بخش 17
مسح بر پا در احادیث نبوی صحابه و تابعین و مسح پاها درس بیست و یکم: اذان و اقامه اذان و اقامه اول. چگونگی تشریع اذان دوم: بخشهای اذان و اقامه بخشهای اقامه سوم: جزء بودنِ "حَی عَلی خَیْرِالْعَمَلِ" در اذان چهارم: تثویب (الصّلاة خیرٌ من النّوم) در اذان صبح سخن بزرگان درباره "الصلاة خیر من النوم" درس بیست و دوم: دست روی دست گذاشتن (تکتّف) بدعت است یا سنّت؟ و جزء بودن بسم الله و آشکار گفتن آن دست روی دست گذاشتن (تکتّف) بدعت است یا سنّت؟ 1. حدیث ابوحمید ساعدی 2. حدیث حمّاد بن عیسی 3. روایت قاضی ابوحنیفه روایات ائمه اهل بیت:
|
|
وضو و نماز
|
|
درس بيستم
وضو
هدفهاي آموزشي
انتظار ميرود با مطالعه اين درس:
ـ با اشاره به آيهاي از قرآن كريم كيفيت شستن دست و مسح پاها را در وضو تشريح كنيم.
ـ دلايل احتمالي بروز اختلاف در خصوص وضو را شرح دهيم.
ـ با احاديث در خصوص وضو آشنا شويم.
در اين درس به مبحث وضو خواهيم پرداخت به طوري كه در ابتدا با ذكر آيهاي از قرآن كيفيت شستن دست و مسح پاها را بيان ميكنيم سپس دلايل احتمالي بروز اختلاف در خصوص وضو را شرح ميدهيم و در نهايت با ذكر احاديثي در خصوص وضو و بيان آنچه صحابه و تابعين گفتهاند درستي مسح پاها را اثبات خواهيم كرد.
|
|
وضو و كيفيت شستن دستها
آيه وضو نازل شد تا چگونگي وضو و تيمم را به امت بياموزد. مخاطبان آن، همه مسلمانان در طول قرون تا روز قيامتاند. چنين آيهاي بايد كاملاً روشن باشد تا همه، دور و نزديك و صحابي و غيرصحابي از آن بهره ببرند. پس از دو جهت بايد آيه بررسي شود:
اول: چگونگي شستن دستها كه بايد از بالا به پايين شست يا به عكس؟
دوم: حكم پاها، از نظر مسح كشيدن يا شستن.
ابتدا به بحث در مورد اول ميپردازيم. خداوند ميفرمايد:
}يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ«1
اي كساني كه ايمان آوردهايد، هرگاه به نماز ايستاديد، صورتها و دستهايتان را تا آرنج بشوييد.
فقها در كيفيت شستن دستها اختلافنظر دارند، پيشوايان اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان معتقدند دستها از آرنج تا نوك انگشتان شسته شود و سنت همين است. دليلشان نيز ظاهر آيه است كه به نظر عرفي همين به ذهن ميآيد چون در موارد مشابه اين گونه تركيب، شروع از بالا به پايين است. مثلاً اگر پزشك به بيمار بگويد: پايت را تا زانو با آب سرد بشوي، بيمار آنچه را در عرف رايج است انجام ميدهد، يعني شستن از بالا به پايين، در اين آيه وقتي ميگويد دستها را تا مرفق بشوييد، بيان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مائده: 6.
|
|
محدوده شستن موردنظر است نه چگونگي آن. و اين را به نظر معمول عرف واگذاشته و در عرف هم بدون ترديد، آنچه راحتتر است، شستن از بالا به پايين است.
ائمه اهل بيت عليهم السلام ، وضوي پيامبر صلي الله عليه و آله را اينگونه نقل كردهاند:
به نقل شيخ طوسي از بكير و زراره، اين دو از امام باقر عليه السلام درباره وضوي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله سؤال كردند. حضرت طشت يا ظرف آبي طلبيد، كف دو دست را شست، دست خود را در آب فرو برد و با مشت آبي صورت خود را شست و با دست چپ كمك گرفت بر شستن صورت. سپس كف دست چپ را در ظرف آب فرو برده، آب برداشت و دست راستش را از آرنج تا انگشتان شست، به نحوي كه آب به طرف آرنجها برنگردد. بعد كف دست راست را پر از آب كرد و بر دست چپ ريخت و از آرنج تا كف دست شست به نحوي كه آب به طرف آرنج برنگردد، مثل دستِ راست. سپس با همان آبي كه در دستها بود، سر و پاها را تا برآمدگي روي پا مسح كشيد، بدون آنكه آب تازهاي بريزد.(1)
وضو و مسح پاها يا شستن آنها؟
اما جنبه دوم بحث:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تهذيب الأحكام، ج1، ص59، شماره 158.
