بخش 5

شفاعت از دیدگاه شیعیان چه معنایی دارد ؟ ردّ نظریه وهابیت نظریه علمای شیعه و اهل سنت درباره شفاعت


113


و نيز مي فرمايد :

« ثُمَّ أنزل عليه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابيحه وسراجاً لايخبوا توقّده و منهاجاً لايضلّ نهجه . . . و فرقاناً لايخمد برهانه . » (1)

پس خداوند كتابي را فرو فرستاد كه نوري است خاموش ناشدني و چراغي است كه هرگز بي فروغ نمي شود و راهي است كه هرگز رهروانش را گمراه نمي سازد و مايه جدايي حق و باطل است كه هيچ گاه درچار خمودي برهان نمي شود .

از سخنان والاي امام روشن مي شود كه قران بسان چراغ فروزاني است كه تا ابد روشنگر راه انسان هاي پيرو خواهد بود و هيچ گونه دگرگوني در آن راه نمي يابد .

3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) نيز در روايتي مي فرمايد :

« ما لَمْ يوافِقْ مِنَ الْحَديثِ الْقُرْانَ فَهُوَ زُخْرُفٌ » (2)

هر سخني كه با قرآن سازگار نباشد ، بيهوده و باطل است .

از اين روايت برمي آيد هر سخني حتي به اسم روايات به ما مي رسد ، بايد به قرآن بازگردانده شود ، اگر با آيات آن سازگار است ، حق و درست و در غير اين صورت ، باطل و نادرست خواهد بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، صبحي صالح ، خطبه 198

2 . اصول كافي ، ج 1 ، روايت 4


114


تصريح علماي شيعه بر تحريف ناپذيري قرآن

اصولاً بايد دانست كه در نقل ديدگاه يك مذهب ، ملاك و معيار ، نظريه اي است كه مورد اتفاق همه علما و محققان آن مذهب يا بيشتر آنان است ، نه اقوال شاذ و نادر . متأسفانه گاهي وهابيان در موارد متعدد ، تنها به صرف ديدن نظريه اي شاذ ، آن را به اسم اماميه و شيعه تعميم مي دهند . حتي پس از شنيدن واقعيات موجود در مكتب تشيع ، همچنان بر يافته هاي نادر خود پاي مي فشارند . پژوهشگران و قاطبه اهل سنت ، موضع گيري خود را بر اساس رأي مشهور و جمهور شيعه هماهنگ مي كنند و شيعيان در مورد تحريف ناپذيري قرآن مي گويند : كه تحريفي در قرآن راه نيافته است .

نكته مهم ديگر اينكه اگر كسي قصد دارد درباره يك مذهب قضاوت كند ، بايد عقايد آن مذهب را از علماي آن ، اعم از متكلمين ، فقها و مفسران بيابد ، نه اين كه تنها به برخي كتاب هاي حديثي آن مذهب مراجعه كند و آن گاه با يافتن برخي احاديث ، مفاد آن را به عنوان عقيده ، به پيروان آن نسبت دهد . متأسفانه در اين مورد هم اين نسبت ها از كتاب هايي نقل شده است كه وثاقت و اعتبار لازم را ندارند ، مانند كتاب قرائات احمد بن محمد سياري ( متوفاي 286هـ . ق . ) كه علماي رجال او را تضعيف كرده و


115


مذهب او را فاسد دانسته اند . (1) كتاب ديگر اثر علي بن احمد كوفي ( متوفاي 353ق ) است كه علماي رجال درباره او گفته اند :

« در پايان عمر راه غلوّ را پيش گرفت . » (2)

ابوعلي طبرسي مي گويد :

« در مورد فزوني قرآن ، همه امت اسلامي ، بر بي پايگي آن ، اتفاق نظر دراند ، ولي در مورد كاسته شدن آيات آن ، اندكي از اصحاب ما و گروهي از فرقه « حشويه » از اهل سنت رواياتي آورده اند ، ولي آنچه از مذهب ما پذيرفته شده و صحيح است برخلاف آن است . » (3)

به راستي اين همه مفسران شيعه كه در طول تاريخ صدها تفسير بر قرآن نوشته اند ، آيا آنان جز بر همين قرآن موجود تفسير نگاشته اند ؟ آيا آنان قائل به تحريف قرآن بوده اند ؟ آيا متكلمان شيعي قائل به تحريف قرآنند ؟ بنابراين ، گروهي از علماي وهّابي كه بر نسبت دادن اعتقاد به تحريف قرآن به شيعه اصرار ورزيده و ديدگان خودرا بر آن همه اقوال صحيح در نفي تحريف قرآن فرو مي بندند ، از جاده انصاف خارج شده و راه لجاج در پيش گرفته اند . اينك نظريه چند تن از علماي بزرگ شيعه را يادآوري مي كنيم ، تا درستي يا نادرستي اين نسبت ها نمايان تر شود .

