سفر حج ، شباهت فراوانی به سفر آخرت دارد

به نظر حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر حجتی، سفر حج با آمادگی‌ها و دشواری‌های مربوط به آن، شباهت فراوانی به سفر آخرت دارد و باید از رهگذر آن عبرت‌هایی برای سفر آخرت اندوخته کرد و از این طریق آبرویی در پیش‌گاه خداوند به‌دست آورد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، از بزرگترين فريضه‌هاي الهي است كه در آن هر دو جنبه فردي و اجتماعي به شكلي نمايان گنجانيده شده است. حجّ تجلي و تكرار همه صحنه‌هاي عشق‌آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل در دنيا است‌. حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي بايد جستجو كرد.

در جنبه فردي‌، هدف، تزكيه و رسيدن به صفا و نورانيت و پيراستگي از زخارف بي‌ارزش مادي و فراغت با خويشتن معنوي و انس با خداي متعال و ذكر و تضرع و توسل به حضرت حق است تا آدمي به عبوديت كه صراط مستقيم الهي به سوي كمال است راه يابد و در آن گام بردارد .

در اين بخش ، تنوع فرصت‌ها و آزمايشگاه‌ها به حدي است كه هر‌گاه كسي با توجه به آداب و فرائض و تدبير در فلسفه حجّ ، از آن عبور كند بي‌گمان، دستاوردي گرانبها خواهد داشت، فرصت احرام و تلبيه، فرصت طواف و نماز، فرصت سعي و هرولهك كه همچون فضاي سرشار از روح و حيات در همه‌ي اين مراحل، گسترده شده است .

مجموعه اين فرصت‌ها مي‌تواند دوره كوتاهي از رياضت شرعي و خود‌سازي براي هر فرد باشد و مبدأ يك تحول عميق در اخلاق و سلوك فردي زائر خانه خدا شود . اين بخش از فلسفه حجّ، همواره مورد توجه عموم مسلمانان به ويژه اهل مراقبت بوده و هست، ليكن مسأله مهم كه غالبا مورد توجه نيست اين است كه اهداف فردي، بخشي از فلسفه حجّ است و بهره‌برداري از ذخاير عظيم اين فريضه الهي فراتر از جنبه فردي است. آثار و بركاتي كه اين همايش عظيم مي‌تواند براي عموم مسلمانان بلكه براي آحاد مردم جهان داشته باشد بسي مهم‌تر و با ارزش‌تر از بركات فردي آن است.

نكته قابل تأمل اين است كه قرآن كريم در تبيين حكمت و فلسفه حج عمدتا بر اهداف اجتماعي حج و آثار و بركات آن براي همه مردم تأكيد فرموده است. در روايات ائمه نيز فرمايشات گوهرباري رسيده است كه زواياي عميقي از حكمت‌هاي حج را بيان مي‌دارد. اين مسئله امري مهم است كه نياز به تحيقيق و بررسي دارد. از اين‌رو توجهي به نظرات حجت‌الاسلام استاد سيدمحمدباقر حجتي در ارتباط با برخي از حكمت‌هاي مناسك حج داريم:

حج به عنوان ركن پنجم از ابواب و اركان فروع احكام اسلامي به شمار مي‌رود و بايد هر فرد مسلمان در صورت دارا بودن استطاعت، حداقل يك‌بار اين فريضه بزرگ را به جاي آورده و در اين گردهم آيي كه تضمين‌كننده همه منافع فردي، سياسي، ديني و دنيوي است، شركت كند و به فرموده الهي : «ولِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيْتِ مَن ِاْستَطاع اِلَيْهِ سَبيلاً ؛ و خداي راست بر مردم، عزم زيارت و ديدار خانه‏اش، هر كه را توان آن باشد به سوي آن راه مي‏برد». چنان‌كه در حديث آمده: «و هذا بَيْتٌ استَعْبَدَ اللّهُ بِه خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ في اِتيانِه، فَحَثّهُمْ عَلي تَعْظيمِهِ و زيارَتِهِ ؛ اين خانه‏اي كه خلق را از رهگذران به عبادت فرا خواند تا طاعت آنا‌ن‌را درآمدن به اين مساجد بيازمايد، لذا آنان را به بزرگداشت اين خانه واداشته است».

