بخش 1

مقدمه معنای سلفیّه تعریف سلفیّه از دیدگاه موافقان تعریف سلفیّه از دیدگاه‌ مخالفان بررسی و نقد تعاریف


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


شناخت سلفيّه

معناشناسي، تاريخچة پيدايش و تحولات آن

دكتر علي الله بداشتي


7


مقدمه

پس از رحلت رسول گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، بين مسلمانان در موضوع جانشيني رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اختلاف افتاد و اين مسأله يك سؤال اساسي را مطرح ساخت:

آيا خلافت به نصب الهي و معرفي نبوي ثابت مي‌شود يا به انتخاب مردمي؟

پاسخ به اين سؤال مستلزم يك موضع گيري اعتقادي بود و طرفداران انتخاب يا انتصاب، هر كدام يك گروه فكري از مسلمانان را شكل دادند، سپس در زمان خلافت امير مؤمنان علي (عليه السلام) گروهي به كلي منكر هر نوع حكومتي شدند و صف خويش را از امت اسلامي جدا كردند و به خوارج معروف شدند. بعد از آن نيز مسائلي در باب ايمان و كفر، قضا و قدر، جبر و اختيار، صفات الهي به ويژه قديم يا حادث بودن كلام الهي و به تبع آن حدوث و قدم قرآن، عقل گرايي و نص‌گرايي و... پيش آمد، كه موجب تفرق مسلمانان به فرقه‌هاي گوناگون گرديد. يكي از اين فرقه‌ها اهل حديث بودند كه به اخذ مسائل اعتقادي و فروع عملي



8


از ظواهر قرآن و روايت اصرار مي‌ورزيدند. از درون اين جريان فكري در قرون اخير تفكر سلف‌گرايي با نام سلفيّه به عنوان يك فرقه شكل گرفت كه در اين مختصر به معرفي آن مي‌پردازيم.



9


معناي سلفيّه

اصطلاح سلفيّه در آثار محققان مسلمان كشورهاي عربي به دو معنا به كار رفته است:( 1 )

معناي اول در مورد كساني است كه مدعي‌اند در اعتقادات و احكام فقهي به سلف صالح اقتدا مي‌كنند.

معناي ديگر كه كاربرد آن به دوران بيداري مسلمانان در عصر حاضر بر مي‌گردد.

بديهي است مراد ما از سلفيّه در اين بحث معناي اول است كه معرفي آنان محور بررسي و نقد اين مقاله است. تعريف‌هاي متعددي از سوي موافقان سلفيّه و مخالفان آنان براي «سلفيّه» ارائه شده كه به برخي از آنها به ترتيب اشاره مي‌شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد سعيد رمضان البوطي، سلفيه بدعت يا مذهب ، ترجمة حسين صابر، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1375، ص256ـ259؛ سيد محمد كثيري، السلفية بين اهل السنة و الامامية، ص42ـ43.



11


تعريف سلفيّه از ديدگاه موافقان

سلفي‌ها در اين معنا متفق‌اند كه «سلفيّه» به معناي پيروي از سلف صالح است. اما در مصاديق سلف صالح، اختلاف نظر وجود دارد. محمد ابراهيم شقره، از محققان سلفي معاصر، مدعي اتفاق نظر در معناي سلفيّه و مصاديق آن است و پيشينيان امت پيامبر به ويژه آنها را كه طي دو سه قرن اولية اسلام مي‌زيسته‌اند و در احكام، آداب، اخلاق و عقيده پيرو منهج نبوي و خلفاي راشدين بودند، مصداق سلف صالح مي‌داند.( 1 ) اما محمد بن عبدالرحمان المغراوي، يكي ديگر از محققان اين مكتب، مي‌نويسد: عالمان ديني در تعريف اصطلاحي سلف صالح، اختلاف دارند. ايشان به نمونه‌هايي از اين تعاريف اشاره مي‌كند و در پايان بهترين تعريف را سخن شيخ محمود خفاجي مي‌داند كه معتقد است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . هي السلفية، نسبة وعقيدة ومنهجاً، ص17ـ 18.



12


«محدوديت زماني سه قرن اول اسلام به تنهايي براي معرفي سلف صالح كافي نيست، مگر اينكه به آن موافقت انديشة آنان با كتاب و سنت و روح كتاب و سنت را اضافه كنيم. پس كسي كه در انديشه‌اش مخالف كتاب و سنت باشد از سلف صالح نيست، اگر چه در بين صحابه و تابعين و تابعينِ تابعين زيسته باشد.»( 1 )

علي حسين جابري، از محققان معاصر جهان عرب، نيز در مفهوم سلفيّه كتاب و سنت را مبنا قرار مي‌دهد و اين دو را، هم در مسائل نظري و هم در احكام فقهي شرط مي‌داند و آن را منهج مسلمانان پاسدار كتاب و سنت، در همة زمان‌ها مي‌شمارد.( 2)

