ماجرای دعای امام رضا(ع) در عرفه

پیش از آنکه هارون‌الرشید خلیفه وقت عباسی از نفوذ برمکی‌ها بیمناک شود و نسبت به براندازی آن‌ها اقدام کند، امام رضا (ع) این موضوع را در روز عرفه و در صحرای عرفات پیش‌بینی کرده بودند.

«عرفه» (نهم ذي الحجه) روزي است كه حق‌تعالي بندگان را به عبادت و طاعت خويش فراخوانده و سفره‌هاي احسان خود را براي آن‌ها گسترانيده است. در اين روز حجاج در محلي به نام عرفات توقف مي‌كنند و به دعا و نيايش مي‌پردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز مي‌گردند.
درباره وجه تسميه عرفات مواردي مطرح است: نخست اينكه جبرئيل هنگامي كه مناسك را به حضرت ابراهيم (ع) مي‌آموخت، وقتي به عرفه رسيد، به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري. عده‌اي نيز وجه تسميه عرفات را از آن جهت مي‌دانند كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي‌كنند. عده‌اي نيز دليل اين نامگذاري را تحمل رنجي مي‌دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.
به مناسبت فرا رسيدن روز بزرگ عرفه، روايت از محمد بن فُضيل نقل مي‌شود كه مرحوم شيخ عباس قمي آن در صفحه ۸۷۳ كتاب منتهي‌الآمال درج كرده است:
در آن سال كه هارون بر برامكه [۱] غضب كرد و ابتدا عيسي بن جعفر [۲] را كشت و آنگاه يحيي [۳] را حبس كرد و آنچه بر سر امام هفتم آورده بودند، بر سرشان آمد؛ راوي مي‌گويد: امام رضا (ع) در عرفه ايستاده بود و دعا مي‌كرد. بعد از آن، سر به زير انداخت. از ايشان دليلش را پرسيدند. حضرت در پاسخ فرمود: «من خدا را مي‌خواندم كه بر برمكيان سبب آنچه با پدرم نمودند، خداي عزوجل دعاي من درباره آن‌ها را اجابت كرد.»
پس اندك زماني نگذشت كه جعفر و يحيي منصوب شدند و احوال ايشان برگشت.
مسافر مي‌گويد: من در مني با حضرت رضا (ع) بودم كه يحيي بن خالد با قومي از آل برمك گذشتند. آن حضرت فرمود: «اينان مسكين هستند! نمي‌دانند كه امسال چه بر سرشان مي‌آيد، و عجيب‌تر آنكه من و هارون مانند اين دو انگشتيم!» و دو انگشت مبارك خود را كنار هم قرار دادند.
مسافر گويد: به خدا قسم! من معني سخن او را نفهميدم و ندانستم تا روزي كه آن حضرت به شهادت رسيد و او را كنار هارون ملعون دفن كرديم. [۴]
پي‌نوشت‌ها:
۱. «برمكيان» يا فرزندان بَرمَك از خاندان‌هاي ايراني بودند كه در دستگاه خلافت عباسيان به قدرت فراوان رسيدند. آن‌ها سرانجام به دست خود عباسيان نابود شدند.
۲. پسر عموي هارون و زندان‌بان بصره كه امام موسي كاظم (ع) در آن زنداني بود.
۳. يحيي بن خالد، نوه برمك بود كه در قرن هشتم ميلادي در شهر بغداد اعتبار بسياري داشت و تمام مشاغل مهم دولتي در دست اطرافيان او بود.
۴. اباصلت هروي از اصحاب امام رضا (ع) مي‌گويد: خدمت حضرت رضا عليه السلام بودم. به من فرمود: «اي اباصلت! داخل اين قبّه‌اي كه قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن كمي خاك بردار و بياور.» من رفتم و خاك‌ها را آوردم. امام خاك‌ها را بوييد و فرمود: «مي‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن كنند، ولي در آنجا سنگي ظاهر مي‌شود كه اگر همه كلنگ‌هاي خراسان را بياورند، نمي‌توانند آن را بكنند.» و اين سخن را در مورد بالاي سر و پايين پاي هارون فرمود. بعد وقتي خاك پيش روي هارون يعني طرف قبله هارون را بوييد، فرمود: «اين خاك، جايگاه قبر من است…» (بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۳۰۰)


| شناسه مطلب: 40812




عرفه