بخش 4
فصل پنجم: مسلمانان مسلمانان جان مسلمانان محترم است نمونههایی از عطوفت اسلامی رأفت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) باران رحمت حسینی (علیه السلام) وهّابیان، مکّه و مدینه را بستر تفرقه کردهاند برچسبی به نام شرک نتایج سخنان افسارگسیخته خشونت در پی خشونت تحریف معنای اجماع مسلمانان و دروغی بزرگ برای مباح کردن خون مسلمانان زیارت و شفاعت اختلاف دیدگاه اهلتسنّن با وهّابیان خلاصهی سخن تحریف معنای #171;تمامی مسلمانان#187; شیعه ستیزی ، چرا؟ شیعه را همانند یهود و نصارا دانستن کافر خواندن شیعیان اتّهامهای خندهآور به شیعه اتّهامی خندهآور از ابنتیمیه اتّهامهای فکاهی و ترفندهای امروزین هر دَم از این باغ بری میرسد
فصل پنجم : مسلمانان
مسلمانان
جان مسلمانان محترم است
فطرت پاك خدادادي، جان و مال انسانها را محترم ميشمارد. با اين نگاه، قطعاً حريم مسلمانان، جايگاهي به مراتب بالاتر خواهد داشت. دين اسلام كه ديني فطري و بر نهاد پاكِ آدمي بنيان نهاده شده، بر اين مهم اشاره دارد.
ديني كه « به خوبيها امر و از بدها نهي ميكند» به جان، مال و ناموس اهل اسلام، توجّهي خاص و ويژه دارد. در اين ميان رفتار بزرگان دين با دشمنان خويش، بهترين گواه بر اين مدّعاست.
جاي بسي تأسّف است كه وهّابيان همانگونه كه در توحيد، نبوّت، امامت،... از معاني اسلامي دور افتادهاند، ارزش مسلماني را نيز درك نكردهاند. آنها در اين زمينه راهي برخلاف راه خدا، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ائمّهي اطهار: طي ميكنند. به نمونههاي زير كه براي مقايسهي مكتب اهل بيت (عليهم السلام) با روش وهّابيّت انتخاب شده است، دقّت نماييد:
نمونههايي از عطوفت اسلامي
رأفت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) بر قاتلان خويش
در ماجراي جنگ تبوك در سال نهم هجري در آن زمان كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در اوج قدرت بود و با فتح مكّه، كلّ شبه جزيرهي عربستان را در اختيار داشت، گروهي از اصحاب ايشان به طمع رسيدن به مقام و حكومت، در راه بازگشت از منطقهي تبوك، درصدد بودند در گردنهي كوهي در بين مسير، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) را ترور كرده و از بالاي كوه به دره افكنند.(1)
امّا به لطف الهي اين ترور، نافرجام ماند و منافقان شناسايي شدند؛ اما پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه مظهر رحمت بر عالميان است، از كشتن آنها صرف نظر ميكنند.
آن حضرت در اينباره فرمودند:
[من آنان را نخواهم كشت زيرا] از اين كه مردمان بگويند محمّد [ (صلّي الله عليه وآله) ] پس از آنكه از جنگ با كافران [در بدر، احد و خندق و...] آسوده شد، دست به قتل اصحابش زد، كراهت دارم. [و اين رفتار، سيرهي پيامبران (عليهم السلام) نيست.]
اصحاب ايشان گفتند: اي رسول خدا اينها [منافقاند و] اصحاب نيستند! پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمودند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اين ماجرا در تاريخ به نام "ماجراي عقبهي تبوك" و عاملان اين خيانت به "اصحاب عقبه" مشهورند. براي بررسي بيشتر ر. ك: فروغ ابديّت، جعفر سبحاني، ج 2، فصل غزوهي تبوك؛ تاريخ پيامبر اسلام: 593، محمّد ابراهيم آيتي.
مگر به يگانگي خدا و رسالت من شهادت نميدهند؟ اصحاب گفتند: آري. پس پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمودند: [خداوند متعال] از قتل اين افراد مرا نهي كرده است.(1)
چنين رفتاري از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در ماجراي فتح مكّه نيز مشاهده شده است. ايشان پس از آنكه اين شهر را بدون خونريزي فتح كردند، امان عمومي دادند. مشركان مكّه قبل از هجرت با آزار فراوان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ، خاطر آن حضرت را مكدّر و ناراحت ميكردند و برخي حتّي با ريختن زباله و فضولات حيوانات بر سر آن حضرت، ايشان را آزرده ميساختند. هم اينان سه سال پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ديگر مسلمانان را در شِعب ابيطالبـ درّهاي در اطراف مكّه ـ در شرايطي سخت زنداني كردند. در هنگام هجرت نيز مشركان، قصد كشتن پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را كرده و در سالهاي بعد از هجرت، بارها به جنگ با پيامبر (صلّي الله عليه وآله) برخاستند. حتّي در جنگ اُحُد آن حضرت را مجروح كردند و دندان ايشان را شكستند... امّا تمامي اين جسارتها سبب نگرديد كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به هنگام قدرت، از ايشان انتقام بگيرد. آن حضرت فرمودند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مغازي واقدي 3: 1042 ـ 1044؛ تفسير روح البيان 3: 467؛ سنن الكبري (:بيهقي) 9: 32 ـ 33؛ زاد المعاد 3: 8 ـ 9؛ الدرُّ المنثور 3: 259 ـ 260؛ ابن كثير، التفسير 4: 122؛ التاريخ 5: 20؛ السيرة 4: 36.
به راستي كه بد همسايگاني براي رسول خدا بوديد؛ برويد كه شما آزاد شدگانايد.(1)
باران رحمت حسيني (عليه السلام) بر حرّ بن يزيدِ رياحي
حُرّـ فرماندهي سپاه ابنزيادـ كه اوّلين بار راه را بر امام حسين (عليه السلام) بست و به يك معنا مسبّب تمام حوادث بعدي در كربلا بود، آن هنگام كه پشيمان گرديد بلافاصله توبهاش از سوي امام پذيرفته شد و الگويي جاويدان براي گناهكاران گرديد تا به هنگام ندامت به درگاه الهي اولياي خدا: پناه آورند.
