بخش 7

نظر شیعه نسبت به صحابه چیست ؟ الف ) عدالت صحابه در قرآن ب ) عدالت صحابه در روایات چرا شیعیان به تقیه اعتقاد دارند ؟


161


نظر شيعه نسبت به صحابه چيست ؟

استاد : يكي از مواردي كه به شيعيان خرده مي گيرند ، اين است كه مي گويند شيعه اماميه معتقدند هيچ كدام از صحابه عادل نيستند . اين در حالي است كه از ديدگاه شيعه ، كساني كه به ديدار پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) تشرف يافته اند ، به چند دسته تقسيم مي شوند . برخي از اين دسته ها از عدالت خارجند و صرف هم نشنيي با پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ، كيميايي نبوده است كه ماهيت انسان ها را دگرگون سازد و همه آنان را تا پايان عمر بيمه كند و در جرگه دادگران قرار دهد . بر خلاف نظر شيعيان ، علماي اهل سنت ، عدالت صحابه را به عنوان يك اصل مسلّم پذيرفته اند ، به اين معنا كه هر كس مصاحبت با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) را درك كرده باشد ، عادل است . (1) تاريخ نام و نشان بيش از دوازده هزار تن را به عنوان صحابه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) ضبط كرده است كه در ميان آنان ، چهره هاي گوناگوني وجود دارد . شكي نيست كه هم نشيني با پيامبر گرامي ، افتخار بزرگي بود كه نصيب گروهي شد و امت اسلامي پيوسته به ديده احترام به آنان مي نگريست ؛ زيرا آنان پيش تازان آيين اسلام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاستيعاب في اسماء الاصحاب ، ج1 ، ص2 ، اسد الغابة ، ج1 ، ص3


162


بودند كه براي نخستين بار ، پرچم شوكت و عزّت اسلام را برافراشته ، قرآن مجيد هم به تمجيد از عملكرد اين پيشگامان پرداخته است .

( لاَ يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَـتَلَ أُولَـئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَـتَلُوا ) . (1)

آنان كه پيش از فتح ( مكه ) بخشش و مبارزه كردند ، با كساني كه پس از آن ، انفاق و جهاد كردند ، برابر نيستند ، بلكه در درجه اي بالاتر قرار دارند .

پرسش اصلي اين جاست كه آيا اين صحابه تا پايان عمر بر عهد خود استوار ماندند ؟ آيا گناهان صحابه ، بخشودني است ؟ آيا نبايد در نكوهش صحابه سخن گفت ؟ آراي مختلفي در اين باره بيان شده است :

1 . فرقه كامليه ، به كفر تمام صحابه بعد از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) قائل هستند . اين ديدگاه نادري است كه با قرآن ، سنت و سيره صحابه و عقل مخالف است . شيعه از اين رأي بري است و به آن اعتقاد ندارد .

2 . رأي شيعه اماميه و برخي از ااهل سنت :

شيعه اماميه معتقد است كه در ميان صحابه ، افراد مختلفي از عادل و فاسق وجود داشته اند . از اين رو ، مجرد هم نشيني با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) سبب نمي شود كه كسي تكويناً عادل شود ، بلكه اتصاف به عدالت در صورتي است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حديد : 10


163


كه در خط رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) و نماد سيره و سنت او باشد و اين رأي با قرآن و سنت نبوي و سيره صحابه موافق است . شماري از اهل سنت منصف اين رأي را به دليل موافقت با اصول و ادله ، پذيرفته اند كه از متقدمين مي توان به سعد تفتازاني ، مارزي و ابن عماد حنبلي اشاره كرد . و از متأخرين شيخ محمد عبده ، محمد بن عقيل علوي ، محمد رشيد رضا ، سيد قطب ، سيد مقبلي ، شيخ محمد ابوريه ، شيخ مصطفي صادق رافعي و محمد غزالي نام برد . اينان به اين نتيجه رسيده اند كه عدالت ، ويژه آن اصحابي است كه بر روش اسلامي پايدار ماندند و در دين تغيير و تبديل ايجاد نكردند .

