بخش 4 بخش 4 بخش 4 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 4 بخش 4 بخش 4 بخش 4 بخش 4

بخش 4

فصل پنجم: مسلمانان مسلمانان جان مسلمانان محترم است نمونه‌هایی از عطوفت اسلامی رأفت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) باران رحمت حسینی (علیه السلام) وهّابیان، مکّه و مدینه را بستر تفرقه کرده‏اند برچسبی به نام شرک نتایج سخنان افسارگسیخته خشونت در پی خشونت تحریف معنای اجماع مسلمانان و دروغی بزرگ برای مباح کردن خون مسلمانان زیارت و شفاعت اختلاف دیدگاه اهل‏تسنّن با وهّابیان خلاصه‏ی سخن تحریف معنای #171;تمامی مسلمانان#187; شیعه ستیزی ، چرا؟ شیعه را همانند یهود و نصارا دانستن کافر خواندن شیعیان اتّهام‏های خنده‏آور به شیعه اتّهامی خنده‏آور از ابن‏تیمیه اتّهام‏های فکاهی و ترفندهای امروزین هر دَم از این باغ بری می‏رسد


67


فصل پنجم : مسلمانان


69


مسلمانان

جان مسلمانان محترم است

فطرت پاك خدادادي، جان و مال انسان‏ها را محترم مي‏شمارد. با اين نگاه، قطعاً حريم مسلمانان، جايگاهي به مراتب بالاتر خواهد داشت. دين اسلام كه ديني فطري و بر نهاد پاكِ آدمي بنيان نهاده شده، بر اين مهم اشاره دارد.

ديني كه « به خوبي‏ها امر و از بدها نهي مي‏كند» به جان، مال و ناموس اهل اسلام، توجّهي خاص و ويژه دارد. در اين ميان رفتار بزرگان دين با دشمنان خويش، بهترين گواه بر اين مدّعاست.

جاي بسي تأسّف است كه وهّابيان همان‏گونه كه در توحيد، نبوّت، امامت،... از معاني اسلامي دور افتاده‏اند، ارزش مسلماني را نيز درك نكرده‏اند. آن‏ها در اين زمينه راهي برخلاف راه خدا، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ائمّه‏ي اطهار: طي مي‏كنند. به نمونه‏هاي زير كه براي مقايسه‏ي مكتب اهل بيت (عليهم السلام) با روش وهّابيّت انتخاب شده است، دقّت نماييد:


70


نمونه‌هايي از عطوفت اسلامي

رأفت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) بر قاتلان خويش

در ماجراي جنگ تبوك در سال نهم هجري در آن زمان كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در اوج قدرت بود و با فتح مكّه، كلّ شبه جزيره‏ي عربستان را در اختيار داشت، گروهي از اصحاب ايشان به طمع رسيدن به مقام و حكومت، در راه بازگشت از منطقه‏ي تبوك، درصدد بودند در گردنه‏ي كوهي در بين مسير، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) را ترور كرده و از بالاي كوه به دره افكنند.(1)

امّا به لطف الهي اين ترور، نافرجام ‏ماند و منافقان شناسايي ‏شدند؛ اما پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه مظهر رحمت بر عالميان است، از كشتن آن‏ها صرف‏ نظر مي‏كنند.

آن حضرت در اين‏باره فرمودند:

[من آنان را نخواهم كشت زيرا] از اين كه مردمان بگويند محمّد [ (صلّي الله عليه وآله) ] پس از آن‏كه از جنگ با كافران [در بدر، احد و خندق و...] آسوده شد، دست به قتل اصحابش زد، كراهت دارم. [و اين رفتار، سيره‏ي پيامبران (عليهم السلام) نيست.]

اصحاب ايشان گفتند: اي رسول خدا اين‏ها [منافق‏اند و] اصحاب نيستند! پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمودند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين ماجرا در تاريخ به نام "ماجراي عقبه‏ي تبوك" و عاملان اين خيانت به "اصحاب عقبه" مشهورند. براي بررسي بيشتر ر. ك: فروغ ابديّت، جعفر سبحاني، ج 2، فصل غزوه‏ي تبوك؛ تاريخ پيامبر اسلام: 593، محمّد ابراهيم آيتي.


71


مگر به يگانگي خدا و رسالت من شهادت نمي‏دهند؟ اصحاب گفتند: آري. پس پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمودند: [خداوند متعال] از قتل اين افراد مرا نهي كرده است.(1)

چنين رفتاري از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در ماجراي فتح مكّه نيز مشاهده شده است. ايشان پس از آن‏كه اين شهر را بدون خونريزي فتح كردند، امان عمومي دادند. مشركان مكّه قبل از هجرت با آزار فراوان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ، خاطر آن حضرت را مكدّر و ناراحت مي‏كردند و برخي حتّي با ريختن زباله و فضولات حيوانات بر سر آن حضرت، ايشان را آزرده مي‏ساختند. هم اينان سه سال پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ديگر مسلمانان را در شِعب ابي‏طالب‏ـ درّه‏اي در اطراف مكّه ـ در شرايطي سخت زنداني كردند. در هنگام هجرت نيز مشركان، قصد كشتن پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را كرده و در سال‏هاي بعد از هجرت، بارها به جنگ با پيامبر (صلّي الله عليه وآله) برخاستند. حتّي در جنگ اُحُد آن حضرت را مجروح كردند و دندان ايشان را شكستند... امّا تمامي اين جسارت‏ها سبب نگرديد كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به هنگام قدرت، از ايشان انتقام بگيرد. آن ‏حضرت فرمودند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مغازي واقدي 3: 1042 ـ 1044؛ تفسير روح البيان 3: 467؛ سنن الكبري (:بيهقي) 9: 32 ـ 33؛ زاد المعاد 3: 8 ـ 9؛ الدرُّ المنثور 3: 259 ـ 260؛ ابن كثير، التفسير 4: 122؛ التاريخ 5: 20؛ السيرة 4: 36.


72


به راستي كه بد همسايگاني براي رسول خدا بوديد؛ برويد كه شما آزاد شدگان‏ايد.(1)

باران رحمت حسيني (عليه السلام) بر حرّ بن يزيدِ رياحي

حُرّـ فرمانده‏ي سپاه ابن‏زيادـ كه اوّلين بار راه را بر امام حسين (عليه السلام) بست و به يك معنا مسبّب تمام حوادث بعدي در كربلا بود، آن هنگام كه پشيمان گرديد بلافاصله توبه‏اش از سوي امام پذيرفته شد و الگويي جاويدان براي گناه‏كاران گرديد تا به هنگام ندامت به درگاه الهي اولياي خدا: پناه آورند.

