خاطرات یک روحانی از 5 ماه اسارت در زندان های آل سعود
زائران بیت الله الحرام بارها به بهانههای واهی در زندان خشم و کینه وهابیت، اسیر و گرفتار شدهاند و دچار مشکلات روحی و جسمی گردیده و ماهها از خانواده خود دور بودهاند، بدون این که جرمی مرتکب شده باشند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري، حجتالاسلام محمد ملايي از جمله كساني است كه بيش از 5 ماه در زندان هاي آل سعود گرفتار بوده و به تازگي آزاد شده است، وي گوشه اي از عمق كينه و عداوت وهابيت نسبت به اهل بيت (ع) و شيعيان را بازگو كرده است.
* كي و چگونه دستگير شديد؟
5 ارديبهشت ماه امسال مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در فاطميه دوم به مدينه مشرف شدم و اين جزء آرزوهاي بنده بود كه به عنوان يك طلبه روضهخوان، ايام شهادت حضرت زهرا(س) را در مدينه باشم، چند روزي در مدينه بودم و به زيارت قبر شريف رسول اكرم(ص) و مسجدالنبي(ص) و ائمه بقيع (ع) مشرف شديم، در روز ششم حضور در مدينه يعني 11 ارديبهشت بنا به دلايل واهي توسط پليس سعودي دستگير شدم.
* نحوه و دليل دستگيري شما چه بود؟
يك روز قبل از اعزام به مكه، يك ساعت پيش از غروب در بينالحرمين (انتهاي صحن نبوي و روبروي قبرستان بقيع) به اتفاق خانواده و چند تن از همسايگان در جمعي 6 نفره نشسته بوديم و با آرامش مشغول خواندن زيارت ائمه بقيع(ع) بوديم كه ماشين گشت سعودي مقابل ما توقف كرد و از ما خواست متفرق شويم ما هم دعا و زيارت را قطع كرده و بلند شديم, ناگفته نماند جمله "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد (ص)" پيوسته ذكر دل و زبانم بود, مخصوصا در قبرستان بقيع و حوالي آن، اما به صورت بيصدا و آرام. چند قدم بيشتر حركت نكرده بودم كه يكي از دو نفري كه در ماشين بود به فارسي گفت "بيا" همين كه برگشتم شرطه با خشونت و فحش و كتك مرا گرفته و داخل ماشين انداخت و به قسمت فوقاني مسجدالنبي(ص) كه ظاهرا محل هيئت امر به معروف و نهي از منكرشان بود، منتقل كردند.
وقتي علت دستگيري ام را جويا شدم؟ گفتند "تو به ابوبكر سب كرده اي"، در همان قسمت پرونده سازي كردند و بلافاصله مامور آمد و با زدن دستبند مرا به بازداشتگاه مركزي پليس مدينه برد.
* اين كه شما را به توهين به ابوبكر متهم كردند، واقعيت داشت؟
دروغ محض بود، چون بنده اسمي از ابوبكر نياورده بودم، ثانيا شاهد به دروغ گفته بود, تو با صداي بلند لعن ابابكر كردهاي، روحانيون و خانواده و همسايههايي كه درآن لحظه به فاصله كمي در كنار من بودند، متوجه چنين حرفي از من نشده بودند و ميپرسيدند "مگر چه كار كردهاي؟، چرا تورا دستگير كردند؟" بنابراين شاهد دروغ گفت تو با صداي بلند لعن كردي.
* آيا موقع دستگيري ملبس به لباس روحانيت بوديد؟
خير، بنده در آن موقع لباس عربي (دشداشه و چفيه عربي) پوشيده بودم.
* وضعيت بازداشتگاه چگونه بود؟
حدود 7 روز در بازداشگاه شرطه مركزي بودم فوقالعاده كثيف بود، زبالهها روي هم مانده و حشرات و سوسك ها اطراف آن بودند، مساحت آن بسيار كوچك و تنگ و تاريك بود و در حالي كه گنجايش حدود 30 نفر را داشت، حدود 60 تا 70 نفر را در آن نگهداري مي كردند، افرادي در آن بازداشتگاه بودند كه بيش از 4 ماه آنجا مانده بودند و با توجه به شرايط بد محل، دچار مشكلات روحي و رواني شده و به حد ديوانگي رسيده بودند، وضعيت حمام و دستشويي هم بسيار بد بود و هنگام تقسيم غذا و آب، فوقالعاده اهانت آميز برخورد ميكردند.
* آيا در اين مدت از وكيل هم استفاده كرديد؟
نه، چون ظاهرا بر اساس قوانين موجود عربستان، تنها وكيل بينالمللي ميتواند در دادگاه حاضر شود و چنين كسي را نداشتيم؛ در حالي كه به نظر من بايد براي موارد ضروري چنين امكاني وجود داشته باشد.
