بخش 2

بخش اول: ازدواج موقت در آینة قرآن و حدیث مشروعیت ازدواج موقّت ازدواج موقت (غیر دائم) در قرآن بررسی الفاظ و نکات تفسیری ازدواج موقّت (غیر دائم)، در سنّت نبوی ازدواج موقت (غیر دائم) از دیدگاه اهل‌بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) استمرار مشروعیت و جواز نظرات تابعین، علما و. . .


13


بخش اول: ازدواج موقت در آينة قرآن و حديث


15


مشروعيت ازدواج موقّت

به باور و اعتقاد ما و بر اساس مستندات صريح قرآني و روايي و عمل صحابه ومسلمانان، ازدواج غير دائم، همانند ازدواج دائم، امري مشروع و قانوني است و نه تنها اشكال و خدشه‌اي به اصل شرعي بودن آن نمي‌توان وارد كرد؛ بلكه بايد آن را راه حلّ منطقي، عقلاني، اخلاقي و ديني در جهت رفع پاره‌اي از مشكلات جنسي جوامع و جلوگيري از فحشا و بي‌بندوباري دانست.

در قرآن، آيه‌اي روشن و صريح بر مشروع بودن آن وجود دارد و روايات فراواني هم از شيعه و سني درباره حلـيّت و شرعي بودن آن در صدر اسلام (زمان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خليفة بعدي) نقل شده است.

علاوه بر مستندات صريح قرآني و روايي در تأييد و تشريح ازدواج موقّت، مي‌توان دلايل عقلي و تجربيِ فراواني نيز بر صحّت و درستي آن اقامه كرد و تجويز آن را شاهدي بر ماندگاري، جامع‌نگري و واقع‌نگري آيين اسلام و پاسخ‌گويي صريح و دقيق آن به


16


مشكلات مختلف انسان‌ها دانست.

عمل اصحاب و اذعان برخي از دانشمندان اهل سنّت، بر شرعي بودن آن و نيز تحريم شخصي آن، از سوي خليفة دوّم ـ آن هم پس از سال‌ها جايز و حلال بودنِ آن ـ خود دليل روشن و قاطعي بر مشروعيت آن است. اين دلايل و مستندات، به ترتيب مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد:


17


1

ازدواج موقت (غير دائم) در قرآن

مهم‌ترين دليل وحياني بر جواز و حلـيّت ازدواج غير دائم، اين آيه است كه مي‌فرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ)1 ؛ «زناني را كه متعه كرده‌ايد، مهرشان را به عنوان فريضه‌اي [واجب] به آنان بدهيد و گناهي بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يكديگر توافق كرده‌ايد. (بعداً مي‌توانيد با توافق آن را كم يا زياد كنيد)».

علّامة اميني مصادر و منابع زيادي را از كتاب‌هاي معتبر اهلِ سنت (مانند مسند احمد بن حنبل و...) گردآورده است كه همة آن‌ها، شأن نزول اين آيه را، ازدواج موقّت دانسته‌ و آن را مستند جوازِ متعه خوانده‌اند.(2)

دلالت اين آيه، بسيار صريح و روشن است و هر گونه تغيير و تحريفِ معناي آن، راه به جايي نمي‌برد. به همين جهت، وقتي شخصي از ابن‌عباس دربارة حكم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء، 24.

2 . ر.ك: الغدير، ج 6، ص 229-236؛ نظرة في كتاب الوشيعه لموسي جارالله، ص 29 و 30.


18


«نكاح موقّت» پرسيد، وي با شگفتي جواب داد: مگر قرآن نخوانده‌اي؟! مگر سورة نسا را قرائت نكرده‌اي‌؟ مگر آية (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ...) را نخوانده‌اي...؟!( 1 )

بيشتر مفسّران اهل سنّت، واژة «استمتاع» را در آيه، به معناي «ازدواج متعه» ذكر كرده‌اند. حتّي ابن عباس، ابن مسعود، ابي بن‌كعب و سعيد بن جبير، اين آيه را چنين مي‌خواندند:2 «فما استمتعتم به منهنّ الي اجلٍ مسمّي فآتوهنّ اجورهنّ»؛ «هر چه از آنها استمتاع كرديد، براي مدتي معين، پس حتماً اجرت‌شان را به آنها بدهيد».

