بخش 3

اصول اعتقادی توحید ذاتی توحید در صفات توحید در آفرینش توحید در ربوبیّت توحید در حاکمیّت توحید در عبادت صفات ذات و صفات فعل صفات ثبوتیّه و سلبیّه درس پنجم: قضا و قدر، انسان موجود مختار، ضرورت نبوّت عامّه وخاصه، معاد و قیامت قضا و قدر انسان، موجود مختار ضرورت نبوّت عامّه صفات انبیا نبوّت خاصّه معاد و قیامت بخش سوم: معیار توحید و شرک در عبادت درس ششم: معیار توحید و شرک در عبادت، استعانت از غیر خداوند، درخواست شفاعت از مأذونان ، توسّل به پیامبر9 و اولیا ، نذر برای اولیا و تبرّک به آثار آن‌ها معیار توحید و شرک در عبادت استعانت از غیر خداوند درخواست شفاعت از مأذونان برای شفاعت اوّل: حقیقت و معنای شفاعت


51


خود آزمايي

1. دو معناي توحيد ذاتي را شرح دهيد.

2. معناي توحيد در صفات را توضيح دهيد.

3. وجه تمايز صفات خداوند از صفات انسان‌ها را در دو مورد شرح دهيد.

4. معناي توحيد در آفرينش را شرح دهيد.

5. معناي توحيد در ربوبيت را شرح دهيد.

6. معناي توحيد در حاكميت را شرح دهيد.

7. معناي توحيد در عبادت را شرح دهيد.

8 . انواع صفات خداوند را توضيح دهيد.


52



51


خود آزمايي

1. دو معناي توحيد ذاتي را شرح دهيد.

2. معناي توحيد در صفات را توضيح دهيد.

3. وجه تمايز صفات خداوند از صفات انسان‌ها را در دو مورد شرح دهيد.

4. معناي توحيد در آفرينش را شرح دهيد.

5. معناي توحيد در ربوبيت را شرح دهيد.

6. معناي توحيد در حاكميت را شرح دهيد.

7. معناي توحيد در عبادت را شرح دهيد.

8 . انواع صفات خداوند را توضيح دهيد.



53


درس پنجم

قضا و قدر، انسان موجود مختار، ضرورت نبوّت عامّه وخاصه، معاد و قيامت

هدف‌هاي آموزشي

انتظار مي‌رود با مطالعه اين درس:

ـ معناي قضا و قدر را بدانيم.

ـ با اعتقاد اهل بيت عليهم السلام در خصوص اختيار انسان آشنا شويم.

ـ با صفات انبياي الهي و نيز ضرورت نبوت عامه آشنا شويم.

ـ منظور از نبوت خاصه را بدانيم.

ـ با اعتقاد به معاد و قيامت به عنوان يكي از اصول كلي شيعه اماميه آشنا شويم.

در اين درس اصول كلي اعتقادي شيعه اماميه در ادامه درس قبل را شرح مي‌دهيم كه عبارتند از: قضا و قدر، اختيار، ضرورت نبوت عامه،



54


نبوت خاصه، معاد و قيامت.

قضا و قدر

اعتقاد به قضا و قدر، از عقايد اسلامي است و در قرآن و حديث آمده است. ليكن بايد آن را تفسير و بررسي كرد، به نحوي كه سر از جبر و سلب اختيار از انسان در نياورد. «قَدَر» عبارت است از اندازه‌گيري و مهندسي وجود يك چيز. خداوند متعال هر چيز را با اندازه خاصّي آفريده است: }إِنّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ«1.

و قضاء، آن است كه كار به مرحله قطعي و حتمي برسد و در همان حال، اراده و اختيار انسان در رسيدن كار به مرحله قضاء، نقش دارد. انسان با انتخاب كاري از كارها، سبب مي‌شود كه چيزي بر او حتمي و قطعي مي‌گردد.

انسان، موجود مختار

انسان در تصميم گيري نسبت به يكي از دو طرف يك كار (انجام يا ترك) با قدرتي كه خداوند به او سپرده است، داراي اختيار است. كار او از يك جهت به خدا نسبت داده مي‌شود، و از جهتي ديگر در همان وقت به خودش نسبت داده مي‌شود. نسبت به خدا داده مي‌شود از آن جهت كه با قدرت و تواني انجام مي‌دهد كه از سوي خدا به او داده شده است و به خودش نسبت داده مي‌شود، چون با اختيار خود يكي از دو كار را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قمر: 49.


