بخش 16

و. نزاع و تخاصم بر سر غنایم ح. فرار از جنگ ط. نسبت فریب به خدا و پیامبر ی. منافقان نفوذی در بین صحابه درس نوزدهم: سنت نبوی و عدالت صحابه، موضع پیامبر  نسبت به صحابه ناشایست، صحابه در آیینه تاریخ سنت نبوی و عدالت صحابه الف. سردسته گروه تبهکار ب. نافرمانی نسبت به فرمان پیامبر برای آوردن قلم و دوات ج. بازگشت به قهقرا پس از رحلت پیامبر موضع پیامبر نسبت به صحابه ناشایست الف. همه آمرزیده‌اند مگر...... ب. خدایا از کرده خالد به درگاه تو برائت می‌جویم ج. پیشگویی از سرانجام ذوالخویصره ه‍ . نماز نخواندن پیامبر بر یکی از صحابه و. خبر دادن پیامبر از فرجام سیاه بعضی صحابه ز . صحابی قصاص می‌شود صحابه در آیینه تاریخ بخش دهم: وضو و نماز درس بیستم: وضو وضو و کیفیت شستن دست‌ها وضو و مسح پاها یا شستن آن‌ها؟ سبب اختلاف چیست؟ 1. اختلاف قرائت 2. تمسّک به روایاتِ نسخ شده شستن 3. اشاعه شستن از طرف حکومت


226


را دوست خود نگرفته بود.(1) همان طور كه همنشيني با بدان تأثير منفي بر شخصيت انسان مي‌گذارد، همنشيني با نيكان نيز در دل‌ها و جان‌هاي مستعد و قابل، اثر دارد و گاهي او را به مراتب بالا مي‌رساند.

همنشيني با نيكان اثر سازنده دارد، اما ‌اندازه تأثير آن به اختلافِ اين سه عنصر، متفاوت است: سنّ، استعداد، مدت همنشيني.

وقتي انسان در چهارچوب تربيت قرار مي‌گيرد، اگر نوجوان يا در ابتداي جواني باشد، دل و جانش همچون زميني خالي است كه هر بذري در آن افشانده شود آن را مي‌روياند. به خلاف آن‌جا كه سنّي از انسان گذشته و شخصيت روحي و فكري او شكل گرفته باشد كه تأثيرگذاري بر چنين كساني بسيار دشوار است و همنشيني تأثيري كمتر از گروه اول دارد.

اما اختلاف در استعداد نياز به توضيح ندارد. مردم همچنان كه در آموختن دانش متفاوتند، در پذيرش هدايت الهي هم برابر نيستند. از اين رو دست‌پروردگان مكتب پيامبر صلي الله عليه و آله در ايمان، ايثار، اخلاق و رفتار يكسان نيستند.

اما مقدار همنشيني نيز در اصحاب آن حضرت متفاوت بوده است، برخي از آغاز بعثت تا لحظه رحلت آن حضرت، همراهش بوده‌اند، بعضي پس از بعثت و قبل از هجرت مسلمان شدند و بسياري از آنان پس از هجرت اسلام آوردند و چه بسا يك سال يا يك ماه يا روزها و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . }يا وَيْلَتي لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيل« (فرقان: 28).


227


ساعت‌هايي چند توفيق مصاحبت با او را داشته‌اند. آيا درست است كه بگوييم همنشيني اندك زمان، اخلاق و افكار ناپسند را از آنان زدوده است و از آنان شخصيت‌هايي ممتاز و عالي ساخته، به حدي كه فراتر از هرگونه نقد و انتقاد باشند؟

سه عامل ياد شده نشان مي‌دهد كه تأثير همنشيني با پيامبر صلي الله عليه و آله به نحوي نبوده كه همه را از نظر ايمان و فضيلت و تقوا و ايثار و پارسايي و نيكي در يك حدّ قرار دهد. همنشيني صحابه با آن حضرت، هرگز بيشتر و شديدتر از همنشيني همسر نوح و همسر لوط با آن دو مرد بزرگوار نبوده است. زنان اين دو، شب‌ها و روزها با آن دو بوده‌اند، ليكن متأسفانه هيچ فايده‌اي نداشته است. قرآن كريم زن نوح و زن لوط را به عنوان نمونه كافران ياد مي‌كند كه در كنار دو بنده صالح خدا بودند، اما به آن دو خيانت كردند و اين همنشيني نتوانست آنان را از عذاب الهي برهاند و اهل دوزخ شدند.(1)

صِرف همنشيني علّت تامّه تغيير همنشين به يك انسان عادل صالح خداترس نيست و مانع پرهيز از گناه كوچك يا بزرگ نمي‌شود. بلكه اگر كسي شايستگي هدايت و تصميم بهره گيري داشته باشد، اين همنشيني و مصاحبت مي‌تواند زمينه ساز آن باشد، پس همنشيني‌ها تأثيرهاي متفاوتي دارد و همه به يك شكل نيست.

