بخش 4
بخش دوم : وهابیت و توحید عملی عبادت خدا یا توحید عملی در مسلک وهّابیّت جایگاه توحید عبادی وهّابیّت و توحید عبادی توسل به اولیا
بخش دوم
وهابيت و توحيد عملي
عبادت خدا يا توحيد عملي در مسلك وهّابيّت
آنچه تا كنون مورد بحث و بررسي قرار گرفت ، مربوط به « توحيد نظري وهابيّت » بود ؛ امّا اين بخش ، دربارة « توحيد عملي وهابيّت » است .
مقصود از توحيد عملي ، رفتار موحّدانه است . به اين معني كه انسان در برخورد با خداوند متعال ، به گونهاي عمل كند كه مقتضاي باور و انديشة او است . ( 1 )
يكي از جلوههاي توحيد عملي ، « توحيد در عبادت » است . در اين جا ، سخن از اعتقاد خاصي نيست ؛ بلكه مقصود آن است كه انسان ، عمل خاصي مانند نماز ، روزه و ديگر اعمال عبادي را بر اساس اعتقادات توحيدي خود و هماهنگ با آنها انجام دهد ؛ يعني تنها خداي يگانه را بپرستد و از پرستش چيزهاي ديگر خودداري كند .
جايگاه توحيد عبادي
« توحيد در عبادت » ، اصل مشترك همة اديان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الميزان ، ج3 ، ص247
توحيدي و آسماني است . در حقيقت هدف نهايي از بعثت پيامبران الهي ، تذكّر و يادآوري اين اصل بوده است ، بنابراين بيش از هر چيز ديگر ، دربارة آن سرمايهگذاري كردهاند . قرآن كريم ميفرمايد :
( وَلَقَدْ بَعَثْنَا فيِ كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ ) ( 1 ) ؛ « در ميان هر امّتي ، پيامبري را بر انگيختم تا به مردم بگويد : خدا را بپرستيد و از پرستش طاغوت دوري گزينيد . »
همچنين ميفرمايد :
( قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِليَ كَلِمَةٍ سَوَاءِ بَيْنَنَا وَبَيْنَكمُْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِْكَ بِهِ شَيًْا ) ( 2 ) ؛ « بگو : اي اهلكتاب ، بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداي يگانه را نپرستيم و چيزي شريك او قرار ندهيم . »
از جمله جهات اهميت و امتياز اين بخش از توحيد عملي بر توحيد نظري ( توحيد ذاتي ، صفاتي و افعالي ) ، اين است كه در توحيد عبادي گفته ميشود : غير از خدا هيچكس معبود نيست ، چه به نحو استقلال و چه به نحو مظهريّت ؛ همة مسلمانان هر روز در نماز ، چندين بار ميگويند : ( إِيَّاكَ نَعْبُدُ ) ( 3 ) ؛ تنها تو را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نحل : 36
2 . آل عمران : 64
3 . فاتحه : 5
ميپرستيم و غير خدا ، هر چيز و هر كس باشد ، جز وظيفة بندگي سمتي ندارد .
در توحيد نظري اين چنين نيست ؛ بلكه اوصاف و افعالي مانند علم ، حيات ، قدرت ، خالقيّت و مالكيّت ، به غير خدا نيز اسناد داده ميشود ، گر چه در تحليل نهايي ، اين اوصاف و افعال از خداوند است و ديگران ، به عنوان مظهر علم ، حيات و امثال آن مي باشد ولي در مورد عبادت حتّي به عنوان مظهريّت هم براي ديگران سهمي نيست ؛ يعني هيچ موجودي ، كوچكترين صلاحيّت و شايستگي ندارد تا بتوان آن را به عنوان معبود تلقّي نمود . ( 1 )
وهابيّت و توحيد عبادي
متأسفانه فرقة وهابيّت ، در اين موضوع اساسي با همة مسلمانان به مخالفت برخاسته و دايرة عبادت را گسترش دادهاند تا جايي كه بسياري از اعمالي كه در نظر عموم مسلمانان جايز ، بلكه مستحب و پسنديده به شمار ميآيد ، حرام و موجب شرك ميدانند .