وانحاز الحرّبنيزيد الَّذي كان جعجع بالحسين إلي الحسين فقال له: قد كان مني الَّذي كان و قد أتيتك مواسياً لك بنفسي، افتري ذلك لي توبةً ممّا كان منّي؟
قال الحسين: نعم، إنّها لك توبة، فابشر، فأنت الحرّ في الدّنيا و أنت الحرّ في الآخرة إن شاءاللّه.(2)
حرّ بن يزيد كه راه را بر امام حسين بسته بود، پيش آن حضرت آمد و گفت: همانا از من كاري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ يعقوبي 2: 60، چاپ بيروت، 1379.
2 . اخبار الطّوال، دينوري (م 281): 254؛ نعيّة الطلب، ابن العديم (م 660) 6: 2628؛ الحسين بن علي، ابنالعديم: 87 . براي بررسي بيشتر ر. ك. موسوعة الامام الحسين 3: 388 ـ 415، دفتر انتشارات كمك آموزشي.
سر زد و اكنون آمدهام تا جان خود را فداي تو كنم. آيا معتقدي كه اين جانبازي موجب پذيرفتهشدن توبهي من خواهد بود؟
امام حسين فرمود: آري همين توبهي تو است. بر تو مژده باد كه تو به خواست خداوند در دنيا و آخرت آزادي.(1)
آري، سيّدالشّهداء (عليه السلام) نه تنها جملهاي در نكوهش او نفرمودند، بلكه او را ستوده و بشارت دادند.
وهّابيان، مكّهو مدينه را بستر تفرقه كردهاند
با كمال تأسّف، وهّابيان به جاي قدم گذاردن در وادي اسلام و پيروي از اولياي الهي، همچون خوارج شدهاند و هر كس را كه به اعتقاد آنها معتقد نباشد با عنوان و برچسب «مشرك»2 ميرانند و مال و جان او را ـ هر چند مسلمان باشد ـ هدررفته ميدانند. دريغ كه اين پايان ماجرا نيست و معتقدند چنين مشركاني بايد از صفحهي روزگار حذف گردند تا اسلامِ ظاهري وهّابيان كه روح عطوفت در كالبد آن نيست، ترويج گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ترجمه اخبار الطّوال: 302 ـ 303.
2 . بسياري افراد اعمال شـركآميزي انجام ميدهند كه شرك آشكار نيست و آنان را از دين اسلام خارج نميكند. براي مثال، هر گناه نمونهي روشني از اين گونه شرك ـ شرك خفي ـ است. امّا وهّابيان ديگران را مشرك به شرك جلي و آشكار ميدانند كه مال، جان و ناموس چنين فردي از سوي آنان مباح و هدر رفته است.
مشرك خواندن مسلمانان، دستمايهي فتواهاي فراواني نزد وهّابيّت عربستان شده است. اينان با انتشار كتابها و جزوات، اين عقيدهي مسموم را ترويج ميكنند و خون چنين مشركاني را مباح ميشمارند. صد افسوس كه در اين كار ـ به زعم خويش ـ خود را مأجور نيز ميبينند و مستحقّ پاداش و اجر اُخروي ميدانند.
برچسبي به نام شرك
«براي هيچ كس جايز نيست كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نيازمنديهاي خويش را بخواهد... و خواستن چنين اموري از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) شرك است.»1
«عبدالعزيز بن عبداللّه بن باز» بزرگترين مفتي عربستان (متوفّاي سال 1421 هـ ق) توضيح بيشتري در اين زمينه ميدهد:
... و أشد من هذه المنكرات و أعظم منها: دعاء الأموات والاستغاثة منهم... رجاء ان يشفعوا لداعيهم عنداللّه... و هذا من الشِّرك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . راهنماي حج و عمره (فارسي): 88، ترجمهي فضل ربي ممتاززاده. چاپ 1418 هـ ق. اين كتاب به زبان عربي و انگليسي هم در ايّام حج بهصورت رايگان توزيع ميشود. چاپ بيست و پنجم به زبان عربي و چاپ بيست و سوم اين كتاب به زبان انگليسي در سال 1425 هـ ق (1383 هجري شمسي و 2005 ميلادي) در مكّه و مدينه توزيع شده است.
الأكبر الَّذي حرّمه اللّه.(1)
و از شديدترين زشتيها و بزرگترين آنها عبارت است از: خواندن مردگان و پناه بردن به آنان... و اميد به اين كه آن اموات [منظور اصلي رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) ، ائمّهي بقيع (عليهم السلام) و شهداي اُحد هستند] نزد خدا ايشان را شفاعت كنند... پس اين شرك اكبر و بزرگتر است كه خداوند آن را حرام كرده است.(2)
و دست آخر همين عالم بزرگ و تأثيرگذار (عبدالعزيز بنباز) ـ كه بايد بفهمد چه ميگويد و آنچه ميگويد چه تأثيري خواهد داشت3 ـ حكم قتل اين معتقدان به شرك اكبر4 (!!) را صادر ميكند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . التحقيق و الايضاح (عربي) نوشتهي عبدالعزيز بنباز چاپ سي و دوم، سال 1421 هـ ق. ناشر: رياست ادارهي بحثهاي علمي و فتاوا؛ همين كتاب از طرف ناشر ديگر يعني وزارت فرهنگ اسلامي و اوقاف عربستان (چاپ بيست و دوم) در سال 1425 بين حجّاج توزيع گرديد. اين كتاب به زبانهاي اردو، بنگالي، انگليسي و... نيز چاپ شده است.
2 . اين اعتقاد را حتّي اهل تسنّن نيز قبول ندارند و تنها وهّابيان با پشتوانهي پول نفت آن را ترويج ميكنند. عالمان فراواني از اهل تسنّن در ردّ وهّابيّت كتاب نوشتهاند. در اين زمينه به "پينوشت" انتهاي كتاب مراجعه كنيد.