نتيجه اينكه دو محقق اخير، بر خلاف محقق پيشين، به جاي تأكيد بر پيروي از سلف صالح، بر پيروي از كتاب و سنت تأكيد ورزيده‌اند و تلاش كرده‌اند ابتدا تعريف مفهومي ارائه نمايند و سپس مصاديق آن را معيّن كنند. در نهايت به ديدگاه دكتر مصطفي حلمي، از محققان سلفيّه در مصر، مي‌رسيم كه چند اثر در معرفي سلفيّه دارد. وي «سلفيّه» به معناي عام را اسم عَلَم براي كساني مي‌داند كه در اعتقادات و فقه (احكام فقهي) از سلف صالح و تابعين در سه قرن اول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مغراوي، المفسرون بين التأويل والإثبات في آيات الصفات، بيروت، مؤسسة الرسالة، چ. اول، 1420ق، ص14.

2 . جابري، الفكر السلفي عند الشيعة الاثنا عشرية، بي جا، بي‌تا، ص17.



13


اسلام و پيشوايان امت بعد از آنها، مثل ائمة چهارگانة اهل سنت و سفيان ثوري، بخاري و مسلم و ساير اصحاب سنن و همچنين از علمايي كه ملزم به روش مسلمانان اوليه هستند ـ گرچه فاصلة زماني با آنان دارند و با مشكلات و مسائل جديد روبه‌رو هستند ـ مثل ابن تيميه و ابن قيم و محمد بن عبدالوهاب و معاصران ديگر كه در عربستان، هند، مصر، شمال آفريقا و سوريه‌اند پيروي كنند.( 1 )

ايشان در ادامه «سلفيّه» در معناي خاص را اقتدا به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي‌داند؛ به اين معنا كه سيرة نبوي در جغرافياي فكري و زندگي روزانة سلفيان حضور فعال دارد و آنان شريعت اسلامي را بر طبق سنت نبوي تنظيم مي‌كنند. البته ايشان اجتهاد در مسائل مستحدثه را بر طبق اصول فقه و بر مبناي سنت جايز مي‌داند.( 2)

با بررسي تعاريف اصطلاحي گذشته و مقايسه بين ديد‌گاه‌هاي محققان سلفي مي‌توان گفت سلفي‌ها خود را پيرو رسول خدا، اصحاب آن حضرت، تابعين، تابعينِِ تابعين، علماي اهل حديث به ويژه احمد بن حنبل و ابن تيميه، ابن قيم و محمد بن عبدالوهاب مي‌دانند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مصطفي حلمي، قواعد المنهج السلفي في الفكر الاسلامي، اسكندرية، دارالدعوة، 1992م، ص178.

2 . همان.



15


تعريف سلفيّه از ديدگاه‌ مخالفان

مخالفان از زواياي مختلف دربارة اصطلاح «سلفيّه» تحقيق و بررسي كرده‌اند: گاه از آن جهت كه اين اصطلاح اشعار به وابستگي به گذشتگان دارد و بر كساني دلالت مي‌كند كه جمود بر انديشة گذشتگان به ويژه سه قرن اولية اسلام دارند و هرگونه انديشه، گفتار و عمل تازه‌اي را محكوم به بدعت مي‌كنند؛ گاه از آن جهت كه سلف صالح به جهت معاصر بودن با پيامبر گرامي اسلام و يا نزديكي به عصر رسالت و شيوه‌اي كه در فهم متون ديني داشتند، مزيتي دارند كه فهم آن شيوه‌ها موجب فهم دقيق‌تر و بي پيرايه از اسلام يعني قرآن و سنت نبوي خواهد بود؛ گاه نيز واژة « سلفيّه» به عنوان يك نحلة مذهبي در نظر گرفته مي‌شود كه به آراي عقيدتي و فقهي خاصي پايبند است و از آن دفاع مي‌كند. در اينجا به اختصار بعضي از ديدگاه‌هاي مخالفان را بررسي مي‌كنيم:



16


محمد سعيد رمضان البوطي1 «سلفيّه» را از جهات گوناگون مورد كاوش قرار داده است. وي معتقد است اين واژه هنگامي كه معناي اصطلاحي آن مورد نظر باشد، برگرفته از واژة سلف است و مراد سه قرن نخست حيات امت اسلامي است كه شايسته‌ترين عصر اسلامي و سزاوارترين آنها به اقتدا و پيروي است. منشأ اين اصطلاح نيز فرمودة رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است كه بنابر روايت ابن مسعود به نقل از بخاري و مسلم فرمود:

«بهترين مردم، مردم قرن من هستند، سپس كساني كه در پي‌ايشان مي‌آيند و سپس ديگراني كه در پي آنان مي‌آيند...»

