بخش 2 بخش 2 بخش 2 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 2 بخش 2 بخش 2 بخش 2 بخش 2

بخش 2

اشتمال آیة تطهیر بر سایر امامان شیعه ویژگی‌ها و اوصاف امامان (علیهم السلام) کتاب شناسی

 


23


اشتمال آية تطهير بر ساير امامان شيعه

چنان كه پيشتر گذشت، كاربرد واژة «اهل بيت» در روزگار پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در ميان امت اسلامي به طور ويژه براي خاندان پاك آن حضرت بود؛ به گونه‌اي كه هرگاه اين واژه بدون پسوند به كار مي‌رفت، همگان از آن، مصاديقي جز خاندان پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) نمي‌فهميدند و عنوان «اهل بيت»، معرّف خاندان پاك آن حضرت بوده است.(1)

بي گمان، اين مسأله به تبعيّت از شخص پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و به سبب تأكيد فراواني بود كه آن حضرت دربارة افراد خاص با عنوان «اهل بيت» به كار مي‌برد. در واقع، مصاديق «اهل بيت»، همان كساني بودند كه از سوي پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) با عناوين ديگري همچون، «عترت»، «اصحاب كسا»، «آل محمد (صلّي الله عليه وآله) » و...، به امت اسلامي معرفي گرديدند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفردات الفاظ القرآن، راغب، 64


24


حال، مي‌گوييم، مصاديق اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، بيش از افراد ياد شده است و اطلاق واژة «اهل بيت» بر افراد ياد شده، از باب حصر نيست؛ به گونه‌اي كه واژة «اهل بيت» به افراد مذكور اختصاص داشته باشد و ساير امامان شيعه را شامل نشود، بلكه جريان حديث كسا، از قبيل آية تطهير بر افراد موجود از اهل بيت (عليهم السلام) بوده است، نه حصر در آنها؛ در غير اين صورت، به عقيدة دانشمندان اماميه و جمع كثيري از دانشمندان اهل سنّت، همة امامان اماميه جزء‌ اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به شمار مي‌آيند. اين مطلب از رواياتي كه در معرفي اهل بيت نقل شده، به خوبي استفاده مي‌شود؛ براي مثال، طبق برخي از روايات، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در شب ازدواج علي و فاطمه8 آية تطهير را تلاوت كرد و پس از ازدواج آنان تا چهل روز پيوسته در خانة آنها مي‌آمد و مي‌فرمود:

«السلام عليكم أهل البيت و رحمة الله و بركاته. الصلاة رحمكم الله، {إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً} أنا حرب لمن حاربتم، أنا سلم لمن


25


سالمتم.1»

همچنين دانشمندان شيعه و اهل سنّت پذيرفته‌اند كه امام مهدي كه در آخرالزمان قيام خواهد كرد و با برچيدن بساط ظلم، حكومتي جهاني بر اساس عدل و داد بنا خواهد كرد، از اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است. نمونه‌هايي از احاديث پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه مفيد اين معناست، چنين است:

علي (عليه السلام) از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نقل مي‌كند كه فرمود: «المهديّ منّا أهل البيت».(2)

ابوسعيد خدري از پيامبر9 نقل مي‌كند: «المهديّ‌ منّي...».(3)

ام سلمه از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نقل مي‌كند كه فرمود: «المهديّ من عترتي من ولد فاطمة».(4)

چنان كه مي‌بينيد، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در احاديث ياد شده مهدي (عليه السلام) را از اهل بيت خود به شمار آورده‌اند، حال آنكه مهدي (عليه السلام) نه تنها در آن زمان وجود نداشت، بلكه تا زمان تولد وي، حدود دويست و پنجاه سال باقي مانده بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدرّ المنثور، سيوطي، 6/606؛ معجم الزوائد، هيثمي، 9/267.