55


برگزيده است. به همين خاطر از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است كه:

«لا جبر ولا تفويض، ولكن امرٌ بين الأمرين.»

نه جبر است نه تفويض، بلكه امري ميان اين دو تاست.


56


ضرورت نبوّت عامّه

خداوند حكيم، مردان شايسته‌اي را براي هدايت و سعادت انسان برگزيد. آنان همان پيامبران الهي‌اند. بعثت انبيا براي رسيدن انسان به كمالي كه هدف خلقت اوست لازم است، چرا كه عقل او هرچند در پيمودن راه كمال، مؤثر و مفيد است، ولي كافي نيست.

تفاوت ديدگاه و انديشه‌هاي بشري در اخلاق و اقتصاد و روابط اجتماعي و جوانب ديگر زندگي، بهترين دليل است بر اين‌كه انسان از شناخت صحيح اين مسائل ناتوان است.

صفات انبيا

واسطه‌هاي فيض الهي صفاتي دارند كه آنان را از ديگران ممتاز مي‌سازد. مهم‌ترين آن‌ها «عصمت» در سه مرحله است:

1 . عصمت در مرحله دريافت وحي و ابلاغ آن؛

2 . عصمت از معصيت و گناه؛

3 . عصمت از خطا در امور فردي و اجتماعي.

لزوم عصمت در اين سه مرحله، دلايل عقلي و نقلي دارد كه در جاي خود آمده است.

نبوّت خاصّه

مقصود از نبوت خاصّه، نبوت حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله است كه آخرين پيامبر است و كتاب او آخرين كتاب‌ها و رسالت



57


او آخرين رسالت‌هاست و قرآن معجزه جاويدان او تا روز قيامت است. خداوند او را با اين معجزه، ويژه ساخت، چون آيين جاودان در گرو دليل جاويدان است، از اين رو او را با كتابي فرستاد كه از هيچ سويي باطل در آن راه ندارد و جنّ و انس را تا قيامت با اين قرآن تحدّي كرد و فرمود:

}قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِير«1

بگو اگر انس و جنّ گرد آيند تا مانندي براي اين قرآن آورند، نمي‌توانند مثل آن بياورند، هرچند برخي پشتيبان بعض ديگر باشند.

معاد و قيامت

همه اديان آسماني بر اين نكته اتفاق‌نظر دارند كه خداوند، مردم را پس از مرگشان در روز قيامت زنده مي‌كند تا به كارهايشان پاداش دهد.

اعتقاد به قيامت از پايه‌هاي ايمان در اسلام است. خداوند مي‌فرمايد:

}أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ«2

آيا پنداشتيد كه شمارا بيهوده آفريديم و شما به سوي ما باز گردانده نمي‌شويد؟

مرگ، پايان زندگي نيست، بلكه انتقال از جهاني به جهان ديگر و از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسراء: 88.

2 . مؤمنون: 115.


58


حياتي كوتاه به حياتي هميشگي است.

آنچه در درس قبل و درس حاضر بيان كرديم اصول كلّي اعتقادي شيعه اماميّه است كه با همه مسلمانان در آن‌ها مشترك است كه به اختصار بيان شد.

خلاصه درس

«قَدَر» عبارت است از اندازه‌گيري و مهندسي وجود يك چيز

و قضاء، آن است كه كار به مرحله قطعي و حتمي برسد؛ در

همان حال، اراده و اختيار انسان در رسيدن كار به مرحله قضاء، نقش دارد.

انسان در تصميم گيري نسبت به يكي از دو طرف يك كار (انجام يا ترك) با قدرتي كه خداوند به او سپرده است، داراي اختيار است.

خداوند حكيم، مردان شايسته‌اي را براي هدايت و سعادت انسان برگزيد. آنان همان پيامبران الهي‌اند.

واسطه‌هاي فيض الهي صفاتي دارند كه آنان را از ديگران ممتاز مي‌سازد. مهمترين آن‌ها «عصمت» در سه مرحله است:

1 . عصمت در مرحله دريافت وحي و ابلاغ آن؛

2 . عصمت از معصيت و گناه؛

3 . عصمت از خطا در امور فردي و اجتماعي.

مقصود از نبوت خاصّه، نبوت حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله

است كه آخرين پيامبر است و كتاب او آخرين كتاب‌ها و رسالت



59


او آخرين رسالت‌هاست و قرآن معجزه جاويدان او تا روز قيامت

است.