عدالت ملكه‌اي نفساني يا خشيتي الهي است كه در دل انسان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . }ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَامْرَأَتَ لُوط...« (تحريم: 10).


228


جا مي‌گيرد و او را از گناه و مخالفت با سنت‌ها و قوانين خدا باز مي‌دارد و اگر يك بار هم قواي حيواني بر او چيره شود، فوري بر مي‌گردد

و توبه مي‌كند و به زودي و دوباره سراغ آن گناه نمي‌رود و به همين خاطر، عادل، با معصوم تفاوت دارد، چون در معصوم، هرگز در

طول عمرش قواي حيواني بر او غلبه نمي‌كند. هرچند قدرت خلاف و گناه در او هست.

با توجه به اين واقعيت در ملكه عدالت، چگونه مي‌توان نظريه عدالت صحابه را به مجرّد آن‌كه كسي يك بار يا يك روز و يك ماه يا بيشتر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را ديده است پذيرفت؟ پس صحابه هم مثل مردم ديگر يا مثل تابعين‌اند، ميان آنان خوب و بد و عادل و غيرعادل وجود دارد.

انواع صحابه در قرآن

قرآن كريم، اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را به انواع مختلفي تقسيم مي‌كند، بدون فرق بين بدري و غير بدري و بين آن‌كه قبل از حديبيه ايمان آورده باشد يا پس از آن، قبل از فتح به مسلمانان پيوسته باشد يا پس از آن. چهره‌هاي اصلي اين گروه‌ها از اين قرار است:

1. منافقان شناخته شده (منافقون: 1)؛

2. منافقان نيرنگ باز (توبه: 101)؛

3. بيماردلان (احزاب: 12)؛

4. گوش سپردگان به فتنه گران دشمن (توبه: 45 ـ 47)؛



229


5. آميزندگان كار خوب و بد (توبه: 102)؛

6. افراد در آستانه ارتداد (آل عمران: 154)؛

7. تسليم شدگان غيرمؤمن (حجرات: 14)؛

8. مؤلفة القلوب (توبه: 60)؛

9. فاسق (حجرات: 6)؛

10. از جبهه گريزان در مقابل كفار (انفال: 15 ـ 16).

اين ده گروه از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي‌توان عادل و باتقوا شمرد و آياتِ ستايشگر اهل عدالت و تقوا هم شامل اينان نمي‌شود، وگرنه در مفهوم آيات تناقض پيش مي‌آيد.

وقتي اين آيات، به آياتِ ستايشگر از مؤمنان ضميمه شود، مفسّر به يك نتيجه روشن مي‌رسد و آن اين كه صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله ، برخي صالح بودند و برخي ناصالح، برخي چنان والا بودند كه به بركت وجود آنان باران مي‌باريد و بعضي ايماني داشتند كه به چيزي نمي‌ارزيد.

قرآن كريم در سوره‌ها و آيه‌هاي مختلف، حرف‌ها و عمل‌هاي صحابه را به روشني نقد مي‌كند و در برخي از آيات، گروهي را مي‌ستايد. درست نيست كه گروهي را در نظر بگيريم و از گروهي چشم بپوشيم. در اين بخش، برخي آيات را كه به نقد افعال و آراي آنان پرداخته است بررسي مي‌كنيم.

الف. خبردادن قرآن از ارتداد گروهي از صحابه

قرآن خبر مي‌دهد كه ممكن است پس از رحلت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گروهي از صحابه مرتد شوند. در جنگ اُحد كه عده‌اي از



230


مسلمانان كشته شدند و عده‌اي گريختند، به نقل ابن كثير شيطان ندا در داد: «محمد كشته شد». اين سخن در دل عده‌اي اثر گذاشت و پنداشتند كه پيامبر صلي الله عليه و آله كشته شده است، سست شدند و از جنگ دست كشيدند. مردي از مهاجران بر مردي از انصار گذشت كه به خون خود آغشته بود. به او گفت: فلاني، مي‌داني پيامبر صلي الله عليه و آله كشته شد؟ گفت: اگر هم محمد كشته شده، پيام خود را ابلاغ كرده است، شما از دينتان دفاع كنيد. خداوند اين آيه را در اين باره نازل فرموده است كه:

}وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ إِنْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِكُمْ...«1

محمد جز فرستاده نيست، همچون فرستادگان پيشين. آيا اگر بميرد يا كشته شود، به عقب و جاهليت بر مي‌گرديد؟

اين آيه خبر مي‌دهد كه بازگشت از دين پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله ، امكان دارد. پس آيا مي‌توان كساني را كه چنين احتمالي در باره آنان مي‌رود، به عدالت كامل كه هم مرز با عصمت است توصيف كرد؟

ب. پيامبر صلي الله عليه و آله را در حال سخنراني ترك كردن

در حالي كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خطبه نماز جمعه را مي‌خواند، كاروان تجارتي وارد مدينه شد. اصحاب پيامبر به سوي آن شتافتند و جز دوازده نفر كسي با او نماند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير ابن كثير، ج1، ص409 (آل عمران: 144).