2 . سنن، ابن ماجه، كتاب الفتن، باب 34؛ مسند، ابن حنبل، 1/84؛ سنن، ابوداود، كتاب المهدي؛ المستدرك، حاكم نيشابوري، 4/557.

3 . همان.

4 . الدرّالمنثور، سيوطي، 6/58؛ سنن، ابوداود، كتاب المهديّ.


26


همچنين دانشمندان فريقين، رواياتي را از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نقل كرده‌اند كه بر طبق آنها، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) تعداد جانشينان خود و خلفاي امت اسلامي را دوازده تن معرفي كرده و براي آنان اوصافي برشمرده‌اند كه مجموع آن اوصاف، جز بر امامان دوازده گانة تشيع، بر كس ديگري تطبيق پذير نيست. نمونه‌اي از نقل‌هاي روايات مورد نظر چنين است: مسلم در صحيح خود از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نقل مي‌كند كه فرمود:

لايزال الدين قائماً حتّي تقوم الساعة أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلّهم من قريش1؛ همواره دين خدا استوار و پابرجاست تا آنكه قيامت به پا شود يا دوازده نفر خليفه براي شما وجود داشته باشند كه همگي آنان از قريش‌اند.

حديث فوق را بخاري از سه طريق2، مسلم از هشت طريق3، ابوداود از دو طريق4، ترمذي از دو طريق5 و احمد بن حنبل از 32 طريق6 نقل كرده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب1

2 . صحيح، بخاري، كتاب احكام، باب 51؛ التاريخ الكبير، بخاري، 3/185 و 8/411

3 . الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب 1

4 . سنن، ابوداود، كتاب المهديّ

5 . سنن، ترمذي، كتاب الفتن، باب 46

6 . مسند، احمد بن حنبل، 5/106، ذيل احاديث جابر بن سمرة

اشتمال آية تطهير بر ساير امامان شيعه


27


ويژگي‌ها و اوصاف امامان (عليهم السلام) در حديث «لايزال الدّين قائما...»

اهمّ ويژگي‌هاي امامان (عليهم السلام) در حديث مذكور بدين قرار است:

عدد آنان دوازده نفر است: «... اثنا عشر خليفة...».

همگي آنان از قريش‌اند: «... كلّهم من قريش».

اين دوازده نفر خلفاي كلّ امّت‌اند، نه بخشي از امّت.

در حديث جابر بن مسرة آمده: «يكون لهذه الأمّة اثنا عشر خليفة...» 1

در حديث ابوجحيفه آمده: «لايزاد أمر أمّتي صالحاً حتّي يمضي اثنا عشر خليفة كلّهم من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند، ابن حنبل، 5/106؛ المعجم الكبير، طبراني، 2/198؛ كنزالعمّال، متقي هندي، 12/33


28


قريش»1.

در حديث عبدالله بن مسعود آمده: «أنّه سئل كم يملك هذه الأمّة من خليفة؟ قال: اثنا عشر كعدّة نقباء بني إسرائيل»2.

مسروق3 مي‌گويد: ما در كوفه نزد عبدالله بن مسعود نشسته بوديم و او به ما قرآن مي‌آموخت. مردي از او پرسيد: اي اباعبدالرحمان! آيا شما (اصحاب پيامبر) از آن حضرت پرسيديد كه اين امّت چند نفر خليفه خواهند داشت؟ عبدالله در پاسخ گفت:

از هنگامي كه به عراق آمده‌ام، تو نخستين كسي هستي كه از من چنين پرسشي مي‌كني. آنگاه افزود: آري، ما از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) اين سؤال را پرسيديم و آن حضرت در پاسخ فرمود: «دوازده تن خواهند بود به تعداد نقباي بني‌اسرائيل»4.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المستدرك، حاكم نيشابوري، 3/618؛ معجم الزوائد، هيثمي، 5/190؛ التاريخ الكبير، بخاري، 8/411؛ كنزالعمّال، متقي هندي، 12/32، ح33849

2 . مسند، ابن حنبل، 2/55؛ المستدرك، حاكم نيشابوري، 4/501؛ معجم الزوائد، هيثمي، 5/344؛ فتح الباري، ابن حجر عسقلاني، 13/211؛ سلسلة الصحيحة، الباني، 2/719 ـ 720

3 . اسامي آنان و منابعي كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.

