بررسی فراخوان جهانی به حج از زبان حضرت ابراهیم(ع) در آیه 27 سوره حج

خداوند متعال در آیه 27 سوره مبارکه حج به حضرت ابراهیم(ع) فرمان میدهد که فراخوان جهانی برای برگزاری حج اعلام کند و سنت حج ابراهیمی را پس از خود اجرا سازد.
خداوند متعال در آيه 27 سوره مباركه حج میفرمايد: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحج یَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ یَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ؛ و در ميان مردم براي اداي حج بانگ برآور تا زائران پياده و سوار بر هر شتر لاغري (كه از هر راه دوري ميآيند) به سوي تو روي آورند».
برای آشكار شدن معنای آيه ابتدا به بررسی معانی مفردات اين آيه میپردازيم. معنای ريشه «اذن» (با توجه به كتاب المصباح المنير) به معنای «علم» است، و مشتقات آن چون اذان نيز به همين معناست. علامه طباطبايی اذن موجود در آيه شريفه 70 سوره مباركه يوسف كه میفرمايد: «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ»، به ندا تعبير میكند. همچنين معنای اذان در آيه شريفه 2 از سوره مباركه برائت: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» را نيز به همين معنا تعبير میكند.
با بررسی معنای «ضامر» در كتاب لسانالعرب مشخص میشود كه واژه ضامر از ريشه ضمور به معنای ضعيف، لاغر و كمگوشت است. راغب اصفهانی در كتاب مفردات خود بر اين عقيده است كه ضامر به حيوانی گفته میشود كه بر اثر پرورش دادن، چابك شده باشد، نه ضعيف و ناتوان كه از آن به «هزال» تعبير میشود.
واژه «فجّ» به راه وسيع بين دو كوه گفته میشود كه طبعا بر جاده پهن تطبيق میشود، و از همين باب نيز خداوند متعال در آيه شريفه 31 سوره مباركه انبياء میفرمايد: «وَ جَعَلْنا فِی الأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً». لسان العرب كلمه فج را به معنای بعيد نيز گرفته است كه بر اين اساس به راه دور نيز فج گفته میشود.
واژه «بهيمه» از ريشه بَهَمَ به معنای گنگ و نامفهوم است و بر همه چهارپايان خشكی و دريايی به استثنای درندگان اطلاق میشود، ليكن كلمه بهمه تنها بر بچه گاو، گوسفند و بز اطلاق میشود. كلمه بائس از ريشه بؤس به معنای شدت است، و بائس به معنای كسی است كه دچار شدت فقر شده است.
علامه طباطبايی در بيان معنای مفردات اين آيه شريفه مینويسد: كلمه حج در اصل لغت به معناي قصد است و اگر عمل مخصوص در بيتالحرام را كه اولين بار ابراهيم(ع) آن را تشريع كرد و در شريعت محمدي(ص) نيز جريان يافت حج ناميدهاند، به همين جهت است كه هر كس بخواهد اين عمل را انجام دهد قصد خانه خدا ميكند. كلمه رجال جمع راجل به معنای پياده است كه در مقابل راكب به معنای سواره آمده است. و كلمه ضامر به معناي لاغري است كه از زياد راه رفتن لاغر شده باشد. و كلمه فج به طوري كه گفتهاند به معناي راه دور است.
محتوای اين آيه شريفه تنها اعلام آمدن به حج است، ليكن اعلام كننده در اين آيه چه كسی است؟ آيا حضرت محمد(ص) يا حضرت ابراهيم(ع) است؟ بسياری از مفسران از جمله مرحوم طبرسی و فخر رازی برآنند كه جمله: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحج» به قرينه آيه قبل از آن كه فرمود: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَیْتِ» خطاب به ابراهيم(ع) باشد كه با سياق آيات نيز سازش بيشتری دارد.