عبادت از نگاه وهابيّت عبارت است از :
« من قصد في مخلوق لجلب منفعة او دفع مضره فقد اتخذه الهاً ؛ هركس غير خدا را براي جلب منفعت و دفع مفسده قصد كند ، او را عبادت كرده است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توحيد در قرآن ، ص516
محمد بن عبدالوهاب ميگويد : در صدر اسلام ، از « اله » قصد دعا ، نذر ، ذبح ، و غير اينها را ميفهميدند ؛ نه معناي خالقيّت ، رازقيّت ، مدبّر و . . . از سويي ديگر ميگويد :
« هر عقيده يا گفتار يا عملي كه ثابت شود از جانب شارع مأمورٌ به يا مورد پسند است ، همچنين هر چيزي كه نهي يا مذمّت آن از سوي شارع ثابت شود ، عبادت به شمار ميآيد . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشف الشبهات ، ص 2
توسل
در كتابهاي وهابيها ، به پيروي از بنيانگذار اين مكتب ، از دو نوع توحيد نام برده شده است : « توحيد ربوبي » و « توحيد الوهي » .
توحيد نخست را به « توحيد در خالقيّت » و توحيد دوم را به « توحيد در عبادت و پرستش » تفسير ميكنند ، و يادآور ميشوند كه :
همة فرقههاي اسلامي ، توحيد در خالقـيّت را پذيرفته و به خالقي جز خدا قائل نيستند ، ولي در الوهـيّت ، گرفتار شرك شدهاند ؛ زيرا كارهاي آنان ، مانند توسل به پيامبران و صالحان و يا استغاثه و استمداد از آنان و يا طلب شفاعت از پيامبران ، پرستش پيامبران است و از اين جهت ، با مشركان عصر رسالت يكسان و همگام هستند و اگر توحيد در ربوبيت براي نجات از عذاب كافي بود ، همة مشركان عصر رسالت اهل نجات بودند ؛ 1 زيرا آنها ، همة مراتب توحيد ذاتي و صفاتي چون توحيد در خالقيت ، ربوبيت و . . . را قبول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فتح المجيد ، ص12 و 20
داشتند و آنچه پيامبر اسلام از آنها ميخواست ، توحيد در عبادت بود . ( 1 )
نقد :
در ردّ اين ديدگاه ، ابتدا به طور اجمال بايد گفت :
اوّلاً : هيچ دليلي وجود ندارد كه واسطه قرار دادن انبيا و اولياي الهي عبادت باشد ؛ زيرا عبادت در لغت ، به معناي نهايت خضوع و تذلّل است2 و در اصطلاح شرع و متشرّعه ، به معناي پرستش موجودي است كه به عنوان خالق يا مدبّر جهان و مؤثّر در سرنوشت انسان ، شناخته ميشود . ( 3 )
ثانياً : اگر توسل به انبيا و اوليا عبادت باشد ، نبايد بين حيات و مرگ آنان تفاوت و فرقي وجود ميداشت و بايد در هر دو صورت ، عبادت محسوب ميگرديد ، در حالي كه بزرگان اهلسنّت ، توسل در حال حيات را قبول دارند و آن را مشروع و مخالف با توحيد نميدانند . ( به زودي به مواردي از آنها اشاره خواهد شد . )
تمام سخن وهابيّت اين است كه مسلمانان نبايد مظاهر و نشانههايي كه حكايت از توجه ، احترام ، تعظيم و غير آن دارد را براي غير خدا انجام دهند ، همچون ساخت بارگاه براي قبور ، روشنكردن چراغ در آنجا و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشف الشبهات ، ص 2
2 . مجمع البحرين ، ج3 ، ص92
3 . كلام تطبيقي ، ص102
خواندن نماز و تبرّك جستن نزد قبور ؛ زيرا به اعتقاد آنان اين موارد يا شرك يا منتهي به شرك و يا بدعت است .
