نخستین تسبیح تربت را چه کسی ساخت؟
حضرت فاطمه(س) برای شمارش ذکر، تسبیحی از جنس پشم تابیدهشده با ۳۴ گره(به اندازه شماره تکبیرها) داشتند؛ اما پس از شهادت حمزه(ع)، تسبیحی از خاک قبر ایشان ساخت و دیگران نیز در ساخت تسبیح، از آن حضرت پیروی کردند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، در برخي از روايتها ماجراي تسبيح حضرت زهرا (ع) اينگونه گزارش شده است كه كار سخت و طاقتفرساي خانه، موجب زحمت و مشقت فراوان دختر پيامبر (ص) شده و از دست آن، بسيار رنجور شده بود. با پيشنهاد علي (ع) و موافقت فاطمه (س) بنا شد كه از پيامبر (ع) خدمتگزاري درخواست كنند. رسول خدا (ص) در مقابل اين خواسته، پيشنهاد نمود تا چيزي به ايشان بياموزد كه بهتر از خدمتكار است و سپس تسبيحي را به ايشان آموخت كه تسبيح به آن حضرت منسوب شد. سخن علامه، بيانگر آن است كه جايگاه بلند و عظمت وجودي حضرت فاطمه موجب شده كه تسبيحي اين چنين كه مصداق ذكر كثير و داراي فضايلي بسيار است تشريع شود.
در برخي از روايات مربوط به به تسبيح آن حضرت (ع) آمده است كه پيامبر پس از آموختن آن، به دخترش فرمود: «اين تسبيح بهتر از دنيا و هر آن چيزي است كه در دنيا وجود دارد» حضرت فاطمه (س) به پاس آن، سه بار فرمود: «از خدا و رسولش خشنودم» در بسياري از منابع روايي اهل سنت آمده است كه اميرالمومنين علي (ع) پس از آن، هرگز و در هيچ شرايط اين تسبيح را ترك نكرد.
روايتي است از امام صادق (ع) كه حضرت فاطمه (س) براي شمارش ذكر، از تسبيحي به جنس پشم تابيده شده استفاده ميكرد كه به اندازه شماره تكبيرها، 34 گره داشت؛ اما پس از شهادت حضرت حمزه، تسبيحي از خاك قبر او ساخت و ديگران نيز در ساختن از تربت، از ايشان پيروي كردند تا هنگامي كه امام حسين (ع) به شهادت رسيد و تربت كربلا تقدس ويژهاي يافت.
مضمون تسبيح: اين تسبيح، از سه ذكر تشكيل شده است كه هر يك از آنها جداگانه در قرآن و حديث مورد تاكيد و تبيين قرار گرفته است.
الله اكبر: تكبير در لغت به معناي تعظيم است و در اصطلاح، توصيف خداوند به كبريايي عظمت در اعتقاد، گفتار و عمل است.
خداوند در قرآن كريم به پيامبرش دستور ميدهد كه او را به بزرگي ياد كند: «و ربك فكبّر» «ربّ» انسان همان «الله» است كه همه صفات جماليه و جلاليه را داراست. روايتي است از امام صادق (ع) كه هر گاه تكبير گفتي، هر آنها را كه ما بين آسمان و زمين است در مقابل عظمت خداوند كوچك بشمار همچنين آن حضرت در حضور يكي از اصحاب خويش- كه تكبير را به «بزرگي خداوند از همه چيز» معنا كرده- بعد اين پرسش را مطرح ميكند كه آيا اساسا در مقابل خداوند، وجودي هست كه او برتر از آن باشد؟ اين مطلب كنايه از آن است كه هيچ موجودي مستقل و بريده از خداوند در برابر او وجود ندارد؛ سپس تفسير درست تكبير را، خود اين گونه بيان فرمودند كه خداوند بزرگتر از آن است كه قابل توصيف باشد.
به گفته علامه طباطبايي(ره) در تفسير آيه مزبور، تكبير، منسوب دانست خداوند به كبريا و عظمت از جهت اعتقاد و عمل و قول و فعل است؛ به اين ترتيب كه خداوند را از اينكه چيزي برابر با او يا بالاتر از او باشد منزه بدانيم؛ بنابراين چيزي نيست كه شريك يا غالب بر او باشد و هيچ نقصي وجود ندارد كه بر او عارض شده و هيچ وصفي نيست كه او را محدود سازد.
صدرالمتاهلين در تبيين فلسفه تكبير، وظيفه گوينده تكبير ميداند كه با گفتن اين ذكر به سوي خدا بازگشته و هر آنچه غير اوست را رها كند؛ اما نفس به خاطر مشغول شدن به دنيا، نيازمند تكرار اين ذكر است تا معناي الوهيتي كه جامع همه اسماء و صفات است در آيينه جان آدمي نقش بسته و تثبيت شود. در تبيين برتري تكبير بر تمحيد و تسبيح، در سخني از امير مومنان آمده است كه تسبيح، نيمي از ميزان، و حمد، تمام ميزان را پر خواهد كرد؛ و تكبير، مابين آسمان و زمين را پر خواهد ساخت. از امام سجاد (ع) روايتي است كه گفتن صد بار تكبير، پيش از پنهان شدن قرص خورشيد، از آزاد كردن صد بنده بهتر است.
