ارتباط سوره حج و اعزام به عمره مفرده
باران شوق عنوان کتابچهای برگرفته از خاطرات تلخ و شیرین دانشجویان عمرهگزار است که از سوی ستاد عمره و عتبات دانشگاهیان به زیور طبع آراسته شده و در دسترس مشتاقان خانه خدا قرار گرفته است.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني حج، سوره حج عنوان خاطره يكي از دانشجويان اعزامي به عمره مفرده است كه با هم ميخوانيم؛
چند روز قبل از عيد ۸۷ در مسابقه حكمت مهر شركت كردم كه يكي از جايزه هايش حج عمره بود.
بر خلاف انگيزه اوليه بعد از چند روز گذاشتمش كنار، سر سال تحويل قرآن رو باز كردم؛ سوره حج آمد… نفر اول مسابقه شدم كه جايزه اش حج بود.
يك سال طول كشيد تا برنامه ام قطعي شد. يه روز ميبريمتون، يه روز پولشو ميديم، يه روز آره، يه روز نه…
در آخرين لحظات پاسپورتم گم شد؛ كجا بود؟ زير ميز كارمند مربوط به بررسي مدارك دانشجوها ولي نفهميده بودن و توي نااميدترين لحظه ها، چشمم افتاد بهش.
الآن هفته سوم فروردين است. پارسال اين روزا توي مسابقه شركت كرده بودم و حال لباس احرام پوشيده و عازمم.
هيچ كدوم از اينا مهم نيست؛ چون همه شون نداي دعوت بود كه هميشه توي هر لحظه اي و آني صداشون را ميشنوي و اين تويي كه يا بايد بشنوي و لبيك بگي يا گوش داشته باشي و خودتو به نشنيدن بزني.
آره مهم لبيك گفتنه، حتي نه زبوني. دل و عمل بايد يكي باشه.
ريا، حسد، كبر، دروغ، شهوت، هوس، غيبت و تهمت و… من كه بايد از اين لحظه، جاي نقطهها رو پر كنم يا با سياهيها يا با آب پاكي و طراوت بشورمش.
خدايا! توي تمام لحظات نااميديم از به هم خوردن سفر حجم، هر وقت قرآن و باز كردم، سوره حج اومد و من چي؟ آيا يادت ميكنم؟