3 . معتزله هم به عدالت جميع صحابه معتقدند به جز كساني كه با اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) وارد جنگ شدند كه آنان فاسق هستند و شهادتشان قبول نيست . (1)

4 . برخي از اهل سنت هم معتقدند كه بايد جايگاه و مواقف صحابه را به گونه اي توجيه كنيم كه با قول به عدالت شان سازگار باشد . ابن حجر هيثمي مي گويد :

« آنچه اهل سنت و جماعت بر آن اجماع دارند ، اين است كه بر هر مسلماني واجب است ، تزكيه صحابه و اثبات عدالت آنان و طعن وارد نكردن به آنها . . . . و نيز واجب است كارهاي آنان را كه در ظاهر خلاف است ، به بهترين وجه تأويل كنيم ؛ زيرا آنان شايسته اين كارند . » (2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاحكام في اصول الاحكام ، ج 2 ، ص 32

2 . الصواعق المحرقة ، ص 325


164


ابن حجر خود به اين توصيه عمل كرده و در تبرئه معاويه از ستم هايش مي گويد :

« گروه معاويه هر چند ستم كار بودند ، ولي اين ستم سبب فسق او نمي شود زيرا قابل تأويل است و مي توان او و اصحابش را در اين عمل معذور دانست . (1)

5 . عدالت جميع صحابه

رأي بيشتر اهل سنت اين است كه تمام صحابه عادل بوده و با اين حال از دنيا رفته اند . ابن اثير مي گويد :


« صحابه با بقيه راويان شريكند مگر در جرح و تعديل ؛ زيرا تمام آنان عادل بودند . و جرحي در آنها راه ندارد . (2)

ابن حجر مي گويد :

« اهل سنت اتفاق نظر دارند كه جميع صحابه عادل هستند و كسي در اين مسئله اختلاف نكرده است ، مگر عده كمي از اهل بدعت . » (3)

سرخسي مي گويد :

« هر كس بر صحابه طعن وارد كند ، ملحد است و اسلام را رها كرده است و اگر توبه نكند ، درمانش شمشير است . » (4)

قرطبي هم مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الصواعق المحرقة ، 328

2 . اسد الغابة ، ج 1 ، ص 10

3 . الاصابة ، ج 1 ، ص 17

4 . اصول السرخسي ، ج 2 ، ص 134


165


« همه صحابه عادل و از اولياي خدا و برگزيدگان خلق بعد از انبيا و رسولان هستند . اين مذهب اهل سنت و جماعت است . » (1)

اين نظر را هم دكتر حسن شيخ مي گويد :

« عدالت صحابه ثابت و معلوم است به نصّ قرآني كه در آن باطل راه ندارد . » (2)

حال بايد ديد كه كدام يك از اين نظريه ها با كتاب و سنت هماهنگ است . پيش از هر چيز بايد دانست كه بحث از عدالت و جرح و تعديل صحابه به دليل ابطال كتاب خدا و سنّت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نيست ، بلكه هدف اصلي ، شناخت صالحان آنهاست تا حديث و سنت واقعي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) از راه درست و مطمئن به دست آيد . شايد مشكل كساني كه مي خواهند عدالت كل صحابه را ثابت كنند و از جرح و تعديل آنان به شدت پرهيز مي كنند ، اين است كه براي سنت اهل بيت ( عليهم السلام ) هر چند در حدّ ناقلان سنت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) هم ارزشي قائل نيستند . از همين رو مجبورند ، به تعبير خودشان ، اين وسايط فيض نبوي را از هر نوع جرح و تعديل مصون دارند تا سنت نبوي ضايع نشود . بايد گفت : حسن ظن به افراد به طور مطلق صحيح نيست ، هر چند شارع مقدس فرموده است كه فعل برادر ديني بايد تصحيح و توجيه شود ، ولي در جايي كه سخن از دين و شريعت است ، آمده ا ست كه برادر تو ، در حكم دين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الجامع لاحكام القرآن ، ج 16 ، ص 299

2 . عقيدة اهل السنة و الاثر في الصحابة الكرام ، ج 2 ، ص 800


166


توست . در دينت ، نهايت احتياط را انجام ده . صحابه نيز الگوهاي قابل پيروي براي دستورهاي شريعت هستند . بنابراين ، بايد عادل و فاسق را از هم جدا كنيم .