بي‌ترديد سبب اين برتري آن است كه مسلمانان اين سه قرن به سرچشمه‌هاي نبوت و تعاليم رسالت نزديك‌ترند. آنان مجموعه‌اي از مسلمانان را تشكيل مي‌دهند كه گروهي از آنان، يعني صحابه، عقايد اسلامي و اصول و احكام دين را مستقيم و بدون واسطه از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گرفته‌اند و دومين حلقة مظهري از تابعين، يعني كساني هستند كه از اصحاب رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيروي كرده‌اند و سومين حلقه كه نشانگر تابعينِ تابعين است، آخرين حلقه از دوران انديشه و خلوص فطرت اسلامي از شائبه‌هاي ناخواندة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از انديشمندان اهل سنت است كه در تقريب مذاهب اسلامي كوشش كرده و ركن ركين مقابله با وهابيت در سوريه است (سلفيه، بدعت يا مذهب، مقدمة واعظ زاده خراساني، ص8).



17


وارد شده در دين است.( 1 )

او سلف و سلفي بودن به اين معنا را مي‌پذيرد، چنان كه مي‌نويسد:

اين حقيقت ما را بدان فرا مي‌خواند كه انديشه و نيز شيوة رفتار خويش را به رشتة وفاداري به سلف پيوند دهيم، به آنان اقتدا كنيم و در فهم متون ديني بر اساس قواعدي كه آنان آورده‌اند عمل كنيم، به همة اصول اعتقادي و احكام عملي پايبندي نشان دهيم كه همه يا اكثريت آنان بر آن اتفاق نظر داشته‌اند.( 2)

ايشان در ادامه، اين توضيح را اضافه مي‌كند كه مراد از پيروي از سلف، مقيد شدن به ظاهر جزء به جزء الفاظ و كلماتي كه آنان ادا كرده‌اند يا مقيد شدن به موضع‌گيري خاص و موردي كه آنان در پيش گرفته‌اند نخواهد بود، بلكه مراد رجوع به قواعدي است كه آنان در تفسير و تأويل متون ديني معيار وميزان قرار داده بودند و نيز به اصولي كه آنان براي اجتهاد و تأمل و استدلال در اصول و احكام داشتند.( 3 )

اما ايشان تمسك به كلمة سلف و ساختن عنوان «سلفيّه» را كه در تاريخ انديشه و شريعت اسلامي پديده‌اي نوظهور و عنوان مشخص و جداكنندة گروه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سلفيه، بدعت يا مذهب، ص19ـ20

2 . همان، ص21

3 . همان، ص22ـ23



18


معيّني از مسلمانان با عقايد، افكار و انديشه‌هاي خاص است نمي‌پذيرد و آن را بدعتي نو ظهور در دين مي‌داند كه نه سلف صالح اين امت با آن آشنايي داشته‌اند و نه خلف پايبند به روش آنان... .( 1 )

البوطي‌در فصل‌ديگر‌اين‌كتاب،‌علت بدعت شمردن اصطلاح «سلفيّه» به اين معنا را چنين توضيح مي‌دهد:

اگر مقصود (مسلماني كه خود را وابسته به مذهب سلفيّه مي‌داند) از واژة سلفيّه همان چيزي باشد كه « واژة اهل سنت و جماعت» بر آن دلالت مي‌كند، براي جماعت مسلمانان (اهل سنت) نامي جز آنچه سلف بر آن اجتماع كرده‌اند گذاشته و بدين ترتيب بدعتي به ميان آورده‌ است... اگر هم مقصود از «سلفيّه» چيزي برابر نهادة اهل سنت و جماعت نباشد... در اين صورت ترديدي نخواهد بود كه استفاده از اين واژه و جايگزين ساختن آن ـ به مفهوم باطل خود ـ با واژة اهل سنت و جماعت كه سلف صالح بر آن اجتماع داشته‌اند مغايرت دارد و بدعت است.( 2)

البوطي در ادامه سلفي را چنين معرفي مي‌كند:

امروزه از ديدگاه صاحبان اين بدعت، سلفي كسي است كه به فهرستي از آراي اجتهادي معيّن، خواه در زمينه عقيدتي و خواه در زمينه فقهي، پايبند باشد و از آن دفاع كند وهر كه را از دايرة اين آرا بيرون باشد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سلفيه، بدعت يا مذهب، ص23ـ24

2 . همان، ص261



19


نابخرد و بدعت گذار بخواند.( 1 )