ثعلبي در تفسيرش آورده است: «حبيب بن ثابت گفت: ابن عباس نوشته‌اي به من داد و گفت: اين، طبق قرائت پدرم است؛ در آنجا نوشته بود: «فماستمتعتم به منهُنَّ إلي أجل‌ مسمّي»...».(3)

از ابن نضرة نيز نقل شده است: «از ابن عباس دربارة نكاح موقّت سؤال كردم، گفت: مگر سورة «نساء» را نخوانده‌اي؟ گفتم: آري. گفت: نخوانده‌اي «فما استمتعتم به منهن الي اجل مسمّي»؟ گفتم: اين گونه قرائت نمي‌كنم. گفت: به خدا! اين آيه، سه بار اين طور نازل شده است»( 4 ).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: تفسير جامع البيان، ج 4، ص 12و13؛ تفسير الكشف و البيان، ج 3، ص 286.

2 . ر.ك: صحيح مسلم (با شرح نووي)، ح 3، ص 559؛ ج 9، ص 179 (دارالشعب). و ر.ك: مجمع البيان، طبرسي، ج 2، ص 32.

3 . مجمع البيان، ج 2، ص 32.

4 . همان.


19


عبد بن حميد و ابن جرير از قتاده روايت كرده‌اند كه گفت: در قرائت ابي بن كعب آية شريفه اين طور است: «فما استمتعتم به منهُنّ‌ إلي أجل مسمّي»( 1 ).

بر اين اساس مفسّران شيعه و سني برآنند كه آية ياد شده، در مورد نكاح «متعه» نازل شده است؛ از جمله:

1. مجاهد ـ بنابر قول طبري در تفسيرش ـ‌ بر نزول اين آيه در تشريع متعه، تأكيد كرده است.(2)

2. زمشخري در الكشّاف اين قرائت را از مسلّمات شمرده است.

فخر رازي در تفسير كبير و نووي در شرح صحيح مسلم (باب نكاح المتعه) آن را نقل كرده است.(3)

3. جلال الدين سيوطي در تفسير الدّر المنثور، از ابن جرير و سدي، نقل مي‌كند كه آية ياد شده، در مورد متعه است.(4)

4. ابن عباس تصريح مي‌كند: «إنّ‌ آية المتعة محكمة ليست بمنسوخة»( 5 )؛ «همانا آية متعه، از محكمات است و نسخ نگشته است».

5. عمران بن حصين (صحابي مشهور) مي‌گويد: «اُنْزِلَتْ آيةُ المتعَةِ في كتابِ الله فَفعلناها مع رسولِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الدر المنثور، ج 2، ص 140.

2 . جامع البيان في تفسير القرآن، ج 5، ص 9.

3 . تفسيركبير، ج 10،‌ ص 50.

4 . تفسير درّالمنثور،‌ ج 2، ص 140; تفسير الميزان، ج 4 صص 310 ـ 313.

5 . تفسير كشّاف، ج 1، ص 498.


20


الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و لَمْ‌ يُنْزِلْ قُرآنٌ يُحَرِّمُهُ وَلَمْ يَنْهَ عَنها حَتّي ماتَ قالَ رجُلٌ برأيه ما شاء»؛ «آية متعه در كتاب خدا هست و ما در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متعه را انجام مي‌داديم و قرآن هرگز آن را تحريم نكرد و رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از آن نهي نفرمود؛ تا روزي كه از دنيا رفت؛ ولي يك نفر به رأي خود چيزهايي درباره آن گفت».(1)

6. مسلم بن حجاج در صحيح خود به نقل از جابر بن عبدالله و سلمة بن اكوع، روايت مي‌كند: «منادي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سوي ما آمد و گفت: رسول خدا به شما اجازة استمتاع (بهره مندي از زنان)؛ يعني، نكاح متعة زنان را عنايت فرمود؛ ان رسول الله قَد اَذِنَ لَكُم ان تستمتعوا؛ يعني متعة النساء»( 2 ).

بررسي الفاظ و نكات تفسيري

الفاظ و عبارت‌هاي آية (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ)3، به روشني ثابت مي‌كند كه اين آيه، دربارة ازدواج غير دائم نازل شده است:

الف: واژة «استمتاع» ظهور در «نكاح موقت» دارد و اگر منظور، غير از اين بود،‌ نياز به قرينه داشت.

ب: لفظ «اجورهنّ» به معناي «مزد آنان» به كار رفته، كه دليل روشني بر «ازدواج موقّت» است؛ زيرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، ج 6، ص 34 ، ح 4156 (كتاب التفسير).

2 . صحيح مسلم، ح 2494.

3 . نساء، 24.


21


دربارة ازدواج دائم، از كلماتي مانند مهر و صداق استفاده مي‌شود.

