بخش 4

چرا شیعیان به در و دیوار حرم بوسه می زنند و به آن تبرک می جویند ؟ آیا سوگند خوردن به غیر خدا شرک است ؟ آیا شیعه معتقد است قرآن ، تحریف شده است ؟ تحریف ناپذیری در قرآن تحریف ناپذیری در روایات


87


از يكي از علماي معروف اهل سنت ( سيوطي ) پرسيدند : مولودي خواني در ماه ربيع الاول از نظر شرع ، امري پسنديده است يا ناپسند ؟ آيا كسي كه آن را انجام مي دهد ، مشمول ثواب مي شود يا خير ؟

سيوطي در پاسخ گفت : جواب اين است كه اصل مولودي خواني كه عبارت است از اجتماع مردم و خواندن بخشي از قرآن و خواندن روايات در شأن پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) . در پايان نيز طبق هاي غذا را مي آورند و بين مردم پخش مي كنند . اين كار عملي است نيكو كه به باني و شركت كننده آن ثواب داده مي شود ؛ زيرا با اين عمل ، قدر و منزلت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، بزرگ داشته مي شود . و در ولادت آن حضرت ، شادي مي شود . (1)

به راستي ، آيا شايسته است اين عمل مطلوب را بدعت بشماريم و خود را از برپايي چنين مراسمي محروم بدانيم ، در حالي كه شيخ عبدالله هروي معروف به حبشي مي گويد :

« برپايي مراسم و يادبود پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) از كارهاي نيكوست و دليلي بر انكار آن وجود ندارد ، بلكه سزاوار است كه آن را سنت حسنه بناميم . » (2)

برپايي اين سنت حسنه را به دليل همراه شدن احتمالي اين مراسم با اختلاط زنان و مردان يا اجراي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحاوي للفتاوي ، ج 1 ، ص 189 و 197

2 . الروائح الزكية ، ص 33


88


موسيقي و مانند آن نمي توان زير سؤال برد ؛ زيرا كار گناه در هر مكان و زماني حرام است . نبايد براي امور جانبي و احتمالي از برپايي يك سنت حسنه جلوگيري كنيم ، بلكه در اصل بايد از اعمال خلاف و حرام جلوگيري كرد . چگونه مي توان عملي را بدعت دانست ، در حالي كه تجويز آن عمل را به صورت كلي يا موردي از قرآن و سنّت برداشت مي كنيم . سيره هميشگي مسلمانان نيز بر آن تعلق گرفته است و اين مراسم را تنها براي احترام و تجليل از بندگان شايسته خدا و با اعتقاد به بندگي و نيازمندي آنان به پروردگار جهان انجام مي دهند . پس اين رفتار آنان با اصل توحيد و يگانه پرستي كاملاً سازگار است . اين نكته قرآن نيز قابل توجه است كه از زبان پيامبر خدا حضرت عيسي ( عليه السلام ) چنين نقل مي شود :

( قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَآءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لاَِّوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَايَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّ زِقِينَ  ) (1)

« عيسي پسر مريم گفت : بار الها ، پروردگارا ، از آسمان ، خواني بر ما فرو فرست تا عيدي براي اوّل و آخر ما باشد و نشانه اي از جانب تو . و ما را روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني . »

در اين آيه ، حضرت عيسي ( عليه السلام ) از خدا درخواست مي كند تا مائده اي آسماني بر آنان نازل شود و روز نزول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 114


89


آن را عيد بگيرند . چگونه است كه روح الله اراده مي كند روزي را كه مائده آسماني در آن نازل مي شود و مايه لذت جسماني است ، عيد بدانند و جشن بگيرند ، ولي اكنون مسلمانان با نظر وهابي ها نبايد روز نزول وحي يا زادروز پيامبر گرامي اسلام و ديگر ايام الله را پاس بدارند و عيد بشمارند و جشن بگيرند ؛ چون مايه شرك و بدعت مي شود . پس از پاسخ به اين پرسش استاد فرمود :

ناگفته نماند حاجيان ايراني بر اساس عشق به اهل بيت ( عليهم السلام ) و پيامبر ختمي مرتبت ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) با ديدن مرقدهاي شريف اين بزرگواران ، قدمگاه و مشاهد و مرقدهاي آنان را پاس مي دارند و به در و ديوار حرم بوسه مي زنند و به آنها تبرك مي جويند . بعضي از وهابيان اين كار را بدعت و شرك مي شمارند و با تعجّب به آنان مي نگرند به ويژه اين كه با به خدمت گرفتن افراد مسلط به زبان فارسي و استقرار آنان در اين مراقد و حرم شريفه و قبرستان بقيع به قول خود مي كوشند با امر به معروف و نهي از منكر ، شيعيان را از دوگانه پرستي و شرك نجات دهند و با صداي بلند مي گويند كار شما اين بدعت است .