برخی از مفسران نيز معتقدند كه اين خطاب متوجه پيامبر(ص) است، نويسنده تفسير الميزان از مفسران پيشين؛ حسن بصری و جبايی و از مفسران بعدی؛ فخررازی، ميبدی، قرطبی و مدرسی را از جمله كسانی برمیشمرد كه اين نظريه را پذيرفتهاند. دستاويز اين دسته از مفسران اين است كه اصل در نزول قرآن خطاب به پيامبر(ص) است، مگر آنكه به دليل قطعی خلاف آن ثابت شود. در اينجا نيز «يأتونك» خطاب به پيامبر(ص) اسلام است؛ زيرا در مقام تشريع حج است؛ افزون بر اينكه ثابت نيست كه كسی پيش ابراهيم(ع) آمده باشد تا حج به جا بياورد.
با توجه به قرائنی كه هر دو ديدگاه دارند، بررسی روايات موجود در اينباره میتواند كارگشا باشد. در كتاب وسائلالشيعه روايتی از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است كه حضرت میفرمايند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ عَشْرَ سِنِينَ لَمْ یَحج ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحج یَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ یَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِينَ أَنْ یُؤَذِّنُوا بِأَعْلَي أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَحج مِنْ عَامِهِ هَذَا فَعَلِمَ بِهِ مَنْ حَضَرَ الْمَدِينَةَ وَ أَهْلُ الْعَوَالِی وَ الأَعْرَابُ فَاجْتَمَعُوا فَحج رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ إِنَّمَا كَانُوا تَابِعِينَ یَنْتَظِرُونَ مَا یُؤْمَرُونَ بِهِ فَیَتَّبِعُونَهُ أَوْ یَصْنَعُ شَیْئاً فَیَصْنَعُونَهُ...».
در اين روايت تصريح شده كه پيامبر(ص) ده سال در مدينه بودند و حج انجام ندادند، تا اينكه اين آيه نازل شد، و پيامبر(ص) دستور داد به مردم اعلام حج شود و مردم به دنبال پيامبر(ص) به راه افتادند و حج را انجام دادند. البته با اين روايت نمیتوان خطاب را منحصر به پيامبر(ص) دانست؛ زيرا از اين روايت برداشت میشود كه تشريع حج از اين آيه استفاده شده است، نه اينكه حصر خطاب به پيامبر اكرم(ص) باشد، و حضرت ابراهيم(ع) اين سنت را پايهگذاری نكرده باشد.
در روايت ديگری در وسائل الشيعة از امام(ع) درباره «تلبيه» پرسيده شد و حضرت در پاسخ فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَي إِلَي إِبْرَاهِيمَ أَنْ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحج یَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ یَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ، فَنَادَي فَأُجِيبَ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ یُلَبُّونَ». همچنين در روايتی ديگر در كافی میخوانيم كه امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ أَذَّنَ فِی النَّاسِ بِالْحج فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تَحجوا هَذَا الْبَیْتَ فَحجوهُ فَأَجَابَهُ مَنْ یَحج إِلَي یَوْمِ الْقِیَامَةِ...».
اين دو روايت رخداد تاريخی زمان ابراهيم(ع) را بيان میكند، و به جای خود قابل قبول است و روايت اول رخداد زمان پيامبر(ص) را بازگو میكند و وظيفهای كه آن حضرت بر عهده دارد تبيين مینمايد، و لذا به دنبال آن اعلام میشود كه مردم به همراه وی به حج بيايند.
هر چند روايت دوم وسائلالشيعه «مضمره» است، اما میتوان بين اين دو روايت را به نحوی جمع كرد و گفت: اين روايات ضمن يادآوری رخداد زمان حضرت ابراهيم(ع)، پيامبراكرم(ص) را مكلف میسازد تا بر اساس سنت ابراهيمی حج را به مردم اعلام كند.