همه اديان آسماني بر اين نكته اتفاق‌نظر دارند كه خداوند، مردم

را پس از مرگشان در روز قيامت زنده مي‌كند تا به كارهايشان پاداش دهد.

خود آزمايي

1. قضا و قدر را تعريف كنيد.

2. اعتقاد اهل بيت عليهم السلام در خصوص اختيار انسان را تشريح كنيد.

3. با ذكر صفات انبياء الهي، ضرورت نبوت عامه را شرح دهيد.

4. منظور از نبوت خاصه چيست؟

5. اعتقاد به معاد و قيامت را به عنوان يكي از اصول كلي اعتقادي شيعه اماميه شرح دهيد.



60


بخش سوم

معيار توحيد و شرك

در عبادت


61


معيار توحيد و شرك در عبادت



62


درس ششم

معيار توحيد و شرك در عبادت، استعانت از غير خداوند، درخواست شفاعت از مأذونان ، توسّل به پيامبر صلي الله عليه و آله و اوليا ، نذر براي اوليا و تبرّك به آثار آن‌ها

هدف‌هاي آموزشي

انتظار مي‌رود با مطالعه اين درس مفاهيم زير را بدانيم:

ـ مفهوم عبادت.

ـ جلوه‌هاي مختلف استعانت از غير خدا.

ـ معناي شفاعت.

ـ آيات نفي كننده و اثبات‌كننده.

ـ مفهوم انحصار شفاعت در خدا و شفاعت به اذن خدا.

ـ محدوده شفاعت.

ـ انواع سه گانه توسل.

ـ مفهوم نذر براي اوليا.

ـ مفهوم تبرك با آثار اوليا با اشاره به آيات قرآن.

در اين درس مباحث معيار توحيد و شرك در عبادت، استعانت از غير خداوند، درخواست شفاعت از مأذونان براي شفاعت، توسّل به پيامبر



63


صلي الله عليه و آله و اوليا با همه اقسام آن، نذر براي اوليا و تبرّك به آثار اوليا را ارائه خواهيم داد.

معيار توحيد و شرك در عبادت

توحيد مراتبي دارد، شرك هم به شكل‌هاي مختلفي است. محور بحث ما در اين‌جا؛ «توحيد در عبادت» است كه در مقابلش شرك در عبادت است. براي داوري درست در مواردي كه اختلاف انديشه وجود دارد، بايد تعريفي منطقي و جامع از عبادت ارائه داد و جز با اين، نمي‌توان اختلاف در آن موارد را برطرف ساخت، از اين رو

بايد ضابطه‌اي را كه از قرآن و سنت براي پرستش به دست مي‌آيد، بيان كرد.

از گفته اهل لغت بر مي‌آيد كه عبادت، يعني خضوع و كرنش.(1)

اشكال اين تعريف اين است كه اگر عبادت به معناي خضوع باشد، بايد هر نوع كرنشي در برابر غير خدا ممنوع باشد، در نتيجه هر كرنش‌گر از دايره موحّدان بيرون مي‌افتد، در حالي كه خداوند از خضوع فرشتگان براي آدم و كرنش فوق‌العاده يعقوب و فرزندانش در برابر يوسف خبر مي‌دهد و كرنش ملائكه نسبت به آدم را مي‌ستايد و از سرپيچي ابليس از فرمان سجود نكوهش مي‌كند:

}فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ«2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: لسان العرب، مفردات راغب، قاموس محيط (واژه عبد).

2 . حجر: 30.


64


همه فرشتگان سجده كردند.

}وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّد«1

يوسف پدر و مادرش را بر تخت خود بالا برد و آنان در برابر او به سجده افتادند.

تنها خضوع و كرنش ـ چه به لفظ و بيان باشد، چه به عمل و رفتار ـ عبادت نيست. پس براي حل مشكل بايد ضابطه‌اي كلي براي عبادت بيان كرد، تا آن خضوعي كه نشان پرستش است، با كرنش‌هاي ديگر متمايز باشد.

به طور خلاصه عبادت با دو چيز تحقق پيدا مي‌كند:

1 . خضوع با بيان و عمل.