نكته آخر اين كه در مسائل ديني بايد ازدخالت مسائل عاطفي به شدت پرهيز كرد . نظريه عدالت كل صحابه ناشي از عواطف شديد است ، چنان كه يكي از علماي اهل سنّت مي گويد :

« ظاهر جنگ ها و مشاجراتي كه در تاريخ ، ميان صحابه رخ داده و برزبان افراد ثقه جاري است ، نشان مي دهد كه برخي از صحابه از راه حق خارج شده و به حدّ ظلم و فسق رسيده اند . و انگيزه اين كار نيز كينه ، حسد ، عنادوگاه حبّ رياست و پادشاهي و ميل به لذات و شهوات بوده است زيرا هر صحابي ، معصوم نيست و هر كسي كه پيامبر را ملاقات كرده ، اهل خير نبوده است ، ولي علما به جهت حسن ظنشان به اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) براي كارهاي خلاف آنان ، محمل ها و تأويل هايي ذكر كرده اند و ظلمي كه در حق اهل بيت پيامبر كردند ، در ظاهر به حدي است كه مجالي براي اخفاي آن نيست و پستي آن به حدي است كه اهل آسمان و زمين بر مظلوميت اهل بيت ( عليهم السلام ) گريسته و كوه ها از جاكنده شده و صخره ها از هم پاشيده اند و كارهاي زشت آنان هنوز پابرجاست . لعنت خدا بر كساني باد كه دست به چنين جناياتي زده يا به آن راضي بوده و براي آن كوشش كرده اند و عذاب آخرت دايمي و شديدتر است . » (1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح المقاصد ، ج2 ، ص 307ـ306


167


الف ) عدالت صحابه در قرآن

اهل سنت در اين مورد به اين آيه استناد مي كنند :

( لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً ) (1)

خداوند از مؤمناني كه زير درخت با تو بيعت كردند ، به حقيقت خشنود گشت و از وفا و خلوص قلبي آنان آگاه بود كه وقار و اطمينان كامل بر آنها نازل فرمود و آنان را به پيروزي نزديك پاداش داد .

و آيات ديگر بقره : 143 ، آل عمران : 110 ، انفال 74 ، توبه : 100 ، فتح : 29 واقعه : 10ـ12 و حشر : 8 ـ9 ، در پاسخ آنها مي گوييم به اطلاق اين آيات نمي توان استدلال كرد ، بلكه بايد آن را به ايمان و عمل صالح تا پايان عمر مقيد كرد . در غير اين صورت چگونه تصور كنيم امثال عبدالله ابن أبي كه از سرد مداران منافقان است ، تنها به اين دليل كه از بيعت كنندگان زير درخت با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) در صلح حديبيّه بوده ، مورد رضايت الهي است . علامه طباطبايي ( رحمه الله ) مي فرمايد :

« اگر خداوند متعال ، صحابه را در آيه هاي قرآن مدح كرده و از آنان اظهار رضايت نموده ، به جهت انقياد و اطاعت آنها از خداوند در احكام و تعاليم شريعت و كارهاي نيكي است كه در گذشته انجام داده اند ، امّا اين رضايت را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح : 18


168


نمي توان به آينده زندگاني و اعمال آنان سرايت داد ، به اين معنا كه هر چه مي خواهند انجام دهندـ هر چند خلاف هم باشد ـ خدا از آنان راضي است . » (1)

همچنين قول به عدالت كل صحابه ، مخالف نصّ قرآن است ؛ زيرا آياتي هم در نكوهش برخي از صحابه وارد شده و صحابه را به نفاق متهم كرده است ( توبه : 101 ) . و برخي ديگر فسق آنان را آشكار ساخته است ( سجده : 18 يا بقره : 9 ) وگاهي نيز صحابه را بدون عنوان نكوهش كرده است . براي نمونه :

( وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ) (2)

و بعضي از آنان هميشه پيامبر را مي آزارند و مي گويند او شخصي ساده و زود باور است . بگو : زود باوري من به سوي شماست . رسول به خدا ايمان آورده است و به مؤمنان هم ايمان دارد و براي مؤمنان حقيقي شما رحمت كامل الهي است و براي آنان كه رسول را مي آزارند ، عذاب دردناك مهياست .

و بعضي از آيات هم صحابه را به عنوان مؤمن و مسلمان نكوهش كرده اند ، مانند توبه : آيات 38 و39 ، حجرات : آيه 17 و سوره صف : آيات 2 و3 كه مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقالات تأسيسه ، ص227

2 . توبه : 61


169


( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ ) . (1)

اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا چيزي به زبان مي گوييد كه در مقام عمل خلاف آن مي كنيد . اين كه سخني بگوييد و خلاف آن عمل كنيد ، خدا را بسيار سخت به خشم و غضب مي آورد . بنابراين ، در منطق وحي ، نه تنها دليلي بر اثبات عدالت صحابه در همه دوران زندگي نيست ، بلكه خلاف آن دريافت مي شود .

