بخش 8
ج ـ تعصبات جاهلانه د ـ ملی گرایی هـ ـ فرقه گرایی نتیجه گیری خلاصه درس نهم نمونه سؤالات تشریحی نمونه سؤالات تستی منابع و مآخذ
همكاري كردند متأسفانه اكنون كه نه خليفهاي است و نه مقام خلافتي دشمنان استعمارگر
ميكوشند با برافروختن اختلافات تاريخي مربوط به هزار و چهارصد سال پيش،
مسلمانان را دچار تفرقه كنند.
امام خميني (ره) درباره اين عامل تفرقه صريحا ميفرمايند:
«امروز سر ولايت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) اختلاف كردن، خيانت به اسلام است امروز اين
حرفها را طرح نكنيد، مبادا با اعمال شما اسلام فراموش شود. مبادا با اعمال شما اسلام
دفن شود، اگر دلسوز اسلام و ملت و كشورتان هستيد دست از تفرق برداريد و اين طرح
شيطاني را خنثي كنيد. سر يك نفر آدم كه آيا كافر است يا مسلم بر سر هم نزنيد. به اين
مسائل توجه كنيد، ميخواهند شما را به جان هم بريزند و آنها نتيجه بگيرند».(1)
يكي از عوامل مهم تفرقه، تعصبات جاهلانه است كه اسلام با آن به مبارزه برخاسته و
پيامبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم ) درباره آن فرمودهاند: كسي كه در دلش خردلي از عصبيت باشد،
خداوند او را روز قيامت با عربهاي جاهليت برانگيزاند.(2)
امام خميني(ره) ميفرمايد: عصبيت، يكي از اخلاق باطنه نفسانيه است كه آثار آن
مداخله كردن و حمايت نمودن از خويشاوندان و مطلق متعلقان است، چه تعلق ديني و
مذهبي و مسلكي باشد، يا تعلق وطني و آب و خاكي و غير آن، كه منشاء بسياري از
مفاسد اخلاقي است و خود آن في نفسه مذموم است گرچه براي حق يا امر ديني باشد و
منظور اظهار حق نباشد، بلكه منظور غلبه خود با هم مسلك خود يا بستگان خود باشد.(3)
1- امام خميني، 15/4/58.
2- كافي، ج 2، كتابالايمان، بابالعصبيه، ح 3.
3- امام خميني، چهل حديث، ص 125-126.
179 |
يكي ديگر از عوامل تفرقه، مليگرايي است، پيغمبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم ) مردم عرب، فارس،
روم و . . . را از مليگرايي به اسلامگرايي، و از اسلام به ايمان و از ايمان به تقوي و مهاجر
في سبيلاللّه ارتقاء دادند و درنتيجه همه مسلمانان ملل مختلف را متحد ساختند. استعمار
غرب ميكوشد تا مسلمانان تَعَرُّب بعد از هجرت نموده و به حالت ابتدايي ارتجاع كنند.
امام خميني(ره) در اين باره چنين ميفرمايند:
«آن چيز مهمي كه دول اسلامي را بيچاره كرده و از ظِلِّ قرآن كريم دور ميكند، نژاد
بازي است، اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركي بخواند. اين نژاد ايراني است
بايد الفبايش چه جور باشد. آن نژاد عرب است، عروبيت بايد حكومت كند نه اسلام،
نژاد آريايي حكومت كند نه اسلام، نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام، نژادپرستي
يك مسئله بچهگانه است كه سران دول را دارند بازي ميدهند. غافل از اينكه نكته
اتكايي كه همه مسلمين داشتند از مسلمين گرفتند، همين نژاد بازي كه اسلام قلم سرخ
روي آن كشيد و يا بين سياه و سفيد و مابين ترك و مغرب و عجم هيچ فرقي نگذاشت و
فقط ميزان را تقواي واقعي قرار داد: «اِنَّ اكرمكم عند اللّه اتقاكم».
اسلام فقط اتكاست، ترك و فارس و عرب و عجم ندارد، قضيه نژاد بازي ارتجاعي
است چرا مسلمين باهم جنگ ميكنند براي اينكه در تحت لواي اسلام نيستند!
امام خميني (ره) معتقد بودند كه اگر مسلمانان جهان از حصارهاي فرقهاي كه بعد از
پيامبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم )
به دور خود كشيدهاند آزاد و به سوي اسلام ناب محمدي بازگردند، از كثرت فرق و مذاهب
فقهي و كلامي به وحدت ميرسند و درمييابند كه خداوند يك دين بيشتر ندارد و آن دين
حنيف اسلام است. و ما نبايد با ديدگاههاي مختلف فقهي و كلامي مجتهدين را وسيلهاي
براي تقسيم اسلام به فرق گوناگون قرار دهيم، و آنگاه به نفي اسلام يكديگر بپردازيم.
