بخش 2
درس دوم: پیدایش مذهب شیعه پیدایش مذهب شیعه بیان فضایل علی حدیث آغاز دعوت حدیث منزلت اعلان برائت از مشرکین حدیث غدیر درس سوم: فرضیههای موهوم پیرامون پیدایش شیعه فرضیههای موهوم پیرامون پیدایش شیعه فرضیه نخست: تشیع، ساخته و پرداخته عبدالله بن سبا نظر محقّقان درباره این فرضیه فرضیه دوم: رنگ و ریشه ایرانی تشیّع بخش دوم اصول اعتقادی درس چهارم: انواع توحید، صفات ذات و صفات فعل، صفات ثبوتیه و صفات سلبیه
|
|
كتاب و سنت داناتر و در راه خدا از همه تواناتر و با صلابتتر و در ايمان و مسلماني از همه با سابقهتر باشد.
امام علي عليه السلام فرمود: «اي مردم ! سزاوارترين مردم به اين كار (خلافت) كسي است كه بر آن تواناتر و به امر خدا داناتر باشد».(1)
امام حسين عليه السلام نيز فرمود: «امام وپيشوا نيست مگر آنكه بر اساس قرآن حكومت كند، به دين حق گردن نهد، عدالت را برپا دارد و خود را وقف راه خدا كند».(2)
اين معيار و ضابطهها كجا؟ و آنچه در احتجاجهاي مهاجران و انصار آمده است كجا؟!
نزاع بين آن دو گروه شعلهور بود تا آنكه عمر بن خطاب به ابو بكر گفت: اي ابوبكر دستت را بگشاي. او هم دستش را گشود و عمر با وي بيعت كرد، سپس سه نفر از مهاجران كه آنجا حاضر بودند بيعت كردند و اين وسيلهاي شد تا رئيس قبيله اوس هم با او بيعت كند، تا مبادا سعد بن عباده رئيس قبيله خزرج به پيروزي برسد. مهاجران به همين اندازه از بيعت بسنده كردند و در حالي كه مردم را به بيعت ابو بكر فرا ميخواندند، از سقيفه بيرون آمدند.
خلاصه درس
تشيع، عبارت است از اعتقاد به استمرار رهبري اسلامي در قالب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج البلاغة، خطبه 173.
2 . روضة الواعظين، ص.206
|
|
«وصايت» براي امام علي عليه السلام و خاندان او. تشيع، تاريخي جز تاريخ اسلام و مبدأيي جز آغاز ظهور اسلام ندارد و اسلام و تشيع دو سوي يك حقيقتاند و دو همزادند كه با هم به دنيا آمدهاند.
دليل بر اين حقيقت به نحو اختصار عبارت است از:
بيان فضايل علي عليه السلام ؛
حديث آغاز دعوت؛
حديث منزلت؛
اعلان برائت از مشركين؛
حديث غدير.
پس از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله مسلمانان دو گروه شدند:
اوّل: آنان كه بر عقيده خود در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله باقي ماندند. به آنان شيعه و مواليان علي عليه السلام و خاندان او ميگفتند.
دوم: آنان كه مصلحتهاي پنداري را بر تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله ترجيح دادند.
خود آزمايي
1. مذهب تشيع را تعريف كنيد.
2. با آوردن دليل همزادي اسلام و تشيع را اثبات كنيد.
3. حديث منزلت و حديث غدير را توضيح دهيد.
|
|
|
|
«وصايت» براي امام علي عليه السلام و خاندان او. تشيع، تاريخي جز تاريخ اسلام و مبدأيي جز آغاز ظهور اسلام ندارد و اسلام و تشيع دو سوي يك حقيقتاند و دو همزادند كه با هم به دنيا آمدهاند.
دليل بر اين حقيقت به نحو اختصار عبارت است از:
بيان فضايل علي عليه السلام ؛
حديث آغاز دعوت؛
حديث منزلت؛
اعلان برائت از مشركين؛
حديث غدير.