90


چرا شيعيان به در و ديوار حرم بوسه مي زنند و به آن تبرك مي جويند ؟

شكي نيست كه پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) هنگام طواف خانه خدا حجرالاسود را استلام مي كرد يا مي بوسيد . بخاري در صحيح خود مي گويد : « مردي از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر پرسيد و او در پاسخ گفت :

« رأيت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) يستلمه و يقبّله . (1) پيامبر را مشاهده كردم كه حجرالاسود را استلام مي كرد و مي بوسيد . »

اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگ ، شرك به خدا بود ، هرگز منادي توحيد و يكتا پرستي چنين كاري نمي كرد . در كتاب صحاح و مسانيد ، روايات زيادي در مورد تبرّك جستن صحابه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) به آثار آن حضرت مانند لباس ، آب وضو ، ظرف آب و نظير آن به چشم مي خورد كه بيانگر پسنديده بودن اين كار است . براي مثال ، بخاري در صحيح خود ، در ضمن يك روايت طولاني كه به شرح برخي از ويژگي هاي پيامبر و ياران او مي پردازد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، جزء 2 ، كتاب الحج ، باب تقبيل الحجر ، صص 152 ـ 151


91


چنين مي گويد :

« و إذا توضّأ كادو يقتتلون علي وضوئه . » (1)

هر گاه پيامبر وضو مي گرفت ، نزديك بود كه مسلمانان بر سر به دست آوردن آب وضوي آن حضرت با هم بجنگند .

ابن حجر هم مي گويد :

« انّ النبي ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) كان يُؤتي بالصّبيان فيبرك عليهم » (2)

كودكان را نزد پيامبر مي آوردند و آن حضرت به منظور تبرك آنان دعا مي كرد .

اين روايت نيز نكته هاي ارزشمندي دارد . محمد طاهر مكي مي گويد :

« از امّ ثابت نقل شده است كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) بر من وارد شد و از دهانه مشكي كه آويزان بود ، ايستاده آب نوشيد . من برخاستم و دهانه مشك را بريدم . »

اين حديث را ترمذي روايت كرده است و مي گويد : « حديث صحيح و حسن است . » شارح اين حديث در كتاب رياض الصالحين مي گويد : ام ثابت دهانه مشك را بريد تا جاي دهان پيامبر را نگه دارد و بدو تبرّك جويد . همچنين صحابه مي كوشيدند تا از جايي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) از آن آب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 3 ، باب ما يجوز من الشروط في الاسلام ، ص195 .

2 . الاصابة ، ج 1 ، خطبه كتاب ، ص 7


92


نوشيده بود ، آب بنوشند . (1)

همچنين آمده است كه :

« كان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) إذا صلّي الغداة جاء خدم المدينة بآنيتهم فيها الماء فما يؤتي بإناء الاّ غمس يده فيها فربّما جاؤوه في الغداة الباردة فيغمس يده فيها . » (2)

خدمت گزاران مدينه هنگام نماز صبح با ظرف آب نزد پيامبر مي رفتند . پيامبر گرامي دست مبارك خود را در هر يك از آن ظروف آب فرو مي برد . چه بسا در بامداد سردي ، خدمت وي مي رسيدند و باز هم دست خود را در آنها فرو مي برد .

شيعيان به پاس احترام پيشوايان معصوم خود براي ابزار محبت بي شايبه خود نسبت به آنان ، ضريح مطهرشان را مي بوسند يا در و ديوار را لمس مي كنند . اين كار افزون بر سوابقي كه ذكر شد ، تنها براي آن است كه به پيامبر گرامي و عترت طاهرينش عشق ميورزند . اديبي شيرين سخن مي گويد :

أَمُرُّ علي الدِّيار ديار سَلْمي * * * أقَّبَلُ ذالجدارَ وَذالْجِدارا

وَ ما حُبُّ الدِّيارِ شَغَفْنَ قَلْبي * * * وَلكِنْ حُبَّ مَنْ سَكَنَ الدَّيارا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تبرك الصحابة ، محمد طاهر مكّي ، فصل اول ، ص 29

2 . موطّأ مالك ، ج 1 ، ص 138 و اسدالغابة ، ج 5 ، ص 90 و مسند احمد ، ج 4 ، ص 32


93


بر ديار سلمي مي گذرم . اين ديوار و آن ديوار را مي بوسم . دوستي آن ديار ، قلب مرا شاد نمي سازد ، بلكه محبّت ساكن آن است كه مرا به وجد و سرور مي آورد .

شيعه در عين ارادت و محبت به اولياي خدا ، آثار آنان را مانند خودشان ، مخلوق و آفريده خدا مي داند كه در همه حال ، نيازمند و وابسته به خداوندند و به راستي از كجاي اين اعتقاد ، شرك و بدعت برمي آيد ؟

استاد در ادامه فرمود : نكته ديگري كه در ارتباط با معصومين مطرح است ، نذر كردن بعضي از شيعيان يا قرباني كردن براي آنهاست كه تلاش مي كنند تا آنجا كه ممكن است ، وفاي به نذر كنند ، ولي هنگام اداي نذر با اين سؤال وهابيت رو به رو مي شوند كه : آيا نذر و قرباني كردن براي صالحان و مؤمنان زنده يا مرده جايز است ؟

از جمله اعمالي كه وهابيان آن را تحريم كرده اند ، موضوع نذر براي غير خداوند است . ابن تيميه مي گويد :

« علماي ما جايز نمي دانند كه كسي براي قبري يا مجاوران آن ، چيزي نذر كند ؛ خواه پول باشد يا روغن چراغ يا شمع يا حيوان و غير اين امور و تمام اين نوع نذرها ، معصيت و حرام است . » (1)

