بخش 5

فصل چهارم : مناسک مشرکان انگیزه انجام مناسک نمونه هایی از مناسک مشرکان الف : ذبح حیوانات ، با نام بت ب : سر بریدن حیوانات ، برای تقرب به بت ها ج : تقسیم زراعت و حیوانات ، میان خدا و بت ها د : عبادت و درخواست از بت ها فصل پنجم : ویژگی های بت پرستی و مشرکان بت پرستی ، آیین بی منطق بت پرستی خیالِ خام توحید مشرکان ، در شرایط بحرانی فطرتِ مشرکان ضعف بت ها


111


فصل چهارم

مناسك مشركان


113


انگيزه انجام مناسك

قبل از ورود به بحث ، تذكر يك نكته لازم است و آن اينكه مشركان ، مناسك را به انگيزه بت انجام مي دادند ؛ يعني اگر ما اسمي از مناسك بت پرستان مي بريم ، مقصود ، آن مناسكي است كه آنها به قصد بت پرستي و اظهار علاقه به بت انجام مي دادند . هرچند اين بحث داراي ادله فراواني است كه از لابه لاي مباحث روشن مي شود ؛ ولي يكي از ادله آن ، آيات ذيل است :

( قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلي صِراط مُسْتَقِيم دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَماتِي لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ * لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ) ( 1 ) ؛ « بگو : پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده ، آئيني پا برجاست ( و ضامن سعادت دين و دنيا ) ؛ آيين ابراهيم كه از آيين هاي خرافي روي گرداند ، و از مشركان نبود . بگو : نماز و تمام عبادات من ، و زندگي و مرگ من ، همه براي خداوندي است كه پروردگار جهانيان است . همتايي براي او نيست ؛ و به همين مأمور شده ام ؛ و من نخستين مسلمانم . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 161 ـ 163


114


از جمله : ( وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) ، استفاده مي شود كه ابراهيم ( عليه السلام ) جزء مشركان نبوده است . به پيامبر دستور مي دهد ، همانند ابراهيم ، داراي دين حنيف باشد و تمام مناسك را ، اعمّ از نماز ، مناسك حج ، زنده بودن و مرگ خود را براي خداوندِ يگانه قرار دهد . اين نشان مي دهد كه جبهه مخالف پيامبر كه مشركان باشند ، مناسك آنان براي خداي يگانه نبوده است ؛ بلكه براي بت ها بوده است .

گويا شاخص پيامبر با مشركان ، در اين است كه مشركان ، اعمال را براي بت ها انجام مي دادند ، ولي پيامبر براي خدا انجام مي داد .

نمونه هايي از مناسك مشركان

مشركان ، آداب ، مراسم ، عبادات و مناسكي ويژه داشتند كه براي بت ها انجام مي دادند . در اينجا به بيان نمونه هايي از مناسك مشركان ، مي پردازيم :

الف : ذبح حيوانات ، با نام بت

مشركان حيوانات را با نام بت سر مي بريدند و شايد يكي از فلسفه هاي دستور اسلام مبني بر واجب بودن ذكر نام خدا به هنگام ذبح حيوان ، مقابله با مناسك غلط بت پرستان بوده است . لازم به ذكر است ، اصل اينكه ذبح حيوان با نام بت است روشن است ، ولي جزئيات آن كه با نام كدام بت بوده است ؛ آيا با نام بت بزرگ ، يا بت قبيله و يا بت محله بوده است ، روشن نيست .

از جمله آياتي كه بر اين آيين مشركان ، دلالت دارد ، اين آيه است :


115


( حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ وَما ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ . . . ) ( 1 ) ؛ « گوشت مردار ، خون ، گوشت خوك ، و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند ، و حيوانات خفه شده ، و به زجر كشته شده ، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند ، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگر مرده باشند ، و باقيمانده صيد حيوان درنده ، مگر آنكه ( به موقع به آن حيوان برسيد ، و ) آن را سر ببريد و حيواناتي كه روي بت ها ( يا در برابر آنها ) ذبح مي شوند ، ( همه ) بر شما حرام شده است . »