پس از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله مسلمانان دو گروه شدند:
اوّل: آنان كه بر عقيده خود در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله باقي ماندند. به آنان شيعه و مواليان علي عليه السلام و خاندان او ميگفتند.
دوم: آنان كه مصلحتهاي پنداري را بر تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله ترجيح دادند.
خود آزمايي
1. مذهب تشيع را تعريف كنيد.
2. با آوردن دليل همزادي اسلام و تشيع را اثبات كنيد.
3. حديث منزلت و حديث غدير را توضيح دهيد.
|
|
درس سوم
فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش شيعه
هدفهاي آموزشي
انتظار ميرود با مطالعه اين درس:
ـ فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش مذهب تشيع را بدانيم.
ـ نظر محققان را در رابطه با ابطال فرضيه اول بدانيم.
ـ دلايل عربي بودن تشيع را بدانيم.
در اين درس دو فرضيه با عنوان: «تشيع، ساخته و پرداخته عبدالله بن سب» و «رنگ و ريشه ايراني تشيّع» در رابطه با ريشهيابي مذهب تشيع را تشريح ميكنيم و در ذيل هر فرضيه توضيحاتي جهت رد هر فرضيه خواهيم آورد.
|
|
فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش شيعه
روشن شد كه پيدايش مذهب تشيع، پيامد بحث و جدلهاي كلامي يا سياست روزگار نبود، بلكه با پيدايش اسلام پديد آمد، ولي گروهي از تاريخ نگاران و مقالهنويسان، چنين ترسيم كردند كه تشيع، موضوعي است كه بر جامعه اسلامي پديد آمد، از اين رو در پي يافتن ريشه و آغاز آن بر آمدند. در اينجا برخي از فرضيههاي موهوم در اين باره را مورد بحث و پاسخگويي قرار ميدهيم.
فرضيه نخست: تشيع، ساخته و پرداخته عبدالله بن سبا
طبري درباره اين توهّم ساختگي مينويسد:
«يك يهودي به نام عبدالله بن سبا در صنعا، در زمان عثمان اظهار مسلماني كرد و در بين مسلمانان نفوذ نمود و شروع به رفت و آمد در شهرها و مراكز مسلمانان همچون شام، كوفه، بصره ومصر كرده و بشارت ميداد كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هم مانند عيسي بن مريم باز خواهد گشت و علي عليه السلام وصي محمد صلي الله عليه و آله است، آنگونه كه هر پيامبر را جانشيني است. و علي خاتم اوصياست، آن سان كه حضرت محمد خاتم پيامبران است و عثمان حق اين وصي را غصب كرده و در حق او ستم نموده است، پس بايد با او مبارزه كرد تا حق به حقدار برسد. گروههايي از مسلمانان به او گرويدند كه از صحابه بزرگوار يا تابعين شايسته بودند، مثل ابوذر، عمار ياسر، محمد بن حذيفه، عبدالرحمن بن عديس، محمد بن ابي بكر، صعصعة بن صوحان، مالك اشتر و مسلمانان نيكو وشايسته ديگر. پيروان او مردم را بر ضدّ حاكمان
|
|
ميشوراندند و نامههايي در نكوهش از فرمانروايان نوشته به شهرهاي ديگر ميفرستادند. در نتيجه، عدهاي از مسلمانان با تحريك آنان قيام كردند و به مدينه آمدند و عثمان را در خانهاش محاصره كرده و كشتند. مسلمانان با علي عليه السلام بيعت كردند، طلحه و زبير بيعت را شكسته به بصره رفتند.» ( 1 )
داستان پيروان عبدالله بن سبا، بر اساس آنچه طبري در حوادث سال 30 ـ 36 هجري نوشته، تا اينجا به پايان ميرسد. تاريخ نگاران و مقاله نويسان بعدي آن را به عنوان يك حقيقت پذيرفته و نقل كردهاند و همه افكار و نظريهها را بر اين پايه نهادهاند و در طول قرنها و نسلها در گمان اينان، شيعه زاييده پيروان عبدالله بن سبا به شمار آمده است.