بايد دانست آنچه در ميان شيعه رايج است ، نذر براي خداوند و اهداي ثواب براي صالحان و مؤمنان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رسائل الهدية السنيّة ، ص 16


94


شيعيان معتقدند كه نذر براي غير خدا به اين قصد كه آن شخص ، شايستگي نذر كردن را دارد و از آن جهت كه مالك اشيا بوده و زمان امور به دست اوست ، كفر و شرك است . در مقابل اگر مقصود نذر كننده اين باشد كه نذرش در واقع ، صدقه اي باشد تا ثواب آن را به اولياي الهي هديه كند هيچ اشكالي ندارد . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) به دختري كه براي مادرش عملي را نذر كرده بود ، فرمود : « به نذر خود عمل كن » (1) برخي احاديث در كتاب هاي اهل سنت نيز بر جواز نذر دلالت دارد .

ثابت بن ضحاك هم از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) روايت كرده است كه شخصي به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) عرض كرد : نذر كرده ام حيواني را در بوّانه ـ نزديكي ساحل ـ ذبح كنم . آيا اين نذر صحيح است ؟ پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) فرمود : آيا در زمان جاهليت ، در آن جا بتي پرستش مي شد ؟ عرض كرد : خير . فرمود : آيا در آنجا محل به پا داشتن يكي از اعياد جاهليت بود ؟ عرض كرد : خير . فرمود : به نذر خود وفا كن ( يعني در همان جا گوسفندي را ذبح كن ) ؛ زيرا فقط در دو مورد ، نذر كردن صحيح نيست : نذر در معصيت خداوند و نذر در موردي كه ملك خود نباشد . (2)

اگر نذر ، بنابر روال جاهليت ؛ يعني براي بت و اعياد كفار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، كتاب الاعتكاف ، حديث 5 و 15 و 16 ؛ صحيح مسلم ، كتاب الايمان ، حديث 27 سنن ابي داود ، كتاب الايمان ، حديث 22 و سنن ترمذي ، كتاب النذور ، حديث 12

2 . سنن ابي داود ، كتاب الايمان ، حديث 22 ، مسند احمد ، باب اول ، حديث 90 و سنن ابن ماجه ، باب الكفارات ، حديث 18 .


95


نباشد ، وفاي به نذر لازم است ، هر چند شيعه رجحان نذر را شرط مي داند و قرباني كردن در مكاني كه درگذشته بت كده بوده است ، راجح نيست . به گفته عزامي شافعي ، كسي كه در وضع نذر مسلمانان تحقيق كند ، چنين به دست مي آورد كه قصدشان از اين قرباني ها و نذرها براي مردگان ، جز صدقه دادن از طرفشان و اهداي ثواب براي آنان چيز ديگري نيست . اجماع اهل سنت بر اين است كه صدقه زنده ها براي مردگان ، سودمند است . احاديث نيز در اين زمينه بسيار است . آنگاه عزامي به اين حديث اشاره مي كند :

« سعد از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) پرسيد : مادرم فوت شده است و يقين دارم كه اگر زنده بود ، صدقه اي مي داد . آيا اگر من از طرف او صدقه دهم ، سودي به حالش خواهد داشت ؟ حضرت فرمود : آري . پرسيد : كدامين صدقه سودمندتر است ؟ فرمود : « الماء » پس سعد چاهي كند و آن را براي مادر خود صدقه قرار داد . » (1)

دليل ديگر بر جواز چنين نذرهايي وجود قبرهايي از مسلمانان است كه به قبور نذور معروفند و مسلمانان براي آنان نذر مي كردند . قبر البستي در مراكش ، قبر النذور در بغداد و قبر احمد البدوي (2) از اين موارد است . بنابراين ، آنچه حرام و نارواست نذر در معصيت و نذر در مال ديگران است و شيعه هم با اين عقيده كاملاً موافق است . نذري كه براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فرقان القرآن ، ص 133

2 . نيل الابتهاج ، ج 2 ، ص 62 ، المواهب اللدنية ، ج 5 ، ص 346 ؛ تاريخ بغداد ، ج 1 ، ص 123


96


خداوند باشد و در واقع ، صدقه اي است كه ثواب آن به اولياي الهي هديه مي شود ، دليلي بر نفي آن وجود ندارد .

در همين راستا ، وهابيان به ذبح و نحر براي اموات و اوليا اشكال مي كنند . محمد بن عبدالوهاب مي نويسد :

« پيامبر با مشركان جنگيد تا اعمالي مانند قرباني كردن ، تنها براي خدا باشد . » (1)

در حقيقت ، اگر كسي ، حيواني را با قصد عبادت براي غير خدا ذبح كند ، همان طور كه بت پرستان اين كار شرك آلود را انجام مي دادند ، اين كار شرك است . اگر كسي ، حيواني را از طرف انبيا و اوصيا يا مؤمنان قرباني كند تا ثوابش را به آنها هديه دهد ( همانند آن كه برخي قرآن مي خوانند و ثواب آن را براي انبيا و اوصيا يا مؤمنان هديه مي كنند ) به يقين ، در كار او پاداشي بزرگ نهفته است . قصد تمام قرباني كنندگان براي اولياي الهي نيز همين است و جز اين نخواهد بود . همه شيعيان چون ائمه خود به توحيد باور دارند و مي كوشند كار را براي خدا انجام دهند و هيچ گاه براي مخلوقات ، عمل عبادي انجام نمي دهند .