وجه استدلال :

اين آيه در مقام شمارشِ خوردني هاي حرام است . يكي از آنها ، « ما اهلّ لغير الله » است ؛ يعني حيواني كه با نام غير خدا ذبح شده است . « اهلال » در لغت ، به معناي « رفع الصوت » است ؛ يعني چيزي را با صداي بلند گفتن . هنگامي كه نوزاد ، از مادر متولد مي شود ، اولين صداي او را اهلال مي گويند . شايد اطلاق « اهلال » براي ذبح حيوان ، با نام بت از آن جهت بوده است كه مشركان به هنگام ذبح ، با صداي بلند ، نام بت را ذكر مي كردند .

ب : سر بريدن حيوانات ، براي تقرب به بت ها

يكي از مراسم ويژه مشركان ، قرباني كردن حيوان جهت تقرب به بت ها بوده است . از اين آيه مي توان اين مطلب را استفاده كرد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 3


116


( حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ وَما ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ . . . ) .

شاهد ما جمله « مَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ » است .

توضيح آنكه : براي « مَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ » ، چند معنا نقل شده است :

1 ـ حيواني كه با ياد بت ، ذبح شده است .

2 ـ حيواني كه براي تقرب به بت ها ذبح شده است . « علي » در اين وجه ، به معناي « لام » است ؛ يعني « ذبح للنصب » .

« النُّصُبِ » : جمع « نصاب » . مراد يكي از اين دو معناست :

1 ـ بت هايي كه از سنگ ساخته شده بودند .

2 ـ سنگ هايي كه در اطراف كعبه مي گذاشتند . ( 1 )

وجه استدلال :

اگر در معناي « ما ذبح علي النصب » ، احتمال اوّل را انتخاب كنيم ، اين آيه دليل بر سر بريدن حيوانات ، با نام بت است و اگر احتمال دوم را بپذيريم ، دليل بر سر بريدن حيوانات ، براي تقرب به بت ها خواهد بود . در « مجمع البيان » ، اضافه كرده است كه بعد از سر بريدن قرباني ، خون آن را براي تبرك به بت ها مي ماليدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير علّييّن ، ص 107 ، ( تأليف نگارنده )


117


ج : تقسيم زراعت و حيوانات ، ميان خدا و بت ها

آيه زير بر اين مطلب دلالت دارد :

( وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَاْلأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَي اللهِ وَما كانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلي شُرَكائِهِمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ ) ( 1 ) ؛ « آنها [ = مشركان ] سهمي از آنچه خداوند از زراعت و چهارپايان آفريده ، براي او قرار دادند ، ( و سهمي براي بت ها ) و به گمان خود گفتند : اين مال خداست ؛ و اين هم مال شركاي ما [ = يعني بت ها ] است . آنچه مال شركاي آنها بود ، به خدا نمي رسيد ؛ ولي آنچه مال خدا بود ، به شركاي شان مي رسيد . ( آري اگر سهم بت ها با كمبودي مواجه مي شد ، مال خدا را به بت ها مي دادند ، امّا عكس آن را مجاز نمي دانستند ) . چه بد حكم مي كنند . »

توضيح :

« جَعَلُوا لِلّهِ . . . » ، عدل ديگري دارد كه به خاطر روشن بودن آن ، حذف شده است ؛ يعني « وجعلوا للاوثان منه نصيباً » .

در توضيح آيه چند وجه گفته شده است : 1 ـ مشركان يك زمين را به نيت خدا و زمين ديگري را به نيت بت ها زراعت مي كردند ، اگر زراعت منسوب به خدا ، محصول خوبي مي داد به خلاف محصول بت ها ، بخشي از محصول خدا را براي مصارف بت ها مصرف مي كردند و مي گفتند : خدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 136


118


بي نياز است . 2 ـ اگر از آن چيزي كه براي بت ها قرار داده بودند ، واردِ در سهم خدا مي شد ، آن را جدا كرده و به بت ها برمي گرداندند و اگر به عكس بود ، به حال خود رها مي كردند و مي گفتند : خدا بي نياز است .

