رابطه ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻗﺒﻮر و ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ

ﺷﺒﮑﻪ وھﺎﺑﯽ ﻧﻮر در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ھﺎی ﭘﻨﮫﺎن ﺗﺎرﯾﺦ، ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺳﻨﮓ ﺑﺮ روی ﻗﺒﻮر اﺋﻤﻪ را ﺧﻼف ﺳﻨﺖ رﺳﻮل اﷲ (ص) ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮد.
ﺑﻪ ﮔﺰارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري به نقل از رﺳﺎ، ﻣﺤﻤﺪ رﺿﺎ آﺑﮑﺎر ﻣﺠﺮی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖھﺎی ﭘﻨﮫﺎن ﺗﺎرﯾﺦ ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻮر ﮔﻔﺖ: ﺷﯿﻌﯿﺎن ﺑﺮ روی ﻗﺒﻮر اﺋﻤﻪ و ﺑﺰرﮔﺎن ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻣﯽﮔﺬارﻧﺪ در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺣﻀﺮت ﻋﻠﯽ (ع) در زﻣﺎن ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ دﺳﺘﻮر آن ﺣﻀﺮت ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮھﺎ را ﺧﺮاب ﻣﯽﮐﺮد.
ﯾﮑﯽ از ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ از اھﻞ ﺳﻨﺖ ﺑﺪان اﺳﺘﻨﺎد ﮐﺮده و آن را دﻟﯿﻠﯽ ﺑﺮ وﺟﻮب ﺧﺮاب ﮐﺮدن ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻣﯽداﻧﻨﺪ رواﯾﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﮫﺎ در ﺑﺮﺧﯽ از ﮐﺘﺐ اھﻞ ﺳﻨﺖ ذﮐﺮ ﺷﺪه ﮐﻪ در آن ﺣﻀﺮت ﻋﻠﯽ (ع) ﺳﻨﮓھﺎی ﻗﺒﻮر را ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺧﺮاب ﮐﺮده اﺳﺖ.
اﺻﻞ رواﯾﺘﯽ ﮐﻪ آﻧﺎن اﺳﺘﺪﻻل ﮐﺮدهاﻧﺪ ﺑﻪ دو ﮔﻮﻧﻪ ذﮐﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ:رواﯾﺖ اول در ﺻﺤﯿﺢ ﻣﺴﻠﻢ «ج2 ص666، رﻗﻢ 969،ﺑﺎب اﻻﻣﺮ ﺑﻪ ﺗﺴﻮﯾﻪ اﻟﻘﺒﺮ» ﺳﻨﻦ اﺑﯽ داود «ج3،ص215 رﻗﻢ3218 ﺑﺎب ﻓﯽ ﺗﺴﻮﯾﻪ اﻟﻘﺒﺮ» آﻣﺪه اﺳﺖ ....اﺑﻮ ھﯿﺎج اﺳﺪی ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: اﻣﯿﺮﻣﺆﻣﻨﺎن (ع) ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: آﯾﺎ ﺗﻮ را ﺑﻪ ھﻤﺎن ﮐﺎری ﮐﻪ رﺳﻮل ﺧﺪا (ص) ﻣﻦ را ﺑﻪ آن ﻣﺄﻣﻮر ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ ﻧﻔﺮﺳﺘﻢ؟ ھﯿﭻ ﺗﺼﻮﯾﺮی را ﺑﺎﻗﯽ ﻧﮕﺬار ﻣﮕﺮ آﻧﮑﻪ آن را ﭘﻮﺷﺎﻧﺪه ﺑﺎﺷﯽ و ھﯿﭻ ﻗﺒﺮی را ﺑﺎﻗﯽ ﻧﮕﺬار ﻣﮕﺮ آﻧﮑﻪ آن را