خاورشناساني كه طفيلي سر سفره مسلماناناند در بررسيهاي خود همين فرضيه نادرست را پيروي كردهاند.
نظر محقّقان درباره اين فرضيه
1 . داستاني را كه طبري آورده است، با چشمپوشي از ناشناختههايي كه در سند آن است، به افسانه و خرافات شبيهتر است؛ زيرا باور كردني نيست كه يك يهودي در زمان خلافت عثمان از صنعا بيايد و مسلمان شود و بزرگان صحابه و تابعين را بفريبد و همه جا بگردد و هستههاي ضدّ عثمان تشكيل دهد و آنان را به مدينه آورده و بر ضدّ خلافت اسلامي بشوراند، آنگاه در برابر ديدگان صحابه و تابعين به خانه خليفه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ طبري، ج3، ص378.
|
|
يورش آورند و او را به قتل برسانند.
اين قصّه كرامت مسلمانان و صحابه و تابعين را نيز زير سؤال ميبرد و آنان را به صورت گروهي ساده ترسيم ميكند كه فريب يك يهودي نيرنگ باز را كه تظاهر به مسلماني ميكند بخورند، بيآنكه او را بشناسند، در حالي كه ميان مسلمانان، بزرگان و آگاهان و انديشمندان حضور داشتند.
2 . بررسي سيره عثمان و معاويه نشان ميدهد كه آنان هرگز اجازه نميدادند كه مخالفانشان در مناطق اسلامي بگردند و تبليغات عليه آنان انجام دهند. گواه اين نكته اين است كه:
چون ابوذر با عثمان مخالفت كرد، او را از مدينه به ربذه تبعيد نمود.
عثمان، عمار ياسر را چنان زد كه فتق او پاره شد و عوامل عثمان يكي از دندههاي او را شكستند.(1) و حوادث ديگري كه عليه مخالفان خلافت و معترضان پيش آمد و از وطن خود تبعيد شدند.
چرا با عبدالله بن سبا مثل ديگران برخورد نشد؟
چرا خليفه با كشتن او ريشه اين فتنهها را نخشكاند؟ آيا خشونت و سختگيري او فقط مخصوص نيكان از امت محمد صلي الله عليه و آله بود كه هر چه ميخواست بر سر آنان آورد؟2
حقيقت ديگري كه پژوهشگران معاصر پرده از آن برداشتهاند، اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . استيعاب، ج2، ص422.
2 . الغدير، ج9، ص219 ـ 220.
|
|
است كه شواهد و قراين نشان ميدهد كه عبدالله بن سبا از چهرهها و قهرمانهاي ساخته و پرداخته قصّه گويان و افسانه سرايان است، تا وسيله سرگرمي حرمسراها و ناز پروردگان باشد، و گرنه روي زمين وجود خارجي نداشته است. دكتر طه حسين در كتاب «الفتنة الكبري» به اين نكته رسيده است، خاورشناساني چند نيز از او پيروي كردهاند. علاقهمندان به نتيجه پژوهش اين بزرگان درباره عبدالله بن سبا به منابع پاورقي رجوع كنند.(1)
فرضيه دوم: رنگ و ريشه ايراني تشيّع
براي پيدايش شيعه، فرضيّه دوّمي مطرح است كه اختراع خاورشناسان است. آنان معتقدند تشيع، پديدهاي است كه پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پيدا شده است، از اين رو درپي علّت و سبب پيدايش آن بر آمدهاند، تا رسيدهاند به اين كه تشيّع، رنگ و ريشه ايراني دارد.