چهارپايان را نيز بين خدا و بت ها تقسيم مي كردند .

« الْحَرْثِ » : زراعت . « الاَْنْعَامِ » : شتر و گاو و گوسفند . ( 1 )

د : عبادت و درخواست از بت ها

يكي از مراسم و مناسك بت پرستان ، عبادت و كرنش در برابر بت ها و دراز كردن دست نياز به سوي آنها بوده است . لازم به ذكر است كه خواندن بت ها ، معنايي همسان با عبادت بت ها دارد كه بعداً توضيح آن خواهد آمد .

پيش از ورود به بحث ، لازم است معناي عبادت روشن گردد ، البته تفصيل سخن در معناي عبادت ، در بحثي مستقل خواهد آمد ؛ امّا به طور اجمال : به نظر ما عبادت ، عبارت است از « مطلق خضوع و تذلل » . در اين تعريف ، قيد اضافه اي ملاحظه نشده است .

در قرآن ، آيات فراواني در اين رابطه به چشم مي خورد كه ما به ذكر چند نمونه بسنده مي كنيم :

آيه اوّل :

( قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللهَ الَّذِي يَتَوَفّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَلا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير علييّن ، ص 145


119


تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظّالِمِينَ ) ( 1 ) ؛ « بگو : اي مردم ! اگر در عقيده من شك داريد ، من آنهايي را كه جز خدا مي پرستيد ، نمي پرستم ، تنها خداوندي را پرستش مي كنم كه شما را مي ميراند ؛ و من مأمورم كه از مؤمنان باشم . ( و به من دستور داده شده كه : ) روي خود را به آييني متوجه ساز كه از هر گونه شرك ، خالي است ؛ و از مشركان مباش ! و جز خدا ، چيزي را كه نه سودي به تو مي رساند و نه زياني ، مخوان كه اگر چنين كني ، از ستمكاران خواهي بود . »

روشن است كه مراد از « النَّاسُ » ، مشركان است ؛ زيرا هم در آيه 104 فرموده است : « تَعْبُدُونَ مِن دُونِ » و هم در آيه 105 آمده است : « وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ » .

آيه 104 ، صراحت دارد كه مشركان ، بت ها را كه غير خدا بودند ، عبادت مي كردند . در آيه 106 ، با تعبير « لا تدع من دون الله » ، نهي از عبادت كرده است ؛ چون ـ همان طور كه در ابتداي بحث اشاره شد ـ خواندن بت يا عبادت آن ، داراي معناي واحد است .

آيه دوّم :

( قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ * وَلا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ * وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ * وَلا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ ) ( 2 ) ؛ « بگو : اي كافران ! آنچه را شما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يونس : 104 ـ 106

2 . كافرون : 1 ـ 6


120


مي پرستيد ، من نمي پرستم . و نه شما آنچه را من مي پرستم مي پرستيد ، و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مي پرستم و نه شما آنچه را من مي پرستم ، پرستش مي كنيد ؛ ( حال كه چنين است ) آيين شما براي خودتان ، و آيين من براي خودم . »

اين سوره صراحت دارد كه كفار و مشركان ، بت را عبادت مي كردند .


121


فصل پنجم

ويژگي هاي

بت پرستي و مشركان


123


بت پرستي ، آيين بي منطق

به راستي ، بت پرستان بر آيين خود چه دليلي داشته اند ؟ ! آيا دليل عقلي و نقلي داشته اند ؟ ! از آيات قرآن ، فهميده مي شود كه آنها فاقد هر گونه دليل عقلي و نقلي بوده اند ، خواه در اعتقادات و خواه در مناسك . در يك كلمه مي توان گفت : آيين بت پرستي ، يك آيين من درآوردي است كه بر پايه وهم و خيال ، بنا شده است و به هيچ كتاب آسماني و يا دليل عقلي ، مستند نيست . براي روشن شدن مدعا به چند آيه تمسّك مي جوييم ( 1 ) :

آيه اوّل :

( سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللهُ ما أَشْرَكْنا وَلا آباؤُنا وَلا حَرَّمْنا مِنْ شَيْء كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّي ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَخْرُصُونَ * قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ * قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللهَ حَرَّمَ هذا فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ) ( 2 ) ؛ « به زودي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . براي تحقيق بيشتر به اصل كتاب مراجعه فرماييد و آيات مربوط به اين بحث ، عبارتند از : انعام : 81 و 100 و 133 ـ 144 ؛ احقاف : 4 ؛ مؤمنون : 117 ؛ اعراف : 33 و71 .