طبرسي مي‌‌گويد: «شاهد اين است كه وجوب اداي مهر، به خود استمتاع تعلّق يافته است و مقتضاي آن اين است كه، خود عقد متعه، موجب مهر مي‌شود؛ نه آميزش و كسب لذّت جنسي... يكي از دلايلي كه لفظ «استمتاع» در آيه، به معناي جماع و انتفاع نيست، اين است كه در اين صورت لازم بود كه اگر كسي از زني بهره‌اي نبرد، مهري بر ذمّه‌اش نباشد، با اين‌كه مي‌دانيم چنان‌چه پيش از آميزش طلاق دهد، نصف مهر را بايد بپردازد و اگر مقصود «ازدواج دائم» باشد، به حكم همين آيه، مرد بايد به موجب اجراي صيغة عقد، همة مهر را بپردازد؛ در حالي كه در اين مطلب خلافي نيست كه با اجراي عقد، همة مهر واجب نمي‌شود؛ ولي در «متعه» با جاري شدن صيغه، همة مهر واجب مي‌شود»( 1 ).

ج: در آيات پيشين، حكم ازدواج دائم و مهرية آن، به روشني بيان شده است و تكرار آن در آية بعد، بدون وجه و دليل است.

د: در ازدواج دائم، به مجرّد اجراي صيغة عقد نكاح، دادن مهريّه بر شوهر واجب مي‌شود و حتي، قبل از آميزش نيز پرداخت نصف آن ـ در صورت مطالبة همسرـ واجب مي‌شود؛ در حالي كه در اين آيه،‌ وجوب آن، بر استمتاع و كاميابي شوهر از همسرِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، طبرسي، ج 2، ص 32.


22


خويش، مترتّب شده است.(1)

ه‍ : از جمله شواهدي كه بر نزول اين آيه، بر بيانِ حكم متعه دلالت دارد، آن است كه خداوند متعال در اوايل سورة «نسا»، حكم نكاح دائم را در آية {فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَثُلاثَ وَرُباعَ}(2) بيان فرموده تا آنجا كه مي‌فرمايد: {وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً}(3) و اگر اين آيه نيز در بيان نكاح دائم باشد، بدين معنا است كه يك حكم در يك سوره، دوبار ذكر شده است؛ اما اگر در بيان حكم متعه باشد، معنا و مفهوم جديدي دارد و تكرار نيست.

از طرفي بر اهل خرد پوشيده نيست كه در سورة نسا، حكم انواعِ نكاح بيان شده؛ يعني، حكم نكاح دائم و ملك يمين در آية {فَانْكِحُوا ما طابَ...}(4) و حكم نكاح اِماء (كنيزان) در آية {وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ...}(5) بيان شده است و آية (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ)6 به تبيين حكم متعه اختصاص دارد.7

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الميزان، ج 4، ص 289 ـ 290؛ تفسير نمونه، ج 3،‌ صص 335ـ 336.

2 . نساء، 3.

3 . همان، 4.

4 . همان، 3.

5 . همان، 25.

6 . همان، 24.

7 . ر.ك: ازدواج موقّت، ص 6.


23


2

ازدواج موقّت (غير دائم)، در سنّت نبوي

يكي از دلايل روشن و مسلّم دربارة ازدواج غير دائم، وجود احاديث فراوان در سنّت نبوي، در تأييد و مشروعيّت آن است. اتفاقاً اين احاديث از سوي صحابة پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و تابعين مورد اعتمادِ اهل سنت، نقل شده است. اسامي بعضي از اين افراد، عبارت است از: جابر بن عبدالله انصاري، ابن مسعود، عمران بن حصين، ابوسعيد خدري، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، سلمة بن اميّه، زبير بن عوّام، خالدبن مهاجر، عمرو بن حريث، سعيد بن جبير و... .

اصولاً، وقتي در تأييد و مشروعيت اين ازدواج، روايات معتبر و متقني از سوي چنين افراد با سابقه‌اي نقل شده باشد، ديگر جايي براي انكار و اشكال، باقي نمي‌ماند!

البته اين روايات، غير از احاديث معتبر و كثيري است كه از سوي اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده و شرعي بودن ازدواج موقّت را خاطرنشان ساخته است. كتاب‌هاي روايي شيعه، آكنده از رواياتي است كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، امام علي (ع) و ساير امامان: ـ به


24


خصوص امام باقر و صادق (ما) ـ نقل شده و نه تنها آن را تأييد كرده است؛‌ بلكه ازدواج موقت را راه حل مناسبي براي جلوگيري از فحشا و مفاسد اجتماعي دانسته و نهي آن را، مساوي با ترويج و ازدياد زنا و منكرات معرفي كرده است.

در اينجا به برخي از اين روايات، با توجه به راويان آنها اشاره مي‌شود:

1 ـ جابر بن عبدالله انصاري

الف: وي مي‌گويد:

«خرج علينا منادي رسول‌الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فقال: انّ رسول‌الله قد اَذِن لكم اَن تسَتمتعوا؛ يعني، متعة النساء»؛( 1 ) ِ

ِ«منادي پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، بيرون آمد و گفت: پيامبر به شما اجازه داده‌اند كه متعه كنيد؛ يعني نكاح موقّت زنان».