وانحاز الحرّبن‏يزيد الَّذي كان جعجع بالحسين إلي الحسين فقال له: قد كان مني الَّذي كان و قد أتيتك مواسياً لك بنفسي، افتري ذلك لي توبةً ممّا كان منّي؟

قال الحسين: نعم، إنّها لك توبة، فابشر، فأنت الحرّ في الدّنيا و أنت الحرّ في الآخرة إن شاءاللّه‏.(2)

حرّ بن ‏يزيد كه راه را بر امام حسين بسته بود، پيش آن حضرت آمد و گفت: همانا از من كاري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ يعقوبي 2: 60، چاپ بيروت، 1379.

2 . اخبار الطّوال، دينوري (م 281): 254؛ نعيّة الطلب، ابن العديم (م 660) 6: 2628؛ الحسين بن علي، ابن‏العديم: 87 . براي بررسي بيشتر ر. ك. موسوعة الامام الحسين 3: 388 ـ 415، دفتر انتشارات كمك آموزشي.


73


سر زد و اكنون آمده‏ام تا جان خود را فداي تو كنم. آيا معتقدي كه اين جانبازي موجب پذيرفته‏شدن توبه‏ي من خواهد بود؟

امام حسين فرمود: آري همين توبه‏ي تو است. بر تو مژده باد كه تو به خواست خداوند در دنيا و آخرت آزادي.(1)

آري، سيّدالشّهداء (عليه السلام) نه تنها جمله‏اي در نكوهش او نفرمودند، بلكه او را ستوده و بشارت دادند.

وهّابيان، مكّه‌و مدينه را بستر تفرقه كرده‏اند

با كمال تأسّف، وهّابيان به جاي قدم گذاردن در وادي اسلام و پيروي از اولياي الهي، هم‏چون خوارج شده‏اند و هر كس را كه به اعتقاد آن‏ها معتقد نباشد با عنوان و برچسب «مشرك»2 مي‏رانند و مال و جان او را ـ هر چند مسلمان باشد ـ هدررفته مي‏دانند. دريغ كه اين پايان ماجرا نيست و معتقدند چنين مشركاني بايد از صفحه‏ي روزگار حذف گردند تا اسلامِ ظاهري وهّابيان كه روح عطوفت در كالبد آن نيست، ترويج گردد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ترجمه اخبار الطّوال: 302 ـ 303.

2 . بسياري افراد اعمال شـرك‏آميزي انجام مي‏دهند كه شرك آشكار نيست و آنان را از دين اسلام خارج نمي‏كند. براي مثال، هر گناه نمونه‏ي روشني از اين گونه شرك ـ شرك خفي ـ است. امّا وهّابيان ديگران را مشرك به شرك جلي و آشكار مي‏دانند كه مال، جان و ناموس چنين فردي از سوي آنان مباح و هدر رفته است.


74


مشرك خواندن مسلمانان، دست‏مايه‏ي فتواهاي فراواني نزد وهّابيّت عربستان شده است. اينان با انتشار كتاب‏ها و جزوات، اين عقيده‏ي مسموم را ترويج مي‏كنند و خون چنين مشركاني را مباح مي‏شمارند. صد افسوس كه در اين كار ـ به زعم خويش ـ خود را مأجور نيز مي‏بينند و مستحقّ پاداش و اجر اُخروي مي‏دانند.

برچسبي به نام شرك

«براي هيچ كس جايز نيست كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نيازمندي‏هاي خويش را بخواهد... و خواستن چنين اموري از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) شرك است.»1

«عبدالعزيز بن‏ عبداللّه بن‏ باز» بزرگ‏ترين مفتي عربستان (متوفّاي سال 1421 هـ ق) توضيح بيشتري در اين زمينه مي‏دهد:

... و أشد من هذه المنكرات و أعظم منها: دعاء الأموات والاستغاثة منهم... رجاء ان يشفعوا لداعيهم عنداللّه‏... و هذا من الشِّرك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . راهنماي حج و عمره (فارسي): 88، ترجمه‏ي فضل ربي ممتاززاده. چاپ 1418 هـ ق. اين كتاب به زبان عربي و انگليسي هم در ايّام حج به‏صورت رايگان توزيع مي‏شود. چاپ بيست و پنجم به زبان عربي و چاپ بيست و سوم اين كتاب به زبان انگليسي در سال 1425 هـ ق (1383 هجري شمسي و 2005 ميلادي) در مكّه و مدينه توزيع شده است.


75


الأكبر الَّذي حرّمه اللّه‏.(1)

و از شديدترين زشتي‏ها و بزرگترين آن‏ها عبارت است از: خواندن مردگان و پناه بردن به آنان... و اميد به اين كه آن اموات [منظور اصلي رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) ، ائمّه‏ي بقيع (عليهم السلام) و شهداي اُحد هستند] نزد خدا ايشان را شفاعت كنند... پس اين شرك اكبر و بزرگ‏تر است كه خداوند آن را حرام كرده است.(2)

و دست آخر همين عالم بزرگ و تأثيرگذار (عبدالعزيز بن‏باز) ـ كه بايد بفهمد چه مي‏گويد و آن‏چه مي‏گويد چه تأثيري خواهد داشت3 ـ حكم قتل اين معتقدان به شرك اكبر4 (!!) را صادر مي‏كند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التحقيق و الايضاح (عربي) نوشته‏ي عبدالعزيز بن‏باز چاپ سي و دوم، سال 1421 هـ ق. ناشر: رياست اداره‏ي بحث‏هاي علمي و فتاوا؛ همين كتاب از طرف ناشر ديگر يعني وزارت فرهنگ اسلامي و اوقاف عربستان (چاپ بيست و دوم) در سال 1425 بين حجّاج توزيع گرديد. اين كتاب به زبان‏هاي اردو، بنگالي، انگليسي و... نيز چاپ شده است.

2 . اين اعتقاد را حتّي اهل تسنّن نيز قبول ندارند و تنها وهّابيان با پشتوانه‏ي پول نفت آن را ترويج مي‏كنند. عالمان فراواني از اهل تسنّن در ردّ وهّابيّت كتاب نوشته‏اند. در اين زمينه به "پي‏نوشت" انتهاي كتاب مراجعه كنيد.