اساس حرف آنان همين نكته است كه ميگويند : مردگان ، حتي پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از مرگ ، هيچگونه تأثير ، سود و زياني ندارند ، بدين حهت نبايد از آنان چيزي درخواست نمود و طلب شفاعت كرد . بر اين اساس ، اصول و پاية افكار وهابيّت عبارت است از :
1- توسل به اولياي الهي شرك است ؛
2 - تبرّك به آثار اولياي الهي شرك است ؛
4 - عجز و قدرت ، مرز توحيد و شرك است ؛
5 - اعتقاد به سلطة غيبي براي غير خدا شرك
است ؛
6- درخواست كارهاي خارقالعاده ، موجب
شرك است ؛
7 ـ درخواست شفاعت از غير خدا شرك است ؛
8- دعوت و نداي انسانهاي صالح ، پرستش
آنها است .
توسل به اوليا
يكي از مسائلي كه وهابيّت آن را در تضادّ با توحيد در عبادت و شرك ميدانند ، توسل به اوليا و انبيا است . يعني اگر كسي براي درخواست حاجت از خداوند ، آنان را واسطه قرار دهد ، از ديدگاه وهابيها مشرك است .
آنان ، حتي هر نوع حركت و سكون اهلتوحيد را ـكه به منظور احترام به انبيا و اوليا انجام ميگيرد ـ شرك ميخوانند . بارزترين شاهد بر اين مدّعا ، برخورد تند و خشن مأموران وهابي با زائران حرمين شريفين است .
از محمد بن عبدالوهّاب در كتاب « التوحيد » نقل شده كه پس از ذكر آية شريفة ( أُوْلَئكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِليَ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَب . . . ) ( 1 ) گفته است : اين آيه ، ردّ بر مشركاني است كه افراد صالح را ميخوانند . در اين آيه بيان شده كه اين ، شرك بزرگتر است . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اسراء : 57 . "كساني را كه آنان ميخوانند ، خودشان وسيلهاي ( براي تقرّب ) به پروردگارشان ميجويند . "
2 . التوحيد ، ص 25 . "آية الاسراء بين فيها الردّ علي المشركين الّذين يدعون الصالحين ففيها بيان أنّ هذا هو شرك ، الشرك الاكبر . "
نيز صنعاني ، در كتاب « تطهيرالاعتقاد » گفته است :
« من توسّل بمخلوق فقد اشرك مع الله غيره و اعتقد ما لايحلّ اعتقاده كما اعتقد المشركون في الاوثان1 ؛ كسي كه به مخلوقي توسل جويد ، با خدا غير او را شريك قرار داده است و به چيزي اعتقاد يافته كه حلال نيست ؛ همانگونه كه مشركان در مورد بتها اعتقاد داشتند . »
همچنين ابنتيميّه ميگويد :
از جملة عبادتها دعا است ، پس هر كس آفريدگان خدا ؛ چه مردگان و چه زندگان را بخواند و از آنان فريادرسي بخواهد ؛ در دين بدعت گذاشته و به پروردگار جهانيان شرك ورزيده و جز راه مؤمنان را پيروي كرده است و هر كس خدا را به ( واسطه ) آفريدگانش بخواند ، يا او را به آفريدگانش سوگند دهد ؛ در دين بدعتي گذاشته كه خداوند هيچگونه اجازه و فرماني براي آنان نداده است . ( 2 )
نقد :
توسّل در لغت ، عبارت است از انجام دادن عملي تا موجب نزديكي به خدا گردد( 3 ) و در اصطلاح ، عبارت است از اينكه بنده ، چيزي يا شخصي را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا وسيلة قربش به خدا باشد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشف الارتياب ، ص 251
2 . قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة ، ص 78
3 . العين ، مادة "وسل"
4 . تفسير روح المعاني ، ج6 ، ص 124 -128
وسيله ، بر دو قسم است :
اموري مانند آب و غذا كه وسيلة رفع تشنگي و گرسنگي است و امور معنوي مانند اين كه گناهكاري خداوند را به مقام و جاه يا حقيقت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قسم ميدهد تا از گناهش بگذرد .