ب ) عدالت صحابه در روايات

قائلان به عدالت همه صحابه به برخي روايات نيز تمسك كرده اند . از جمله آن كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) فرمود :

اصحاب من به منزله ستارگان آسمان هستند . به هر كدام تمسك كنيد ، هدايت يافته اند . (2)

ابوسعيد خدري در حديثي از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) روايت مي كند كه فرمود :

« اصحابم را سبّ نكنيد ؛ زيرا اگر كسي مانند كوه احد ، طلا در راه خدا انفاق كند ، به مقام آنان نخواهد رسيد . » (3)

در مقابل در كتب اهل سنت احاديثي به چشم مي خورد كه نشان مي دهد عدالت همه صحابه مورد قبول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صف : 2 و 3

2 . كشف الخفاء ، ج 1 ، ص 132 ، ح 381

3 . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 292


170


پيامبراكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نبوده است . براي نمونه ، ام سلمه از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) نقل مي كند :

« از ميان اصحابم ، كساني هستند كه پس از من ، نه من آنان را خواهم ديد و نه آنان مرا . » (1)

ابوالدرداء مي گويد :

به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) عرض كردم : شنيده ام كه فرموده ايد گروه هايي بعد از من مرتدّ خواهند شد ؟ پيامبر فرمود : بلي ، ولي تو از آنان نيستي . » (2)

ابي وائل هم به نقل از عبدالله از پيامبر نقل مي كند كه فرمود :

من در كنار حوض به انتظار شما مي مانم كه در اين هنگام ، مرداني از شما را نزد من مي آورند . همين كه اراده مي كنم به آنها نزديك شوم ، مانع مي شوند . عرض مي كنم : پروردگارا ! اينان اصحاب منند . خداوند مي فرمايد : اي پيامبر ! نمي داني بعد از تو چه كردند . (3)

اسامه هم مي گويد :

« پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) از دور نگاهي به خانه هاي مدينه كرد . آن گاه فرمود : آيا آنچه من مي بينم ، شما نيز مي بينيد ؟ مي بينم كه چگونه فتنه ها در خانه هاي شما رسوخ كرده است . (4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد ، ج 6 ، ص 298

2 . مغازي واقدي ، ج 1 ، ص 410

3 . صحيح بخاري ، ج 9 ، ص 58

4 . همان ، رقم حديث 1779 ، كتاب فضائل المدينة .


171


بنابراين ، از طريق روايات هم نمي توان عدالت صحابه را به طور مطلق و در تمام طول عمر براي همگان اثبات كرد . گروهي از صحابه در اوج شايستگي بودند ، ولي گروهي هم ارزشهاي خود را قدر ندانستند و به بي راهه رفتند . با حقايق تاريخي چگونه مي توان عدالت همه صحابه را جمع كرد . آيا وليد بن عقبه را كه در عصر عثمان شراب نوشيد و در حالت مستي ، امام جماعت شد ، بايد هماره عادل بناميم ؟ (1) آيا مي توان مغيرة بن شعبه را كه چند نفر بر زناي او شهادت دادند ، در حالي كه از بيعت كنندگان در زير درخت حديبيه بوده است ، هميشه عادل بناميم . (2) آيا مي توان نعمان را كه سه بار براي شراب خواري حد خورده و بار چهارم ، عمر ، از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) قتل او را درخواست كرده بود ، عادل دانست . (3)

آيا خالد بن وليد كه مالك بن نويره را به دليل ندادن زكات مالش ، كشت و در همان شب ، با همسر او زنا كرد ، همچنان عادل است ؟ (4)

معاويه بن ابي سفيان كسي بود كه در حضور مردم آشكارا شراب مي نوشيد (5) و رباخواري مي كرد (6) . همو دشنام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصابة ، ج3 ، ص228 و اسدالغابه ، ج4 ، ص199

2 . همان ، ج 3 ، ص 452

3 . صحيح بخاري ، ج 8 ، ص 196

4 . تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 502 و الاصابة ، ج 1 ، ص 337 و اسدالغابة ، ج 4 ، ص 295

5 . مسنداحمد ، ج 6 ، ص 476

6 . صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 43 ، موطّأ مالك ، ج2 ، ص 59


172


بر علي ابن ابي طالب را علني كرد (1) و به حسن بن علي ( عليه السلام ) سم داد و او را به قتل رساند . (2) با اين حال ، آيا مي توان او را عادل دانست و مانند ابن تيميّه و ابن حجر و ديگران ، به تبرئه عملكردهاي نادرست معاويه پرداخت ؟ چگونه كسي به سب معاويه به علي ( عليه السلام ) كه مسلّم است و سبّ صحابه به شمار مي آيد ، اعتراضي نكرده است ؟

