چرا مسیحیان امام حسین را دوست دارند؟
حق چنان در من مسیحی جوشید که از شدت محبتش مرا شیعه علی خواندند. ای آسمان گواه باش و ای زمین شهادت بده که من علی را دوست دارم.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، «پدر، پسر، روحالقدس» عنوان كتابي است از حجتالاسلام و المسلمين زائري. اين روحاني ِ پژوهشگر در كتاب «پدر، پسر، روحالقدس» -كه به نوعي ماحصل زندگي او در كشور لبنان و در بين مسيحيان اين منطقه است- به مقوله تجلي عشق علوي و شور حسيني در آثار نويسندگان، انديشمندان و شاعران مسيحي پرداخته است. در ادامه بخشهايي از مطالب و آثاري كه نويسندگان مسيحي در رثاي سيد و سالار شهيدان تاليف كردهاند را ميخوانيم:
اي سرور شهادت، شعر چه ارزشي دارد اگر حامل پيام ارزشها نباشد، اينگونه ياد و نام تو نه تنها فخر قهرمانان است بلكه اي حسين، تو در خاطر خداي جاي داري… و اي كربلا خاك تو معطر به خون پاكي آبياري شد كه با عزت و شرافت كودكاني از آن ميرويند كه در فلسطين مقاوم هست كه با هر متجاوز به حق ميستيزد. فروغ پيروزي ميان قطرات اشك در چشم اين كودكان ميدرخشد.
آفرين بر تو يا حسين، اينان كودكان و نوادگان تواند كه در ايستادگي و قيامشان جاودانه شدهاي. پيامت در جگرهايشان حك شده است.
در تو مينگرم كه ميان ميدان ايستادهاي؛ چون قهرماني كه از بهشت آمده و فراتر از انسانها همه با شر و نادرستي ميستيزد. چونان شير ايستادي و چون گرگان گرسنه و شغالان گردت را گرفتند. آفرين بر مرگي كه عظمت دين را در خود دارد. آنان دغدغهاي جز سلب خلافت نداشتند اما تو نگران دين بودي. در يك دست شمشير داشتي و در يك دست قرآن. در تمام روزگار نام تو رمز ايثار و شهادت شد و نام آنان رمز كفر. و اي حسين، امروز ياد تو در دلهايمان چون آيات الهي جاودانه است.
جرج زكي الحاج – شاعر و نويسنده مسيحي و استاد دانشگاه / قصيدةالحسين؛ ص ۲۲
حق چنان در من ِ مسيحي جوشيد كه از شدت محبتش مرا شيعه علي خواندند. اي آسمان گواه باش و اي زمين شهادت بده كه من علي را دوست دارم.
آن چنان گريستم كه بالشم از اشك خيس شد و در قلمم پژواك نالهها مويه كرد. من ِ مسيحي را حسين به گريه انداخت و قطرات اشك از از افق چشمانم تابيد و درخشيد. هرگز حال آنكه از دور بر روي هيزم ميسوزد يكسان نيست. نه فرزدق زين العابدين چون من گفته: «و درد و داغي كه من ميكشم و ميسوزم دريافت و نه متنبّي به شيوه من سروده شد».
پولس سلامه – حقوقدان، شاعر و نويسنده صاحبنام مسيحي / مآثر، ص ۳۰۸
در زندگي بشر روزهاي اندكي هستند كه تمام تاريخ را يكجا مجسم ميكنند و عاشورا يكي از آن روزهاست. آنچه عاشورا مجسم ميكند فقط تاريخ شيعه نيست. بلكه تاريخ شهيدان و تاريخ شهادت است كه باعث ميشود يادش در جانها عمق و امتداد يابد و هر انساني آگاهانه با آن همدلي كند. ايمان حسين و وفاداري اصحابش و قيام آنان بر عليه ظلم و سخاوتمندي و جانبازي اهل بيت ارزشهايي هستند كه در كربلا مجسم شدهاند و مصيبت كربلا از مرزهاي زمان و مكان گذشت و بر آستانه ارزشهاي انساني نشست و الگو و نمونهاي شكوهمند شد -نه تنها براي شيعيان بلكه براي همه مردم- تا سال به سال از آن درس بياموزند و الهام بگيرند.
ادمون رزق - اديب و حقوقدان برجستهٔ مسيحي و نماينده سابق و وزير در سه دولت لبناني / مشاركة فيالاسلام، ص ۳۰
اما صرفنظر از اين اظهار نظرها، نويسندههاي مسيحي ديگري هم در رثاي سيد و سالار شهيدان به تاليف آثار ادبي مستقلي پرداختهاند. به عنوان مثال پولس سلامه يكي از شاعراني است كه منظومهاي با عنوان «حماسه غدير» سروده است و البته اين منظومه او را در جهان اسلام و تشيقع به عنوان شاعري تاثيرگذار تبديل كرد. او قصايد و غزليات فراواني در رثاي اهل بيت و به خصوص امام حسين دارد.
يكي از اشعار اين شاعر مسيحي، مجموعهاي است كه ترتيب تاليف آن، به ترتيب جلسات عزاداري رايج در شبهاي دهه اول محرم است. شاعر، هر شعر را در اين منظومه براي يكي از شهدا كربلا آورده است و هر شب، متناسب با عزاداريهاي رايج در فرهنگ عزاداري شيعيان، به يكي از اصحاب خاص امام حسين پرداخته است.
سلامه در شعري كه براي براي روز پنجم محرم و در وصف عبدالله بن حسن آورده است نوشته:
از ياران حسين جز پسري خرد باقي نمانده بود كه از خيمه زنان و كودكان گريخت و آمد تا خود را فداي عمويش كند. زينب سعي كرد تا جلوي او را بگيرد اما نتوانست. حسين فرياد زد: او را مانع شو ولي فايدهاي نداشت. گفت من در سايه عمويم خواهم مرد زيرا زندگي بدون عمو برايم ارزش ندارد. در اين هنگام بجر بن كعب شمشيري بر حسين فرود آورد و كودك براي حمايت او دست خود را جلوي ضربه شمشير گرفت و تيغ دستش را قطع كرد. كودك از درد فرياد برآورد و مادرش را صدا زد و ديگر هيچ نگفت.
اين شاعر و اديب مسيحي در دهمين شعر اين منظومه كه اختصاص به امام حسين دارد نيز، مينويسد:
«شمر فرياد زد: بشتابيد و او را بكشيد. زرعة بن شريك از پستترين ناپاكان شمشير بر آورد و بر شانه و گردن حسين زد و شاخهاي بزرگ از باغستان كرامت را افكند. قامت بلند حسين بي تاب شد و بر زمين افتاد. شمر شتافت تا سر از بدن او جدا كند و اي كاش دستانش خشك ميشد. شمر سر مبارك پسر پيامبر را بريد و نور آن خورشيد درخشان را خاموش ساخت. لباسهاي تن او را غارت كردند و آنگاه با اسبها بر جنازهٔ پاك او تاختند.»
شما ميتوانيد براي خريدن اين كتاب در هركجاي كشور بدون پرداخت هزينهٔ پستي با مركز پخش خيزش نو به شماره تلفن ۰۲۱۶۶۹۷۷۵۸۰ تماس حاصل كنيد يا اين كتاب را از كتابفروشيهاي سراسر كشور تهيه كنيد.