اینجا چشم دل کافی است

وقتی چشم دل به همراهی تو در حج می‌آید.

حسين، همراهي با فردي نابينا را در طول سفر حج انتخاب كرده بود، دست در دست فرد نابينا داشت، چشم دل را به چشم ظاهر ترجيح داده بود و پا در سفري گذاشته بود كه تنها با دل و درون انسان‌ها سر و كار داشت. حج چشمه جوشاني است كه انسان‌ها فطرت خود را در آن شست‌وشو داده و فرصت دوباره زندگي كردن را از خداوند طلب مي‌كنند تا از تجربه‌هاي پيشين خود استفاده كنند و نردباني براي عروج خود بسازند. حج صحنه مسابقه‌اي است كه هر فرد قصد دارد با انجام اعمال از ديگري سبقت گيرد، صحنه قيامت در حج تجربه شده و بندگان خود را در پيشگاه خداوند مشاهده مي‌كنند. يكي از روحانيون كاروان از صحنه‌اي زيبا تعريف مي‌كند، فرد نابينايي دست در دست يكي از حج‌گزاران كه حسين نام داشت، از لحظه پرواز و فرود تا خاك مدينه اين همراهي آغاز شد. در بقيع چشمه اشك حسين امانش نداد و لبريز شد، مدام از غربت ستارگان خفته در بقيع سخن به ميان مي‌آورد، فرد نابينا نيز كه دست در دست حسين داشت، اشك امانش نمي‌داد و ناخواسته اشك مي‌ريخت. وقت خداحافظي از بقيع و گنبد خضرا بود ولي بقيع قلب حسين را ربوده بود و دلش به پنجره بقيع و گنبد خضرا گره خورده بود. صفا و معنويت مسجد شجره همه را در سرجايشان ميخكوب مي‌كند، همه لبيك مي‌گفتند لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد، والنعمه، لك والملك، لا شريك لك همه در فاصله شك و يقين معلق بودند كه آيا شايسته چنين دعوتي بودند. در لحظه طواف كه همه لباس‌هاي سفيد به تن داشتند، قلبم ايستاد، نگاهم به پارچه سياه افتاد، ناگهان به سجده رفتم، عظمتش من را به خود خيره كرد و مي‌لرزاند، اينجا خانه توست پيش از اين در ذهنم با تو حرف مي‌زدم. همه ديدني‌ها را براي فرد نابينا توضيح مي‌دادم ولي گويا چشم دلش از چشم ظاهري ما گوي سبقت ربوده بود، پيش از آنكه برايش در مورد معنويات و زيبايي‌هاي اين سفر توضيح دهم، ناخواسته اشك از ديدگانش جاري مي‌شد. اينجا محلي براي ميثاق بندگان با ذات اقدس ربوبي، اوج گرفتن آنها، صحنه‌هاي عاشقي، رهايي از تعلقات مادي و دنيايي، سير روحي انسان‌ها، آزمايش عبد، پرورش روحيه انسان و تكامل اخلاقي است، به چشم دل در اين مكان نياز است و دو بال براي پرواز. خداوند بر بندگانش منت گذاشت و آنها را به سرزمين حج دعوت كرد تا در حج نيز وارستگي خود را به نمايش بگذارند و از قيد و بندهاي اين دوران رها شوند. روحاني كاروان مي‌گويد: حسين در تمام مكان‌هاي زيارتي مدينه و مكه دست در دست فرد نابينا داشت اين تصور به وجود مي‌آمد كه بدون ترديد اين فرد برادر يا پدرش است كه در فرصت مناسب از حسين سوال كردم نسبتي با فرد نابينا دارد كه در پاسخ گفت هيچ نسبتي ندارد، زماني كه مشاهده كردم نابيناست كمكش كردم، اين عمل به اندازه‌اي باصفا و شايسته بود كه غيرقابل توصيف بود. فردي بدون چشمداشت و تنها براي رضاي خدا در سفري كه مزين به نام او بود، دست در دست بنده‌اش به سوي معبود مي‌رفتند، اين چنين عملي نشان دهنده فداكاري بندگان است كه باكرامت و فضيلت از آسايش خود گذشت كردند تا به ديگران كمك كنند. ماهيت حج، وحدت، مهر و محبت بوده و اين توفيقي است كه حج‌گزاران يار و ياور يكديگر باشند و از اين طريق حج خود را كامل كنند، ائمه اطهار(ع) در اين زمينه الگويي مناسب هستند، امام سجاد(ع) براي خدمت زائران به صورت ناشناس به حج مي‌رفتند و كارهاي آنها را انجام مي‌دادند. انتهاي پيام/


| شناسه مطلب: 55755




اينجا چشم كافي