دیابتیها طعم شیرین زیارت را چشیدند
نزدیک غروب آفتاب بود که حدود 88 نفر از بیماران دیابتی به همراه خانوادههایشان وارد حرم مطهر علیبنموسیالرضا(ع) شدند. آنان این بار به دعوت خود آقا به حرم آمده بودند و میخواستند مهمان سفره کرامت حضرت شوند.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني حج، رواق كوثر حرم مطهر رضوي عصر ديروز ميزبان 88 نفر از بيماران ديابتي تحت پوشش انجمن ديابت خراسان رضوي بود. آنان اين بار تمام دردهايشان را فراموش كرده بودند و آمده بودند تا ميلاد هشتمين امام ولايت را با جسمي بيمار به او تبريك گويند.
هنگاميكه وارد رواق كوثر شدم تمام بيماران ديابتي در صفهايي منظم به نماز ايستاده بودند. ركوع و سجود خود را به جا ميآوردند و تمام قامت خود را متواضعانه در برابر معبود عالم بر زمين مينهادند. مدتي صبر كردم. در گوشهاي نشستم و نمازشان كه به پايان رسيد سجدهي شكر به جا آوردند.
مدير انجمن ديابت خراسان رضوي كه در ميان آنها بود، مي گفت: «اين بيماران دياليزي كه از تمام گروههاي سني نوجوانان، جوانان، بزرگسالان و سالمندان هستند، براي دومين سال پياپي مهمان سفره اكرام رضوي شدهاند » لحظهاي سخنانش با تلاوت آياتي چند از كلام الله مجيد قطع شد. دوباره صحبتهايش را ادامه داد: به نظر من اين اقدام آستان قدس رضوي موجب تقويت روحيه معنوي بيماران شده است و زمينه بهبود سريع آنان را فراهم ميكند.
وحيد آذريفر برخورد خادمين با بيماران را بسيار پسنديده توصيف مي كرد و تاكيد داشت: اين آستان مقدس با داشتن چنين خادماني مهمانپذيري خود را بهخوبي اثبات كرده است.
در گوشهي رواق دختر جواني را ديدم كه همراه خواهرش به زيارت آمده بود. از او پرسيدم چه احساسي داري؟ گفت: بسيار خوشحالم. من تا به حال دو بار مهمان سفره با كرامت امام رضا(ع) شدهام و هر دو بار به واسطه انجمن بوده است. اين بار غذايم را ميخواهم براي مادرم ببرم.چراكه او در بيمارستان است و قرار است فردا عمل شود.
او كه ميخواست تا دهه كرامت سال بعد معنويت و زيبايي اين زيارت را براي رهايي از تمام دردها با خود به همراه ببرد، حرف هايش را اين طور تمام كرد: «دوست دارم امام رضا(ع) مادرم را شفا دهد»
نماهنگ يا امام رضا(ع) در حال پخش بود كه گفت و گويم با او تمام شد. اين صدا در رواق پيچيده بود: اي حرمت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بده ......
از اينكه در جمع مهمانان ويژهي امام رضا(ع) بودم، احساس غرور و افتخار كردم.
در ميانهي جمعيت راه رفتم. ميخواستم تا بيشتر با اين مهمانان به صحبت بنشينم. زائري محزون را ديدم و با او به گفتوگو پرداختم.
ميگفت: 12 سال است كه روزهايم را با تزريق انسولين شروع ميكنم و هم اكنون بسيار خوشحالم. فكر ميكنم بسيار آرام شدهام، درد تمام انسولينهايي كه تزريق كردهام با همين دعوت ويژه فراموش شده و قوت قلبم بسيار بيش از پيش شده است. ديگر مراسم رو به اتمام بود. مداح دعاهاي آخر را ميخواند و تمامي بيماران آمين ميگفتند. در ميان همه آنها پسر بچهاي كه دستان كوچكش را در ميانهي جمعيت بالاتر از همه برده بود و آمين ميگفت، توجهم را به خود جلب كرد. گويي او با همين سن كم خيلي بيشتر از عدهاي كرامت امام رضا(ع) را درك كرده بود و تمام خواسته هايش را از عمق وجود از آقا ميخواست.