4 . همان.


29


چنان كه مي‌بينيد، در همة اين روايات سخن از اين است كه اين دوازده نفر، خلفاي «امّت»اند و واژة «امّت» همة پيروان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) را تا قيامت شامل مي‌شود و به هيچ وجه نمي‌توان واژة «امّت» را به مسلمانان قرن اوّل يا دوم هجري اختصاص داد.

دوران خلافت اينان بلافاصله پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آغاز مي‌شود: «يكون من بعدي اثنا عشر أميراً (خليفة) كلّهم من قريش»1

وقتي به گذشتة امّت اسلامي مي‌نگريم، جز امامان اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) گروهي را نمي‌يابيم كه تعداد آنان دوازده نفر، همگي از قريش، خلفاي كلّ امّت اسلامي، و آغاز خلافتشان بلافاصله پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) باشد و جهان هيچ گاه از وجود يكي از آنان خالي نباشد.

دانشمندان اهل سنّت در توجيه احاديث فوق كوشيده‌اند تا با گزينش جمعي از حاكمان اموي و عباسي و انضمام آنان به خلفاي راشدين، دوازده نفر مذكور در روايات فوق را تعيين كرده و آنان را مصداق آن روايات قرار دهند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن، ترمذي، كتاب فتن، باب 46؛ المعجم الكبير، طبراني، 2/214؛ مسند، ابن حنبل، 5/99.


30


قاضي عياض و ابن حجر مي‌گويند: خلفاي دوازده گانة رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) عبارت‌اند از: 1.ابوبكر؛ 2. عمر؛ 3. عثمان؛ 4 . علي؛ 5 . معاويه؛ 6.يزيد؛ 7. عبدالملك بن مروان؛ 8 . وليد بن عبدالملك؛ 9. سليمان بن عبدالملك؛ 10. يزيد بن عبدالملك؛ 11. هشام بن عبدالملك و 12. وليد بن يزيد بن عبدالملك1.

سيوطي مي‌نويسد: هشت تن از خلفاي دوازده گانة رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) عبارت‌اند از: 1. ابوبكر؛ 2.عمر؛ 3. عثمان؛ 4 . علي؛ 5 . حسن بن علي؛ 6.معاويه؛ 7. عبدالله بن زبير و 8. عمر بن عبدالعزيز.

وي آنگاه احتمال داده كه دو نفر ديگر از خلفاي دوازده گانه، المهتدي و الظاهر از حاكمان عباسي باشند؛ چون اين دو به عقيدة سيوطي، افراد عادلي بوده‌اند!

وي سپس مي‌افزايد: «و اما دو نفر ديگر باقي مانده‌اند كه بايد منتظر آنان بمانيم؛ يكي از آن دو، «مهدي» كه از اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است»2.

سيوطي نفر دوم را مسكوت گذاشته و از وي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح الباري، ابن حجر عسقلاني، 13/214

2 . تاريخ الخلفاء، سيوطي، 10 ـ 12


31


نام نمي‌برد. بدين سان مي‌بينيم كه دانشمند پرآوازه‌اي مانند سيوطي، تنها توانسته به گمان خود، نام يازده نفر از خلفاي دوازده گانة رسول خدا را آن هم بر اساس حدس و گمان مشخص كند و از تعيين نفر دوازدهم عاجز مانده است.

بايد گفت: اين توجيهات به دلايلي پذيرفته نيست؛ از جمله:

الف: خلفاي راشدين نمي‌توانند مصداق احاديث فوق باشند؛ چون:

اوّلاً، عدد آنها كمتر از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاي كلّ امّت نيستند؛ زيرا دوران خلافتشان حدود سي سال بيشتر ادامه نيافته است.

