رنگ باختن واژه‌های مقدس در پس پرده‌های غفلت و ناآگاهی

تاریخ گواهی می دهد که سرشت ما ایرانیان با نام و یاد و عشق سیدالشهدا(ع) گره خورده و از آن زمان که شیر مادر همراه با اشک عزای حسینی در هم آمیخت و عشق و ارادتمان را از طفولیت به سالار شهیدان دوچندان کرد تا آن هنگام که زمان مرگ فرا می رسد و آرزو می کنیم تا حسین(ع) بر بالینمان فرود آید و شفاعتمان کند؛ همه نشانگر خلوص نیت و پاکی قلوب عاشقان حسینی است.

تاريخ گواهي مي دهد كه سرشت ما ايرانيان با نام و ياد و عشق سيدالشهدا(ع) گره خورده و از آن زمان كه شير مادر همراه با اشك عزاي حسيني در هم آميخت و عشق و ارادتمان را از طفوليت به سالار شهيدان دوچندان كرد تا آن هنگام كه زمان مرگ فرا مي رسد و آرزو مي كنيم تا حسين(ع) بر بالينمان فرود آيد و شفاعتمان كند؛ همه نشانگر خلوص نيت و پاكي قلوب عاشقان حسيني است.
براي اثبات اين ادعا نيازي به مرور تاريخ گذشته نيست و كافي است نگاهي به حال و هواي رزمندگان دوران دفاع مقدس داشته باشيم كه براي حفظ دين و مملكت اسلامي تا پاي جان جنگيدند و هنگام شهادت با فرياد يا حسين به استقبال مرگ رفتند.
ارادتمندان و شيفتگان حسيني با شروع ماه محرم خيمه هاي عزا برپا كرده و هر دلسوخته اي مي كوشد تا سهمي هرچند ناچيز در عزاخانه حسين داشته باشد؛ از ذاكر و مداح اهل بيت(ع) گرفته تا سخنران و واعظ، و از آشپز و چاي ريز و كفش جفت كن گرفته تا هيات امناي مساجد و مسوولان هيات هاي عزاداري.
شور و شعور حسيني نه تنها در روزهاي عزاي حسيني كه در طول سال،سرچشمه اي براي درك معرفت دانش آموزان مكتب حسين است و هرچند امواج اين درياي مواج هميشه در جوش و خروش است اما گاهي برخي از اين دانش آموزان هنگام مشق برخي از واژه هاي عاشورايي نمره بيست نمي گيرند؛ واژه هايي كه در نگاه اول آنچنان مهم به نظر نمي رسد ولي زماني كه اين لغات را در قالب فرهنگ نامه عاشورا مي بينيم و به تقدس اين كلمات دقت مي كنيم؛ اهميت آن را درك مي كنيم.
* صحراي كربلا
كربلا، مدفن سيدالشهدا و سرزميني است كه بزرگترين حماسه خدايي بشر در عاشوراي سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت. خاك آن ، بوي خون مي دهد و تربت اين سرزمين، مقدس و الهام بخش بوده و در فضيلت آن، روايات بسياري نقل شده است.
حضرت علي (ع) پس از جنگ صفين و هنگام عبور از سرزمين كربلا،چشمانش پر از اشك شد و فرمود اينجا شهادتگاه عاشقان بي نظيري است كه در گذشته و آينده، نمونه ندارند و كربلا از آن زمان تاكنون سمبل ايثار و شهادت طلبي و شوق و شور حماسي شناخته شده است و در طول تاريخ نيز كانون عشق هاي برتر بوده و همچون مغناطيسي، دل هاي مشتاق و شيداي معرفت را به سوي خود كشيده است.
در برخي روايات تاريخي نيز آمده است كه سيدالشهدا (ع) هنگام ورود به كربلا، نواحي اطراف قبر خود را از اهل نينوا و غاضريه خريداري كرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرط كرد كه مردم را به جايگاه قبرش راهنمايي كنند و هر كه را به زيارت آن حضرت مي آيد، پذيرايي كنند.
هرچند قدم به قدم كربلا يادآور رشادت هاي حسين بن علي(ع) و ياران باوفاي آن حضرت است اما در اين سرزمين بايد مفاهيم والاي انساني و الهام بخشي هاي قداست آفرين را بيش از نشان هاي جغرافيايي و تاريخي سراغ گرفت.