3 . در تأثير سخن اين عالم همين بس كه در حجّ واجب هر سال جزوات و كتب او به صورت ميليوني و رايگان به زبانهاي مختلف بين حجّاج توزيع ميشود و در مساجد كشورهاي حوزهي خليج فارس اين كتابها به فراواني وجود دارد.
4 . همانگونه كه ميدانيم عبدالعزيز بن باز اين اعتقاد را از محمّدبن عبدالوهّاب گرفته است. اوّلين كساني كه به محمّدبن عبدالوهّاب اعتراض كردند پدر و برادرش بودند تا آنجا كه سليمان بن عبدالوهّابـ يعني برادر ويـ دو كتاب در رد وهّابيّت نوشته است: "فصل الخطاب في الرد علي محمّد بن عبدالوهاب" و "الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابية". جالب آن است كه در فصل اوّل كتاب اخير، سليمان برادر خويش را متّهم كرده است كه مسلمانان را كافر و مشرك ميخواند.
بر سلطان و حاكم واجب است آن كس را كه به شرك اكبر شناخته ميشود توبه دهد و اگر توبه كرد [ كه از شرك پاك شده است و مشكلي نيست] در غير اين صورت، بايد كشته شود.(1)
با چنين ديدگاه، چه جايي براي وحدت مسلمانان باقي خواهد ماند!
نتايج سخنان افسارگسيخته:
خشونت در پي خشونت
با كمال تأسّف اين فتواهاي به ظاهر شرعي و افسارگسيخته كه در مكّه و مدينه ـ جايگاه اصلي وحدت تمامي مسلمانان جهان ـ منتشر ميشود در گوشه و كنار جهان اسلام به صورت عملي نيز اجرا گرديده و ميگردد.
گروهك سپاه صحابه در پاكستان، القاعده و طالبان در افغانستان... كه با حمايت مادّي و معنوي وهّابيان تغذيه ميشوند بر اساس چنين اعتقادها و بر مبناي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة و الافتاء 1: 122، فتواي 6208، زير نظر عبد العزيز بن عبداللّه بنباز، چاپ 1411. همچنين به صفات 111 و 133 و 134 همين كتاب مراجعه كنيد.
اينگونه فتاوا به اعمالي دست زدند كه با مشاهدهي آن، براي بينندگان، از اسلام جز ترور، قتل و جنايت مفهوم ديگري برداشت نميشود.
جاويد پاراچه (يكي از رهبران سپاه صحابه): جوانان هوادار انجمن سپاه صحابه، بايد هزينهي ازدواج خود را صرف خريد سلاح كرده و با قتل شيعيان، به همسران آنها دست يابند. هفتهنامهي كيهان هوايي 17/7/70
حملهي افراد مسلح به دو مسجد در كراچي و به شهادت رسيدن بيست نمازگزار شيعه... روزنامه ايران 8/12/73
(در پاكستان) شش مهاجم (سپاه صحابه) سوار بر يك وانت، اجتماع حدود چهل شيعه را به رگبار بستند... روزنامه ايران 30/5/75
دوازده تن از شيعيان كابل به بدترين وجه مُثله شدند. كيهان هوايي 21/3/76
طالبان همچنين غنيمت گرفتن زنان شيعه را نيز آزاد اعلام كرده است. روزنامهي زن 2/6/77
گروه طالبان پس از تصرّف مزار شريف (از شهرهاي شيعهنشين افغانستان)، تعداد زيادي زن و دختر جوان را از بين زنان و دختران انتخاب كرده و به عنوان كنيز به همراه خود برده و بقيّهي آنان را به شهرهاي مختلف انتقال دادند. روزنامهي قدس 29/6/77
ملا محمّد عمر ـ رهبر طالبان ـ فتوايي صادر كرده است كه كشتن شيعيان جنايت نيست؛ چون آنها كافر هستند. روزنامهي زن 20/8/77
طالبان وارد حسينيّههاي شيعيان شده، عَلَمها را شكستند و به مقدّسات توهين كردند. دستهاي شيعيان را با پارچههاي سياهي كه حسينيّهها با آن پوشش داده شده بود بستند و سپس آنان را تيرباران كردند. هفتهنامهي عاشورا 19/9/77
با برچيده شدن پايگاه وهّابيّت در پاكستان و افغانستان، اينك اين خشونتها در عراق و اردن و... پيگيري ميشود و هر روز شاهد حملهي گروههاي افراطي وهّابي تحت رهبري امثال اسامه بن لادن، ايمن الظّواهري، ابومُصْعب زرقاوي و ديگر رؤساي بلندپايهي القاعده هستيم كه حتّي به برادران اهل تسنّن نيز رحم نميكنند و با حملات انتحاري، انسانهاي بيگناه و مسلمان و به خصوص زائران حرم مطهّر ائمّهي هدي:، نمازگزاران مساجد و اجتماع شيعيان را در عزاداريها و مراسم مذهبي به خاك و خون ميكشند.
به راستي با چنين طرز تفكّر و رفتاري، آيا از مسلماني نشاني باقي خواهد ماند؟
آيا فطرتهاي پاك، با اين نحوهي برخورد به سوي اسلام گرايش پيدا ميكنند؟ آيا حج كه جايگاه وحدت است ـ با ترويج چنين عقايد و كتبي ـ پايگاه تفرقه نخواهد شد؟
تحريف معناي اجماع مسلمانان و دروغي بزرگ براي مباح كردن خون مسلمانان
طرز فكر اشتباه، يك خطا است؛ امّا دروغپراكني براي اثبات اين طرز فكرِ اشتباه، خطاي بزرگتري است. به ويژه كه بار ديگر مدّعيان اين ادّعاي كذب، نظر خود را نظر همهي مسلمانان بدانند كه در اين صورت، تمام اهل اسلام را آلوده به آن اعتقاد باطل جلوه ميدهند.
