امام حسين عليه السلام از نگاه يك انديشمند
هنر خوب مردن، آثار شهادت امام حسين (ع) و مسئوليت ما در قبال واقعه عاشورا از نكاتي است كه دكتر علي شريعتي در كتاب حسين(ع) وارث آدم به آن اشاره كرده است.
به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع رساني حج؛ نام كتاب حسين وارث آدم از «زيارت وارث» گرفته شده و ميتوان آن را نوعي جستجوي فلسفي در تاريخ دانست.
حسين وارث آدم!، آثار، شهادت، پس از شهادت، بينش تاريخي شيعه، انتظار مذهب اعتراض، فلسفه در تاريخ اسلام، مقدمه معلم شهيد بر كتاب حجربن عدي و بحثي راجع به شهيد سرفصلهاي اين كتاب را تشكيل ميدهند.
در اين مطلب چكيدهاي از اين كتاب را ميخوانيم
شرايط نهضت امام حسين (ع)
شكل مبارزه اى كه حسين انتخاب كرده، قابل فهميدن نيست مگر اين كه اوضاع و شرايطى كه حسين در آن شرايط، قيام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهميده بشود... اكنون حسين مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرين پايگاه هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، يعنى حكومت اسلام و جبهه حقيقت و عدالت، يك شمشير برايش نمانده و حتى يك سرباز! سال هايى است كه بنى اميه همه پايگاه هاى اجتماعى را فتح كرده است.
اسلام در اين زمان، چون پوستين وارونه شده است؛ ارزش هاى اسلامى رنگ باخته و دين با حاكميت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مى رود. امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى براى اصلاح دين جدش قيام مى كند؛ از يك سو، نيرويى براى تغيير وضع موجود ندارد و از ديگر سو، در سكوت خود مشعل اميدى نمى بيند. بنابراين، با تنهاترين و برنده ترين سلاح، سلاح شهادت، به رويارويى با يزيد، مظهر باطل مى شتابد و با شهادت خويش بر آنها پيروز مى شود.
اين كه حسين فرياد مى زند - پس از اين كه همه عزيزانش را در خون مى بيند و جز دشمن كينه توز و غارتگر در برابرش نمى بيند - فرياد مى زند كه: «آيا كسى هست كه مرا يارى كند و انتقام كشد؟ «هل من ناصر ينصرنى؟»؛ مگر نمى داند كه كسى نيست كه او را يارى كند و انتقام گيرد؟ اين سؤال، سؤال از تاريخ فرداى بشرى است و اين پرسش، از آينده است و از همه ماست و اين سؤال، انتظار حسين را از عاشقانش بيان مى كند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهيدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى نمايد.
بايستن و نتوانستن
فتواى حسين اين است: در نتوانستن نيز بايستن هست؛ براى او زندگى، عقيده و جهاد است. بنابراين، اگر او زنده است و به دليل اين كه زنده است، مسئوليت جهاد در راه عقيده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسين، زنده تر كيست؟ در تاريخ ما، كيست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شايسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ايمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مى كند و حسين مَثَلِ اعلاى انسانيت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن يا نتوانستن، ضعف يا قدرت، تنهايى يا جمعيت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئوليت را تعيين مى كند نه وجود آن را.
«بايستن» يعنى براى انجام دادن وظيفه مسئوليت دينى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پيشبرد آن، به تناسب زمان و شرايط، اقدام كردن.
هر مسلمانى در هر شرايطى، وظيفه اى دارد كه بايد بدان عمل نمايد؛ ليكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظيفه را به تناسب خود، دستخوش تغيير مى سازد. عمل به وظيفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرايطى «فقه» و در برهه اى «پرداختن به مسايل علمى» است؛ ليكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى شود، اصل اداى تكليف و انجام وظيفه است.
هنر خوب مردن
او (امام حسين عليه السلام) فرزند خانواده اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حيات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها كه پيروزى بر خصم را تنها در غلبه، بياموزد كه شهادت نه يك باختن، كه يك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خويش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پيروز مى شود و حسين «وارث آدم» - كه به بنى آدم زيستن داد – و «وارث پيامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه بايد زيست را آموختند - اكنون آمده است تا در اين روزگار به فرزندان آدم چگونه بايد مردن را بياموزند.
آثار شهادت امام حسين عليه السلام
«برخى درباره آثار شهادت حسينى ترديد كردند! و آن را قيامى خوانده اند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پيروزى بوده است كه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق انديشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاريخ، اين همه گسترده و عميق و بارآور باشد؟ حسين با شهادت «يد بيضاء» كرد، از خون شهيدان «دم مسيحائى» ساخت كه كور را بينا مى كند و مرده را حيات مى بخشد. اما نه تنها در عصر خويش و در سرزمين خويش، كه «شهادت» جنگ نيست، رسالت است؛ سلاح نيست، پيام است؛ كلمه اى است كه با خون تلفظ مى شود.»