پيداست كه استطاعت به مفهوم درخواست فرمانبرداري است، گويا چنان است كه نفس از رهگذر قدرت و توانمندي، خواهان طاعت براي خويشتن است و مي‏خواهد محيط خود را برابر خويش مطيع كند؛ ليكن چنين نفسي كه جوياي طاعت پديده‏هاي پيرامون خود مي‏باشد به انجام مناسكي فرا خوانده مي‏شود كه طي آن قدرت بي‏كران خداوند را باز يابد و به عجز و ناتواني خويش واقف شود.

مفهوم درست مفهوم «وللّه علي النّاس» اين است كه چون آدمي براي خود از خود چيزي ندارد، پس به حكم وظيفه بايد از اعطاي اين قدرت، سپاس به عمل آورده و به مدد آن به طاعت از اين فرمان برخيزد، و سفري را كه به‏سان سفر آخرت است در پيش گيرد، و خود را در صحنه قيامت بيابد كه در آنجا احدي را جز خداي واحد، حكومت و فرماني نشايد: «المُلْكُ يَوْمئِذٍ لِلّهِ يحكم بينهُمْ...؛ در آن روز فرمان، خداي را است كه ميان آنها حكم مي‏راند...»

«لِمَنِ المُلْكُ اليَوْمَ لِلّهِ الواحِدِ القهار» «در آن‌روز، فرمانروايي از آن كيست؟ از آن خداي يگانه چيره و فرو‌گيرنده است». در چنين روزي همه استطاعت‌ها از ميان برخيزد، و راهي جز طاعت از فرمان خدا نيابند، حتي استطاعت خاك‌ساري و آسان‌ترين خضوع بر گنهكاران ناممكن مي‏شود: «يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَيُدْ عَونَ اِلَي السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ ؛ روزي‌ كه شدائد و سختي‌ها در آن پديدار مي‏شود، و آنان را به سجده فرا مي‌خوانند؛ ليكن به خاطر هول انگيز بودن چنان روزي، حتي توان‌شان را در چنين كاري آسان از دست مي‌دهند».

سفر حج با آمادگي‌هاي و دشواري‌هاي مربوط به آن، شباهت فراواني با سفر آخرت دارد و بايد از رهگذر آن عبرت‌ها براي سفر به سوي جهان ديگر اندوخته شود، امام راحل (ره) در توصيه خود به حجاج بيت‌الله‌الحرام مي‏فرمود: «بايد متوجه اعمال خودتان باشيد، پاسداري از خودتان بكنيد، و اين سفر را سفر «الي الله» حساب كنيد، و بدانيد كه با اين سفر ممكن است يك آبروي بسيار زياد پيش خداي تبارك و تعالي پيدا كنيد و ممكن است خداي نخواسته سقوط كنيد.»

مراسم حج را مي‌توان در پرتو يادآوري مراحل قيامت چنين وصف كرد: وداع با خانواده و خويشاوندان همانند سكرات مرگ است و ساعتي است كه بنده در نزع باشد. آن ‌هنگام كه بر راحله مي‌نشيند، مركب خود را در سفر آخرت چون تابوت به ياد آورد و چون در راه پر مخاطره سفر عقبه‏ها و خطرهاي باديه را بيند از منكر و نكير و مراحل ديگر كه شرع از آن نشان داده ياد كند و به حقيقت بداند كه از لحد تا حشر باديه‏اي عظيم در پيش است كه بي‏بدرقه طاعت، بريدن آن دشوار است.

آنگاه كه لبيك مي‌گويد به جواب نداي حق تا از نداي قيامت بيانديشد كه فردا به گوش وي خـواهد رسيد و نداند كه آن نداي سعادت خـواهد بود يا نداي شقاوت.در هنگام طواف و سعي همانند قوم بيچارگان مي‌ماند كه به درگاه پادشاهان مي‌رود و براي نياز و حاجتي كه دارد در اطراف سراي ملك مي‏گردند و كسي را مي‌جويد كه برايش شفاعت كند و اميد ‏دارد كه چشم ملك بر وي بيافتد و ايشان را ببخشد.