روايت شده است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، حيواني را به دست خود قرباني و عرض كرد :

« بار خدايا ، اين قرباني از طرف من و هر كسي از امتم است كه قرباني نكرده باشد . » (2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كشف الشبهات ، ص 62

2 . مسند احمد ، ج 3 ، ص 356 ، سنن ابي داود ، ج 3 ، ص 99 و حديث 281 ، سنن ترمذي ، ج 4 ، ص 77 ، حديث 1505


97


بنابراين ، اهل سنت نيز مانند شيعيان به انجام قرباني براي ديگران اذعان مي كنند ، چنان كه در اين روايت از مسند احمد به اين امر تصريح شده است . در روايت ديگري هم انجام اين قرباني از طرف امام علي ( عليه السلام ) را تصريح مي كنند :

« امام علي ( عليه السلام ) به طور مستمر از طرف رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) قوچ قرباني مي كرد و مي فرمود : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) وصيت كرده است كه از طرف او قرباني كنم . » (1)

روايت ديگر اهل سنت نشان مي دهد كه اعمال حج را كه يكي از آنها قرباني كردن است ، از طرف ديگران مي توان به جا آورد . بريده روايت كرده است : زني از پيامبر پرسيد : آيا مي توانم از طرف مادرم بعد از فوتش روزه بگيرم و حج به جاي آورم ؟ پيامبر فرمود : آري . (2)

چگونه است كه با توجه به روايات وارد و نيت خالص نذر كننده ، انجام كار براي خدا ، محمد بن عبدالوهاب از طرف خود ، به ديگران نسبتي نامناسب مي دهد و با توجه به برداشت شخصي و مصادره به مطلوب خود ، ديگران را مشرك مي داند .

استاد فياض گفت : فكر مي كنم با توجه به زمان بندي جلسه ، اين آخرين شبهه اي باشد كه به آن پاسخ مي گويم . آن شبهه اين است كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابي داود ، ج 3 ، ص 94 ، حديث 2790

2 . صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 805 ، حديث 1149


98


آيا سوگند خوردن به غير خدا شرك است ؟

همه مي دانيم كه آموزه هاي قرآني و رفتار رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، ارزنده ترين معيارهاي شناخت حق از باطل و توحيد از شرك هستند . از اين رو ، شايسته است تا هر انديشه و رفتاري را بي هيچ تعصبي با محك منطق وحي و سيره نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) بسنجيم و آن گاه داوري و حكم كنيم . ابن تيميه مي گويد :

« علما اتفاق كرده اند كه قسم به غير خدا منعقد نمي شود . . . . (1) قسم خوردن به غير خداوند مشروع نيست ؛ زيرا از آن نهي شده است يا نهي تحريمي و يا تنزيهي و علما در اين مسئله بر دو قولند و قول صحيح ، نهي تحريمي است . » (2)

بايد ديد اين سخنان با كدام معيار سنجيده شده و حكم بر اساس آن صادر شده است ؟ در قرآن مجيد مي بينيم كه به آفريده هاي برومندي چون « جان پيامبر » ، روان انسان ، قلم ، خورشيد ، ماه ، ستاره ، روز و شب ، آسمان و زمين و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجموعة الرسائل والمسائل ، ج 1 ، ص 209

2 . همان ، ج 1 ، ص 17


99


زمان سوگند ياد شده است و اين ها همه غير خدا هستند . اگر اين عمل منكر و بد بود ، خداوند آن را انجام نمي داد . خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد :

( لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ  ) (1)

( اي پيامبر ) به جانت سوگند ، آنان در مستي ( تمايلات نفساني ) خويش سرگردانند .

در كريمه هاي ديگر نيز خداوند تنها در سوره « الشمس » ، به هفت چيز از مخلوقاتش سوگند خورده است كه عبارتند از : خورشيد ، ماه ، روز ، شب ، آسمان ، زمين ، نفس انسان . در آيه هاي 1 تا 3 سوره نازعات نيز به سه چيز و آيات 1 تا 3 سوره مرسلات به دو چيز قسم خورده است . همچنين در سوره هاي طارق ، قلم ، عصر ، بلد ، تين ، ليل ، فجر و طور به غير خود قسم خورده است . بدين ترتيب آيا قرآن مجيد را كه مظهر توحيد و يكتا پرستي است ، نعوذ بالله مي توان مروّج دو گانه پرستي دانست ؟

در روايات فراواني هم كه از طريق شيعه و سني رسيده است ، قسم خوردن به غير خداوند فراوان مشاهده مي شود .

احمد بن حنبل ، پيشواي حنبليان كه وهابيت ، خود را به اين مذهب وابسته مي دانند ، در كتاب مسند خود از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) چنين روايت مي كند :

« فلعمري لأن تكلّم بمعروف و تنهي عن منكر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجر ، 72


100


خيرٌ من أن تسكت . » (1)

به جانم سوگند ، اگر امر به معروف و نهي از منكر كني ، بهتر از آن است كه ساكت باشي .