* آيا اعتراضات شما نتيجه اي هم داشت؟ در دادگاه چه گذشت؟
اعتراض ما هيچ تاثيري در تصميم آنها نداشت، بعد از 28 روز دستگيري و پس از آن كه از بازداشتگاه مركزي به زندان عمومي مدينه منتقل شديم، نوبت دادگاهم شد كه زنجير به دست و پا و همراه مامور (يعني براي هر زنداني يك مامور مخصوص) در جلسه دادگاه حاضر شدم و به سئوالات قاضي پاسخ دادم و گفتم "هيچ جرمي مرتكب نشده ام".
در جلسه دوم دادگاه، شاهد را آوردند و همان طور كه قبلا هم گفتم به دروغ شهادت داد و گفت " خدا را شاهد ميگيرم كه اين شخص با صداي بلند فرياد زد: "لعنةالله علي ابيبكر".
به او گفتم چنين چيزي نبوده و وعده ملاقات من و تو در پيشگاه خداوند و دادگاه عدل الهي فرداي قيامت خواهد بود، در نتيجه قاضي يك ماه من را به زندان محكوم كرد.
* پس چرا مدت زندان شما بيش از 5 ماه طول كشيد؟
ظاهرا چون بناي سعودي ها بر اذيت و آزار بود به بهانه اين كه دادستان حكم را تاييد نميكند و پرونده شما اشكال دارد، پرونده را به مكه فرستادند و علي رغم اين كه قول داده بودند بعد از يك ماه، از مكه جواب بيايد، متاسفانه چهار ماه طول كشيد و در نهايت هم گفتند "حكم قاضي مدينه درست بوده و شما يك ماه محكوم هستيد"، ولي در عمل پنج ماه مرا حبس كردند كه اصولا با قوانين شرع و بينالملل در تعارض است، اولا اين كه با يك شاهد عليه متهم حكم صادر ميكنند و ثانيا دوره محكوميت يك ماهه را به پنج ماه يا بيشتر طول ميدهند.
* نحوه ارتباط شما با خانواده در اين مدت چگونه بود و آيا با افراد ديگري هم در ارتباط بوديد؟
گرچه از نظر قانوني همراه داشتن تلفن در زندان ممنوع بود، ولي گوشيهاي موبايل به حد دلخواه در دست بعضي از زندانيان بود كه به سايرين اجازه ميدادند و ما هم از اين طريق با خانواده در ارتباط بوديم و زنگ ميزديم كه يقينا اين ارتباط شنود و كنترل مي شد.
همچنين با اعضاي ستاد عمره و بعضي از كاركنان كنسولگري ايران هم تماس داشتيم؛ البته چندين مرتبه هم به ملاقات ما آمدند و نحوه پيگيري كار را به ما توضيح دادند و گاهي در حد مختصري هم پول و لباس در اختيار ما گذاشتند. (جزاهم الله خيرا).
* مدت پنج ماه را چطور در زندان سپري كرديد؟
اين مدت بسيار سخت گذشت و در واقع نوعي شكنجه روحي بود، دوري از خانواده، زنداني شدن در كشور بيگانه و بلاتكليفي و اين كه با طول دادن رسيدگي به پرونده ما را در حالت سردرگمي قرار داده بودند، فشار زيادي به ما ميآورد، از طرفي چون بنده طلبه بودم و در ايام حساسي مثل ماه شعبان و مواليد ائمه(ع) و ماه مبارك رمضان بخصوص شبهاي قدر در زندان و دور از منبر و تبليغ بودم، برايم بسيار زجر آور بود.
* چه زماني و چگونه از زندان سعودي آزاد شديد و به ايران بازگشتيد؟
روز يازدهم مهرماه, پس از 5 ماه، از زندان سعودي آزاد شدم و چون در موقع آزادي، در عربستان پرواز معمولي به سمت ايران وجود نداشت و پروازهاي عمره هم تمام شده و وارد ايام حج واجب شده بوديم، علي رغم تلاشي كه از سوي دست اندركاران حج شده بود كه به صورت استثنايي ما از مدينه به تهران پرواز كنيم و سعوديها و مسئولين زندان هم موافقت كرده بودند، اما در راستاي همان اغراض سعوديها مبني بر اذيت و آزار تا آخرين لحظه، ساعت 3 نيمه شب من را احضار كردند و با دست و پاي زنجير شده، از زندان مدينه به بازداشتگاهي در جده منتقل كردند و از آنجا بعد از اين كه سفارت ايران برايم بليط تهيه كرده بود، مرا را از دوحه قطر به تهران فرستادند و با پرواز ترانزيت به ايران برگشتم.
