بررسی فقهی حج کودکان
حج یکی از مهمترین و شکوهمندترین عبادتهای اسلامی است و قرآن کریم تارکِ آن را کافر شمرده است. پیامبر گرامی خد9 حج را پایه و رکن دین دانستهاند.
به گزارش خبرنگار سرويس انديشه پايگاه اطلاعرساني حج، حج يكي از مهمترين و شكوهمندترين عبادتهاي اسلامي است و قرآن كريم تاركِ آن را كافر شمرده است. پيامبر گرامي خد9 حج را پايه و ركن دين دانستهاند. مسائلي را كه كودكان در ايام حج بايد نسبت به آن اهتمام ورزند، بسيار ظريف و دقيق است و عدم آگاهي از اعمال حج، كودكان را با مشكلات عديده روبهرو مي كند. پژوهش حاضر براي بررسي اعمال عبادي كودكان، به¬ويژه در باب حج، سامان يافته و به بررسي آيات و روايات و نيز اقوال علماي شيعه پرداخته است. حجّ صبي از نظر صحت و مشروعيت و حتي ترتب ثواب، فرقي با حج افراد بالغ ندارد و تنها در بعضي از احكام؛ مانند عدم كفايت حج او از حجةالاسلام (در صورت عدم بلوغ قبل از احد الموقفين) با آنها تفاوت دارد.
مقدّمه
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين * فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً ...).(آل عمران : 97 ـ 96)
«نخستين خانهاى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است. در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس داخل آن [خانة خدا] شود در امان خواهد بود... .»
تمام احكام و دستورات الهي داراي مصالح و اهداف و نتايج قطعي و ارزشمند است. بر مبناي تفكر شيعي، هر حكمي، حكمت و علتي دارد و هر قانون الهي مصالح و منافعي را دنبال مي كند.
براساس آنچه از روايات و تجارب محسوس و عيني استفاده مي¬شود، حج اهداف عرفاني، عبادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي فراواني دارد.
تربيت عبادي كودكان اهميت خاصي در نظام آموزشي و تربيتي اسلام دارد. تحقيقات نشان مي-دهد بسياري از افرادي كه در بزرگسالي نسبت به عبادات سستي از خود نشان مي¬دهند، بياعتقاد به دين و تكاليف ديني نيستند بلكه عواملي چون بيتوجهي و يا عدم تقليد كودكان در انجام عبادات در كودكي و ناآگاهي آنان از فلسفه و اهميت عبادات و... در اين زمينه نقش دارند.
از مهمترين ابعاد تربيت ديني در دورة كودكي، تربيتِ عبادي است. اين نوع تربيت كه شامل پرورش بُعد معنوي و ايجاد زمينة ارتباط با خداوند است، بسيار مورد تأكيد پيشوايان دين مي¬باشد؛ به طور كلي، تربيت عبادي، بُعدي از تربيت ديني است كه كودكان را با اعمال و تكاليف عبادي آشنا و آنان را با انگيزة راسخ مكلف به انجام آن مي¬كند. تربيت عبادي، دنباله و مكمّل تربيت اعتقادي است و تربيت اعتقادي بدون آن، بار ارزشي ندارد؛ زيرا لازمة شناخت يك دين عمل به آموزههاي آن است.
در باب حج نيز پيشوايان ديني ما از به همراه بردن طفل به حج اعراض ننموده وحتي به¬آن عمل هم كردهاند. در زمينة تشرف حضرت علي بن الحسين8 به حج، درحال كودكي، دو روايت وجود داردكه «ابراهيم¬بن ادهم» و«فتح الموصلي» اين قضيه را نقل كردهاند (مجلسى اول، دوم،1414ق./ ج46، ح33 و ص91، ح 78 دوم، 1403ق.)
و جابربن عبدالله گويد:
«زني در حج، فرزند خردسال خود را خدمت پيامبر9 بلند كرد و پرسيد: يا رسول الله! آيا اين هم حج دارد؟ فرمود: آري! و تو پاداش مي-بري.»
از اين روايت استفاده مي¬شود كه همراه بردن كودك نه تنها اشكالي ندارد بلكه براي والدين او به سبب زحمت و مشقتي كه براي حج طفل انجام ميدهند، ثواب و پاداش از جانب حضرت حق در نظر گرفته شده است؛ زيرا كودكان در تقليد و يادگيري مفاهيم و مسائل ديني و عبادات، آمادگي بيشتري در مقايسه با ديگر رفتارها و موضوعات دارند و به حتم، حج بردنِ طفل، اثرات روحي و رواني بسزايي در كودك بر جا مي گذارد.
آموزش عبادات به فرزندان در سيره و كلام معصوم7
از مهمترين عواملِ بيتوجهي كودكان به تكاليف عبادي، افزون بر آگاهي نداشتن از فلسفه و اثرات عبادات، بيتوجهي و يا نبود تقيد و اهتمامِ خودِ والدين نسبت به انجام به موقع تكاليف عبادي است. با بررسي برخي از رواياتِ تربيتي، درمييابيم كه اسلام به تربيت ديني فرزندان؛ به¬ويژه تربيت عبادي تأكيد زيادي كرده است تا كودكان به مراحل عالي كمال راه يابند. براي تحقق اين هدف و علاقهمند كردن كودكان به فراگيري و انجام تكاليف عبادي، بايد اقدامهاي لازم و مقتضي را از همان دوران كودكي به عمل آوريد. به اين ترتيب، با برنامهريزي دقيق سعي شود مطالب ديني و عبادي مورد نياز و ضروري را به صورت ساده و قابل فهم به كودكان آموزش داد و آنان را به انجام اعمال و پايبندي به آن تشويق كرد.
آموزش عبادات واجب (همچون نمـاز، روزه و حـج) براي كـودك از ظرافـت ها و پيچيدگيهاي خاصي برخوردار است. اگر چه كودكان در سنين شش تا نُه سالگي به حد تكليف نرسيدهاند و چيزي بر آنها واجب يا حرام نيست ولي اسلام براي آشنايي و انس با عبادت و احكام و مراسم مذهبي و آگاهي از شيوههاي بندگي به پدران و مادران دستور داده كه فرزندان خود را به عبادت وادارند. هدف ائمه: اين نيست كه اين عمل با خشونت باشد بلكه بايد اين كار از راه تشويق و راههاي ديگر صورت بگيرد؛ زيرا كودك به¬طور فطري خدا را دوست دارد. دنياي او دنياي عشق و محبت به خداوند سبحان است. دنياي احترام به خدا و ستايش و نيايش است. كودك دوست دارد نماز بخواند، روزه بگيرد، حتي دوست دارد خدا را ببيند؛ زيرا او خداوند بزرگ را مانند پدر و مادر خود تصور ميكند. كودكان همواره در جستجوي خدا هستند و اين فطرت پاك و بيدار كودك، فرصت خوبي است براي عبور و ورود به دنياي عبادت.
امير مؤمنان7 خطاب به امام حسن مجتبي فرمود:
«قلب جوان همچون زمين خالي است، هر بذري در آن پاشيده شود، ميپذيرد. بنابراين، من پيش از آن كه قلب تو سخت شود و عقل و فكرت به امور ديگر مشغول گردد، در تعليم و ادبت مبادرت ورزيدم.» (نهجالبلاغه، ص337 ؛ حرّعاملي، ج21، ص478، چاپ اول، 1409ق.)
واجبات
عبادت و بندگي هدف آفرينش و ماية كمال انساني است. در اين ميان، واجبات مهمترين و اصليترين راه رسيدن به كمال¬اند؛ به¬گونهاي كه به دليل وجود مصلحت فراوان، به هيچ روي ترك آن جايز نيست. بنابراين، آموزش آن به انسان در سنين كودكي ضروري است. از ميان واجبات به عباداتي مي¬پردازيم كه معصومان انجام آنها را به كودكان نيز سفارش كردهاند؛ مانند: نماز، روزه و حج.
علي7 فرمود: «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمُ الصَّلَاة»؛ نماز را به كودكان بياموزيد.» (حرّعاملي، ج15، ص97، چاپ اول، 1409ق.)
نماز
يكي از وظايف اصلي پدر و مادر اهميت دادن به نماز فرزند است. آنان موظف¬اند كه فرزندان خود را از دوران كودكي با نماز آشنا كنند و به آنان بياموزند كه نماز ياد خدا و كليد بهشت است. پيامبر خدا9 نماز را وجه دين معرفي كرده، سفارش مي¬كنند: «مواظب باشيد كسي از شما آبروي دينش را ضايع نكند!» «نويسندة كتاب «الجعفريات» مي¬¬نويسد:
«محمد به نقل از موسي و او به نقل از ابوعبدالله و ايشان نيز به نقل از پدر و پدر به نقل از جدّ خود، جعفر بن محمد و وي به روايت از جدش علي بن الحسين8 از پدرش و ايشان نيز به نقل از علي بن ابي¬طالب7 گفت: رسول الله9 فرمودند: «هر چيزي وجهي و صورتي دارد و وجه دين شما نماز است. پس هيچ يك از شما چهرة دين را زشت و خدشهدار نسازد و هر چيزي شروعي دارد، و شروع نماز تكبير است. (نوري طبرسي، مستدركالوسائل، 1408ق. ج3، ص26؛ ابن اشعث، ص39، اول، بيتا ؛ حرّعاملي، ج4، ص24و ج6 ، ص12).
از اينرو، نماز بايد در سنين كودكي به فرزندان آموزش داده شود تا در هنگام تكليف كاملاً آمادة اقامة آن باشند.
روزه
روزه، از عبادات مهمي است كه خداوند آن را براي پالايش بدن، احساس گرسنگي و تشنگي و جلوگيري از شهوتها و خواهشهاي نفساني و پرورش اراده واجب ساخته است.
امام باقر7 نيز در همين مضمون مي¬فرمايند: «ما كودكان خود را، وقتي پنج سالهاند، به نماز امر ميكنيم؛ ولي شما كودكانتان را وقتي هفت ساله شدند، به نماز مي¬خوانيد. ما كودكان خود را وقتي هفت سالهاند به روزه وامي¬داريم، به اندازهاي¬كه توان دارند؛ نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر، وقتي تشنگي و گرسنگي به آنها چيره شد، افطار ميكنند تا اين كه به روزه عادت كنند و توان آن بيابند. ولي شما كودكانتان را وقتي نه ساله شدند به اندازهاي كه توان دارند، به روزه واداريد و وقتي تشنگي بر آنان چيره شد، افطار كنند. (مازندراني، اول، 1429ق./ ج4، ص125 ؛ طوسي، ج1، ص409، اول، 1390)
حج
در خصوص فضيلت بردنِ كودكان به حج، جابربن عبدالله روايت ميكند: «زني در حج فرزند خردسال خود را خدمت پيامبر9 بلند كرد و پرسيد يا رسول الله اين هم حج دارد؟ فرمود: آري و تو پاداش مي¬بري.»
«زراره از امام باقر يا امام صادق8 روايت ميكند: «هرگاه كسي كودك خردسال خود را به حج آورد، به او دستور دهد كه لبيك گويد و حج را واجب كند. اگر خوب نتوانست لبيك بگويد: از طرف او لبيك گويد و او را طواف دهد و از طرف او نماز بخواند. گفتم چيزي ندارد كه قرباني كنند. فرمود: از جانب كودكان قرباني كنند و بزرگترها روزه بگيرند و كودك را از آنچه بر محرم حرام است، از لباس و بوي خوش پرهيز دهند و اگر صيدي را كشت كفارهاش بر پدر است.(محمدي ريشهري، ص314، اول، قم، 1428ق.)
عبدالرحمان بن حجاج گويد:
«درآن سال ما مجاور مكه بوديم و روز ترويه (هشتم ذيحجه خواستيم احرام ببنديم) از امام صادق7 پرسيدم: همراه ما فرزند خردسالي است، حضرت فرمود به مادرش بگوييد با حميده (همسر حضرت) ديدار كند و از او بپرسيد كه با كودكانش چه كند. آن زن رفت و از حميده پرسيد. حميده پاسخ داد: چون روز ترويه شد كودك را عريان كنيد. غسلش دهيد؛ همانگونه كه محرم عريان ميشود. پس، از طرف او احرام ببنديد. او را در موقفها وقوف دهيد. روز عيد قربان از طرف او به جمرات سنگ بزنيد و سرش را بتراشيد. پس او را به زيارت خانة خدا ببريد و به خدمتكار بگوييد او را در خانة خدا، بين صفا و مروه طواف دهند.» (محمدي ريشهري، ص315، اول، 1428ق./ طوسي، ج5، ص410، ح1425، چهارم، 1407ق.)
ديدگاه فقهاي اماميه در خصوص حج كودكان
فقيهان عاليقدر شيعه در اين باره سه نظرية مهم آورده¬اندكه عبارت¬اند از:
1. عبادات كودك مشروعيت دارد؛
2. عبادات كودك حالت تمريني دارد؛
3. عباداتش صحيح است اما مشروعيت ندارد.
ديدگاه اول؛ انجام عبادات از سوي كودكان نابالغ مشروع است؛ البته الزامي به انجام واجبات يا ترك محرمات از سوي مولي نيست. پس در نتيجه بايد بگوييم در حق ايشان، همچون مندوبات است و محرمات نيز در خصوص ايشان همچون مكروهات مي¬باشد؛ به عبارات ديگر، احكام تكليفي در خصوص كودكان نابالغ به سه دسته تقسيم مي¬شود: واجبات، مستحبات كه مندوبات هستند و محرمات و مكروهات كه براي كودك نابالغ جزو مكروهات هستند؛ زيرا هيچگونه وجوب و يا حرمتي در حق كودكان نيست و اما در خصوص مباح، كه براي اين كودكان همچنان بر اباحة خود باقي است. بنابراين، تكاليف منحصر در حق ايشان در سه دسته است: مستحب، مكروه و مباح. (مدني كاشاني، ج 1، ص55 ، سوم، 1411ق.)
ديدگاه دوم؛ عبادات در مورد كودكان صرفاً جنبة تمريني داشته و داراي هيچ مشروعيـت يا استحبابي نيست كه در اين صورت كودك در قبـال انجـام عبادات، پاداش و ثوابي دريافت نميكنـد؛ به عبارت ديگر، خطابي از طـرف مولا متوجه ايشان نيست؛ نه وجوبي است، نه مستحبي، نه تحريمي و نه تنزيهي وكودك نابالغ مميز كه برخودار از شعور و ادراك است، حال و شرايطش از اين جهت شبيه حال كودك غير مميز است و اما خطاب¬هايي كه متوجه اولياي اين كودكان است، در خصوص دستور دادن اين كودكان به اقامه نماز و گرفتن روزه است قبل از اين كه به سن بلوغ شرعي برسند و اين تنها براي تمرين است نه اين¬كه والدين و اولياي كودكـان به آن¬ها دستور بدهند كه نماز بخواننـد و روزه و ساير اعمال عبادي را مثلاً به خاطر مصلحتي كه در نفس نماز يا آن محل عبادي ديگر وجود دارد انجام دهند، بلكه به آن¬ها (والدين و اوليا) دستور داده شده كه كودكان را امر به خواندن و اقامة نماز و گرفتن روزه و ساير اعمال عبادي كنند تا تمرين نمايند و عادت كنند كه پس از رسيدن به سن بلوغ شرعي، ارائه و انجام اين اعمال عبادي بر ايشان سخت و دشوار نباشد. پس اينگونه نيست كه امر و دستور دادن اوليا به كودكان نابالغ جهت انجام اعمال عبادي قبل از رسيدن به بلوغ شرعي، داخل در اين مسأله باشد كه «إنّ الأمر بالأمر بالشيء» باشد؛ يعني از بالا دستور گرفتهاند كه به آنها دستور بدهند، كار عبادي انجام دهند.
ديدگاه سوم؛ شارع مقدس كودكان نابالغ را هم مانند افراد بالغ به اين عبادات دستور داده است، اما امر و دستورش نسبت به انجام اين عبادات به خاطر مصلحتي است كه در خود آن عبادات براي كودك وجود دارد و به همين خاطر اگر كودكِ نابالغِ مستطيع حج به جا آورد، از حَجة الاسلام كفايت نميكند و اين نيست جز به خاطر عدم مصلحت در حج او. بلكه خداوند به ايشان دستور داده است كه در خصوص كودكان نابالغ حج فقط نوعي تمرين باشد. ولي همين تمرين داراي پاداش خواهد بود. بنابراين، مستحب بر اين كودكان نابالغ، همان تمرين دادن بر عبادات است.
تطبيق ديدگاههاي سهگانه در خصوص وضعيت عبادات كودكان نابالغ¬(صبي)
در مقايسة بين ديدگاه اول و دوم، اين نتيجه به دست مي¬آيدكه: بنابر قول و ديدگاه اول، جايز است كودك نابالغ در عمل عبادي¬اش براي شخص ديگر اجير شود و مزد بگيرد يا اين كه عمل عبادي را بدون اجرت انجام دهد تا نوعي تبرع براي او باشد؛ چرا كه عمل او واجد مصلحت تامه بوده و بدون هيچ¬گونه نقص و ايراد مي¬باشد. نهايت امر، شارع مقدس به طور مطلق الزام را به خاطر لطف و رحمت بر ايشان و از باب رفق و امتنان به آنها از اين كودكان نابالغ ساقط نموده و رفع كرده است. بنابراين، رفع تكليف الزامي از ايشان همانند رفع، در باب حرج است. بنابراين، اگر اين عمل عبادي را انجام دهد و حرج و سختي آن را تحمل كند، عملش صحيح بوده و در نزد صاحبان اين قول و نظريه، عمل او مجزي مي¬باشد و اما بنابراين قول، صحيح نيست كه كودك از سوي شخص ديگري نايب گرفته شود نه با اجرت وكارمزد و نه بدون اجرت؛ زيرا عمل او فقط به حسب شكل ظاهري عبادت محسوب مي ¬شود، در حالي كه روح عمل وجود ندارد. بنابراين، جايز نيست كه اين قبيل كودكان نابالغ براي انجام عمل عبادي اجاره شوند و نيز ذمه و دين عبادي يك ميت در خصوص اعمالي كه از او فوت شده و بايد قضا شود، به واسطة اجاره يا نيابت يك كودك نابالغ؛ خواه با مزد باشد خواه بدون مزد، بيفايده است و صحيح نميباشد و انجام اين اعمال فوت شده توسط كودكِ نابالغ، از عهدة ميت ساقط نمي¬شود.
ازآنچه گفتيم، وجه افتراق ميان قول اول و دوم آشكار مي¬شود و بنابر قول دوم، به طريق اولي صحيح نيست كه كودك نابالغ، نايب از شخص ديگر شود؛ زيرا بنابر قول سوم، براي عمل عبادي او مصلحتِ تمرين وجود دارد و هرچند كه در خود عبادتش از نمازش و روزهاش و حجش اصلاً مصلحت و ملاكي موجود نبوده است.
و اما بنا بر قول دوم، نه خطاب و نه ملاكي، حتي ملاك تمرين موجود نيست. اما تفاوت بين قول دوم وسوم در اين است كه بنابر قول دوم، مصلحت تمرين در متعلق امر اوليا است. پس شارع مقدس آنها را دستور داده است كه نسبت به تمرين فرزندانشان اقدام كنند. بنابراين، ثواب و پاداش اين تمرين، براي ايشان؛ يعني اولياي كودك نابالغ است؛ زيرا اين اعمال عبادي براي كودكانشان مستحب است و نه ربط و نه ملاك و نه خطابي براي كودكان نابالغ در شرع مقدس وارد نشده است؛ زيرا خطاب شارع مقدس به اولياي آنها بوده است و خطابي به خود كودكان در قرآن نيست. (مدني كاشاني، سوم، 1411ق./ ج 1، ص 57).
و اما بنابر قول سوم، مراد خداوند كودكان نابالغ است، البته نه به ملاك در عبادات ايشان بلكه ملاك در عادت دادن ايشان به انجام عبادات است وگر نه نفس عبادتي كه آن را انجام مي دهند صرفاً صوري است و فقط شكل عبادت را دارد.(فاقد روح عبادي است)
اما ديدگاه سوم كه قول و ديدگاه مختار و برگزيدة همان قول اول است در بين فقهاي اماميه قول مشهور شمرده شده است. شيخ طوسي در المبسوط آورده است: «هرگاه كودك نيت روزه كند، روزة او صحيح است و روزة او روزة كامل شرعي خواهد بود. (طوسي، ج 1، ص 278، بي¬تا، 1387) و نيز در كتاب نهايه مي¬فرمايد: مستحب است كه كودكان به روزه گرفتن وادار شوند، اگر كودك به نُه سال رسيد و طاقت روزه گرفتن داشت، گر چه روزه گرفتن بر او واجب نيست. (طوسي، ص149، بيتا).
در كتاب تذكره نيز آمده است: نماز كودكان مشروعيت دارد و مشهور همين نظريه را اختيار كرده¬اند. (علامه حلي، ج2، ص331، اول، 1416ق.). در بخش صوم (روزه) مي¬فرمايد: هيچ خلافي بين علما، در مشروعيت روزة كودكان وجود ندارد. سپس مي¬فرمايد: قول بهتر آن است كه روزة كودكان مشروعيت دارد و از نظر شرعي صحيح است و نيت روزه از طرف آنان صحيح است البته بايد نيت استحباب كند. (علامه حلي، ج2، ص331، اول، 1416ق.).
محقق حلّي مي¬نويسد: نيت كودك مميز صحيح است و روزة او مشروعيت دارد. (محقق حلي، ج 1، ص 188، دوم، 1409ق.) شهيد اول نيز در كتابهاي خود مشروعيت روزة كودك را پذيرفته و آن را مستحق ثواب و پاداش دانسته است. (شهيد اول، ص 26، اول، 1411ق./ شهيد اول، ج1، ص 268، بي¬تا) صاحب حدائق نيز نيت كودك مميز را صحيح و عبادت او را شرعي ميداند. (بحراني، ج 13، ص 53، تحقيق: محمدتقي ايرواني، بيتا).
شهيد ثاني مشروعيت نماز كودك را پذيرفته و نيت او مبني بر وجوب يا استحباب، به انتخاب خودش دانسته است. (شهيد ثاني، ج1، ص57 ، اول، 1410ق.) همچنين در باب روزة كودك ميفرمايد: روزة كودك مميز شرعي است، دروس نيز بر همين مطلب تصريح كرده است؛ زيرا صحت به معناي تماميت عمل بر وفق امر شرعي است. بنابراين، مشروعيت نيز دارد. (شهيد ثاني، ج2، ص102ـ 101، اول 1410ق.) البته خود شهيد ثاني سپس در مشروعيت روزة كودك ترديد كرده و قول بر عدم مشروعيت را بيان كرده است. (شهيد ثاني، ج2، ص102ـ 101، اول 1410ق.).
فروعات فقهي حج كودكان
الف: حج مميز
آيات فراواني دربارة شرايط اعمال و احكام حج وجود دارد. آيات حج را مي¬توان به سه دسته تقسيم كرد:
1. اصل وجوب حج؛ آلعمران: 97ـ96؛ حج: 27ـ 25
2. افعال حج؛ بقره : 125، 128، 156 و 203-196؛ فتح: 27
3. احكام و توابع؛ مائده : 2، 97ـ94؛ حج: 30ـ20؛ بقره: 128ـ126 كه اطلاق برخي از آنها شامل صبي نيز مي¬شود. (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً). (آلعمران، 97) اطلاق وجوب در اين آيه علاوه بر مكلفين، شامل افراد نابالغ هم مي¬شود و روايتي نيز بر اين مطلب دلالت ميكند: «الْحَجُّ عَلَى النَّاسِ جَمِيعاً، كِبَارِهِمْ وَ صِغَارِهِم...». (حرّعاملي، ابواب وجوب حج، باب2، اول، 1409ق.) ولي اگر قائل به عدم مشروعيت عبادات صبي شويم، هيچ يك از اعمال حج بر او مستحب نيست.
اما به دلايل خاص؛ از جمله شرطيت بلوغ در وجوب تكليفِ افراد نابالغ، از اطلاق آيه و حديث خارج مي¬شوند و اجماع علما و فقها مؤيد اين مطلب است.
فاضل هندي ميگويد: «چون صبي هنوز بالغ نشده، لذا حج بر او واجب نيست و اگر حجي هم به جا آورد، از باب تمرين خواهد بود و بر اين سخن دو دليل اقامه مي¬كند: يكي اجماع علما و ديگري روايات.» (فاضل هندي، ج5، ص72. 149، اول، 1416ق.)
مرحوم نراقي گفته است: «يكي از شرايط وجوب حج، بلوغ و عقل است. پس بر صبي حج واجب نيست.» ايشان به اجماع و حديث رفع القلم تمسك جسته است.
شهيد اول هم بر اين مطلب تأكيد ورزيده كه چون صبي شرط وجوب حج؛ يعني بلوغ را ندارد، پس حج بر او واجب نيست. (عاملي (شهيد اول)، كتاب الدروس، ج1، ص306)
شيخ طوسي نيز گفته است: «الصبي الذي لم يبلغ، قد بيّنا أنّه لا حج عليه، و لا ينعقد». (طوسي، ج1، ص328، سوم، 1387ق.)
و در حديث موثق از اسحاق منقول است كه گفت: از حضرت امام موسي كاظم7 پرسيدم از پسر ده ساله، كه حج مي¬تواند كرد؟ فرمود: در اين سن حج بكند، حَجةالاسلام بر او واجب مي¬شود، بعد از آن كه محتلم شود و همچنين اگر دختري پيش از بلوغ حج كرده باشد، بعد از آن كه حايض شود و بالغ شود حجةالاسلام مي كند هرگاه مستطيع باشد يا مستطيع شود. (مجلسي اول، ج8 ، ص 117، دوم، 1414ق.)
و چنانچه كودك غير مميز باشد در اين صورت كودك در هر عملي از اعمال حج و عمره كه انجام مي¬دهد، اگر قادر به ارائه و انجام آن باشد بايد انجام دهد و در مواردي كه قادر نيست به شكل مستقل آن مناسك را انجام دهد، بايد با ياري و كمك گرفتن از ولي خود آن عمل عبادي را به جاي آورد. (كليني، ج4، ص 276، چهارم، 1407ق.)
ب: حج صبي صحيح است.
علما بر اين نظرند كه حجّ صبي صحيح است و حتي گروهي ادعاي اجماع كرده¬اند. علامة حلّي در «منتهي» و «تذكره» آورده: «احرام صبي صحيح است.» (اسدي حلي، ج10، ص54 ، اول، 1412ق.)
ملاّ احمد نراقي نيز قائل به صحت و حتي استحباب حج است. وي در مقايسة حج صبيه و صبي مي¬نويسد:
«كان حجّ الصبية بنفسها كحجّ الصبي مستحباً».(نراقي، ج2، ص155، اول، 1418ق.)
و نيز مي گويد: كسي كه داراي يكي از شرايط حج نيست ولي مانعي هم از انجام حج ندارد؛ مانند عبد مأذون و فقير و صبيّ مميز، مستحب است كه به حج برود. روشن است كه استحباب ملازم با صحّت است. وقتي عملي استحباب داشته و ثواب بر آن مترتب شود، به يقين صحيح خواهد بود. ايشان سه دليل براي صحتِ حجّ صبي اقامه مي¬كنند:
الف) اجماع ب) عمومات الحجّ و أفعاله فإنّها شاملة الصبي أيضاً ج) روايات. (نراقي، ج11، ص 15و157، اول، 1418ق.)
بنابراين، بر بچة مميز مستحب است حج رفتن و حج او صحيح است.
زني از پيامبر خدا9 دربارة حجّ صبي پرسيد كه آيا او مي¬تواند حج به¬جا آورد يا ميتوان براي او حج انجام داد؟ حضرت فرمودند: بله و براي تو نيز پاداشي هست. (طوسي، ج2، ص147، اول، 1390ق.)
در اين روايت براي مادر بچه ثواب مقرر شده و اين بيانگر آن است كه حجّ صبي صحيح است وگرنه ترتّب ثواب براي عمل غير صحيح معنا ندارد. از سوي ديگر اين عمل در منظر پيامبر خدا9 و با امر ايشان انجام شده است كه خود دلالت بر صحت اين عمل ميكند، (محسن اراكي، ميقات الحج، ش2، ص 197).
در روايتي تظليل براي كودكان و زنها در حال احرام جايز شمرده شده است؛ «عن ابي عبدالله7 قال: «لَا بَأْسَ بِالْقُبَّةِ عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ هُمْ مُحْرِمُونَ». (صدوق، ج2، ص226 دوم، 1404ق./ طوسي، ج5 ، ص312، چهارم، 1407ق./ حرّعاملي، اول، 1409ق./ ، ج12، باب 65).
اين روايت مي¬گويد: احرام بچه صحيح است وگرنه سؤال از تظليل در اينجا لغو خواهد بود.
نتيجه اين¬كه بر صبي جايز است كه احرام ببندد و حج وي مشروع و صحيح مي باشد.
پ: ميقات صبي
«عَنْ أَيُّوبَ أَخِي أُدَيْمٍ، قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ الله7 مِنْ أَيْنَ يُجَرَّدُ الصِّبْيَانُ؟ فَقَالَ: كَانَ أَبِي يُجَرِّدُهُمْ مِنْ فَخٍّ».(صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق.)
منقول است از ايوب بن حر، برادر اديم بن حر،كه گفت: از امام جعفر صادق7 پرسيدند: اطفال را از كجا برهنه بايد كرد و جامة احرام پوشانيد؟ حضرت فرمودند: پدرم اطفال را از چاه فخ كه آن، در يك فرسخي مكه است از راه مدينة مشرفه برهنه مي¬كردند و جامة احرام مي-پوشاندند.
زراره به نقل از امام باقر يا امام صادق8 روايتي آورده است كه فرموده¬اند:
«هرگاه شخصي فرزند خردسال و نا بالغ خود را به حج برد، بايد به او دستور دهد كه لبيك بگويد و نيت حج كند. پس اگر او به نيكي و درستي لبيك نگفت، پدرش به نيابت از او و از جانب وي لبيك بگويد و او را طواف دهد و به جايش نماز (نماز طواف) به جا آورد. عرض كردم اين كودك استقلال مالي (و استطاعت) ندارد تا قرباني كند و پدر و مادرش نيز استطاعت ندارند تا براي كودك خردسالشان قرباني كنند، حكم چيست؟ حضرت فرمودند: اگر والدين استطاعت مالي ندارند كه به نيابت از آنها قرباني كنند، يك روز تمام، بزرگان آنها (ولي آنها) به جايشان روزه بگيرند (كه اين كفايت از قرباني حج مي¬كند) و نيز وليّ آنها بايد تمام اعمال و پرهيزها و ملاحظاتي را كه يك حاجي محرم بالغ انجام مي¬دهد، براي اين كودكان كم سن و سال و نابالغ رعايت كند؛ از عدم استفاده از بوي خوش، لباسها... و اگر هم كودك خردسال صيدي را بكشد، كفاره بر عهدة ولي او مي باشد.» (صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق./ صدوق، ج2، ص433، دوم، 1404ق. ؛ موسوي عاملي، ج7، ص24، اول، 1411ق. ؛ مجلسى اول، ج8 ، ص112، دوم، 1414ق.)
ت: احرام صبي
محرم كردن طفل و بردن او براي عمره، مستحب است. بنابراين، افرادي كه كودكان خود را براي زيارت همراه مي¬برند، اگر بخواهند آنان را محرم كنند بايد كمال دقت را داشته باشند تا تمامي اعمالشان را به طور صحيح انجام دهند و با ناقص بودن اعمال مشكلي در آينده براي آنان پيش نيايد.
در شرح فروع كافي نيز در مورد احرام صبيان چنين آمده است:
«كودك مميز خودش مُحرم مي¬شود و تلبيه را مي گويد و دوري مي كند از محرمات احرام؛ مانند ديگران و انجام مي¬دهد ديگر افعال را كه به او تعليم داده شده است به اذن ولياش و غير مميز را ولياش مُحرم مي كند و تلبيه را به او امر ميكند تا بگويد و ديگر افعال را تا جايي كه بتواند انجام دهد ولي اگر نتوانست، وليّ طفل، خود تلبيه را به نيابت از كودك ميگويد و طواف ميكند براي او و كودك را از محرمات باز مي¬دارد». (مازندراني، ج4، ص 571 ، شرح فروع كافي، اول، 1429ق.)
بر ولي مستحب است كه كودك را حج بدهد و از محمد بن فضيل نيز روايتي است كه گفت: «از ابا جعفر7 پرسيدم: دربارة كودك كه چه وقت محرم ميشود؟ حضرت فرمودند: هرگاه دندان شيري اش بريزد و دندان تازه و دائمي درآورد.» (صدوق، ج2، ص453، دوم، 1404ق. ؛ مجلسي اول، ج 5، ص41، دوم، 1406ق.).
و اين كار همچنان كه در عرف عام معمول است، در هفت سالگي اتفاق مي¬افتد و نيز حضرت علي7 فرمودهاند: كودك در هفت سالگي دندان تازه در ميآورد و در نُه سالگي سفارش و دستور به نماز مي¬شود و در ده سالگي بستر و خوابگاهش از كودكان ديگر جدا ميشود. (مجلسي دوم، ج 15، ص63 ، اول، 1406؛ ملاذالاخيار، ج 15، ص63؛ طوسي، ج9، ص183، چهارم، 1407ق). در نظـرية استحبـابِ به حج بردن كودكِ نابالـغ، اختـلاف نظر و آراء وجود دارد؛ شايد سرمنشأ اين اختلاف نظريه آن است كه لفظ احرام در برخي از روايات با حرف جر «ب» كه براي متعدّي كردن فعل لازم است، آمده و در برخي ديگر از روايات اين لفظ با حرف جر «عن» به كار رفته است؛ مثلاً در برخي روايات آمده است: «يحرم عنه»، كه مقصود و مراد از آن، اين است كه ولي كودك به جاي او و به نيابت از او مُحرم شود و در برخي روايات عبارت «يحرم به» آوردهاند؛ يعني به خودِ كودك آموزش داده شود تا با تلقين و آموزشِ وليّ احرام ببندد و براي اين احرام بستن به شكل مطلق، حد و حدودي وجود دارد، در غير اين صورت، بايد خودِ ولي به نيابت از كودك خردسال احرام ببندد. (مدني كاشاني، ج1، ص32 سوم،1411ق.).
خلاصة بحث در اينجا اين شد كه مسلماً بعد از رسيدن به سن اثغار (سن ريزش دندان شيري) كودك خردسال خودش قادر به احرام بستنِ خود است؛ هر چند كه اين احرام بستن، به تلقين و آموزش ولي باشد و در سن قبل از اثغار (يعني قبل از هفت سال) بنا به فرمايش امام علي7 در اغلب موارد خودش قادر به احرام بستن خودش نيست، پس ولي كودك يا نايب او، به نيابت از كودك خردسال احرام مي¬بندد. (مدني كاشاني، ج1، ص32 سوم،1411ق.).
چ: طـواف
وليّ طفل بايد كودك را طواف دهد. يكي از شرايط صحتِ طواف، وضو داشتن است. پس، هرگاه ولي خواست بچه را طواف دهد، صورت وضويي به بچه بدهد و او را به طواف وادارد كه خود بچه طواف كند، هر چند واداشتن بر راه رفتن باشد؛ يعني بچه را امر به طواف كند و به آن وادارد، هرچند به عنوان راه رفتن باشد؛ يعني يك وقت بچه را امر به طواف ميكند و ميگويد: طواف كن، در صورتي¬كه بچه معناي طواف را ميفهمد تا خودش طواف كند و يك وقت بچه را امر مي كند به راه رفتن و مي¬گويد راه برو، در صورتي كه بچه معناي طواف را نميفهمد. خلاصه اين¬كه لااقل او را وادارد به راه رفتن كه صورت طواف است. تا به اين عنوان او را حركت دهد براي طواف؛ زيرا بچه بدون تحريكِ ولي، حركت براي طواف نمي¬كند و اين مقدار كه صورت طواف باشد كفايت ميكند و ديگر لازم نيست ملاحظة ساير كيفيات طواف را براي بچه بكند، همان¬طور كه صورت وضو دادن براي بچه كفايت ميكند و لازم نيست ساير خصوصيات و كيفيات وضو را براي او ملاحظه كند؛ زيرا بچه بدون تحريك ولي حركت نمي¬كند و يا اين¬كه براند بچه را و اين دو گونه است:
1. عقب بچه را بگيرد و طوافش دهد.
2. سوار بر مركبش كند و آن را براند يا اين¬كه بچه را بكشد و اين هم دو نوع است:
الف) دست بچه را بگيرد و بكشد و طوافش دهد.
ب) سوار بر مركبش كند و طواف دهد و يا برايش نايب بگيرد و يا خودِ وليّ به نيابت از بچه طواف كند. (قاروبي تبريزي، ج6 ، ص19، اول، 1409ق.).
در حال طواف بايد بدن و لباس كودك پاك باشد.
اگر بچههاي كوچك در حال طواف يا سعي به خواب روند و يا در قنداقة خود بول كنند، حج آنها صحيح است. در طواف دادن كودك به طواف واجب، مراعات طهارت از حدث و خبث اعتبار ندارد، ليكن همان¬طوركه در مناسك آمده، وقتي كه مي¬خواهند طفل را طواف دهند واجب است او را وضو دهند.(تبريزي، استفتائات جديد حج، ص14)
پرسشي كه در اينجا پيش مي¬آيد اين است: آيا كسي¬كه طفل را طواف ميدهد، بايد اول طواف او را انجام دهد و بعد طواف خودش را يا با هم نيز مي¬شود؛ يعني تداخل؟
آقا يا خانمي¬كه حج به¬جا مي¬آورد، هنگام احرام، هم براي خود نيت ميكند هم براي بچه و لازم نيست به¬طور مستقل براي بچه باشد و بعد خودش محرم شود و يا اول خودش محرم شود و بعد بچه را محرم كند. همين¬كه بچه همراه اوست و نيتش هم نيتِ دوگانه و نيتِ تداخلي، ميگوييم اين حجِّ با نيت، هم حج خودش مي¬شود هم حج بچهاش و ميتواند بچه را محرم كند. البته محرم تداخلي؛ يعني در حال واحد، هم خودش محرم ميشود و هم بچه را محرم ميكند و اين طواف، طوافِ تداخلي است.
از روايات هم كه فرموده¬اند: «ميتواني بچهات را محرم كني» به خوبي استفاده ميشود در حالي¬كه خودت محرم ميشوي، بچهات هم همراهت محرم شود و فقط نيت كند.
ختنه در مردان يكي از شرايط صحت طواف است و همچنين است پسر بچة نابالغ؛ خواه مميز باشد، يعني خوب و بد را تشخيص دهد و خود محرم شود يا غير مميزكه به خاطر كوچكي او را محرم كنند.
امام خميني در اين مورد چنين ميفرمايند: «طواف كننده بايد ختنه شده باشد و احتياط آن است كه اطفال نيز آن را رعايت كنند. بنابراين، اگر طفل ختنه نشدهاي به امر ولي خود محرم شود و يا ولي او محرمش كند، احرامش صحيح است ولي طوافش بنا بر احتياط صحيح نيست. پس اگر به احرام حج محرم شده، بنا بر احتياط زنها بر او حرام¬اند وقتي حلال ميشوند كه طواف نساء را ختنه شده انجام دهد و يا شخص را براي طوافش نايب بگيرد و اگر طفلي ختنه شده به دنيا آمده باشد طوافش صحيح است. (خميني، روح الله، ج2، ص227، چهارم،1403ق.).
ح: نماز طواف
در صورتي كه سن بچه كمتر از شش سال باشد ولي دو ركعت نماز طواف را عوض بچه بخواند و اگر سن بچه شش سال و بيشتر بود، به خودِ بچه امر كند كه نماز را بخواند و چون در اين صورت قدرت بر انجام نماز را دارد و فقها گفتهاند مستحب است بچة شش ساله را تمرين بر نماز دهند و اگر بچه كمتر از شش ساله را امر كند بر اين¬كه صورت نمازي را به¬جا آورد، گرچه بدون نيت باشد، نيكوست. (قاروبي تبريزي، ج6، ص19، اول، 1409ق.).
آيت الله فاضل: در اعمالي كه نياز به وضو دارد، احتياطاً طفل را وضو بدهد و خودش هم وضو بگيرد. (همان.)
خ: طواف نساء
از اعمال و مناسك مهم در حج، طواف نساء است. اهميت آن به قدري است كه در صورت به¬جا نياوردن، حاجي ديگر نمي¬تواند ازدواج كند و اگر همسر داشته باشد، همسرش بر او حرام خواهد شد و تا زماني¬كه آن را به جا نياورد اين حكم همچنان باقي خواهد ماند.
در اين ميان، آنچه مهم است حجّ صبي است. با اين كه انجام اعمال حج بر صبي مستحب است، آيا طواف نساء بر او واجب است؟ و آيا او نيز همچون افراد بالغ، بايد تمام اعمال حج را انجام دهد؟
در مورد وجوب طواف نساء بر صبي، همة علما (غير از يك نفر) اتفاق نظر دارند.
شهيد اول در دروس گفته است: «طواف نساء واجب است ولي با ترك آن حج باطل نميشود اما زن هم بر او حلال نميگردد و حكم خصي و خنثي و صبي نيز چنين است؛ «وَ يلزم به الصبي المميز، و يطوف الولي بغير المميز، و لو تركاه وجب قضاؤه كما يجب على غيرهما، و يحرم عليهما النساء بعد البلوغ و يمنعان من الاستمتاع بالحلائل قبل البلوغ». (شهيد اول، ج1، ص404، دوم، 1417 ق. / سبحاني، ج5، ص 315، اول، 1424ق.)
صاحب جواهر مي نويسد: عدهاي تصريح كردهاند اگر صبي طواف نساء را ترك كند، زن بر او بعد از بلوغش حرام خواهد شد؛ چرا كه احرام بستن سبب حرمت زنان ميشود و اين حكمي وضعي است و احكام وضعيه تنها اختصاص به مكلفين ندارد بلكه شامل غيرمكلفين هم ميشود، پس همان¬طوركه احرام سبب حرمت ميشود، طواف نساء نيز سبب حلّيت ميگردد. ايشان در ادامه چنين توضيح ميدهند. حديث رفع تنها حكم تكليفي را برميدارد و كار به حكم وضعي ندارد. همچنين حرمت نساء از آثار حكم وضعي ترك طواف النساء است، لذا رفع نميشود. (نجفي، محمد حسن، جواهرالكلام، ج 19، ص 260، بي¬تا.).
ايشان نظر نهايي خود را اينگونه بيان ميكند: «و كيف كان فهو أي طواف النساء لازم للرجال و النساء و الصبيان و الخصيان و الخناثى بلا خلاف معتد به أجده فيه...». (نجفي، محمد حسن، جواهرالكلام، ج 19، ص410، بي¬تا.)
اما در ميان فقهاي معاصر تنها مرحوم آيت الله خويي به مخالفت برخاسته و قول عدم وجوب طواف نساء بر صبي را ترجيح داده است. ايشان ميگويد: ظاهر آن است كه با ترك طواف نساء زن بر او حرام نميشود؛ زيرا دو نوع حكم بر احرام بار ميشود:
1. حكم وضعي؛ مانند بطلان عقد در حال احرام: از شرايط عقد آن است كه در حال احرام عقد بسته نشود، لذا از اين جهت فرقي ميان بالغ و غيربالغ وجود ندارد؛ زيرا احكام وضعيه تنها به بالغين اختصاص ندارد پس اگر صبي در حال احرام عقد نكاح ببندد صحيح نخواهد بود.
2. حكم تكليفي؛ مانند ترك تقبيل و ترك لمس با شهوت: اينها احكام تكليفي محض هستند و اين نوع احكام از آغاز در حق صبي ثابت نيست تا اين¬كه گفته شود با طواف نساء اين محذورات نيز برطرف ميشود؛ چون شرط حكم تكليفي بلوغ است. پس، وقتي محرم مكلف نباشد در واقع چيزي بر او حرام نخواهد بود. پس وي ميتواند مرتكب آنها شود. بنابراين، حرمت ترك طواف نساء، از احكام مختص بالغين بوده، لذا صبي با ترك آن حجش صحيح است و زن بر او حرام نميشود. (خويي، ج 29، ص 361، اول، 1418ق.)
بنابراين، اگر كودك مميز اعمال حج را انجام دهد ولي سهواً يا جهلاً طواف نساء را به جا نياورد و آنگاه بخواهد بعد از بلوغ ازدواج كند، زنان بر او حلال نبوده و حتي عقد كردن آنها نيز حلال نيست مگر اين¬كه خود يا نايبش انجام دهد. (موسوي شاهرودي، ج1، سوم، 1428ق.).
د: قرباني كردن براي بچه
معاوية بن عمار از ابو عبدالله7 نقل كرده كه فرمود: «حضرت سيدالساجدين7 چاقو را به دست كودك ميدادند و دست خود را بر بالاي دست كودك گذاشته و حيوان را سر مي-بريدند.» (صدوق، ج2، ص434 دوم، 1404ق.).
و نقل است در موثق، از سماعه كه گفت: «از آن حضرت در مورد شخصي پرسيدم كه غلامان خود را امر كند كه حج تمتع كنند. حضرت فرمودند: بر او لازم است كه هدي به ايشان دهد تا بكشند. عرض كردم: به ايشان دراهم داد كه گوسفند بخرند و بكشند؛ بعضي قرباني كردند و بعضي زر را نگاه داشتند و روزه گرفتند. حضرت فرمودند: از ايشان روزه مجزي است و اگر همه را بدل از هدي ميفرمود كه روزه بگيرند، از ايشان مجزي بود و از آخر حديث ظاهر شد كه به هدي بر سبيل استحباب است و در موثق كالصحيح و قوي كالصحيح علي بن ابي حمزه امر به ذبح از ايشان شده است و بر سبيل استحباب مؤكد است و احوط آن است كه قرباني را ترك نكنند.» (علامه حلي، محقق: مجمع البحوث الاسلاميه الفقه، ج10، ص58 ، اول، 1412ق./ مجلسي اول، ج 5، ص41، دوم، 1406ق.)
گوسفند قرباني بر عهدة ولي طفل است.آيت الله فاضل: اگر تمكن نداشت از طرف طفل روزه بگيرد؛ چنانچه خود ولي نيز حج تمتع انجام داده و فقط تمكن از يك قرباني دارد آن را براي طفل قرباني كند... (مناسك محشي، پاورقي، ص28)
بنابراين، هزينة قرباني كودك بر عهدة ولي اوست ولي اين حكم براي كودكي كه بدون اجازه و اذن ولي خود به حج رفته، شامل نميشود.
ذ: بلوغ جنسي قبل از احدالموقفين
در برخي روايات، در خصوص عبد و مملوك آمده است: اگر قبل از وقوف به مشعر يا عرفات آزاد شود، در اين صورت حج او كفايت از حجّةالاسلام كرده و لازم نيست بعداً حَجّةالاسلام به جا آورد.
«دربارة بندهاي كه در روز عرفه آزاد ميگردد، حكم چيست؟ حضرت فرمود: هرگاه يكي از دو موقف را درك كند، حج را درك كرده است.» (حرّعاملي، ج11، ص52 ، چاپ اول، 1409ق./ حرّعاملي، ج5 ، ص19، اول، 1412ق./ مجلسي اول، ج 5 ، ص37، دوم، 1406ق.)
و نيز در روايتي به طور مطلق بيان شده است: اگر كسي مشعر را درك كند، حج را درك كرده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ الله7 مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ». (بروجردي (بحرالعلوم)، ج1، ص188، اول، 1427ق./ حرّعاملي، ج14، ص42 ، چاپ اول، 1409ق.)
در اينجا اين سؤال به ذهن ميرسدكه اگر صبي نيز همچون مملوك، قبل از احدالموقفين بالغ شود، آيا حج وي كفايت از حَجةالاسلام ميكند (با توجه به اين¬كه حج او هنگام شروع، ندبي بوده است) و آيا «مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ...» شامل صبي ميشود و ميتوان صبي را به مملوك ملحق كرد و از مملوك الغاء خصوصيت نمود و حكم مملوك را بر صبي نيز جاري ساخت؟
فقها در اين مسأله با هم همداستان نيستند و چند قول از سوي آنان مطرح شده است عدهاي چنين حجي را كافي مي دانند. گروهي نيز راه احتياط را پيش گرفته و قائل به اعادة حج گشتهاند و گروه سوم در ترديد ماندهاند.
مرحوم علامة حلي در تحريرالاحكام بعد از مشروط كردن احرام صبي به اذن ولي ميگويد اگر او قبل از احدالموقفين كامل و بالغ گردد اين حج وي كفايت از حجةالاسلام ميكند (علامه حلي، ج1، ص125، محقق: بهادري، 1378) و در تذكره نيز بر اين امر تأكيد كرده است. (علامه حلي، ج7، ص421، چاپ اول،1416ق.)
شيخ طوسي، صاحب جواهر، شهيد اول، حكيم و نيز امام راحل5 همين قول را پذيرفته و تصريح كردهاندكه بلوغ قبل از احدالموقفين سبب اجزاي حج صبي است و كفايت از حَجةالاسلام ميكند و وجوب حجةالاسلام از ذمه و عهدة وي برداشته ميشود. (طوسي، ج1، ص 297، 1387ش./ نجفي، جواهرالكلام، ج7، ص234، بي¬تا./ طباطبايي، ج10، ص29، مستمسك عروة الوثقي، بيتا./ خميني، روح الله، ج1، ص348، چهارم،1403ق.) اما گروهي دچار ترديد شده نتوانستهاند موضوع مشخصي اتخاذ كنند. شهيد ثاني ميگويد اين كه حج چنين فردي كفايت از حجةالاسلام كند محل ترديد است. (شهيد ثاني، ج 2، ص 123، اول، 1413ق.) همچنين مرحوم علامه در منتهي، ادعاي ترديد كرده گرچه در نهايت قول اجزاء را پذيرفته است. (علامه حلي، ج10، ص59 ، محقق: مجمع البحوث الاسلاميه الفقه، بيتا.) گروهي ديگر قائل به احتياط شده و اعادة آن را لازم دانستهاند.
صاحب رياض ميگويد: حجت و دليلي كه قابل اعتنا باشد نيافتم. پس احوط آن است كه بعد از استطاعت اعاده كند. (طباطبايي، ج 6 ، ص 22، اول، 1412ق.) نراقي نيز ميگويد احوط بلكه اظهر آن است كه اعاده نمايد. (نراقي، ج 11، ص 22، اول، 1418ق.) حكيم هم بعداز اين كه به جواب از ادله اجزاء پرداخته، گفته است: احوط بلكه قول قوي آن است كه بعد از مستطيع شدن اعاده كرده دوباره حج بجا آورد. (طباطبايي، ج10، ص29، مستمسك عروة الوثقي، بيتا.)
دلايل قول به اجزاء و كفايت
كساني¬كه حج چنين فردي را مجزي ميدانند و قائل شدهاند كه حج وجوبي از گردن وي ساقط ميشود به دلايل ذيل تمسك كردهاند:
1. رواياتي را كه در خصوص عبد و مملوك وارد شده، الغاي خصوصيت كرده، آن را سرايت به هر فردي ميدهند كه قبل از احدالموقفين كامل ميشود. (نجفي، جواهرالكلام، ج17، ص230، بي¬تا.) به اين صورت كه ملاك در اجزاي كمال قبل از رسيدن به احدالموقفين است و فرقي نميكند كه اين كمال با بلوغ حاصل شود يا با عتق و حريت، لذا صبي را نيز شامل شده و حج او مجزي از حجةالاسلام خواهد بود. (طباطبايي، ج10، ص29؛ مستمسك عروة الوثقي، بيتا ؛ خويي، ج26، ص32، اول، 1418ق.)
2. اطلاق روايت «مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ» شامل صبي نيز ميشود. (نجفي، جواهرالكلام، ج17، ص230، بي¬تا.)
3. بر اجزاي چنين حجي اجماع شده است؛ علامه در تذكره ادعاي اجماع نموده، گويد:
«هرگاه كودك نابالغ قبل از وقوف به مشعر به بلوغ رسد و در آنجا وقوف كند يا در عرفه، در حالي كه آزاد شده است و بقية اركان حجش را انجام داده باشد، در اين صورت حجش كفايت از حجةالاسلام ميكند.» (حلي، ج7، ص38، چاپ اول، 1416ق./ فرطوسي حويزي، ص59 ، دوم، 1416ق.)
4. همان¬طوركه اگر صبي بعد از نماز ظهر بالغ شود، اقوي اين است كه اعاده بر او واجب نيست، در حج نيز اينگونه است و همانگونه كه ماهيت نماز ظهر قبل از بلوغ يكسان است، در حج نيز چنين است. ماهيت حج ندبي صبي قبل از بلوغ با حج واجب او بعد از بلوغ فرقي با هم ندارد و اين كه گفته شده: مستحب، مجزي از واجب نيست، در جايي است كه اين دو، از لحاظ ماهيت با هم متفاوت باشند. (طباطبايي، ج2، ص455، مستمسك عروة الوثقي، بيتا.)
5 . قول به اجزاء، فتوايي است كه مشهور به آن قائل شده است. (شهيد ثاني، ج2، ص124، اول،1413ق.).
نتيجهگيري
هرچند در بين اعمال عبادي كودكان، به نماز و روزه بيشتر توجه شده و سيرة پيامبر9 و اهل بيت: خود شاهدي بر اين مدعاست اما حج كودكان مسألهاي است كه كمتر به آن توجه شده است.
با اين حال، در خصوص حج كودك سه ديدگاه وجود دارد:
الف) عبادات كودك مشروعيت دارد.
ب) عبادات كودك حالت تمريني دارد.
ج) عبادات كودك صحيح است، اما مشروعيت ندارد.
با توجه به استدلالهاي مطرح شده، نظرية مشهور فقهاي شيعه، مبني بر مشروعيت داشتن عبادات كودكان و ثبوت استحباب شرعي براي اين عبادات، قابل قبول است؛ زيرا:
1. عمومات و اطلاقات تكليف شامل كساني كه به حد بلوغ نرسيده¬اند نيز مي¬شود و تخصص يا تقييدي در اين عمومات و اطلاقات نسبت به بالغين ثابت نيست، البته تخصص در تكاليفِ الزامي نسبت به بالغين وجود دارد اما تكاليف استحبابي مختص به بالغين نبوده و كودكان را نيز شامل ميشود.
2. عمومات و اطلاقات غير تكليفي و مواردي كه دلالت بر ترتب ثواب دارند و مواردي كه مستقيماً دلالت بر امر كردن كودكان به نماز و روزه دارند و... تأييد ميكند كه عبادات كودكان داراي امر شرعي بوده و مشروعيت و استحباب براي آن ثابت است.
3. برخي روايات مستقيماً به مشروعيت و استحباب عبادات كودك اشاره دارند. اين دسته روايات و روايات ديگري كه مستقيماً در آنها به كودك اشاره شده و گونهاي قويتر و محكمتر مشروعيت عبادات كودك را ثابت ميكنند؛ زيرا اين دسته از روايات دقيقاً به موضوع كودك پرداخته و در همين رابطه صادر شده و در آنها نياز به اثبات تخصص يا عدم تخصص به بالغين مانند موارد قبلي نيست؛ از جمله اين روايات روايت جواز امامت جماعت كودك و نيز امر به اتيان نماز و روزه دربارة كودكان ميباشد.
4. پذيرفته شدن عبادات كودكان و مشروعيت آنها مطابق با قاعدة لطف و مورد پذيرش عقل بوده و برعكس پذيرفته نشدن و عدم مشروعيت خلاف لطف و امتنان است و مستلزم اين است كه سعي و تلاش كودكان ضايع شده و آنها هيچ پاداشي در اين باره دريافت نكنند اين مطالب نيز خلاف صريح آيات قرآن و روايات ميباشند.
5 . همانگونه كه برخي امور حقوقي كودك؛ مانند صدقه، هبه، وقف و... در مورد كودكان پذيرفته شده و صحيح واقع ميشود، ميتوان گفت با توجه به دلالت دلايل ذكر شده، عبادات كودكان نيز مورد قبول واقع شده و مشروعيت دارد. قطعاً مكروهات نيز همچون مستحبات از عهدة كودك نابالغ ساقط نميشود. پس در خصوص او نيز همچون افراد بالغ اعمال مكروه مكروه است، مگر اينكه موردي وجود داشته باشدكه دليل كراهتش فقط و فقط ويژة افراد بالغ است؛ مثل عشقبازي و ملاعبه با همسر در حالت روزه¬داري به خاطر ترس از انزال، كه اين مورد كراهتي، حكمش فقط اختصاص به افراد بالغ دارد و كودك نا بالغ را شامل نميشود.
6 . درخصوص حاجي نمودن كودك، بايد گفت كه استحباب حاجي نمودن او ثابت نشده است اما به نيت رجا جايز است و چنانچه وليّ كودك ميتواند قرباني كند يا روزه بگيرد، حاجي نمودن طفل مستحب است.
7. در خصوص بلوغ جنسي كودك قبل از احدالموقفين و اين¬كه آيا حج وي كفايت از حَجّةالاسلام وي مي كند يا خير، نيز با بررسي آراي فقهاي متقدم، متأخر و معاصر اماميه و روايات و احاديث وارده در اين خصوص، اين نتيجه حاصل شدكه در اين مسأله ميان فقها اتفاق وجود ندارد؛ چرا كه گروهي از ايشان چنين حجي را كافي ميدانند؛ مانند شيخ طوسي و صاحب جواهر. گروه ديگري چون علامه حلي نيز راه احتياط را پيش گرفتهاند و قائل به اعادة حج شده¬اند و گروه سوم، نظير شهيد ثاني در ترديد ماندهاند و هريك براي اين قول و نظر خود، دلايلي را آوردهاند كه به¬طور مفصل در فصل چهارم اين نوشتار به آن پردختهايم. فقط آنچه سبب ترديد شده، اين است كه احرام صبي، امري ندبي و مستحبي است. بنابراين، نميتواند تبديل به فرض واجب شود.
8 . در خصوص احرام كودك بايد گفت كه محرم نمودن طفل و بردن او به عمره، امري مستحب است ولي واجب نميباشد. درخصوص احرام اثغار (كودكان زير هفت سال) چنانچه كودك بتواند خودش احرام ببندد، خود اين كار را انجام ميدهد و در غير اين صورت، وليّ كودك مكلف است كه او را احرام ببندد. اما در خصوص احرام طفل مميّز ، با بررسي روايات وارده، اين نتيجه حاصل شد كه براي كودك مميز مستحب است كه در عمرة مفرده، احرام ببندد و عمرة او صحيح است اما بعد از آن-كه طفل محرم شد يا او را محرم كردند، بايد وليّ او، او را از محرمات احرام بازدارد و اگر مميز نيست خود ولي او را از محرمات حفظ كند.