همچنانكه بنياسرائيل دين حنيف ابراهيم را به صورت دو
180 |
دين يهود و نصاري تقسيم كردند و هركدام ديگري را بياساس خواندند در حالي كه هر
دو دسته كتاب آسماني را ميخواندند.
و قالت اليهود ليست النصاري علي شيء و قالت النصاري ليست اليهود علي شيء
و هم يتلون الكتاب.
خداوند ميفرمايد: كساني كه نميدانند سخني مانند سخن اينان ميگويند:
«قال
الذين لايعلمون مثل قولهم».(1)
همينطور امام خميني(ره) با تقسيم كردن مسلمانان به فرقههاي گوناگون بطوري كه در
برابر يكديگر باشند مخالف بودند و همواره از مسلمان جهان ميخواستند با كنار گذاشتن
اين حصارهاي تعصب فرقهاي همگي به اسلام ناب محمدي بازگردند و در ديدار با
علماي اسلامي فرمودند:
«يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دستهاي از مسلمانان سني، يك دسته
حنفي و دستهاي حنبلي و دستهاي اخباري هستند، اصلاً طرح اين معني (و اين
دستهبنديها) از اول درست نبوده. در يك جامعهاي كه همه ميخواهند به اسلام خدمت
كنند و براي اسلام باشند، اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم،
منتهي علماي شما يك دسته فتوي به يك چيز دادند و شما تقليد از علماي خود كرديد و
شديد (به عنوان مثال) حنفي، يك دسته فتواي شافعي را عمل كردند و يك دسته فتواي
حضرت صادق ( عليه السلام ) را عمل كردند، اينها شدند شيعه. اينها دليل اختلاف نيست، ما نبايد با
هم اختلاف و تضاد داشته باشيم، ما همه باهم برادريم. برادران شيعه و سني بايد از هر
اختلافي احتراز كنند».(2)
1- بقره: 113.
2- امام خميني، 8 / رمضان / 1400، صحيفه امام، جلد 9، ص 359.
181 |
بناي رفيع و باشكوه فرهنگ و تمدن اسلام بر پايه توحيد بنا شده كه در ساختن آن
ماهرترين و پاكترين مهندسين از سرزمينهاي مختلف سهيم بودند. اين بناي عظيم
ساخته فكر و انديشه كسي نبود بلكه ايمان و اشتياق مسلمانان به اسلام و رضاي پروردگار
آن را به وجود آورده بود و براي پژوهش درباره آن علما و انديشمندان ملل اسلامي
دست به دست هم دادند و خود را از هرگونه تعصب قومي و فرهنگي بجز قوميت اسلام و
فرهنگ قرآن، عاري ساختند، عرب، عربي بودن و فارسي، فارسي بودن و رومي، رومي
بودن خود را فراموش كرد و خود را در خدمت اسلام و زبان قرآن قرارداد و دستهجمعي
بناي فرهنگ و تمدن اسلامي را بنا نهادند.
قسمت اعظم آن را مستقيما از اسلام گرفتند، و بخشهايي از علوم ساير ملل جهان را
با تغيير و تصرفاتي در خدمت اسلام درآوردند تا آنجا كه فلسفه يونان را كه از آن عقائد
دوگانه و تثليث اثبات ميشد، به رنگ اسلام درآوردند و براي اثبات توحيد و معاد از آن
استفاده كردند.
اين فرهنگ و تمدن در سطح جهاني بدرخشيد زيرا كه به همه مسلمانان تعلق داشت
و همه خود را در آن شريك ميدانستند هر عالم و دانشمندي حق عضويت و شركت در
هر بحثي و مراجعه به هر كتاب و اخذ هر رأي و نظريهاي داشت و هيچ كس به ديگري كه
با او همعقيده و همفكر نبود جز با نظر تقدير و برادري نمينگريست.
خليفه در بغداد كرسي تدريس كلام را به شيخ طوسي سپرده و بسياري از علماي اهل
سنت در درس اين عالم امامي شركت ميكردند و فقهاي بزرگ شيعه چون شهيد اول و
شهيد ثاني در حوزههاي اهل سنت شركت ميجستند.