231


فرمود: سوگند به آن‌كه جانم در دست اوست، اگر همه شما رفته بوديد و هيچ كس نمانده بود، اين وادي براي شما پر از آتش مي‌شد. آيه 11 سوره جمعه نازل شد: }وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها...«.

امام احمد از ابن ادريس، از حصين بن سالم از جابر نقل مي‌كند كه يك بار كاروان به مدينه آمد و رسول خدا صلي الله عليه و آله در حال خطبه بود، مردم بيرون رفتند، مگر دوازده نفر. اين آيه }وَإِذا رَأَوْا...« نازل شد.(1)

آيا كسي كه لهو و داد و ستد را بر ياد خدا مقدم مي‌دارد و پيامبر را سبك مي‌شمارد، داراي آن ملكه نفساني است كه او را از گناهان باز دارد؟

ج. خيانت به سبب آميزش پنهاني

خداوند روزه ماه رمضان را واجب ساخت و آميزش شبانه را بر روزه دار حرام كرد. بعضي از مسلمانان در ماه رمضان پس از عشاء غذا خوردند و با زنان آميزش كردند كه عمر بن خطاب هم از آنان بود. در اين مورد شكايت نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آوردند. خدا هم اين آيه را نازل فرمود:

}أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلي نِسائِكُمْ...«2

آميزش با زنانتان در شبِ روزه داري بر شما حلال شد. آنان پوشش شمايند، شما هم پوشش آنانيد. خداوند دانست كه شما به خود خيانت مي‌كنيد، بر شما توبه كرد و از شما گذشت،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير ابن كثير، ج4، ص378؛ صحيح بخاري، ج1، ص316.

2 . همان، ج1، ص219؛ ج4، ص1639؛ بقره: 187.


232


اكنون با آنان مي‌توانيد آميزش كنيد و در پي چيزي باشيد كه خداوند بر شما واجب ساخته است.

آيا كساني را كه با ارتكاب حرام بر خودشان خيانت كردند، مي‌توان عادل و داراي ملكه بازدارنده از گناهان كبيره و عدم اصرار بر صغيره دانست؟

د. فاسقي فريبكار

قرآن مي‌فرمايد:

}يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ«1

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اگر فاسقي براي شما خبري آورد، تحقيق كنيد، مبادا از روي جهالت سراغ قومي برويد، سپس بر آنچه انجام داده‌ايد پشيمان شويد.

بسياري از مفسّران گفته‌اند آيه در باره وليد بن عقبه نازل شد، آن‌گاه كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله براي جمع‌آوري زكات از بني المصطلق نزد حارث بن ضرار فرستاد كه رئيسشان بود تا زكاتي را كه جمع شده و نزد او بود تحويل بگيرد. چون وليد، بخشي از راه رفت، ترسيد و پيش پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: يا رسول الله، حارث به من زكات نداد و مي‌خواست مرا بكشد. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خشمگين شد و گروهي را نزد حارث فرستاد. حارث با همراهانش مي‌آمدند كه با گروه اعزامي پيامبر صلي الله عليه و آله روبرو گشتند كه از مدينه خارج شده بودند. به آنان گفتند: اين حارث است. وقتي به هم رسيدند، حارث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجرات: 6.


233


پرسيد: به كجا اعزام شده‌ايد؟ گفتند: به سوي تو. گفت: براي چه؟ گفتند: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وليد بن عقبه را نزد تو فرستاده، او مي‌گويد تو زكات نداده‌اي و مي‌خواستي او را بكشي.