خلاصه اين فرضيه اين است كه مذهب شيعي يك گرايش ايراني است، زيرا عرب معتقد به آزادي بود و ايرانيان معتقد به پادشاهي و وراثت بودند و معناي انتخاب را نميدانستند. چون پيامبر صلي الله عليه و آله در گذشت و فرزندي نداشت، گفتند: پس از او علي عليه السلام به خلافت شايستهتر است. هماهنگي فكري ميان ايرانيان و شيعه ـ يعني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اصل الشيعة واصولها، كاشف الغطاء، ص 73، الفتنة الكبري، طه حسين، ص134 بخش ابن سبا، الغدير، ج9 ص 220، عبدالله بن سبا، سيد مرتضي عسكري، نظريّة الامامة، أحمد محمود صبحي، ص37.
|
|
موروثي بودن خلافت ـ دليل آن است كه تشيع، مولود ايرانيان است.
اين فرضيه ادّعايي بيدليل است، دلايل فراواني كه براي تشيع، ريشه عربي را ثابت ميكند، دروغ بودن آن را ثابت ميكند.
دلايل عربي بودن ريشه تشيع عبارت است از:
1. تشيع در عصر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آشكار شد و پيروان علي عليه السلام را شيعه ميگفتند و در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و پس از او وجود داشتند.
پيشگامان تشيع در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام همه عرب بودند و جز سلمان محمدي كسي از ايرانيان در ميان آنان نبود.
2. امام علي بن ابي طالب عليه السلام در ايام خلافتش با سه جنگ درگير بود: جنگ جمل، صفين و نهروان و همه سپاهش عرب خالص عدناني و قحطاني بودند. گروههايي از قريش، به سپاه او پيوسته بودند و فرماندهان سپاه او از سران همين قبايل بودند، همچون هاشم مرقال، مالك اشتر، صعصعة بن صوحان و برادرش زيد، قيس بن سعد بن عباده، عبدالله بن عباس، محمد بن ابي بكر، و... اميرالمؤمنين عليه السلام با همين سپاه و همين فرماندهان بصره را فتح كرد، با قاسطين در صفين نبرد كرد و مارقين را از بين برد. پس در اين سپاه و فرماندهان، ايرانيها كجايند، تا احتمال دهيم كه آنان شالوده تشيعاند؟! به علاوه تنها ايرانيان نبودند كه اين مذهب را داشتند، بلكه تركها، هنديها وغير عربهاي ديگري هم شيعه بودند.
|
|
3. اسلام ميان ايرانيان نيز مثل ملّتهاي ديگر منتشر ميشد و ايران به تشيع معروف نبود، تا آنكه گروهي از شيعيان اشعري به قم و كاشان كوچ كردند و بذر تشيع را در آنجا افشاندند. اين در اواخر قرن نخست بود، در حالي كه ايرانيان در زمان خليفه دوم يعني از سال 17 هجري مسلمان شده بودند.
ايرانياني كه مسلمان شدند، در آغاز كار جز اندكي شيعه نبودند، و بيشتر دانشمندان اهل سنّت همچون بخاري، ترمذي، نسائي، ابن ماجه، و حاكم نيشابوري و كساني ديگر كه در طبقه بعد آمدند، ايراني
بودند.
البته گاهي براي ايراني بودن ريشه تشيع، به اين استدلال ميشود كه تشيع و ايرانيان در موروثي بودن خلافت هم عقيده بودند. در دوره ساسانيان و ديگران چنين بود. ولي خلافت از نظر شيعه موروثي نيست، بلكه تابع نصّ و تعيين است، نهايت آنكه خداي متعال، نور امامت را در خاندان ويژهاي قرار داده كه هر امامي، امام پس از خود را تعيين ميكند.
4. هر كس تاريخ ايران و زندگي دانشمندان ايراني و ورودشان به تسنّن و تشيّع را مطالعه كند، در مييابد كه تا اوايل قرن دهم، تسنّن در ايران رواج داشت، تا آنكه در دوره صفوي تشيّع در ايران به عنوان مذهب اكر مردم رواج يافت.