متأسفانه نسلهايي وارث اين خانه فرهنگ و تمدن اسلامي شدند كه در آن به نزاع
برخاستند و پردههايي ميان خود برافراشتند و هر دستهاي در قسمت خود مستقل و مجزا
شدند و از ورود ديگران جلوگيري كردند و بدينگونه فرهنگ و تمدن اسلامي از جنبه
عمومي و اجتماعي به مذاهب بسته تبديل گشت و از مليت عمومي به ملوكالطوايفي
182 |
محدود، تنزل نمود و هر عالم و دانشمندي در محيط كوچك خود خانهنشين شد و از
آنچه در ساير مذاهب بود چشم فروبست و در يافتههاي خود تعصب ورزيد و با هر آنچه
نميدانست به دشمني برخاست.
و دستهاي سياست، پردههاي ميان فرقهها را به ديوارها و حصارهاي مليت مبدل
ساخت تا جائي كه حتي در كنار خانه خدا براي هر مكتب فقهي مقامي ساخته شد و هر
فرقهاي براي خود نماز جماعت جداگانه تشكيل ميداد.
هدف امام خميني(ره) اين بود كه با برداشتن ديوارها و حصارهاي مليت و نژاد و كنار
زدن پردههايي كه فرق گوناگون ميان خود برافراشتهاند، اسلام ناب را آشكار سازند و
مسلمانان جهان را به وحدت واقعي خود برساند، بيآنكه مكتبهاي فقهي و كلامي و
تفسيري را لغو و يا درهم ادغام كنيم.
183 |
از ديدگاه امام راحل وحدت اسلامي در جامعه امروز امري ضروري ميباشد كه طي
آن توحيد كلمه مقصد همه انبياي عظام است، وحدت رمز قدرت و پيروزي انقلاب
اسلامي ميباشد.
در اين ميان تأكيدات قرآني و حركت رسول اكرم در جهت وحدت تمامي جهان و
معرفي رسول اكرم و علي ( عليه السلام ) بعنوان اسوه وحدت حائز اهميت است.
عواملي كه باعث رسيدن به اين هدف مهم هستند عبارتند از:
اتكال به خدا، اسلام، ايمان، رحماني بودن، توجه به معنويت، اراده الهي، ضيافتاللّه،
لطف و تأييد الهي، نماز جمعه، فريضه حج، امامت و حكومت، اجتماعات مذهبي
عاشورا و . . .
در مقابل عوامل زير نيز تهديدي جدي عليه وحدت امت اسلامي ميباشد: سب و
لعن و مطاعن، برافروختن اختلافات تاريخي، تعصبات جاهلانه، مليگرايي و فرقهگرايي.
184 |
1ـ به چه دلايلي امام خميني(ره) وحدت را رمز قدرت ميدانند؟
2ـ عوامل وحدت را نام ببريد.
3ـ اجتماعات مذهبي عاشورا چگونه ميتواند ضامن وحدت باشد؟
4ـ نظر امام راحل در مورد مليگرايي چيست؟
5ـ آيا امام راحل فرقهگرايي را مشروع ميدانند؟ چرا؟
185 |
1ـ طبق كدام آيه قرآن بر وحدت تأكيد شده:
الف) إنّ اكرمكم عنداللّه اتقاكم
ب) واعتصموا بحبلاللّه جميعا و لا تفرقوا
ج) قُلْ إنْ كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني
د) إنّ اللّه اصطفي آدم و نوحا
2ـ به چه علت تلاش پيامبر اكرم ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم ) براي اتحاد جهان آن عصر ناكام ماند؟
الف) اغراض سياسي آن وقت
ب) اغراض علماي نصاري و يهود
ج) عدم عمل به وصيت پيامبر در غدير خم
د) موارد الف و ب
3ـ امام خميني اتحاد و برادري ميان . . . . . . . . . و . . . . . . . . . را بعنوان الگو و نمونه معرفي
كرده.
الف) پيامبر ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم ) و علي ( عليه السلام )
ب) پيامبر ( صلَّي اللّه عليه و آله و سلم ) و سلمان
ج) امام حسن و حسين عليهماالسلام
د) شيخ شلتوت و سيد جمالالدين اسدآبادي
4ـ كدام يك جزو عوامل وحدت از ديد امام راحل نيست؟
الف) اتكال به خدا ب) رحماني بودن
ج) ضيافتاللّه د) نصرت الهي
186 |
5ـ كدام يك از عوامل زير از ديدگاه امام راحل جزو عوامل تفرقه نيست؟
الف) سب و لعن و مطاعن ب) برافروختن اختلافات تاريخي
ج) مليگرايي د) جنگهاي بينالمللي
6ـ اين سخن امام راحل مصداق كدام يك از موارد زير است: (. . . و يكي جزوه ميدهد
و آنرا تعريف ميكند، هر دو امروز غلط است).
