به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام؛
فروغ معنویت و جاذبه فراگیر امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در سال ۲۱۲ هجری قمری به دنیا آمدند، در روز تولد حضرت اختلاف وجود دارد: برخی نیمه ذیحجه را روز تولد میدانند، و عده ای دیگر روز دوم یا پنجم رجب را ذکر کرده اند، یکی از ادله ای که تولد آن حضرت را در ماه رجب میداند، دعای ناحیه مقدسه است که در فرازی از آن آمده است: اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلْکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فی رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الثّانی وَ ابْنِهِ عَلیِّ بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.
به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، امام هادي عليه السلام در سال ۲۱۲ هجري قمري به دنيا آمدند، در روز تولد حضرت اختلاف وجود دارد: برخي نيمه ذيحجه را روز تولد ميدانند، و عده اي ديگر روز دوم يا پنجم رجب را ذكر كرده اند، يكي از ادله اي كه تولد آن حضرت را در ماه رجب ميداند، دعاي ناحيه مقدسه است كه در فرازي از آن آمده است: اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلْكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ في رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَليٍّ الثّاني وَ ابْنِهِ عَليِّ بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.
ايشان (ع) در سال ۲۵۴ هجري در سوم رجب، و به قولي در ۲۵ جمادي الآخر، در سامرا به وسيله زهر به شهادت رسيد.
نام پدر بزرگوارشان امام محمد تقي (ع)، امام نهم شيعيان و مادرش سمانه مغربيه ميباشد. امام هادي (ع) در شأن مادرش فرمود: مادرم به حق من عارف و از بهشتيان است و شيطان سركش به او نزديك نميشود و مكر جباران به وي نميرسد. او در پناه خدايي است كه نميخوابد و مادر صديقان و صالحان را به خود وانمي گذارد.
نام مباركشان «علي» و لقب هايشان هادي، نقي، نجيب، مرتضي، ناصح، عالم، امين، مؤتمن، منتجب و طيب است وليكن «هادي» و «نقي»، معروفترين و مشهورترين القاب وي ميباشند.
آن حضرت، مكنّي به «ابوالحسن» است و اين كنيه علاوه بر آن حضرت، بر سه تن از امامان ديگر شيعه، يعني امام علي بن ابي طالب (ع)، امام موسي بن جعفر (ع) و امام رضا (ع) نيز معروف ميباشد.
براي تمييز و تعيين هر يك از آنان، كنيه «ابوالحسن» به طور مطلق، براي امام علي (ع) قرار داده شد و به امام موسي بن جعفر (ع) «ابوالحسن الاول»، به امام رضا (ع) «ابوالحسن الثاني» و به امام علي النقي (ع) «ابوالحسن الثالث» ميگويند.
ميلاد مسعود امام هادي (ع) در روستاي «صُريا»، در حوالي مدينه منوره واقع گرديد. گفتني است كه «صريا» قريه اي بود در سه ميلي مدينه منوره كه امام موسي بن جعفر (ع) آن را بنا كردند و سالهاي دراز، موطن اولاد و احفاد آن حضرت قرار گرفت.
حضرت امام هادي (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن ۸ سالگي به مقام امامت رسيد و دوران امامتش ۳۳ سال بود. در اين مدت حضرت علي النقي (ع) براي نشر احكام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مكتب و مذهب جعفري و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهاي بلند برداشت.
خلفاي معاصر حضرت:
امام علي النقي (ع) در ايام امامت خويش با خلافت شش تن از خلفاي بني عباس معاصر بود و آنان عبارت بودند از: معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و معتز.
رفتار اين عده از خلفاي عباسي با امام علي النقي (ع) متفاوت بود. برخي رفتار خصمانه و برخي ديگر رفتار متعادلتري اعمال مينمودند. ولي همه آنان، در غصب خلافت و ناديده گرفتن حقوق امامت، هم رأي و هم نظر بودند.
در ميان آن ها، متوكل عباسي (دهمين خليفه عباسيان) بيش از همه، نسبت به اهل بيت (ع) و خاندان امامت و علويان صاحب نام، دشمني ميورزيد و از هر راه ممكن در صدد اذيت و آزار آنان بر ميآمد و حتي نسبت به درگذشتگان اهل بيت (ع) نيز عقده گشايي ميكرد و دستور ميداد كه قبور امامان معصوم (ع)، به ويژه قبر مطهر اباعبدالله الحسين (ع) و خانههاي مجاور آن را خراب كرده و زمينهاي كربلا را شخم زده و زراعت نمايند.