* پس از بازگشت به ميهن اسلامي استقبال مردم و مسئولان از شما چگونه بود؟
ضمن تشكر از زحمات مسئولين جمهوري اسلامي به ويژه وزارت امور خارجه و حج و زيارت، متاسفانه بعد از آزادي، هيچ كدام از مسئولين سراغي از ما نگرفتند و تنها كسي كه در مراسم استقبال حضور داشت جناب آقاي اميرآبادي، نماينده مردم شريف قم بود كه پيگيريهاي وسيعي هم در زمينه كار بنده داشتند و از ايشان تشكر ويژه دارم.
البته بسياري از روحانيون و طلاب و بعضي از افاضل و علماء كاشاني ساكن قم هم ما را قابل دانسته و به استقبال آمدند، اما استقبال هاي مردمي فوقالعاده زياد و در خور تحسين بود. از آنجايي كه اهالي كاشان و بعضي از مناطق قم حقير را به عنوان يك منبري ميشناختند، مراسم مختلفي جهت استقبال گرفتند كه نشان از ارادت مردم به روحانيت و خادمين آستان حضرت ابيعبدالله الحسين(ع) دارد، به حدي كه شايد تا حدود يك ماه بعد از آزادي در هيئات و مساجد و مراسم گوناگون در شهر و روستاها و مراكز حوزوي مشغول به سخنراني و تبيين قضاياي دستگيري بودم و از اين بابت، خداوند متعال و حضرات معصومين(ع) را شاكر هستم و از تمام مردم كمال تشكر و قدرداني را دارم.
* به عقيده شما چرا سعودي ها با زائران ايراني اين گونه رفتار مي كنند؟
برداشت من اين است وهابيون به اندك بهانهاي در صدد دستگيري زائرين ايراني هستند، مخصوصا اگر بفهمند كسي نقش پر رنگي در راهنمايي زائرين دارد و يا قدرت مباحثه با آنان را داشته باشد.
احساس ميكنم آنها از قبل ما را زير نظر گرفته بودند، يادم هست وقتي براي اولين بار در نماز جماعت مسجدالنبي(ص) شركت كردم، ديدم كه اهل سنت در هنگام تشهد خواندن انگشت سبابه خود را تكان ميدهند، علت آن را نميدانستم، بعد از نماز در صحن مسجدالنبي(ص) جواني را ديدم كه ظاهرا از اهل علم آنان بود با سلام و احوالپرسي و كاملا مودبانه خود را معرفي كردم و پرسيدم چرا انگشت خود را در تشهد تكان ميدهيد؟ گفت: "اين صفة صلاة رسولالله" است يعني جز مستحبات نماز است كه پيامبر(ص) بجا مي آورده و چند كتاب در اين زمينه به من معرفي كرد.
پرسيدم آيا شما كتابي از شيعه ديدهايد و يا در مدينه داريد؟ گفت: نه، گفتم: اگر به ايران بياييد در تمام كتابخانههاي عمومي و شخصي و كتابفروشي ها، كتابهاي اهل سنت اعم از تاريخ و رجال و فقه و اصول و تفسير وجود دارد و ما آنها را مطالعه ميكنيم، چرا شما كتب ما را نميبينيد؟
گفت من از خداوند ميخواهم شما را از اهل سنت قرار دهد و با اشاره به ساعت خود گفت من عجله دارم و بايد بروم. گرچه اين برخورد كوچكي بود، ولي معلوم شد وقتي ببينند طرف مقابل اطلاعات دارد و يا قدرت بحث دارد، خوششان نميآيد و احيانا او را تعقيب مي كنند.
مشكل ما با وهابيت است، گرچه اهل سنت آن را به عنوان مذهب قبول ندارند و بعضا با آن مخالفت نيز كرده اند، اما در واقع امور بدست وهابيون است و پيروان محمد عبدالوهاب از اينكه پيروان محمدبن عبدالله(ص) آزادانه بتوانند اعمال و مراسم و مناسك مذهبي خود را به جا بياورند، جلوگيري كرده و آنان را با تيغ شرك ذبح مي كنند.
* زائران ايراني هنگام تشرف به مكه و قبرستان بقيع بايد چه رفتاري داشته باشند تا دچار اين مشكلات و سختي ها نشوند؟
به فرموده آيتالله العظمي جواديآملي خداوند كعبه را بيتالله العتيق ناميده است، عتيق ممكن است دو معني داشته باشد, يكي به معني عتيقه يعني خانه اي با سابقه ديرينه و كهن و ديگري از ماده عتيق يعني آزادي خانه خدا و رسول خدا(ص)، اما متاسفانه امروزه كعبه و مسجدالحرام و مسجدالنبي(ص) در دست وهابيون اسير است. بنده در همه سخنراني ها توصيه كردهام زائران ما در مكه و مدينه به ويژه در قبرستان بقيع بايد بغضهاي خود را فرو خورده و در سينه نگه دارند تا انشاالله موقع ظهور حضرت وليعصر(عج) حقايق مكشوف شود.
منبع:حوزه نيوز