3 . در تأثير سخن اين عالم همين بس كه در حجّ واجب هر سال جزوات و كتب او به صورت ميليوني و رايگان به زبان‏هاي مختلف بين حجّاج توزيع مي‏شود و در مساجد كشورهاي حوزه‏ي خليج فارس اين كتاب‏ها به فراواني وجود دارد.

4 . همان‏گونه كه مي‏دانيم عبدالعزيز بن باز اين اعتقاد را از محمّدبن عبدالوهّاب گرفته است. اوّلين كساني كه به محمّدبن عبدالوهّاب اعتراض كردند پدر و برادرش بودند تا آن‏جا كه سليمان بن عبدالوهّاب‏ـ يعني برادر وي‏ـ دو كتاب در رد وهّابيّت نوشته است: "فصل الخطاب في الرد علي محمّد بن عبدالوهاب" و "الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابية". جالب آن است كه در فصل اوّل كتاب اخير، سليمان برادر خويش را متّهم كرده است كه مسلمانان را كافر و مشرك مي‏خواند.


76


بر سلطان و حاكم واجب است آن كس را كه به شرك اكبر شناخته مي‏شود توبه دهد و اگر توبه كرد [ كه از شرك پاك شده است و مشكلي نيست] در غير اين صورت، بايد كشته شود.(1)

با چنين ديدگاه، چه جايي براي وحدت مسلمانان باقي خواهد ماند!

نتايج سخنان افسارگسيخته:

خشونت در پي خشونت

با كمال تأسّف اين فتواهاي به ظاهر شرعي و افسارگسيخته كه در مكّه و مدينه ـ جايگاه اصلي وحدت تمامي مسلمانان جهان ـ منتشر مي‏شود در گوشه و كنار جهان اسلام به صورت عملي نيز اجرا گرديده و مي‏گردد.

گروهك سپاه صحابه در پاكستان، القاعده و طالبان در افغانستان... كه با حمايت مادّي و معنوي وهّابيان تغذيه مي‏شوند بر اساس چنين اعتقادها و بر مبناي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة و الافتاء 1: 122، فتواي 6208، زير نظر عبد العزيز بن ‏عبداللّه‏ بن‏باز، چاپ 1411. هم‏چنين به صفات 111 و 133 و 134 همين كتاب مراجعه كنيد.


77


اين‏گونه فتاوا به اعمالي دست ‌زدند كه با مشاهده‏ي آن، براي بينندگان، از اسلام جز ترور، قتل و جنايت مفهوم ديگري برداشت نمي‏شود.

جاويد پاراچه (يكي از رهبران سپاه صحابه): جوانان هوادار انجمن سپاه صحابه، بايد هزينه‏ي ازدواج خود را صرف خريد سلاح كرده و با قتل شيعيان، به همسران آن‏ها دست يابند. هفته‏نامه‏ي كيهان هوايي 17/7/70

حمله‏ي افراد مسلح به دو مسجد در كراچي و به شهادت رسيدن بيست نمازگزار شيعه... روزنامه ايران 8/12/73

(در پاكستان) شش مهاجم (سپاه صحابه) سوار بر يك وانت، اجتماع حدود چهل شيعه را به رگبار بستند... روزنامه ايران 30/5/75

دوازده تن از شيعيان كابل به بدترين وجه مُثله شدند. كيهان هوايي 21/3/76

طالبان هم‏چنين غنيمت گرفتن زنان شيعه را نيز آزاد اعلام كرده است. روزنامه‏ي زن 2/6/77

گروه طالبان پس از تصرّف مزار شريف (از شهرهاي شيعه‏نشين افغانستان)، تعداد زيادي زن و دختر جوان را از بين زنان و دختران انتخاب كرده و به عنوان كنيز به همراه خود برده و بقيّه‏ي آنان را به شهرهاي مختلف انتقال دادند. روزنامه‏ي قدس 29/6/77

ملا محمّد عمر ـ رهبر طالبان ـ فتوايي صادر كرده است كه كشتن شيعيان جنايت نيست؛ چون آن‏ها كافر هستند. روزنامه‏ي زن 20/8/77


78


طالبان وارد حسينيّه‏هاي شيعيان شده، عَلَم‏ها را شكستند و به مقدّسات توهين كردند. دست‏هاي شيعيان را با پارچه‏هاي سياهي كه حسينيّه‏ها با آن پوشش داده شده بود بستند و سپس آنان را تيرباران كردند. هفته‏نامه‏ي عاشورا 19/9/77

با برچيده ‏شدن پايگاه وهّابيّت در پاكستان و افغانستان، اينك اين خشونت‏ها در عراق و اردن و... پي‏گيري مي‏شود و هر روز شاهد حمله‌ي گروه‏هاي افراطي وهّابي تحت رهبري امثال اسامه ‏بن ‏لادن، ايمن الظّواهري، ابومُصْعب زرقاوي و ديگر رؤساي بلندپايه‏ي القاعده هستيم كه حتّي به برادران اهل تسنّن نيز رحم نمي‏كنند و با حملات انتحاري، انسان‏هاي بي‏گناه و مسلمان و به خصوص زائران حرم مطهّر ائمّه‏ي هدي:، نمازگزاران مساجد و اجتماع شيعيان را در عزاداري‏ها و مراسم مذهبي به خاك و خون مي‏كشند.

به راستي با چنين طرز تفكّر و رفتاري، آيا از مسلماني نشاني باقي خواهد ماند؟

آيا فطرت‏هاي پاك، با اين نحوه‏ي برخورد به سوي اسلام گرايش پيدا مي‏كنند؟ آيا حج كه جايگاه وحدت است ـ با ترويج چنين عقايد و كتبي ـ پايگاه تفرقه نخواهد شد؟


79


تحريف معناي اجماع مسلمانان و دروغي بزرگ براي مباح كردن خون مسلمانان

طرز فكر اشتباه، يك خطا است؛ امّا دروغ‏پراكني براي اثبات اين طرز فكرِ اشتباه، خطاي بزرگتري است. به ويژه كه بار ديگر مدّعيان اين ادّعاي كذب، نظر خود را نظر همه‏ي مسلمانان بدانند كه در اين صورت، تمام اهل اسلام را آلوده به آن اعتقاد باطل جلوه مي‏دهند.