ب: حاكمان اموي نيز نمي‌توانند مصداق احاديث باشند، زيرا:

اوّلاً، عددشان بيشتر از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاي كلّ امّت نيستند، بلكه دوران حكومت آنان در اوايل قرن دوم هجري (سال 132ق.) پايان يافته ا ست.

ثالثاً، تقريباً همة آنان، افرادي فاسق و ستمگر


32


بوده‌اند1 و زندگي آنان به زندگي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) هيچ شباهتي نداشته است تا بتوان آنان را جانشين پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دانست.

رابعاً، حكومتشان بلافاصله پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نبوده است.

ج: حاكمان عباسي نيز نمي‌توانند مصداق احاديث خلفاي اثنا عشر باشند؛ زيرا:

اوّلاً، عدد آنان بيش از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاي كلّ امّت نبوده‌اند، بلكه حكومت آنان در سال 132هـ آغاز شده و در اواسط قرن هفتم هجري با سقوط بغداد پايان يافته است.(2)

ثالثاً، تقريباً همة آنان افرادي ظالم، ستمگر و بي دين بوده‌اند3 و زندگي و عملكرد آنان به زندگي و عملكرد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) هيچ شباهتي نداشته است.

رابعاً، حكومتشان بلافاصله پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نبوده است.

افزون بر مباحث گذشته، چنان كه ديديم، اكثر كساني كه دانشمندان اهل سنّت، آنان را به عنوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الصواعق المحرقه، ابن حجر هيثمي، 219

2 . اسامي آنان و منابعي كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.

3 . ينابيع المودّة، حنفي قندوزي، 2/535


33


مصاديق احاديث خلفاي اثنا عشر برگزيده‌اند، حاكمان اموي‌اند و اينان كساني‌اند كه پيامبر آنان را لعن و نفرين كرده است1.

همچنين حافظان اهل سنّت از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) احاديث صحيحي را نقل كرده‌اند كه نشان مي‌دهد، در هر عصري براي مردم آن عصر مردمي هست و مسلمانان وظيفه دارند، آن امام را بشناسند و بيعت او را بر گردن نهند. عظمت اين امام به اندازه‌اي است كه هر كس بميرد و او را نشناسد و در بيعت او قرار نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلي است.

در حديثي از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آمده است: «من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهليّة»2. همچنين از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «من مات بغير إمام، مات ميتة جاهليّة»3 و نيز فرمود: «من مات و لم يعرف إمام زمانه، مات ميتة جاهليّة»4.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح القدير، شوكاني، 3/240؛ مسند، ابن حنبل، 3/308 و 5/435؛ معجم الزوائد، هيثمي، 1/308 و 5/435؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبي، 10/286

2 . الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، ح58؛ السنن الكبري، بيهقي، 8/156؛ سلسلة الصحيحة، الباني، 2/715؛ مسند، ابن حنبل، 4/96

3 . مسند، ابوداود طيالسي، 259؛ مسند، ابن حنبل، 3/446؛ التاريخ الكبير، بخاري، 6/445

4 . شرح المقاصد، تفتازاني، 5/239


34


احاديث ديگري از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «لايزال هذا الأمر في قريش ما بقي من الناس اثنان»1 همواره امر خلافت در ميان قريش است تا آنگاه كه دو نفر انسان در جهان باقي باشند.(2)

احاديث دستة نخست مي‌گفت: در هر زماني امامي وجود دارد كه مردم وظيفه دارند او را بشناسند، و در بيعت او قرار داشته باشند. و حديث دستة دوم مي‌گفت: آن امام بايد از تبار قريش باشد. بر اين اساس، وظيفة امّت اسلامي اين است كه پس از پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) تا قيامت، در هر زماني، در بيعت امامي باشند كه از تبار قريش و از دودمان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) باشد. حال آنكه اين معنا، به هيچ وجه با توجيهات دانشمندان اهل سنّت دربارة احاديث تعداد خلفاي پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) سازگار نيست؛ چرا كه امروز، اهل سنّت فاقد چنين خليفه‌اي مي‌باشند، در حالي كه بايد همواره از وجود چنين امام و خليفه‌اي برخوردار باشند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب1؛ صحيح، بخاري، 4/218 و 9/78

2 . اسامي آنان و منابعي كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.