1 ـ ابوجعفر بن علي بن حسين بابويه قمي معروف به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رجال نجاشي ، ج 1 ، ص 211

2 . همان ، ص 96 .

3 . مجمع البيان ، ج 1 ، ص 10


116


صدوق ( متوفاي 381ق ) مي گويد :

« اعتقاد ما درباره قرآن اين است كه آن سخن خدا ، وحي است و كتابي است كه باطل و نادرستي در آن راه ندارد و از جانب پروردگار حكيم و دانا نازل شده است و او فرو فرستنده و نگهبان آن است . » (1)

2 ـ سيد مرتضي معروف به علم الهدي ( متوفاي 436هـ . ق . ) مي گويد :

« گروهي از صحابه پيامبر مانند عبدالله بن مسعود و ابيّ بن كعب و غير آنها بارها همه قرآن را از اول تا به آخر بر پيامبر گرامي خواندند و همه اين ها به خوبي بر اين حقيقت گواهي مي دهند كه قرآن ، گردآوري شده و مرتب و بدون كاستي و پراكندگي بوده است . » (2)

3 ـ ابوجعفر محمد بن حسن طوسي معروف به شيخ الطائفه ( متوفاي 460هـ . ق ) مي فرمايد :

« سخن در فزوني يا كاستي قرآن از مطالبي است كه در خور اين كتاب نمي باشد ؛ زيرا همه مسلمانان بر فزوني نيافتن قرآن اتفاق نظر دارند و در مورد كاستي آن هم ظاهر مذهب مسلمانان بر خلاف آن است و اين گفتار ( زيادتي نشدن در قرآن ) به مذهب ما سزاوارتر است . اين سخن را سيد مرتضي پذيرفته و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعتقادات ، ص93

2 . مجمع البيان ، ج 1 ، ص 10 به نقل از جواب المسائل الطرابلسيّات ، سيد مرتضي .


117


تأكيد كرده است و ظاهر روايات نيز همين حقيقت را به ثبوت مي رساند . اندكي از مردم ، به رواياتي در مورد نقصان آيات يا جا به جايي آنها اشاره كرده اند كه از طريق شيعه و اهل سنت رسيده است ، ولي اين روايات ، از قبيل خبرهاي واحد هستند كه موجب علم يا عمل بر اساس آن نمي شوند و بهتر آن است كه از آنها اعراض شود . » (1)

4 ـ علي بن طاووس حلي معروف به « سيد بن طاووس » ( متوفاي 664هـ . ق . ) مي فرمايد :

« نظر شيعه آن است كه دگرگوني در قرآن راه ندارد . » (2)

5 ـ شيخ زين الدين عاملي ( متوفاي 877 هـ . ق . ) در تفسير آيه ( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُو لَحَـفِظُونَ  ) (3) مي فرمايد :

« ما قرآن را از هر گونه دگرگوني و تغيير و فزوني پاسداري مي كنيم . » (4)

6 ـ قاضي سيد نورالدين تستري ( متوفاي 1019هـ . ق . ) مي گويد :

« آنچه برخي به شيعه اماميه نسبت داده اند كه آنان به دگرگوني قرآن قائل هستند ، مورد پذيرش همه شيعيان نيست . تنها اندكي از آنان چنين عقيده اي دارند كه در ميان شيعيان ، به آنان اعتنا نمي شود . » (5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تبيان ، ج 1 ، ص 3

2 . سعد السعود ، ص 144

3 . حجر : 9

4 . اظهار الحق ، ج 2 ، ص 130

5 . آلاء الرحمن ، ص 25


118


7 ـ محمد بن حسين معروف به بهاءالدين عاملي ( متوفاي 1030هـ . ق . ) مي گويد :

« صحيح آن است كه قرآن عظيم از هر گونه فزوني و كاستي مصون است و اين كه گفته مي شود نام امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) از قرآن حذف شده است ، نزد دانشمندان پذيرفته نيست . هر كس كه در تاريخ و روايات كاوش كند ، مي داند كه قرآن به دليل تواتر روايات و نقل هزاران تن از صحابه ، ثابت و استوار است و همه آن در زمان پيامبر گرامي ، گردآوري شده است . » (1)