اين رفتار از سوي سياستمداران و كساني كه هدف را توجيه‏گر وسيله مي‏دانند، به خوبي اعمال مي‏شود. جالب است بدانيد «گوبلز» وزير تبليغات هيتلر براي گسترش عقايد جنگ‏طلبانه‏ي خويش و ديگر رهبران آلمان نازي مي‏گفت: «دروغ هرچـه بزرگ‏تر بـاشد و در سطح وسيع‏تري پخش گـردد، راحت‏تر پذيرفته مي‏شود.» گويا وهّابيان به جاي پيروي از رهبران اسلام و اولياي الهي، امثال گوبلز را الگو قرار داده‏اند و از اين ترفند بهره گرفته‏اند!

آن‏ها نه تنها دروغ‏سازي مي‏كنند بلكه آن دروغ را به تمامي مسلمانان و عالمان دين اسلام نسبت مي‏دهند و آن را اجماع مسلمانان قلمداد مي‏كنند. در يكي از كتاب‏هايي كه در ايّام حج توزيع مي‏شود، چنين آمده است:

كسي كه بين خود و خداوند متعال واسطه‏ها قرار


80


دهد... و از آن‏ها شفاعت خواسته... به اجماع امّت كافر مي‏شود.(1)

باز در كتاب ديگري چنين مي‏نويسند:

كسي كه بين خود و بين خدا واسطه قرار دهد... و از او شفاعت بطلبد... چنين اشخاصي، اجماع علما و دانشمندان اسلام بر كفر آنان است.(2)

چنان‏كه مي‏بينيم وهّابيان ادّعا مي‏كنند: «شفاعت‏خواهي نزد بارگاه اولياي الهي و حتّي شخص رسول خدا و ائمّه‌ي بقيع، شرك اكبر است و چنين عملي از هر فردي سر بزند، به اجماع دانشمندان مسلمان و امّت اسلام كافر خواهد شد.»

اين كه اجماع ياد شده در كجا تحقّق يافته روشن نيست؛ چرا كه اوّلاً ميليون‏ها شيعه جزو امّت اسلام هستند و معتقدند نه تنها توسّل به نبي مكرّم اسلام و شفاعت‏خواهي از او شرك اكبر نيست، بلكه از بهترين اعمالي است كه يك زائر مي‏تواند در سفر حج انجام دهد كه در كمال تأسّف اين مطلب، در كتبي كه به رايگان در سفرهاي حج و عمره توزيع مي‏شود، مورد تخطئه قرار گرفته است. مطالب چنين كتاب‏هايي نه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . راهنماي حج و عمره: 88 .

2 . نواقض اسلام (فارسي): 7 ـ 8، نوشته‏ي عبدالعزيز بن‏باز، ترجمه‏ي اسحاق ‏بن ‏عبداللّه‏ دبيري العوضي، سال 1421 هـ ق. اين كتاب به زبان‏هاي گوناگون از جمله فارسي و عربي در ايّام حج در عربستان توزيع مي‏شود.


81


تنها با اعتقاد شيعيان ناسازگار است بلكه با چهار فرقه‏ي اهل تسنّن نيز سنخيّت ندارد. در اين خصوص به بررسي ديدگاه مذاهب چهارگانه‌ي سنّيان مي‏پردازيم:

زيارت و شفاعت:

اختلاف ديدگاه اهل‏تسنّن با وهّابيان

برخلاف آن‏چه وهّابيان ادّعا كرده‏اند، زيارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و شفاعت‏خواهي از آن وجود مقدّس، مورد قبول و احترام تمامي اهل تسنّن است.

در اين‏باره، در كتابي كه فقه مذاهب چهارگانه‏ي سنّيان را مقايسه كرده است، چنين مي‏خوانيم:

لا ريب في ان زيارة قبر المصطفي من أعظم القرب و أجلها شأناً... فيقف عند رأسه الشريف مستقبل القبلة... ثم يقول: السَّلام عليك يا نبيّ اللّه‏ و رحمة اللّه‏ و بركاته أشهد أنّك رسول اللّه‏... و يبلغه سلام مَنْ اوصاه فيقول: السّلام عليك يا رسول اللّه‏ من فلان بن فلان يستشفع بك إلي ربّك فاشفع له و لجميع المسلمين.1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 365 ـ 366، تأليف عبدالرحمان الجزيري، چاپ دارالكتب العلميّه بيروت. در اين كتاب فقه چهار مذهب فقهي سنّي (حنفي، حنبلي، شافعي و مالكي) مورد بررسي قرار گرفته و مقايسه شده است. مطلب بالا مورد اتّفاق چهار مذهب سنّي است.


82


شك نيست كـه زيـارت قبر (رسول خدا) حضـرت محمّد مصطفي [ (صلّي الله عليه وآله) ] از بزرگ‏تـرين راه‏هـاي نـزديكي به رحمت خداوند است و شأن اين زيارت نيز بسيار والاست... پس در بالاي سر مبارك رو به قبله بايست ... و بگو: شهادت مي‏دهم كه تو رسول خدايي... و سلام هر كس را كه به تو سفارش كرده است برسان و بگو: سلام بر تو اي رسول خدا از فلان پسر فلان كه از تو طلب شفاعت مي‏كند به سوي پروردگارت؛ پس او را شفاعت كن و تمام مسلمانان را نيز شفاعت نما.

اين اعتقاد، اعتقاد عموم اهل تسنّن است. قاضي عياض از علماي سنّي مي‏نويسد:

مالك‏ بن ‏انس، بزرگ مالكيان در پاسخ خليفه‏ي عبّاسي كه سؤال كرده بود: [براي حاجت‏خواهي] رو به قبله كنم يا رو به‏سوي رسول خدا آورم؟ گفت: رو بـه سـوي رسول خدا كن و از او شفاعت بخواه تا خـدا تو را شفاعت كند [مگر نشنيده‏اي كه] خداوند مي‏فرمايد: «اي پيامبر، اگر آنان كه به گناه بر خود ستم كردند، به نزد تو مي‏آمدند كه براي آنان از خدا طلب بخشش كني و تو بر ايشان استغفار مي‏كردي، به تحقيق كه خداوند را پذيرنده‏ي توبه و مهربان مي‏يافتند»1.(2)

شرنبلالي حنفي در كتاب خويش «مراقي» در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء: 64.

2 . الغدير 5: 135.


