بخش 1 بخش 1 بخش 1 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 1 بخش 1 بخش 1 بخش 1 بخش 1

بخش 1

به بهانه‌ی مقدّمه مقدّمه فصل اول: توحید توحید خدای جسمانی، شایستة پرستش نیست معرّفی خدا در کنار خانه‏ی خدا خدایی انسان نما جسم انگاری خداوند اشاعه‏ی شرک در ذات، به زبان‏های گوناگون زیر پرچم توحید متّحد شویم خلاصه‏ی سخن


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


گل بي خار

آسيب شناسي كتب اهدايي وهّابيان در ايّام حج

دكتر عدنان درخشان


9


به بهانه‌ي مقدّمه

سر در جيب تفكر فرو برده بودم و به آينده‏اي نه چندان دور فكر مي‏كردم؛ آينده‏اي كه در آن صدق و راستي، جاي‏گزين هرگونه دروغ و كژي مي‏شود و حقايق و واقعيّت‏ها در هاله‏اي از نور بر همگان هويدا مي‏گردد. كاش آن موعود الهي سر برسد و بر تمامي اين ناراستي‏ها خطّ بطلان بكشد. دردمندانه به انتظار نشسته‏ام و آزمندانه او را مي‏جويم تا بيايد و اين دنياي پُرتزوير را دگرگون سازد؛ دنيايي كه تبليغاتِ بَزَك كرده و زيبا، ديده‏ها را كم‏سو مي‏كند تا حقايق راستين، كم رنگ جلوه كند.

* * *

من طالب حجّم، حجّ بيت اللّه‏ الحرام، آن كعبه‏ي آمالِ تمامي مسلمانان... مي‏خواهم احرام ببندم، از هر چه حجاب كه بوده و هست تهي گردم، سپيدِ سپيد به نزد پروردگار بروم.

مي‏خواهم لبّيك بگويم و كاش پاسخ را نيز به جان


10


بشنوم. امّا... نكند در بازگشت از حج، آن‏گاه كه نامه‏ي عملم را به دست ولي زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‏دهند، در آن ميقات، نماز، احرام و لبيّكي نباشد و خطاب آيد كه:

«نه داخل ميقات شدي، نه نماز خواندي ، نه احرام بستي و نه لبّيكي از روي صدق و راستي گفتي»1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اشاره به حديثي از امام سجاد (عليه السلام) :

" قَالَ (عليه السلام) : تَنَظَّفْتَ وَأَحْرَمْتَ وَعَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟ قَالَ: نَعَمْ .... قَالَ (عليه السلام) : "فَحِينَ أَحْرَمْتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ حَرَّمْتَ عَلَي نَفْسِكَ كُلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ؟" قَالَ: لَا. قَالَ (عليه السلام) : "فَحِينَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَيْتَ أَنَّكَ قَدْ حَلَلْتَ كُلَّ عَقْدٍ لِغَيْرِ اللَّه؟"ِ قَالَ: لَا. قَالَ لَهُ (عليه السلام) : "مَا تَنَظَّفْتَ وَلَا أَحْرَمْتَ وَلَا عَقَدْتَ الْحَجَّ." قَالَ (عليه السلام) لَهُ "أَ دَخَلْتَ الْمِيقَاتَ وَصَلَّيْتَ رَكْعَتَيِ الْإِحْرَامِ وَلَبَّيْتَ" قَالَ: نَعَمْ. قَالَ (عليه السلام) : "فَحِينَ دَخَلْتَ الْمِيقَاتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ بِنِيَّةِ الزِّيَارَةِ قَالَ لَا قَالَ فَحِينَ صَلَّيْتَ الرَّكْعَتَيْنِ نَوَيْتَ أَنَّكَ تَقَرَّبْتَ إِلَي اللَّهِ بِخَيْرِ الْأَعْمَالِ مِنَ الصَّلَاةِ وَأَكْبَرِ حَسَنَاتِ الْعِبَادِ؟" قَالَ: لَا. قَالَ (عليه السلام) : "فَحِينَ لَبَّيْتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ نَطَقْتَ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ بِكُلِّ طَاعَةٍ وَصُمْتَ عَنْ كُلِّ مَعْصِيَةٍ؟" قَالَ: لَا. قَالَ لَهُ (عليه السلام) : "مَا دَخَلْتَ الْمِيقَاتَ وَلَا صَلَّيْتَ وَلَا لَبَّيْتَ".

مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري (م 1320)، ج 10، ص 16 (عليه السلام) ، مؤسسه آل البيت.

امام زين العابدين و سيّدالسّاجدين (عليه السلام) از شِبلي كه از سفر حج بازگشته بود، پرسيدند: "آيا خود را از آلودگي‏ها پاك كردي، لباس احرام پوشيدي و پيمان حج بستي؟" شبلي گفت: آري. امام (عليه السلام) فرمود: "آيا آن زمان كه بر خود لباس احرام پوشاندي متوجّه بودي تا از هر آن چه خدا حرام كرده دور شوي و آن را بر خود حرام كني؟" گفت: نه. امام (عليه السلام) فرمود: "آيا هنگام بستن پيمان حج، اين نيّت را در دل گذراندي كه هرگونه عهد و قرار با غير خدا را (كه مورد رضايت او نيست) بشكني (و گرداگرد معصيت نگردي)؟" شبلي گفت: نه. امام (عليه السلام) فرمود: "پس نه از آلودگي‏ها پاك شدي نه محرم گشتي و نه پيمان حج بستي."

پس امام (عليه السلام) پرسيد: "آيا وارد ميقات شدي، دو ركعت نماز (به جهت احرام) خواندي و لبّيك گفتي؟" شبلي گفت: آري. "امام( ( (عليه السلام) فرمود: آيا وقتي نماز مي‏خواندي در نيّت داشتي به سبب بهترين اعمال و بزرگترين حسنات كه نماز است به خدا نزديك مي‏شوي؟" گفت: نه. امام (عليه السلام) فرمود: "آيا هنگام گفتن لبّيك اين نيّت در تو بود كه با خدا سخن مي‏گويي تا در تمام موارد از خدا اطاعت كني و از هر معصيت دوري گزيني و از تمام گناهان خودداري كني؟" گفت: نه. امام (عليه السلام) فرمود: "پس در اين صورت نه داخل ميقات شده‏اي و نه در حقيقت نماز خوانده‏اي و نه لبّيك راستين گفته‏اي!."


11


* * *

پاي در صحراي تفتيده ديروز مي‏گذارم، صحرايي كه امروز محلّ فرود حاجيان شده است و قلب بيابان‏هايش را سالن‏هاي زيبا پر كرده است. خداي را سپاس كه محل استقرار حاجي را تزيين كرده‏اند. تاريك بيابانِ ديروز را هزاران شي‏ء نوراني روشن كرده و جاي شن‏هاي روان و خار مغيلان را سنگ‌هاي مرمرين و صندلي‏هاي پايه سيمين گرفته است. ديروز بوميان با طَبق طَبق خرما به استقبال حاجيان مي‏رفتند و امروز دسته دسته كتاب در اختيار حاجيان مي‏گذارند.

ناشكري نمي‏كنم و از هر شاخه، ميوه‏اي مي‏چينم و از هرگونه كتاب يكي برمي‏دارم.

* * *

قلبم فسرده است. اين همه نادرستي و ناپاكي را چرا با رنگ و لعاب بَزَك كرده‏اند. بازار مكاره را مي‏ماند كه زهر هَلاهِل را قندآميز كرده‏اند. روكشي از


12


شيريني دارد و بالفور پايين مي‏رود؛ امّا درونش تلخي محض است و در باطن آكنده از نادرستي و ناپاكي است. يكي از يكي زيباتر و پر نقش و نگارتر. مار خوش خط و خال را مي‏ماند كه با طنّازي، به دورت مي‏پيچد و با عشوه‏گري، زهر در كامت مي‏ريزد و تا افسون نشوي و ديگر بار به خود نيايي، در نمي‏يابي...

* * *

سال‏ها پيش، آن زمان كه دل، هواي بيت اللّه‏ و مسجد نبوي كرد، به عمره مشرّف شدم. آن چند كتابي كه براي توشه‏ي سفر اندوخته بودم در بدو ورود ـ سالن فرودگاه ـ از من به يغما بردند و من به تاوان آن، انبوهي از كتب تبليغي رايگانشان را براي مطالعه در چمدان انداختم. افسوس كه اين كتاب‏ها هرچه زيباتر مي‏نمود، از حقايق ديني تهي‏تر بود. پس از مراجعه به ايران، از ديگر دوستان نيز كتاب‏هايي در اين زمينه گرفتم و نمونه‌هايي از اشتباه‏هاي فاحش اين كتب را به رشته‏ي تحرير درآورم؛ تا شكرانه‏اي باشد در توفيق زيارت و براتي باشد بر ادامه‏ي هدايت.