از نظريه هاي علماي شيعه دريافتيم كه هيچ يك از علماي بزرگ به تحريف قرآن معتقد نبوده و نيستند . براي آشنايي با روند نفي تحريف در دوران معاصر ، به نظر حضرت امام خميني ( رحمه الله ) هم اشاره مي كنيم تا گواه روشن ديگري باشد بر اين مدّعا . ايشان مي فرمايد :

« هر كس به عنايت مسلمانان در مورد گردآوري قرآن و نگهباني و ضبط و تلاوت و نوشتن آن آگاه باشد ، بر بي پايگي پندار « تحريف قرآن » گواهي مي دهد و آن را غير قابل باور مي يابد و اخباري كه در اين زمينه وارد شده يا ضعيف است كه نمي توان به آنها استدلال نمود و يا مجهول است كه نشانه هاي ساختگي بودن آنها آشكار مي باشد و يا رواياتي است كه مضمون آنها ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آلاء الرحمن ، ص 25


119


تأويل و تفسير قرآن است و يا اقسام ديگر كه بيان آنها به تأليف كتابي جامع در اين مورد نياز دارد و اگر بيم خارج شدن از موضوع بحث نمي رفت تاريخ قرآن و آنچه در طول قرنها بر آن گذشته را شرح مي داديم و روشن مي ساختيم كه قرآن مجيد ، درست همين كتاب آسماني است كه در دست ما است و اختلاف نظري كه در ميان قاريان قرآن وجود دارد ، امري جديد است كه هيچ ارتباطي با آنچه جبرئيل امين بر قلب پاك پيامبر گرامي نازل نمود ، ندارد . » (1)

نتيجه مباحث اينكه جمهور مسلمانان اعم از شيعه و سني برآنند كه اين كتاب آسماني درست همان قرآني است كه بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نازل شده است و از هرگونه تحريف و دگرگوني و فزوني و كاستي در امان است .

از اين رو ، بي پايگي نسبت ناروايي كه به شيعيان داده اند ، روشن مي شود . اگر قرار باشد كه به صرف وجود روايتي ضعيف به نقل كسي ، نسبت ناروا به شيعه بدهيم ، آيا مي توان به نقل نوشته اي از جلال الدين سيوطي در تفسير « درالمنثور » كه از عمر بن خطاب روايت مي كند كه سوره احزاب به اندازه سوره بقره بوده و در آن نيز آيه رجم وجود داشته است ، (2) بگوييم از ديدگاه اهل سنت در قرآن كاستي وجود دارد اگر به صرف وجود روايتي از عايشه ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب الاصول ، تقريرات دروس امام خميني ( رحمه الله ) ، ج 2 ، ص 96 به قلم استاد سبحاني .

2 . الدرّ المنثور ، ج 5 ، ص 180 ، ابتداي تفسير سوره احزاب .


120


همسر پيامبر در تفسير قرطبي كه گفته است : « سوره احزاب در زمان پيامبر ، دويست آيه داشته ، پس چون مصحف نوشته شد ، به بيش از آنچه اكنون موجود است ، دست نيافتند » ، (1) بگوييم اهل سنت به كاستي در قرآن معتقدند .

بنابراين ، بايد گفت كه گروه اندكي از دو فرقه شيعه و سني ، روايات ضعيف و سست بنياني را در مورد دگرگوني قرآن نقل كرده اند و اين روايات ضعيف از ديدگاه اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان اعم از شيعه و سني پذيرفته نشده است ، بلكه نص آيات قرآن و روايات صحيح و متواتر اسلامي و اجماع و اتفاق هزاران تن از اصحاب پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) و اتفاق مسلمانان جهان بر آن است كه هيچ گونه تحريف ، تغيير ، فزوني و كاستي در قرآن مجيد ، راه نداشته است و نخواهد داشت .

ـ محمد با تشكر از توضيح هاي مفصل استاد كه نشان دهنده عمق تحقيقات و صرف حوصله و وقت ايشان بود ، گفت : استاد ارجمند پرسش كرده اند كه به طور غير مستقيم باز هم به قرآن مجيد مربوط است . يكي از حجاج مي گويد در سفر قبلي بعد از سلام نماز كه سه تكبير مي گفتم ، حجاج يكي از كشورها را ديدم كه با تعجب به من نگاه مي كند . گفتم مسئله اي پيش آمده ؟ او گفت : آيا شيعيان معتقدند كه جبرئيل به علي ابن ابي طالب خيانت كرده و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير قرطبي ، جزء 14 ، ص 113 ابتداي تفسير سوره احزاب .