35


آري، مجموع اين احاديث، مؤيّد ديدگاه دانشمندان شيعة اماميه دربارة امامان و خلفاي دوازده گانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است. دانشمندان شيعه معتقدند مصداق احاديث خلفاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) اماماني هستند كه همگي آنان از اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مي‌باشند و خلافت آنان نيز لزوماً به معناي حكومت ظاهري نيست، بلكه به معناي حقّي الهي و استحقاقي است كه از جانب خدا و به واسطة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به آنان اعطا شده است. نخستين فرد اين سلسله، علي بن ابي طالب (عليه السلام) و آخرين آنان، مهدي موعود (عليه السلام) است كه از عمري غير متعارف و طولاني برخوردار است،‌ به گونه‌اي كه جهان هيچ گاه از وجود يكي از آنان خالي نبوده ونخواهد بود.

ترديدي نيست كه بشارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به آمدن دوازده خليفه پس از وي، سخني عادي نيست، بلكه بشارتي الهي و ابلاغ شده از سوي خداوند است؛ چرا كه آن حضرت،‌ هيچ گاه از پيش خود سخني نمي‌گويد و سخن او چيزي جز وحي الهي نيست1، به ويژه دربارة موضوع مهمّي مانند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي) هرگز از( (روي هواي نفس سخن نمي‌گويد. * آنچه مي‌گويد، چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست. نجم، 3 و 4.


36


جانشينان خود و رهبران امّت اسلامي.

حال كه بشارت، بشارتي الهي و بشارت دهنده، پيامبر خداست، بايد مصاديق بشارت نيز الهي باشد و تعيين آنان به اذن خدا و به واسطة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) صورت گيرد؛ چرا كه با اين ويژگي‌ها، معنا ندارد تعيين مصاديق بشارت، آن هم دربارة چنين مسألة مهمّي، به دانشمندان دربار حاكمان اموي و عباسي سپرده شود تا بر اساس ذوق، سليقه و گرايش‌هاي فكري خود، در اين باره تصميم بگيرند و هر كسي، عده‌اي را به عنوان مصداق اين بشارت معرفي كند و حاصل انتخاب آنان، اين باشد كه عدّه‌اي از عناصر شيطاني از بني اميه و بني‌عباس به عنوان جانشينان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) تعيين و معرفي شوند.

افزون بر مباحث گذشته، دانشمندان شيعه و شماري از دانشمندان اهل سنّت، احاديثي از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) نقل كرده‌اند كه به صراحت نشان مي‌دهد همة امامان شيعه،‌ جزء اهل بيت پيامبرند. اين


37


احاديث، در تفاسير روايي شيعه،‌ مانند نورالثقلين، تفسير قمي و... در ذيل آية تطهير و آية اولي الامر1 و يا در كتاب‌هايي مانند كافي، كفاية الأثر، فرائد السمطين، ينابيع المودة و ... مضبوط است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً)؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [ نيز ]اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امري [ ديني ]اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [ كتاب ]خدا و [ سنت ]پيامبر [ او ]عرضه بداريد، اين بهتر و نيك فرجام‌تر است. نساء، 59

ويژگي‌ها و اوصاف امامان: در حديث مذكور


39


كتاب شناسي

ـ مسند، احمد ابن حنبل، دارالفكر، بي تا.

ـ تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.

ـ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقي، چاپ دوم، بيروت، دارالمعرفه، 407ق.

ـ سنن، ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني، دار احياء التراث العربي، بي تا.

