حالا كه مي‌خواهيد تشريف ببريد، آيا فرانسه براي شما جاي خوبي هست؟ آقا چاي‌شان را خوردند و استكان را برزمين گذاشتند و با چهره‌اي مصمم فرمودند: من به خوبي يا بدي آن كاري ندارم. من تكليفي دارم كه بايد آن را درست به انجام برسانم و بعد سكوت كردند. يك بار هم درباره زندگي ايشان در ايران سؤال كرده بودم. به من جواب دادند.: گاهي پيش مي‌آيد كه به دليل حوادث ايران من يك ماه تمام خواب و قرار نداشتم.

رو به محمد يعقوب مي‌كنم. او فارسي را روان تر صحبت مي‌كند و پانزده سال در قم زندگي كرده است. چند كتاب به زبان اردو تأليف و ترجمه كرده و در دفتر تبليغات اسلامي آنها را به چاپ رسانيده و در جشنواره شيخ طوسي مقام كسب كرده است.

نظم حجاج ايراني

برخي از كتابهاي او «نقد احاديث مهدويت از ديدگاه اهل سنت» و «شخصيت حضرت فاطمه(س) در تفاسير اهل سنت» است. او هم از شيفتگان مقام معظم رهبري است و مي‌گويد همه اهالي منطقه آنها، مقلد ايشان هستند. مي‌پرسم: كاروان‌هاي زائران و حجاج ايراني را چطور مي‌بينيد؟ پاسخ مي‌دهد: واقعاً آنچه باعث علاقه بيش از پيش ما به جمهوري اسلامي و كاروان‌هاي حج آنهاست، نظم بي‌نظيرشان در امور معنوي و دقت در صحت اعمال و مناسك است و آنها - به خصوص روحانيون كاروان‌هايشان - براي ما الگو هستند. ما وقتي به اين سفر مي‌آييم ابتدا سراغ بعثه مقام معظم رهبري مي‌رويم و با ديدن كاروان‌هاي حجاج ايراني خوشحال مي‌شويم. ايراني‌ها افتخار شيعه هستند و من خدا را شكر مي‌كنم كه توفيق داشتم سالها با آنها زندگي كنم و چند ماه ديگر دوره تحصيل من در قم به پايان مي‌رسد و به كشور خودم برمي‌گردم. اميدوارم باز هم بتوانم در ميان‌آنها زندگي كنم.»

حج و انتظار

به عنوان سؤال آخر در مورد «حج و انتظار» كه شعار امسال ماست از او مي‌پرسم. ابتدا اين نامگذاري را تحسين مي‌كند و مي‌گويد: «زائر خانه خدا بايد هر تصوري از زندگي و دنيا داشته كنار بگذارد و پاك و بدون هيچ تعلقي براي دريافت اصل اسلام و بطن اعمال به سمت كعبه، سرزمين نزول قرآن حركت كند. كعبه خود هم منتظر كسي است. ركن يماني منتظر نداي اوست.

كعبه منتظر است تا حقيقت خود را بيابد. پس بايد در كنار كعبه و در عرفات كه منتظرند او را دعا كنيم و از خدا ظهور او را بخواهيم.»

چند شماره زائر را تحفه دستان او مي‌كنم. برمي‌خيزند و خداحافظي مي‌كنند و مي‌روند و من مي‌مانم و تكرار سخنان او درباره عشق به رهبر معظم انقلاب و توقع و انتظاري كه از يك حاجي ايراني بايد داشت.


| شناسه مطلب: 19139