در نکوداشت غدیر
رسید از عالَـم بالا، ندایی نَغــز و روح افـزا که ابـلاغ رســالت کـن، حبیب نازنین مــا چو نزدیک غــدیر آمد، خطابی بی نظیر آمد که فــرمان ولایت را، دگـر اینجا نمـا افشـا که تا کامل کنی دین را، ثمر بخشی توآئین را نشــان ده رحمهٌ لِلعالمین، آن باب رحمت
رسيد از عالَـم بالا، ندايي نَغــز و روح افـزا
كه ابـلاغ رســالت كـن، حبيب نازنين مــا
چو نزديك غــدير آمد، خطابي بي نظير آمد
كه فــرمان ولايت را، دگـر اينجا نمـا افشـا
كه تا كامل كني دين را، ثمر بخشي توآئين را
نشــان ده رحمهٌ لِلعالمين، آن باب رحمت را
همـان باب امـامت را، همـان نور هـدايت را
عـلي شــاه ولايت را، عـلي عــالي اعــلا
كتـابُ اللّـهِ ناطق را، وَلـّيُ اللّـهِ صــادق را
جمــال نجــم ثـاقب را، وَلـّيِ والـيِ والا
فتـاده در ميان شوري، شـده نورٌ علي نوري
علـي را بر فـــراز دست، آورده نبــي بالا
حبيب دلنواز آمـد، خرامـان غرق نـاز آمـد
چو ماهـم بر فـراز آمد، بفرمود آن شه بطحا
هر آنكـو را كه مولايم، بر او از خويش اولايم
علـي باشـد بر او مولا، به امـر خالق يكتــا
(عليٌ حُبّـُهُ جُنّـَه، قَسيمُ النّــارِ وَ الجَنّـَـه)
عدويش دور از رحمت، بدوزخ مي كنـد مأوا
علي حيـدر، علي صفدر، علي دامـاد پيغمبر
به غيـر از او نَبُد كُفـوي، براي حضرت زهـرا
به صولت فاتـح خيبـر، به جنّت ساقي كوثـر
به رفعت بر همه عالـم، علي سـرور علي مولا
اميرُالموَمنين است او ، امـام المتقين است او
كتابُ اللّـَه بود لفظ و، وجـود او بـر آن معنـا
بفرمود آن شه حقگـو، علي با حق و حق با او
بگـرد هم همي گردنـد، تا عـالم بود بر پــا
علي جانـم، علي جانـم، علي اي جان جانانم
حكومت ميكند حب تو، بر دل ها و بر جان ها
وِلايَت افتخار مــا ، عطايت برگ و بـار مــا
عنايت كن كه محتاجيم، اي مولاي بي همتـا
دعا كن دم بدم هادي، كه ره پويي دراين وادي
كه تا سر منـزل مقصود، ما باشيـم پا بر جـا
هادي سلطاني شيرازي