ھﻤﻮار ﮐﺮده ﺑﺎﺷﯽ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﮫﺬﯾﺐ اﻟﺘﮫﺬﯾﺐ «ج 11 ص110،» ﺗﮫﺬﯾﺐ اﻟﮑﻤﺎل« ج30، ص471» ﺳﯿﺮ اﻋﻼم اﻟﻨﺒﻼء «ج9، ص155 » اﯾﻦ رواﯾﺖ اﺷﮑﺎل ﺳﻨﺪی دارد ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ در ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪ اﯾﻦ رواﯾﺖ ﮐﺴﺎﻧﯽ ھﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺘﺨﺼﺼﯿﻦ ﺑﺤﺚ رﺟﺎل، از اھﻞﺳﻨﺖ، آﻧﺎن را ﺗﻀﻌﯿﻒ ﮐﺮدهاﻧﺪ: ﻣﺎﻧﻨﺪ وﮐﯿﻊ ﺑﻦ ﺟﺮاح رواﺳﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ وی ﻏﻠﻂھﺎی ﺑﺴﯿﺎر داﺷﺖ و در ﭘﺎﻧﺼﺪ ﺣﺪﯾﺚ اﺷﺘﺒﺎه ﮐﺮده ﺑﻮد. ھﻤﭽﻨﯿﻦ در ﺳﯿﺮ اﻋﻼم اﻟﻨﺒﻼء« ج9،ص154» ﻣﯿﺰان اﻻﻋﺘﺪال ﻓﯽ ﻧﻘﺪ اﻟﺮﺟﺎل «ج7، ص127 » ﻧﻘﻞ ﮐﺮدهاﻧﺪ ﮐﻪ وی ﺑﻪ ﺳﻠﻒ ﺟﺴﺎرت ﮐﺮده، ﺷﺮاب ﻣﯽﺧﻮرد و ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻓﺘﻮا ﻣﯽداد.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﮫﺬﯾﺐ اﻟﺘﮫﺬﯾﺐ« ج4 ص101 ﺷﻤﺎره199» ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از اﺷﺨﺎﺻﯽ ﮐﻪ در ﺳﻨﺪ اﯾﻦ رواﯾﺖ اﺳﺖ ﺳﻔﯿﺎن ﺛﻮری اﺳﺖ ﮐﻪ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ وی ﻧﻘﻞ ﺷﺪه ﮐﻪ او را از راوﯾﺎن ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺪﻟﯿﺲ ﻣﯽﮐﺮد« ﻧﺎم وی را از ﺳﻨﺪ ﺣﺬف ﻣﯽﮐﺮد و ﺳﻨﺪ را ﺑﻪ ﺻﻮرﺗﯽ ﺑﯿﺎن ﮐﺮد ﮐﻪ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﺎﺷﺪ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﮫﺬﯾﺐ اﻟﺘﮫﺬﯾﺐ «ج2ص156رﻗﻢ323» ﺗﻘﺮﯾﺐ اﻟﺘﮫﺬﯾﺐ «ص150رﻗﻢ1084 » ﺷﺨﺺ دﯾﮕﺮی ﮐﻪ در اﯾﻦ رواﯾﺖ ذﮐﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺣﺒﯿﺐ اﺑﻦ اﺑﯽ ﺛﺎﺑﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ وی ﻧﯿﺰ ﻣﺪﻟﺲ ﺑﻮد.
ﺷﺨﺺ دﯾﮕﺮ اﺑﻮواﺋﻞ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﮫﺎ راوی اﯾﻦ رواﯾﺖ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ در ﻣﻮردش ﻧﻘﻞ ﺷﺪه ﮐﻪ وی ھﻤﺎن ﺷﻔﯿﻖ ﺑﻦ ﺳﻠﻤﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ از دﺷﻤﻨﺎن اﻣﯿﺮﻣﺆﻣﻨﺎن ﺑﻮده و ﺟﺰء ﻧﻮاﺻﺐ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽرود.اﺑﻦ اﺑﯽ اﻟﺤﺪﯾﺪ در ﺷﺮح ﻧﮫﺞ اﻟﺒﻼﻏﻪ «ج4 ص99ﻓﺼﻞ ﻓﯽ ذﮐﺮ اﻟﻤﻨﺤﺮﻓﯿﻦ ﻋﻦ ﻋﻠﯽ» در ﻣﻮرد او ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: او ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺑﻮد و ﺑﻪ ﻋﻠﯽ (ع) ﺟﺴﺎرت ﻣﯽﮐﺮد و ﻣﯽﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ (ع) ﺳﺒﺐ ﺑﺮوز ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ.
