بیستم محرم؛
غلامی که بادعای امام حسین(ع) بهشتی شد
روز بیستم ماه محرم مصادف است با روزی که در سال 61 هجری قمری پس از گذشت چندروز از شهادت امام حسین(ع) و یاران آن حضرت، بدن خدمتکار امام حسین(ع) به نام «جون» توسط گروهی که برای دفن پیکر شهدا در صحرای کربلا حاضر شده بودند دفن شد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، در رخداد روز بيستم محرم سال ۶۱ ه - ق پيرامون واقعه كربلا در اينباره ميخوانيم:
بعد از ۱۰ روز از واقعه عاشورا جمعي از قبيله «بني اسد» بدن شريف «جون» غلام ابوذر غفاري را پيدا كردند در حالي كه صورتش نوراني و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند.
«جون» كسي بود كه اميرالمومنين (ع) او را به ۱۵۰ دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامي كه ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعيد كردند اين غلام براي كمك به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت اميرالمومنين (ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبي (ع) و سپس به خدمت امام حسين (ع) رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.
هنگامي كه جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين (ع) آمد و براي ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند: در اين سفر به اميد عافيت و سلامتي همراه ما بودي، اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
«جون» خود را بر قدمهاي مبارك امام حسين (ع) انداخت و بوسيد و گفت: اي پسر رسول خدا، هنگامي كه شما در راحتي و آسايش بوديد من كاسهليس شما بودم و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟
«جون» با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟ ! بنابراين گفت: آقاي من، بوي من بد است و شرافت خانوادگي هم ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتي نماييد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگي به دست آورم و رو سفيد شوم. نه آقاي من، از شما جدا نميشوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون ميگفت و گريه ميكرد به حدي كه امام حسين (ع) گريستند و اجازه دادند.
با آنكه جون پيرمردي ۹۰ ساله بود، ولي بچهها در حرم با او انس فراواني داشتند. او به كنار خيمهها براي خداحافظي و طلب حلاليت آمد، كه صداي گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر يك را به زباني ساكت كرد و به خيمهها فرستاد و مانند شيري غضبناك روي به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نماياني كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاي فراواني به او وارد كردند.
هنگامي كه روي زمين افتاد، امام حسين (ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست و دست مبارك خود را بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: « بارالها، رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت (ع) محشورش نما».
از بركت دعاي حضرت، روي غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوي عطر از وي به مشام رسيد. چنانكه وقتي بدن او را بعد از ۱۰ روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود.