به‌مناسبت روز جمهوری اسلامی

امتداد بیعت با پیامبر(ص) تا انقلاب اسلامی

در اندیشه‌ی امام خمینی رحمةالله‌علیه نیز ولی فقیه همچون پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و امام معصوم علیهم‌السلام از جانب خداوند به ولایت بر مسلمین نصب شده است، با این تفاوت که این نصب، به صورت عام بوده و در آن، شرایط مشخص گردیده است، نه شخص.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در فراز پاياني از سخنراني خود در تاريخ ۱۹ دي‌ماه سال ۹۴ در جمع مردم قم، تصريح كردند كه بيعت با انقلاب اسلامي و امام خميني رحمةالله‌عليه همچون بيعت با پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است: «شما امروز وقتي با انقلاب بيعت مي‌كنيد و بيعت‌تان را تازه مي‌كنيد و تجديد مي‌كنيد، با پيغمبر بيعت كرديد. آن كسي كه امروز با امام خميني رحمةالله‌عليه بيعت مي‌كند، با پيغمبر بيعت كرده [است]. وقتي شما خط انقلابيِ امام را زنده نگه مي‌داريد و نمي‌گذاريد مندرس شود، نمي‌گذاريد رنگ كهنگي بگيرد، در واقع، با پيغمبر بيعت كرديد.»۱ * تشابه نظري ديدگاه رهبر انقلاب با امام خميني رحمةالله‌عليه چنين ديدگاهي از سوي ايشان نشان‌دهنده‌ي آن است كه ميان مباني و مبادي معرفتي نظريه‌ي ولايت فقيه ايشان با بنيانگذار انقلاب اسلامي، امام خميني رحمةالله‌عليه، تفاوتي وجود ندارد. در انديشه‌ي امام خميني رحمةالله‌عليه نيز ولي فقيه همچون پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم و امام معصوم عليهم‌السلام از جانب خداوند به ولايت بر مسلمين نصب شده است، با اين تفاوت كه اين نصب، به صورت عام بوده و در آن، شرايط مشخص گرديده است، نه شخص. بنابراين، در دوره‌ي غيبت، هر شخصي كه در وي شرايط موردنظر – يعني فقاهت و عدالت- وجود داشته باشد، مصداق ولي فقيهي است كه خداوند، اطاعت از او را واجب شمرده است: «در صورتي‌ هم كه [تشكيل حكومت براي فقيه عادل] ممكن نباشد، ولايت [او بر مسلمين] ساقط نمي‌شود؛ زيرا از جانب خدا منصوبند.»۲ در اين عبارات، ايشان تصريح مي‌كند كه ولي فقيه، منصوب از سوي خداوند است. لازمة‌ي عملي و عيني برپايي حكومت اسلامي آن است كه مردم به حمايت از ولي فقيه بپردازند، اما ولايت او در مقام نظر، متوقّف بر هواداري مردم و استقرار حكومت نيست. در عبارتي كه از پي مي‌آيد نيز ايشان ولايت فقيه را همچون ولايت پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم و ائمة اطهار عليهم‌السلام، به خداوند متعال نسبت مي‌دهد و آشكار مي‌گويد ولايت فقيه، همان ولايت پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است: «قضيه‌ي ولايت فقيه، يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجادكرده باشد. ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك و تعالي درست كرده است؛ همان ولايت رسول‌الله است.»۳ ولايت ولي فقيه، محصول وضع و جعل خداوند متعال است و اين جزء معناي ولايت فقيه است و ولايت فقيه فارغ از آن معنايي ندارد: «ولايت فقيه، [...] معنايش اين است كه آن‌كه خداي تبارك و تعالي تعيين كرده است براي نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت، آن عبارت از فقيه جامع‌الشرايط است.»۴ به اين سبب است كه گفته مي‌شود مشروعيّت ولي فقيه، الهي و تك‌عنصري است و مردم در شكل‌گيري آن مدخليّتي ندارند. از آن‌جا كه ولايت ولي فقيه، از اراده‌ي خداوند برمي‌خيزد، ارتباطي با اراده‌ي مردم ندارد و اين ولايت، مفروض است، اما تحقّق خارجي و عيني آن در قالب برپايي حكومت اسلامي، وابسته به اراده‌ي مردم است و مردم از لحاظ شرعي مكلّف هستند كه از او حمايت و تبعيّت كنند: «[فقيه جامع‌الشرايط بر جامعه‌ي اسلامي] ولايت در جميع صور دارد، لكن توّلي امور مسلمين و تشكيل حكومت، بستگي دارد به آراي اكثريت مسلمين، كه در قانون اساسي هم از آن ياد شده است و در صدر اسلام، تعبير مي‌شده به بيعت با وليّ مسلمين.»۵