83


زيارت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) اين گونه سفارش مي‏كند:

سلام بر تو اي آقاي من، اي رسول خدا، سلام بر تو اي نبيّ الهي... من از راه دور آمده‏ام بـه قصد زيارت تـو براي اين‏كه به شفاعت شما نائل شوم...(1)

عَدْوِي حَمزاوي مالكي در همين زمينه مي‏گويد:

بهترين آن‏چه در اين مكان شريف مي‏توان گفت، چنين است: اي رسول خدا، ما ميهمان و زائرين تو هستيم. به نزد تو آمديم براي اين كه حقّ تو را به‏جاي آوريم و با زيارتت متبرّك شويم و از تـو طلب شفاعت كنيم؛ از آن‏چه كه پشت ما را خميده است و قلبمان را تاريك كرده است.(2)

نمونه‏هايي اين چنين در مدارك سنّيان به فراواني يافت مي‏شود و نشان مي‏دهد كه اهل تسنّن توسّل و شفاعت را از اعتقادهاي راستين مي‏شمرند و بر اين نكته اجماع دارند.

* * *

از كساني كه خود را «خادمُ الحَرمينِ الشّريفين؛ خدمت‏گزار دو حرم شريف» مي‏دانند، انتظار مي‏رود كه اگر مسلماني را دشمن خويش مي‏دانند، حدّاقلِ انصاف و حق‏مداري را درباره‏ي او رعايت كنند و با استدلال منطقي و قرآني به نقد آنان بپردازند. احترام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغدير، ج 5 : 139.

2 . همان: 141، به نقل از كنز المطالب :216.


84


صاحب كعبه ايجاب مي‏كند كه از نشر سخنان غير واقعي، آن هم عليه گروهي از مسلمانان خودداري شود و با عناويني مانند شرك و كفر، مسلمانان و به خصوص شيعيان متّهم نشوند.

خلاصه‏ي سخن

1ـ توسّل و واسطه قرار دادن نبي مكرم اسلام و شفاعت‏خواهي از اولياي الهي، اعتقادِ عموم شيعه و اهل تسنّن است و تنها وهّابيان با اين اعتقاد مخالف‏اند.

2ـ وهّابيان توسّل و شفاعت را شرك اكبر مي‏دانند و ادّعا مي‏كنند كه اين اعتقادِ غلط، اعتقاد تمامي مسلمانان است؛ در حالي كه اين ادّعا مخصوص آن‏هاست و نه كس ديگر.

3ـ وهّابيان دو اصل مهم توسّل و شفاعت را كه از اركان اسلام است قبول ندارند و معناي اجماع و اجتماع مسلمانان را تحريف كرده‏اند.

4ـ آنان اين اعتقادات را در تيراژ ميليوني به رايگان در بين زائران منتشر مي‏كنند.

تحريف معناي «تمامي مسلمانان»

چنان‏كه ديديم وهّابيان عقايدي را در كتب خويش به اجماع - تمامي مسلمانان - نسبت مي‏دهند كه تنها خود به آن معتقدند؛ گويي آنان هيچ ارزشي براي ساير مسلمانان قائل نيستند. اين ترفند در زمينه‏ي احكام نيز


85


به كار گرفته شده است. به نمونه‏اي كوتاه توجّه كنيد:

كتاب آموزش نماز در سال 1383 به زبان فارسي بين حجّاج توزيع شده است. نويسنده در مقدّمه چنين مي‏نويسد:

لازم دانستم مسائل مهمّي كه بر هر مسلمان واجب است آن را انجام دهد، با ارائه‏ي دلايل شرعي از قرآن كريم و سنّت رسول اللّه‏ جمع‏آوري كنم و مسائلي كه در آن اختلاف وجود دارد... ترك كنم.(1)

امّا نويسنده در توضيح چگونگي وضوگرفتن، مطالبي را به عنوان واجبات وضو مي‏آورد كه حتّي اهل تسنّن نيز آن را واجب نمي‏دانند. ايشان مي‏نويسد:

اموري كه مراعات آن در وقت وضو واجب است:

شستن صورت كه مضمضه و استنشاق نيز جزو [ شستن] صورت شمرده مي‏شوند. يعني شست ‏و شوي دهان و بيني به ‏وسيله‏ي داخل‏كردن آب در آن‏ها.

مسح‏كردن تمامي سر، كه گوش‏ها نيز جزو آن است.(2)

شيعيان مي‏دانند كه ائمّه (عليهم السلام) چنين وضويي را سفارش نكرده‏اند. در عين حال نظر اكثر بزرگان اهل تسنّن نيز برخلاف مدّعاي فوق است. در كتاب «الفقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آموزش نماز: 5، تأليف دكتر عبداللّه‏بن‏احمدبن‏علي الزيد، ترجمه‏ي اسحاق‏بن‏عبداللّه‏ دبيري العوضي، چاپ اوّل، 1425 هـ ق.

2 . همان: 29 و 30.


86


علي المذاهب الأربعه» كه نظر علماي چهار فرقه‌ي سنّيان را بررسي كرده است، چنين مي‏خوانيم:

الحنابلة قالوا: فرائض الوضوء ستّة: الأوّل غسل الوجه... انّهم خالفوا جميع الأئمّة في داخل الفم و الأنف.(1)

حنبليان مي‏گويند: واجبات وضو شش مورد است. اوّل شستن صورت [ كه مضمضه و استنشاق نيز جزو اين شست‏وشو، واجب است]... آنان در اين مسأله كه شستن داخل دهان و بيني واجب است با ديگر امامان [سنّي] مخالف‏اند.

همان‏گونه كه مي‏بينيم تنها وهّابيان كه در فقه از احمد بن‌حنبل تبعيّت مي‏كنند چنين نظري دارند و ديگر سنّيان ‏ـ كه پيرو مالك، شافعي و ابوحنيفه هستند ـ در اين مسأله با حنابله اختلاف نظر دارند. پس چنين نظري نه تنها بر هر مسلماني واجب نيست، بلكه براي اهل تسنّن هم ضرورتي نخواهد داشت. فتواي شيعيان نيز در اين مورد محترم است و جايگاه خود را دارد.

هم‏چنين در مدركي كه پيش از اين گذشت، نويسنده مسح تمامي سر و گوش‏ها را از واجبات وضو مي‏داند. اين قول، سخن تمامي مسلمانان نيست تا نويسنده آن را بر هر مسلمان واجب بداند و آن را نظر عموم مسلمانان و اجماع آنان اعلام كند. در يكي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 37.