2 . اعتقاد به خدايي و پروردگاري آن‌كه در برابرش كرنش انجام مي‌گيرد و عقيده به اين‌كه سرنوشت كلّي يا جزئي كرنش كننده، اكنون يا در آينده، به دست اوست، چه اين اعتقاد درست باشد آن‌گونه كه درباره خداوند است، چه باطل باشد، مثل آنچه در پرستش غير خداست. پس اگر در خضوع، چنين اعتقادي نباشد، پرستش نيست.

موحدان خداپرست، خضوعشان ريشه در اين اعتقاد دارد كه خدا را آفريدگار جهان و انسان و مدبّر عالم مي‌شناسند، خدايي كه در دنيا و آخرت همه چيز در دست اوست و جز او هيچ آفريدگار، مدبّر و سررشته‌دار امور بندگان در دنيا و آخرت نيست. امّا در دنيا، خلقت و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف: 100.


65


تدبير و زنده كردن و ميراندن و فرستادن باران و فراواني و قحطي و همه آنچه «پديده طبيعي» به شمار مي‌رود كار خداست، نه ديگري كه هيچ تأثيري در سرنوشت انسان ندارد. امّا در آخرت، شفاعت و آمرزش گناهان و اين‌گونه امور اخروي به دست خداي متعال است.

بنابراين، عبادت، كرنشي نشأت گرفته از اعتقاد به آفريدگاري و تدبير و سررشته داري معبود نسبت به انسان در دنيا و آخرت است.

اين وضعيت يكتاپرستان است. امّا مشركان عصر رسالت و قبل و بعد از آن هم خضوعشان در برابر معبودهايشان از همين عقيده سر چشمه مي‌گرفت و معتقد به ربوبيّت آن‌ها بودند و اين‌كه سرنوشت عبادت كننده، به دست آن معبودهاست.

هر خضوع، كرنش و درخواست، از اين ريشه مي‌گيرد كه مورد كرنش را خدا يا پروردگار بدانيم و سرنوشت پرستشگر را به دست او بدانيم. چنين خضوعي عبادت است. پس اگر در پيشگاه خداي سبحان كرنش كند، اين عبادت خداست و اگر براي غير خدا خضوع كند، غير خدا را پرستيده است و مشرك خواهد بود.

در مقابل اين، خضوع و كرنش و كاري است كه از چنين باوري سر چشمه نگرفته باشد. پس خضوع كسي در برابر يك موجود و احترام به او هر چند هم بسيار باشد، تا همراه با اعتقاد به خدايي و پروردگاري او نباشد، شرك و پرستش آن موجود نيست، هر چند ممكن است حرام باشد، مثل سجده عاشق براي معشوق يا زن در برابر شوهرش، كه هر چند در آيين اسلام حرام است، ولي پرستش نيست و حرمت آن جهت



66


ديگري دارد. پس پرستش و حرام بودن، دو چيز مختلف است.

وقتي تعريف عبادت و فرق آن با غير عبادت روشن شد، مي‌تواني درباره كارهايي كه بهانه شده تا انجام دهندگان آن‌ها را به شرك متهم كنند، به گمان اين‌كه اين عبادت است و چنين كسان غير خدا را مي‌پرستند، داوري قطعي كني.

استعانت از غير خداوند

موحّد، همان گونه كه جز خدا را نمي‌پرستد، در زندگي دنيوي و اخروي خود نيز جز از خداوند ياري نمي‌طلبد. از اين روست كه خداوند، توحيد در استعانت را به توحيد در عبادت عطف مي‌كند و مسلمان را فرمان مي‌دهد كه شب و روز در نمازهاي پنجگانه‌اش بگويد: }إِيّاكَ نَعْبُدُ وَإِيّاكَ نَسْتَعِينُ«. جدا كردن اين دو و حرام دانستن عبادت غير خدا ولي جايز شمردن استعانت از غير خدا بر خلاف قرآن كريم است. مسلمان جز خدا را نمي‌پرستد و جز از او ياري نمي‌جويد.

اين از يك سو؛ از سوي ديگر، همه خردمندان ـ چه موحّدان چه جز آنان ـ و پيامبران و اوليا همواره در زندگي دنيوي و معاشرت خويش، از غير خدا كمك مي‌خواهند. حتي خداوند دستور مي‌دهد كه از غير خدا كمك بطلبيد، مثل آيه:

}وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ«1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 45.


67


از صبر و نماز، ياري بجوييد.