* * *

اين نوشتار، در پي به نقد كشيدن كتاب‏ها و قلم‌هايي است كه جز ضلالت و تفرقه ـ آن هم در قبله‏گاه مسلمانان ـ هدفي را دنبال نمي‏كنند.

عدنان درخشان

تابستان 1386


13


مقدّمه

كتاب، چشمه‏اي است كه روح آدمي را سيراب مي‏كند و عطش فراگيري او را فرو مي‏نشاند، تا آنجا كه بعضي كتاب را «بهترين دوست و همدم انسان» معرّفي مي‏كنند. امّا اگر عدّه‏اي در كتاب بذر نفاق بيفكنند و عقايد مسموم را در آن ترويج كنند، آيا سرابي نخواهد بود كه تشنگان را بي‏حاصل به دنبال خود خواهد كشانيد؟!

چرا بايد در سفر حج و در كنار خانه‏ي خدا - جايگاه اصلي خداشناسي - نوشته‏هايي توزيع شود كه خداوند را با صورت و چشم به تصوير كشد؟!

چرا بايد در كنار خانه‏ي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و اطراف مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله) كتاب‏هاي رايگان، مظاهر اظهار محبّت به وجود مقدّس آن رسول رحمت را شرك معرّفي كند؟!

توحيد و نبوّت در نظر تمامي مسلمانان از اصول


14


اعتقادي است. چگونه مي‏توان پذيرفت آنان كه خود در توحيد و خداشناسي به خطا رفته‏اند و خدايي جسماني را مي‏پرستند، ديگران را متّهم به شرك كنند و يا توجّه به نبي (صلّي الله عليه وآله) را مصداق مرده پرستي قلمداد نمايند؟

در اين مختصر، سخن آنان درباره‌ي توحيد، نبوّت و ديگر اصول اسلام و نيز سوء استفاده‏ي آنان از منابع اسلامي، به نقد كشيده خواهد شد.

مؤلف


15


فصل اوّل: توحيد


17


توحيد

خداي جسماني، شايسته‌ي پرستش نيست

توحيد و اعتقاد به خداي يكتا، رمز مشترك تمامي اديان آسماني است. بنابراين بديهي است كه تأمّل در اين موضوع و شناختن خداوند متعال - بدان گونه كه خود، خود را معرّفي فرموده - وظيفه‏ي يكايك مسلمانان است. توجّه به همين نكته‏‏ي ساده راهنماي اين امر است كه خداوندِ جسماني كه داراي دست و پا و چشم و گوش است، خدايي محتاج به جسم است و شايستگي عبادت نخواهد داشت.

معرّفي خدا در كنار خانه‏ي خدا

خدايي انسان نما

خواهيم ديد كه توحيد - اين اساسي‏ترين پايه در هر دين الهي - همانند اعتقاد به نبوّت، شفاعت، توسّل، مهدي منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در كتبي كه در حج توزيع مي‏شود، وارونه جلوه‏گر شده، و وحدانيّت خدا به صورت تحريف شده عرضه مي‏گردد.


18


اعتقاد به خداوند كه از هر حدّ و مرزي فراتر است، در اين نوشته‏ها گرفتار ذهن محصور آدمي و در بند تفكّر محدود انساني شده است. صد افسوس آنان كه ديگران را به راحتي كافر و مشرك مي‏خوانند، خود به تشبيه خداوند پرداخته‌اند و ذات بي‏كران الهي را در وادي جسم بخشي محدود ساخته‏اند. اين سخنان بدان جا مي‏انجامد كه: «خدا را قابل ديدن مي‏دانند».