گفت: قسم به آن‌كه محمد صلي الله عليه و آله را به حق مبعوث كرد، من هرگز وليد را نديده‌ام و پيش من نيامده است. حارث وقتي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد، حضرت پرسيد: زكات نداده‌اي و مي‌خواستي فرستاده مرا به قتل برساني؟ گفت: نه به خدا قسم، من او را نديده‌ام و پيش من نيامده است. من خودم چون ديدم مأمور دريافت زكات از سوي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نيامد، ترسيدم مبادا خدا و رسول از من خشمگين شوند، آن‌گاه اين آيه نازل شد.(1)

و. نزاع و تخاصم بر سر غنايم

اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله پس از پيروزي بر مشركان در جنگ بدر بر اموال آنان تسلط يافتند و در باره آن به نزاع پرداختند، تا حدّ درگيري. آنان كه غنائم را جمع‌آوري كرده بودند، گفتند: چون ما اين‌ها را يافته و گرد آورده‌ايم، پس كسي در آن‌ها سهمي ندارد. آنان كه به تعقيب دشمن رفته بودند گفتند: شما از ما سزاوارتر نيستيد. ما بوديم كه دشمن را تعقيب كرده و فراري داديم. اين آيه نازل شد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير ابن كثير، ج4، ص209.


234


}يَسْئَلُونَكَ عَنِ اْلأَنْفالِ قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللهَ وَأَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ«1

از تو در باره انفال مي‌پرسند. بگو انفال از آنِ خدا و رسول است، پس از خدا بترسيد و ميان خودتان را اصلاح كنيد و اگر مؤمن هستيد، از خدا و رسول او فرمانبرداري كنيد.

دقت در آياتِ نازل شده در باره آن نزاع كنندگان و رواياتي كه در تفسير اين آيه آمده، شكّي باقي نمي‌گذارد كه گروهي از شركت‌كنندگان در جنگ بدر، به مرحله ممتازي نرسيده بودند، بلكه همچون ديگران بودند و بر سر مال و زينت دنيا با هم نزاع مي‌كردند، بي‌آن‌كه در آن مورد با پيامبر صلي الله عليه و آله مشورت كنند و حكم انفال را از او بپرسند. آيا اين نزاع كنندگان بر سر مال دنيا، مي‌توانند سرمشق فضيلت و كرامت روح باشند؟

ح. فرار از جنگ

در جنگ احد، اوضاع بر ضد مسلمانان آشفته گشت، چرا كه فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله را مخالفت كردند و به طمع غنيمت، موقعيت خود را بر تنگه احد رها كردند و دچار هزيمتي شدند كه در كتب سيره و تاريخ آمده است. آنان پيامبر صلي الله عليه و آله را در ميدان نبرد تنها گذاشتند و جز تني چند از صحابه، همراه آن حضرت نماندند. قرآن كريم از اين فرار زشت ياد مي‌كند: }إِذْ تُصْعِدُونَ وَلا تَلْوُونَ عَلي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انفال: 1.


235


أَحَد...«1.

آيه تفرقه و گريز آنان را توصيف مي‌كند كه برخي نزديك پيامبر صلي الله عليه و آله بودند و بعضي دورتر، ولي هيچ كدامشان دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله را اجابت نكردند و آن حضرت را در ميان انبوه مشركان رها كردند و توجهي به اين كه پيامبر كشته، اسير يا مجروح شود نداشتند.

البته گروهي هم بودند كه پيرامون حضرت ماندند و شرّ دشمنان را دفع كردند.

ط. نسبت فريب به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله

نبرد احزاب، از جنگ‌هاي مشهور در اسلام است. مشركان و يهود براي شكست اسلام همدست شدند و ده هزار مسلّح بودند كه مدينه را محاصره كردند. مسلمانان براي جلوگيري از هجوم دشمن، دور مدينه خندق كندند و محاصره حدود يك ماه طول كشيد. در اين جنگ، اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله امتحان سختي شدند و استوار و متزلزل از هم باز شناخته گشتند. اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله دو گروه بودند:

يك گروه مؤمناني بودند كه وعده‌هاي خدا را راست مي‌دانستند و بر ايمان و تسليم آنان افزوده شد.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران: 153.

2 . احزاب: 22.


236


گروه ديگر منافقان و بيماردلان بودند و شعارشان اين بود كه: خدا و پيامبر به ما وعده دورغ داده است }ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ إِلاّ غُرُور«1.

آيا آنان را مي‌توان عادل و پاك دانست؟

ي. منافقان نفوذي در بين صحابه

از وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه آمد، نفاق ميان صحابه شيوع يافت. قرآن كريم بر مجموعه‌اي از منافقان تأكيد كرده، انگيزه‌هاي آنان و صفاتشان را برملا ساخت و در سوره‌هاي بقره، آل عمران، مائده، توبه، عنكبوت، احزاب، محمد، فتح، حديد، مجادله، حشر و منافقون آنان را تهديد كرد.

اين دلالت مي‌كند كه منافقان گروه مهمي در جامعه اسلامي بودند، برخي به نام نفاق شناخته مي‌شدند، برخي با عنوان دروغ و كساني هم ناشناخته بودند، چون نقاب ايمان و علاقه به پيامبر صلي الله عليه و آله بر چهره زده بودند.