الف) برافروختن اختلافات تاريخي ب) سب و لعن و مطاعن
ج) تعصبات جاهلانه د) فرقهگرايي
7ـ از نظر امام راحل امروز بر سر ولايت امام علي ( عليه السلام ) اختلاف كردن چه حكمي دارد؟
الف) جهت حل مشكلات بلامانع است
ب) اختلاف امت رحمت است
ج) خيانت به اسلام است
د) تا حل شدن موضوع بايد موضع خود را حفظ كرد
8ـ طبق نظر امام راحل آثار عصبيت چيست؟
الف) مداخله كردن ب) حمايت نمودن از خويشاوندان
ج) غلبه خود با هممسلك خود د) تمام موارد
187 |
1ـ قرآن كريم.
2ـ الامام زيد حياته و عصره، محمد ابوزهره، دارالفكر العربي، قاهره.
3ـ الاتقان في علومالقرآن، جلالالدين عبدالرحمن السيوطي.
4ـ الاحتجاج علي اهل اللجاج، طبرسي احمدبن علي، قم، مكتبة الحيدرية، 1383 ش.
5ـ الاحوال الشخصية، محمد ابوزهره.
6ـ قواعد العقائد من احياء علومالدين، غزالي احمدبن محمد، دار اقراء بيروت، 1985 م.
7ـ اخبار الطوال، دينوري ابي حنيفه احمدبن داود ـ تحقيق عبدالمنعم عامر، قاهره،
وزارة الثقافة والارشاد القومي، 1960 م.
8ـ الارشاد، شيخ مفيد.
9ـ الاستيعاب، ابن عبدالبر.
10ـ اسلام آئين همبستگي، محيط طباطبايي، نشر زكات علم، تهران 1377.
11ـ اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسي، حسن امين، ترجمه مهدي زنديه،
مؤسسه دائرةالمعارف اسلامي، تهران، 1382.
12ـ اطوارالثقافة والفكر في ضلال العروبة و الاسلام، جندي علي، مكتبة الانجلو
المصرية، قاهره 1960.
13ـ امالي صدوق، ترجمه محمدباقر كمرهاي، انتشارات كتابچي، پائيز 1376.
14ـ انديشههاي صادق، دانشگاه امام صادق ( عليه السلام ) .
191 |
15ـ ايران و جهان اسلام، عبدالهادي حائري، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس
رضوي، مشهد 1368.
16ـ بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسي، 110 جلدي، مؤسسه الوفاء بيروت، 1404 ه . ق.
17ـ بحثهايي از فقه تطبيقي، مهدي پيشوايي، حسين گودرزي، نشر مشعر، پائيز 1381.
18ـ تاريخ الفقه الأسلامي، محمدعلي السايس، مكتبة احياء التراث الاسلامي، مكه،
بيتا.
19ـ تاريخ سياسي شيعيان اثني عشري در ايران، پروين تركمني آذر، مؤسسه
شيعهشناسي، تابستان 1383.
20ـ تاريخ عمومي حديث، مجيد معارف، نشر كوير، 1377.
21ـ تحريرالوسيله امام خميني(ره)، مطبعة الآداب، نجف، 1390 ه . ق.
22ـ تحليلي بر مواضع سياسي امام علي ( عليه السلام ) از رحلت پيامبر تا قتل عثمان، اصغر قائدان.
23ـ تفسير القرآن الحكيم، رشيد رضا، محمد (تفسير المنار)، دارالمعرفة بيروت، بيتا.
24ـ التفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه، دارالعلم للملايين، بيروت، 1968 م.
25ـ التفسير الكبير، فخر رازي، دار احياء التراث العربي، بيروت، بيتا.
26ـ الجامع لاحكام القرآن، ابي عبداللّه القرطبي المالكي، دارالكتب العلميه، بيتا.
27ـ جستاري در انديشه فقهي مذاهب، محمدرضا ضميري، انتشارات گلستان معرفت،
تابستان 1384.
28ـ چهل حديث، امام خميني(ره)، تهران، مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام راحل، 1378 ش.
29ـ حاشيه ابن عابدين، چاپ معهد فتح دمشق، با تصحيح دكتر فرنور.