87


مدارك سنّيان چنين مي‏خوانيم:

علما همگي مسح سر را از واجبات وضو مي‏دانند؛ امّا در مقدار مسح با هم اختلاف دارند. مالك مسح تمامي سر را واجب مي‏داند. شافعي و بعضي از پيروان مالك و ابوحنيفه، مسح قسمتي از سر را واجب مي‏دانند. برخي ديگر از اصحاب مالك، مسح يك‏سوم سر را و برخي دو سوم را واجب مي‏دانند. امّا ابوحنيفه مسح يك چهارم را نيز كافي مي‏داند.(1)

در كتاب ديگري، نويسنده پس از بررسي سخنان پيشوايان چهارگانه‏ي اهل تسنّن مي‏نويسد:

... امّا گوش‏ها، پس مسح آنان واجب نيست؛ زيرا گوش از قسمت‏هاي سر محسوب نمي‏شود و اين مطلب مورد اتّفاق همگان [و امامان سه‏گانه‏ي سنّي] است. جز حنابله كه مي‏گويند: گوش از جمله‌ي سر است2 [ و بايد همراه سر مسح شود.]

روشن است كه نويسنده‏ي كتاب آموزش نماز، از يك سو نظر احمد حنبل را ترويج مي‏كند و از سوي ديگر در مقدّمه‏ي كتاب ادّعا كرده مسائل اختلافي را ترك كرده است، وي در قسمت‏هاي مختلف كتاب خويش و در مسائل مورد اختلاف، نظري را بيان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح بداية المجتهد و نهاية المقتصد 1: 37، قاضي ابوالوليد محمّدبن‏احمدبن‏رشد القرطبي الاندلسي، ناشر دارالسلام.

2 . الفقه علي المذاهب الأربعة 1: 36.


88


مي‏كند كه ديگران طبق مذهب خودشان، اجازه‏ي انجام آن را ندارند. عمل به اين فتوا براي كساني كه پيرو احمد حنبل نيستند، مي‏تواند باعث ابطال وضو و در نتيجه باطل ‏شدن نماز در مكّه و مدينه باشد.

شيعه ستيزي ، چرا؟

دشمن اصلي وحدت، اتّهام است. يعني متّهم كردن ديگران به اموري كه روح و جانشان از آن آگاه نيست. وهّابيّت كه روابط نزديك آن‏ها با انگليس و امثال لورنس عربستان، فيلبي و همفر ـ جاسوس انگليسي1 ـ غيرقابل كتمان است، با هدف ايجاد تفرقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تامس ادوارد لورنس (1888 ـ 1935) مشهور به لورنس عربستان و شاهزاده‏ي مكّه، شخصيّتي است كه به همّت امثال او كشور عربستان به نام يك قبيله ـ آل سعود ـ سند خورد و عربستان سعودي نام گرفت. فعّاليّت لورنس به حدي براي استعمار پير انگليس با اهمّيّت بود كه وينسون چرچيل ـ نخست وزير مشهور انگليس ـ در مراسم تشييع جنازه‏اش گريست، او را يكي از بزرگ‏ترين انسان‏هاي عصر حاضر خواند و پيش‏بيني كرد كه به‏رغم نيازي كه به چنين افرادي داريم هرگز مانند او را نخواهيم يافت.

مجسّمه‏ي نيم‏تنه‏ي او در كليساي سنت پل (St. Paul) قرار دارد و خانه‏اش در كلودز هيل (Clouds Hill) به صورت يك زيارتگاه درآمده است. كتاب او، هفت ستون خِرَد (Seven Pillars Of Wisdom) كه در آن به تشريح انقلاب اعراب پرداخته، از پرخواننده‏ترين آثار انگليسي بوده و فيلم لورنس عربستان (Lawrence Of Arabia) از پُربيننده‏ترين و پول‏سازترين فيلم‏هاي تاريخ سينما است. علّت اهمّيّت تلاش‏هاي لورنس را امروزه مي‏توان با توجّه به اوضاع خاورميانه درك كرد!

براي بررسي بيشتر ر. ك. زندگي پنهان لورنس عربستان، نويسندگان: فليپ نايتلي، كولين سيمپسن. ترجمه‏ي ارسطو آذري، شركت انتشارات علمي و فرهنگي. در همين زمينه هم‏چنين مي‏توانيد به خاطرات همفر ـ كه ارتباط مستقيم با محمّد بن عبدالوهاب داشت ـ مراجعه كنيد و يا تلاش‏هاي فيلبي را ـ كه به عبداللّه‏ فيلبي مشهور است ـ پي‏گيري نماييد.


89


به تمامي گروه‏هاي مسلمان، بر چسب انحراف مي‏زنند و طبيعي است كه در اين ماجرا، سهم شيعيان به جهت پاي‏بندي آنان به اسلام راستين، بيش از ديگران باشد.

شيعه را همانند يهود و نصارا دانستن

وهّابيّت عربستان ـ كه خود را نماينده‌ي تمام اهل تسنّن قلمداد كرده و به جاي تحكيم وحدت در پي تشديد تفرقه است ـ مي‏نويسد:

التقريب بين الرافضة و بين أهل السُّنّة غير ممكن... كما انّه لايمكن الجمع بين اليهود و النَّصاري...(1)

تقريب بين رافضه2 و اهل تسنّن غير ممكن است... به همان صورت كه تقريب بين يهودي و نصارا معنا ندارد.

كافر خواندن شيعيان

اي كاش كار به اين‏جا ختم مي‏شد كه شيعيان را با يهود و نصارا مقايسه كنند. رؤساي وهّابيّت در پاسخ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجموع فتاوي 5: 156، عبدالعزيزبن‏عبداللّه‏ بن‏باز.

2 . رافضه به معناي جدا شده و خارج‏شده‏ي از دين است و اين اتّهامي است كه دشمنان به شيعيان اهل بيت عليهم‏السلام نسبت مي‏دهند.