امام خميني رحمةالله‌عليه معتقد است كه در حوزه‌ي ولايت سياسي، تفاوتي ميان شخص معصوم و ولي فقيه نيست؛ به اين معني كه ولي فقيه نيز موظّف است حكومت را به دست گرفته و احكام اسلام را اجرا كند و در مقابل اين زعامت سياسي، مردم مكلّف به بيعت و تبعيّت هستند و چنانچه اشكال شود كه چگونه با وجود تفاوت شخص معصوم و ولي فقيه در كمالات و مراتب معنوي، هر دو به صورت يكسان از ولايت سياسي برخوردار هستند، پاسخ اين است كه لازمه‌ي ولايت سياسيِ ولي فقيه، تشابه كامل ومطلق او با شخص معصوم نيست:
«اگر فرد لايقي كه داراي ايندو خصلت [علم و عدالت] باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم در امر اداره‌ي جامعه داشت، دارا مي‌باشد، و بر همه‌ي مردم لازم است كه از او اطاعت كنند. [...] زيادي فضايل معنوي، اختيارات حكومتي را افزايش نمي‌دهد. هماناختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه - صلوات‌الله عليهم- [...] داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فعلي قرار داده است، منتها شخص معيّن نيست، روي عنوانِ عالم عادل است [...] وقتي بگوييم ولايتي را كه رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم وائمه عليهم‌السلام داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براي هيچ‌كس اين توهّم نبايد پيدا شود كه مقام فقها، همان مقام ائمه‌ي اطهار عليهم‌السلام و رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است؛ زيرا اين‌جا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از وظيفه است. ولايت يعني حكومت و اداره‌ي كشور، و اجراي قوانين شرع مقدس، يك وظيفه‌ي سنگين و مهم است، نه اين‌كه براي كسي، شأن و مقام غيرعادي به وجود بياورد و او را از حدّ انسان عادي بالاتر ببرد.»۶
ائمه‌ي اطهار عليهم‌السلام در مقام اوصياي پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم، وظايفي را كه ايشان برعهده داشت، انجام مي‌دهند، اما در دوره‌ي غيبت امام معصوم، اين وظايف به فقهاي عادل واگذار شده است. پس فقهاي عادل بايد هم به انجام وظيفه‌ي تدبير سياسي جامعه‌ي اسلامي بپردازند، و هم به وظيفه‌ي مرجعيّت ديني و تبيين احكام و آموزه‌هاي دين براي مسلمانان: «فقها، اوصياي دست دوم رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم هستند، و اموري كه از طرف رسول الله صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم به ائمه عليهم‌السلام واگذار شده، براي آنان نيز ثابت است و بايد تمام كارهاي رسول خدا را انجام دهند.»۷ ميان رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم و ائمه‌ي اطهار و فقهاي عادل از لحاظ انجام اين تكاليف، تفاوتي وجود ندارد، و به اين ترتيب، ماهيّت و شأن تبعيّت با آن‌ها نيز متفاوت نخواهد بود. به تعبير امام خميني رحمةالله‌عليه، اگر ائمه‌ي اطهار، اوصياي دست اول رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم هستند، فقهاي عادل، اوصياي دست دوم ايشانند، و آن‌كه با «وصيّ پيامبر» بيعت كند، در حقيقت با خود «پيامبر» بيعت كرده است؛ چراكه وصي، منصوب آن حضرت است و اطاعت از او، اطاعت از پيامبر است.
امتداد بيعت با پيامبر صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم تا انقلاب اسلامي تا اين‌جا، درباره‌ي شأن ولي فقيه سخن گفته شد تا مشخص شود كه چگونه بيعت با او، به مثابه بيعت با رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است. اما حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در سخنراني خود، از «انقلاب اسلامي» نيز سخن به ميان آورده و تجديد بيعت با انقلاب اسلامي - و در واقع، ارزش‌‌هاي اين انقلاب- را همچون بيعت با رسول اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم دانسته است. به اين ترتيب، اشكالي كه درباره‌ي همساني و برابري ميان بيعت با ولي فقيه و بيعت با پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم مطرح شد، به اين مسأله نيز سرايت مي‌كند.