ب: در صحيح مسلم از عطا نقل شده است:

«... فجئناه في منزله فَسَأَله القومُ عن اشياء ثمّ ذكروا المتعة فقال: نعم، استمتعنا علي عهد رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ابي‌بكر و عمر»؛( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم، (باب نكاح المتعه)، ج 3، ‌ص 193،‌ ح 2494؛ بحارالانوار، ج 30، ص 597. در صحيح بخاري چنين است: "كنّا في جيش، فأتانا رسول رسول الله فقال: انّه قد اذن لكم ان تستمتعوا فاستمتعوا" صحيح بخاري، ج 7، ص 14، ح4725.

2 . صحيح مسلم، ج 3، ص 555، ح 2496 (كتاب النكاح).


25


«جابربن عبدالله براي عمره آمده بود، ما به منزلش رفتيم و دوستان از او سؤال‌هايي كردند؛ سپس متعه را ذكر كردند، پس او گفت: آري! ما در زمان رسول خدا و ابوبكر و عمر متعه مي‌كرديم».

ج: همچنين از جابر بن عبدالله نقل كرده‌اند كه گفت:

«كنّا نستمتع بالقبضة من التمر والدقيق الايام علي عهد رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ابي‌بكر حتّي نهي عنه عُمر»؛( 1 )

«ما در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و زمان ابوبكر، در مقابل يك مشت خرما و آرد، متعه مي‌كرديم تا اين‌كه عمر از آن نهي كرد».

2 ـ ابن عباس

الف: ابن حاتم از ابن عباس نقل كرده است كه گفت:

«كانت متعة النساء في اوّل الاسلام كان الرجل يقدّم البلدة ليس معه من يصلح له ضيعته و لا يحفظ متاعه، فيتزّوج المرأة الي قدر ما يري اَنّه يفرغ من حاجته، فتنظر له متاعه و تصلح له ضيعته»؛( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم، ج 3، ص 556، ح 2497؛ مسند احمد، ج 6، ص 405؛ كنزالعمال، ج 8، ص 294؛ فتح الباري، ج 9،‌ص 149؛ بحارالانوار، ج 30، ص 598.

2 . الدر المنثور، ج 2، ص 139 ـ 140.


26


«متعة زنان در اوّل اسلام [رايج] بود و مرد وقتي به شهري مي‌رفت كه با او كسي نبود كه متاعش را حفظ كند، پس بازني ازدواج [موقت] مي‌كرد به اندازه‌اي كه از كار فراغت يابد...».

ب : ابي جمرة نقل مي‌كند:

«سئل ابن عبّاس عن متعة النساء فرخّص فيها فقال له مولي له: انّما كان ذلك و في النساء قلّة‌ و الحال شديد، فقال ابن عبّاس نعم»؛( 1 )

«شنيدم ابن عباس در متعة زنان اجازه مي‌داد. مولي به او گفت: لابد براي حالت‌هاي سخت است كه زنان در اقليت باشند يا چيزي شبيه آن. ابن عباس گفت: آري».

ج: احمدبن حنبل روايتي با سند نقل مي‌كند كه، ابن‌عباس گفت:

پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، [اجازة] متعه فرمود. عروة بن زبير گفت: ابوبكر و عمر از متعه نهي كرده‌اند!! ابن‌عباس گفت: من مي‌گويم: پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چنين فرمود: او مي‌گويد: ابوبكر و عمر نهي كرده‌اند!!»( 2 )

د: يكي از موارد مهم تاريخي دربارة ازدواج غير دائم، اختلاف برخي از افراد با ابن عباس در اين زمينه بوده است. مسلم در صحيح از عروة بن زبير نقل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، ج 7،‌ ص 36، ح 4724 (كتاب النكاح).

2 . مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 337 و نيز ر.ك: سير اعلام النبلاء، ج 15،‌ ص 243.