وقوف در عرفه و آن اجتماع اصناف خلق در آن صحراي عرفات، و آن خروش و تضرع و زاري است همانند وقوف مردم در عرصات قيامت است كه هر كس به زبان خود مشغول دعا و نيايش است.

در فرهنگ‌ها و معاجم لغوي، حج به قصد و آهنگ‌نمودن و روي‌آوردن به سوي امري مهم تفسير شده است. ازهري مي نويسد: «حج را از آن‌روي حج گويند چون آدمي بدان روي مي‏آورد و مقصود خود را از آن به دست مي‏آورد؛ زيرا قصد و آهنگ، براي حج و به سوي آن است.»

معناي اصطلاحي حج از تناسب و پيوند با مفهوم لغوي آن برخوردار است؛ زيرا حج در اصطلاح به معني قصد و توجه به خانه خدا در مكه (توأم با نيت تقرب به خدا و امتثال امر او) است كه نوعي از عبادات در اسلام است. اين عبادت با مراسم و مناسك ويژه‏اي انجام مي‏گيرد.

نخستين كانوني كه براي پرستش توحيدي در جهان بنا شد، كعبه يا همان خانه‏اي است كه هم اكنون مسلمين در موسم حج بدان روي مي‏آورند: «اِنَّ اَوِّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِنّاسِ لَلَّذي بِبَكّةَ مُبارَكا وَهُدَيً لِلْعالَمينَ ؛ اولين خانه‏اي كه (صرفا براي پرستش خداي يگانه) نهاده شد همان خانه‏اي است كه در مكه بنا شده، خانه‌اي كه مبارك و فرخنده و مايه هدايت براي جهانيان است».

پيشينه مراسم حج قبل ازاسلام و در اديان آسماني را چنين مي‌توان بررسي كرد كه حج به مفهوم زيارت امكنه مخصوص، در ميان ملل و اقوام مختلف رايج بوده و در ملت‌هاي كهن هند و يونان و ايران و مصر و ژاپن و غير معابد و پرستشگاه‌هايي بوده ‏است كه در موسم‌هاي ويژه‏اي به ديدار آن‌ها ره مي‏سپردند. مراسمي كه در برخي از اعصار در اين‌گونه معابد اجرا مي‏شد با توحيد سازگار نبود، بلكه آلوده به شرك و بت‌پرستي برگزار مي‏شد. مراسم توحيدي حج كه از هر گونه شوائب شرك عاري بوده و با شايسته‏ترين وجه انجام مي‏گرفت از عهد آدم ابوالبشر آغاز شده و داراي سابقه‏اي ديرينه تا زمان حضرت ابراهيم(ع) بوده است.

قرآن كريم در پاره‏اي از آيات ياد‌آور شده است كه اكثر مناسك و آئين‏ها در اسلام داراي سوابقي بسيار ديرينه در ميان پيروان اديان ديگر آسماني بوده است. آئين‌هايي كه خداوند متعال آن‌ها را مقرر فرموده بود:«كُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكا هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِ عُنَّكَ فِي الاَمْرِ وَادْعُ اِلي رَبَّكَ اِنَّكَ لَعَلي هُدَيً مُستَقيمٍ. وَ اِنْ جادَ لُوكَ فُقُلِ اللُّه اَعْلَمُ بِما تَعْمَلوُنَ ؛ براي هر امتي آئيني مقرر كرديم كه طبق آن عمل كنند و لذا نبايد با تو در اين كار به ستيز برخيزند، و مردم را به سوي پروردگارت فرا خوان؛ زيرا تو تحقيقا به راه راست رهنمون شده‏اي، اگر با تو به جدال برخيزند و پرخاش كنند بگو خدا به كار شما آگاه‏تر است.»

اما از آنجا كه اسلام ديني جاويدان و ماندگار است، مراسم حج را بر تمام مردم الزامي ساخته (وَلِلَّهِ عَلِي النَّاسِ) تا به اين آئين درآيند و همه مستطيعان در بزرگ‌ترين گردهم‌آيي شركت جويند و در يك كانون مشخص و مركزي مقدس در فرصتي معين فراهم آيند و با هم به تبادل افكار پرداخته و به حل معضلات اجتماعي و سياسي خويش توفيق يابند.