ام سلمه همسر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) در نامه اي به معاويه چه زيبا نوشت :

« شما علي را بالاي منبر لعن نمي كنيد ، بلكه خدا و رسول او را لعن مي كنيد ؛ زيرا مي گوييد لعنت بر علي و بر دوستداران او و من شهادت مي دهم كه خدا و رسول او از دوستان علي هستند ، ولي معاويه به سخن او گوش نكرد . » (3)

در پايان بايد گفت هر چند شيعه اماميه نسبت به جايگاه هاي برخي از صحابه اعتراض دارد ، ولي صحابه اي را كه در راه دين و ياري از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) سختي ها كشيدند و با نفس و مال جهاد كردند و تا آخر عمر نيز از راه مستقيم هدايت ، منحرف نشدند ، ستايش مي كند . حضرت علي ( عليه السلام ) در حق گروهي از صحابه وفادار فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج 7 ، ص 120 ؛ تاريخ ابن عساكر ، ج2 ، ص 47 ؛ مستدرك حاكم ، ج1 ، ص 385

2 . الاستيعاب ، ج 1 ، ص 141 ؛ تاريخ ابن عساكر ، ج 4 ، ص 229

3 . العقد الفريد ، ج 15 ، ص 114 و خصائص نسائي ، ص 133 ؛ سير أعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 31 و فتح الباري ، ج 7 ، ص 71


173


« همانا ياران پيامبر را ديدم و كسي را نمي بينم كه همانند آنان باشد . روز را ژوليده مو و گردآلود به شب مي رساندند و شب را به نوبت در سجده يا قيام به سر مي بردند . گاه پيشاني بر زمين مي سودند و گاه گونه بر خاك . از ياد معاد چنان ناآرام بودند كه گويي بر پاره آتش ايستاده بودند . » (1)

شيعه هم پيرو امير مؤمنان ( عليه السلام ) است كه پيوسته به ياران و پيروان خود دستور مي داد :

من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد ، ولي اي كاش كردارشان را يادآور مي شديد و حالت هاي آنان را بيان مي كرديد . (2)

محمد : استاد ارجمند واقعاً نمي دانم با چه زباني از حضرت عالي تشكر كنم . اين نكات و توضيحات جناب عالي ، بهترين ره توشه براي تمام عمر ما به ويژه براي حجاج عزيز در برخود با اين پرسش ها در سفر زيارتي است . من هم يك بار توفيق زيارت خانه خدا را يافتم . با مراجعه به فتاواي فقيهان متوجه شده بودم براي حفظ وحدت و يگانگي صفوف مسلمانان در بسياري مكان ها اجازه داده اند كه با وجود اختلافات فقهي ، در نماز و ديگر موارد با اهل سنت همراه باشيم و به نوعي مماشات كنيم . به عنوان آخرين پرسش مي خواستم از جناب عالي بپرسم كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغة ، صبحي صالح ، خطبه 97 ، ص 143

2 . همان ، كلمات قصار ، ص 206


174


چرا شيعيان به تقيه اعتقاد دارند ؟

تقيه به معناي پنهان داشتن اعتقاد باطني و كتمان كردن ايمان در برابر مخالفان براي پيش گيري از زيان هاي دنيوي و خسارت هاي معنوي و ديني است . تقيه در لغت به معناي حفظ چيزي از خطر و ضرر است . زبيدي در تاج العروس ، تقيه را به معناي برحذر شدن و احتياط از ضرر معنا كرده است . (1) در اصطلاح شرعي هم اظهار كردن امري بر خلاف حكم دين از طريق قول يا فعل به انگيزه حفظ جان يا مال يا شرف و آبروي خود يا ديگري (2) است . مثل هميشه بايد ريشه هاي اثبات يا انكار عقيده به تقيه را در كتاب و سنت به عنوان معيار و ترازوي اعمال بررسي كرد . ريشه هاي تقيه در قرآن عبارت است از اين كه خداوند مي فرمايد :

( لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَـفِرِينَ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْء إِلاَّ أَن تَتَّقُوامِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ  ) (3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاج العروس ، ج 10 ، ص 396

2 . نقض الوشيعه ، سيد محسن امين ، ص 181

3 . آل عمران ، 28


175


مؤمنان نبايد كافران را -به جاي مؤمنان- به دوستي بگيرند ؛ و هر كه چنين كند ، در هيچ چيز [ او را ] از [ دوستيِ ] خدا [ بهره اي ] نيست ، مگر اينكه از آنان به نوعي تقيّه كنيد و خداوند ، شما را از [ عقوبت ] خود مي ترساند ، و بازگشتِ [ همه ] به سوي خداست .