البته ري، قم و كاشان، پايگاه شيعه بودند، ليكن اين شهرها در مقايسه با شهرهاي ديگر ايران، بسيار كوچك بودند.
|
|
خلاصه درس
فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش شيعه عبارتند از:
فرضيه نخست: تشيع، ساخته و پرداخته عبدالله بن سبا و فرضيه دوم رنگ و ريشه ايراني تشيّع؛
تشيع، ساخته و پرداخته عبدالله بن سبا؛
طبري درباره اين توهّم ساختگي داستاني نوشته است.
نظر محقّقان درباره اين فرضيه:
اولاً داستاني را كه طبري آورده است به افسانه و خرافات شبيهتر است؛ زيرا باور كردني نيست كه يك يهودي در زمان خلافت عثمان از صنعا بيايد و مسلمان شود و بزرگان صحابه و تابعين را بفريبد و همه جا بگردد و هستههاي ضدّ عثمان تشكيل دهد و آنان را به مدينه آورده و بر ضدّ خلافت اسلامي بشوراند، آنگاه در برابر ديدگان صحابه و تابعين
به خانه خليفه يورش آورند و او را به قتل برسانند. در ثاني بررسي
سيره عثمان و معاويه نشان ميدهد كه آنان هرگز اجازه نميدادند
كه مخالفانشان در مناطق اسلامي بگردند و تبليغات عليه آنان انجام
دهند.
دلايل عربي بودن ريشه تشيع عبارت است از:
1. تشيع در عصر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آشكار شد و پيروان علي عليه السلام را شيعه ميگفتند و در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و پس از او وجود داشتند. پيشگامان تشيع در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام همه عرب بودند و جز سلمان محمدي كسي
|
|
از ايرانيان در ميان آنان نبود.
2. امام علي بن ابي طالب عليه السلام در ايام خلافتش با سه جنگ درگير بود: جنگ جمل، صفين و نهروان و همه سپاهش عرب خالص عدناني و قحطاني بودند. پس در اين سپاه و فرماندهان، ايرانيها كجايند، تا احتمال دهيم كه آنان شالوده تشيعاند؟! به علاوه تنها ايرانيان نبودند كه اين مذهب را داشتند، بلكه تركها، هنديها وغير عربهاي ديگري هم شيعه بودند.
3. اسلام ميان ايرانيان نيز مثل ملّتهاي ديگر منتشر ميشد و ايران به تشيع معروف نبود، تا آنكه گروهي از شيعيان اشعري به قم و كاشان كوچ كردند و بذر تشيع را در آنجا افشاندند.
4. هر كس تاريخ ايران و زندگي دانشمندان ايراني و ورودشان به تسنّن و تشيّع را مطالعه كند، در مييابد كه تا اوايل قرن دهم، تسنّن در ايران رواج داشت، تا آنكه در دوره صفوي تشيّع در ايران به عنوان مذهب اكثر مردم رواج يافت.
خود آزمايي
1. فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش مذهب تشيع را نام بريد.
2. فرضيههاي موهوم پيرامون پيدايش تشيع را تشريح كنيد.
3. نظر محققان را در دو مورد در رابطه با ابطال فرضيه اول به اختصار بيان كنيد.
4. دلايل عربي بودن تشيع را توضيح دهيد.
|
|
|
|
|
|
|
|
بخش دوم
اصول اعتقادي
|
|
اصول اعتقادي
|
|
درس چهارم
انواع توحيد، صفات ذات و صفات فعل، صفات ثبوتيه و صفات سلبيه
هدفهاي آموزشي
انتظار ميرود با مطالعه اين درس مفاهيم زير را بدانيم:
ـ دو معناي توحيد ذاتي.
ـ معناي توحيد در صفات.
ـ وجه تمايز صفات خداوند از صفات انسانها.
ـ معناي توحيد در آفرينش.
ـ معناي توحيد در ربوبيت.
ـ معناي توحيد در حاكميت.
ـ معناي توحيد در عبادت.