اين رفتار از سوي سياستمداران و كساني كه هدف را توجيهگر وسيله ميدانند، به خوبي اعمال ميشود. جالب است بدانيد «گوبلز» وزير تبليغات هيتلر براي گسترش عقايد جنگطلبانهي خويش و ديگر رهبران آلمان نازي ميگفت: «دروغ هرچـه بزرگتر بـاشد و در سطح وسيعتري پخش گـردد، راحتتر پذيرفته ميشود.» گويا وهّابيان به جاي پيروي از رهبران اسلام و اولياي الهي، امثال گوبلز را الگو قرار دادهاند و از اين ترفند بهره گرفتهاند!
آنها نه تنها دروغسازي ميكنند بلكه آن دروغ را به تمامي مسلمانان و عالمان دين اسلام نسبت ميدهند و آن را اجماع مسلمانان قلمداد ميكنند. در يكي از كتابهايي كه در ايّام حج توزيع ميشود، چنين آمده است:
كسي كه بين خود و خداوند متعال واسطهها قرار
دهد... و از آنها شفاعت خواسته... به اجماع امّت كافر ميشود.(1)
باز در كتاب ديگري چنين مينويسند:
كسي كه بين خود و بين خدا واسطه قرار دهد... و از او شفاعت بطلبد... چنين اشخاصي، اجماع علما و دانشمندان اسلام بر كفر آنان است.(2)
چنانكه ميبينيم وهّابيان ادّعا ميكنند: «شفاعتخواهي نزد بارگاه اولياي الهي و حتّي شخص رسول خدا و ائمّهي بقيع، شرك اكبر است و چنين عملي از هر فردي سر بزند، به اجماع دانشمندان مسلمان و امّت اسلام كافر خواهد شد.»
اين كه اجماع ياد شده در كجا تحقّق يافته روشن نيست؛ چرا كه اوّلاً ميليونها شيعه جزو امّت اسلام هستند و معتقدند نه تنها توسّل به نبي مكرّم اسلام و شفاعتخواهي از او شرك اكبر نيست، بلكه از بهترين اعمالي است كه يك زائر ميتواند در سفر حج انجام دهد كه در كمال تأسّف اين مطلب، در كتبي كه به رايگان در سفرهاي حج و عمره توزيع ميشود، مورد تخطئه قرار گرفته است. مطالب چنين كتابهايي نه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . راهنماي حج و عمره: 88 .
2 . نواقض اسلام (فارسي): 7 ـ 8، نوشتهي عبدالعزيز بنباز، ترجمهي اسحاق بن عبداللّه دبيري العوضي، سال 1421 هـ ق. اين كتاب به زبانهاي گوناگون از جمله فارسي و عربي در ايّام حج در عربستان توزيع ميشود.
تنها با اعتقاد شيعيان ناسازگار است بلكه با چهار فرقهي اهل تسنّن نيز سنخيّت ندارد. در اين خصوص به بررسي ديدگاه مذاهب چهارگانهي سنّيان ميپردازيم:
زيارت و شفاعت:
اختلاف ديدگاه اهلتسنّن با وهّابيان
برخلاف آنچه وهّابيان ادّعا كردهاند، زيارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و شفاعتخواهي از آن وجود مقدّس، مورد قبول و احترام تمامي اهل تسنّن است.
در اينباره، در كتابي كه فقه مذاهب چهارگانهي سنّيان را مقايسه كرده است، چنين ميخوانيم:
لا ريب في ان زيارة قبر المصطفي من أعظم القرب و أجلها شأناً... فيقف عند رأسه الشريف مستقبل القبلة... ثم يقول: السَّلام عليك يا نبيّ اللّه و رحمة اللّه و بركاته أشهد أنّك رسول اللّه... و يبلغه سلام مَنْ اوصاه فيقول: السّلام عليك يا رسول اللّه من فلان بن فلان يستشفع بك إلي ربّك فاشفع له و لجميع المسلمين.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 365 ـ 366، تأليف عبدالرحمان الجزيري، چاپ دارالكتب العلميّه بيروت. در اين كتاب فقه چهار مذهب فقهي سنّي (حنفي، حنبلي، شافعي و مالكي) مورد بررسي قرار گرفته و مقايسه شده است. مطلب بالا مورد اتّفاق چهار مذهب سنّي است.
شك نيست كـه زيـارت قبر (رسول خدا) حضـرت محمّد مصطفي [ (صلّي الله عليه وآله) ] از بزرگتـرين راههـاي نـزديكي به رحمت خداوند است و شأن اين زيارت نيز بسيار والاست... پس در بالاي سر مبارك رو به قبله بايست ... و بگو: شهادت ميدهم كه تو رسول خدايي... و سلام هر كس را كه به تو سفارش كرده است برسان و بگو: سلام بر تو اي رسول خدا از فلان پسر فلان كه از تو طلب شفاعت ميكند به سوي پروردگارت؛ پس او را شفاعت كن و تمام مسلمانان را نيز شفاعت نما.
اين اعتقاد، اعتقاد عموم اهل تسنّن است. قاضي عياض از علماي سنّي مينويسد:
مالك بن انس، بزرگ مالكيان در پاسخ خليفهي عبّاسي كه سؤال كرده بود: [براي حاجتخواهي] رو به قبله كنم يا رو بهسوي رسول خدا آورم؟ گفت: رو بـه سـوي رسول خدا كن و از او شفاعت بخواه تا خـدا تو را شفاعت كند [مگر نشنيدهاي كه] خداوند ميفرمايد: «اي پيامبر، اگر آنان كه به گناه بر خود ستم كردند، به نزد تو ميآمدند كه براي آنان از خدا طلب بخشش كني و تو بر ايشان استغفار ميكردي، به تحقيق كه خداوند را پذيرندهي توبه و مهربان مييافتند»1.(2)
شرنبلالي حنفي در كتاب خويش «مراقي» در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء: 64.