در هر دو صورت ، وسيله لازم است ؛ زيرا خداوند متعال ، جهان آفرينش را بر اساس نظام علّت و معلولي و اسباب و مسبّبات آفريده تا نيازمنديهاي طبيعي بشر ، با عوامل و اسباب عادي برآورده گردد . فيوضات معنوي خداوند ، همچون هدايت ، مغفرت و آمرزش نيز بر اساس نظام خاصي بر انسانها نازل ميشود .
همانگونه كه در عالم ماده نميتوان گفت : چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نوراني كرده و خود بيواسطه به چنين كاري دست نزده است ؟
در عالم معنا نيز نميتوان گفت : چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطة اولياي الهي ، شامل حال بندگان ميكند ؟
بنابراين ، فعل خداوند ، داراي نظام است . اگر كسي بخواهد به نظام آفرينش اعتنايي نداشته باشد ، گمراه است ؛ به همين جهت خداي متعال ، گناهكاران را ارشاد فرموده كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را واسطه قرار دهند و علاوه بر اينكه خود طلب مغفرت كنند ، از آن بزرگوار بخواهند براي ايشان مغفرت بخواهد :
( وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ) ( 1 )
« ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين كه به فرمان خدا ، از وي اطاعت شود . و اگر اين مخالفان ، هنگامي كه به خود ستم ميكردند ( و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند ) ، نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميكردند و پيامبر هم براي آنها استغفار ميكرد ، خداوند را توبه پذير و مهربان مييافتند . »
همچنين در آية ديگري ميفرمايد :
( يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فيِ سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون ) ( 2 ) ؛ « اي كساني كه ايمان آوردهايد ! از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد ! و وسيلهاي براي تقرّب به او بجوييد ! و در راه او جهاد كنيد ، باشد رستگار شويد . »
مفهوم لغوي « وسيله » ، به معناي هر چيزي است كه باعث تقرّب ميگردد . شفاعت پيامبران ، امامان و بندگان صالح خدا ، باعث تقرّب به پروردگار ميشود و در مفهوم وسيع توسّل قرار ميگيرد . همچنين پيروي از پيامبر و امام و گام نهادن در جاي گام آنها ؛ زيرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء : 64
2 . مائده : 35
همة اينها موجب نزديكي به ساحت قدس پروردگار ميباشد ، حتّي سوگند دادن خدا به مقام پيامبران ، امامان و صالحان ـ كه نشانة علاقة آنها و اهميت دادن به مقام و مكتب آنان ميباشد ـ جزء اين مفهوم وسيع است .
لازم به تذكّر است كه هرگز منظور اين نيست كه چيزي را از شخص پيامبر يا امام به صورت مستقل تقاضا كنند ؛ بلكه منظور اين است كه با اعمال صالح يا پيروي از پيامبر و امام ، يا شفاعت آنان و يا سوگند دادن خداوند به مقام و مكتب آنها ( كه خود نوعي احترام و اهتمام به موقعيت آنها و يك نوع عبادت است ) از خداوند چيزي را بخواهند . اين معني نه بوي شرك ميدهد و نه بر خلاف ديگر آيات قرآن است .
از آيات ديگر قرآن نيز به خوبي استفاده ميشود ، وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او ، به هيچوجه ممنوع نيست و با توحيد منافات ندارد ، در سورة نسا ميخوانيم :
( وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما ) ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء : 64
« و ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهي از او اطاعت كنند . و اگر آنان وقتي به خود ستم كرده بودند ، پيش تو ميآمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر [ نيز ] براي آنان طلب آمرزش ميكرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مييافتند . »
و نيز در سورة يوسف ميخوانيم :
( قَالُواْ يَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِِئينَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبيِّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم ) ( 1 )
گفتند : « اي پدر ، براي گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم . » گفت : « به زودي از پروردگارم براي شما آمرزش ميخواهم ، كه او همانا آمرزنده و مهربان است . »
از روايات گوناگوني كه از طريق شيعه و اهل سنّت وارد شده نيز به خوبي استفاده ميشود توسل به انبيا و اوليا ، هيچگونه اشكالي ندارد ؛ بلكه كار خوب و پسنديدهاي محسوب ميشود .