90


سؤالي، چنين فتوا مي‏دهند:

إذا كان الأمر كما ذكر السائل من أن الجماعة الَّذين لديه من الجعفريّةيدّعون علـيّاً و الحسن و الحسين و سادتهم، فهم مشركون، مرتدون عن الاسلام، لايحل الأكل من ذبائحهم، لانّها ميتة ولو ذكروا عليها اسم اللّه‏.(1)

اگر مطلب همان است كه سؤال‏كننده مي‏گويد (يعني) گروهي در اطراف او از فرقه‏ي جعفري (و مذهب شيعه) زندگي مي‏كنند كه علي، حسن، حسين و بزرگان (و اولياي الهي خويش) را مي‏خوانند، پس اين افراد مشرك بوده و از اسلام خارج شده‏اند و خوردن گوشت ذبح شده توسّط آن‏ها حلال نيست؛ چرا كه (حكمِ آن، حكمِ) مردار است، حتّي اگر اسم خدا بر آن جاري شده باشد!!

... من دعائهم علـيّاً و الحسن و الحسين و نحوهم فهم مشركون شركاً أكبر يخرج من ملّة الاسلام، فلايحل أن نزوجهم المسلمات و لايحلّ لنا أن نتزوج من نسائهم... «و لاتَنْكِحوا المـُشْرِكاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ»2.3

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء 2: 264، فتواي شماره‏ي 1661، زير نظر عبدالعزيز بن عبداللّه‏بن‏باز.

2 . بقره: 221.

3 . فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والافتاء 2: 264 ـ 265، فتواي شماره‏ي 3008.


91


... و كساني كه علي و حسن و حسين را مي‏خوانند پس آن‏ها آلوده به شرك اكبر و بزرگ‏تر محسوب مي‏شوند و از جمع مسلمانان خارج مي‏گردند. در نتيجه ازدواج زنان مسلمان (با مردان آن‏ها) جايز نيست و حلال نيست كه از زنان (شيعه) همسر گزيند (چرا كه آيه مي‏فرمايد:) «و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا مؤمن شوند».

با چنين عقايدي كه در كتاب‏هاي گوناگون چاپ و منتشر مي‏گردد، آيا آرزوي وحدت، خيالي واهي نخواهد بود و اميد يك‏دلي و هم‏دلي به سرابي بي‏ارزش، بدل نخواهد گرديد؟

در جهاني كه پيوسته سخن از اتّحاد مي‏رود و كشورها با عقايد گوناگون و زبان‏هاي مختلف، براي رسيدن به قدرت بيشتر دست به اتّحاد مي‏زنند، آيا الگويي اسلامي براي اين امر وجود ندارد؟ به زعم وهّابيان آيا به راستي مسلمانان ـ همانند جامعه‏ي اروپا يا كشورهاي آسياي جنوب شرقي ـ نمي‏توانند با يكديگر متّحد شوند؟ به راستي نمي‏توان به جاي لغات مشرك و كافر از واژگان ديگري براي كساني كه كتاب، قبله و پيامبر مشتركي دارند، استفاده كرد؟

اتّهام‏هاي خنده‏آور به شيعه

فردي كه كارش اتّهام به اين و آن است، به جهت دوري از حقّ و حقيقت، گاهي به دامان سخنان


92


مضحك و حكايات فكاهي مي‏افتد.

وهّابيّان امروز ـ به پيروي از ابن‏تيميه حرّاني (متوفّاي 728 هـ ) ـ به سخنان عجيب و غريبي روي مي‏آورند و از شدّت دشمني، گويي نمي‏فهمند چه مي‏گويند و كار به سخنان سخيف و خنده‏آور منتهي مي‏شود. آن‏جا كه رهبر يك گروه ـ ابن‏تيميه ـ به اين اتّهامات واهي متوسّل شود، تكليف پيروان او معلوم است.

اتّهامي خنده‏آور از ابن‏تيميه

او مي‏نويسد:

از حماقت‏هاي شيعه آن است كه آنان از گفتن عدد «10» كراهت دارند و براي خانه‏ي خويش [به جهت بد بودن با لفظ 10] ده ستون درست نمي‏كنند و [يا در باغ و مزارعشان] ده درخت نمي‏كارند... و از عجايب است كه شيعيان لفظ «9» را دوست دارند.(1)

وي حتي در جلد بعد كتابش ادعا مي‏كند:

از تعصب شيعيان اين است كه آن‏ها نمي‏گويند: «10» بلكه مي‏گويند: «9 و 1».(2)

اين سخنان عجيب و اتهام‏هاي نابه‏جا، امروزه نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منهاج السنّة 1: 9.

2 . همان 2: 143.


93


پي‏گيري مي‏شود.

اتّهام‏هاي فكاهي و ترفندهاي امروزين

چند سالي است كه كتابي به زبان فارسي بين حاجيان توزيع مي‏شود كه در آن ادّعا شده است:

هنوز بعضي شيعيان معتقدند كه اهل سنّت دُم دارند.(1)

جاي بسي تعجّب است كه چنين جملاتي در كتبي كه اسم «تحقيق نو» و «بررسي‏هاي جديد» را يدك مي‏كشد، خودنمايي مي‏كند. به نظر مي‏رسد تفرقه‏افكنان وهّابي به جاي بررسي متون كتب والاي شيعي و مراجعه به منابع اصيل تشيّع براي شناسايي اين فرقه‏ي ناجيه، به تماشاي فيلم‏هاي هاليوودي و خواندن رمان‏هاي تخيّلي مانند «هري پاتر» و «ارباب حلقه‏ها» مشغول‏اند كه چنين جملات خنده‏آوري را به شيعه نسبت مي‏دهند.

همان نويسنده در راستاي ايجاد تفرقه ادّعا كرده است:

اگر كسي [از شيعيان] خواسته باشد يكي را دشنام دهد و خشم خودش را بر او فرونشاند، مي‏گويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اهل بيت از خود دفاع مي‏كنند: 142، مؤلّف دكتر حسين موسوي، مترجم جواد منتظري، بهار 1381. اين كتاب، به‏صورت رايگان بين حجّاج توزيع مي‏شود.