2 . الغدير 5: 135.
زيارت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) اين گونه سفارش ميكند:
سلام بر تو اي آقاي من، اي رسول خدا، سلام بر تو اي نبيّ الهي... من از راه دور آمدهام بـه قصد زيارت تـو براي اينكه به شفاعت شما نائل شوم...(1)
عَدْوِي حَمزاوي مالكي در همين زمينه ميگويد:
بهترين آنچه در اين مكان شريف ميتوان گفت، چنين است: اي رسول خدا، ما ميهمان و زائرين تو هستيم. به نزد تو آمديم براي اين كه حقّ تو را بهجاي آوريم و با زيارتت متبرّك شويم و از تـو طلب شفاعت كنيم؛ از آنچه كه پشت ما را خميده است و قلبمان را تاريك كرده است.(2)
نمونههايي اين چنين در مدارك سنّيان به فراواني يافت ميشود و نشان ميدهد كه اهل تسنّن توسّل و شفاعت را از اعتقادهاي راستين ميشمرند و بر اين نكته اجماع دارند.
* * *
از كساني كه خود را «خادمُ الحَرمينِ الشّريفين؛ خدمتگزار دو حرم شريف» ميدانند، انتظار ميرود كه اگر مسلماني را دشمن خويش ميدانند، حدّاقلِ انصاف و حقمداري را دربارهي او رعايت كنند و با استدلال منطقي و قرآني به نقد آنان بپردازند. احترام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الغدير، ج 5 : 139.
2 . همان: 141، به نقل از كنز المطالب :216.
صاحب كعبه ايجاب ميكند كه از نشر سخنان غير واقعي، آن هم عليه گروهي از مسلمانان خودداري شود و با عناويني مانند شرك و كفر، مسلمانان و به خصوص شيعيان متّهم نشوند.
خلاصهي سخن
1ـ توسّل و واسطه قرار دادن نبي مكرم اسلام و شفاعتخواهي از اولياي الهي، اعتقادِ عموم شيعه و اهل تسنّن است و تنها وهّابيان با اين اعتقاد مخالفاند.
2ـ وهّابيان توسّل و شفاعت را شرك اكبر ميدانند و ادّعا ميكنند كه اين اعتقادِ غلط، اعتقاد تمامي مسلمانان است؛ در حالي كه اين ادّعا مخصوص آنهاست و نه كس ديگر.
3ـ وهّابيان دو اصل مهم توسّل و شفاعت را كه از اركان اسلام است قبول ندارند و معناي اجماع و اجتماع مسلمانان را تحريف كردهاند.
4ـ آنان اين اعتقادات را در تيراژ ميليوني به رايگان در بين زائران منتشر ميكنند.
تحريف معناي «تمامي مسلمانان»
چنانكه ديديم وهّابيان عقايدي را در كتب خويش به اجماع - تمامي مسلمانان - نسبت ميدهند كه تنها خود به آن معتقدند؛ گويي آنان هيچ ارزشي براي ساير مسلمانان قائل نيستند. اين ترفند در زمينهي احكام نيز
به كار گرفته شده است. به نمونهاي كوتاه توجّه كنيد:
كتاب آموزش نماز در سال 1383 به زبان فارسي بين حجّاج توزيع شده است. نويسنده در مقدّمه چنين مينويسد:
لازم دانستم مسائل مهمّي كه بر هر مسلمان واجب است آن را انجام دهد، با ارائهي دلايل شرعي از قرآن كريم و سنّت رسول اللّه جمعآوري كنم و مسائلي كه در آن اختلاف وجود دارد... ترك كنم.(1)
امّا نويسنده در توضيح چگونگي وضوگرفتن، مطالبي را به عنوان واجبات وضو ميآورد كه حتّي اهل تسنّن نيز آن را واجب نميدانند. ايشان مينويسد:
اموري كه مراعات آن در وقت وضو واجب است:
شستن صورت كه مضمضه و استنشاق نيز جزو [ شستن] صورت شمرده ميشوند. يعني شست و شوي دهان و بيني به وسيلهي داخلكردن آب در آنها.
مسحكردن تمامي سر، كه گوشها نيز جزو آن است.(2)
شيعيان ميدانند كه ائمّه (عليهم السلام) چنين وضويي را سفارش نكردهاند. در عين حال نظر اكثر بزرگان اهل تسنّن نيز برخلاف مدّعاي فوق است. در كتاب «الفقه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آموزش نماز: 5، تأليف دكتر عبداللّهبناحمدبنعلي الزيد، ترجمهي اسحاقبنعبداللّه دبيري العوضي، چاپ اوّل، 1425 هـ ق.
2 . همان: 29 و 30.
علي المذاهب الأربعه» كه نظر علماي چهار فرقهي سنّيان را بررسي كرده است، چنين ميخوانيم:
الحنابلة قالوا: فرائض الوضوء ستّة: الأوّل غسل الوجه... انّهم خالفوا جميع الأئمّة في داخل الفم و الأنف.(1)
حنبليان ميگويند: واجبات وضو شش مورد است. اوّل شستن صورت [ كه مضمضه و استنشاق نيز جزو اين شستوشو، واجب است]... آنان در اين مسأله كه شستن داخل دهان و بيني واجب است با ديگر امامان [سنّي] مخالفاند.
همانگونه كه ميبينيم تنها وهّابيان كه در فقه از احمد بنحنبل تبعيّت ميكنند چنين نظري دارند و ديگر سنّيان ـ كه پيرو مالك، شافعي و ابوحنيفه هستند ـ در اين مسأله با حنابله اختلاف نظر دارند. پس چنين نظري نه تنها بر هر مسلماني واجب نيست، بلكه براي اهل تسنّن هم ضرورتي نخواهد داشت. فتواي شيعيان نيز در اين مورد محترم است و جايگاه خود را دارد.