اين روايات ، بسيار فراوان است و در كتابهاي زيادي نقل شده و ما به عنوان نمونه ، به تعدادي از آنها كه در كتابهاي معروف اهل سنّت آمده ، اشاره ميكنيم :
1ـ در كتاب « وفاء الوفا » ، تأليف دانشمند معروف سنّي « سمهودي » ، چنين آمده است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يوسف : 97 ـ 98
« مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و از مقام و شخصيت او ، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولّد و هم پس از رحلتش ، هم در عالم برزخ ، و هم در روز رستاخيز ، ( سپس روايت معروف توسّل آدم به پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را از عمر ابن خطاب نقل كرده كه : ) آدم ، با اطلاعي كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت ، به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد :
يا ربّ اسئلك بحقّ محمّد لما غفرت لي( 1 )
خداوندا ! به حق محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از تو تقاضا ميكنم من را ببخشي » .
سپس حديث ديگري از بزرگان اهل تسنن ، از جمله « نسايي » و « ترمذي » ، به عنوان شاهد براي « جواز توسّل به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حال حيات » نقل ميكند كه خلاصة آن اين است :
« مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، براي شفاي بيماريش كرد ، پيامبر به او دستور داد چنين دعا كند :
اللّهم انّي اسئلك و اتوجّه اليك بنبيّك محمّد نبيّ الرّحمة يا محمّد انّي توجّهت بك الي ربّي في حاجتي لتقضي لي اللّهم شفعه في ؛ ( 2 )
خداوندا ! من از تو به خاطر پيامبرت ، پيامبر رحمت ، تقاضا ميكنم و به تو روي ميآورم . اي محمد ! به وسيلة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وفاء الوفا ، ج3 ، ص1371 . در كتاب التوصل الي حقيقة التوسل ، ص215 ، اين حديث فوق را از دلائل النبوة ، تاليف بيهقي نيز نقل نموده است .
2 . وفاء الوفا ، ص 1372 .
تو به سوي پروردگارم براي انجام حاجتم متوجه ميشوم . خداوندا او را شفيع من ساز . »
سپس دربارة جواز توسّل به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از وفات ، چنين نقل ميكند : مرد حاجتمندي در زمان عثمان ، كنار قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد ، نماز خواند و چنين دعا كرد :
« اللّهم انّي اسئلك و اتوجّه اليك بنبيّنا محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نبيّ الرّحمة ، يا محمّد انّي اتوجّه بك الي ربّك ان تقضي حاجتي » ( 1 )
« خداوندا ! از تو تقاضا ميكنم و به وسيلة پيامبر ما محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، پيامبر رحمت ، به سوي تو متوجه ميشوم . اي محمّد ، من به وسيلة تو متوجة پروردگار تو ميشوم تا مشكلم حل شود . »
سپس اضافه ميكند : چيزي نگذشت كه مشكل او حل شد . ( 2 )
2- نويسندة كتاب « التوصل الي حقيقة التوسل » كه در موضوع توسّل بسيار سختگير است ، 26 حديث از كتابها و منابع گوناگون نقل كرده كه جواز توسل در آنها منعكس است ؛ گر چه نامبرده سعي ميكند در اسناد اين احاديث ، خدشه وارد كند ، ولي واضح است هنگامي كه در يك موضوع ، روايات زيادي وارد شود و به حدّ تواتر برسد ، جايي براي خدشه در سند آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وفاء الوفا ، ص 1372 .
2 . همان
حديث باقي نميماند و خوشبختانه رواياتي كه دربارة توسل در منابع اسلامي وارد شده ، بيش از حدّ تواتر است .