قداست سرزمين كربلا در فرهنگ شيعه به اندازه اي است كه حتي دفن شدن در جوار حرم سيدالشهدا(ع) آرزوي هر عاشق و دلداده حسيني است و برخي بزرگان و علما و مردم عادي وصيت مي كردند تا در آنجا دفن شوند؛ چرا كه طبق روايات، رحمت الهي شامل كساني است كه در زمين كربلا و در كنار امام حسين(ع) دفن شود.
بسياري از مردم نيز زيارت امام حسين(ع) در اين سرزمين را مهمترين آرزوي خود مي دانند و قديمي ترهايي كه به دلايل مختلف نمي توانستند به زيارت كربلا بروند؛ با حسرت و اندوه زير لب زمزمه مي كردند از جواني به پيري رسيدم، عاقبت كربلا را نديدم.
همچنين در احاديث ائمه معصومين(ع) آثار و بركات فراواني براي خاك كربلا و تربت حسيني ذكر شده است؛ به گونه اي كه سفارش شده تا كام نوزادنمان را با تربت برداريم و مردگانمان را نيز با ذره اي از خاك كربلا رهسپار قيامت كنيم و با تربت حسين(ع) شفاي بيمارانمان را از درگاه الهي بخواهيم.
فضيلت و بركت تربت سيدالشهدا(ع) به اندازه اي است كه حتي در نماز انسان تاثيرگذار است و مراجع تقليد در رساله هاي عمليه خود سفارش مي كنند تا نمازگزاران پيشاني خود را در هنگام سجده بر تربت پاك حسيني بگذارند؛ چرا كه بنا به روايات ائمه (ع) نماز با تربت امام حسين(ع) مقبول درگاه الهي واقع مي شود.
يادآوري اين فضيلت ها و بيان تقدس سرزمين نينوا سبب مي شود تا هر آزاده و مسلماني براي اين واژه و هر كلمه اي كه يادآور رشادت هاي امام حسين(ع) و ياران ثابت قدم آن حضرت باشد؛ حرمتي ويژه قايل باشد و با به رغم گذشت سال ها و قرن ها از اين حماسه جاودان، پاسدار ارزش هاي كربلا باشد.
يكي از اصطلاحاتي كه معمولا در جامعه امروزي به كاربرده مي شود صحراي كربلا است كه متاسفانه گاهي با كاربرد منفي همراه است. به عنوان نمونه اگر شخصي هنگام بيان موضوعي به حاشيه بپردازد و يا از بحث اصلي خارج شود؛ به او گفته مي شود به صحراي كربلا زدي و يا از چنين شخصي خواسته مي شود تا به صحراي كربلا نزند.
هرچند اين كلام بيشتر به صورت محاوره به كاربرده مي شود اما مي توان گفت اين اصطلاح اكنون در جامعه رواج يافته و بسياري از مردم كوچه و بازار از آن استفاده مي كند كه اين موضوع مسووليت ما رابه عنوان پيرو امام حسين(ع) بيشتر مي كند.
در چنين مواردي است كه مسووليت شنوندگان چنين اصطلاح اشتباهي بيشتر مي شود. چون گوينده از روي عادت چنين جمله اي را به كار ببرد ولي مخاطبان با يادآوري حرمت كلمه كربلا مي توانند در مخاطب تاثيري بگذارند كه در سخنان خود از اين اصطلاح استفاده نكند.
* شهيد و شهادت
واژه هاي شهيد و شهادت در فرهنگ ما مسلمانان و ايرانيان از جايگاه ويژه اي برخوردار است. هرچند در قرآن كلمه شهيد به معناي شاهد و گواه آمده ولي گستره واژه شهادت در فرهنگ اسلام و شيعه به پهناي تاريخ بوده و هر جا كه مظلومي به مصاف ظالمي رفته و خونش به زمين ريخته شده، واژه شهادت جاني دوباره گرفته است.