همچنين در مدركي كه پيش از اين گذشت، نويسنده مسح تمامي سر و گوشها را از واجبات وضو ميداند. اين قول، سخن تمامي مسلمانان نيست تا نويسنده آن را بر هر مسلمان واجب بداند و آن را نظر عموم مسلمانان و اجماع آنان اعلام كند. در يكي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 37.
مدارك سنّيان چنين ميخوانيم:
علما همگي مسح سر را از واجبات وضو ميدانند؛ امّا در مقدار مسح با هم اختلاف دارند. مالك مسح تمامي سر را واجب ميداند. شافعي و بعضي از پيروان مالك و ابوحنيفه، مسح قسمتي از سر را واجب ميدانند. برخي ديگر از اصحاب مالك، مسح يكسوم سر را و برخي دو سوم را واجب ميدانند. امّا ابوحنيفه مسح يك چهارم را نيز كافي ميداند.(1)
در كتاب ديگري، نويسنده پس از بررسي سخنان پيشوايان چهارگانهي اهل تسنّن مينويسد:
... امّا گوشها، پس مسح آنان واجب نيست؛ زيرا گوش از قسمتهاي سر محسوب نميشود و اين مطلب مورد اتّفاق همگان [و امامان سهگانهي سنّي] است. جز حنابله كه ميگويند: گوش از جملهي سر است2 [ و بايد همراه سر مسح شود.]
روشن است كه نويسندهي كتاب آموزش نماز، از يك سو نظر احمد حنبل را ترويج ميكند و از سوي ديگر در مقدّمهي كتاب ادّعا كرده مسائل اختلافي را ترك كرده است، وي در قسمتهاي مختلف كتاب خويش و در مسائل مورد اختلاف، نظري را بيان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . شرح بداية المجتهد و نهاية المقتصد 1: 37، قاضي ابوالوليد محمّدبناحمدبنرشد القرطبي الاندلسي، ناشر دارالسلام.
2 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 36.
ميكند كه ديگران طبق مذهب خودشان، اجازهي انجام آن را ندارند. عمل به اين فتوا براي كساني كه پيرو احمد حنبل نيستند، ميتواند باعث ابطال وضو و در نتيجه باطل شدن نماز در مكّه و مدينه باشد.
شيعه ستيزي ، چرا؟
دشمن اصلي وحدت، اتّهام است. يعني متّهم كردن ديگران به اموري كه روح و جانشان از آن آگاه نيست. وهّابيّت كه روابط نزديك آنها با انگليس و امثال لورنس عربستان، فيلبي و همفر ـ جاسوس انگليسي1 ـ غيرقابل كتمان است، با هدف ايجاد تفرقه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تامس ادوارد لورنس (1888 ـ 1935) مشهور به لورنس عربستان و شاهزادهي مكّه، شخصيّتي است كه به همّت امثال او كشور عربستان به نام يك قبيله ـ آل سعود ـ سند خورد و عربستان سعودي نام گرفت. فعّاليّت لورنس به حدي براي استعمار پير انگليس با اهمّيّت بود كه وينسون چرچيل ـ نخست وزير مشهور انگليس ـ در مراسم تشييع جنازهاش گريست، او را يكي از بزرگترين انسانهاي عصر حاضر خواند و پيشبيني كرد كه بهرغم نيازي كه به چنين افرادي داريم هرگز مانند او را نخواهيم يافت.
مجسّمهي نيمتنهي او در كليساي سنت پل (St. Paul) قرار دارد و خانهاش در كلودز هيل (Clouds Hill) به صورت يك زيارتگاه درآمده است. كتاب او، هفت ستون خِرَد (Seven Pillars Of Wisdom) كه در آن به تشريح انقلاب اعراب پرداخته، از پرخوانندهترين آثار انگليسي بوده و فيلم لورنس عربستان (Lawrence Of Arabia) از پُربينندهترين و پولسازترين فيلمهاي تاريخ سينما است. علّت اهمّيّت تلاشهاي لورنس را امروزه ميتوان با توجّه به اوضاع خاورميانه درك كرد!
براي بررسي بيشتر ر. ك. زندگي پنهان لورنس عربستان، نويسندگان: فليپ نايتلي، كولين سيمپسن. ترجمهي ارسطو آذري، شركت انتشارات علمي و فرهنگي. در همين زمينه همچنين ميتوانيد به خاطرات همفر ـ كه ارتباط مستقيم با محمّد بن عبدالوهاب داشت ـ مراجعه كنيد و يا تلاشهاي فيلبي را ـ كه به عبداللّه فيلبي مشهور است ـ پيگيري نماييد.
به تمامي گروههاي مسلمان، بر چسب انحراف ميزنند و طبيعي است كه در اين ماجرا، سهم شيعيان به جهت پايبندي آنان به اسلام راستين، بيش از ديگران باشد.
شيعه را همانند يهود و نصارا دانستن
وهّابيّت عربستان ـ كه خود را نمايندهي تمام اهل تسنّن قلمداد كرده و به جاي تحكيم وحدت در پي تشديد تفرقه است ـ مينويسد:
التقريب بين الرافضة و بين أهل السُّنّة غير ممكن... كما انّه لايمكن الجمع بين اليهود و النَّصاري...(1)
تقريب بين رافضه2 و اهل تسنّن غير ممكن است... به همان صورت كه تقريب بين يهودي و نصارا معنا ندارد.
كافر خواندن شيعيان
اي كاش كار به اينجا ختم ميشد كه شيعيان را با يهود و نصارا مقايسه كنند. رؤساي وهّابيّت در پاسخ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مجموع فتاوي 5: 156، عبدالعزيزبنعبداللّه بنباز.
2 . رافضه به معناي جدا شده و خارجشدهي از دين است و اين اتّهامي است كه دشمنان به شيعيان اهل بيت عليهمالسلام نسبت ميدهند.