تفسير مجمعالبيان در اينبار میآورد: به باور گروهي از جمله «ابن عباس» و «ابومسلم» روي سخن در آيه شريفه با پدر توحيدگرايان ابراهيم(ع) است، به همين جهت او به فرمان خدا در مقام ايستاد و ندا داد: «هان اي مردم! خدا شما را به انجام حج فراخوانده است پس به سوي كعبه بشتابيد: يا ايها النّاس ان اللّه دعاكم الي الحجّ...» و مردم نيز در كران تا كران گيتي نداي او را شنيدند و در پاسخ فراخوان جهانشمول او فرياد شادي سر دادند كه: «لبّيك اللّهم لبّيك!» گفتني است كه اين ديدگاه از امير مؤمنان(ع) نيز روايت شده است.
مرحوم طبرسی در ادامه اين سخن میآورد: به باور گروهي ديگر روي سخن با پيامبر اسلام(ص) است و آن حضرت(ص) نيز در راه انجام دستور خدا و رساندن پيام او در «حجةالوداع» وجوب برنامه حج را به آگاهي مردم رسانيد. بيشتر مفسران ديدگاه نخست را برگزيده و ميگويند كه خداي توانا نداي ابراهيم(ع) را به گوش همه كساني كه در آينده حج ميگزارند، رسانيد، درست همان گونه كه نداي آن مورچه را (با اينكه در زمين بود و سليمان در ميان انبوه لشكريانش بر جايگاه بلندي قرار داشت) رسانيد.
علامه طباطبايی در تفسير اين آيه میآورد: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» يعني در ميان مردم ندا كن كه قصد خانه كنند و يا عمل حج را انجام دهند. اين جمله عطف است بر جمله «لا تُشْرِكْ بِی شَیْئاً» و مخاطب در آن، ابراهيم(ع) است. اينكه بعضي از مفسران مخاطب به آن را رسول خدا(ص) دانستهاند، از سياق آيات بعيد است.
صاحب مجمعالبيان از قول ابنعباس میآورد: ابراهيم(ع) براي انجام فرمان خدا بر بلندترين نقطه كوه ابوقبيس رفت و دو انگشت را بر گوشهاي خود نهاد و ندا داد كه «ايها النّاس اجيبوا ربكم» اي مردم دعوت همگاني پروردگارتان را براي انجام حج پاسخ گوييد. مردم در هر كجا بودند، حتي در پشت پدران و شكم مادرانشان به آن فراخوان لبيك گفتند، و نخستين لبيكگويان مردم يمن بودند.
صاحب تفسير مجمعالبيان در تفسير «یَاْتُوْكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ یَاْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ؛ تا مردم پياده و سوار بر مركبهاي تكيده و لاغر از هر راه دوري به سوي تو بيايند»، مینويسد: واژه ضامر به گونهاي كه گذشت به مفهوم شتر تكيده و لاغر است، و ابن عباس ميگويد: چه شتر و چه ديگر دامها هنگامي كه بر قلمرو حرم در آيند تكيده ميشوند.
مرحوم طبرسی از قول سعيد بن جبير مينويسد: ابنعباس به فرزندان خويش ميگفت: فرزندان من! از مكه و درون شهر براي انجام آداب حج پياده حركت كنيد تا پياده به سوي اين شهر باز گرديد و از پيادگان به شمار آييد؛ چرا كه من از پيامبر(ص) شنيدم كه ميفرمودند: للحاج الرّاكب بكل خطوة تخطوها راحلة سبعون حسنة و للحاجّ الماشی بكل خطوة يخطوها سبعمائة حسنة من حسنات الحرم؛ كسي كه سواره حج گزارد، در برابر هر گامي كه مركب او بر ميدارد، هفتاد حسنه و پاداش دارد، اما كساني كه با پاي پياده براي حج حركت ميكنند، به هر گام خود هفتصد حسنه خواهند داشت. پرسيدند: اي پيامبر خدا(ص)، منظور از حسنه و پاداش «حرم» چيست؟ فرمود: پاداش و حسنهاي است كه هر كدام با يكصدهزار حسنه برابري ميكند.