دكتر وليالله ملكوتيفر
استاديار گروه معارف اسلامي دانشگاه آزاد سبزوار
اعظمالسّادات كوشكي
دانشجوي كارشناسي ارشد فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه آزاد سبزوار
علي حمزه كارشناس
ارشد فقه ومباني ارشد فقه ومباني
كتابنامه:
1. قرآن كريم
2. نهج البلاغه
3. آقاجمال خوانساري، محمدبن حسين، شرح آقاجمال خوانساري بر غررالحكم و دررالكلم، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم،1366ق.
4. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفريات، مكينة النينوي الحديثه، تهران، چاپ اول، بيتا.
5 . اراكي، محسن، جامع الصبيان، مجلة ميقات حج، شمارة 2
6 . استرآبادي، ميرداماد محمد باقر حسين، شارع النجاة في احكام العبادات، مؤسسة دائرة المعارف فقه اسلامي اهلالبيت: ، قم، چاپ اول، 1426ق.
7. اصفهانى، مجلسى اول، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى، ج6 ، 8 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم، دوم، 1414ق.
8 . ــــــــــــــ ، روضةالمتقين، مؤسسة فرهنگي اسلامي كوشانپور، قم، چاپ دوم، 1406ق.
9. اصفهاني (مجلسي دوم)، محمدباقر بن محمدتقي، ملاذ الأخيار، انتشارات كتابخانة آيت¬الله مرعشي نجفي، قم، چاپ اول، 1406ق.
10. بروجردي، سيدمهدي بحرالعلوم، مصابيح الأحكام، منشورات ميثم تمار، قم، چاپ اول، 1427ق.
11. تميمي، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، دارالمعارف، مصر، چاپ دوم، 1385
12. جمعي از علما، الاصول الستة عشر، دارالشبستري للمطبوعات، قم، چاپ اول، بيتا.
13. حائري، سيدمحمد، مجاهد طباطبايي ، المناهل، موسسة آل البيت7 ، بيتا، چاپ اول قم.
14. حرّعاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، مؤسسة آلالبيت7 ، لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1409ق.
15. ــــــــــــــ ، هداية الأمة إلي احكام الأئمة، مجمع البحوث الاسلاميه، مشهد، چاپ اول، 1412ق.
16. حلّي، حسن بن يوسف بن علي بن مطهر اسدي، منتهي المطلب في تحقيق المذهب، محقق: مجمع البحوث الاسلاميه الفقه، نشر مجمع البحوث الاسلاميه، مشهد، بيتا.
17. ــــــــــــــ ، تحريرالاحكام الشريعه علي مذهب الاماميه، محقق: بهادري ابراهيم، زير نظر جعفر سبحاني تبريزي، مؤسسة امام صادق7 ، قم، 1378
18. ــــــــــــــ ، تذكرة الفقها، تحقيق مؤسسة آلالبيت: لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1416ق.
19. خميني، روح الله، تحريرالوسيله، مكتبة الاعتمادي، تهران، چاپ چهارم، 1403ق.
20. ــــــــــــــ ، مناسك حج با حواشي مراجع معظم تقليد، نشر مشعر، تهران، چاپ سوم، 1377
21. خويي، ابوالقاسم، موسوعة الامام الخويي، مؤسسة احياي آثار الامام الخويي، قم، چاپ اول، 1418ق.
22. سبحاني تبريزي، جعفر، الحج في الشريعة الاسلامية القراء، ج5 ، مؤسسة امام صادق7 ، 1424ق، چاپ اول، قم.
23. شيرازى، قدرت الله انصارى و پژوهشگران مركز فقهى ائمة اطهار: ، موسوعة أحكام الأطفال و أدلتها، 4 جلد، مركز فقهى ائمه اطهار: ، قم، چاپ اول، 1429ق.
24. صدوق (شيخ)، محمد بن علي بن حسين بن بابويه، من لايحضره الفقيه، تحقيق علياكبر غفاري، جامعة المدرسين، قم، چاپ دوم، 1404ق.
25. ــــــــــــــ ، عيون اخبار الرضا، تصحيح سيد مهدي حسيني لاجوردي، انتشارات جهان، چاپ اول، 1378
26. طباطبايي، محسن، مستمسك عروة الوثقي، امينيان، قم، بيتا.
27. طباطبايي، سيدعلي، رياض المسائل، مؤسسة النشر الاسلامي ، قم، چاپ اول، 1412ق.
28. طباطبايي بروجردي، سيدحسين، جامع الاحاديث شيعه، المطبعة العلميه،1380ق.
29. طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن، الاستبصار، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ اول،1390ق.
30. ــــــــــــــ ، تهذيبالاحكام، الكتب الاسلامي ، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
31. ـــــــــــــ ، المبسوط في فقه الاماميه، با تصحيح محمدباقر بهبودي، انتشارات مرتضوي، تهران، 1387ش.
32. ـــــــــــــ ، النهاية في مجرد الفقه و التفاوي، انتشارات قدس، محمدي، بيتا.
33. عاملي (شهيد ثاني)، زينالدين بن علي، مسالك الافهام في شرح شرايع الاسلام، مؤسسة معارف اسلامي، قم، چاپ اول، 1413ق.
34. عراقي نجفي، محمدعلي، ذخيرة العباد، قم، 1368
35. فاضل مقداد، ابوعبدالله، كنزالعرفان في فقه القرآن، مكتبة المرتضويه، تهران، 1384ق.
36. فاضل هندي (اصفهاني)، محمد بن حسن، كشف اللثام، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علمية قم، قم، چاپ اول، 1416ق.
37. فرطوسي حويزي، حسين، التوضيح النافع، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علمية قم، قم، چاپ دوم، 1416ق.
38. فيض كاشاني، محمد بن شاه مرتضي، الشافي في العقائد و الأخلاق، دار نشر اللوح المحفوظ، تهران، چاپ اول، 1425ق.
39. قاروبي تبريزي، حسن، النضيد في شرح روضة الشهيد، كتابفروشي داوري، قم، چاپ اول، 1409ق.
40. متقي هندي، علاءالدين علي بن حسام الدين، كنزالعمال، دارالكتب العلميه، قم، چاپ دوم، 1424ق.
41. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، چاپ دوم،1403ق.
42. محمدي ريشهري، محمد، حج و عمره در قرآن و حديث، نشر مشعر، قم، چاپ اول، 1428ق.
43. ــــــــــــــ ، منتخب ميزان الحكمه، مؤسسة علمي فرهنگي دارالحديث سازمان چاپ و نشر، قم، 1388ش.
44. مدني كاشاني، حاج آقا رضا، براهين الحج للفقهاء و الحجج، مدرسة علمية آيت الله مدني كاشاني، كاشان، چاپ سوم، 1411ق.
45. مسجدي اصفهاني، رضا، مناسك آموزشي حج، انتشارات الحج، چاپ دوم، 1417ق.
46. موسوي عاملي، سيد محمد بن علي، مدارك الاحكام في شرح شرايع الاسلام، مؤسسة آلالبيت، لاحياء التراث، الطبعة الاولي، 1411ق.
47. مازندراني، محمد هادي بن محمد صالح، شرح فروع كافي، دارالحديث للطباعة و النشر، قم، چاپ اول، 1429ق.
48. محمودي، محمد رضا، مناسك حج (محشّي)، اول، 1429ق. ـ 1386ش.
49. موسوي شاهرودي، سيدمرتضي، جامع الفتاوي مناسك حج (با روش جديد مطابق با فتاوي ده تن از مراجع عظام تقليد)، نشر مشعر، تهران، چاپ سوم، 1428ق.
50 . مهدي، ابوالحسن، گزيدة متون فقه، نشر ميزان، تهران، چاپ ششم، بيتا.
51 . نجفي، كاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، كتاب الحج، مؤسسة كاشف الغطاء، چاپ اول، 1423ق.
52 . نجفي، محمد حسن، جواهرالكلام، بي¬تا.
53. نراقي، محمدمهدي، مستندالشيعه، موسسة آلالبيت، مشهد، چاپ اول، 1418ق.
54. نوري طبرسي، ميرزا حسين، مستدركالوسائل، مؤسسة آلالبيت، الحياء التراث، بيروت، 1408ق.