امروز در تاریخ: صلح امام حسن مجتبی(ع) در سال 41 هجری قمری

صلح امام حسن مجتبی(ع) در سال 41 هجری قمری
امام حسن مجتبي(ع) در 21 رمضان سال 40 قمري، پس از شهادت پدر ارجمندش حضرت علي(ع) بنا به در خواست ياران اميرمؤمنان(ع) و ساير مردم، خلافت اسلامي را پذيرفت و ادامه سيره و روش حكومتي اميرمؤمنان(ع) و سياست عدالت گستري وي را سر لوحه كار خويش قرار داد.
"معاوية بن ابي سفيان" كه در ايّام خلافت اميرمؤمنان)ع(، از حكومت مركزي سرپيچي و اقدام به ايجاد حكومت مستقل و خودخوانده در شام نمود و به برخي از مناطق اطراف، از جمله مصر، چنگ انداخته بود، از آغاز حكومت امام حسن(ع) اقدام به دشمني و فتنه انگيزي نمود و با ارسال جاسوسان و نفوذ در ميان بزرگان قبيلهها و طايفهها و تطميع آنان، زمينه نبرد ديگري را فراهم ساخت.
از سوي ديگر، نفاق و خيانت برخي از سران سپاه امام حسن(ع) و پيوستن آنان به سپاه معاويه و ناخرسندي مردم به ادامه جنگ و خون ريزي، دشمن را جسورتر كرده و وي را به تهاجم همه جانبه نظامي وادار نمود.امام حسن مجتبي(ع) كه به سامان دهي حكومت و امور معيشتي مردم و برقراري قسط و عدل در جامعه اسلامي پرداخته بود، با دشمنيها و تهاجم سراسري سپاه شام روبرو شد. آن حضرت نيز در مقام دفاع برخاست و در ميان مردم اعلان بسيج عمومي نمود و رزمندگان كوفه و ساير شهرها را براي دفع تهاجم دشمن فراخواند. هنگامي كه دو سپاه در برابر يكديگر قرار گرفتند و درگيريهاي پراكندهاي ميان آنان به وقوع پيوست، برخي از سران سپاه امام حسن مجتبي(ع) ، از جمله "عبيدالله بن عباس" كه فرماندهي كل را بر عهده داشت، به سپاه معاويه پيوست و از اين راه، توان روحي و فيزيكي سپاه امام حسن(ع) را كاهش دادند. نفوذيهاي معاويه، در ميان سپاهيان امام حسن(ع) و در ميان عامه مردم شهرها، اقدام به شايعه پراكني و گمانه زنيهاي خلاف واقع كردند و به تدريج جامعه اسلامي و رزمندگان را از داخل، دچار ترديد و تزلزل نمودند. به طوري كه برخي از سپاهيان، شبانه از اردوگاهها و پادگانها گريخته و صحنه نبرد را ترك ميكردند و برخي از فريب خوردگان "خوارج" در شهرهاي پشت جبهه اقدام به آشوب ميكردند و حتي در "ساباط مداين"، به خيمه گاه امام حسن(ع) هجوم آورده و اقدام به غارت و بينظمي نمودند و در يك رويدادي، امام حسن مجتبي(ع) را ترور كرده و وي را به شدت زخمي نمودند. ريش سفيدان و صاحب نفوذان عراق و حجاز و برخي از فرماندهان سپاه امام حسن(ع) ، مخفيانه نامه هايي به معاويه داده و اظهار اطاعت و پيروي مينمودند و حتي نوشتند كه حاضرند امام حسن(ع) را تسليم وي كرده و يا او را به قتل رسانند.
امام حسن مجتبي(ع) كه از تمامي نفاقها و خيانتهاي سپاه خويش خبردار بود، با گردآوري آنان و ايراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسيسههاي دشمن، تلاش وافر نمود كه روحيه مردانگي و رزم آوري را در آنان، بار ديگر زنده كرده و توطئههاي دشمن را نقش بر آب كند. ولي رسوخ شرم آور نفاق و خيانت، سپاه آن حضرت را از كارايي لازم انداخته و توازن نظامي را به كلي دگرگون كرده بود و سرانجام، امام حسن(ع) را وادار به پذيرش صلح ناخواسته كرد و آن حضرت، بناچار در 25 ربيع الاول و به قولي در نيمه جمادي الاولي سال 41 قمري بر اساس شرايطي، خلافت را به معاوية بن ابي سفيان وا گذاشت و خود از آن كناره گرفت. بدين سان، درگيري و جنگ ميان سپاهيان شام و سپاهيان عراق پايان يافت و آن سال را "عام الجماعة" ناميدند. متن صلح نامهاي كه به امضاي طرفين و گواهان از دو سپاه رسيد، از اين قرار است: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب، معاوية بن أبي سفيان، صالحه علي أن يسلم اليه ولاية المسلمين، علي أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنّة رسول اللّه و سيرة الخلفاءِ الراشدين المهتدين، و ليس لمعاوية بن أبي سفيان ان يعهد الي أحد من بعده عهداً، بل يكون الأمر من بعده شوري بين المسلمين، علي أن النّاس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه تعالي في شامهم و يمنهم و عراقهم و حجازهم، و علي أنّ اصحاب علي و شيعته آمنون علي أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حيث كانوا، و علي معاوية بن ابي سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و علي أن لا يبغي للحسن بن علي و لأخيه الحسين غائلة و لا لأحد من اهل بيت رسول اللّه صليّ اللّه عليه و آله غائلة سوء سرّاً أو جهراً، و لا يخيف احداً منهم في افق من الآفاق.