خانه خدا در مكه به «بيت عتيق» و كهن‌ترين بنيادي نام‌بردار است كه بناي آن طبق روايات ديني به زمان حضرت آدم ابوالبشر(ع) باز مي‏گردد و او بود كه پي‏ريزي كعبه را آغاز كرد. در عصر حضرت ابراهيم(ع) عقايد و مراسم خرافي و بويژه شرك و بت‌پرستي رواج گسترده‏اي در گستره جهان يافت.

پس از آن‌كه ابراهيم(ع) توفيق يافت گروه زيادي از مردم را بيدار سازد، و توحيد را در افكار آنها نفوذ بخشد از شام؛ سرزمين آباء و اجداد خويش كوچيد، و همراه همسر خود هاجر، و فرزند خويش اسماعيل رهسپار جنوب شد و به سرزمين حجاز و بياباني كه از مردم بت‌پرست به دور بوده درآمد تا با آسودگي و آرامش خاطر به مناجات و راز و نياز با خداي خود سرگرم شود.

وقتي اسماعيل پا به سن گذارد و جواني كار آمد و تا حدودي كامل شد خداوند متعال ابراهيم(ع) را مأمور ساخت پرستش‌گاهي را با همكاري فرزندش اسماعيل در همين سرزمين بنياد كند تا مردم پيرامون آن گرد هم آمده و به ذكر و عيادت خداي يكتا بپردازند: «وَ اِذْ يَرْفَعُ اِبْراهيمُ القَواعِدَ مِنَ الَبيْتِ وَ اِسْمعيلَ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ العَليمُ ؛ به ياد آور زماني را كه ابراهيم با همكاري اسماعيل ستون‌هاي خانه خدا را بر مي‌افراشتند و به خدا عرضه مي‏داشتند: پرودگارا از ما بپذير كه تو شنواي دانايي».

ابراهيم و فرزندش موظف شدند اين خانه را از هر گونه پليدي‌ مادي و معنوي پاكيزه سازند: «وَعَهِدْ نا اِلي اِبراهيمَ وَ اِسْمعيلَ اَنْ طَهِّرا بَيْتي لِلطّائفينَ والْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ ؛ و به ابراهيم و (فرزندش) اسماعيل سپرديم كه خانه مرا براي طواف كنندگان و معتكفان. وكوع كنندگان سجده گذار پاكيزه نگاه داريد».

همان‌گونه كه قرآن كريم يادآور شده به ابراهيم(ع) فرمان رسيد كه مردم را به حج خانه خدا فرا خواند تا از هر ناحيه و منطقه‌اي، سواره بر هر وسيله و مركب و يا پياده به اين خانه روي آورند: «وَاَذِّنْ في‏النّاس بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ علي كُلِّ ضامِرٍ يَأتينَ مَنْ كُلِّ حَجٍ عَميقٍ؛ و در ميان مردم براي حج گزاران بانگ بر آور كه پياده و سواره بر هر شتر لاغر از هر دره ژرفي به سوي تو آيند».

ابراهيم در انجام مأموريت خويش موفق شد و و مردم را به سوي اين كانون جلب كرد. ولي در طول قرن‌ها دگرگوني‌هايي كه در انجام مناسك حج پديد آمد، و بسياري از مراسم و شعائر الهي كه از زمان حضرت ابراهيم(ع) رايج و معمول بوده نابسامان شده و مسائلي در امر حج راه يافت كه آلوده به شرك بود.

عرب‌هاي قبل از اسلام بت‌هايي به ديوار كعبه آويختند، و به جاي خدا به بتها پناه مي‏جستند. خداوند در قرآن كريم در مقام انتقاد از اين راه و رسم جاهلي در انجام مراسم حج مي‏فرمايد: «وَ ما كانَ صَلوتُهُمْ عِنْدالبَيْتِ اِلاّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً ؛ عبادت و نماز مردم جاهلي در كنار خانه خدا جز فرياد و دست به هم كوبيدن چيز ديگري نبود».اسلام با خرافات و شركي كه به مراسم حج راه يافته بودند به مبارزه برخاست و حج ابراهيمي(ع) را با وضع شايسته‏اي تجديد كرد. اسلام بت‌هاي كنار كعبه را سر نگون ساخت و توحيد را جايگزين شرك كرد.