121


قرآن را بر رسول خدا نازل كرده است ؟

استاد فرمود : بايد دانست كه ريشه اين اتهام به اعتقاد يهوديان برمي گردد . آنان معتقد بودند كه جبرئيل در ابلاغ رسالت خيانت كرد ؛ زيرا خداوند به وي دستور داده بود نبوّت را در دودمان اسرائيل قرار دهد ولي او بر خلاف فرمان خدا ، آن را در سلسله فرزندان اسماعيل قرار دارد . يهوديان با اين اعتقاد ، جبرئيل را دشمن دانستند ! (1) و جمله « خان الامين » را شعار خود قرار دادند . پس قرآن در مقام انتقاد از آنان و اثبات بي پايگي سخنانشان ، جبرئيل را در آيه زير فرشته امين و درست كار معرفي كرد :

( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمينُ عَلي قَلْبِكَ لِتَكوُنَ مِنَ الْمنذرينَ ) . (2)

روح امين ( جبرئيل ) قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشي .

خداوند در آيه ديگر مي فرمايد :

( قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُو نَزَّلَهُو عَلَي قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ ) . (3)

هر كس با جبرئيل دشمني ورزد ، آن فرشته گرامي به اذن خدا ، قرآن را بر قلب تو نازل كرد .

چگونه مي توان اين اتهام ابن تيميّه را درباره شيعيان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير فخر رازي ، ج1 ، ص436 و 437

2 . شعراء ، 194

3 . بقره ، 97


122


پذيرفت و به استناد روايت شعبي ، شيعه را با يهود مقايسه كرد و از قول شعبي گفت :

« يهود درصدد وارد كردن نقص و عيب بر جبرئيل برآمده و او را از بين فرشتگان ، دشمن خود مي دانند ، همان گونه كه رافضه مي گويند . جبرئيل به اشتباه ، وي را بر محمد نازل كرده است . » (1)

در حالي كه سخنان شيعيان در احترام و تعظيم به جبرئيل كاملاً پيداست ، براي مثال ، علامه طبرسي در تفسير قول خداوند متعال ( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمينُ ) (2) مي گويد :

« يعني جبرئيل ( عليه السلام ) و هو امين وحي الله لايغيّره و لايبدّله » . (3)

جبرئيل كه امين وحي خداست ، آن را تغيير نداده است و تبديل نمي كند .

علامه طباطبايي نيز در تفسير آيه فرموده است :

« مراد از روح الامين ، همان جبرئيل فرشته وحي است . . . و اين كه خداوند او را به « امين » توصيف كرده ، به آن جهت است كه او امين وحي الهي در فرستادن آن به پيامبر بوده و هيچ تغييري ( اعم از ) تبديل يا تحريف ، به طور عمد يا سهو يا نسيان انجام نداده است ، همان گونه كه در آيه ديگر ، جبرئيل را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منهاج السنّة النبوية ، ج 1 ، صص 8 ـ 6

2 . شعراء ، 193

3 . مجمع البيان ، ج 7 ، ص 353


123


تقدس توصيف نموده كه آن هم به همين معنا اشاره دارد . » (1)

شيخ صدوق ( رحمه الله ) مي فرمايد :

« اعتقاد ما در حق پيامبران و امامان و ملايكه آن است كه معصوم و پاك از هر پليدي هستند و هيچ گناه كوچك يا بزرگ انجام نمي دهند . » (2)

چگونه شيعه معتقد است كه جبريئل در ابلاغ وحي خيانت كرده است ، در حالي كه علامه طباطبايي ( رحمه الله ) مي فرمايد :

« همانا ملايكه نوعي از خلق خداوند متعال اند كه هيچ گونه از مقام ربّشان غافل نمي شوند و هم چنين هيچ گونه بي توجّهي و سهو و فراموشي بر آنان عارض نمي شود . چيزي آنان را از خدا باز نمي دارد و غير از آنچه خدا مي خواهد ، اراده نمي كنند . (3)

فيض كاشاني نيز درباره ملايكه مي گويد :

« جاي هيچ معصيتي در حقّ ملايكه نيست و از فرمان الهي سرپيچي نمي كنند . » (4)

متأسفانه اين شبهه واهي چنان ميان بعضي افراد و گروه ها رواج يافته ا ست كه هنگام گفتن سه تكبير در تشهد آخر هر نماز ، بعضي از اهل سنت با شگفتي به شيعيان مي نگرند ؛ چون به غلط به آنها قبولانده اند كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان ، ج 15 ، ص 316