27


مي‌كند: «عبدالله بن زبير روزي در مكّه در ميان جمعي گفت: گروهي كه خدا قلب‌هايشان را كور كرده ـ همانند چشم‌هايشان ـ به متعه فتوا مي‌دهند (منظور او ابن‌عباس بود كه بر شرعي بودن ازدواج موقت تأكيد داشت؛ ولو اين‌كه از جانب عمر از آن نهي شده بود)! ابن عباس جواب داد: تو از حقّ منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انجام مي‌شد. ابن زبير به او گفت: اگر راست مي‌گويي انجام ده! به خدا سوگند اگر انجام دهي، تو را سنگسار مي‌كنم!!»( 1 )

3 ـ عمران بن حصين

الف: وي مي‌گويد:

«نُزِلَتْ آية المتعة في كتاب الله تعالي لم تنزل آية بعدها تنسخها فأمَرنا بها رسول الله و تمتّعنا مع رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مات و لم ينهنا عنها، ثم قال رجل برأيه ما شاء»؛( 2 )

«آية متعه بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل شد و آيه‌اي بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگرديد. رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا، از متعه بهره مي‌جستيم. رسول خدا از دنيا رفت؛ در حالي كه ما را از آن نهي نفرمود تا آن‌كه شخصي به رأي خود هر چه خواست گفت».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم، ج 4، ص 133 (باب نكاح المتعه)

2 . صحيح بخاري، ج 2، ص 168 و ج 6، ص 33؛ سنن نسايي، ج 5، ص 155؛ صحيح مسلم، ج 6،‌ ص 68؛ مسند احمد، ج 4، ص 426؛‌ تفسير قرطبي، ج 2،‌ص 385.


28


ب: مطرّف نيز از عمران نقل كرده است:

«تمتّعنا علي عَهدِ رَسولِ‌ الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فَنَزلَ‌ القرآن قال رجلٌ‌ برأيه ما شاءَ»؛( 1 )

«در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متعه مي‌كرديم [و آيه‌اي از] قرآن نازل شد [اما] مردي به رأي خود [هر كاري خواست] انجام داد [و متعه را تحريم كرد]»

4 ـ عبدالله بن مسعود

او تصريح مي‌كند:

«كنا نغزو مع رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ليس معنا نساء فقلنا: اَلا نستخصي؟ فنهانا عن ذلك و رخّص لنا اَن نتزوّج المرأة بالثوب الي اجل...»؛( 2 )

«در غزوه‌اي كنار رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌جنگيديم و همسر [خود را همراه] نداشتيم. به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عرض كرديم: اي رسول خدا! خود را اخته كنيم؟ او ما را از اين كار باز داشت و اجازه داد تا با دادن اجرت، براي مدّت معيّني همسر گزينيم (نكاح موقت كنيم).

[سپس اين آيه را تلاوت كرد:] { لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ...}؛ «چيزهاي پاكيزه‌اي را كه خدا براي [استفادة] شما حلال كرده، حرام مشمريد...»( 3 ).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، ح 1469؛ صحيح مسلم، ح 2157.

2 . صحيح مسلم، ج 2، ص 1026، ح 2493؛ صحيح بخاري، ح 4686؛ مسند احمد، ح 3789.

3 . ر.ك: صحيح مسلم، ج 3، ص 192و193 (باب نكاح المتعه)؛( (صحيح بخاري، ج 5، ‌ص 1953، باب 5، ح 4787؛ الدر المنثور، ج 2،‌ ص 307.


29


5 ـ ابن جريح (از امام علي (ع

وي هجده حديث در مورد حلال بودن متعه روايت كرده است.(1)

ابن جريح، از حضرت علي (ع) نقل كرده است كه فرمود:

«لولا ان عمر نهي عن المتعه مازني الاّ‌ شقي»؛( 2 )

«اگر عمر، متعه را ممنوع نمي‌كرد، جز [افراد] بدبخت، [كسي] زنا نمي‌كرد».

6 ـ ابن عمر (عبدالله بن عمر)

از ابن عمر در مورد متعة زنان سؤال شد،‌ او گفت: «آن حلال است. سؤال‌كننده از اهل شام بود، به او گفت: پدرت آن را ممنوع كرد. ابن عمر گفت: اگر پدرم آن را ممنوع كرده و رسول خدا آن را انجام داده باشد، آيا ما سنّت [پيامبر] را رها كنيم و از قول پدرم، تبعيّت نماييم».(3)

احمد بن حنبل با اسناد خود از عبدالرحمان بن نعيم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نيل الاوطار، ج 6، ص 27؛1 فتح الباري، ج 9،‌ص 150.

2 . تفسير طبري، ج 5،‌ ص 9؛ الدرّ المنثور، ج 2، ص 240؛ زاد المعاد، ابن قيّم، ج 1، ص 444.

3 . سنن ترمذي، ج 3، ص 186، ح 824 (نسخه‌هاي قديمي)؛ الصراط المستقيم، ج 3،‌ص 269؛ دلائل الصدق، ‌ج 3، ص 97.