سؤالي، چنين فتوا ميدهند:
إذا كان الأمر كما ذكر السائل من أن الجماعة الَّذين لديه من الجعفريّةيدّعون علـيّاً و الحسن و الحسين و سادتهم، فهم مشركون، مرتدون عن الاسلام، لايحل الأكل من ذبائحهم، لانّها ميتة ولو ذكروا عليها اسم اللّه.(1)
اگر مطلب همان است كه سؤالكننده ميگويد (يعني) گروهي در اطراف او از فرقهي جعفري (و مذهب شيعه) زندگي ميكنند كه علي، حسن، حسين و بزرگان (و اولياي الهي خويش) را ميخوانند، پس اين افراد مشرك بوده و از اسلام خارج شدهاند و خوردن گوشت ذبح شده توسّط آنها حلال نيست؛ چرا كه (حكمِ آن، حكمِ) مردار است، حتّي اگر اسم خدا بر آن جاري شده باشد!!
... من دعائهم علـيّاً و الحسن و الحسين و نحوهم فهم مشركون شركاً أكبر يخرج من ملّة الاسلام، فلايحل أن نزوجهم المسلمات و لايحلّ لنا أن نتزوج من نسائهم... «و لاتَنْكِحوا المـُشْرِكاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ»2.3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء 2: 264، فتواي شمارهي 1661، زير نظر عبدالعزيز بن عبداللّهبنباز.
2 . بقره: 221.
3 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والافتاء 2: 264 ـ 265، فتواي شمارهي 3008.
... و كساني كه علي و حسن و حسين را ميخوانند پس آنها آلوده به شرك اكبر و بزرگتر محسوب ميشوند و از جمع مسلمانان خارج ميگردند. در نتيجه ازدواج زنان مسلمان (با مردان آنها) جايز نيست و حلال نيست كه از زنان (شيعه) همسر گزيند (چرا كه آيه ميفرمايد:) «و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا مؤمن شوند».
با چنين عقايدي كه در كتابهاي گوناگون چاپ و منتشر ميگردد، آيا آرزوي وحدت، خيالي واهي نخواهد بود و اميد يكدلي و همدلي به سرابي بيارزش، بدل نخواهد گرديد؟
در جهاني كه پيوسته سخن از اتّحاد ميرود و كشورها با عقايد گوناگون و زبانهاي مختلف، براي رسيدن به قدرت بيشتر دست به اتّحاد ميزنند، آيا الگويي اسلامي براي اين امر وجود ندارد؟ به زعم وهّابيان آيا به راستي مسلمانان ـ همانند جامعهي اروپا يا كشورهاي آسياي جنوب شرقي ـ نميتوانند با يكديگر متّحد شوند؟ به راستي نميتوان به جاي لغات مشرك و كافر از واژگان ديگري براي كساني كه كتاب، قبله و پيامبر مشتركي دارند، استفاده كرد؟
اتّهامهاي خندهآور به شيعه
فردي كه كارش اتّهام به اين و آن است، به جهت دوري از حقّ و حقيقت، گاهي به دامان سخنان
مضحك و حكايات فكاهي ميافتد.
وهّابيّان امروز ـ به پيروي از ابنتيميه حرّاني (متوفّاي 728 هـ ) ـ به سخنان عجيب و غريبي روي ميآورند و از شدّت دشمني، گويي نميفهمند چه ميگويند و كار به سخنان سخيف و خندهآور منتهي ميشود. آنجا كه رهبر يك گروه ـ ابنتيميه ـ به اين اتّهامات واهي متوسّل شود، تكليف پيروان او معلوم است.
اتّهامي خندهآور از ابنتيميه
او مينويسد:
از حماقتهاي شيعه آن است كه آنان از گفتن عدد «10» كراهت دارند و براي خانهي خويش [به جهت بد بودن با لفظ 10] ده ستون درست نميكنند و [يا در باغ و مزارعشان] ده درخت نميكارند... و از عجايب است كه شيعيان لفظ «9» را دوست دارند.(1)
وي حتي در جلد بعد كتابش ادعا ميكند:
از تعصب شيعيان اين است كه آنها نميگويند: «10» بلكه ميگويند: «9 و 1».(2)
اين سخنان عجيب و اتهامهاي نابهجا، امروزه نيز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . منهاج السنّة 1: 9.
2 . همان 2: 143.
پيگيري ميشود.
اتّهامهاي فكاهي و ترفندهاي امروزين
چند سالي است كه كتابي به زبان فارسي بين حاجيان توزيع ميشود كه در آن ادّعا شده است:
هنوز بعضي شيعيان معتقدند كه اهل سنّت دُم دارند.(1)
جاي بسي تعجّب است كه چنين جملاتي در كتبي كه اسم «تحقيق نو» و «بررسيهاي جديد» را يدك ميكشد، خودنمايي ميكند. به نظر ميرسد تفرقهافكنان وهّابي به جاي بررسي متون كتب والاي شيعي و مراجعه به منابع اصيل تشيّع براي شناسايي اين فرقهي ناجيه، به تماشاي فيلمهاي هاليوودي و خواندن رمانهاي تخيّلي مانند «هري پاتر» و «ارباب حلقهها» مشغولاند كه چنين جملات خندهآوري را به شيعه نسبت ميدهند.
همان نويسنده در راستاي ايجاد تفرقه ادّعا كرده است:
اگر كسي [از شيعيان] خواسته باشد يكي را دشنام دهد و خشم خودش را بر او فرونشاند، ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اهل بيت از خود دفاع ميكنند: 142، مؤلّف دكتر حسين موسوي، مترجم جواد منتظري، بهار 1381. اين كتاب، بهصورت رايگان بين حجّاج توزيع ميشود.