ـ انواع صفات خداوند.
در اين درس برخي از اصول كلي اعتقادي شيعه اماميه مانند توحيد و اقسام آن اعم از توحيد ذاتي، توحيد در صفات، توحيد در آفرينش، توحيد در ربوبيت، توحيد در حاكميت و توحيد در عبادت را شرح
|
|
خواهيم كرد و سپس صفات خداوند در دو تقسيمبندي را توضيح خواهيم داد.
اصول اعتقادي
شيعه اماميه در اصول كلّي، با فرقههاي ديگر اسلامي مشترك است
و در برخي امور هم تفاوت دارد كه در ادامه به آن اصول اشاره
ميكنيم.
توحيد ذاتي
توحيد، رشته و ريسماني است كه همه مسلمانان، بلكه پيروان اديان آسماني ديگر به آن چنگ ميزنند و باور دارند.
توحيد ذاتي دو معني دارد:
1. خدا يكي است و مانند و شبيه و همتا و جايگزين ندارد.
2. ذات خدا بسيط است و در آن كثرت و تركيب نيست. آيه }وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ«1 به معناي اول و آيه }قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ«2 به معناي دوم، اشاره دارد.
توحيد در صفات
خداوند متعال به صفاتي متصف ميشود كه گوياي كمال در ذات اوست، مثل دانا، توانا و زنده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توحيد: 4.
2 . همان: 1.
|
|
انسان نيز به همين صفات موصوف است. او نيز ـ به اذن خدا ـ دانا، توانا و زنده است، ليكن وصف خدا به اين صفات و وصف ديگران از دو جهت متفاوت است:
1 . اين صفات (علم، قدرت و حيات) مفهوم متفاوتي دارند، ولي از نظر وجود و تحقّق در خداي متعال، يكي هستند. در ذات خداوند، حيثيّت علم جدا از حيثيت قدرت نيست و اين دو غير از حيثيت حيات نيستند. ذات خداي سبحان همهاش علم و قدرت و حيات است. بر خلاف انسان كه مفاهيم اين صفات در او متفاوت است. واقعيت علم و شعور در انسان، غير از واقعيت قدرت است و دانايي و توانايي انسان غير از زنده بودن اوست.
2 . همچنان كه واقعيت صفات خدا با هم تفاوت ندارند، صفات و ذات خداهم جدا از هم نيستند. صفات خدا عين ذات اوست نه چيزي افزون برآن. بر خلاف انسان كه صفاتش زايد براوست، چون كه انسان بوده ولي عالم و قادر نبوده، بلكه علم و قدرت را به دست آورده است.
توحيد در آفرينش
مقصود از توحيد در آفرينش آن است كه همه آفرينش، آفريده خداي سبحان است. خدا ميفرمايد:
}قُلِ اللهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ«1
بگو خداوند، آفريدگار هر چيز است و اوست يگانه پيروز.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . رعد: 16.
|
|
مقصود از انحصار خالقيت در خدا، خالقيت مستقل و اصيل است
كه آفريننده در آفرينش تكيه بر ديگري نكند. چنين آفرينندگي
از اوصاف خداست.
البته آفرينندگي تبعي و سايه كه متكي به خواست خداوند باشد، از غير خدا هم برميآيد. از همين جاست كه عيساي مسيح، خلقت را به خودش نسبت ميدهد و ميگويد:
}أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ«1
من براي شما از گل به صورت پرنده ميآفرينم، پس در آن ميدمم، آنگاه به اذن پروردگار، پرنده ميشود.
و از همين جا بايد اعتراف كرد كه انحصار آفرينندگي در خداوند، به معناي انكار سنّتها در ميان پديدههاي طبيعي نيست، چرا كه نظام علّت و معلولي در اجزاي جهان ماده به معناي استقلال علّت در عليت و ايجاد نيست، بلكه خداوند اين قانون را در جهان ماده به وجود آورده و خود او پشت اين قضيه است. خورشيد و هوا در رويش زمين مؤثر است، آب هم در رشد گياه مؤثر است، ولي وجود مؤثر و تأثيرگذارياش همه به اذن خدا و از مظاهر سنتهاي الهي در هستي است.