طبيعي است كه براي بشر امكان‌پذير نيست مصالح و علل واقعي احكام فرعي را شناسايي كند و اگر دانشمندان مزايا يا حكمت‌هايي براي احكام شرعي بيان مي‌كنند، بايد آنها را صرفا حكمت‌هاي احكام ياد شده تلقي كرد نه علت‌هاي واقعي آنان. هيچ‌ كس حتي دشمنان اسلام نمي‏توانستند و نيز نمي‏توانند فوايد و سازندگي مادي و معنوي حج را ناديده بگيرند. حتي مخالفان اسلام، حج را عاملي مؤثر براي ايجاد وحدت و همبستگي دانسته‌اند.

حج عبارت از اجتماع و گردهمايي است كه بيش از يك ميليون مسلمان از نواحي مختلف جهان از پنج قاره دنيا به سرزمين مكه و در موسم حج روي مي‏آورند. همه در يك سرزمين و يك كانون در حاليكه همگي آنها تمام چيزهايي را كه دستاويز مباهات بر ديگران باشد، رها كرده با پوشاكي ساده گردهم آمده‌اند. اينان روابط خود را از دنياي مادي بريده‌اند، و همچون روز محشر با پوششي بسان كفن گرد هم آمدند.

در اين نقطه و در ميان چنان جمعيت انبوه و اجتماع عظيم هر ناظري به خوبي مي‏فهمد كه حج بزرگترين و قوي‏ترين شعار توحيد، همبستگي ميان مسلمين شرق و غرب عالم است.

در بيان برخي از حكمت‌هاي مناسك حج از احرام آغاز مي‌كنيم؛ قصد و نيت در هر عملي روح و معيار ارزشيابي آن عمل مي‏باشد، احرام حج بايد همراه با نيت انجام گيرد. از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود:«اِنّما الاَعْمالُ بَالنِيّاتِ، وَ لِكُلِّ امْريٍ ما نَوَي، فَمَنْ كانَتْ هِجْرَتُهُ اِلَي اللّهِ وَ اِلي رَسوُلِه فَهِجْرَتُه اِلَي اللّهِ وَ اِلي رَسوُلِه؛ وَ مَنْ كانَتْ هِجْرَتُهُ اِلَي دنيا يُعصيبُها اَوْامَرأَةٍ يَتَزَوَّ جُها فَهِجْرَتُهُ اِلي ما ها جَرَ اِلَيه؛ ارزش اعمال آدمي به نيات او مربوط است، و عوائد اعمال او به نيت او منوط و وابسته است. اگر كسي (از هرگونه عوائد مادي بگريزد) و از وادي هدفهاي نفساني هجرت كند، و راه وصول به رضاي خدا و رسولش را در پيش گيرد، در حقيقت به سوي رضاي خدا و رسول او (ومقصد الهي) كوچ و هجرت كرده است. ولي اگر هجرت او به سوي دنيا انجام گيرد، به دنيايي كه مي‏خواهد از منافع آن بهره‏مند گردد، و يا مي‏خواهد از رهگذر اين كوچيدن به اشباع دامن خويش برسد، و تمايلات نفساني خود را ارضا نمايد، بايد گفت هجرت او به همان هدفهاي فرومايه تنزل خواهد يافت».

محرم كه مي‏خواهد خويش را از جامه و لباس وابستگي برهاند، بايد به پالايش نيت خود از هر شائبه‏اي بپردازد. در حوزه احساس، احرام داراي دو شعار و مظهر است؛ شعاري كه مشاهده مي‏شود پوششي است نادوخته و برش‌نيافته كه بسيار ساده است و از هر گونه زينت و آرايش خودداري شده است. اين‌گونه تمرين‌هاي رواني و نفساني يكي از عوامل مهم ترتيبي هستند.