با اين حال، آيا مي‌توان همه اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را عادل دانست؟

آري، منافقان جزء اصحاب نبودند، بلكه خود را لا به لاي صحابه پنهان كرده بودند و چه بسا يك صحابي صادق با يك منافق اشتباه مي‌شد و منافق و مؤمن شناخته نمي‌شدند. اين‌ها، برخي از داوري‌هاي قرآن در باره صحابه بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احزاب: 12.


237


خلاصه درس

اهل سنت همه صحابه را عادل مي‌دانند و هيچ نقد و بررسي را نمي‌پذيرند. در نظر آنان همه روايات صحابه حجت است. سخن علماي اهل سنت در تعريف صحابي مختلف است. بدون شك همنشيني تأثير مي‌گذارد، چه همنشين خوب، چه همنشين بد. همنشيني با نيكان اثر سازنده دارد، اما‌اندازه تأثير آن به اختلافِ اين سه عنصر، متفاوت است: سنّ، استعداد، مدت همنشيني.

صِرف همنشيني علّت تامّه تغيير همنشين به يك انسان عادل صالح خداترس نيست و مانع پرهيز از گناه كوچك يا بزرگ نمي‌شود. عدالت ملكه‌اي نفساني يا خشيتي الهي است كه در دل انسان جا مي‌گيرد و او را از گناه و مخالفت با سنت‌ها و قوانين خدا باز مي‌دارد با توجه به اين واقعيت در ملكه عدالت، چگونه مي‌توان نظريه عدالت صحابه را به مجرّد آن‌كه كسي يك بار يا يك روز و يك ماه يا بيشتر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را ديده است پذيرفت؟ قرآن كريم، اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را به انواع مختلفي تقسيم مي‌كند.

برخي آياتي كه به نقد افعال و آراي آنان پرداخته است عبارتند

از:

الف. خبردادن قرآن از ارتداد گروهي از صحابه؛

ب. پيامبر صلي الله عليه و آله را در حال سخنراني ترك كردن؛

ج. خيانت به سبب آميزش پنهاني؛



238


و. نزاع و تخاصم بر سر غنايم؛

ح. فرار از جنگ؛

ط. نسبت فريب به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله ؛

ي. منافقان نفوذي در بين صحابه.

خود آزمايي

1. صحابه را از ديدگاه علماي اهل سنت تعريف كنيد.

2. آياتي كه به نقد افعال و آراي صحابه ناصالح پيامبر صلي الله عليه و آله پرداخته‌اند را شرح دهيد.


239


درس نوزدهم

سنت نبوي و عدالت صحابه، موضع پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به صحابه ناشايست، صحابه در آيينه تاريخ

هدف‌هاي آموزشي

انتظار مي‌رود با مطالعه اين درس:

ـ فقدان عدالت برخي از صحابه را با اشاره به مواردي چند از سنت نبوي شرح دهيم.

ـ با موضع پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تني چند از صحابه كه صالح بودند آشنا شويم.

ـ با چند تن از صحابه كه در آيينه تاريخ اثر خوبي از خود باقي نگذاشته‌اند آشنا شويم.

در اين درس با بررسي سنت نبوي به مواردي چند از عادل نبودن برخي از صحابه اشاره خواهيم داشت سپس موضع پيامبر را نسبت به برخي از صحابه‌اش خواهيم آورد و در نهايت به تني چند از صحابه كه نام نيكي از خود باقي نگذارده‌اند اشاره خواهيم داشت.



240


سنت نبوي و عدالت صحابه

سنت نبوي نيز اين موضع را تأييد مي‌كند، به اقتضاي موقعيت شماري‌ اندك را ياد مي‌كنيم:

الف. سردسته گروه تبهكار

مسلم از ابوسعيد نقل مي‌كند: كسي كه بهتر از من است ـ يعني ابوقتاده ـ مرا خبر داد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در نبرد خندق، وقتي عمار ياسر مشغول كندن خندق بود، دست بر سر او مي‌كشيد و مي‌فرمود: بيچاره‌ اي پسر سميه! گروه تجاوزگر تو را مي‌كشند.(1)

از معتقدان به عدالت صحابه مي‌پرسيم: آن گروه تجاوزگري كه عمار را كشتند چه كساني بودند؟ آيا در ميان آنان كساني از صحابه بودند كه موضع اين گروه را تأييد كنند؟! بي‌شك، معاويه سردسته اين گروه تجاوزگر بود و عمرو عاص هم وزير او در جنگ بود و پيروزي معاويه در جنگ صفين، مرهون نيرنگ عمرو عاص بود. در ميان آن گروه تجاوزگر هم از صحابه كساني همچون نعمان بن بشير انصاري، عُقبة بن عامر جهني و يسار بن سبع جهني و ديگران بودند.