وي در پايان، نظر خويش را اين گونه اظهار مي‌كند كه «سلفيّه» مذهبي تازه اختراع شده در دين است و بنيان آن گرد آمده‌اي از پاره‌اي آراي اجتهادي در زمينه‌هاي عقيدتي و احكام عملي است كه صاحبان اين مذهب آنها را بر اساس خواست و به اقتضاي طبع و تمايلات خويش از مجموعة بسيار گسترده و گوناگون آرايي اجتهادي كه از سوي بسياري از عالمان سلف و برگزيدگان اهل سنت و جماعت ابراز داشته شده است، گرد آورده‌اند و آن گاه اعلام كرده‌اند كه اين تنها چيزي است كه مي‌تواند همة «فرقة ناجيه»(گروه نجات يافتة اسلامي) را كه در پرتو كتاب و سنت پيش مي‌روند در خود جاي دهد و هر كه از اين دايره بيرون رود و آراي اجتهادي ديگري برگزيند بدعت گذار و گمراه است.( 2)

يكي ديگر از ناقدان «سلفيّه»، سامر اسلامبولي از محققان سوري است كه معتقد است بسياري از مردم مي‌پندارند كه راه و رسم انديشيدن در مسائل فكري، فرهنگي و زندگي را بايد از ميراث فرهنگي گذشتگان و تطبيقش بر زمان حاضر، بدون توجه به عامل تغيير زمان و مكان، اخذ كرد و عيناً بر زمان حال و آينده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سلفيه، بدعت يا مذهب، ص261

2 . همان، ص266



20


منطبق ساخت. بر اين مبنا جوامع گذشته سلطة خويش را بر آيندگان هموار مي‌كنند، گويي گذشتگان زندگاني در بدن آيندگان وپدران زندگاني در اجساد فرزندان هستند.( 1 )

ايشان در ادامه برخي مسلمانان را نيز مانند ساير ملتها اسير اين توهمات و مبتلا به مرض سلف گرايي در فهم امور ديني و حيات اجتماعي مي‌داند:

چون فهم كتاب وسنت را مقيد به فهم صحابه كرده و مبتلا به جمود عقلي شده‌اند، به گونه‌اي كه اگر با يكي از آنها مذاكره كني، دائماً به زبان ابن تيميه سخن مي‌گويد و پيوسته براي تو از اقوال گذشتگان نقل مي‌كند. آنان مذهب‌شان را مبتني بر عقل نمي‌كنند، بلكه تكيه گاهشان را نقل قرار مي‌دهند. از اين رو از بحث عقلي و مناظرة فكري مي‌گريزند و تنها بر مسائلي تكيه مي‌‌كنند كه نصّي قطعي يا ظني بر آن اقامه شده‌ باشد. آنچه در نظر آنان پسنديده‌است، قيل و قال گذشتگان است و آنها زبان گذشتگان‌اند و در رابطة عقل و نقل مي‌گويند كه نقل اساس هر فكر و انديشه‌اي است و عقل، چيزي جز تابع و خادم نقل نيست.( 2 )

انديشمند مصري، شيخ محمد ابوزهره، مي‌نويسد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سامر اسلامبولي، تحرير العقل من النقل، دمشق،2000م، ص179

2 . همان، ص179ـ189



21


مقصود از سلفيّه كساني هستند كه در قرن چهارم هجري ظهور كردند و آنان برخي از پيروان فرقة حنبلي بودند كه مي‌پنداشتند تمام آرايشان از احمد ابن حنبل اتخاذ شده است و او را احيا كنندة عقيدة سلف مي‌دانند. آنها با كساني كه افكارشان منطبق بر آراي آنها نباشد مبارزه مي‌كنند. سپس سلفيّه در قرن هفتم هجري توسط ابن تيميه تجديد حيات كرده و در دعوت به آن پافشاري نموده‌اند. البته ابن تيميه مسائل ديگري را متناسب با عصر خود بدان افزود و مجدداً اين آرا در جزيرة العرب در قرن دوازدهم به دست محمد بن عبدالوهاب زنده شد كه وهابي‌ها پيوسته به آن دعوت مي‌كنند.( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد ابوزهره، السلفية، ص38ـ39



23


بررسي و نقد تعاريف

محور تعريف‌هاي موافقان از سلفيّه، پيروي از سلف صالح است، گرچه مصطفي حلمي در تعريف خويش دامنة اين پيروي را تا محمد بن عبدالوهاب و ساير رهبران معاصر سلفي در دنياي اسلامي بسط داده است، اما غالب انديشوران معيار سلفي بودن را به پيروي از سلف صالح يعني صحابه و تابعين و تابعينِ تابعين محدود كرده‌اند و افرادي چون ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب را از احياگران سلفي مي‌دانند.

براي بررسي و نقد ديدگاه‌ها دربارة تعريف سلفيّه لازم است دو مسأله را تحليل كنيم: يكي اين‌كه مراد از «پيروي‌سلف‌صالح» به‌چه معناست و ديگر آنكه «سلف صالح» چه كساني هستند كه پيروي از آنان ماية نجات و تخلف از آنان موجب گمراهي و هلاكت است.



| شناسه مطلب: 73507