سرخسي حنفي براي جواز تقيه به اين آيه استدلال كرده است . (1) همچنين مراغي در تفسير اين آيه گفته است :

« علماي اسلام جواز تقيه را از اين آيه استنباط كرده اند ؛ يعني اين كه انسان سخني بگويد يا كاري انجام دهد كه بر خلاف حق باشد ، براي جلوگيري از ضرري كه از دشمن به جان يا آبرو و شرف و يا مال او وارد مي شود . (2)

همچنين در آيه ديگري آمده است :

( مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِنم بَعْدِ إِيمَـنِهِي إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُو مُطْمَـلـِنُّم بِالاِْيمَـنِ وَلَـكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ  ) (3)

هر كس پس از ايمان آوردن خود ، به خدا كفر ورزد [ عذابي سخت خواهد داشت ] مگر آن كس كه مجبور شده و [ لي ] قلبش به ايمان اطمينان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المبسوط ، ج 24 ، ص 45

2 . تفسير مراغي ، ج 3 ، آيه 136

3 . نحل ، 106


176


دارد . ليكن هر كه سينه اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابي بزرگ خواهد بود ،

مفسران در مورد شأن نزول آيه بالا مي گويند :

« روزي عمّار بن ياسر ، همراه با پدر و مادر خود ، گرفتار دشمنان گشتند و كافران از آنان خواستند تا دست از اسلام بردارند و به كفر و شرك اعتراف كنند . همراهان عمّار ، همگي به يگانگي خدا و رسالت پيامبر گرامي گواهي دادند . سپس برخي از آنان به شهادت رسيدند و ديگران نيز شكنجه شدند .

عمّار بر خلاف ميل باطني خويش تقيّه كرد و به ظاهر آنچه را كه كافران مي گفتند ، بر زبان جاري كرد و آزاد شد . هنگامي كه نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) رسيد ، از سخن خويش بسيار نگران و افسرده گشت . بدين جهت ، پيامبر گرامي اسلام وي را دلداري داد و آيه ياد شده نيز در اين زمينه نازل شد . » (1)

از اين آيات و آيه اي كه درباره مؤمن آل فرعون و ديگران آمده است ، به خوبي روشن مي شود كه پنهان داشتن اعتقاد باطني براي حفظ جان و جلوگيري از خسارت هاي مادي و معنوي پذيرفتني است . علماي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . درّ المنثور ، جلال الدين سيوطي ، ج 4 ، ص 131


177


اهل سنت هم مثل سيوطي درباره آيه پيش گفته و فخر رازي درباره آيه 28 سوره غافر ؛ ( وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَـنَهُو أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ ) مي گويد :

« فرد مؤمني از آل فرعون به حضرت موسي ايمان آورد و با او رابطه پنهاني داشت . او حضرت موسي را از نقشه قتل وي به دست فرعونيان آگاه كرد ، ولي آن مرد مؤمن ايمان خود را از فرعونيان پنهان داشت . پنهان داشتن ايمان جز به اين نبود كه اقوال و افعالي را اظهار كند كه با عقايد فرعونيان هماهنگ باشد . او اين كار را براي حفظ جان خود و هم براي كمك به حضرت موسي ( عليه السلام ) و حفظ جان او از خطر فرعونيان انجام مي داد . بنابراين ، او به اصل تقيه عمل كرد و قرآن كريم عمل او را با تكريم و ستايش ياد مي كند . » (1)

البته آيات ديگري هم براي اثبات مدعا وجود دارد ( كهف : 19 - 20 ، انعام : 119 و بقره : 173 ) كه براي رعايت اختصار از آن ها چشم مي پوشيم . در كنار آيات ، روايات هم مؤيد تقيه است ، از آن جمله در كتاب هاي اهل سنت آمده است كه عايشه نقل مي كند :

« شخصي به در خانه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) آمد و اجازه ورود خواست . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله و سلَّم ) فرمود : او را اجازه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير فخر رازي ، ج 27 ، ص 56


