کمی آرامتر!صدای از دور به گوش میرسد
عزیزی که چشمت به زائران مدینه ی پیامبر و دعای فردا شب کمیل دل سوختگان دوخته ! شما هم با ما در این نجوا حضور یاب! ساعت 21 و 30 دقیقه به وقت مدینه؛ 22 به وقت ایران!
آرام قدم بگذاريد.اينجا مدينه است. اينجا شهري است که در کنار مهر و ايمان مردمش پيامبر (صلي الله عليه وآله) آرام گرفت، زخمهاي ناشي از خارهاي «حمالة الحطب» التيام يافت و فاطمه ( عليها السلام ) شيرين ترين روزهاي زندگاني اش را اينجا گذراند.
آن روز که علي (عليه السلام) با پاي پياده به اين شهر رسيد، پاهايش به خاطر پيمايش يک راه دراز چهارصد کيلومتري ترک برداشته و تاول زده بود و از تاولها و ترکهايش خون مي چکيد، آن روز پيامبر (صلّي الله عليه وآله) با اشک و آه و با مهرباني تمام او را در آغوش کشيد، همو که عزيزترين کسان پيامبر؛ فاطمه دختر پيامبر (صلّي الله عليه وآله)، فاطمه بنت اسد و فاطمه عمه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را از ميان انبوه دشمنان قسم خورده به سلامت به مدينه آورد.
عجله نکنيد!چشمها را ببنديم!گوشها را از هرچه صداي غير خالي کنيم، کمي به گذشته برگرديم؛ فقط 1433 سال. زمان زيادي نيست آن روز که پيامبر خسته از راه درازي که ناچار بود آن را از بيراهه و مخفيانه و از اين غار به آن پناهگاه طي کند به کنار نخلستانهاي اين شهر کوچک رسيد و احساس آرامش و امنيت، خستگي راه را از تنش زدود.
مدينه را ببينيم، از همان شهر و دیار خود در ایران می توان مدینه را دید...
با چشم دل می توان به مدینه سفر کرد... به مدینه ای بدون برجها و ساختمانهايش، بدون خيابانهاي وسيع و مدرنش و بدون هتلهايش. شما می توانید در هر لحظه به مدینه مشرف شوید آن هم به مدينه در کسوت اصحاب صفه؛همان مؤمنان مسجد خواب فقير و بي پناه و از ديار خود رانده شده، اما با قلبهاي مملو از ايمان که با همان پاهاي برهنه شان و با همان شکمهاي گرسنه شان بر دنيا و مافيها پشت کردند.
کمي گوش فرا دهيد! اگر چشمتان را ببنديد و فقط کمي توجه کنيد صداي زنگ شتراني از دور به گوش مي رسد و همراه آن صداي گريه زنان و کودکاني که پدران و برادران و همسرانشان را در نبرد احد از دست داده بودند، مي شنويد.
و در اين حال صداي نعره شتر عمرو بن جموح را مي توان شنيد آنگاه که همسرش جنازه وي و پسرانش را بر روي آن نهاده بود و شتر از بازگرداندن وي به مدينه امتناع مي کرد.
کمي آرامتر! آيا اين صداي گريه آرام کودکان علي عليه السلام نيست که در تاريکي شب با مادر براي آخرين بار وداع مي کنند؟ رها کنيد اين بناهاي زيبایی دنیوی را و در جانهايتان و در صنوبر شکوهمند وجودتان زمزمه هاي شبانه هزاران مؤمن فداکاري را به خاطر آوريد که با قلبهاي مملو از ايمانشان و با جمجمه هاي سپرده به خدايشان جهاني را مبهوت ايمان خود کردند.
چشم به راهان عزیز! کوچه هاي محله بني هاشم، که اينک بين بقيع و مسجدالنبي صاف و سنگفرش شده است روزگاري علي تنهاترين روزهايش را گذراند و در همان کوچه ها روزي ديگر بزرگترين و زيباترين انتخاب با هجوم مردم تشنه عدالت، پرشورترين روزهاي تاريخ را در حيات بشر رقم زد.
اگر روزي پيامبر در محله بني هاشم آمد و شد داشت، روزي ديگر سبط اکبرش حسن عليه السلام در آنجا به عبادت مي نشست و روزي ديگر حسين عليه السلام به همراه زينب (عليها السلام) و عباس (عليه السلام) باشکوهترين جلوه وفاداري به ولايت، در اين کوچه ها گام برمي داشتند.
کوچه هاي اين شهر از شميم عطر وجود سيد الساجدين آکنده است.اگر علي بن موسي الرضا (عليه السلام) چند روزي به باغ طوس آمد و آن همه صفا و معنويت را به همراه آورد، پنجاه و دوسال را در همين محله بني هاشم در کنار حرم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) گذراند و بارها بر قبور ائمه بقيع (عليهم السلام) به فاتحه نشست و جوادش(عليه السلام) سالهاي طفوليت و جواني اش را اينجا سپري کرد.
در اين شهر مهدي امت (عليه السلام) سالهاست که به عبادت مي نشيند، همان که من و توي شيعه، از عالم و عامي همگي در انتظار رويش هستيم که «اللهم أرني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة ».
عزیزی که چشمت به زائران مدینه ی پیامبر و دعای فردا شب کمیل دل سوختگان دوخته! شما هم با ما در این نجوا حضور یاب! ساعت 21 و 30 دقیقه به وقت مدینه؛22 به وقت ایران!
وعده ما، بین الحرمین مدینه. مجاور کوچه های بنی هاشم!