روزهای اول ما را نجس میدانستند؛ روزهای آخر التماس دعا داشتند
خاطره ای از دوران اسارت 48 زائر ایرانی
یکی از زائران ربوده شده در سوریه گفت: تروریستها روزهای ابتدایی، ظروفی که ما در آنها غذا میخوردیم را نجس میشمردند و دست به آنها نمیزدند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري به نقل از خبرگزاري فارس، يكي از زائران آزاد شده شهرستان اروميه كه توسط گروهكهاي تروريستي سوري ربوده شده بود، در گفتوگو با سايت نداي اروميــه از خاطرات دوران حضور در بين گروهكهاي تروريستي سوريه گفت كه متن اين اظهارات عيناً نقل ميگردد:
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد آويني ميگويد؛ اگر مي خواهيد كه از شهدا و حال و احوال ما آگاه شويد به كربلا و عـــاشورا مراجعه كنيد! داستان و سرگذشت من و دوستانم نيز شباهت هاي بسياري عاشورا و مرام عاشورايي دارد.
اولين روزهايي كه ما در زندان هاي اين گروهك تروريستي حضور داشتيم، وضعيت برايمان سخت و دشوار بود اما رفته رفته با به وقوع پيوستن اتفاقاتي، از خوي وحشي گرانه آن ها كاسته شد.
در همين روز ها بود كه احساس كرديم: پايان عمر همين جاست! و از اين مخمصه هيچ خلاصي در كار نيست، چند روزي كه گذشت، حركات و اعمال جمع ايراني، موجب اين شد كه اين افراد نرم تر و مهربان تر نسبت به ما عمل كنند چرا كه به واقع، تحت تاثير حركات انساني زائران قرار گرفته بودند.
ده روزي كه از حضور ما در زندان هاي اين گروهك تروريستي گذشت، نظر و ديدگاه اين افراد نسبت به ايران و ايراني به كل تغيير كرده بود! چرا كه روز اول به ما گفتند: شما براي طواف حضرت زينب به اين جا آمده ايد و شما براي حج به سوريه آمده ايد!
اما دوستان طي بحث هايي، اطلاعات واهي را از ذهن هاي اين افراد زدودند و ديدگاهشان را تغيير دادند! برايشان آياتي از كلام الله مجيد را كه در خصوص حج بود خوانديم،گفتند: مگر قرآن شما ايراني ها با قرآن ما يكسان است؟ مگر اصلا شما قران مي خوانيد؟!
حرف هاي عجيب و غريبي مي زدند! مغزهايشان پر از تهمت هاي كذب عليه ايران و ايراني بود اما پس از گذشت چندين روز، شبهه ها يكي پس از ديگري از ذهن آن ها زدوده شد.
به كل تغيير كرده بودند؛ روز هاي اول ظروفي را كه ما در آن ها غذا ميخورديم،نجس مي شمردند و دست به آن ها نمي زدند! اما همين افراد بودند كه روز هاي آخر با ما نماز خواندند و حتي بر ما اقتدا كردند!
من احساس ميكنم كه خداوند متعال، ما 48 نفر را مامور ساخته بود كه در بين اين افراد جاهل روشن گري كنيم. اين 48 نفر تبديل به سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در عمق جبهه دشمن شده بودند. به نظر من، اثبات حقانيت ايران و ايراني مهم ترين دست آورد حضور سفيران فرهنگي در عمق جبهه تروريست ها بود.
نكته بسيار جالب آن كه، شش روز قبل از رهايي ما ،فرمانده اين گروهك به نزد ما آمد و گفت: بنا بر گزارشاتي كه به من رسيده است، ميدانم شما اهل نماز و قرآن و دعا هستيد، پس براي ما دعا كنيد! براي پيروزي ما!
آيا اين ها همه حاصل پيروزي هميشگي حق نيست؟ در عين ناباوري، نشسته بوديم كه آمدند و گفتند: كفش هايتان را بپوشيد! آزاديد!
ما هيچ اميدي براي رهايي دوباره نداشتيم!چون از پيش هم به قول هاي خود عمل نكرده بودند! اما خدا خواست كه ما رهايي پيدا كنيم.
اين ها تنها بخشي از خاطرات اسارت 159 روزه زائران ايراني در بند تروريست هاي سوري است كه نقل شد. مطمئناً تا مدت ها اين خاطرات، روشنگري هاي بسياري را در مورد ديدگاه وهابيان تروريست و سلفي ها نسبت به ايران و ايراني خواهد كرد.