30ـ حجةاللّه البالغة، احمد عبدالرحيم دهلوي، دارالتراث، القاهرة، 1355 ه . ق.
31ـ الحجة علي اهل المدينة، محمدبن الحسن الشيباني، تصحيح سيد مهدي حسن
گيلاني، بيروت، عالم الكتب، 1385 ه . ق.
192 |
32ـ حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، سازمان تبليغات اسلامي، 1369.
33ـ دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، (الكبري)، زير نظر سيد محمدكاظم موسوي
بجنوردي، مركز دائرةالمعارف، 1466 ه . ق.
34ـ دائرةالمعارف قرن بيستم. (دائرةالمعارف القرن العشرين) فريد وجدي.
35ـ ديوان خواجوي كرماني، به اهتمام احمد سهيلي خوانساري، تهران، پاژنگ، 1369.
36ـ ديوان اشعار سنايي، حكيم ابوالمجد مجدودبن آدم سنايي غزنوي، بسعي و اهتمام
مدرس رضوي، تهران، نشر سنايي، 1362 ش.
37ـ سنن ابيداوود، ابيداوود سليمان ابن الاشعث السجستاني الازدي، داراحياء التراث
العربي، 4 جلدي.
38ـ سنن الترمذي، محمدبن عيسي ترمذي، دارالكتب العلميه، 1994، 5 جلدي.
39ـ شرح المواهب المالكي علي المواهب اللدينية للعلامه القسطاني، زرقاني محمدبن
عبدالباقي.
40ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، 2 جلد در 1 جلد، كتابخانه آيتاللّه مرعشي نجفي،
قم، 1404 ه . ق.
41ـ شرعيات دين يهود، هاراويديد آذرچيان، بيتا.
42ـ شيعيان بغداد، محمدطاهر يعقوبي، ان : شيعهشناسي، اول 1385.
43ـ شيعه پاسخ ميدهد، سيد رضا حسينينسب، نشر مشعر، چاپ 16، پائيز 1385.
44ـ صحيح بخاري، محمدبن اسماعيل بخاري، 8 مجلد، بيروت، مكتبة الثقافية.
45ـ صحيح مسلم، مسلمبن حجاج نيشابوري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1992، 2 جلدي.
46ـ صحيفه امام خميني(ره)، صحيفه نور، مجموعه 22 جلدي.
47ـ طبقات النحويين واللغويين، ابيبكر محمدبن الحسن الزبيدي الاندلسي، قاهره
دارالمعارف، 1984 م.
193 |
48ـ زندگي پس از مرگ، لئون دني، ترجمه و تلخيص عبدالمجيد حكيم، تهران، بهزاد، 1385.
49ـ العبر في خبر من غبر، الذهبي، حقيقه و ضبطه ابوهاجر محمد السعيدبن سيوني
زغلول، بيروت.
50ـ عقايد اهل سنت در رد وهابيت و بدعت، شيخ خليل احمد سهار نبوري، ترجمه
عبدالرحمان سربازي.
51ـ علل الشرايع، صدوق محمدبن علي بن بابويه، مشهد، الاستانة الرضوية المقدسة، 1408 ه . ق.
52ـ علمالحديث و درايةالحديث، كاظم مدير شانهچي، جامعه مدرسين حوزه علميه قم،
دفتر انتشارات اسلامي، 1376.
53ـ الغدير، عبدالحسين اميني.
54ـ فرائد السمطين في فضائل المرتضي و البطول والسبطين و الائمة من ذريتهم، تحقيق
محمدباقر بهبودي، مؤسسة المحمودي، بيروت، چاپ نخست، 1398 ه . ق.
55ـ فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، مركز جهاني علوم اسلامي، دوم 1381.
56ـ الفتوح، ابن اعثم محمدبن علي، دارالاضواء، بيروت، بيتا.
57ـ فتوحالبلدان، بلاذري ابوالحسن، بيروت مكتبة الهلال، 1988 م.
58ـ فتوحالشام، واقدي ابي عبداللّه محمدبن عمرابن واقد، بيروت، دارالكتب العلمية 1997 م.
59ـ الفقه اسلامي و ادلته، وهبه الزحيلي (الشامل للادلته الشرعيه) دمشق دارالفكر، 1409 ه . ق.
60ـ فقه السيرة النبوية، محمدسعيد رمضان بوطي، دارالفكر المعاصر، دمشق، چاپ دوم 1968، مع موجز لتاريخ الخلفاء الراشده.