30


اعرجي روايت كرده است: «نزد عبدالله بن عمر بودم كه شخصي دربارة متعه از او پرسيد، گفت: به خدا سوگند! در روزگار رسول خدا زناكار نبوديم [و نياز خود را با ازدواج موقت برطرف مي‌كرديم]».(1)

اين‌ها نمونه‌اي از روايات مربوط به حلّيت نكاح غير دائم،‌ در منابع معتبر اهل سنّت است كه به رغم نظر فقهي آنان مبني بر حرمت آن، به روشني مشروعيت و جواز ازدواج موقّت را اثبات مي‌كند.

در اينجا بايد از علما و انديشمندان اهل سنّت پرسيد: چرا به راحتي از دلالت صريح آية تمتّع و اين روايات فراوان و معتبر چشم‌پوشي كرده و بر نظر نادرست خود ـ به هر دليل و بهانه‌اي پافشاري مي‌كنيد؟! چرا دستور الهي را در اين زمينه ارائه نمي‌دهيد؟! چرا پاسخ قانع‌كننده‌اي به اين همه روايات معتبري كه در منابع روايي شما وجود دارد، نداريد؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد، ج 2، ص 95.


31


3

ازدواج موقت (غير دائم) از ديدگاه اهل‌بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

فقه شيعه به پيروي از قرآن و سنّت و با تمسّك به اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، دوگونه ازدواج را صحيح مي‌داند: ازدواج دائم و ازدواج موقّت (يا متعه). در ازدواج موقت به اين صورت كه مرد و زن پيوند زناشويي را براي مدّت معيّني، در مقابل مهرية معين و مشخصي منعقد مي‌سازند؛ به شرط اين‌كه مانع شرعي از جهت نسب يا رضاع براي ازدواج وجود نداشته باشد. پس از گذشتن آن مدّت تعيين شده، بدون اجراي طلاق، با يكديگر نامحرم و از هم جدا مي‌شوند.

اگر از اين ازدواج، فرزندي به دنيا بيايد، فرزند شرعي آن دو است و از آنان ارث مي‌برد... ازدواج موقّت در ماهيّت و بيشتر احكام مثل ازدواج دائم است؛ تنها دو تفاوت دارد... از آنجا كه اسلام ديني جامع و آخرين دين آسماني است، اين طرح را براي رفع مشكل جنسي جامعه تجويز كرده است.

قرآن و سنت نبوي، ازدواج موقّت و متعه را مشروع


32


مي‌دانند1 و... در هر حال حلال و جايز بودن ازدواج موقّت در منابع شيعي به صراحت بيان شده است كه به چند نمونة آن بسنده مي‌شود.

1. از امام صادق (ع) نقل شده است:

«المتعة نزل في القرآن و جرت بها السنّة من رسول الله»؛2

«حكم متعه در قرآن نازل شده و سنّت پيغمبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر طبق آن جاري گرديده است».

2. امام باقر (ع) در پاسخ سؤال ابوبصير راجع به ازدواج موقت فرمود:

«نزلت في القرآن (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً...)». ؛( 3 )

«قرآن مجيد در اين باره سخن گفته است،‌ آنجا كه مي‌فرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُم...)».

3. امام باقر (ع) در پاسخ شخصي به نام عبدالله بن عمر ليثي در مورد ازدواج موقّت فرمود:

«احلّها في كتابه و علي لسان نبيّه فهي حلال، الي يوم القيامة»؛( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . براي مطالعة بيشتر در اين زمينه به كتاب‌هاي: سيماي عقايد شيعه؛ اعتقاد ما و... مراجعه شود.

2 . كافي، ج 5، ص 449؛ تهذيب، ج 7، ص 251; نورالثقلين، ج 1، ص 467؛ تفسير برهان، ج 1، ص 360.

3 . كافي، ج 5، ص 448، ح 1.

4 . تفسير برهان، ج 1، ص 360؛ خلاصة الايجاز، 29.


33


«خداوند آن را در قرآن و بر زبال پيامبرش حلال كرده و آن تا روز قيامت حلال است».

4. امام صادق (ع) فرموده است:

«ليس منّا من لم... يستحلّ متعتنا»؛( 1 )

«كسي كه متعه (ازدواج موقّت) را حلال نداند، از ما نيست».

5. عبدالرحمان بن ابي عبدالله مي‌گويد: « ابوحنيفه از امام صادق (ع) از مسألة متعه سؤال مي‌كرد؛ حضرت پرسيد: از كدام متعه مي‌پرسي: از متعة زنان يا متعة حج؟ عرض كرد: منظورم متعة حج بود؛ ولي فعلاً مرا خبر ده از مسألة متعة زنان، آيا اين عمل حقّ است؟ حضرت فرمود: سبحان الله! مگر كتاب خدا را نخواندي كه مي‌فرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) ؟ گفت: به خدا سوگند مثل اين‌كه اين آيه‌اي است كه تاكنون آن را نخوانده‌ام!»( 2 )

6. در روايتي از ابوبصير آمده است:

«قال: سألت اباجعفر (ع) عن المتعة، فقال: نزلت في القرآن: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ)»( 3 ) ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . من‌لايحضره الفقيه، ج 3، ص 458؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص7 .