2 . انعام : 148 ـ 150


124


مشركان ( براي تبرئه خويش ) مي گويند : اگر خدا مي خواست ، نه ما مشرك مي شديم و نه پدران ما ؛ و نه چيزي را تحريم مي كرديم . كساني كه پيش از آنها بودند نيز ، همين گونه تكذيب مي كردند ؛ و سرانجام ( طعم ) كيفر ما را چشيدند . بگو : آيا دليل روشني ( بر اين موضوع ) داريد كه آن را به ما نشان دهيد ؟ ! شما فقط از پندارهاي بي اساس پيروي مي كنيد ، و تخمين هاي نابجا مي زنيد . بگو : دليل رسا ( و قاطع ) براي خداست ( دليلي كه براي هيچ كس بهانه اي باقي نمي گذارد ) . و اگر بخواهد همه شما را ( به اجبار ) هدايت مي كند . ( ولي چون هدايت اجباري بي ثمر است ، اين را نمي كند ) . بگو : گواهان خود را كه گواهي مي دهند خداوند اينها را حرام كرده است ، بياوريد ! اگر آنها ( به دروغ ) گواهي دهند ، تو با آنان ( همصدا نشو ؛ و ) گواهي نده ، و از روي هوا و هوس ، كساني كه آيات ما را تكذيب كردند ، و كساني كه به آخرت ايمان ندارند و براي خدا شريك قائل اند ، پيروي مكن . »

بخش هايي از اين آيات ، بي منطق بودن آيين بت پرستان را گوشزد مي كند :

1 ـ « قُلْ هَلْ عِندَكُم مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنَا » ؛ يعني آيا شما مدركي داريد ؟ يعني شما بر آيين خود مدركي نداريد و آن را بر دروغ استوار كرده ايد كه مي گوييد خداوند دستور بت پرستي داده است .

2 ـ « إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ » ؛ يعني آيين شما مستند به ظن و گمان است .

3 ـ « وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ » ؛ يعني آيين شما بر فرض و حدس استوار


125


است و مطابق با دليل نيست .

4 ـ « فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ » ؛ يعني دليل رسا ، از آنِ خداوند است و شما دليل نداريد .

5 ـ « قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمْ . . . » ؛ يعني اگر راست مي گوييد ، شاهدان خود را بياوريد ( شاهد نداريد ) و در صورتي كه شاهد بياوريد يقيناً آن ها اهل دروغ هستند .

آيه دوم :

( وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَما لِلظّالِمِينَ مِنْ نَصِير ) ( 1 ) ؛ « آنها غير از خداوند ، چيزهايي را مي پرستند كه او هيچ گونه دليلي بر آن نازل نكرده است ، و چيزهايي را كه علم و آگاهي به آن ندارند . و براي ستمگران ، ياوري نيست . »

آيه سوم :

( وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْم إِنْ هُمْ إِلاّ يَخْرُصُونَ * أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ * بَلْ قالُوا إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلي أُمَّة وَإِنّا عَلي آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَكَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَة مِنْ نَذِير إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلي أُمَّة وَإِنّا عَلي آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قالَ أَ وَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدي مِمّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ ) ( 2 ) ؛ « آنان گفتند : اگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 71