«الحمدلله» واژهشناسان، حمد را نقيض ذم و اعم از شكر دانستهاند. آنان همچنين تحميد را ستايش و حمد مكرر خداوند معنا كردهاند. «حمد»، ثنا و ستايش كسي است كه از روي اختيار، كاري زيبا و قابل ستايش انجام داده باشد؛ اما «مدح» شامل ثنا بر عمل غيراختياري نيز ميشود؛ مانند مدح كردن كسي به خاطر زيبايي و حسن وي. افزون بر اين، برخلاف حمد، مدح، شامل موجودات بيجان نيز ميشود؛ مانند مدح جواهري زيبا. در تفاوت حمد و شكر نيز، گفته شده است كه حمد، فقط با زبان و در مقابل نعمت و غير نعمت است و شكر، فقط در مقابل نعمت است و به صورت غيرزباني نيز انجام ميشود؛ حمد، اختصاص به خداوند دارد اما شكر، درباره غيرخدا نيز به كار ميرود. برخي نيز حمد و شكر و حمد و مدح را به يك معنا دانستهاند.
«ال» در الحمد، دربردارنده مفهوم عموم و استغراق است؛ يعني تمام افراد و انواع حمد، هميشه از آن خداوند است.
خداوند، در قرآن كريم، حمد و ستايش را در دنيا و آخرت، مخصوص خود دانسته و به پيامبر اكرم (ص) دستور ميدهد كه «الحمدلله» بگويد و ابراهيم به اين دليل كه خداوند در هنگام پيري، اسماعيل (ع) و اسحاق (ع) را به وي عطا نموده است، او را ستايش ميكند. بر اساس برخي از آيهها، آخرين كلام اهل بهشت كه در كمال علم معرفت، بر زبان جاري ميكنند، حمد خداوند خواهد بود. امام صادق (ع) نيز، تمام شكر را گفتن «الحمدلله رب العالمين» دانسته است و براي به جا آوردن حق شكر خداوند، از «الحمدلله» بهره جسته است.
سبحان الله: تركيب كلمه «سبحانالله»، نه بار در قرآن كريم آمده است. برخي از مفسران «سبحان» را اسم مصدر و برخي ديگر آن را مصدر دانستهاند. «سبحانالله» يعني منزه ميدانم خداوند را از هر آن چيزي كه شايسته ساحت قدسي او نباشد. از حضرت علي (ع) در تفسير آن نقل شده است كه «سبحانالله» بزرگداشت خداوند و منزه دانستن اوست از آنچه كه مشركان درباره او ميگويند و هر كس اين ذكر را بگويد، تمام فرشتگان بر او درود ميفرستند. امام صادق (ع) نيز، آن را سبكترين ذكر بر زبان و بليغترين آن دانسته است. در خصوص ارتباط اين سه ذكر با يكديگر، نكاتي از سوي دين پژوهان ارايه شده است. برخي معتقدند كه تحميد و تسبيح را ميتوان به جاي يكديگر به كار برد؛ زيرا صفات ثبوتيه و سلبيه در خارج، لازم و ملزوم يكديگرند؛ براي مثال: نفي جهل همراه با اثبات علم و اثبات علم همراه با نفلي جهل است؛ بنابراين گاهي به تناسب لازم، وصفي با تسبيح.
موارد استحباب تسبيح: چنان كه اشاره شد از جمله موارد استحباب تسبيح حضرت فاطمه (س) كه بر آن تاكيد شده، هنگام خواب و پش از نمازهاي واجب است. طبق نظر برخي از فقيهان، به ويژه طباطبايي يزدي در العروة الوثقي و نيز بسياري از فقيهان معاصر كه به آن حاشيه زدهاند، استحباب تسبيح حضرت فاطمه (س) اختصاصي به نمازهاي واجب نداشته و پس از هر نمازي استحباب دارد و حتي گفتن آن به تنهايي و بدون آنكه در تعقيب نماز باشد نيز، مستحب است در تاييد اين ديدگاه ميتوان به برخي از روايتها اشاره نمود كه در آن به، مستحب بودن تسبيح حضرت فاطمه (س) در بعضي از نمازهاي مستحبي و زيارتنامهها تاكيد شده است.
احكام و شرايط تسبيح: تسبيحي كه پس از نماز واجب خوانده شده و فضيلت بسيار دارد، بايد به نماز متصل بوده و نمازگزار از حالت نماز خارج نشده باشد؛ همانگونه كه امام صادق (ع) تسبيحش را به نماز متصل نموده و سفارش ميفرمود كه تحميد به تكثير و تسبيح به تحميد متصل شده و در ميان آنها فاصلهاي ايجاد نشود. همچنين مستحب است كه پس از تسبيح حضرت فاطمه (س) يك بار ذكر «لا اله اله الله» گفته شود.
از جمله احكام فقهي مربوط به تسبيح حضرت زهرا (س) اين است كه چنانچه كسي در تعداد تكبير يا تسبيح يا تحميد گفته شده، شك كند، در صورتي كه شك وي بعد از محل نباشد، بنا را بر اقل ميگذارد و در غير اني صورت به شك خود اعتنا نميكند. همچنين مستحب است كه با تسبيحي از تربت اما حسين (ع) اين ذكرها شمارش شوند زيرا در روايتي از امام صادق (ع) آمده است كه هر كس تسبيحي از تربت حرم امام حسين (ع) به همراه داشته باشد از تسبيح كنندگان به شمار ميآيد؛ هر چند ذكري هم بر زبان جاري نسازد. همچنين پاداش تسبيح گفتن با تربت آن حضرت (ع) بالا رفتن چهارصد درجه و برآورده شدن چهارصد حاجت است و به همين تعداد براي گوينده كار نيك نوشته ميشود و گناه از نامه اعمال وي پاك خواهد شد.
شيخ صدوق با استناد به اينكه انگشتان دست، در روز قيامت مورد سوال قرار ميگيرند، شمارش تسبيح با انگشتها را با فضيلتتر از شمارش با تسبيح ساخته شده از غير تربت امام حسين (ع) دانسته است؛ ولي برخي از فقيهان اين سخن را نپذيرفتهاند.