" مدنی " شهیدی که عمری هادی مردم بود

بیستم شهریور در منطقه آذربایجان، یادآور عروج ملکوتی انسانی وارسته و فقیهی عالم به عرش اعلی است که نجابت و همه دانی اش زبانزد عام و خاص بود.


20 شهريور ماه، يادآور حيات يکي از مردان خداي متعال است که هر قدر هم آنان را ازنزديک ديده باشيم، باز بسيار ازدور متوجه شده ايم و بسياري از ابعاد وجودي و شخصيتي ايشان ازچشمان ظاهر بين ما پنهان مانده است.
آنان جز محبوب خويش نمي بينند و نمي شناسند و جز به او نمي انديشند و جز او نمي خواهند و از اين روست که گفتار و کردار و عبادت و حيات و مماتشان براي اوست و آنگاه که وجود خويش از خون رنگين مي يابند.
شهيد آيت الله سيداسداله مدني از آناني بود که همچون جد والايش از محراب نماز به ديدار حق شتافت و يکي از همين هاديان و راه گشايان بود که نفس گيرا و زبان گويايش يکسره از محبوب گفت و شنيد و همه را به تماشاي جمال حضرت دوست فرا خواند و سر انجام در راهش پيکر پاکش تکه تکه گرديد.
در يکي از روزهاي سال 1292 هجري، شمسي برابر با 1323 هجري ، قمري در خانه با صفاي آقامير علي مدني، از سادات آذرشهر کودکي پا به عرصه زندگي گذاشت که بعدها خدمات گرانقدر و ارزشمند او به اسلام واصل گرديد.
عشق و ارادت پدر ايشان به حضرت امام علي (ع) او را بر آن داشت که نام فرزندش را يکي از القاب آن حضرت، اسدالله، انتخاب کند.
اسدالله در 4 سالگي مادر خود را از دست داد و با محروميت از مهر مادري در کنار پدر پرورش يافت، اما هر چه بود ، روزهاي سخت و حساس کودکي اش سپري شد.
او در جوار پدر روز به روز بزرگ شده و با تربيت اسلامي پا به دنياي
نوجواني گذاشت.
در آن روزها آقا ميرعلي مدني در بازارچه بزازان آذرشهر مغازه کوچکي داشت، گاه دست اين نوجوان را مي گرفت و در کنار خود مي نشاند و برايش از رنج و دردههاي روزگار گذشته حکايت مي گفت.
هنوز از عمر گرانقدر سيد اسداله مدني شانزده سال سپري نشده بود که دست از دامن پر مهر پدر هم کوتاه شده و در درياي متلاطم مشکلات رنج و درد بي پدري را هم لمس کرد.
سيد اسداله مدني در سنين نوجواني علاوه بر محروميت از مهر و محبت پدر و مادري مسووليت اداره زندگي نامادري سه کودک يتيم را نيز بر عهده گرفت و در زماني که ديگر سايه پر مهر پدر بر سر او و خانواده اش نبود، در کنار سامان بخشيدن به وضع معيشتي خانواده، با پشتکار وافر به تحصيل علوم نيز هم مي پرداخت.
قلب لبريز از عشق به معارف اسلامي او را واداشت که به شهر کريمه اهل بيت هجرت کرده و سالها در جوار بارگاه فاطمه معصومه (س) ماندگار شود و از محضر بزرگان فقه ، اصول و فلسفه بهره مند گردد.
در مدتي که در اين شهر بود، در درس حضرات آيات حجت کوه کمري و سيد محمد تقي خوانساري حاضر مي شد و روز بروز بر اندوخته هاي خود اضافه مي کرد و 4 سال هم توانست در محضر حضرت امام خميني (ره) از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ايشان بهره فراوان برد و همين درس موجب گشت که امام راحل را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بيابد و عشقش نسبت به ايشان فزوني گردد.
در دوران حيات سيد اسدالله مدني، حکومت پهلوي رضاخان در اوج و فعاليت علماي ديني را به شدت محدود کرده بود و روشنفکران غربگرا و سر سپرده به فرهنگ بيگانه نيز در ايران ظهور و بروز کرده و عرصه تلاش براي تبليغ احکام الهي و ارزشهاي اسلامي را بسيار تنگ تر مي نمود. 
آيت الله مدني براي ترويج احکام الهي بسيار رنجها کشيده و سختيها به جان خريده و توسط رژيم طاغوت به خيلي از جاهاي دور و دراز تبعيد گرديده است.
نور آبادممسني، گنبدکاوس، بندرکنگان و مهاباد از جمله اين مناطق است که هيچکدام از اين مصايب و مشکلات وي را از راه مستقيمي که در پيش گرفته بود، نتوانست باز دارد.
آيت اله مدني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هميشه درمسير آرمانهاي انقلاب و امام راحل بوده و سرانجام پس از سالها مبارزه با طاغوت و ترويج احکام الهي در 20 شهريور ماه سال 1360 همچون مولاي خود حضرت علي (ع) در محراب نماز جمعه توسط منافقي کوردل به درجه رقيع شهادت نايل گشت.
روحش شاد و يادش گرامي باد.


| شناسه مطلب: 20671