قبل از شهادت امام حسين(ع) و واقعه عاشورا، از حضرت حمزه عموي رسول خدا(ص) به سيدالشهداء ياد مي كردند ولي پس از شهادت مظلومانه حسين بن علي(ع) و ياران باوفايش، اين لقب رنگ و بويي ديگر گرفت؛ چرا كه اين واژه تا دنيا برپاست؛ به امام حسين(ع) تعلق دارد و عاشقان حسيني با شنيدن نام سيدالشهداء به ياد سرور مظلومان و سومين امام معصوم(ع) اشك هايشان روان مي شود.
متاسفانه گاهي ديده مي شود كه كلمه شهيد و شهادت در فرهنگ روزمره ما جايگاه اصلي خود را تغيير مي دهد و فرهنگ عامه مردم تنزل پيدا مي كند به گونه اي كه در زمان از دست رفتن و ضايع شدن مساله اي به موضوع شهادت اشاره مي شود.
شايد شما هم شنيده باشيد كه هنگامي كه سخن و نظر يك گوينده به نتيجه نمي رسد و به اصطلاح سخنش ضايع مي شود از عبارت شهيد استفاده مي كند و مي گويد حرفم شهيد شد و يا با اعتراض اعلام مي كند اجازه بدهيد حرفم شهيد نشود
هرچند ممكن است گوينده هنگام استفاده از چنين اصطلاحي هيچگونه قصدي نداشته باشد و فقط بخواهد منظور خود را در اين قالب برساند ولي فراگير شدن اين اصطلاح باعث مي شود تا واژه شهيد به مرور در ذهنمان با ضايع شدن و هدر رفتن يكي محسوب شود.
نمي خواهيم بگوييم جعل چنين اصطلاحاتي از نقشه هاي دشمنان خارجي يا داخلي است ولي بايد اذعان كرد هر كسي كه در عادي شدن به كارگيري چنين اصطلاحي نقش داشته باشد؛ به همان اندازه نيز مقصر خواهد بود؛ هر چند بدون نيت بدي از اين نوع واژه ها استفاده كند.
* روضه و منبر
روضه و روضه خواني، به معناي ذكر مصيبت سيدالشهدا(ع) و مرثيه خواني براي ائمه معصومين (ع) است كه مورد تشويق امامان و يكي از عوامل زنده ماندن نهضت حسيني و پيوند روحي و عاطفي شيعه با اولياء دين است.
اشك ريختن و گريستن در مصائب اهل بيت (ع) نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگي هاي تربيتي براي سوگوار، موجب اجر و پاداش الهي در آخرت و بهره مندي از شفاعت امام حسين (ع) است؛ به گونه اي كه امام صادق(ع) فرمودند امام حسين(ع) براي عزادار خود و كسي كه براي آن حضرت گريه مي كند؛ طلب آمرزش مي كند.
معناي روضه در اصل، باغ و بوستان است اما علت اين كه امروزه از مرثيه خواني و يادآوري مصيبت هاي امام حسين(ع) به روضه ياد مي كنيم آن است كه مرثيه خوانان در گذشته، حوادث كربلا را از روي كتابي به نام روضة الشهداء تاليف ملاحسين كاشفي مي خواندند.
كاشفي از دانشمندان با قريحه و خوش ذوق سبزوار در قرن نهم هجري بود و يكي از چهل كتاب وي به نام روضه الشهدا بود كه به زبان فارسي نوشته بود و از آنجا كه واعظان و سخنرانان در مجالس عزاداري از روي اين كتاب مصيبت هاي كربلا را بر سر منبر مي خواندند، خوانندگان اين كتاب به روضه خوان معروف شدند و بتدريج خواندن روضه از روي كتاب منسوخ شد و روضه خوان ها مطالب كتاب را حفظ كرده و در مجالس عزاداري مي خواندند.
احاديث فراواني درباره گريه بر حسين(ع) و گرياندن ديگران كه همان مصيبت خواني و روضه خواني باشد؛در منابع ديني ذكر شده است. به عنوان نمونه امام صادق(ع) پاداش ذكر مصيبت و روضه را فراتر از سنجش و اندازه گيري دانسته و فرمود هر چيزي پاداش و مزدي دارد؛ مگر اشكي كه براي ما ريخته شود. و همچنين فرمود هر ناله و گريه اي مكروه است؛ مگر ناله و گريه بر حسين(ع)
امام رضا(ع) نيز در اهميت تعظيم شعائر الهي و زنده نگه داشتن ياد سيدالشهدا(ع) فرمود
گريه كنندگان بايد بر كسي همچون حسين گريه كنند؛ چرا كه گريستن براي او گناهان بزرگ را فرو مي ريزد.