جسم انگاري خداوند

در كتاب «عقيده اهل سنت و جماعت»1 كه به زبان فارسي است و از زمستان سال 83 شمسي در ايّام حجّ واجب بين حجّاج فارسي زبان توزيع مي‏گردد، چنين مي‏خوانيم:

ايمان مي‏آوريم به اين كه خدا داراي چهره‏اي آراسته به عظمت و بزرگي و انعام و احسان است... ايمان مي‏آوريم به اين كه خداوند داراي دو دست گرامي و عظيم و بزرگ است... ايمان مي‏آوريم به اين كه براي خداي تعالي دو چشم حقيقي است، چنان كه مي‏فرمايد: {وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَوَحْيِنا}(2) (و كشتي را با وحي ما و زير نظر ما بساز...) اهل سنت و جماعت همگي بر اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . لازم يه يادآوري است كه اين اعتقاد، اعتقاد تمامي اهل تسنّن در اين زمينه نيست و وهّابيان از عنوان اهل سنّت و جماعت، استفاده‌ي نابجا كرده‏اند.

2 . هود : 37.


19


قول‏اند كه چشمان خداي متعال دوتاست...(1)

در همين كتاب در ترجمه‏ي آيه‏ي {لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَْبْصارَ}(2) نويسنده به عنوان ترجمه و توضيح مي‏نويسد:

چشم‏ها او را (در دنيا) درك ننمايد (ليكن در آخرت مؤمنان او را خواهند ديد) و ... ايمان مي‏آوريم به اين كه مؤمنان در روز قيامت، خدا را خواهند ديد.(3)

روشن است كه عبارت‏هاي «در دنيا» و «ليكن در آخرت مؤمنان او را خواهند ديد» به ترجمه‏ي اين آيه‏ي شريفه‏ي قرآن افزوده شده و تفسير شخصي نويسندگان كتاب است. عبارت «ايمان مي‏آوريم به اين كه مؤمنان در روز قيامت خدا را خواهند ديد» نيز برگرفته از همين تفسير است و ارتباطي با آيه ندارد.

قرآن‏هايي كه با ترجمه‏ي فارسي در مسجد الحرام و مسجدالنبي در دسترس زائران قرار مي‏گيرد نيز داراي چنين مطالبي است. براي مثال، مترجم فارسي زبان قرآن‏هاي عربستان، در ذيل آيه‏ي 26 سوره‏ي يونس مي‏نويسد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عقيده‌ي اهل سنت و جماعت، ص 39 ـ 41، محمد بن صالح العثيمين، ترجمه‏ي اسحاق بن عبداللّه دبيري العوضي، چاپ اوّل، 1425ق (1383 ش 2005 م)، چاپ‏هاي متعدّد اين كتاب نيز در سال‏هاي بعد به رايگان، در اختيار حاجيان قرار گرفته است.

2 . انعام : 103

3 . عقيده‌ي اهل سنت و جماعت، ص 42


20


{للَّذين أحْسَنُوا الْحُسني و زيادَة}

آنان كه نيكوكاري كردند، برايشان بهشت و زياده بر آن است. يعني رؤيت خداي تعالي.(1)

روشن است كه باز هم عبارت «يعني رؤيت خداي تعالي» در آيه‏ي قرآن وجود ندارد و تفسير شخصي مترجم است.

در كتاب ديگري كه به زبان عربي در مكه و مدينه توزيع مي‏شود، چنين مي‏خوانيم:

پروردگار ما هر شب (از عرش) به سمت آسمان دنيا پايين مي‏آيد (و در آن‏جا مي‏ماند) تا اين كه شب به يك سوم انتهايي مي‏رسد؛ آن‏گاه مي‏گويد: هر كس مرا بخواند او را جواب مي‏گويم.(2)

چنين برداشتي از توحيد، مغاير اعتقاد فطري آدمي است كه خداوند را بينا مي‏يابد اما نه با چشم يا دو چشمي كه با آنها مخلوقات را ببيند؛ هر فطرتي خداوند را خالق مكان مي‏داند و او را در همه جا حاضر و ناظر مي‏بيند نه اين كه خداوند بايد از عرش پايين بيايد تا صداي خلايق را بشنود و آنگاه درصدد استجابت برآيد.

اين سخنان، يكي از بدترين اعتقادات - شرك در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القرآن الكرِيم و ترجمة معانيه إلي اللغة الفارسيّة، ص 212

2 . اصول الايمان، ص 19، محمّد بن عبد الوهّاب رئيس فكري مذهب وهّابيّت، 1422ق؛ عقيده اهل سنت و جماعت، ص 30 و 31.


21


ذات - و نشانگر ناآشنايي وهّابيان با توحيد راستين است. افسوس كه اينان، ادبيّات توحيدي را نمي‏دانند و در عين حال از مشرك و كافر خواندن مخالفان خود ابايي ندارند.