اگر امام خميني رحمةالله‌عليه، وصيّ پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم و منصوب از طرف ايشان بود، انقلاب اسلامي نيز انقلابي بود كه اسلام ناب محمدي را «احياء» كرد و به «حاكميّت» رسانيد. پس تجديدبيعت با انقلاب اسلامي، ماهيّت مستقلي از انقلاب پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم در صدر اسلام ندارد و اعلام وفاداري و پايبندي به همان ارزش‌هاي الهي و معنوي‌اي است كه آن حضرت با خود آوردند. «آن‌چه كه شما ملّت شريف و مجاهد براي آن بپا خاستيد و دنبال مي‌كنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و مي‌كنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيّت به معني وسيع آن و ايده‌ي توحيد با ابعاد رفيع آن است. [...] و آن در مكتب محمدي -صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم- به تمام معني و درجات و ابعاد متجلّي شده و كوشش تمام انبياي عظام - عليهم‌السلام- و اولياي معظّم – سلام الله عليهم- براي تحقّق آن بوده [... است].»۸
بنابراين، آرمان انقلاب اسلامي با آرمان انبياي الهي، همانند بوده است. از اين‌رو، انقلاب اسلامي، واقعيّتي در امتداد تاريخي رسالت پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است كه اسلام سياسي و اجتماعي را برپا كرد و حاكميّت طاغوت را برچيد. اين مقصد متعالي و قدسي موجب شد انقلاب اسلامي از امدادهاي غيبي و ملكوتي بهره بگيرد و پديد آيد: «اين انقلاب بزرگ [...] با تأييدات غيبيِ الهي پيروز گرديد. [...] ترديد نيست كه اين يك تحفة الهي و هدية غيبي بوده كه از جانب خداوند منّان، بر اين ملّت مظلوم غارت‌زده، عنايت شده است.»۹
استاد شهيد مطهري نيز بر همين باور است كه «انقلاب اسلامي ايران»، انقلابي از نوع و گونه‌ي «انقلاب پيامبران الهي»، و همچنين «رهبري امام خميني»، رهبري از نوع و گونه‌ي «رهبري پيامبران الهي» است. او ريشه‌ي انقلاب اسلامي را خودآگاهيِ الهي يا خداآگاهي مي‌داند كه به واسطه‌ي تذكّرات پيامبرانه‌ي امام خميني رحمةالله‌عليه شكل گرفته است: «اين نهضت، نهضتي است از تيپ نهضت پيامبران، يعني برخاسته از خودآگاهيِ الهي يا خداآگاهي. اين خودآگاهي، ريشه‌اش در اعماق فطرت بشر است، از ضمير باطن سرچشمه مي‌گيرد. هرگاه تذكّري پيامبرانه، شعور فطري بشر را به خالق و آفريدگارش، به اصل و ريشه‌اش، به شهر و دياري كه از آن‌جا آمده و يك آشنايي مرموز نسبت به آن‌جا در خود احساس مي‌كند، بيدار سازد، اين بيداري خود به خود به دلبستگي به ذات جميل‌الاطلاق منتهي مي‌گردد. دلبستگي به خدا كه سرسلسله‌ي ارزش‌هاست، به دنبال خود، دلبستگي به كمال و زيبايي و عدل و برابري و گذشت و فداكاري و افاضه و خيررساني در او به وجود مي‌آورد.»۱۰
بنابراين، اعتقاد به اين‌‌كه بيعت با ولي فقيه و انقلاب اسلامي، همانند و هم‌رتبه‌ي بيعت با پيامبر اكرم صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم است، به هيچ‌رو اعتقاد مبالغه‌آميز و ناصوابي نيست، بلكه متكي به مجموعه‌اي از مبادي نظري و معرفتيِ متقن و مستحكم است كه در اين يادداشت از آن‌ها سخن رفت.
پي‌نوشت‌ها: ۱. بيانات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در جمع مردم قم در تاريخ ۱۹ دي ۱۳۹۴. ۲. سيد روح‌الله خميني، ولايت فقيه يا حكومت اسلامي، ص ۵۳. ۳. سيد روح‌الله خميني، صحيفه‌ي امام، ج۱۰، ص ۳۰۸، تاريخ ۳۰/۷/۱۳۵۸. ۴. همو، صحيفه‌ي امام، ج ۱۰، ص ۳۲۳، تاريخ ۱/۸/۱۳۵۸. ۵. همو، صحيفه‌ي امام، ج ۲۰، ص ۴۵۹. ۶. همو، ولايت فقيه يا حكومت اسلامي، ص ۵۱- ۵۰. ۷. همو، ولايت فقيه يا حكومت اسلامي، ص ۷۷. ۸. همو، صحيفه‌ي امام، ج ۲۱، ص ۴۴۹، تاريخ ۱۵/۳/۱۳۶۸. ۹. همان، ص ۴۰۲- ۴۰۱. ۱۰. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضت‌هاي اسلامي در صد ساله‌ي اخير، ص ۶۶.
منابع براي مطالعه‌ي بيشتر: خميني، سيدروح‌الله، كشف اسرار. ‌شؤون و اختيارات ولي فقيه؛ ترجمه‌ي مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. مطهري، مرتضي، آينده‌ي انقلاب اسلامي ايران، تهران: صدرا. مصباح ‌يزدي، محمدتقي، حقوق و سياست در قرآن، قم: مؤسسه‌ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمةالله‌عليه. نگاهي گذرا به نظريه‌ي ولايت فقيه، قم: مؤسسه‌ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمةالله‌عليه. جوادي‌آملي، عبدالله، ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت و عدالت، قم: اسراء. ‌امام خميني؛ بنيان مرصوص، قم: اسراء.


| شناسه مطلب: 60407




رهبر انقلاب