مسلم بن حجاج در كتاب صحيح خويش كه يكي از صحاح شش گانه به شمار مي رود ، آورده است :

« مردي از پيامبر گرامي پرسيد : پاداش كدام صدقه بزرگ تر است ؟ فرمود : به پدرت سوگند ، از آن آگاه خواهي شد و آن اين است كه در حالت سلامت و حرص خود و با بيم فقر و اميد به بقا صدقه دهي . »

در صحيح مسلم هم آمده است :

« مردي از نجد خدمت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) رسيدو درباره اسلام و ا نجام تكاليف پرسش هايي كرد . وي پس از شنيدن دستورهاي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) گفت : به خدا سوگند ، بر اين تكاليف زياد نمي كنم و از آن كم نمي كنم . آن گاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) فرمود : قسم به پدرش ، رستگار شد ، اگر راست مي گويد . يا فرمود : به پدرش قسم داخل بهشت شد ، اگر راست مي گويد . » (2)

اين روايات همگي نشان دهنده سيره رفتاري رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) است كه همه مسلمانان بايد از آن پيروي كنند .

يار و برادر هميشگي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، حضرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد ، ج 5 ، صص 225 ـ 224

2 . صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 32 ، باب ما هو الاسلام


101


علي ( عليه السلام ) /نيز در نامه اي به معاويه چنين مي نويسد :

« به جان خود سوگند ، اگر به عقل خود نظر كني ، نه هواي نفست ، هر آينه ، مبرّاترين مردم خواهي ديد از خون عثمان . » (1)

با توجه به روايات پيش گفته ، كساني كه بخش عظيمي از مسلمانان جهان را به خاطر جايز دانستن سوگند به غير خدا ، مشرك مي پندارند چگونه نظر خود را توجيه مي كنند ؟ مگر آنها در كنار آيات و روايات ، به سيره صحابه و ياران نزديك رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نمي نگرند كه خود ، دليل و گواه روشن ديگري بر جايز بودن قسم به غير خداوند است . مالك بن انس نقل مي كند :

« ابوبكر به دزدي كه زيورآلات دخترش را دزديده بود ، گفت : به پدرت قسم ، شب تو شب دزدان نبود . » (2)

علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) نيز در بسياري از فرازهاي سخنان خويش به جان خود سوگند ياد كرده و براي نمونه ، فرموده است :

« لعمري ليضعّفنَّ لكم التّيه من بعدي أضعافاً . » (3)

به جانم سوگند ، پس از من ، سرگرداني شما ، چند برابر خواهد شد .

روشن است كه در برابر اين همه روايت و نص ، هيچ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، ص 367

2 . موطّأ مالك ، حديث شماره 29

3 . نهج البلاغه ، محمّد عبده ، خطبه 161


102


اجتهاد و استحساني نمي تواند عرض اندام كند و هيچ دليل ديگري نمي تواند رفتار خداوند در قرآن ، شيوه پيامبر گرامي و سيره صحابه را زير سؤال ببرد و آنان را به شرك و دوگانه پرستي متّهم سازد . بنابراين ، اگر احياناً ظاهر روايتي با آنچه دلايل قطعي به ثبوت رسانده ا ست ، مخالف باشد ، بايد به گونه اي توجيه و تأويل شود . براي مثال ، اگر در برخي روايات ، به طور مطلق از قول پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نقل شده است كه : هر كس به غير خدا قسم بخورد ، به تحقيق ، مشرك شده است ، (1) به قسم مخصوصي اشاره دارد كه همان قسم به لات و عزّي باشد كه در ميان عرب رسم بوده است . (2)

پس از اينكه استاد فياض به پرسشها پاسخ داد ، اشاره كرد كه با توجه به طولاني شدن نشست و امكان خستگي بعضي از مسافران ديار وحي ، بهتر است پس از استراحتي كوتاه و پذيرايي مختصر ، نشست را با آن دسته از حجاج كه هنوز هم فكر مي كنند بايد اندوخته هاي اعتقادي بيشتري داشته باشند ، ادامه مي دهيم . از اين رو ، به مدت نيم ساعت استراحت در نظر گرفته شده است . پس از آن ، جلسه را با طرح پرسش از سوي حجاج آغاز مي كنيم و بنده به آن پاسخ مي دهم . فكر مي كنم كه اگر متكلم وحده نباشيم و نشست با مشاركت مسافران عزيز پي گيري شود ، قابل تحمل تر خواهد بود . بنابراين ، خواهش مي كنم هر كس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . السنن الكبري ، بيهقي ، ج 10 ، ص 29

2 . همان .


103


پرسش يا درخواستي دارد ، در ضمن استراحت ، آن را آماده كند . اگر خواست به صورت كتبي باشد ، به برادران بزرگوارم محمد آقا و آقا هادي كه انصافاً زحمت زيادي براي برگزاري اين نشست كشيدند و ان شاء الله مأجور نيز خواهند بود ، بدهند . البته اگر كسي هم در نظر داشت پرسش خود را به صورت شفاهي مطرح كند ، در خدمت هستيم .