178


دهيد كه بد فرزند عشيره اي است يا فرمود : بد برادر عشيره اي است . هنگامي كه وارد خانه شد ، پيامبر با او به نرمي سخن گفت . عايشه مي گويد : عرض كردم : اي رسول الله ! قبل از ورود شخص به خانه ، او را نكوهش كرديد ، ولي الآن با او به نرمي سخن مي گوييد ؟ حضرت فرمود : اي عايشه ! بدترين مردم نزد خداوند كسي است كه مردم او را رها كرده يا به دليل ترس از فحش و بدزباني او با او وداع كنند . » (1)

پيامبر گرامي در روايت ديگر مي فرمايد :

« بدترين قوم ، قومي است كه مؤمن در ميان آنها با تقيه وكتمان حركت كند . » (2)

از ائمه هدي ( عليهم السلام ) نيز درباره تقيه روايات متعددي رسيده است . براي نمونه آمده است :

« لا ايمان لمن لا تقيّة له » (3)

« ايمان ندارد كسي كه اهل تقيّه نيست . »

در روايتي ديگر آمده است :

« التقية من ديني و دين آبائي » (4)

« تقيه از دين من و دين پدران من است . »

بايد دانست تقيه بر دو گونه است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج 8 ، ص 38

2 . فتح الباري ، ج5 ، ص160

3 . وسائل الشيعه ، ج 6 ، باب 24 از ابواب امر به معروف و نهي از منكر ، حديث 2 و 3 و 5 و 6 و 29

4 . همان ، ج 2


179


1 . تقيه خوفي ؛

2 . تقيه مداراتي .

در مورد تقيه خوفي ، روايات بيشتر است .

در احاديثي كه از تقيه به عنوان سپر و سنگ ياد شده ، تقيه خوفي است ، ولي رواياتي كه به حسن معاشرت و التزام به اعمال پسنديده ، سفارش شده ، به تقيه مداراتي برمي گردد ، گرچه در اين حال نيز به حفظ جان ، آبرو و مال شيعيان هم برمي گردد .

اشكال اساسي وهابيان بر شيعيان اين است كه مي گويند شيعه ، تقيه را حتي از مسلمانان و سني مذهبان نيز جايز مي داند ، در حالي كه مدركي براي اين كار ندارد ؟ در پاسخ مي گوييم ملاكي كه در آيات و روايات وجود دارد ، حفظ نفس است كه عام است و با الغاي خصوصيت و تنقيح مناط قطعي به اين موارد هم بازمي گردد . همچنين بعضي از روايات به طور خصوص به جواز تقيه از مسلمانان اشاره دارد .

هشام بن حكم از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود :

از انجام كاري كه به واسطه آن ما را سرزنش مي كنند ، بپرهيزيد ؛ زيرا فرزند ناخلف كارهايي مي كند كه پدرش به واسطه آن ملامت مي شود . براي آن كس كه خود را به او وابسته ايد ( ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) ) ، مايه زينت باشيد ، نه مايه عيب و زشتي . با جماعت هاي آنان نماز بگزاريد . بيمارانشان را عيادت كنيد ،


180


جنازه هايشان را تشييع كنيد و در هيچ كار خير ي ، آنان بر شما پيشي نگيرند . سپس فرمود : به خدا سوگند ، خداوند به چيزي كه نزد او از « خباء » محبوب تر باشد ، عبادت نشده است . هشام پرسيد « خباء » چيست ؟ امام فرمود : التقية . (1)

همچنين وهابيان تقيه را از اختصاصات شيعه دانسته اند ، در حالي كه اين از ويژگي هاي خاص تشيع نيست ، بلكه عموم مسلمانان و همه عقلاي بشر آن را پذيرفته و به كار بسته اند . پس اگر آن گونه كه وهابيان مي گويند ، تقيه مستلزم كذب و نفاق است ، اين اشكال به همه مسلمانان وارد مي شود ، نه فقط بر شيعه . البته كذب در مواردي كه مصلحت اهمي بر آن مترتب باشد ، از نظر عقلي جايز است . در مورد اشكال نفاق آنان هم بايد گفت : نفاق در قرآن عبارت است از اين كه انسان حق را اظهار كند و در درون به باطل اعتقاد داشته باشد ، در حالي كه در تقيّه ، انسان باطل را اظهار مي كند و در باطن به حق عقيده دارد . گاهي هم مي گويند : چون شيعه به تقيه معتقد است ، نمي توان به عقايد و آراي واقعي آنان پي برد كه در پاسخ آن ها مي گوييم تقيه در همه معارف نظري يا احكام عملي و قضاياي اخلاقي راه ندارد . امام خميني ( رحمه الله ) درباره حرمت تقيه در بعضي موارد مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، كتاب امر به معروف و نهي از منكر ، باب 26 ، ح2