2 . زخرف : 20 ـ 24


126


خداوند رحمان مي خواست ما آنها را پرستش نمي كرديم . ولي به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و چيزي جز دروغ نمي گويند . يا اين كه ما كتابي پيش از اين به آنان داده ايم و آنها به آن تمسك مي جويند ؟ ! بلكه آنها مي گويند : ما نياكان خود را بر آييني يافتيم ، و ما نيز به پيروي از آنها هدايت يافته ايم و اين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبر انذار كننده اي نفرستاديم ؛ مگر اين كه ثروتمندان مست و مغرورِ آن گفتند : و ما پدران خود را بر آييني يافتيم و به آثار آنان اقتدا مي كنيم ( پيامبرشان ) گفت : آيا اگر من آييني هدايت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد ، آورده باشم ( باز هم انكار مي كنيد ) ؟ ! گفتند : آري ! ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم . »

از اين آيات استفاده مي شود كه بت پرستان ، صرفاً با تقليد كوركورانه از نياكان خود ، آيين بت پرستي را برگزيده بودند و هيچ استدلال و منطقي بر آن نداشتند .

بت پرستي خيالِ خام

از مجموع بحث هاي گذشته ، روشن شد كه آيين بت پرستي ، به جز يك سلسله اوهام ، چيز ديگري نيست و مبتني بر هيچ دليل عقلي و نقلي نيست . از اين اوهام ، در آيات قرآن ، گاهي به « زعم » ( خيال ) و گاهي به « پيروي از ظن » و مانند آن ، تعبير شده است . از باب نمونه به چند آيه اشاره مي شود :

آيه اوّل :

( وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ) ( 1 ) ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قصص : 62


127


« روزي را ( به خاطر بياوريد ) كه خداوند آنان را ندا مي دهد و مي گويد : كجا هستند همتاياني كه براي من مي پنداشتيد ؟ ! »

آيه دوم :

( أَلا إِنَّ لِلّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَمَنْ فِي اْلأَرْضِ وَما يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ شُرَكاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاّ يَخْرُصُونَ ) ( 1 ) ؛ « آگاه باشيد تمام كساني كه در آسمان ها و زمين هستند از آنِ خدا مي باشند . و آنها كه غير خدا را همتاي او مي خوانند ، ( از منطق و دليلي ) پيروي نمي كنند ؛ آنها فقط از پندار بي اساس پيروي مي كنند ؛ و آنها دروغ مي گويند . »

در اين دو آيه از عقايد بت پرستان به « زعم » ، تعبير كرده است كه مراد از زعم ، همان خيال ، وهم و پندار است .

هر چند آيات زيادي به اين مضمون در قرآن است ( 2 ) ، امّا همين چند آيه در بيان موهوم بودن آيين بت پرستي ، كافي است . داستان بت پرستان در گرفتار شدن به وهم و خيال ، همانند آن چوپاني است كه يك ظرف بلورين روغن داشت و در گوشه اي نشسته بود . در عالم اوهام مطالبي را با هم رديف مي كرد . او با خود مي انديشيد كه اين روغن را مي فروشم و گوسفنداني را با آن خريداري مي كنم . گوسفندان زاد و ولد مي كنند و صاحب گله و ثروت كلان مي شوم . آن گاه به خواستگاري دختر شاه مي روم و با او ازدواج مي كنم . بعد از ازدواج ، چنانچه همسرم از فرمان من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يونس : 66

2 . اين مضمون در سوره هاي : اسراء : 56 ؛ انبياء : 52 ـ 70 ؛ قصص : 62 ، 74 ـ 75 ؛ سبأ : 22 ؛ صافات : 146 ـ 157 ؛ كهف : 51 ؛ مريم : 42 ؛ نجم : 19 ـ 30 و ملك ، آيه 20 آمده است .


128


سرپيچي كرد ، با همين به سرش مي زنم . ناگهان ظرف را به زمين كوبيد . ظرف شكست و روغن به زمين ريخت . او هم از عالم وَهْم بيرون آمد .

آري ! كسي كه دچار وَهْم مي شود ، خيلي از مطالب موهوم را در ذهن مي پروراند . خدا را همانند مخلوقات مي پندارد و براي او فرزند و همسر مي پندارد و اعضايي همانند مخلوقات ، براي او قرار مي دهد . ( 1 ) انساني كه خيالاتي شد منتظر يك هشدار است تا از عالم خيال بيرون بيايد و واقعيت ها را درك كند . از اين روست كه مشركان ، هنگامي كه در دريا گرفتار طوفان مي شدند ، موحد مي شدند ؛ چون از خيالات خارج مي شدند و هنگامي كه احساس خطر مي كردند به فطرت هاي پاك خويش ، باز مي گشتند .