94


استخوان سنّي در گور پدرت باد و از اين قبيل حرف‏ها.(1)

و باز براي تفرقه‏ي بيشتر، شيعيان را متّهم مي‏كند كه اهل سنّت را نجس مي‏دانند؛ آن‏گاه خود را شيعه و مرجع تقليد و عالمي بزرگ در نجف جا مي‏زند و داستان زير را از قول پدر شيعه‏ي خود حكايت مي‏كند كه:

پدرم دستور داد رختخواب [مهمان سنّي] را بسوزانند و ظرف‏هايي كه در آن‏ها غذا خورد خوب بشويند چون شيعيان معتقدند كه سنّي به حدّي نجس است كه اگر هزار بار هم شست‏وشو داده شود، پاك نمي‏شود.(2)

جاي شكر باقي است كه پدر مؤلّف به شكستن و چال‏كردن ظروف غذايي كه آن سنّي از آن‏ها استفاده كرده بود، دستور نداده است و امر نكرده كه خاكستر رختخواب را به باد دهند و زميني كه رختخواب بر آن قرار داشته را خاك‏برداري كنند! و داستان‏پردازي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مدرك قبل، هم‏چنين رجوع كنيد به صفحات 37، 49، 50، 55، 57، 61، 67، 83، 91، 96، 109، 110، 111، 131، 143، 154، 155، 169، 170، 176، 177 همان كتاب تا به ميزان حق‏جويي و حق‏طلبي نويسنده و مترجم پي ببريد. نويسنده‏اي كه سن او بين 79 تا 210 سال در نوسان است و علي‏رغم اين كه خود را مرجع تقليد و عالم 90 ساله معرّفي مي‏كند اسم امامان شيعه را نيز بلد نيست!! ر.ك. كتاب دفاع از اهل بيت رسول خدا، روش‏شناسي شبهه‏پراكني در كتاب "اهل بيت از خود دفاع مي‏كنند".

2 . همان: 142 و 143.


95


نويسنده، در حدّ شكستن ظروف و آتش‏زدن رختخواب به پايان رسيده است!!

در هيچ رساله‏ي فارسي يا عربي موجود ـ كه اينك در دست همگان است ـ برادران سنّي مذهب، نجس محسوب نمي‏شوند، چه برسد به اين‏كه رختخواب مورد استفاده‏ي او به آتش كشيده شود يا ظروف غذاي او به اين شكل افراطي شست‏وشو گردد!

به اين ترويج كنندگان تفرقه ـ كه نمي‏خواهند وحدت بين شيعه و سنّي را ببينند ـ پيشنهاد مي‏كنيم، قبل از نوشتن يك كتاب، اگر وقت بررسي كتاب‏هاي شيعيان را ندارند، حدّاقل در كوچه و بازار مناطق شيعه‏نشين قدم بزنند تا تحقيقات آنان از استحكام بيشتري برخوردار باشد!

هر دَم از اين باغ بري مي‏رسد

از سال 85 شمسي كتاب‏هاي فراواني به زبان فارسي به رايگان در اختيار زائران مكّه و مدينه قرار مي‏گيرد.

در يكي از اين كتاب‏ها نويسنده ادّعا مي‏كند:

دانش‏جوي رشته‏ي پزشكيِ دانشگاه شهيد بهشتي در تهران بوده و در عين حال در درس‏هاي حوزوي و در كلاس‏هاي خارجِ فقه در قم نيز شركت داشته است. وي در هر دو زمينه با موفّقيّت و پشتكار فعّاليّت مي‏كند تا آن‏جا كه «آقاي



96


وحيد خراساني» او را براي تبليغ به مناطق سنّي‏نشين مي‏فرستند. وي مدّعي است با اين‏كه در خانواده‏اي شيعي رشد و نمو يافته است، پس از آشنايي با منابع سنّي، به مذهب آنان گرايش پيدا كرده و در نهايت وهّابيّت را انتخاب مي‏كند.(1)

اين نويسنده‏ي دانش‏پژوه كه كتابش بيشتر شبيه به قصّه و رمان است تا يك كتاب علمي، در كلّ كتاب 200 صفحه‏اي خود، تنها در يك‏جا نام يك كتاب و نويسنده‏اش را مي‏آورد!

«نهج ‏البلاغه»

و در كمال تعجّب نام نويسنده را «شيخ رضي ملعون» معرّفي مي‏كند و ادّعا مي‏كند كه چندين هزار حديث دروغي را در نهج‏البلاغه جعل كرده است!!2

عجيب است شخصي كه خود را با عنوان «حجّة‏الاسلام» بر روي جلد كتاب معرّفي كرده و تحصيلات دانشگاهي دارد و در كلاس‏هاي خارجِ فقه مراجع بزرگوار قم شركت‌ مي‏كند، نمي‏داند كه نهج‏البلاغه تأليف «سيّد رضي»‌ است و نه «شيخ رضي» و نمي‏داند كه اين كتاب مورد قبول سنّي و شيعه است تا آن‏جا كه برخي از اهل تسنّن بر نهج‏البلاغه شرح نوشته‏اند.

... و يا در كتاب ديگري باز هم فردي كه ادّعا مي‏كند شيعه بوده و در نهايت وهّابي شده است،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . چگونه هدايت يافتم؟، رادمهر، چاب 1385ش.

2 . همان: 59.


97


مي‏نويسد:

شيعيان در معالجه‏ي فرزندان خود، زماني كه از مداواي پزشك و دعاي علماي شيعه نتيجه نمي‏گيرند، به سراغ سنّي‏ها مي‏روند تا دعاي آنان براي معالجه اثر كند؛ چون نزد شيعه شايع است:

«شيطان را فقط شيطان بيرون مي‏راند.» (يعني دعا خواندن سنّي كه مصداق شيطان است، براي معالجه‏ي بيماري كه از شيطان سرچشمه گرفته، مفيد است.)(1)

دست بر قضا، دعاي آن عالِم سنّي اثر مي‏كند و بيمار مي‏فهمد كه حق با وهّابيّت است!!

... و بالأخره عجيب‏ترين ترفند در برخي از كتاب‏هاي توزيع‏شده در مكّه و مدينه، استفاده از نام بزرگان شيعه براي فريب خوانندگان فارسي‏زبان است. براي مثال بر روي جلد، در مقابل عنوان نويسنده يا مترجم، نام «جعفر سبحاني» يا «مرتضي عسكري» خودنمايي مي‏كند. اين دو بزرگوار، از علماي مشهور شيعه در زمان حاضر هستند و به‏كار بردن چنين نام‏هايي، براي جلب توجّه مخاطبان، جز فريب خواننده، هدفي را دنبال نمي‏كند.

آيا كساني كه ادّعاي هدايت مردم را دارند، مي‏توانند به هر وسيله‏اي براي رسيدن به هدف دست دراز كنند: دروغ، فريب، اتّهام...؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آن‏گاه كه صحابه را شناختم، القصيبي، چاپ 1385ش.



| شناسه مطلب: 73388







نظرات کاربران