2 . اعتقادات صدوق ، ص 70

3 . الميزان ، ج 12 ، ص 268

4 . تفسير صافي ، ج 1 ، ص 114


124


شيعيان هنگام بالا آوردن دست تا گوش ها ، سه بار « خان الامين » مي گويند . خود شيعيان نيز با شنيدن اين اتهام شگفت زده مي شوند ؛ چون آنها اصلاً پس از تكبيرهاي نماز چنين رويه اي ندارند . سنت شيعيان را مي توان از لابه لاي مكتوبات علماي آن ها به دست آورد . شيخ مفيد در اين باره مي گويد :

« پس هر گاه سلام نماز را ، آن گونه توصيف كرديم ، داد ، دو دست خود را براي تكبير ، جلوي صورت خود بگيرد ، در حالي كه ظاهر آن دو به طرف صورت و باطن آن دو به طرف قبله است . آن گاه « الله اكبر » بگويد . سپس دو دست خود را به طرف زانو پايين مي آورد و دوباره آن را براي تكبير ديگر بلند مي كند و پايين مي آورد و بار سوم نيز آن را تكرار مي كند . » (1)

در كجاي كلام شيخ مفيد از قدماي علماي اماميه ، سخني از آن نيّت و اعتقاد مي توان يافت . توجه به سخن شهيد اول در تعقيبات نماز هم قابل توجّه است :

« تعقيب بعد از نماز ، مستحب مؤكّد است و شروع آن به سه تكبير است كه با هر يك از آنها ، دستان خود را تا گوش هايش بلند مي كند . آن گاه لا اله الا الله مي گويد . سپس دعايي را كه بعد از نماز وارد است ، مي خواند و تسبيح حضرت زهرا ( عليها السلام ) را مي گويد كه از افضل تعقيبات نماز است . » (2)

به يقين هيچ يك از علماي شيعه به جمله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المقنعة ، ص114

2 . الدروس الشرعية ، ج 1 ، ص 184


125


« خان الامين » در پايان نماز ، دستور نداده اند . پس چگونه مي توان از قول فردي به نام « شعبي » ، اين اتهام را به شيعه وارد كرد در حالي كه اساساً او شيعه نبوده است ، تا چه رسد به اين كه از علما و رؤساي شيعه باشد . هيچ كس از افرادي كه احوال شعبي را نقل كرده اند ، او را شيعي ندانسته اند ، بلكه او را پيام رسان عبدالملك بن مروان به پادشاه روم معرفي كرده اند . (1) اين حديث كه مستند ابن تيميّه در وارد آوردن اتهام به تشيع است ، به دليل حضور عبدالرحمن بن مالك بن مغول در سلسله آن تضعيف شده است . ابوبكر خلال از علماي اهل سنت مي گويد :

« اتفاق علما بر تضعيف عبدالرحمان بن مالك بن مغول است . » (2)

ابوعلي صالح بن محمد مي گويد :

« عبدالرحمن بن مالك بن مغول از دروغ گوترين مردم است . » (3)

احمد بن حنبل نيز مي گويد : « ما احاديث او پاره كرديم . » (4) ابوداوود سليمان بن اشعث مي گويد :

« او كسي است كه احاديث جعل مي كند و ابوزكريا جوزجاني ، بخاري ، ابن حبّان ، نسائي و جماعتي ديگر از رجاليين اهل سنّت ، او را تضعيف كرده اند . » (5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ بغداد ، ج 12 ، ص 231

2 . كتاب السنة ، ج 3 ، ص 498

3 . تاريخ بغداد ، ج 9 ، ص 340

4 . همان ، ج 10 ، ص 237

5 . الكامل في ضعفاء الرجال ، ج 5 ، ص 470


126


خود ابن تيميّه هم متوجه ضعف حديث به دليل وجود اين شخص شده و براي جبران ضعف آن درصدد توجيه برآمده و گفته است كه اين خبر از عبدالرحمان بن مالك بن مغول از راه هاي متعددي نقل شده است كه برخي از آنها برخي ديگر را تصديق مي كند . بايد دانست اين حرف نادرست است ؛ زيرا در نهايت ، چنين توجيهي مي رساند كه اين كلام از عبدالرحمان صادر شده ، ولي صحت روايت او از پدرش و او از شعبي به اثبات احتياج دارد . آخر اين چه خبري است كه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نقل نشده است و هيچ يك از صحابه نيز آن را روايت نكرده اند . پس چگونه مي تواند مستند ابن تيميّه را براي وارد كردن اتهام به شيعه باشد . اين در حالي است كه شيعه به پيروي از كتاب و سنت تنها محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) را پيامبر بر حق مي داند حتي پيشواي بزرگ شيعه ، علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) در سخنان شيواي خود مي گويد :

« و اشهد ان لا اله الاّ الله وحده لا شريك له و اشهد أنّ محمداً عبده و رسوله ، خاتم النبيين و حجّة الله علي العالمين » . (1)