توحيد در ربوبيّت
توحيد در آفرينندگي، مورد اتفاق ميان بيشتر مشركان بود و اختلاف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران: 49.
|
|
آنان با موحّدان در توحيد ربوبي بود. مشركان زمان حضرت ابراهيم عليه السلام به يگانگي خالق هستي عقيده داشتند، جز اينكه به خطا معتقد بودند ستارهها ارباب وسررشتهداران اين عالمند، مناظره حضرت ابراهيم عليه السلام با آنان نيز بر همين موضوع، يعني ربوبيت اجرام آسماني (ماه و خورشيد و ستارگان) متمركز بود.(1)
در زمان حضرت يوسف عليه السلام نيز چنين بود، شرك آنان در مسأله ربوبيت بود. آنان ميپنداشتند خداوند پس از آفريدن هستي، كار تدبير واداره جهان را به ديگران واگذاشته است. از اين رو حضرت يوسف عليه السلام در هدايت آن بر موضوع توحيد در ربوبيت تأكيد داشت كه گفت:
}أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ«2
آيا پروردگارهاي پراكنده بهتر است، يا خداي يكتاي غالب و قدرتمند؟
تدبير عالم هستي در مورد انسان و جهان، جدا از مسأله آفرينش نيست و تدبير، چيزي جز همان آفرينش نيست. وقتي آفريدگار هستي و انسان يكي است، پس مدبّر آنها هم يكي خواهد بود، چرا كه پيوند كامل ميان تدبير و آفرينش جهان روشن است، به همين جهت، خداوند وقتي خود را به عنوان آفريدگار همه چيز توصيف ميكند، در همان وقت، خود را مدبّر آنها هم ميداند و ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ر.ك: سوره انعام، آيات 76 ـ 78.
2 . يوسف: 39.
|
|
«خداوند همان كسي است كه آسمانها را بدون ستونهايي كه ببينيد، بر افراشت، سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخّر ساخت، كه هر كدام تا زمان معيّني حركت دارند. كار را او تدبير ميكند، آيات را براي شما تشريح ميكند، باشد كه به لقاي پروردگارتان يقين كنيد.» ( 1 )
توحيد در حاكميّت
همان گونه كه صحنه هستي و آفرينش، يك مدبّر حقيقي دارد كه خداي متعال است، صحيفه تشريع وقانونگذاري هم حاكم يگانهاي دارد كه خداي سبحان است، او هم حاكم است، هم قانونگذار و مورد اطاعت به ذات. ديگري نه حق حكومت دارد و نه تشريع و نه اينكه از او اطاعت شود، جز به اذن خدا. خداوند ميفرمايد:
}إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ للهِِ أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ«2
حكومت جز براي خدا نيست، فرمان داده كه جز او را
نپرستيد.
و ميفرمايد:
}مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ«3
هر كس از پيامبر پيروي كند، خدا را اطاعت كرده است.
به هر حال، همه شؤوني كه به حكومت و قانونگذاري و اطاعت باز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . رعد: 2.
2 . يوسف: 40.
3 . نساء: 80.
|
|
ميگردد ذاتاً براي خداوند ثابت است و براي ديگري با فرمان و اجازه اوست.
توحيد در عبادت
توحيد در عبادت، اصل مشترك و پايه مورد اتفاق ميان همه اديان آسماني است. در يك سخن، والاترين هدف بعثت پيامبران الهي، يادآوري همين اصل است، خداوند ميفرمايد:
}وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ«1
ما در هر امّتي پيامبري برانگيختيم (تا بگويد:) خدا را بپرستيد و از طاغوت پرهيز كنيد.