استخوان سنّي در گور پدرت باد و از اين قبيل حرفها.(1)
و باز براي تفرقهي بيشتر، شيعيان را متّهم ميكند كه اهل سنّت را نجس ميدانند؛ آنگاه خود را شيعه و مرجع تقليد و عالمي بزرگ در نجف جا ميزند و داستان زير را از قول پدر شيعهي خود حكايت ميكند كه:
پدرم دستور داد رختخواب [مهمان سنّي] را بسوزانند و ظرفهايي كه در آنها غذا خورد خوب بشويند چون شيعيان معتقدند كه سنّي به حدّي نجس است كه اگر هزار بار هم شستوشو داده شود، پاك نميشود.(2)
جاي شكر باقي است كه پدر مؤلّف به شكستن و چالكردن ظروف غذايي كه آن سنّي از آنها استفاده كرده بود، دستور نداده است و امر نكرده كه خاكستر رختخواب را به باد دهند و زميني كه رختخواب بر آن قرار داشته را خاكبرداري كنند! و داستانپردازي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مدرك قبل، همچنين رجوع كنيد به صفحات 37، 49، 50، 55، 57، 61، 67، 83، 91، 96، 109، 110، 111، 131، 143، 154، 155، 169، 170، 176، 177 همان كتاب تا به ميزان حقجويي و حقطلبي نويسنده و مترجم پي ببريد. نويسندهاي كه سن او بين 79 تا 210 سال در نوسان است و عليرغم اين كه خود را مرجع تقليد و عالم 90 ساله معرّفي ميكند اسم امامان شيعه را نيز بلد نيست!! ر.ك. كتاب دفاع از اهل بيت رسول خدا، روششناسي شبههپراكني در كتاب "اهل بيت از خود دفاع ميكنند".
2 . همان: 142 و 143.
نويسنده، در حدّ شكستن ظروف و آتشزدن رختخواب به پايان رسيده است!!
در هيچ رسالهي فارسي يا عربي موجود ـ كه اينك در دست همگان است ـ برادران سنّي مذهب، نجس محسوب نميشوند، چه برسد به اينكه رختخواب مورد استفادهي او به آتش كشيده شود يا ظروف غذاي او به اين شكل افراطي شستوشو گردد!
به اين ترويج كنندگان تفرقه ـ كه نميخواهند وحدت بين شيعه و سنّي را ببينند ـ پيشنهاد ميكنيم، قبل از نوشتن يك كتاب، اگر وقت بررسي كتابهاي شيعيان را ندارند، حدّاقل در كوچه و بازار مناطق شيعهنشين قدم بزنند تا تحقيقات آنان از استحكام بيشتري برخوردار باشد!
هر دَم از اين باغ بري ميرسد
از سال 85 شمسي كتابهاي فراواني به زبان فارسي به رايگان در اختيار زائران مكّه و مدينه قرار ميگيرد.
در يكي از اين كتابها نويسنده ادّعا ميكند:
دانشجوي رشتهي پزشكيِ دانشگاه شهيد بهشتي در تهران بوده و در عين حال در درسهاي حوزوي و در كلاسهاي خارجِ فقه در قم نيز شركت داشته است. وي در هر دو زمينه با موفّقيّت و پشتكار فعّاليّت ميكند تا آنجا كه «آقاي
وحيد خراساني» او را براي تبليغ به مناطق سنّينشين ميفرستند. وي مدّعي است با اينكه در خانوادهاي شيعي رشد و نمو يافته است، پس از آشنايي با منابع سنّي، به مذهب آنان گرايش پيدا كرده و در نهايت وهّابيّت را انتخاب ميكند.(1)
اين نويسندهي دانشپژوه كه كتابش بيشتر شبيه به قصّه و رمان است تا يك كتاب علمي، در كلّ كتاب 200 صفحهاي خود، تنها در يكجا نام يك كتاب و نويسندهاش را ميآورد!
«نهج البلاغه»
و در كمال تعجّب نام نويسنده را «شيخ رضي ملعون» معرّفي ميكند و ادّعا ميكند كه چندين هزار حديث دروغي را در نهجالبلاغه جعل كرده است!!2
عجيب است شخصي كه خود را با عنوان «حجّةالاسلام» بر روي جلد كتاب معرّفي كرده و تحصيلات دانشگاهي دارد و در كلاسهاي خارجِ فقه مراجع بزرگوار قم شركت ميكند، نميداند كه نهجالبلاغه تأليف «سيّد رضي» است و نه «شيخ رضي» و نميداند كه اين كتاب مورد قبول سنّي و شيعه است تا آنجا كه برخي از اهل تسنّن بر نهجالبلاغه شرح نوشتهاند.
... و يا در كتاب ديگري باز هم فردي كه ادّعا ميكند شيعه بوده و در نهايت وهّابي شده است،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . چگونه هدايت يافتم؟، رادمهر، چاب 1385ش.
2 . همان: 59.
مينويسد:
شيعيان در معالجهي فرزندان خود، زماني كه از مداواي پزشك و دعاي علماي شيعه نتيجه نميگيرند، به سراغ سنّيها ميروند تا دعاي آنان براي معالجه اثر كند؛ چون نزد شيعه شايع است:
«شيطان را فقط شيطان بيرون ميراند.» (يعني دعا خواندن سنّي كه مصداق شيطان است، براي معالجهي بيماري كه از شيطان سرچشمه گرفته، مفيد است.)(1)
دست بر قضا، دعاي آن عالِم سنّي اثر ميكند و بيمار ميفهمد كه حق با وهّابيّت است!!
... و بالأخره عجيبترين ترفند در برخي از كتابهاي توزيعشده در مكّه و مدينه، استفاده از نام بزرگان شيعه براي فريب خوانندگان فارسيزبان است. براي مثال بر روي جلد، در مقابل عنوان نويسنده يا مترجم، نام «جعفر سبحاني» يا «مرتضي عسكري» خودنمايي ميكند. اين دو بزرگوار، از علماي مشهور شيعه در زمان حاضر هستند و بهكار بردن چنين نامهايي، براي جلب توجّه مخاطبان، جز فريب خواننده، هدفي را دنبال نميكند.
آيا كساني كه ادّعاي هدايت مردم را دارند، ميتوانند به هر وسيلهاي براي رسيدن به هدف دست دراز كنند: دروغ، فريب، اتّهام...؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آنگاه كه صحابه را شناختم، القصيبي، چاپ 1385ش.