هر چند استاد فرموده بود كه جلسه را با عده اي حجاج ادامه مي دهيم ، ولي انگار هنوز شور و اشتياق دو ساعت پيش در ميان حجاج موج مي زد . آنان در كوتاه ترين زمان ممكن ، پذيرايي شدند و اكثريت قريب به اتفاق آنان به محل جلسه بازگشتند . پير و جوان ، زن و مرد ، خواهان ادامه بحث بودند . عده اي هم پرسش هاي خود را نوشتند و به محمد و هادي تحويل مي دادند تا با شروع جلسه ، پرسشها ، مطرح شود و از خرمن فيض استاد ، خوشه برچينند . از ميان كاغذهايي كه براي طرح پرسش بين حجاج پخش شده بود ، يكي با ديگر برگه ها تفاوت داشت و اصلاً پرسش نبود ، بلكه يك درخواست بود . در اين برگه آمده بود : اگر اجازه حضرت استاد و حوصله حجاج محترم شامل حالم شود ، نوشته كوتاهي درباره اسرار و فلسفه اعمال حج آماده كرده ام كه در اين جلسه نوراني بخوانم . ايشان نوشته دو صفحه اي خود را نيز به درخواست خود پيوست كرده بود . درخواست ايشان را با روحاني محترم كاروان و استاد محترم در ميان گذاشتيم . آنان نيز با مروري


104


گذرا بر اين نوشتار ، اجازه خواندن دادند . آن گاه با دسته بندي و اولويت بندي پرسش ها ، وظيفه پرسش را برعهده محمد گذاشتيم تا پس از خواندن مقاله « اسرار و فلسفه حج » ، پرسش ها به اندازه گنجايش وقت جلسه ، از حضرت استاد پرسيده شود . نويسنده جوان مقاله « اسرار و فلسفه مناسك حج » در حالي كه موجي از متانت و حيا بر چهره او سايه افكنده بود ، پشت تريبون قرار گرفت و با رخصت گرفتن از استادان و حاضران گفت :

بسم الله الرحمن الرحيم ، مقاله خود را با عنوان « دريافت هايي از اسرار و فلسفه و مناسك حج » كه در حد بضاعت ناچيز خود نگاشته ام ، تقديم سروران گرامي مي كنم .

پيداست كه درك فلسفه و اسرار و مناسك حج در پاك سازي دروني و روحي و تقويت ايمان راهيان قبله عشق نقش مهمي دارد و سبب رشد و بالندگي و صفاي دروني و نورانيت دل عاشقان كويش خواهد شد . هدف از انجام مناسك حج و اعمال حج تنها اعمال بي روح و خشك نيست كه به ظاهر ، سر و كار انسان با سنگ و صحرا و صخره و ريگي است كه نه سودي دارد و نه زيان . حج تنها مناسك نيست ، بلكه سير و سلوك باطني و قلبي منازل روحاني است تا منزل قرب و هر يك از منازل و مشاهد ، رازهاي عرفاني معنوي اخلاقي تربيتي و ارشادي دارد . همين عوامل نيز به حج معنا و مفهوم مي بخشد و


105


دگرگوني اخلاقي و معنوي را در زائر پديد مي آورد . (1) در حج ، پرده ها و زنگارهاي دل كنار مي رود و دل ، نوراني و آماده مي شود تا با خدا ديدار كند و به محبوب ازلي و ابدي دست يابد . هدف اصلي در اين سفر مقدس ، سير الي الله ، تهذيب نفس ، طهارت روحي و پاك شدن از گناه و آلودگي هاي گذشته و حال است . در يك كلام مهم ترين فلسفه اسرار و حكمت حج ، « حَوِّل حالَنا اِلي اَحْسَنِ الحال » است . ميقات ، مقدمه ورود به حرم كبريايي وقت دل دادن ودل كندن است ؛ دل كندن از رنگ ها و خواسته هاي دنيوي و مادي و دل دادن به محبوب . ميقات ، فصل تولد و رويش دوباره بر اساس پيماني جديد است . بايد با جامه اي نو و پاكيزه ، بدون هيچ پليدي ، چشم به دنيايي نو گشود . ميقات ، ورود به محشر خلق و شروع قيامت صغراست . ميقات ، يادآور خشوع و خضوع و تسليم و بندگي است كه در آن مي توان گام هاي آدم ، ابراهيم ، اسماعيل ( عليهم السلام ) ، هاجر ( عليها السلام ) و محمد ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) را ديد . بايد براي ورود به اين سرزمين پاك ، پاپوش خود را درآورد كه :

( فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي  ) (2)

« پاي پوش خويش بيرون آور كه تو در سرزمين مقدس "طوي" هستي . »

احرام ، اعلام خاكساري و فروتني و ناچيزي انسان در برابر پروردگار است . در واقع ، با درآوردن لباس دنيوي ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، خطبه 192