تأثير حادثه كربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاريخ، عميق و فراگير بوده است. نهضت هايى كه با فاصله كمى با الهام گيرى از قيام خونين كربلا شكفتند - مانند قيام توابين و ابومسلم خراسانى - و جان هاى مردمى كه از ترنم خون هاى گرم شهيدان كربلا زندگى يافتند، معدود نيستند.
زندگان جاويد
آنها كه تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پليد تاريخند و ببينيد آيا كسانى كه سخاوتمندانه با حسين به قتلگاه خويش آمده اند و مرگ خويش را انتخاب كرده اند - در حالى كه صدها گريزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجيه شرعى و دينى براى زنده ماندنشان بود - توجيه و تأويل نكرده اند و مرده اند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه براى ماندن شان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسين و تحمل كردن يزيد دادند، كدام هنوز زنده اند؟ هر كس زنده بودن را فقط در يك لَشِ متحرك نمى بيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين را با همه وجودش مى بيند، حس مى كند و مرگ كسانى را كه به ذلت ها تن داده اند تا زنده بمانند، مى بيند.
شهدا زنده اند و سيدالشهداء زنده ترين شهيد تاريخ است. نام او، ياد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاريخ براى همه نسل ها نيروبخش، حيات آفرين، اميدزا و انقلاب گستر است. به راستى كدامين ملت را مى توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسين همگرايى كنند و به افتخار يكى از دو پيروزى نرسند؟ خون حسين، مايه حيات بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملت ها دميده مى شود و آنها را به زندگى فرا مى خواند و حسين عليه السلام زنده جاويدى است كه هر سال، دوباره شهيد مى شود و همگان را به يارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى كند.
ساعات آخر شهادت
عصر عاشورا، امام حسين عليه السلام با آن دقت نظافت مى كند، با آن دقت آرايش مى كند، بهترين لباس هايش را مى پوشد و بهترين عطرهايش را مى زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مى گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى شدند، چهره او گلگون تر و برافروخته تر و قلبش بيشتر به تپش مى آمد، كه مى دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نيز هست.
حضور شايسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتياقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى كنند و شهادت، شايسته ترين وسيله حضور در پيشگاه الهى است. آرايش با دقّت امام حسين عليه السلام در عصر عاشورا نيز به خاطر شايسته ترين حضورى است كه يك امام مى تواند در محضر الهى داشته باشد.
مسئوليت ما
امام حسين عليه السلام مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پيدا مى كند و همه كسانى را كه از پاسدارى حقيقت زمان خود طفره مى روند، به يارى مى طلبد و در واقع يارى طلبيدن امامِ عشق در كربلا، انعكاس موج انديشه اسلامى براى كمك به حق در همه زمان هاست. «هل من ناصر ينصرنى»، يعنى آيا كمك كننده اى هست كه حق را يارى كند؟
حضرت زينب عليها السلام
نمى توان از كربلاى حسين نوشت و در آن، از كار بزرگ زينبى يادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بى بديل حضرت زينب عليها السلام كامل مى شود.
مرحوم شريعتى در اين مورد مى گويد:
«رسالت پيام از امروز عصر، آغاز مى شود. اين رسالت بر دوش هاى ظريف يك زن، «زينب» - زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زينب دشوارتر و سنگين تر از رسالت برادرش است. آنهايى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند، تنها به يك انتخاب بزرگ دست زده اند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مى مانند، دشوار است و سنگين. و زينب مانده است، كاروان اسيران در پى اش، و صف هاى دشمن تا افق در پيش راهش، و رسالت رساندن پيام برادر بر دوشش. وارد شهر مى شود، از صحنه بر مى گردد. آن باغ هاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پيراهنش بوى گل هاى سرخ به مشام مى رسد. وارد شهر جنايت، پايتخت قدرت، پايتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پيروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فرياد مى زند: «سپاس خداوند را كه اين همه كرامت و اين همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت...» اگر زينب پيام كربلا را به تاريخ باز نگويد، كربلا در تاريخ مى ماند.
بدون شك حضور حضرت زينب عليهاالسلام در كربلا به عنوان پيام رسان شهيدان، حياتى ترين عنصر در ماندگارى «حماسه حسينى» است. اگر زينب نبود، كربلا در كربلا مى ماند و حماسه درخشان حسينى اسير حصار زمان خود مى شد. حضرت زينب عليها السلام خود سرود حماسه اى بود كه درخشيد و حماسه سترگ كربلا را در همه زمان ها سارى و جارى ساخت.
منبع: كتاب حسين وارث آدم اثر دكتر علي شريعتي