هر چند واژه روضه در فرهنگ شيعي از جايگاه بالايي برخوردار است و شيعيان با تشكيل مجالس و محافل عزاداري و برپايي عزاي حسيني(ع) در قالب روضه خواني ارادت خود را به ساحت مقدس امام حسين(ع) عرضه كرده و توشه اي براي آخرت خود ذخيره مي كنند ولي گاهي استفاده از كلمه روضه با رويكردي منفي صورت مي گيرد و در موقعيت نامناسبي بيان مي شود. به عنوان نمونه هرگاه گوينده اي بيش از انتظار صحبت كند و سخنانش از اندازه درگذرد به او گفته مي شود چقدر روضه مي خواني!
گويا اين اصطلاح جنبه اعتراضي دارد و گوينده اين جمله مي خواهد به مخاطب خود بفهماند كه از صحبت هايش خسته شده و يا حوصله شنيدن سخنان او را ندارد.
گاهي براي استفاده از همين مفهوم واژه منبر به كار برده مي شود و براي اينكه اعلام كنند كه اشتياقي به شنيدن سخنان گوينده ندارند و از راهنمايي هايش خسته شده اند؛ مي گويند چقدر منبر مي روي؟ يا فلاني دوباره منبر رفت
شايد بسياري از كساني كه اينگونه سخن مي گويند؛ از روي عادت و بدون توجه به جايگاه ويژه اين واژه در فرهنگ اسلامي آن را بكار مي برند در حالي كه بسياري از كساني كه هدايت جامعه را به عهده دارند؛ از همين جايگاه به راهنمايي مردم پرداخته و بسياري از بزرگان و دانشمندان از پاي منبر به مقام هاي ارزشمند و والا دست يافته اند.
مگر نگفته اند شرف المكان بالمكين؟ پس شرافت منبر نيز به آن شخصيتي است كه بر آن جلوس مي كند و به عبارت ديگر منبر كه از چوب يا آهن ساخته مي شود؛ به خودي خود ارزشي ندارد؛ بلكه ارزش آن به خطيب و واعظي است كه بر بالاي آن سخن خدا و معصومين(ع) را براي مردم مي گويد.
فرهنگ منبر از زمان صدر اسلام وجود داشته و امروزه نيز استفاده از منبر هنگام وعظ و ارشاد و سخنراني هاي مذهبي، چه در ايام محرم و ماه مبارك رمضان و چه در مناسبت ها و ايام ديگر سال، رايج است و منبر رفتن از شيوه هاي كهن تبليغات مذهبي به شمار مي رود.
در عرف مردم ايران روحانيون براي ايراد خطبه و سخنراني از منبر استفاده مي كنند و سخنرانان غيرروحاني براي سخن گفتن از ميز و تريبون استفاده مي كنند و حرمت منبر بعنوان آنچه يادگار عصر رسول خدا (ص) است، همچنان محفوظ است.
* هياتي
هيات، تشكلي مردمي بر پايه عشق و محبت به اهل بيت (ع) است و معمولا در مناسبت هاي ديني به ويژه ولادت ها و شهادت هاي ائمه معصومين(ع) مطابق فرهنگ عامه حاكم در مناطق مختلف كشور برپا مي شود.
در كتاب مهندسي اشك كه شرحي بر اصول كار هيات هاي مذهبي است؛ مي خوانيم: برخي هيات را تشكل مي دانند و معتقدند كه قديمي ترين تشكل غيررسمي جهان تشيع از واقعه كربلا تاكنون هيات هاي عزاداري است كه در طول 14 قرن به صورت زنده و پويا به حيات خود ادامه داده است. برخي نيز هيات را نه يك تشكل، بلكه اجتماع ساده و ابتدايي گروهي از افراد مي پندارند كه تنها با انگيزه هاي احساسي صرف و با هدف بزرگداشت مناسك ديني به راه اندازي آن مبادرت مي ورزند.