2 . كافي، ج 5، ص 449، ح 6.

3 . استبصار، ج 3، ص 4؛( 1 ) كافي، ج 5، ص 448؛ تهذيب، ج 7، ص250


34


«ابوبصير مي‌گويد: از امام باقر (ع) دربارة متعه پرسيدم، فرمود: كه دربارة آن در قرآن، آية (فَمَا اسْتَمْتَعْتُم...) نازل شده است».

7. وي در روايت ديگري از امام باقر (ع) دربارة حكم ازدواج موقّت نقل كرده است:

«... حلالٌ و انّه يجزي فيه الدرهم فما فوقه»؛( 1 )

«ازدواج موقت حلال است و براي مهر يك درهم و بيشتر كفايت مي‌كند».

بر اين اساس، شيعيان معتقدند مشروعيت نكاح غير دائم پا برجاست و نصوص معتبر ديني، از آن نهي نكرده است. در تأييد گفتة آنان، همين بس كه تمامي مسلمانان، اتفاق نظر دارند كه خداوند متعال، اين حكم را در دين مبين تشريع فرموده و رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز در اين باره به مسلمين اذن و اجازه فرموده است.

از طرفي مي‌گوييم: اين حكم در قرآن كريم نقض نگرديده و پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز تا پايان عمر شريف خود از آن منع نكرده است و بنا بر احاديث صحيح و معتبري كه از امامان معصوم وارد گرديده، استمرار مشروعيت متعه و منسوخ نشدن آن به اثبات مي‌رسد و در صحاح اهل سنّت نيز رواياتي وجود دارد كه اين موضوع را مورد تأييد و تأكيد قرار مي‌دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب، ج 7، ص 260؛ كافي، ج 5، ص 457.


35


استمرار مشروعيت و جواز

يكي از دلايل حلال و جايز بودن نكاح غير دائم، اين است كه تا زمان شكل‌گيري مذاهب چهارگانة اهل سنّت (در قرن‌هاي سوم و چهارم هجري)، عمل به آن از نظر صحابه، تابعين و فقها مشهور بوده است.

شاهد بر اين مطلب روايتي است كه بخاري و مسلم در كتاب‌هاي خود از سلمة بن اكوع، جابر بن عبدالله انصاري، عبدالله بن مسعود، ابن عباس، سبرة بن معبد، ابوذر غفاري، عمران بن حصين و اكوع بن عبدالله اسلمي روايت كرده‌اند.(1)

ابن حزم در المحلّي گفته است:

«پس از رسول خدا در حلال شمردن متعه، گروهي از صحابه، آن را همچنان حلال مي‌دانستند؛ از جمله: اسما دختر ابوبكر، جابر بن عبدالله، ابن‌مسعود، ابن عباس، معاوية بن ابن سفيان، عمرو بن حريث، ابوسعيد خدري،‌ سلمه و معبد فرزندان امية بن خلف.»( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: صحيح مسلم (‌با شرح نووي)، ج 9، ص 179-189؛ صحيح بخاري، (كتاب التفسير و كتاب النكاح) و...

2 . المحلّي بن حزم، ج 9، ص 519 و 520، به نقل از:(

( معالم المدرستين،‌ ج 2، ص 264.


36


جالب آنكه فرزندان برخي از صحابه، ثمرة ازدواج موقّت بودند (مانند عروة بن زبير). عبدالرزّاق در كتاب المصنّف مي‌گويد: عروة به ابن عباس گفت: آيا از خدا نمي‌ترسي كه متعه را جايز مي‌داني؟ ابن‌عباس گفت: از مادرت بپرس (كنايه از اين‌كه تو خود فرزند چنين نكاحي هستي)1...!

عروة بن زبير،‌ در زمان خلافت عثمان، به دنيا آمده بود.(2)

نظرات تابعين، علما و...

در قرن اوّل و دوّم هجري، برخي از علماي اهل سنّت، در مورد متعه فتوا داده و بدان عمل كرده‌اند (مثل ابن جريح).

افرادي مثل ابي‌عمرو گفته‌اند: ‌همة اصحاب ابن عباس از اهل مكه و يمن، متعه را حلال مي‌دانستند.

قرطبي در تفسير خود گفته است: «اهل مكه خيلي بدان عمل مي‌كردند.»