تنها منتصر عباسي (يازدهمين خليفه عباسيان) پس از ترور و هلاكت پدرش متوكل، در ايام كوتاه مدت خلافت خويش، نيكيهاي در خور توجهي به علويان و وابستگان به خاندان رسالت و امامت نمود، كه در برابر آزار و اذيتهاي بي حد و حساب ساير خلفاي عباسي، قابل جبران نميباشد.
تبليغ دين و آشنا كردن مردم با معارف:
نه تنها تعليم و تعلم و نگاهباني فرهنگ اسلامي را امام دهم (ع) در مدينه عهده دار بود، و لحظه اي از آگاه و آشنا كردن مردم به حقايق مذهبي نميآسود، بلكه در امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه پنهان و آشكار با خليفه ستمگر وقت - يعني متوكل عباسي - آني آسايش نداشت.
به همين جهت بود كه عبدالله بن عمر والي مدينه بنا بر دشمني ديرينه و بدخواهي دروني، به متوكل خليفه زمان خود نامه اي خصومت آميز نوشت، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد، و نسبتهاي ناروا داد و آن حضرت را مركز فتنه انگيزي و حتي ستمكاري وانمود كرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع) منسوب نمود، و اين همه به جهت آن بود كه جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه ميكشانيد و اين كوته نظران دون همت كه طالب رياست ظاهري و حكومت مادي دنياي فريبنده بودند، نميتوانستند فروغ معنويت امام را ببينند.
و نيز «مورخان و محدثان نوشته اند كه امام جماعت حرمين (= مكه و مدينه) از سوي دستگاه خلافت، به متوكل عباسي نوشت: اگر تو را به مكه و مدينه حاجتي است، علي بن محمد (هادي) را از اين ديار بيرون بر، كه بيشتر اين ناحيه را مطيع و منقاد خود گردانيده است».
دستگاه حاكم، كم كم متوجه شده بود كه حرمين (مكه و مدينه) ممكن است به فرمانبري از امام (ع) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند. بدين جهت پيك در پيك و نامه در پي نامه نوشتند، تا متوكل عباسي دستور داد امام هادي (ع) را از مدينه به سامرا - كه مركز حكومت وقت بود - انتقال دهند.
تبعيد امام عليه السلام به سامرا:
متوكل امر كرد حاجب مخصوص وي حضرت هادي (ع) را در نزد خود زنداني كند و سپس آن حضرت را در محله عسكر سالها نگاه دارد تا همواره زندگي امام، تحت نظر دستگاه خلافت باشد. برخي از بزرگان مدت اين زنداني و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند. پس از آنكه حضرت هادي (ع) به امر متوكل و به همراه يحيي بن هرثمه كه مأمور بردن حضرت از مدينه بود، به سامرا وارد شد، والي بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهري از آمدن امام (ع) به بغداد با خبر شد، و به يحيي بن هرثمه گفت: اي مرد، اين امام هادي فرزند پيغمبر خدا (ص) ميباشد و ميداني متوكل نسبت به او توجهي ندارد، اگر او را كشت، پيغمبر (ص) در روز قيامت از تو بازخواست ميكند. يحيي گفت: به خدا سوگند متوكل نظر بدي نسبت به او ندارد.
ترس دستگاه خلافت از امام عليه السلام:
نيز در سامرا، متوكل كارگزاري ترك داشت به نام وصيف تركي. او نيز به يحيي سفارش كرد در حق امام مدارا و مرحمت كند. همين وصيف خبر ورود حضرت هادي را به متوكل داد. از شنيدن ورود امام (ع) متوكل به خود لرزيد و هراسي ناشناخته بر دلش چنگ زد. از اين مطالب كه از قول يحيي بن هرثمه مأمور جلب امام هادي (ع) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوي امام در متوكل و مردان درباري به خوبي آشكار ميگردد، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسي كه دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته است.