شعار و مظهر ديگر احرام شعاري است كه حس شنوايي حج گزاران را نوارش مي‏دهد، حاجيان از دل و زبان مي‏گويند: «آري به فرمانيم» و نخستين جمله‏اي كه در حال احرام به زبان مي‏آورند پاسخ به فرمان و بانگ پروردگار است كه :«لبّيك، اللّهمَّ لبيك، لا شريك لك لبيك، اِن الحمد و النقمه لك و الملك لا شريك له». البته اين پاسخ بايد دومين پاسخ انسان‌ها برشمرد؛ زيرا آدمي از پيش به وحدانيت خدا اعتراف كرده و در برابر سؤال پروردگارش كه فرمود: «أَلَسْتُ بِربِّكُمْ»، عرضه داشته «بلي» هم اكنون در موسم حج به هنگام احرام به پروردگارش عرض مي‏كند، آري پروردگارا! آري، براي تو شريكي نيست، ستايش و نعمت و حكومت آسمانها و زمين از آن تو است.

در چنين حالتي حساس همه وجود آدمي و قواي ظاهري و باطني حاجي متمركز در يك هدف است و آن خداي يكتا و خداوندگار مدبر جهانيان است «قُلْ اِنَّ صَلوتي و نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلَكَ اُمْرِتُ وَ اَنَا اَوَّلُ المُسْلِمي؛ بگو نماز و پرستش و عبادت و زندگاني و مرگ من از آن خدايي است كه مدير و مدبر جهانيان است. براي او شريك و همتايي نيست، و بدان مأمور گشتم و من نخستين مسلمان بوده و اولين كسي هستم كه در برابر اوامر الهي تسليم مي‏باشد».

يكي از حكمتهاي احرام پرورش روح همزيستي مسالمت آميز با كل پديده‏هاي هستي است. آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه محرم را موظف مي‏سازد از ستيز و كينه و ساير رذائل اخلاقي دست بركشد، و حتي سخن بيهوده بر زبان نياورد و دل را از هرگونه دشمني، و فكر را از هر گونه تجاوزگري به حريم ديگران بسترد، و روحي مسالمت‏آميز در خود بيافريند. حتي هيچ جانوري را نيازارد و به حريم گياهان تجاوز نكند. «يا اَيُّهَا الذَّينُ آمَنوُا لا تَقْتُلوا الصَّيْدَ وَ اَنْتُمْ حُرُمٌ ؛ مؤمنين! شكار را در حاليكه محرم هستيد به قتل نرسانيد» و همچنين فرمود: «اُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ البَحْرِ وَ طعامُهُ متاعا لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ وَ حُرِّمُ عُلَيْكُمْ صَيْدُ البَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُما وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذي اِلَيْه تُحشَرونَ ؛ شكار دريا و خوراك آن به عنوان بهره و تمتع شما و كاروان حلال است، و شكار دشت و بيابان تا وقتي كه محرم هستيد بر شما حرام مي‏باشد و از خدايي كه به سوي او گرد مي‏آييد پروا كنيد».

محرم احساس مي‏كند فرصتي از زمان و قطعه‏اي از مكان داراي نوعي حرمت و احترام است كه بايد آن را به تمام فرصت‌ها و همه مكان‌ها و سرزمين‌ها تعميم دهد و بايد همه مردم در همه جا عواطف و محبت انساني را در تمام اوقات به كار دارند تا جهاني آكنده از صلح و مسالمت را تحقق بخشند. چند ماه در اسلام داراي حرمت ويژه‏اي است كه جنگ و كشتار در آن ماه‌ها تحريم شده است: «يَسْأَلُو نَكَ عَنِ الشَّهْرِ الحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللّهِ...؛ اي پيامبر! از تو درباره ماه حرام مي‏پرسند، ماهي كه جنگ و كشتار در آن حرام است؛ بگو كشتار در اين ماه بزرگ و گران، موجب ممانعت از راه خدا است».