همچنين « بيهقي » نقل ميكند : در زمان خلافت خليفة دوم ، سالي قحطي شد ، بلال به همراهي عدّهاي از صحابه ، كنار قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و گفت :
« يا رسول اللَّه ، استسق لامّتك . . . فانّهم قد هلكوا » ؛ 1
« اي رسول خدا ! از خدايت براي امتت باران بخواه . . . كه ممكن است هلاك شوند . »
حتي از ابنحجر مكّي در كتاب « الخيرات الحسان » نقل ميكند : امام شافعي در ايامي كه در بغداد بود ، به زيارت ابوحنيفه ميرفت و در رفع نيازهايش ، به او متوسّل ميشد ! 2
نيز در صحيح « دارمي » ، از « ابي الجوزاء » نقل ميكند : سالي كه در مدينه قحطي شديدي واقع شد ، بعضي به « عايشه » شكايت كردند ، او به آنان سفارش كرد : بر فراز قبر پيامبر ، روزنهاي در سقف ايجاد كنند تا به بركت قبر پيامبر ، از طرف خدا باران نازل شود ، چنين كردند و باران فراواني آمد !
آلوسي در تفسيرش ، قسمتهاي زيادي از اين احاديث را نقل كرده و پس از تجزيه و تحليلي طولاني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . التوصل . . . ، ص 253
2 . همان
و حتي سختگيري در بارة احاديث توسّل ، هنگام نتيجهگيري ، ناگزير به اعتراف شده و مينويسد :
« پس از تمام اين گفتوگوها ، مانعي در توسّل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نميبينم ، چه در حال حيات پيامبر و چه پس از رحلت او . . . توسّل جستن به مقام غير پيامبر در پيشگاه خدا نيز مانعي ندارد ، به شرط اين كه او حقيقتاً در پيشگاه خدا ، مقامي داشته باشد . » ( 1 )
ابن حجر مكّي در كتاب « صواعق » ، از « امام شافعي » ، پيشواي معروف اهل تسنن نقل ميكند كه او به اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسّل ميجست و چنين ميگفت :
آل الـنّبــي ذريـعتي * و هـم الــيه وسيـلـتي
ارجو بهم اعطي غداً * بـيـد اليمين صحيفتي( 2 )
« خاندان پيامبر : وسيلة مناند . آنها در پيشگاه او سبب تقرّب من ميباشند . اميدوارم به سبب آنها ، فرداي قيامت نامة عمل من به دست راست من سپرده شود . »
همچنين قسطلاني ، از بزرگان اهل سنّت ميگويد :
« بر زائر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سزاوار است كه زياد دعا ، تضرّع ، استغاثه ، طلب شفاعت و توسّل به ذات پاك رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمايد . . . » ( 3 )
نيز زيني دحلان ميگويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . روح المعاني ، ج 4- 6 ، ص 114- 115
2 . التوسل ، ص 339
3 . البدعة في مفهومها الاسلامي ، ص 45
« هر كس ذكرهاي پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند ، در آنها مقدار زيادي از توسّل به ذات مقدس را مييابد كه كسي بر آنان ايراد نگرفته است ، تا اينكه اين منكران ( وهابيان ) آمدند ، اگر قرار باشد نمونههاي توسّل را جمعآوري كنيم ، كتابي عظيم ميشود . . . » ( 1 )
تعجب از كساني كه اين گونه توسّل را نوعي شرك ميپندارند ، در حالي كه شرك اين است كه براي خدا ، شريكي در صفات و اعمال او قائل شوند و اينگونه توسل ، هيچ وجه شباهتي با شرك ندارد .
وهابيها اصرار دارند بين حيات و وفات پيامبر و امامان فرق بگذارند ، در حالي كه گذشته از اينگونه روايات كه بسياري از آنها به پس از وفات مربوط است ، از نظر يك مسلمان ، پيامبران و صالحان پس از مرگ ، « حيات برزخي » دارند ، حياتي وسيعتر از عالم دنيا ، همان گونه كه قرآن دربارة شهيدان به آن تصريح كرده و ميگويد :
( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ) ( 2 ) ؛
« ( اي پيامبر ! ) هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند ، مردگانند ! بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الدرّ السنيّة ، ص31
2 . آل عمران : 169