ب. نافرماني نسبت به فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله براي آوردن قلم و دوات

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله دستور داد قلم و دواتي بياورند تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جامع الأصول، ج9، ص42، شماره 6580.


241


نوشته‌اي بنويسد كه پس از او هرگز گمراه نشوند. برخي از حاضران مانع اجراي اين دستور شدند. بخاري در چند جا از صحيح خود آن را نقل كرده است. از جمله از ابن عباس نقل مي‌كند:

چون بيماري پيامبر صلي الله عليه و آله شدت يافت، فرمود: «كاغذي بياوريد تا چيزي برايتان بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد.»

عمر گفت: درد و بيماري بر پيامبر صلي الله عليه و آله چيره گشته، كتاب خدا نزد ماست و براي ما بس است. اختلاف و گفتگو زياد شد.

حضرت فرمود: «از پيش من برخيزيد، سزاوار نيست نزد من نزاع كنيد.» ابن عباس در حالي كه بيرون مي‌رفت، مي‌گفت: همه مصيبت آن بود كه نگذاشتند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آنچه را مي‌خواست بنويسد.(1)

آيا كسي كه با فرمان الزام آور پيامبر صلي الله عليه و آله مخالفت كند و سخن حضرت را بر غلبه بيماري يا هذيان حمل كند، مي‌تواند صاحب ملكه‌اي باشد كه او را از ارتكاب حرام‌ها باز دارد؟

ج. بازگشت به قهقرا پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله

بخاري از ابوهريره نقل مي‌كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: گروهي از اصحابم روز قيامت بر من وارد مي‌شوند وآنان را از حوض كوثر محروم مي‌كنند و من مي‌گويم: خدايا، اصحابم! مي‌گويد: تو نمي‌داني پس از تو چه كردند، آنان به جاهليت و به عقب برگشتند.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، ج1، ص38، شماره 114.

2 . همان، ج 4، ص 228، شماره 6585.


242


ابن ابي شيبه از ابي بكره نقل مي‌كند كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

مرداني از اصحابم كه مرا ديده‌اند، در كنار حوض بر من وارد مي‌شوند، تا اين‌كه وقتي نزد من مي‌آيند، جلو آنان را مي‌گيرند و آشفته حال مي‌شوند. من مي‌گويم: خدايا اصحابم! گفته مي‌شود: نمي‌داني پس از تو چه كردند!1

مسلم از اسماء دختر ابي بكر نقل مي‌كند كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: من كنار حوض، به كساني از شما كه بر من وارد مي‌شوند مي‌نگرم، جلوي ورود كساني را مي‌گيرند. مي‌گويم: پروردگارا، اينان از من و از امت منند. گفته مي‌شود: آيا نمي‌داني پس از تو چه كردند؟ به خدا پس از تو چيزي نگذشت كه به عقب و جاهليت برگشتند.

گويد: ابن ابي مليكه مي‌گفت: پروردگارا پناه بر تو كه به عقب برگرديم و از دين خود منحرف شويم.(2)

از تعابير روايات نقل شده مثل (نمي‌داني پس از تو چه كردند و...) بر مي‌آيد كه آنان با پيامبر صلي الله عليه و آله بوده‌اند، اما پس از پيامبر و با فاصله اندكي اين جرايم را مرتكب شده‌اند، در حالي كه از آنان كه خورشيد رسالت را ديده و از فروغ آن بهره‌مند شده بودند، انتظار بود كه از دين و شريعت او پيروي كنند و سرمويي از راه او برنگردند، اما متأسفانه به عقب و جاهليت برگشتند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مصنف ابن ابي شيبه، كتاب الفضائل، شماره 35؛ مسند احمد، ج5، ص48.

2 . شرح صحيح مسلم، نووي، ج15، ص61، شماره 2293.


243


موضع پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به صحابه ناشايست

رواياتي كه گذشت، از شخص خاصي نام نبرده بود. رواياتي هم هست كه برخي از صحابه را نام مي‌برد كه بدعاقبت شدند و از كارهاي بد آنان خبر مي‌دهد. چند نمونه را مي‌آوريم:

الف. همه آمرزيده‌اند مگر...