گواهي مي دهم كه خدايي جز پروردگار يگانه و بي همتا نيست و گواهي مي دهم كه محمّد ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، بنده و پيامبر خدا و خاتم پيامبران و حجّت خدا براي جهانيان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، ج 8 ، ص 67


127


در روايتي ديگر از امام صادق ( عليه السلام ) كه خاتميت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) را اثبات مي كند ، چنين آمده است :

« لم يبعث الله عزّوجلّ من العرب الاّ خمسة انبياء : هوداً و صالحاً و اسماعيل و شعيباً و محمّداً خاتم النبيين ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) » (1)

خدا از ميان قوم عرب ، تنها پنج پيامبر برانگيخت : هود ، صالح ، اسماعيل ، شعيب و محمد ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) كه خاتم پيامبران است .

شيعيان ، رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) را خاتم رسولان و علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) را بر اساس حديث منزلت ، وصي او حضرت جبرئيل را امين وحي مي دانند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) به علي ( عليه السلام ) فرمود :

« أما ترضي أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسي إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي » (2)

اين حديث منزلت است كه از طرق مختلف شيعه و سني نقل شده است : آيا خوشنود نمي شوي از اين كه تو نسبت به من ، به منزله هارون نسبت به موسي باشي ، جز اين كه پيامبري پس از من وجود نخواهد داشت . (3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج 11 ، ص 42

2 . همان ، ج 21 ، ص 232

3 . بعضي از منابع اهل سنت : صحيح بخاري ، ج 6 ، ص 3 ، صحيح مسلم ، ج 7 ، ص 120 ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 55 ، مستدرك حاكم ، ج 3 ، ص 109 ، مسند احمد ، ج 1 ، صص 170 ـ 177 ، صحيح ترمذي ، ج 5 ، ص 21 ، مناقب ( ابن مغازلي ) ، ص 27 و از منابع شيعي : بحارالانوار ، ج 37 ، ص 254 ، معاني الاخبار صدوق ، ص 74 ، كنزالفوائد ، ج 2 ، ص 168


128


وقتي شيعيان با صراحت به خاتميت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) و وصايت علي ( عليه السلام ) اذعان دارند ، چگونه شخصي مانند ابن تيميّه كه شناخت درستي از مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) و تشيع ندارد ، با تكلّف و مكابره مي خواهد نسبتي به شيعيان بدهد كه براي خود آنان هم تعجب برانگيز است . بسياري از شيعيان حتي جمله « خان الامين » را در عمرشان نشنيده اند تا چه رسد به اين كه پس از سلام نمازشان ، سه بار اين عبارت را به جاي تكبير بگويند .

محمد در ادامه باز هم از استاد تشكر كرد و گفت : يكي از پرسش هاي مبنايي و بسيار مهم ، بحث شفاعت است كه اين مسئله ظاهراً در بين وهابيت مقبوليت ندارد و اين اعتقاد شيعيان را زير سؤال مي برد . يكي از حجاج گرامي درخواست كرده اند كه به طور مفصل ، به اين مسئله پاسخ داده شود كه :


129


شفاعت از ديدگاه شيعيان چه معنايي دارد ؟

استاد فياض فرمود : يكي از اعتقادات عموم مسلمانان و معتقدان به اديان ، مسئله شفاعت است ؛ يعني روز قيامت ، اولياي الهي در حقّ گروهي از گناه كاران شفاعت مي كنند و آنان را از عقاب جهنّم نجات مي دهند . يا بنابر تفسير برخي از شفاعت ، اولياي الهي با شفاعتشان از شخصي ، موجبات ترفيع درجه او را فراهم مي سازند كه در ا ندازه و ويژگي هاي آن اختلاف است . يهوديان براي اولياي خود بدون هيچ قيد و شرطي ، حق شفاعت قايل هستند كه قرآن به طور آشكار ، آن را باطل مي داند . در ميان مسلمانان ، وهابيان معتقدند كه تنها مي توان از خدا شفاعت خواست و اگر كسي از خود شافعان شفاعت بخواهد ، مشرك است . در مقابل ، عموم مسلمانان قائلند حقّي را كه خداوند براي شافعان قرار داده است ، مي توان از آنان نيز طلب كرد . البته به اين نيز معتقدند كه اصل اين حق از آن خداست و اوليا بودن اذن او شفاعت نمي كنند . رسول گرامي اسلام مي فرمايد :

« اُعطيت خَمْسَاً . . . وَاُعطيتُ الشَّفاعَةَ فَادّخَرْتُها لاُِمَّتي » (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد ، ج 1 ، ص 301 ؛ صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 91


130


پنج چيز به من ارزاني شد . . . و شفاعت به من عطا شد . پس آن را براي امت خود ذخيره كردم .