181


 

در برخي از محرمات و واجباتي كه در نظر شارع و متشرعه اهميت ويژه اي دارند ، تقيه جايز نيست ، مانند ويران كردن كعبه معظمه و مشاهد مشرّفه ، رد كردن اسلام و قرآن و تفسير آن به گونه اي كه حقيقت دين تحريف گرديده و مانند مذاهب الحادي معرفي گردد و نيز هرگاه تقيه كننده از موقعيت ويژه اي در ميان مسلمانان برخوردار است كه ارتكاب فعل حرامي يا ترك واجبي از روي تقيه موجب وهن مذهب و شكستن حرمت دين گردد ، تقيه بر چنين فردي جايز نيست و شايد به همين جهت است كه امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است : در شرب خمر تقيه نخواهم كرد و نيز هر گاه اصلي از اصول اسلام يا يكي از ضروريات دين در معرض خطر باشد ، تقيه در مورد آن جايز نيست ، همانند اين كه حاكمان جائر تصميم بگيرند كه احكام مربوط به ارث يا طلاق يا نماز يا حج را تغيير دهند . (1)

درباره دست يابي به نظريات شيعه هم به وهابيان يادآور مي شويم كه ديدگاه هاي آنان در كتاب هاي بي شمار تفسيري ، كلامي ، فقهي و اخلاقي آنان نقل و در كتاب خانه ها و مراكز علمي دنيا منتشر شده است . ديدگاه هاي شيعيان چند دسته است : برخي مورد اتفاق و اجماع ، گروهي مورد قبول اكثريت يا مشهور ميان شيعيان و پاره اي نيز مورد اختلاف است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الرسائل ، صص 177 ـ 178


182


به راستي چرا بايد همواره در جهان اسلام ، عرصه براي بيان ديدگاه ها تنگ باشد كه پيروان بعضي از مذاهب همچون شيعيان از خوف يا مدارا به تقيه دست بزنند و اعتقاد دروني خويش را براي حفظ جان و مال پنهان نگاه دارند . اگر همه اعضاي جامعه اسلامي در مذاهب فقهي خويش با هم تفاهم داشته باشند و با وحدت و هماهنگي زندگي كنند ، زمينه اي براي تقيه در ميان مسلمانان باقي نمي ماند .

محمد : حضرت استاد ، از اين همه لطف و بزرگواريتان سپاس گزارم . هر چند پرسش هاي زيادي مانده است ، ولي با توجه به طولاني شدن جلسه ، چنان چه جناب عالي موافقت بفرماييد ، پرسش كنندگان زير برگه پرسش ها ، نام و نام خانوادگي و نشاني خودرا بنويسند . درست است كه برايتان زحمت مي شود ، ولي در فرصت مناسب ، اگر صلاح ديديد ، پاسخ پرسش هايشان را به صورت مكتوب برايشان بفرستيم . بنده اين مسئوليت را مي پذيرم كه پاسخ را از حضرت عالي دريافت كنم و براي پرسشگران محترم بفرستم .

استاد فياض : اشكالي ندارد . بنده هم با كمال ميل حاضرم پاسخ مكتوب را تهيه كنم . جا دارد كه از همه مسافران ديار وحي براي دقت و حوصله اي كه در شنيدن مطالب حقير داشتند ، تشكر كنم . انصافاً اين جلسه يكي از بهترين نشست هاي علمي بود كه در


183


كنار همه برادران و خوهران به ويژه جوانان داشتم . اميدوارم كه سفر معنوي و بابركتي در انتظار همه شما باشد ، برايتان سلامت دنيوي و سعادت اخروي آرزومندم .

محمد : اگر مسافران ديار نور و رحمت موافق باشند ، همان گونه كه آغاز جلسه را در سايه سار مهدي موعود شروع كرديم ، با ترنّم دعاي امام زمان ( عجل الله فرجه الشريف ) اين نشست را به پايان ببريم تا هماره از لطف و عنايت ايشان بهره مند باشيم .

آن گاه صداي ملكوتي و حزين حجاج در فراق موعود گيتي در هم گره خورد و در فضاي سالن پيچيد :

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَي آبائِهِ فِي هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً


| شناسه مطلب: 73524