جابر بن عبدالله مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس از تپه مُرار بالا رود از او آمرزيده است، آنچه كه از بني اسرائيل آمرزيده شد، گويد: اولين گروهي كه از آن صعود كرد، گروه ما خزرجيان بود، سپس مردم ديگر در پي آمدند. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «همه شمابخشوده شده‌ايد، مگر صاحب آن شتر سرخ». پيش او رفتيم و گفتيم بيا تا پيامبرخدا صلي الله عليه و آله درباره تو آمرزش بطلبد. گفت: به خدا قسم اگر گمشده‌ام را پيدا كنم برايم محبوب‌تر است از اين‌كه رفيق شما (پيامبر) برايم آمرزش بخواهد! واو دنبال گمشده‌اش مي‌گشت.(1)

ب. خدايا از كرده خالد به درگاه تو برائت مي‌جويم

مجاري از سالم از پدرش نقل مي‌كند: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ، خالد بن وليد را به سوي بني خزيمه فرستاد. او هم آنان را به اسلام فراخواند اما خوب نتوانستند بگويند «اسلمن» (مسلمان شديم) و به جاي آن «صبأن» مي‌گفتند، خالد هم شروع كرد به كشتن و اسير گرفتن آنان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم، ج8، ص123، صفات و احكام منافقين.


244


و به هر يك از ما اسيري را سپرد. روزي هم به ما دستور داد كه هركس اسير خود را بكشد. گفتم: به خدا اسيرم را نمي‌كشم و ياران من نيز اسير خود را نمي‌كشند. تا آن‌كه به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله رسيديم و ماجرا را گفتيم. رسول خدا صلي الله عليه و آله دست خود را بلند كرد و دوبار فرمود: «خدايا، من از آنچه خالد انجام داده، به پيشگاه تو برائت مي‌جويم».(1)

ج. پيشگويي از سرانجام ذوالخويصره

ابوسعيد خدري نقل مي‌كند: در حضور پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بوديم و او چيزي را تقسيم مي‌كرد. ذوالخويصره كه مردي از بني تميم بود آمد و گفت: يا رسول الله، عدالت كن. فرمود: واي بر تو، اگر من به عدالت رفتار نكنم پس دادگر كيست؟ اگر به عدل رفتار نكنم، دچار زيان و خسران شده ام. عمر گفت: يا رسول الله، اجازه بده گردنش را بزنم. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: او را واگذار. او را ياراني است كه هر يك از شما نماز و روزه‌اش را در برابر نماز و روزه آنان ناچيز مي‌شمارد. آنان قرآن مي‌خوانند، ليكن قرآن از حنجره آنان فراتر نمي‌رود. از دين بيرون خواهند رفت، آن‌گونه كه تير از كمان مي‌جهد.(2)

ه‍ . نماز نخواندن پيامبر صلي الله عليه و آله بر يكي از صحابه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، كتاب المغازي، بخش اعزام خالد بن وليد به سوي بني خزيمه، حديث 4339.

2 . صحيح بخاري، ج4، ص179؛ باب علامات نبوت در اسلام؛ بحارالأنوار، ج33، ص335، حديث 579.


245


مردي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در روز نبرد حنين يا خيبردرگذشت. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر او نماز نخواند، چرا كه خيانت و سرقت كرده بود. متاع او را گشتند، يكي از خر مهره‌هاي يهود را كه دو درهم نمي‌ارزيد در آن يافتند.(1)

و. خبر دادن پيامبر صلي الله عليه و آله از فرجام سياه بعضي صحابه

ابوهريره نقل مي‌كند، در نبرد خيبر حضور داشتيم. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به مردي از همراهانش كه ادعاي مسلماني داشت فرمود: «او اهل دوزخ است». چون جنگ درگرفت، آن مرد سرسختانه مي‌جنگيد و زخم بسيار برداشت، تا آن‌جا كه بعضي به ترديد افتادند. او كه از سوزش زخم مي‌ناليد، دست برد و از تيردان خود تيرهايي درآورد و با همان‌ها خود را كشت. مرداني از مسلمانان هيجان‌زده گفتند: يا رسول الله، سخن تو درست از آب درآمد، فلاني خودكشي كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

«فلاني، برخيز و اعلام كن كه جز مؤمن كسي وارد بهشت نمي‌شود، خداوند همواره اين دين را به وسيله مرد فاجر تأييد مي‌كند».(2)

ز . صحابي قصاص مي‌شود

حارث بن سويد بن صامت كه در جنگ بدر حضور داشت، ولي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك حاكم، ج2، ص127؛ مسند احمد، ج4، ص114.

2 . صحيح بخاري، ج3، ص73، شماره 4203.


246


چون مِجذَر بن زياد را در جنگ اُحد به خاطر انتقام يك خون در زمان جاهليت كشته بود، به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله قصاص شد.