همچنين به مسلمانان فرمان مي‌دهد هر كس از شما كمك خواست، او را كمك كنيد: }وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ«.(1)

از يك سو آيات قرآن، ياري خواهي و استعانت را منحصر به خداوند مي‌داند، از سوي ديگر دستور مي‌دهد از غير خدا كمك بخواهيد ! پس بايد حقيقت استعانتي را كه مخصوص خداي سبحان است بررسي كرد و تفاوت آن را از نصرت خواهي از غير خدا كه محور زندگي اجتماعي است مشخص نمود.

ممكن است استعانت از غير خدا به دو صورت باشد:

1 . از يك عاملِ چه طبيعي يا غير طبيعي كمك بخواهيم، با اين اعتقاد كه كار او مستند به خداست، يعني آن عامل مي‌تواند بندگان را كمك كند و با قدرتي كه از سوي خدا و به اذن او دارد، مشكلات مردم را حل كند.

اين نوع از استعانت، جدا از استعانت از خدا نيست، چون به طور ضمني اين اعتراف در آن نهفته كه خدا به آن عوامل، آن اثر را داده و اجازه فرموده است و اگر بخواهد، آن قدرت و اثر را از آن مي‌گيرد. وقتي كشاورز، از عوامل طبيعي مثل خورشيد، آب و كشت زمين كمك مي‌گيرد، در واقع از خداوندي كمك گرفته كه به اين عوامل، قدرت روياندن و به ثمر رساندن بذر و رساندن به حدّ كمال بخشيده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انفال: 72.


68


2 . از يك انسان يا عامل طبيعي يا غير طبيعي كمك بخواهد، با اين اعتقاد كه آن را در وجودش ياكار و تأثيرش مستقل از خدا بداند. بي‌شك اين اعتقاد شرك است و چنين استعانتي پرستش به شمار مي‌رود. پس اگر كشاورز، از عوامل ياد شده كمك گرفت، با اين اعتقاد كه آن‌ها را در تأثير يا وجود، يا مادّه، يا در كار و قدرت، مستقل پنداشت، اين اعتقاد شرك است و چنين طلبي عبادت است.

آن دسته از آيات كه استعانت را منحصر به خداوند مي‌داند، ناظر

به اين حقيقت است كه در صحنه هستي، هيچ مؤثّر تام و مستقلّ و

بدون اتكاء به ديگري نه در وجودش، نه در كار و تأثيرش، جز خداوند وجود ندارد. و آن دسته از آيات كه استعانت از غير خدا را جايز مي‌شمارد، ناظر به اين است كه عواملي در جهان هست كه در وجود و كارش نيازمند خداوند است و هر كار مي‌كند، با اذن و مشيّت و قدرت الهي انجام مي‌دهد و اگر خداي متعال آن قدرت را نداده بود و خواست خدا بر استمداد از آن جريان نيافته بود، هيج قدرتي بر هيچ كاري نداشت.

پس در همه مراحل ياري كننده حقيقي خداوند است و از هيچ كس به عنوان اين‌كه ياري رساننده مستقل است نمي‌توان استعانت جست، مگر از خداوند. از اين رو، استعانت منحصر به خدا شده است. ليكن اين هرگز مانع استعانت از غير خدا به عنوان غير مستقل و متكّي به قدرت

الهي نيست و چنين استعانتي هرگز منافات با آن استعانت انحصاري

ندارد.



69


درخواست شفاعت از مأذونان براي شفاعت

آيا شفاعت طلبي از آنان كه اذن شفاعت دارند، پرستش آنان است و با توحيد منافات دارد؟ يا اين درخواست دعا از آنان است؟

بررسي اين مسأله در گرو بيان نكات زير است:

1 . حقيقت و معناي شفاعت چيست؟

2 . بررسي آيات اثبات كننده و نفي كننده شفاعت.

3 . محدوده شفاعت.

4 . آثار و نتيجه شفاعت.

5 . شفاعت طلبي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اوليا كه مأذون در شفاعتند.

