مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا

مهم ترین آرزوی یک جانباز در سفر کربلا

جسم خسته و شکسته اش را با عشق به دنبال خودش می کشید تا بلکه به آرزویش برسد،آرزویی که حمید باکری قبل از شهادتش برای جامانده های از قافله به زیبای پیش بینی حسرت خوردنش را کرده بود

به گزارش خبرنگار اعزامي پايگاه اطلاع رساني حج به عتبات عاليات، پا...نه...تكه اي استخوان بود و اندكي پوست و خرده اي هم ملات....تو فكر كن گوشت!...از بازماندگان قافله آسماني هاي هشت سال عاشقي.از بچه هاي لشكر عاشورايي عاشورا و آذربايجان.عطر تنفس بسياري از يلان دفاع مقدس را هم استشمام كرده بود و با يادآوري نام شان شانه مي تكاند.
خميني كبير(ره)در وصف اين شهيد زنده و دوستان ديگرش سفارش كرده كه نگذاريد در پيچ و خم روزگار فراموش بشوند.
فراموش نشده بود،حتي خودش را پيدا هم كرده بود،خودش را پيدا كرده بود كه يك آرزوي قشنگ داشت از سفر به كربلا.... چه خاطرات نابي هم داشت از عشاق حسين كربلاي ايران،هنوز هم گريه مي كرد براي خاطره حدود بيست و اندي سال قبل خودش كه به نوجواني با پاهاي زخمي و خونين گفته بود برگرد عقب و نوجوان جوابش داده بود.....جواب نوجوان مايه هايي در روز عاشورا داشته كه اين فرمانده ديروز جنگ و ذاكر اهلبيت امروز را سخت به هم مي ريخت در چند قدمي حرم ارباب.
به مهر برايم گفت كه در تمام سال هاي عمر مثل يك سرباز در خدمت نظام مقدس جمهوري اسلامي بوده است و فقط يك آرزو دارد در اين سفرهايي كه به كربلا مي آيد.چفيه نشان پر رنگ وجودش بود كه زيبا و آراسته بر شانه هايش نشان غيرت مي زد،عصا را هم مي كشاند همراه پايي كه....پا...نه...استخوان بود....
حاج نادر طبقي يك آرزوي قشنگ داشت از سفر به كربلا.................................شهادت


| شناسه مطلب: 32632







نظرات کاربران