کاروان کمال (۵) بازآفرینی خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
چرا برخی چهرهها در هم رفته است؟! مگر این جماعت علی(ع) را دوست ندارند؟ مگر نشنیدهاند سخن رسولا...(ص) را که علی(ع) را فقط منافقان خوش نمیدارند؟ پس چگونه است که با اعلام ولایت علی(ع)، این نور نازنین، برخی ابرو در هم بردهاند؟! «مهران» در میان جماعت پرشمار پای منبر پیامبر(ص) سرمیچرخاند و از روی گرههای ابرو، به عقدههای دل منافقان نسبت به نبی(ص) و علی(ع) راه مییافت و آنان را از مؤمنان راستین بازمیشناخت:
چرا برخي چهرهها در هم رفته است؟! مگر اين جماعت علي(ع) را دوست ندارند؟ مگر نشنيدهاند سخن رسولا...(ص) را كه علي(ع) را فقط منافقان خوش نميدارند؟ پس چگونه است كه با اعلام ولايت علي(ع)، اين نور نازنين، برخي ابرو در هم بردهاند؟! «مهران» در ميان جماعت پرشمار پاي منبر پيامبر(ص) سرميچرخاند و از روي گرههاي ابرو، به عقدههاي دل منافقان نسبت به نبي(ص) و علي(ع) راه مييافت و آنان را از مؤمنان راستين بازميشناخت:
- ميپنداريد كه زانو زدن پاي منبر پيامبر(ص)، آن هم منبري كه سرتاپا غرق مدايح علي(ع) بود، منِ تازهمسلمانِ شيفته علي(ع) را غرق بهجت كرده بود. چنين هم كرده بود. اما جگرم آتش گرفت وقتي رسولا...(ص) بر فراز منبر به روضه مظلوميت خود هم گريزي زد:
«از جبرئيل خواستم از خدا بخواهد كه من را از رساندن اين مطلب به شما معاف بدارد اي مردم! از آنجا كه خبر دارم از شمار اندك اهل تقوا و انبوه منافقان و فساد ملامتگران و حيلههاي مسخرهكنندگان اسلام، همانها كه خدا در كتاب خود چنين وصفشان كرده است كه چيزي بر زبان ميآورند كه در دل ندارند، و اين كار را سهل ميپندارند درحاليكه نزد خدا عظيم است.»
- يعني رسول خدا(ص) كه اينهمه سال تمام هستي خود را براي هدايت بشر گذاشته است، از دست منافقان اينچنين به تنگ آمدهاند؟
- بيجهت بر درددل پيامبر(ص) نام «روضه» نگذاشتم. رسول مهر از «آزارهاي مكرر منافقان» هم ناليدند و فرمودند: «و اگر ميخواستم، كساني را كه مرا به تمسخر، «دهانبين» ميخواندند، به نام معرفي ميكردم و با انگشت نشانشان ميدادم، ولي بهخدا قسم كه در كار آنان بزرگواري به خرج دادهام.» اما پايان اين روضه باز هم به مدح علي(ع) متبرك شد: «با اينهمه، خداوند از من راضي نميشود مگر اينكه وحي خدا در حق علي(ع) را ابلاغ كنم: اي پيامبر! آنچه را از سوي پروردگارت - در حق علي(ع) - بر تو نازل شده ابلاغ كن كه اگر چنين نكني، رسالت او را به انجام نرساندهاي و خدا تو را از گزند مردم حفظ ميكند.»
- پس اين بود آنچه را اصرار داشتي در حضور همه ما بگويي حاجي!
- بود و نبود نافع! خبر همين بود كه گفتم، اما هنوز بهتمام بازنگفتهام و آنچه هم تاكنون شنيدهايد، توشهاي بوده كه من به قدر وسعم از اين سفر بازآوردهام. هركه طالب تماموكمال گفتار پيامبر(ص) است، خود را به شيعيان علي(ع) برساند و هركه جان كلام رسول(ص) را ميخواهد، به علي(ع) دل سپارد كه او جان پيامبر(ص) است.
- يعني رسول خدا(ص) با اينهمه نشانه روشن كه براي ره يافتن نشانمان داد، باز هم آرام نگرفت؟
- بزرگترين حجت خدا، حجتي براي هيچكس باقي نگذاشت و تكليف همه را روشن كرد. باز فرمود: «هاي مردم! اين مطلب را درباره علي(ع) بدانيد و بفهميد كه خدا او را صاحباختيار و امام شما قرار داده و اطاعتش را بر مهاجرين و انصار و بر پيروان آنان در نيكي، و بر روستايي و شهري، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و برده، و بر كوچك و بزرگ، و بر سپيد و سياه، و بر هر موحدي واجب فرموده است. حكم و قول او بايد اجرا شود و امرش نافذ است. هركه با او مخالفت ورزد، ملعون و هركه از او پيروي و او را تصديق كند، مورد رحمت است كه خداوند او را و هركس را كه از او شنيده و اطاعت كرده، آمرزيده است.» باز هم خواهم گفت از غديريه پيامبر(ص) در مدح علي(ع).