اوّل: حقيقت و معناي شفاعت

شفاعت آن است كه رحمت و آمرزش و فيض الهي از راه اولياي خدا و بندگان برگزيده او به مردم برسد. همان‌گونه كه هدايت الهي كه از فيض‌هاي خداوند است و در اين دنيا از راه پيامبران و كتب آسماني

او به مردم مي‌رسد، آمرزش الهي نيز در قيامت، از همين راه به گنهكاران مي‌رسد و بعيد نيست كه مغفرت او در روز رستاخيز، از راه بندگان خوبش هم به آنان برسد، چرا كه خداوند دعاي آنان را در زندگي دنيوي سبب آمرزش قرار داده و در آيات قرآن به اين نكته تصريح

شده است. فرزندان يعقوب چون خاضعانه نزد پدر خويش باز گشتند، گفتند:

اي پدر، ما خطا كرده‌ايم، براي ما آمرزش بطلب }قالُوا يا أَبانَا



70


اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ«.(1)

يعقوب نيز پاسخ داد كه براي شما از خدا آمرزش خواهم خواست، كه او آمرزنده و مهربان است.(2)

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز از كساني بود كه دعايش در حق گنهكاران مستجاب مي‌شد. به فرموده قرآن:

}وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيم«3

اگر آنان كه به خويش ستم كردند، نزد تو مي‌آمدند و از خدا آمرزش مي‌طلبيدند و پيامبر هم براي آنان آمرزش مي‌طلبيد، خداوند را توبه پذير و مهربان مي‌يافتند.

آمرزش الهي گاهي توسّط واسطه‌هايي همچون پيامبران به بندگانش مي‌رسد، گاهي هم بي‌واسطه. دعا، به خصوص دعاي صالحان، در

سلسله نظام علت و معلول، اثر دارد و علّت تنها در علت‌هاي واقع

در چهارچوب حسّ خلاصه نمي‌شود و در عالم هستي مؤثرهايي بيرون از احساس و حواس ما وجود دارد كه گاهي حتي از فكر ما هم دور است.

عقيده به شفاعت اوليا، نوعي اميد به رحمت خدا و آرزومندي بخشايش و لطف اوست. اسلام دريچه‌هاي اميد را به روي گنهكار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف: 97.

2 . همان: 98.

3 . نساء: 64.


71


پشيمان گشوده است، تا به سوي پروردگارش برگردد. يكي از اين دريچه‌ها توبه و استغفار است. دريچه ديگر، شفاعت براي گنهكاران است.

معناي اين، زمينه‌سازي براي گنهكاران و آسان نمودن خلاف به اميد شفاعت نيست، چون كه شفاعت، شرايط و حدودي دارد و مطلق و بي‌قيد و شرط نيست تا همه گناهكاران را شامل شود، بلكه نقش آن كاشتن بذر اميد در دل‌هاست.

دوم: بررسي آيات نفي كننده و اثبات كننده شفاعت

به اجماع همه علماي اسلام، در روز قيامت شفاعت براي پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و هر كس كه خداوند اذن شفاعت دهد ثابت است و كسي منكر اين نيست، مگر آن‌كه معاند است، يا از قرآن و معارف اسلامي بي‌خبر است. ليكن آيات شفاعت، برخي نفي كننده است، بعضي

اثبات كننده.

دسته اول: نفي كننده شفاعت

در قرآن كريم تنها يك آيه است كه ظاهر آن شفاعت را به نحو مطلق نفي مي‌كند:

}يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ«1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 254.


72


اي اهل ايمان، از آنچه به شما روزي داديم انفاق كنيد، پيش از آن‌كه روزي برسد كه در آن روز، نه داد وستدي است، نه دوستي و نه شفاعت.

ذيل آيه نشانه مي‌دهد كه آن چه نفي شده، شفاعت در حق كافران است.

دسته دوّم: نفي صلاحيت بت‌ها براي شفاعت

عرب جاهلي چون معتقد به شفاعت بت‌ها نزد خدا بودند، آن‌ها را مي‌پرستيدند. در اين زمينه آيات فراواني است كه به يكي بسنده مي‌كنيم:

}أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَلَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَلا يَعْقِلُونَ«1

آيا جز خدا شفيعاني گرفته‌اند؟ بگو: آيا هر چند آن‌ها مالك چيزي نباشند و شعوري نداشته باشند باز هم از آنان شفاعت مي‌طلبيد؟

دسته سوّم: انحصار شفاعت در خدا و عدم شركت ديگري

خداوند مي‌فرمايد:

}قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ«2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . زمر: 44.

2 . همان.


73


بگو همه شفاعت از آن خداست، فرمانروايي آسمان‌ها و زمين از آن اوست، سپس به سوي او بازگردانده مي‌شويد.