گفتني است كه درباره بندهاي صلح نامه، اتفاق چنداني ميان مورخان و سيره نويسان نيست و برخي از آنان، موارد ذيل را نيز اضافه نمودند:
1. حسن بن علي(ع) و برادرش حسين(ع) ، هيچ گاه معاويه را اميرمؤمنان خطاب نكنند. اين شرط به وضوح بيان ميكند كه صلح امام حسن(ع) ، نوعي سكوت در حال ناچاري و كنارهگيري مصلحتآميز از حكومت بود، نه اين كه معاوية بن ابي سفيان، سزاوار خلافت و حكومت بوده است.
2. معاويه و اصحابش، هيچ گاه علي(ع) را در نماز و غير نماز سبّ و لعن نكرده و از او، جز به نيكي ياد نكنند.
3. پس از معاويه، ولايت مسلمانان با حسن بن علي(ع) باشد و اگر او زنده نباشد، با برادرش حسين بن علي(ع) خواهد بود.
4. بيت المال كوفه در اختيار امام حسن(ع) باشد.
5. خراج دو منطقه فارس، يعني بسا)فسا( و دارابجرد در اختيار امام حسن(ع) باشد.
6. معاويه در هر سال مبلغ يك ميليون )و يا صد هزار( درهم به صورت مقرّري در اختيار امام حسن(ع) قرار دهد.
يادآوري اين نكته ضروري است كه مسائل مادياي كه از سوي امام حسن(ع) در صلح نامه مطرح شده است، به منظور تأمين معاش خانوادههاي بيسرپرستي بود كه در جنگهاي جمل، صفين و نهروان ،كسان خود را از دست داده بودند.
امام حسن مجتبي)ع(، انساني كامل و پيشوايي مهربان و عدالت گستر بود كه براي از ميان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگيري از خون ريزي آنان و نجات شيعيان و ياران پدرش امير مؤمنان(ع) از شرارتها و كينه توزيهاي معاويه و عوامل مزدور وي، صلح با معاويه را پذيرفت و آن را با شرايطي سنگين بر معاويه تحكيم نمود.
"ابن حجر عسقلاني" كه از دانشمندان شافعي مذهب اهل سنت است، درباره شخصيت و حكومت امام حسن(ع) گفت: هو آخر خلفاء الراشدين بنصّ جده)ص(، ولي الخلافة بعد قتل ابيه بمبايعة اهل الكوفة، فاقام بها ستة أشهر و أيّاماً، خليفة حقّ و امام عدل و صدق تحقيقاً؛ او، به نص و تصريح سخن جدش ( حضرت محمد(ص) )، آخرين خليفه از خلفاي راشدين است كه پس از كشته شدن پدرش ( اميرمؤمنان(ع) ) عهدهدار خلافت گرديد و مردم كوفه با او بيعت نمودند. وي به مدت شش ماه و چند روز زمام خلافت را به دست گرفت. او به حقيقت، خليفهاي حق و امامي عادل و راست گو بود.
به هر روي، پس از استيلاي معاويه بر كوفه و ساير سرزمينهاي اسلامي، امام حسن(ع) علي رغم اصرار برخي از شيعيان و بزرگان كوفه مبني بر باقي ماندن در اين شهر، تصميم به بازگشت به مدينة الرسول(ص) گرفت و به همراه خانواده خود و خاندان پدر ارجمندش ) كه پس از جنگ جمل به كوفه مهاجرت كرده بودند( رهسپار مدينه شد و به وطن اصلي خويش روي آورد.
در اين سفر،مردم كوفه بدرقهاي نيكو و اهالي مدينه، استقبال شاياني از آن حضرت و خاندان اميرمؤمنان(ع) به عمل آوردند.
امام حسن(ع) بنا به وظيفه انساني و ايماني خويش، تا آخر عمر شريفش به پيمان صلح پاي بند ماند و از آن تخطي نكرد، ولي معاويه با ترفندهاي گوناگون، بارها آن را نقض و خباثت باطني خويش را بر همگان آشكار كرد.