نسبت دروغ وهابی‌‌ها به امام خمینی(ره)

این نویسنده وهابی کلام امام خمینی را به طور جاهلانه کنایه از اتحاد شیعیان و یهودیان صهیونیست پنداشته و بعد با کمال بی شرمی گفته است که این اتحاد در معاهدات اسلحه و کمک‌های سری جامه عمل گرفته است!

به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع رساني حج، وهابيت كه رابطه سران و حاميان شان با غربي‌ها و صهيونيست‌ها كاملا رو شده است و به طور خاص، هم پيماني شان در بحران سوريه به چشم مي‌خورد، براي فرافكني نسبت به اين رسوايي بزرگ و نيز جلوگيري از انديشه ناب اسلامي به پرچمداري جمهوري اسلامي ايران، تهمت‌هاي خنده آوري همچون ارتباط جمهوري اسلامي با صهيونيست‌ها را مطرح مي‌كنند و اين تهمت‌ها را آنقدر از طريق باند رسانه اي خود به ويژه شبكه العربيه و كتاب‌هاي شان نشر مي‌دهند تا برخي مخاطبان ساده انديش را به اشتباه بيندازند.
حال آنكه استكبار ستيزي و صهيونيست ستيزي از اصول اوليه نهضت عظيم اسلامي در ايران بوده و پس از پيروزي انقلاب نيز، از نخستين اقدامات انجام شده، تبديل سفارت اسرائيل به سفارت فلسطين بود و رهبر معظم انقلاب نيز چندي قبل رسما و علنا در خطبه‌هاي نماز جمعه تصريح كردند كه جمهوري اسلامي از هر گروهي كه در برابر صهيونيست‌ها بايستد حمايت مي‌كند لذا اين پرسش جدي مطرح مي‌شود كه چرا وهابيها براي كتمان حقايق و واقعيت‌‌ها از ابزار تهمت و افتراء كه در اسلام اكيدا حرام مي‌‌باشد استفاده مي‌‌كنند؟
* دكتر وهابي و نسبت دروغ به امام خميني (ره)
دكتر قفاري از نويسندگان وهابي در كتاب «اصول مذهب الشيعه» جمله‌‌اي را از كتاب حكومت اسلامي امام خميني (ره) ص۱۳۵ اين گونه نقل مي‌‌كند: «و اذا عزمنا علي اقامة حكم اسلامي سنحصل علي عصا موسي و سيف علي بن ابي طالب» و سپس از اين جمله اين چنين برداشت مي‌‌كند كه: «و الجمع بين عصا موسي و سيف علي بن ابي طالب كنايةً- فيما يبدولي- عن تعاون اليهود مع الشيعة في دولة الآيات و هذا ما وقع بعضه في دولة الخميني كما في فضائح صفقات الاسلحة و التعاون السرّي بينهما الذي تناقله و كالات الأنباء و اشتهر امره». [۱]
اين نويسنده وهابي كلام امام خميني را كه عصاي موسي و شمشيرعلي بن ابي طالب در آن جمع شده است به طور جاهلانه كنايه‌‌اي از اتحاد شيعيان و يهوديان صهيونيست پنداشته و بعد با كمال بي شرمي گفته است كه اين اتحاد بين دولت امام خميني و اسرائيل در معاهدات اسلحه و كمك‌‌هاي سري جامه عمل گرفته و خبر گزاري‌‌ها از آن خبر داده اند.
اين عبارت كه قفاري از براي مدعاي خود آن را مستمسك قرار داده است در كتاب حكومت اسلامي چنين مي-باشد: «آنچه كه كم داريم همت و قدرت مسلح است كه آن را هم انشاءالله به دست مي‌آوريم. به عصاي موسي احتياج داريم و به همت موسي. كساني بايد باشند كه عصاي موسي و شمشير علي بن ابي طالب (ع) را به كار ببرند» [۲].
* آيا ادعاي نويسنده وهابي درست است؟
بديهي است كه اين عبارت امام هيچ گونه دلالتي بر تعاون يهود با شيعه و بالعكس ندارد آيا مجرد ذكر از عصاي موسي (ع) و همت آن حضرت در كنار سيف علي بن ابي طالب (ع) دليل بر همكاري شيعه با يهود تلقي مي‌‌گردد؟ كدام عاقل به خوداجازهمي‌‌دهد كه از اين عبارت چنين چيزي را استفاده نمايد؟
افزون بر اين كه از اين سخنان امام نه به طور كنايه و نه به طور صريح مطلب مورد ادعاي قفاري به دست نمي‌‌آيد، امام مكررا در صفحات قبل همين كتاب درباره يهود و دشمنان اسلام هشدار موكد داده است و گفته است امروز مي‌‌بينيم كه يهودي‌‌ها خذ لهم الله در قرآن تصرف كرده و در قرآن‌‌هاي كه در مناطق اشغالي چاپ كرده‌‌اند تغييراتي داده‌‌اند. ما موظفيم از اين تصرفات خائنانه جلوگيري كنيم، بايد فرياد زد و مردم را متوجه كرد تا معلوم شود كه يهودي‌‌ها و پشتيبانان خارجي آنها كساني هستند كه با اساس اسلام مخالفند و مي‌‌خواهند حكومت يهود در دنيا تشكيل دهند و چون جماعت موذي و فعال هستند نعوذ بالله روزي به مقصد برسند و سستي بعضي از ما باعث شود كه يك وقت حاكم يهودي بر ما حكومت كند. خدا آن روز را نياورد. (حكومت اسلامي، ص۱۷۵)
و نيز در صفحه ۱۸۰ همين كتاب مسلمانان را دعوت مي‌‌كند كه چاره‌‌اي بيانديشند و براي آزاد كردن فلسطين كه وطن اسلام است اشتراك مساعي كنند.
بنابراين بعيد است كه قفاري اين جملات امام (ره) را نديده باشد، و خود اعتقاد به آنچه كه گفته است داشته باشد. پس مي‌‌توان گفت كه قفاري فقط براي ساختن بهانه در راستاي افترا و تهمت اين قسمت از كلام امام را انتخاب نموده تا شايد به پندار او دليل بر مدعايش باشد.
سوال ما از وهابيت در اين خصوص به طور فشرده اين است كه چه كساني يهوديهاي صهيونيست اشغال‌‌گر را از لبنان به طور مفتضحانه و ذلت بار خارج نمودند؟ و چه كساني پرچم مبارزه با يهوديان را امروز در دست دارند؟ آيا حزب الله لبنان كه امروز افتخار مسلمين در اقصي نقاط عالم هستند از كدام مكتب الهام مي‌‌گيرد؟
[۱]. اصول مذهب الشيعه الاماميه، ج۳، ص۱۴۱۱. [۲]. امام خميني، حكومت اسلامي، ص۱۹۱.