توحيد مشركان ، در شرايط بحراني

شرايط بحراني ؛ همانند تلنگري بر مغزهاي خفته آنان بود تا آنها را بيدار كند ؛ ولي مع الأسف با برطرف شدن بحران و عادي شدن زندگي ، دوباره دچار اوهام مي شدند . آياتي چند بر اين مطلب دلالت دارد كه ما به يك آيه بسنده مي كنيم  ( 2 ) :

( فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَي الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ ) ( 3 ) ؛ « هنگامي كه سوار بر كشتي شوند خدا را با اخلاص مي خوانند ( و غير او را فراموش مي كنند ) ، اما هنگامي كه خدا آنان را به خشكي رساند و نجات داد ، باز مشرك مي شوند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توضيح بيشتر آن ، در علل بت پرستي از خطبه اشباح نهج البلاغه ، خواهد آمد .

2 . علاقه مندان مي توانند به سوره انعام ، آيه 40 ـ 41 و يونس ، آيه 22 ـ 23 ، مراجعه فرمايند .

3 . عنكبوت : 65


129


« مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ » ؛ يعني موحد مي شويد و بت ها را كنار مي گذاريد .

فطرتِ مشركان

از آيات قرآن استفاده مي شود كه خداوند متعال ، براي زدودن اوهام و بيدار نمودن فطرت هاي خفته ، از ابزارهاي مختلفي بهره جسته است . در قرآن ، آيات بسياري است كه چگونگي آفرينش خداوند را به صورت واضح ترسيم كرده است تا هر صاحب انديشه اي را ، به فطرت خود واقف سازد و او را از عالم وهم و خيال ، خارج سازد . آيات مربوط به اين موضوع ، فراوان است كه ما به ذكر چند آيه ، اكتفا مي كنيم :

( ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الاْياتِ لِقَوْم يَعْقِلُونَ ) ( 1 ) ؛ « خداوند مثالي از خودتان ، براي شما زده است : آيا ( اگر مملوك و برده اي داشته باشيد ) ، اين برده هاي شما ، در روزي هايي كه به شما داده ايم شريك شما مي باشند ، آنچنان كه هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد ، آن گونه كه در مورد ( شركاي آزاد ) خود بيم داريد ؟ ! اين چنين آيات خود را براي كساني كه تعقل مي كنند ، شرح مي دهيم . »

مراد از « مِنْ أَنفُسِكُمْ » ، انسان آزاد است در برابر عبد ؛ يعني از ميان خودِ شما ، كه آزاد هستيد و داراي برده هستيد ، مثال مي زند كه آيا شما بردگان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روم : 28



130


خويش را در امور مالي خود ، دخيل مي كنيد ؛ هرگز . « مِن » در « مِن شُرَكَاءَ » زايد و مفيد تأكيد است .

در « مجمع البيان » ، در باره شأن نزول اين آيه ، از سعيدبن جبير نقل كرده است كه تلبيه مشركان ، چنين بوده است :

« لبيك اللّهم لبيّك ، لا شريك لك الاّ شريكاً هو لك تملكه و ما ملك ؛ اجابت مي كنم تو را ، خدايا تو هيچ شريكي نداري . جز يك شريك كه آن شريك مملوك تو است و هر آنچه دارد از آنِ تو است » .

يعني مالك آن شريك و اموال او ، تو هستي .

آيه در مقام ردّ تلبيه مشركان است كه چگونه مي شود خداوند ، داراي شريكي باشد كه وجود شريك و دارايي آن از خداست . خداوند براي روشن كردن اين عقيده باطل ، مثال زده است كه آيا مي شود بردگان شما ، در اموالتان با شما شريك باشند ؟ آيا شما از بردگان خود ، همانند شريكان واقعي ، هراسي داريد ؟ مسلماً چنين نيست . پس همان گونه كه بردگان شما نمي توانند شريك شما باشند ، مخلوقات خدا نيز ، نمي توانند شريك خدا باشند .