61ـ الفقه التقريبي و المقارن، الدكتور بيآزار شيرازي، المسائل العبادية و بناء الذات، 1429، ناشر المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية بالتعاون مع جامعة
194 |
المذاهب الاسلامية 1429.
62ـ الفقه علي المذاهب الخمسه، محمدجواد مغنيه، ترجمه كاظم پورجوادي، جهاد
دانشگاهي 1386.
ـ الفقه المقارن للاحوال الشخصية بين المذاهب الاربعة السفية والمذهب ابيجعفري و
القانون، بدران ابوالعينين، بيروت، دارالنهضة العربيه.
63ـ الفهرست، ابن نديم محمدبن اسحاق، مكتبة الاسدي، مصحح محمدرضا تجدد.
64ـ الكافي الاصول والروضة، محمدبن يعقوب كليني رازي، مكتبة الاسلاميه، تهران 1381.
65ـ كشف الغمة في معرفة الائمة، علي بن عيسي الارابلي، اسلامية، تهران، مترجم: زاوري علي بن الحسن.
66ـ كيهان انديشه، مؤسسه كيهان، دو ماهنامه.
67ـ گذشته و آينده جهان، دكتر بيآزار شيرازي، نشر بعثت، 1349.
68ـ مثنوي معنوي، جلالالدين محمدبن محمد مولوي، تهران، اميركبير.
69ـ المجموع الحديثي والفقهي، مسند امام زيدبن علي، تحقيق: عبداللّهبن حمود العزي،
عمان، 2002 م، مؤسسه الامام زيدبن علي الثقافيه.
70ـ مجموعةالرسائل، ابن تيميه، قاهره، 1905.
71ـ مختصر منهاجالسنة، ابن تيميه، ترجمه اسحاق دبير، انتشارات حقيقت، 1386 ش.
72ـ مجمعالبيان لعلوم القرآن، الامام ابوالفضل بن الحسن الطبرسي، ناشر رابطة الثقافية
والعلاقات الاسلامية، 1417.
73ـ المراجعات، رهبري امام علي ( عليه السلام ) در قرآن و سنت، سيد عبدالحسين شرفالدين
موسوي، ترجمه محمدجعفر امامي.
74ـ مستدرك سفينة البحار، علي نمازي الشاهرودي، قم، البعثة، 1363.
75ـ مسند احمدبن حنبل، السند، احمدبن محمدبن حنبل، دار احياء التراث العربي، بيتا، 7 جلدي.
195 |
76ـ المعجم الصغير، طبراني، سليمان ابن احمد، داراحياء التراث العربي، بيروت.
77ـ المغني و الشرح الكبير، ابن قدامه مقدسي، عبداله ابن احمد، دارالفكر بيروت، 4-1983 م.
78ـ فقيه من لايحضره الفقيه، ابوجعفر محمدبن عليبن حسينبن بابويه، شيخ صدوق.
79ـ موسوعة الفقه ابراهيم حنفي، رواس قلعه جي، مطامع الهيئة، مصر 1339 ه . ق.
80ـ موسوعة فقه الامام علي بن ابيطالب، محمد رواس قلعهجي، دمشق، دارالكفر، 1403 ه . ق.
81ـ الموسوعة الفقهية الكويتية، وزارة الاوقاف الكويتية، الطبعة الرابعة، 1414 ه . ق.
82ـ منظومه عشق، مجموعه شعر شاعران بزرگ اهل تسنن در مدح اهل بيت، سيد احمد
زرهاني.
83ـ الميزان، ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه جمعي از علماء، بنياد علمي
و فكري علامه، 1366.
84ـ ميزانالحكمة با ترجمه فارسي، محمد محمدي ريشهري، مترجم حميدرضا
شيخي، دارالحديث 1377.
85ـ الوجيز في اصول الفقه، وهبه الزحيلي، نشر احسان، تهران، 1423 ه . ق.
86ـ وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه، شيخ حر عامي، 29 جلدي، مؤسسه
آلالبيت قم، 1409 ه . ق.
87ـ وفا الوفا باخبار دارالمصطفي، سمهودي، عليبن عبداللّه، دارالكتب العلمية، بيروت، 1984 م.
88ـ ولايت فقيه، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ نهم، پائيز 1378.
89ـ نيلالاوطار، شرح منتقي الاخبار من احاديث سيدالاخبار محمدبن علي شوكاني،
دارالفكر، دمشق، 1403 ه . ق.
90ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات نسيم حيات، بهار 72.
91ـ نقش ائمه در احياي دين، علامه عسگري، مرتضي، تهران، منير، 1382 ش.
196 |