ھﻤﭽﻨﯿﻦ در ﺳﯿﺮ أﻋﻼم اﻟﻨﺒﻼء«ج4ص166؛» اﻟﻤﻌﺎرف «ص255» آﻣﺪه وی ﻣﺴﺆول ﺑﯿﺖ اﻟﻤﺎل اﺑﻦ زﯾﺎد ﺑﻮد و ﺷﺮاب ﻣﯽﺧﻮرد.
اﯾﻦ رواﯾﺖ ﺟﺪا از اﺷﮑﺎل ﺳﻨﺪی اﺷﮑﺎل دﻻﻟﯽ ﻧﯿﺰ دارد ﮐﻪ از اﯾﻦ ﻗﺮار اﺳﺖ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ اﻟﺴﻨﺪی ﻋﻠﯽ اﻟﻨﺴﺎﺋﯽ « ج4ص88» اﯾﻦ روات ﺷﺎذ اﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻀﻤﻮن اﯾﻦ رواﯾﺖ را ﺗﻨﮫﺎ اﺑﻮاﻟﮫﯿﺎج (ﺣﯿﺎن ﺑﻦ ﺣﺼﯿﻦ) ﻧﻘﻞ ﮐﺮده و ﺟﺎﻟﺐ اﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ وی در ﮐﺘﺎبھﺎی رواﯾﯽ ﻏﯿﺮ از اﯾﻦ ﯾﮏ رواﯾﺖ، رواﯾﺖ دﯾﮕﺮی ﻧﺪارد.
از ظاهر سخنان ابی الهیاج چنین به نظر میآید که ماجرای صاف کردن قبور در زمان خلافت امیرمؤمنان بوده است؛ که اگر چنین باشد، دو حالت برای این روایت متصور است: این قبور مربوط به کفار بوده که در زمان خلافت امیرمؤمنان و گسترش کشور اسلامی، مسلمانان به آنجا رسیده بودند؛ در این صورت ربطی به قبور مسلمانان ندارد.یا این قبور مربوط به مسلمانان بوده که این فرض طعنه به خلفای گذشته به حساب میآید.
زیرا باید گفت که خلفای قبل دستور به چنین کاری نداده و مسلمانان تا زمان امیرمؤمنان بر روی قبور خویش ساختمان میساختند؛ که این طعنه با اعتقادات اهل سنت سازگاری ندارد.
در نتیجه این روایت هم از لحاظ سندی هم از لحاظ دلالی باطل است.
همچنین در مسند احمد بن حنبل «ج1 ص87 » آمده:حکیم ابو محمد هذلی نقل میکند که علی (ع) فرمود یک روز رسول الله (ص) در تشییع جنازهای شرکت کرد، در آنجا فرمود آیا در میان شما کسی هست که بتان و مجسمههایی که در شهر مدینه وجود دارد نابود کند، و مقبرهها را با زمین هموار سازد؟ از آن میان علی (ع) گفت:یا رسول الله من حاضرم! فرمود:پس بشتاب! علی (ع) پس از انجام مأموریت، نزد رسول الله (ص) بازگشت و گزارش کارش را ارایه کرد و گفت: یا رسول الله هر بتی دیدم منهدم ساختم و همه قبرهای مرتفع را هموار کردم و تمام مجسمهها را نابود کردم.
آنگاه رسول خدا فرمود: هر کس دوباره این بتان و مجسمهها و قبور را مرمت و بازسازی کند، به احکامی که از جانب خدا بر من نازل شده کفر ورزیده است.
با توجه به مسند احمد «ج1، ص87، ش657» غایه المرام «ج1ص112،ش144» این روایت از لحاظ سند اشکال دارد و خود اهل سنت نیز آن را تضعیف کردهاند. همچنین این روایت مانند روایت قبل از لحاظ دلالی هم اشکال دارد و همان اشکالات بر این روایت وارد است.
پس این روایت هم به درد نمیخورد و باطل است. نتیجه کلی اینکه این روایات را خود اهل سنت هم صحیحی نمیدانند لذا حتی برای استدلال خودشان هم کارایی ندارد چه برسد به شیعیان که اصلاً آن را ذکر نکرده و قبول ندارند.