ابن اثير گويد: ترديدي نيست كه پيامبر صلي الله عليه و آله ، او را در مقابل كشتن مجذر بن زياد كشت، چون كه او مجذر را در روز اُحد غافلگيرانه كشته بود.(1)

اين‌ها نمونه‌هايي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله است كه در زمان پيامبر مرتكب گناه شدند و پيامبر هم از آينده شوم آنان خبر داد، يا به خاطر كارشان آنان را نكوهش كرد، وگرنه اصحابي كه مورد اشكالند، خيلي بيش از اين‌هايند.

صحابه در آيينه تاريخ

تاريخ، نام گروهي از صحابه را ثبت كرده كه در صحابه بودن رفتار مطلوبي نداشته‌اند. نام گروهي از آنان را مي‌آوريم كه قطعاً از منافقين نبودند جز يك نفر، با اين حال رفتار ناپسندي داشتند كه نمي‌توان از اين تاريخ چشم پوشيد:

1. جدّ بن قيس انصاري، پيامبر صلي الله عليه و آله درباره او فرمود: همه شما آمرزيده‌ايد، مگر صاحب شتر سرخ.(2)

2. عبدالله بن اُبي بن سلّول؛ او از بيعت كنندگان زير درخت (در بيعت رضوان) بود، هر چند كه منافق بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسد الغابه، ج1، ص332.

2 . صحيح مسلم، ج8، ص123.


247


3. حرقوص بن زهير سعدي؛ در بيعت رضوان حضور داشت، بعدها از سران خوارج گشت، هم او كه به پيامبر صلي الله عليه و آله گفته بود: اي محمد! به عدالت رفتار كن.

4. حارث بن سويد بن صامت؛ در جنگ بدر حضور داشت، اما در جنگ اُحد مجذر بن زياد را به خاطر خوني در جاهليت كشت، پيامبر صلي الله عليه و آله هم دستور داد قصاص شود.

5. عرني‌ها كه پيامبر صلي الله عليه و آله آنان را به كيفر آن‌كه بعضي از چوپانان را كشته و شترها را دزديده بودند كشت، با آن‌كه قبل از حديبيه از صحابه بودند.

6. محلم بن جثامه؛ پيامبر صلي الله عليه و آله درباره وي فرمود: خدايا محلم بن جثامه را نيامرز، چرا كه او عمداً يك صحابي را كشته است.

7. مقيس بن صبانه؛ مؤمن بي گناهي را كشته بود، پيامبر صلي الله عليه و آله خونش را هدر دانست، در فتح مكه كشته شد.

8. عبدالله بن خطل؛ صحابي بود، سپس مرتد شد و به مكه گريخت و در فتح مكه كشته شد.

9. مغيرة بن شعبه؛ روش او پس از پيامبر صلي الله عليه و آله روشن است.

10. مدعم؛ غلام پيامبر صلي الله عليه و آله كه از غنائم خيبر دزدي كرد.

11. سمرة بن جندب كه رفتارش پس از پيامبر صلي الله عليه و آله بد شد، شراب مي‌فروخت، بشر مي‌كشت و معاويه را خرسند مي‌ساخت.



248


12. عبيدالله بن جحش اسدي كه از پيشگامان اسلام و مهاجران حبشه بود، ليكن در حبشه مسيحي شد.

13. ابوقيس بن وليد بن مغيره، كه در مكه از دين برگشت.

14. علي بن امية بن خلف كه در مكه از دين برگشت.

15. عاص بن منبه بن حجاج كه در مكه از دين برگشت و در جنگ بدر همراه مشركين كشته شد.

چگونه ممكن است قرآن كريم كساني از قبيل: معاوية بن ابي سفيان، وليد بن عقبه (كه قرآن او را فاسق مي‌داند)، بسر بن ابي ارطاة، ابوالأعور اسلمي و ديگران را مورد ستايش قرار دهد؟

اينان با علي عليه السلام و عمار و ده‌ها بدري و صدها رضواني كه در زمان خلافت علي عليه السلام با آن حضرت بودند جنگيدند و به آنان دشنام دادند، اينان و امثال ايشان از دايره آياتي كه مدح كننده اصحاب است بيرونند، بر فرض اين‌كه آيات شامل آنان بشود!

خلاصه درس

اين درس حاوي مطالب زير بود:

بررسي سنت نبوي به مواردي چند از عادل نبودن برخي از صحابه؛

بيان نمودن موضع پيامبر را نسبت به برخي از صحابه؛

اشاره به تني چند از صحابه كه نام نيكي از خود باقي نگذارده‌اند.

خود آزمايي



249


1. فقدان عدالت برخي از صحابه را با اشاره به مواردي چند از سنت نبوي شرح دهيد.

2. موضع پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تني چند از صحابه كه صالح بودند را بيان كنيد.

3. سه تن از صحابه كه در آيينه تاريخ اثري خوبي از خود باقي نگذاشته‌اند را نام ببريد.


| شناسه مطلب: 73563