قرآن مجيد ، ديدگاه يهوديان را در مورد شفاعت مطلق نمي پذيرد . بنابر ديدگاه قرآن ، شفاعت در صورتي مؤثر است كه شفيع از جانب خدا در شفاعت مأذون باشد . تنها گروهي مي توانند شفاعت كنند كه علاوه بر قرب معنوي به خدا ، از جانب وي مأذون باشند . خدا در قرآن مجيد در اين مورد مي فرمايد :

( لاَّ يَمْلِكُونَ الشَّفَـعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـنِ عَهْدًا  ) (1)

مالك شفاعت نيست مگر كسي كه نزد خداي رحمان ، عهد دريافته باشد .

در جاي ديگر آمده است :

( يَوْمَـلـِذ لاَّ تَنفَعُ الشَّفَـعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَـنُ وَرَضِيَ لَهُو قَوْلاً  ) (2)

در روز رستاخيز ، شفاعت كسي درباره ديگران سود نمي بخشد ، مگر كسيكه خدا به او اذن دهد و به گفتار وي راضي شود .

به جز آن ، شخص مورد شفاعت نيز بايد لياقت فيض الهي را از طريق شفيع پيدا كند ؛ يعني رابطه ايماني او با خدا و پيوند روحي وي با شفيع گسسته نشود . بنابراين ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مريم ، 87

2 . طه ، 109


131


كافران كه رابطه ايماني با خداوند ندارند و برخي از مسلمانان گناه كار ، مانند گروه بي نماز و آدم كش كه پيوند روحي با شفيع ندارند ، مورد شفاعت قرار نمي گيرند . خداوند در مورد افراد بي نماز و منكران روز رستاخيز مي فرمايد :

( فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَـعَةُ الشَّـفِعِينَ  ) (1)

پس شفاعت شفيعان ، به آنان سودي نمي بخشد .

همچنين درباره ستمگران مي فرمايد :

( مَا لِلظَّــلِمِينَ مِنْ حَمِيم وَلاَ شَفِيع يُطَاعُ  ) (2)

براي ستمگران ، هيچ خويشي و شفيعي كه شفاعت وي پذيرفته شود ، نخواهد بود .

اساساً شفاعت مانند توبه ، روزنه اميدي است براي كساني كه مي توانند در نيمه راه ضلالت و معصيت ، با ترك گناهان ، باقي مانده عمر را در اطاعت خدا سپري كنند . آنان نيك مي دانند كه در شرايط محدودي مي توانند به شفاعت شفيع اميدوار باشند . از اين رو ، تلاش مي كنند اين حد را حفظ كنند و گام فراتر ننهند . شفاعت اولياي الهي به آن ها نويد مي دهد كه اگر خود را اصلاح كنند ، ممكن است گذشته آن ها از طريق شفاعت نيكان و پاكان جبران شود . البته در مورد اين كه شفاعت براي بخشودگي گناهكاران است ، يا ترفيع درجه ، روايتي از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، نظريه اول را اثبات مي كند . ايشان مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مدثر ، 48

2 . مؤمن ، 18


132


« إنَّ شَفاعَتي يَوْمَ الْقيامَةِ لاَِهْلِ الْكَبائِر مِنْ اُمّتي » . (1)

شفاعت من در روز رستاخيز از آن كساني از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شده اند .

ردّ نظريه وهابيت

گفتيم كه وهابيان هر گونه شفاعتي را از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) يا كسي كه شايستگي دارد ، موجب شرك مي دانند ، در حالي كه اگر گروهي از بندگان پاك خدا ، بدون اين كه مالك مقام شفاعت باشند ، در چارچوب مشخصي ، اجازه شفاعت در مورد گناه كاران بيابند و تنها با اذن و رضايت خدا چنين كنند ، شرك نيست . روشن است كه درخواست چنين شفاعتي از بنده اي صالح ، مستلزم خدا دانستن او نيست ، چنان كه مستلزم تفويض امور خدايي به او نيست ، بلكه درخواست كاري است از كسي كه كار در شأن او است . اين رويه در زمان حيات پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) براي گناه كاران هم وجود داشت و هيچ گاه آن حضرت به اين افراد ، نسبت شرك نمي داد . در سنن ابن ماجه از پيامبر گرامي اسلام آمده است :