2 . طه : 12


106


لباس اسارت و دل بستگي ها ، لباس گناه و غرورها ، لباس امتيازهاي اجتماعي و قومي و پست ها و مقام ها و برتري جويي ها را از تن درمي آوريم و لباس واقعي انسانيت ، شرافت ، بندگي ، طاعت ، دلدادگي و آزادگي را بر تن مي كنيم . « تلبيه » ، اجابت نداي الهي و سروش آسماني و زيباترين سرود وحدت و هم بستگي مسلمانان است . تلبيه ، آهنگ فتح دل ها و كليد ورود به اعمال و محرمات حج است . تلبيه ، كوتاه ترين سخن با هزاران مفهوم متعالي است . با لبيك گفتن ، دريچه دل را به روي شيطان مي بنديم و همه ناپاكي ها و آلودگي ها را از خود دور مي كنيم . « لبيك اللهم لبيك » ؛ يعني دور انداختن هر چيز غير او و « لا شريك لك لبيك » ، يعني اينكه شريكي براي او نيست و او يكتا و بي همتاست . « سعي » به معناي تلاش و كوشش صبر و مقاومت است . سعي در ظاهر پيمودن مسافت دو كوه صفا و مروه است ، ولي در اين رفت و آمدها ، اسرار و رموزي خاص نهفته است . در اين رفت و برگشت ها ، بيماري ها و گناهاني چون حرص ، كبر ، غرور ، بخل ، ريا و خودنمايي رنگ مي بازد و انسان براي رفتن به مرحله بعد ، پاك و مطهر مي شود . « عرفات » نيز سرزمين شناخت و معرفت است ؛ شناخت رب العالمين ، شناخت خود و شناخت ديگران . عرفات ، سرزمين يادها و نشانه ها و سرزمين ولايت و امامت است . كوه جبل الرحمه در اين سرزمين نيز نشانه رحمت بي


107


پايان الهي است . عرفات ، جايگاه امضاي ورقه عبوديت و ورود به مشعر و منا و وصل و لقاست . روز عرفه نيز روز كوشش براي كسب معرفت و رسيدن به درجات عرفاني حج اكبر است . عرفه ، روز دعا و تضرع ، روز انابه وتوبه ، روز عفو و بخشش و روز بارش رحمت و مغفرت است . روزي است كه هيچ نيازمندي ، از درگاهش نااميد برنمي گردد .

« وقوف در مشعرالحرام » حكايتي ديگر دارد ؛ چون توقف در محل آگاهي و بصيرت و شب انديشه در اعمال پيشيني و پسيني ، شب آرامش و سكوت و جست و جو در خويشتن خويش است . شب مشعر ، شب يقين و تجلي باور و تمرين تعبد است . در آن جا خاكي بودن را تمرين مي كني تا باقي ايام را از بند تن و دام نفس رها شوي . « منا » ، ورود به سرزمين آرزوهاست . پس آرزوهاي بلند و متعالي بايد تا آدمي را به اوج افلاك هدايت كند . در اين سرزمين ، طرد شيطان و رمي جمرات آغاز مي كني و اين كار براي زنده نگه داشتن روح مبارزه و مجاهدت با صفات زشت شيطاني و زدودن اوهام و وسوسه هاي ابليسي و رذايل و مفاسد اخلاقي و شرك و آلودگي ضرورت دارد . با پرتاب سنگ ريزه ها ، عزم ونيت خويش را براي دوري از گناه اعلام مي كني و آن گاه پس از سنگسار شيطان ها ، نوبت خنجر كشيدن بر روي هوس ها و تمناهاي دل است . آدمي بايد نفسانيات را در مذبح ايمان ، ذبح كند و خود را در قربان گاه منا زير پا نهد و تيغ بر حَلْق نفس اماره بگذارد .


108


كشتن هوا و هوس بدون تقوا امكان پذير نيست . با تراشيدن سر ، تمام عيب هاي ظاهري و باطني را مي تراشيم ؛ غرور و تكبر را از سر بيرون مي كنيم و به تطهير درون مي نشينيم . از بين رفتن زيبايي هاي ظاهري ؛ يعين پايان دل بستگي هاي دنيوي و بيتوته هم ناب ترين لحظه براي پاك سازي و خانه تكاني دل از هوا و هوس ها و وسوسه هاي شياطين و سرگرمي هاي دنياست . بيتوته در منا ، تولدي دوباره است كه گرچه در ظاهر ، توقف و ايستايي است ، در باطن ، تفكر و پويايي را نويد مي دهد . بيتوته ، مروري است بر كارنامه زندگي و فرصتي است تا دفتر دل بگشاييم و كتاب عمل را بازخواني كنيم . پس از اين گفت و گوهاي عارفانه و كاوش در درون و بيرون ، بايد به اقيانوس بپيوندي و با ديگر كبوتران سپيدپوش ، با دلي پر اميد ، به فيض طواف خانه دوست برسي . طواف ، شاه بيت پر طراوت حج است كه كعبه را چون نگيني در بر مي گيري و ركن را لمس مي كني . سپس با او دست آشتي مي دهي و پيمان مي بندي كه به بي راهه ها بازنگردي . در اين ميان ، حجرالاسود ، بوسه گاه پيامبران ، صالحان و اولياي خد را شاهد مي گيري و چون اين اعمال به جاي آوري ، صحيفه اعمالت سپيد مي شود و زندگي را از نو آغاز مي كني . نشانه قبولي حج نيز دوري از گناهان پس از بازگشت از حج است .

در پايان ، براي حوصله اي كه در شنيدن اين مقاله


109


داشتيد ، از همه شما هم سفران ديار وحي سپاسگزاري مي كنم . اميدوارم كه در هر حال ، توفيق بندگي خالصانه و بهره گيري از مجالس علمي به ويژه چنين جلسه ارزشمندي را كه در محضر استاد فياض عزيز خواهيم بود ، داشته باشيم .

و من الله التوفيق .

همه حاضران با صلواتي بلند ، تشكر خود را از اين جوان خوش سخن بيان كردند . پس از آن ، استاد فياض پشت تريبون قرار گرفت . محمد نيز براي خواندن پرسش ها كنار استاد نشست .