روشن است كه خدا نزد كسي براي كسي شفاعت نمي‌كند، چون او برتر از هر چيز است، و هر چيز در پيشگاه او خاضع است. پس معناي اين‌كه همه شفاعت از آن اوست اين است كه خداي سبحان مالك مقام شفاعت است و هيچ كس جز با اجازه او شفاعت نمي‌كند. پس اين آيه، هم نفي عقيده مشركين است كه براي غير خدا شفاعت قائل بودند، هم نفي اعتقاد يهود و نصاري است كه به شفاعت مطلق و بي‌قيد و شرط در مورد شفاعت كننده و شفاعت شونده معتقدند. و اين منافات ندارد با اين‌كه بندگاني باشند كه چون مورد رضايت الهي‌اند، اذن شفاعت داشته باشند.

دسته چهارم: شفاعت به اذن خدا

آياتي هست كه به روشني دلالت بر شفاعت كساني با اذن الهي دارد. امّا اين‌كه آنان كيانند؟ قرآن از آنان چيزي نمي‌گويد. اينك آيات:

1. }مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ«1؛ «كيست كه نزد خدا شفاعت كند، مگر به اذن او.»

2. }ما مِنْ شَفِيع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ«2؛ «هيچ شفيعي نيست، مگر پس از اجازه او.»

3. }لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْد«3؛ «مالك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 255.

2 . يونس: 3.

3 . مريم: 87.


74


شفاعت نيستند، مگر كسي كه نزد خداوند، عهد و پيماني گرفته باشد.»

پس شفاعتِ مطلق، يعني شفاعت بدون اذن خدا يا شفاعت بت‌ها، مردود است و شفاعت ديگران كه خدا به آنان اذن داده و نزد پروردگار عهدي گرفته‌اند، شفاعت مقبول است.

قرآن كريم، شفاعت بت‌ها را كه عرب آن‌ها را به دروغ مي‌پرستيدند رد مي‌كند و مي‌گويد: آنان كه از خود نمي‌توانند دفاع كنند، چگونه مي‌توانند در حق پرستندگانشان شفاعت كنند؟ هدف آيات نفي كننده شفاعت، شفاعت اين‌ها و شفاعت مطلقي است كه اهل كتاب به آن معتقدند ولي شفاعت پذيرفته، شفاعت گروهي است از بندگان ويژه خدا كه با شرايط خاصّي شفاعتشان نزد خدا قبول مي‌شود. در روايات اسلامي نام شفيعان و شرايط شفاعت نسبت به شفاعت شوندگان آمده است.

سوم: محدوده شفاعت

شفاعت مطلق و بي‌قيد و شرط را يهود و نصاري و مشركان معتقد بودند، امّا شفاعتي كه قرآن آن را پذيرفته، شرايطي در شفيع، در شفاعت شده و در مورد شفاعت دارد.

امّا شفيع، هر چه هم نزد خداوند، رتبه و منزلت داشته باشد، جز با اذن و رضايت خدا شفاعت نمي‌كند.

امّا شفاعت شده بايد به وسيله ايمان به خدا و يكتايي او و ايمان

به پيامبران الهي و كتب آسماني، پيوند خود را با خدا استوار سازد و

از كساني نباشد كه دستشان آلوده به جنايت شده و در گناهان غرق شده‌اند. اين شرط‌ها و محدوده‌ها در روايات شيعه و اهل سنّت بيان شده



75


است.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «نزديك‌ترين شما به من در فرداي قيامت و شايسته‌ترين شما براي برخورداري از شفاعتم كسي است كه از همه راستگوتر، امانت دارتر، خوش اخلاق‌تر و نزديك‌تر به مردم باشد.» ( 1 )

امام صادق عليه السلام فرمود: «اي گروه شيعه! از گناه دست برنمي داريد و از شفاعت ما سخن مي‌گوييد؟! به خدا سوگند كسي كه مرتكب اين گناه (زنا) شود به شفاعت ما نمي‌رسد تا آن‌كه رنج عذاب به او برسد و هراس دوزخ را ببيند.» ( 2 )

امام كاظم عليه السلام فرمود: چون وفات پدرم حضرت صادق عليه السلام فرارسيد، به من فرمود: «پسرم! هركس نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نمي‌رسد.» ( 3 )

امّا نسبت به مورد شفاعت بايد گفت كه شرك و الحاد مورد شفاعت قرار نمي‌گيرد. خداوند مي‌فرمايد:

}إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ«4

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تيسير المطالب، سيد يحيي زيدي، ج1، ص442.

2 . كافي، ج5، ص469.

3 . كافي، ج3، ص270.

4 . نساء: 48 و 116.


| شناسه مطلب: 73550