« أتدرون ما خيّرني ربّي الليلة ؟ » قلنا الله و رسوله اعلم قال : فانّه خيّرني بين أن يدخل نصف امّتي الجنّة و بين الشّفاعة فاخترت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابن ماجه ، ج2 ، ص 583 ، مسند احمد ، ج 3 ، ص 213 ، سنن ابي داوود ، ج 2 ، ص 537


133


الشفاعة قلنا يا رسول الله ادع الله أن يجعلنا من أهلها قال هي لكلّ مسلم » . (1)

آيا مي دانيد كه خدا امشب مرا بين چه چيزهايي مخير فرمود ؟ گفتيم : خدا و پيامبر بهتر مي دانند . فرمود : او مرا مخير ساخت بين اين كه نصف امت من وارد بهشت شوند و بين شفاعت . پس شفاعت را اختيار كردم . گفتيم : اي پيامبر خدا ، از پروردگار خود بخواه كه ما را شايسته شفاعت گرداند . فرمود : شفاعت براي هر مسلماني خواهد بود .

تفاوت وهابيان با مسلمانان ديگر اين است كه آنها درخواست شفاعت از شافعان را نمي پذيرند ، در حالي كه درخواست شفاعت از شافعان ، چه در حال حيات و چه پس از مرگشان ، امري جايز و مشروع است ، ولي به اعتقاد وهابيان ، امري نامشروع ، بلكه شرك آلود است . آنان شفاعت را تنها در صورتي صحيح مي دانند كه انسان به طور مستقيم از خداوند بخواهد كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) و ديگر كساني كه مأذون در شفاعت هستند ، در حق انسان شفاعت كنند .

ابن تيميه مي گويد :

« اگر كسي بگويد : از پيامبر به دليل نزديكي به خدا مي خواهم تا شفيع من در اين امور باشد ، اين از كارهاي مشركان است . » (2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابن ماجه ، ج 2 ، باب ذكر الشفاعة ، ص 586

2 . زيارة القبور ، ص 156


134


محمد بن عبدالوهاب هم مي گويد : طلب شفاعت تنها بايد از خدا باشد ، نه شافعان ؛ يعني بايد گفت : بار خدايا محمد را در حقّ ما در روز قيامت شفيع گردان . (1)

آنها مي گويند طلب شفاعت از شفيع به منزله خواندن غير است و اين شرك در عبادت است ؛ زيرا خداوند متعال مي فرمايد :

فَلاَ تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا  (2)

با خدا ، هيچ كس را نخوانيد .

در پاسخ به آنها مي گوييم خواندن غير خدا ، نه حرام است و نه مستلزم شرك ؛ زيرا اگر انجام عملي به دست افرادي ، مجاز و مشروع باشد ، درخواست انجام آن از وي نيز مجاز و مشروع خواهد بود . هرگاه شفاعت كردن براي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) و ديگر شفيعان در قيامت حق و مشروع است ، طلب شفاعت از آنان نيز چنين خواهد بود .

همچنين در قرآن مجيد به نقل از فرزندان يعقوب ( عليه السلام ) آمده است :

( قَالُواْ يَـأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَـطِـِينَ  ) . (3)

گفتند : اي پدر ، از خدا بر تقصيرات ما آمرزش بخواه كه ما بر خطا بوديم .

و حضرت يعقوب ( عليه السلام ) هم به آنان وعده استغفار داد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الهدية السنية ، ص 42

2 . جنّ : 18

3 . يوسف : 97


135


هرگز آنان را به شرك متهم نساخت :

( قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُو هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ  ) . (1)

گفت : به زودي از درگاه خدا ، براي شما مغفرت خواهم خواست . همانا او آمرزنده و مهربان است .

اين آيات قرآني ، اثبات كننده شفاعت با تفسير شيعي و اهل سنت است .

نظريه علماي شيعه و اهل سنت درباره شفاعت

شيخ مفيد مي گويد :

« اماميه اتفاق نظر دارند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) در روز قيامت ، براي جماعتي از مرتكبان گناهان كبيره از امت خود شفاعت مي كند و نيز اميرالمؤمنين علي و امامان ديگر ( عليه السلام ) براي صاحبان گناهان كبيره از شيعيان ، شفاعت مي كنند و خداوند بسياري از خطاكاران را با شفاعت آنان از دوزخ نجات مي دهد . » (2)

شيخ طوسي مي گويد :

« شفاعت نزد ما اماميه از آن پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، بسياري از اصحابش ، تمام امامان معصوم و بسياري از مؤمنان صالح است . » (3)

از علماي اهل سنت هم ابوحفص نسفي مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف : 98

2 . اوائل المقالات ، ص 15

3 . التبيان ، ج 1 ، ص 214 ـ 213


| شناسه مطلب: 73522