ـ سنن، ابوداود سليمان بن اشعث سجستاني، چاپ اوّل، بيروت، دارالفكر، 1410ق ـ 1990م.

ـ مسند، ابوداود طيالسي، بيروت، دارالحديث، بي تا.

ـ حلية الاولياء، ابونعيم اصفهاني، بيروت، دارالفكر، بي تا.

ـ سلسلةالصحيحة، محمد ناصرالدين الباني، رياض، نشر دارالمعارف، بي تا.


40


ـ التاريخ الكبير، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالفكر، بي تا.

ـ صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالجيل، بي تا.

ـ السنن الكبري، ابوبكر احمد بن حسين بن علي بيهقي، تحقيق يوسف عبدالرحمان المرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1413هـ .

ـ شرح المقاصد، سعدالدين تفتازاني، قم، چاپ رضي، بي تا.

ـ فرائد السمطين، محمد بن ابراهيم جويني، بيروت، مؤسسة محمودي للطباعة و النشر، 1400ق.

ـ شواهد التنزيل، عبيدالله بن عبدالله حاكم حسكاني، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1411ق.

ـ المستدرك علي الصحيحين، محمد بن عبدالله حاكم نيشابوري، بيروت،‌ دارالكتاب العربي و دارالكتب العلميه، بي تا.

ـ ينابيع المودة، شيخ سليمان حنفي قندوزي، قم، چاپ رضي، 1413ق.

ـ تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، بيروت، دارالكتب العلميه، بي تا.


41


ـ تلخيص المستدرك، شمس الدين ذهبي، ذيل مستدرك حاكم،‌ دارالكتاب العربي، بي تا.

ـ التفسير الكبير، محمد بن عمر رازي، دار احياء التراث العربي، بي تا.

ـ مفردات الفاظ القرآن، ابوالقاسم حسين راغب اصفهاني، ، قم، دارالكتب العلميه، بي تا.

ـ الدرّ المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين سيوطي، چاپ اوّل، بيروت، دار الفكر، 1403ق.

ـ تاريخ الخلفا، جلال الدين سيوطي، بيروت،‌ دارالقلم، 1406ق.

ـ ديوان امام شافعي، محمد بن ادريس شافعي، گردآوري محمد عبدالرحيم، دارالفكر، بي تا.

ـ فتح القدير، محمد بن علي بن محمد شوكاني، بيروت،‌ دارالمعرفة للطباعة و النشر، بي تا.

ـ المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبراني، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.

ـ جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسي، بي نا، بي جا ، بي تا.

ـ جامع البيان في تفسير القرآن، محمد بن جرير طبري، بيروت،‌ دارالمعرفة، 1407.

ـ مشكل الآثار، ابوجعفر طحاوي، چاپ اوّل،


42


بيروت، دار صادر، 1333هـ

ـ فتح الباري، ابن حجر عسقلاني، تحقيق محب‌الدين خطيب، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.

ـ الجامع لأحكام القرآن، احمد بن محمد قرطبي، بيروت،‌ داراحياء التراث العربي، 1966م.

ـ قاموس قرآن، سيد علي اكبر قريشي،‌ تهران، دارالكتب الاسلامية، 1366ق.

ـ كنز العمال، متقي هندي، بيروت، مؤسسةالرساله، 1405ق.

ـ سنن، محمد بن عيسي ترمذي، چاپ سلفيه.

ـ الامامة و اهل البيت، محمد بيّومي مهران، مصر، دارالنهضة العربيه، 1995م.

ـ الجامع الصحيح، مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري، بيروت،‌ دارالفكر، 1398ق.

ـ آية التطهير في احاديث الفريقين، سيد علي موحد ابطحي، قم، 1404ق.

ـ الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيثمي مكي، چاپ مصر، بي تا.

ـ معجم الزوائد و منبع الفوائد، نورالدين علي ابن ابي‌بكر هيثمي، بيروت، دارالفكر، 1414ق.


| شناسه مطلب: 73384







نظرات کاربران