اشاعه‏ي شرك در ذات، به زبان‏هاي گوناگون

جاي بسي تأسّف است كه در عمل، چنين اعتقاداتي حتّي به زبان‏هاي ديگر هم ترويج مي‏شود كه آثار منفي خود را در پي خواهد داشت. به اين نمونه دقّت كنيد:

Narrated Ibn Umar (And Abu Huraira)...: On The Day Of Resurrection Allah Will Grasp The Whole (Planet Of) earth by his hand and all the heavens in his Right, then he will Say "I am the King".(1)

از فرزند عمر (و ابوهريره) نقل است: در روز رستاخيز خداوند تمام (كره) زمين را در دست خويش مي‏گيرد و آسمان‏ها را در دست راست خويش گرفته، مي‏گويد: من پادشاه هستم.

به راستي،كتاب‏هاي پرتيراژ وهابيّت عربستان و قرآن‏هاي چاپ شده به زبان‏هاي گوناگون، كه حاوي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير معاني القرآن الكريم (باللغة الانجليزية)، ص 181، دكتر محمّد محسن خان و دكتر محمّد تقي الدين هلالي (اساتيد دانشگاه مدينه)، چاپ چهارم، 1994م.


22


چنين تفاسيري است، چه برداشتي از توحيد را براي مسلمانان به ارمغان خواهد آورد؟!

زير پرچم توحيد متّحد شويم

اوّلين توصيه براي ايجاد وحدتي پايدار، تلاش براي تصحيح مفاهيم در اصل اساسي «توحيد» است. يعني به جاي برداشت غلط در اين‏كه «خداوند دو دست دارد و با يكي سيّاره زمين و با ديگري تمام آسمان‏ها را مي‏گيرد» بگوييم «در روز قيامت، خداوند همه چيز را در يد قدرتمند خويش گرفته و همه چيز تحت سيطره و تسلّط اوست.» آن‏گاه مي‏فرمايد:

{ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ}1

ملك و پادشاهي امروز براي كيست؟ براي خداوند يكتاي قهار است.

چنين خدايي چشم، دست، صورت و... ندارد تا اوّلاً نيازمند به آن باشد و ثانياً به آن محدود گردد و ثالثاً بندگانش به وادي تشبيه گرفتار شوند.

{ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ}2

«خداي يكتا را هيچ مثل و مانندي نيست.»

خداوند چه در دنيا و چه در آخرت قابل ديدن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . غافر : 16.

2 . شوري : 11.


23


نيست؛ چرا كه هر چه به چشم آيد، حتّي اگر بزرگترين مخلوق باشد، باز هم محدود است و با عبارت «اللّه اكبر؛ خداوند برتر از آن است كه به وصف درآيد» و هر مسلماني هر روز بارها آن را تكرار مي‏كند، مغايرت دارد. به همين جهت نبايد آيه‏ي:

{ لا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصارَ}1

چشم‏ها او را درك نمي‏كند ولي او ديدگان را ـ و آن‏چه را ديدگان مي‏نگرند ـ مي‏بيند.

را به ميل خويش تفسير كنيم و به آيه چيزي اضافه نماييم، لذا نگوييم « مؤمنان در دنيا خدا را نمي‏بينند؛ امّا در آخرت خداوند را خواهند ديد!». بلكه هيچ انساني در دنيا و آخرت خداوند را نخواهد ديد؛ همان‏گونه كه آيه‏ي قرآن بر اين مطلب تصريح دارد.

خلاصه‏ي سخن

1ـ توحيد يعني خدا را از هر گونه تشبيه، پاك و منزّه بدانيم. عبارت «اللّه‏ اكبر» يعني «خداوند بزرگ‏تر و برتر از آن است كه به وصف در آيد» نيز بر همين نكته اشاره دارد و مسلمانان هر روز و با هر نماز به آن توجّه مي‏كنند.

2ـ وهّابيان توحيد الهي را با خدايي كه داراي دو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 103.


24


دست، دو چشم و صورت است، جابه‏جا كرده‏اند. اين اعتقاد، همان تشبيهي است كه قرآن و روايات معصومين (عليهم السلام) آن را نفي مي‏كند.

3ـ وهّابيان كه خود در فهم توحيد به غلط رفته‏اند، ديگران را به شرك و كفر متّهم مي‏كنند.



| شناسه مطلب: 73385







نظرات کاربران