اين فرصت‌هاي حرام داراي سابقه‏اي بس ديرينه هستند؛ يعني از روزي كه خداوند آسمان‌ها و زمين را آفريده است اين ماهها حرام و محترم بوده‏اند: «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عِنْدَاللّه‏ِ اثْني عَشَرَ شَهْرا في كِتابِ اللّه‏ِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ...؛ شمار ماهها در پيشگاه خدا از روزي كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب خدا دوازده ماه است. از اين ماهها چهار ماه، حرام است و در آن ماههاي حرام بر خويشتن ستم مرانيد...»

حاجي بايد در هر يك از طواف‌هاي «نساء» و «زيارت» هفت بار گرد خانه خدا گردش كند. قطه آغاز اين طواف، حجرالاسود يا سنگ سياهي است كه به ديوار نصب شده است؛ «طواف به منزله نماز است؛ لذا بايد حاجي قلب خود را سرشار از تعظيم و خوف و رجاء و محبت سازد» و اين طواف بسان تحيت و تهنيت به نخستين خانه‏اي است كه به منظور عبادت خداي يكتا بنا شده است، و تكريمي است به يكي از مظاهر توحيد و يكتاپرستي. در اشاره به همين مقايسه آمده است: بيت المعمور در آسمان در مقابل كعبه قرار دارد و طواف فرشتگان در بيت‌المعمور مانند طواف انسان بر گرد كعبه است، اما در مورد استسلام حجرالاسود، بايد گفت كه حجر به منزله دست راست خدا است. رسول خدا(ص) فرمود: حجر را استلام كنيد؛ زيرا دست خدا در ميان خلق است كه با خلق به وسيله آن مصافحه مي‏كند همانگونه كه عبد و بنده مصافحه مي‏كند».

به قاطعيت مي‌توان گفت كعبه و حجرالاسود باز‌مانده آثار توحيد و يگانه‌پرستي است كه از زمان ابراهيم بت‌شكن تاكنون به عنوان نمودار توحيد مورد احترام يكتاپرستان بوده و هست.

سعي ميان صفا و مروه از ديگر مراحل حج است. حاجي بايد هفت بار ميان صفا و مروه سعي به عمل آورد، نه بدود و نه آهسته. اين كار نيز به منزله رفت‌و‌آمد به خانه فرد بزرگي است كه چند بار تكرار مي‏شود تا شايد آن بزرگ به او التفاتي كند. گويند سعي ميان صفا و مروه ياد‌آور يك از رويدادهاي تاريخي عبرت‌آموز است؛ چون هاجر همسر ابراهيم براي جستجوي آب براي فرزندش اسماعيل از صفا به مروه و از مروه به صفا رفت و آمد مي‏كرد تا بالاخره منبع آب را زير پاي اسماعيل يافت، و نياز خود و فرزند خويش را فراهم ديد. اين عمل و رويداد تاريخي به هر ناظر و متفكري مي‏فهماند كه اگر انسان براي وصول به هدف، خويشتن را به سعي وا‌دارد و از پي مطلوب خود گام را استوار بردارد مسلما موفق و كامياب مي‏شود.

وقوف در عرفات از اهم مناسك حج مي‏باشد. در اين نقطه ازدحام مردم و سر و صدا انسان را به ياد عرصات قيامت و اجتماع امتها با انبيا(ع) و ائمه(ع) مي‌اندازد. توقف در بياباني كه فاقد وسائل كافي براي آسايش است، بايد مردم از مليت‌هاي مختلف و طبقات متفاوت درنگ نمايند، با خداي خويش به راز و نياز بپردازند، و همگان در يك سطح از نظر ظاهر و باطن حوائج خود را به خداوند متعال عرضه كنند.

رمي جمرات سمبل تنفر از عوامل معصيت و بدبختي است و انسان با اين كار عزم راسخ خود را براي مبارزه با نيرنگ‌هاي گمراه كننده شيطان و اعمال زيان‌آور او ابراز مي‏دارد. حاجي در چنين مقري مراتب انزجار خود را از هر گونه فساد اعلام مي‏دارد. از فرصت اجتماع و گردهم‌آيي با برادران ديني خود استفاده مي‏كند كه چگونه مي‏توان در معيت هم‌كيشان خود و هماهنگي با آن‌ها همه مظاهر شرك و ظلم و فساد را درهم‌كوبيد.


| شناسه مطلب: 20881