باري، پس از ورود به خانه اي كه قبلا در نظر گرفته شده بود، متوكل از يحيي پرسيد: علي بن محمد چگونه در مدينه ميزيست؟ يحيي گفت: جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاري و بي اعتنايي به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزي نديدم، و چون خانه اش را - چنانكه دستور داده بودي - بازرسي كردم، جز قرآن مجيد و كتابهاي علمي چيزي نيافتم. متوكل از شنيدن اين خبر خوشحال شد، و احساس آرامش كرد. با آنكه متوكل از دشمنان سرسخت آل علي (ع) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع) آب بستند و زيارت كنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند، و دشمني يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اكرم (ص) تازه گردانيدند، با اين همه در برابر شكوه و هيبت حضرت هادي (ع) هميشه بيمناك و خاشع بود.
شفاي متوكل به دست حضرت:
مورخان نوشته اند: مادر متوكل نسبت به مقام امام علي النقي (ع) اعتقادي به سزا داشت. روزي متوكل مريض شد و جراحتي پيدا كرد كه اطباء از علاجش درماندند. مادر متوكل نذر كرد اگر خليفه شفا يابد مال فراواني خدمت حضرت هادي (ع) هديه فرستد. در اين ميان به فتح بن خاقان كه از نزديكان متوكل بود گفت: يك نفر را بفرست كه از علي بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودي يابد. وي كسي را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادي فرمود: فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودي حاصل ميشود. چنين كردند، آن جراحت بهبودي يافت. مادر متوكل هزار دينار در يك كيسه چرمي سر به مهر خدمت امام هادي (ع) فرستاد. اتفاقا چند روزي از اين ماجرا نگذشته بود كه يكي از بدخواهان به متوكل خبر داد دينار فراواني در منزل علي بن محمد النقي ديده شده است.
تفتيش خانه حضرت:
متوكل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد. آن مرد از بالاي بام با نردبان به خانه امام رفت. وقتي امام متوجه شد، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبي به تو نرسد. چراغي افروختند. آن مرد گويد: ديدم حضرت هادي به نماز شب مشغول است و بر روي سجاده نشسته. امام فرمود: خانه در اختيار توست. آن مرد خانه را تفتيش كرد. چيزي جز آن كيسه اي كه مادر متوكل به خانه امام فرستاده بود و كيسه ديگري سر به مهر در خانه وي نيافت، كه مهر مادر خليفه بر آن بود.
امام فرمود: زير حصير شمشيري است آن را با اين دو كيسه بردار و به نزد متوكل بر. اين كار، متوكل و بدخواهان را سخت شرمنده كرد. امام كه به دنيا و مال دنيا اعتنايي نداشت پيوسته با لباس پشمينه و كلاه پشمي روي حصيري كه زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علي (ع) زندگي ميكرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق ميفرمود.
كنترل شديد خانه امام عليه السلام:
با اين همه، متوكل هميشه از اينكه مبادا حضرت هادي (ع) بر وي خروج كند و خلافت و رياست ظاهري بر وي به سر آيد بيمناك بود. بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشي داشتند. روزي به متوكل خبر دادند كه: «حضرت علي بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع كرده و كاغذهاي زياد است كه شيعيان او، از اهل قم، براي او فرستاده اند». متوكل از اين خبر وحشت كرد و به سعيد حاجب كه از نزديكان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد.
اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت ۲۰سال كه حضرت هادي (ع) در سامره بودند - وجود داشت. و نيز نوشته اند: «متوكل عباسي سپاه خود را كه نود هزار تن بودند از اتراك و در سامرا اقامت داشتند امر كرد كه هر كدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر كنند، و در ميان بيابان وسيعي، در موضعي روي هم بريزند. ايشان چنين كردند. و آن همه به منزله كوهي بزرگ شد.
اسم آن را تل» مخالي «نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علي النقي (عليه السلام) را نيز به آنجا طلبيد و گفت: شما را اينجا خواستم تا مشاهده كنيد سپاهيان من را. و از پيش امر كرده بود كه لشكريان با آرايشهاي نظامي و اسلحه تمام و كمال حاضر شوند، و غرض او آن بود كه شوكت و اقتدار خود را بنماياند، تا مبادا آن حضرت يا يكي از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند ».