استاد ابتدا از نويسنده مقاله سپاس گزاري كرد كه براي دقايقي چند ، همگان را به وادي عرفان و ملكوت برده بود . آن گاه فرمود كه براي پاسخ گويي به پرسش ها آماده است .

محمد : حضرت استاد ، پرسش هاي خوبي از بعضي از فرهيختگان كاروان به دست ما رسيده است كه نشان از آگاهي آنان از بعضي از شبهه هاي اهل سنت دارد . بعضي از اين حجاج هم مي فرمودند : در سفرهاي قبلي با پرسش هايي رو به رو شده و در پي به دست آوردن فرصت بوده ايم كه پاسخ آن ها را بگيريم . اين پرسش ها در زمينه هاي مختلف است ، ولي براي تيمن و تبرك ، ابتدا با پرسشي كه درباره كتاب آسماني مسلمانان ؛ يعني قرآن مجيد است ، آغاز مي كنيم . پرسيده اند :


110


آيا شيعه معتقد است كه قرآن ، تحريف شده است ؟

استاد فرمود : به دليل اهميت اين پرسش ، آن را به طور مفصل تر و در چند بخش پاسخ مي دهم . ابتدا بايد بگويم كه تحريف در لغت به معناي تغيير و تبديل است . (1) تحريف ناپذيري قرآن به اين معناست كه هيچ گونه تغييري در ساحت مقدس قرآن راه نيافته و قرآني كه امروز در دست ماست ، همان كتاب آسماني است كه بر پيامبر گرامي اسلام نازل شد و هيچ افزايش و كاهش در آن صورت نگرفته است . آيات الهي و روايات بر اين مهم صحه گذاشته اند .

تحريف ناپذيري در قرآن

پروردگار جهانيان ، پاسداري از كتاب آسماني را تضمين كرده است و مي فرمايد :

( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُو لَحَـفِظُونَ  ) (2)

ما قرآن را فرو فرستاديم و به يقين ، از آن نگهباني مي كنيم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاج العروس ، زبيدي ، ج 6 ، ص 69

2 . حجر : 9


111


همچنين آيه در كريمه ديگري آمده است :

( وَ إِنَّهُو لَكِتَـبٌ عَزِيزٌ  * لاَّ يَأْتِيهِ الْبَـطِـلُ مِنم بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِي تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيم حَمِيد  ) (1)

به يقين ، كتابي عزيز است ، باطل از رو به رو و پشت سر به آن راه نمي يابد . فرود آمده از ناحيه خداوند حكيم و ستوده است .

جمله پاياني اين آيات نشان مي دهد كه خداوند حكيم و ستوده ، قرآن را فرستاده كه از همه كمالات برخوردار بوده و كارهايش هدف دار و بدون نقص است . بنابراين ، اگر قرآن ، تحريف شده باشد ، نقض غرض مي شود و اين كار با حكمت خداوند ناسازگار خواهد بود . در آيه ديگري ، بر حفاظت از قرآن تأكيد شده است :

( لاَ تُحَرِّكْ بِهِي لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِيإِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُو وَ قُرْءَانَهُو ) (2)

[ اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) در حال وحي ] باشتاب ، زبان به خواندن قرآن مگشاي كه ما خود قرآن را جمع و حفظ مي كنيم و بر تو مي خوانيم .

از اين آيه هم تحريف نشدن قرآن به خوبي برمي آيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فصلت : 41 و 42

2 . قيامت : 16 و 17


112


تحريف ناپذيري در روايات

از جمله ادله اي كه بر تحريف نشدن قرآن و نفوذناپذيري آن دلالت دارد ، روايات است كه از آن جمله به موارد زير مي توان اشاره كرد :

1 ـ حديث ثقلين

پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) فرمود : همانا من در ميان شما دو چيز گران بها مي گذارم ؛ يكي ، كتاب خدا و ديگري ، عترتم ؛ اهل بيتم . اگر به اين دو تمسّك كنيد ، پس از من هرگز گمراه نخواهيد شد . (1) اگر قرآن تحريف شود ، هيچ گاه عامل هدايت نخواهد بود .

2 ـ پيشواي بزرگ شيعيان ، علي ( عليه السلام ) كه خود از كاتبان وحي بود ، مي فرمايد :

« واعلموا أنّ هذا القرآن هو الناصح الّذي لايغشّ و الهادي الذي لايضلّ » (2)

بدانيد كه اين قرآن ، موعظه گري است كه هرگز غش و خيانت نمي كند و راهنمايي است كه هرگز گمراه نمي سازد .

همچنين مي فرمايد :

« اِنَّ الله سُبْحانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَدَاً بِمِثْلِ هذا الْقُرآنِ فَاِنَّه حَبْلُ الله المَتينُ وَسَبَبُهُ الْمُبينُ . » (3)

« خداوند سبحان ، هرگز كسي را به مانند اين قرآن نصيحت نفرموده است . قرآن ، ريسمان ستبر الهي و وسيله استوار خدا است . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عتبات الانوار ، ج 1

2 . نهج البلاغه ، صبحي صالح ، خطبه 176

3 . همان .


| شناسه مطلب: 73521