از شأن نزول ، فهميده مي شود كه افق فكر بت پرستان ، تا چه حد پايين بوده است كه از طرفي معتقد بوده اند كه خداوند شريك دارد و از طرفي شريك او را مخلوق او و تمام دارايي او را از آنِ خدا مي دانستند .

ضعف بت ها

خداوند متعال ، در يك سلسله از آيات ، در صدد روشن كردن ضعف و عجز بت ها ، نسبت به انجام كوچك ترين كار است ، تا فطرت بت پرستان


131


بيدار گردد و از عالم خيال خارج شوند . براي تكميل بحث قبل در اين باره چند آيه را ذكر مي كنيم :

آيه اوّل :

( يا أَيُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ) ( 1 ) ؛ « اي مردم ! مثلي زده شده است ، به آن گوش فرا دهيد : كساني را كه ـ غير از خدا ـ مي خوانيد ، هرگز نمي توانند مگسي بيافرينند ، هرچند براي اين كار دست به دست هم دهند ؛ و هرگاه مگسي چيزي از آنها بربايد ، نمي توانند آن را بازپس گيرند . هم اين طلب كنندگان ناتوانند ، و هم آن مطلوبان ( هم اين عابدان و هم آن معبودان ) . »

« ضُرِبَ مَثَلٌ » ، به دو معني آمده است : 1 ـ بر ما لازم شده ، مثلي بزنيم ، پس مثل را بشنويد . 2 ـ « ضرب لي مثل » ؛ يعني براي من ( خدا ) شبيه و مثلي از بت ها قرار داده اند . ( 2 )

اين آيه به روشني ، ضعف بت ها را نمايان كرده است ؛ يعني مي خواهد بگويد : موجودي كه در برابر مگسي عاجز است ، چگونه مي تواند شريك خداوند قادر مطلق باشد ، هيچ تناسبي بين اين دو شريك نيست .

به راستي بياني گوياتر از اين مي توان پيدا كرد ، تا نهانِ خفته بت پرستان را بيدار كند ؟ در آيه بعد آمده است :


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 73

2 . تفسير عليين ، ص 341


132


( ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ) ( 1 ) ؛ « خدا را آن گونه كه بايد بشناسند ، نشناختند ؛ خداوند قوي و شكست ناپذير است . »

گويا اين آيه ، از در گلايه مي گويد : خدا را به عظمت نشناختند و موجودات ضعيف تر از مگس را با آن همطراز كردند ؛ در حالي كه او صاحب قدرتِ شكست ناپذير است .

آيه دوم :

( قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّة فِي السَّماواتِ وَلا فِي اْلأَرْضِ وَما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْك وَما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِير ) ( 2 ) ؛ « بگو : كساني را كه غير از خدا ( معبود خود ) مي پنداريد ، بخوانيد ! ( آنها هرگز گرهي از كار شما نمي گشايند ؛ چرا كه ) آنها به اندازه ذره اي در آسمان ها و زمين مالك نيستند و نه در ( خلقت و مالكيت ) آنها شريك اند ، و نه ياور او ( در آفرينش ) بودند . »

در « كشاف » آمده است : تقدير « زَعَمْتُم » چنين است : « زعمتموهم الهة » ، « هم » كه مفعول به اوّل و « الهة » كه مفعول به دوم است ، حذف شده اند ؛ يعني شما كساني را بخوانيد كه تصور مي كنيد ، خدايان شما هستند .

« شرك » ، به معناي نصيب و بهره است .

« وَمَا لَهُ مِنْهُم مِن ظَهِير » ؛ يعني از ناحيه بت ها ، براي خدا ياوري نبود .

آيات ديگري نيز در اين باره هست . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 74

2 . سبأ : 22

3 . مانند : اعراف : 197 ؛ انبياء : 52 ـ 70 ؛ عنكبوت : 43 ـ 44 ، رعد : 14


| شناسه مطلب: 73541