در اين مدت ۲۰ سال زندگي امام هادي (ع) در سامرا، به صورتهاي مختلف كارگزاران حكومت عباسي، مستقيم و غير مستقيم، چشم مراقبت بر حوادث زندگي امام و رفت و آمدهايي كه در اقامتگاه امام (ع) ميشد، داشتند از جمله: «حضور جماعتي از بني عباس، به هنگام فوت فرزند امام دهم، حضرت سيد محمد - كه حرم مطهر وي در نزديكي سامرا (بلد) معروف و مزار است - ياد شده است. اين نكته نيز ميرساند كه افرادي از بستگان و مأموران خلافت، همواره به منزل امام سر ميزده اند.»
اصحاب و ياران امام دهم (ع)
در ميان اصحاب امام دهم، برمي خوريم به چهره هايي چون «علي بن جعفر ميناوي» كه متوكل او را به زندان انداخت و ميخواست بكشد.
ديگر از ياران حضرت، اديب معروف، ابن سكيت كه متوكل او را شهيد كرد. و علت آن را چنين نوشته اند كه دو فرزند متوكل خليفه عباسي در نزد ابن سكيت درس ميخواندند. متوكل از طريق فرزندان خود كم كم، متوجه شد كه ابن سكيت از هواخواهان علي (ع) و آل علي (ع) است. متوكل كه از دشمنان سرسخت آل علي (ع) بود روزي ابن سكيت را به حضور خود خواست و از وي پرسيد: آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علي (ع)؟ ابن سكيت كه از شيعيان و دوستداران باوفاي خاندان علوي بود، بدون ترس و ملاحظه جواب داد: فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كه دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدي الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند. فرزندان تو كجا و آن دو نور چشم ديده مصطفي كجا؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع) هم نميتوان سنجيد. متوكل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت. در همان دم دستور داد زبان ابن سكيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعي خالص و يار راستين امام دهم (ع) را شهيد كرد.
ديگر از ياران حضرت هادي (ع) حضرت عبدالعظيم حسني است. بنا بر آنچه محدث قمي در منتهي الآمال آورده است: «نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام منتهي ميشود…» از اكابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع) و حضرت امام هادي (ع) بود. صاحب بن عباد رساله اي مختصر در شرح حال آن جناب نوشته. نوشته اند: «حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيك گردش ميكرد تا به ري آمد و در خانه مردي از شيعيان مخفي شد…».
شهادت امام هادي (ع)
امام دهم، حضرت هادي (ع) در سال ۲۵۴ هجري در سوم رجب، و به قولي در ۲۵ جمادي الآخر، در سامرا به وسيله زهر به شهادت رسيد. در سامرا در خانه اي كه تنها فقط فرزندش امام حسن عسكري بر بالين او بود. معتمد عباسي امام دهم را مسموم كرد. از اين سال امام حسن عسكري پيشواي حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت.
امام حسن عسكري (ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسيار گريست و گريبان دريد و خود متوجه غسل، كفن و دفن آن حضرت گرديد. برخي از نادانان و يا متعصبان به امام حسن عسكري (ع) خرده گرفته كه چرا وي گريبانش را دريد. آن حضرت به آنان پاسخ داد: شما چه ميدانيد از احكام دين خدا؟ حضرت موسي بن عمران (ع) در ماتم برادرش هارون (ع) گريبان چاك زد.
هم اكنون قبر شريفش، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسكري (ع) و قبر خواهرش حكيمه خاتون دختر امام جواد (ع) و قبر نرگس خاتون مادر امام زمان (ع) در يك ضريح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا، مزار شيعيان و دوستداران اهل بيت (ع) ميباشد.
زن و فرزندان امام هادي (ع)
حضرت هادي (ع) يك زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است. ۱ - ابومحمد حسن عليه السلام (امام عسكري (ع) يازدهمين اختر تابناك ولايت و امامت است ). ۲ - حسين. ۳ - سيد محمد كه يك سال قبل از پدر بزرگوارش فوت كرد، جواني بود آراسته و پرهيزگار كه بسياري گمان ميكردند مقام ولايت به وي منتقل خواهد شد. قبر مطهرش كه مزار شيعيان است در نزديكي سامرا ميباشد. ۴ - جعفر كذاب. ۵ - عايشه، يا به نقل مرحوم شيخ عباس قمي «عِلّيه».