از پيامبر گرامي(ص) آوردهاند كه فرمودند: «انّ اللّه تعالي يباهي باهل عرفات الملائكة، يقول: يا ملائكتي انظروا الي عبادي شعثاً غبرا...؛ خدا به مردمي كه در صحراي عرفات براي شناخت حق و راز و نياز با او و انجام مراسم و آداب حج گرد ميآيند، بر فرشتگان مباهات نموده و ميفرمايد: هان اي فرشتگان من! به بندگان حق جوي من بنگريد كه با موهاي ژوليده و سر و چهره غبارگرفته از راههاي دور به سوي خانهام شتافتهاند. من شما را به گواهي ميگيرم كه خواستههاي آنان را برآوردم و آنان را به آرزوهاي خودشان رساندم و ناشايستگان آنان را به خاطر شايسته كردارانشان مورد بخشايش قرار دادم و به خوبانشان هرچه خواستند، ارزاني داشتم.»
اين آيه خواه خطاب به ابراهيم(ع) باشد يا پيامبر اسلام(ص)، به هر صورت جمله «اذّن فی الناس بالحج» دلالت بر اين دارد كه حج يك تكليف عمومی است كه بايد انجام شود، واژه «اذن» كه به معنای آزاد كردن و اجازه داشتن است، وقتی به باب افعال و تفعيل برود به معنای اعلام خواهد بود. در حقيقت تركيب «اذن فی الناس بالحج» با «يأتوك» مفيد اين معناست كه بگو بيايند؛ لذا طبق روايت مذكور پيامبر(ص) مردم را به حج دعوت كردند: «فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِينَ أَنْ یُؤَذِّنُوا بِأَعْلَي أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ یَحج مِنْ عَامِهِ هَذَا فَعَلِمَ بِهِ مَنْ حَضَرَ الْمَدِينَةَ وَ أَهْلُ الْعَوَالِی وَ الأَعْرَابُ» مردم مدينه و اطراف نيز در آن شركت كردند: «فَاجْتَمَعُوا فَحج رَسُولُ اللَّهِ» و در اجرای مناسك نيز تابع آن حضرت بودند: «وَ إِنَّمَا كَانُوا تَابِعِينَ یَنْتَظِرُونَ مَا یُؤْمَرُونَ بِهِ فَیَتَّبِعُونَهُ أَوْ یَصْنَعُ شَیْئاً فَیَصْنَعُونَهُ...».
جمله «یَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ» در حقيقت جواب برای «اذّن» است و چنين معنا میدهد كه اعلام كن تا بيايند. كلمه «رِجالاً» و نيز عبارت «عَلي كُلِّ ضامِرٍ» كه به معنای ركبانا است، هر دو حال است از برای فاعل يأتوك، و مفيد اين معناست كه افراد مستطيع بايد به حج بيايند؛ سواره يا پياده.
چنانكه گفته شد ضامر لزوما به معنای لاغر شدن ناتوان نيست، بلكه به معنای چست و چابك است؛ بنابراين عبارت: «عَلي كُلِّ ضامِرٍ» ممكن است اشارت به اين باشد كه شتران بر اثر طی مسافت زياد لاغر میشوند، و يا اشارت به اين معنا دارد كه در سفر حج بايد از شتران چابك بهره گرفت. و طبعا امروز از بهترين وسيله نقليه زمينی، دريايی و يا هوايی است.
اينكه در پايان آيه فرمود: «یَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»، بدان معناست كه از هر مسيری كه باشد، نه اينكه همه راههای دور بايد طی شود. علامه جمله «یَأْتُوكَ رِجالًا...» را جمله جواب امر میداند؛ يعني در ميان مردم اعلام كن كه اگر اعلام كني مردم چه پياده و چه سوار بر اشتران لاغر از هر راه دوري خواهند آمد؛ لذا لفظ «كل» در امثال اين موارد معناي كثرت و نه معناي استغراق و كليت را افاده ميكند.