محمدمهدي نجاتي نويسنده كتاب مي افزايد: در باور اين گروه، هيات فاقد ساختار منسجم تشكيلاتي است و در اداره آن نيز نمي توان از اصول كار تشكيلاتي هدفمند و برنامه ريزي شده ياري جست؛ همانگونه كه اكنون در منظر برخي افراد چنين تلقي مي شود كه كار هياتي عبارت از مجموعه اي فعاليت هاي بي نظم، بي برنامه، بي هدف، گتره اي و ديمي است.
بر اين اساس اگر هياتي با سابقه اي 20 ساله يا بيشتر هنوز فاقد برنامه ريزي هاي حداقلي كوتاه مدت، ميان مدت و درازمدت باشد و افق و چشم انداز معيني را فراروي خود ترسيم نكرده باشد؛ كاري قريب به همان مضمون مي كند كه برخي افراد از هيات تصور دارند؛ يعني همان فعاليت هاي هياتي كه به معناي مجموعه اي از فعاليت هاي بي برنامه، بي هدف و فاقد نظم و انسجام مشخص است كه فاقد برنامه ريزي، مديريت، كنترل، نظارت و هدايت است.
گروهي نيز هيات را صرفا تجمعي احساسي مي دانند كه در پي تعظيم شعائر برخي مناسبت هاي ديني، در منازل، تكايا، مساجد و حسينيه ها برپا مي شود و نمي توان آن را تشكل ناميد.
نويسنده همچنين معتقد است: دليل گروه اول كه هيات را يك ساختار تشكيلاتي منسجم با قابليت برنامه ريزي مي دانند مستند به نحوه شكل گيري و استمرار حركت هيات هاي معروفي مثل هيات هاي موتلفه اسلامي، هيات رزمندگان اسلام، رهپويان وصال شيراز و عاشوراييان اصفهان است كه در واقع بمثابه يك تشكيلات رسمي و اثرگذارعمل مي كنند؛ اما استدلال كساني كه هيات را تنها اجتماع افرادي غير تشكلي و شورمحور مي دانند؛ وجود هزاران هيات ثبت شده موجود در كشور است كه قريب به اتفاق آنان فاقد حتي يك برگه برنامه ريزي مدون و مكتوب، هدف از پيش تعيين شده و تفكيك مسووليت يا شرح وظايف مشخص براي افراد مي باشند.
هياتي كه يك روز مانده به مراسم با اعلام زمان و مكان برنامه توسط مداح، ميان دار، موسس يا ساير پير غلامان و متوليان شكل مي گيرد با علامت پرچم شناخته مي شود و در خاتمه تا مناسبت مذهبي بعدي تعطيل مي شود؛ بدون شك چنين هياتي فاقد رسالت تشكيلاتي خاصي است كه بتوان از آن با عنوان يك تشكل نام برد چرا كه اجراي اين قبيل برنامه ها براي آن افرادمعمولا به شكل يك عادت ساده مذهبي و فعاليتي تكراري و كليشه اي در آمده است.
نويسنده كتاب مهندسي اشك هيات را قديمي ترين و با سابقه ترين تشكل شيعي مي داند كه كار تشكيلاتي در آن رعايت مي شود و دقيقا مشخص است كه چه كسي فراخوان مي دهد؛ چه كسي غذا پخش مي كند و چه كسي مسوول ميكروفون است.
متاسفانه كلمه هيات به معني بي نظمي و بي برنامگي نه تنها در اصطلاح عاميانه كه در مطبوعات و روزنامه ها نيز به كار مي رود و برخي از مسوولان نيز بدون توجه به جايگاه اين واژه مقدس، مفهوم منفي آن را در نظر گرفته و در جملات خود بيان مي كنند.
واژگان و اصطلاحاتي كه در جامعه و جمع دوستان و خانواده به كار مي بريم و از صبح تا شب با آن سروكار داريم؛ جزيي از فرهنگ اين كشور است كه در بستر سبك زندگي شكل مي گيرد و تك تك افراد اجتماع در نهادينه كردن و يا به فراموشي سپردن آن نقش دارند. پس بياييم تقدس اين واژگان عاشورايي و يا هر واژه اي را كه در باورهاي ديني خود حك كرده ايم؛ حفظ كرده و با ساده انگاري و بي تفاوتي از كنار آنها نگذريم. از: محمدرضا جعفرملك


| شناسه مطلب: 33621