همه مسلمانان در نمازهاي روزانه خود به اين اصل اعتراف ميكنند }إِيّاكَ نَعْبُدُ«2. بر اين اساس، وجوب پرستش تنها خدا و دوري از پرستش جز او، امري مسلّم است و كسي در اين قاعده كلّي مخالفتي ندارد. سخن در اين است كه آيا برخي كارها و برنامهها مصداق پرستش غير خداست، يا نه؟
براي رسيدن به سخن آخر در اين زمينه، بايد مفهوم و محدوده «عبادت» مشخص شود و تعريفي منطقي از آن ارائه گردد، تا آنچه تحت اين عنوان قرار ميگيرد و پرستش شمرده ميشود، از آنچه چنين نيست و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نحل: 36.
2 . فاتحه: 5.
|
|
از روي تكريم و بزرگداشت انجام ميشود متمايز گردد.
(در بخش سوّم، ملاك پرستش بحث خواهد شد.)
صفات ذات و صفات فعل
صفات خداوند دو قسم است: ذاتي و فعلي.
مقصود از صفات ذاتي، آن است كه ذات خداوند به آن متصّف ميشود، مثل اين كه خداوند، عالم و قادر است.
مقصود از صفات فعل، آن است كه ذات خداوند به لحاظ صدور برخي كارها از او، به آن صفات موصوف ميشود. به اين عنوان كه جهان را آفريده است، «خالق» است و به اين سبب كه به مردم روزي ميدهد «رازق» است.
صفات ثبوتيّه و سلبيّه
صفات خداي سبحان به صفات ثبوتيه و سلبيه تقسيم ميشود.
مقصود از اول، صفاتي است كه از كمال حكايت دارد، مثل اينكه خداوند، عالم و قادر است. و مقصود از صفات سلبيه، منزّه دانستن ذات خدا از صفاتي است كه از نياز و نقص و فقر حكايت ميكند.
به تعبير ديگر: خداوند، صفات جمال و صفات جلال دارد. صفات جمال حكايت از كمال ذات دارد و ذات خدا به آنها وصف ميشود، صفات جلال از كاستي حكايت دارد، پس از خدا نفي ميشود. با اين حساب، خداوند نه جسم است، نه جسماني است، نه محلّ چيزي قرار ميگيرد و نه در چيزي حلول ميكند، چرا كه اين صفات، همراه با نقص و نياز است (مثل حلول در چيزي) يا مستلزم تركيب است (مثل آنكه
|
|
محلّ چيزي باشد).
خلاصه درس
شيعه اماميه در اصول كلّي، با فرقههاي ديگر اسلامي مشترك است و در برخي امور هم تفاوت دارد
توحيد ذاتي دو معني دارد:
1. خدا يكي است و مانند و شبيه و همتا و جايگزين ندارد.
2. ذات خدا بسيط است و در آن كثرت و تركيب نيست.
مقصود از توحيد در صفات آن است كه خداوند متعال به صفاتي متصف ميشود كه گوياي كمال در ذات اوست، مثل دانا، توانا و زنده ليكن وصف خدا به اين صفات و وصف ديگران از دو جهت متفاوت است. مقصود از توحيد در آفرينش آن است كه همه آفرينش، آفريده خداي سبحان است. توحيد در آفرينندگي، مورد اتفاق ميان بيشتر مشركان بود و اختلاف آنان با موحّدان در توحيد ربوبي بود. توحيد درحاكميت بيانگر اين است كه همان گونه كه صحنه هستي و آفرينش، يك مدبّر حقيقي دارد كه خداي متعال است، صحيفه تشريع و قانونگذاري هم حاكم يگانهاي دارد كه خداي سبحان است، او هم حاكم است، هم قانونگذار و مورد اطاعت به ذات. توحيد در عبادت، اصل مشترك و پايه مورد اتفاق ميان همه اديان آسماني است. صفات خداوند دو قسم است: ذاتي و فعلي؛ از جهت ديگرصفات خداي سبحان به صفات ثبوتيه و سلبيه تقسيم ميشود.