فخر رازي در تفسيرش، ذيل آية متعه نوشته است: «قاطبة آن مردم گفتند: متعه همچنان كه مباح بود، مباح باقي مانده است.»

ابوحيّان در تفسيرش بعد از نقل حديث مباح بودن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سير اعلام النبلاء، ج 15،‌ ص 243 (پاورقي 1).

2 . همان،‌ ج 4،‌ ص 422.


37


متعه گفته است: «جمعي از اهل بيت و تابعين بر اين رأي هستند»( 1 ).

در اينجا به ديدگاه بعضي از آنها اشاره مي‌شود:

1. سعيد بن جبير و طاووس و عطا

ابن حزم در المحلّي مي‌گويد: «از تابعين، طاووس و عطا و سعيد بن جبير و ساير فقهاي مكّه، متعه را جايز مي‌دانستند.»( 2 ) در مغني ابن قدامه آمده است: «اكثر اصحاب ابن عباس، همچون عطا و طاووس، آن را جايز مي‌دانند.»( 3 )

2. ابن جريح (عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريح ابوخالد مكّي)

ابوخالد مكّي از تابعين مشهور به شمار مي‌آيد. اهل سنّت نسبت به ثقه بودن او اجماع دارند و مؤلّفين كتاب‌هاي صحاح، به قول او استناد جسته‌اند.

ذهبي در ميزان الاعتدال دربارة او مي‌نويسد:

«ابن جريح، يكي از عالمان مورد وثوق است و وثاقت او مورد اتفاق اهل سنّت مي‌باشد. ضمن اين‌كه او هفتاد زن در نكاح موقت داشت. نظر او رخصت و جواز نكاح موقّت بود. او فقيه اهل مكّه در زمان خود بود»( 4 ).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: معالم المدرستين، ج 2، صص 242-280؛ الغدير، ج 6،‌ ص 22؛( 2 ) تفسير قرطبي، ج 3، ص 200.

2 . المحلّي، ج 9، ص 520.

3 . المغني ابن قدامه،‌ ج 7، ص 571.

4 . ميزان الاعتدال، ج 2، ص 659.


38


3. مالك بن انس

برخي از نويسندگان بزرگ اهل سنت جواز نكاح غير دائم را به مالك بن انس نسبت داده‌اند. سرخسي در المسبوط، ابن الهمام در شرح فتح القدير، قرطبي در جامع احكام القرآن و... چنين مطلبي را ذكر كرده‌اند.(1)

4. زفربن هذيل

وي نيز قائل به جواز نكاح موقّت بود.(2)

5. احمد بن حنبل

ابن قدامه در المغني،‌ از مقدّسي نقل مي‌كند كه: «متعه مكروه است، نه حرام؛ زيرا در اين باره ابن منصور از احمد بن حنبل (پيشواي حنبليان) پرسيد؛ پس او گفت: «اگر از آن پرهيز شود، بيشتر دوست دارم». ظاهر اين كلام كراهت است نه حرمت».(3)

بر اين اساس برخي گفته‌اند: «عمر متعه را با حضور دو عادل جايز مي‌شمرد و اگر دو شاهد عادل نبود، آن را جايز نمي‌دانست.»( 4 )

به هر حال جمعي از صحابه، تابعين و فقهايي كه از قائلان به حلال بودن و عدم نسخ آية «متعه» هستند، عبارت‌اند از:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: المسبوط، ج 5، ص 15؛( 2 ) شرح فتح القدير، ج 3، ص 153، تفسير قرطبي، ج 5،‌ص 132.

2 . ر.ك: محمدالحامد، نكاح المتعة في الاسلام، ص 68.

3 . المغني، ج 6، ص 644.

4 . المحلّي، ج 9، ص 520.


39


1.

عمران بن حصين

2. سلمة بن امية

3. معبد بن امية

4. خالد بن مهاجر

5. ابي بن كعب

6. ربيعة بن امية

7. سدي

8. مجاهد

9. ابن اوس مدني

10. انس بن مالك

11. معاويه

12. نافع

13. ابن جريح

14. حبيب بن ابي ثابت

15. حكم بن عتيبه

16. جابر بن يزيد

17. براء بن عازب

18. سهل بن سعد

19. عمرو بن دينار

20. مغيرة بن شعبه

21. سلمة بن اكوع

22. زيد بن ثابت

23. خالد بن عبدالله

يعلي بن امية


40


1.

صفوان بن امية

2. عمرو بن حوشب

3. ابن جرير

4. سعيد بن حبيب

5. ابراهيم نخعي و...1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: غلام اميني، نظرة في كتاب الوشيعة، ص 34 ـ 35.


| شناسه مطلب: 73489