|
|
خداوند سبحان ميفرمايد:
}يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضي أَوْ عَلي سَفَر أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَج وَلكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ«1
... اي كساني كه ايمان آوردهايد، چون به نماز ايستاديد، صورتها و دستهايتان را تا آرنجها بشوييد و سر و پاهايتان را تا برآمدگي پاها مسح كنيد و اگر جنب بوديد، طهارت بجوييد و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا يكي از شما از تخلّي آمد، يا زنان را لمس (آميزش) كرديد و آب نيافتيد با زمين پاك تيمم كنيد پس چهرهها و دستهايتان را از آن مسح كنيد، خداوند نميخواهد بر شما سختي قرار دهد، بلكه ميخواهد شما را ياري كند و نعمتش را بر شما كامل سازد، باشد كه سپاس گوييد.
اين آيه، يكي از آيات الأحكام است كه احكام شرعي عملي از آنها استنباط ميشود. اينگونه آيات، هم تعبيرات روشني دارد، هم دلالتي گويا، چون مخاطب اين آيات، تودههاي مؤمني هستند كه ميخواهند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مائده: 6.
|
|
رفتار خود را با آيات منطبق سازند.
وقتي انسان به اينگونه آيات كه عهده دار بيان وظيفه مسلمان است مينگرد، مثل وظيفه نمازهاي پنجگانه، آنها را روشن، استوار، بيابهام و گويا مييابد كه خطابش به همه مؤمنان است و وظيفه آنان را هنگام نماز خواندن ترسيم ميكند.
حضرت جبرئيل، اين آيه را بر قلب پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله فرود آورد، آن حضرت هم آن را بر مؤمنان خواند، آنان هم تكليف خود را در برابر آن به روشني و بدون ترديد و ابهام دريافتند و پيچيدگي در دوراني به آيه راه يافت كه تضارب آراء و پيدايش اجتهادها پيش آمد.
سبب اختلاف چيست؟
اگر آغاز اختلاف به زمان خليفه سوم بر ميگردد، سؤال اين است كه پس از گذشت نزديك بيست سال از وفات پيامبر، چه عاملي سبب اين اختلاف شد؟ در پاسخ بايد گفت، چند جهت و احتمال وجود
دارد:
1. اختلاف قرائت
بعضي }وَ أَرْجُلَكُمْ« را با اعرابِ جرّ خواندهاند كه عطف به «رؤوس» باشد و مقتضاي آن وجوب مسح پاهاست. بعضي با فتحه لام خواندهاند كه عطف به }وُجُوهِكُمْ« باشد كه مسلتزم شستن آنهاست. اين وجه درست نيست. يك عرب زبان اگر بدون پيشداوري و سابقه ذهني آيه را بخواند،
|
|
«ارجُل» را عطف به «رؤوس» ميداند، چه به فتحه بخواند چه به كسره و اصلاً عطف به «وجوه» به ذهنش خطور نميكند تا منشأ اختلاف باشد.
اگر اين آيه را به يك عرب زبان دور از اين فضاهاي فقهي و اختلافات مسلمين در كيفيت وضو عرضه كنيم و از او بخواهيم آنچه را ميفهمد بازگو كند، به روشني خواهد گفت: آيه دو جمله دارد كه در آنها دو حكم به صراحت بيان شده است: يكي شستن صورت و دستها تا آرنج، ديگري مسح سر و پاها. يعني حكم صورت و دست يكي است و حكم سر و پاها هم يكي و تفكيك حكم سر از پاها نه تنها محتمل نيست، بلكه خلاف ظاهر آيه است.
2. تمسّك به رواياتِ نسخ شده شستن
از تعدادي روايات بر ميآيد كه شستن پاها سنتي بوده كه
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مدتي از عمر شريفش به آن دستور داده بود و پس از نزول سوره مائده كه در آن آيه وضو و دستور مسح پاها به جاي شستن آمده است، پس از مدتّي بعضي از كساني كه ناسخ را از منسوخ نميشناختند به آيه منسوخ عمل كردند و اختلاف پديد آوردند، غافل از آنكه در اين مورد بايد به قرآن و به آيهاي كه ناسخ سنت است عمل كند.
ابن جرير از انس نقل كرده است: قرآن بر مسح نازل شده و سنت بر شستن.(1) مقصود او از سنت، عمل پيامبر صلي الله عليه و آله پيش از نزول قرآن است و روشن است كه قرآن، حاكم و ناسخ است. ابن عباس نيز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الدرّ المنثور، ج3، ص1.
|
|
گفته است: مردم به شستن عمل ميكنند، ولي من در كتاب خدا جز مسح نمييابم.(1) اينگونه ميتوان ميان آنچه از عمل پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده يعني شستن و ظاهر آيهاي كه مسح را ميگويد جمع كرد و گفت كه شستن پيش از نزول آيه بوده است.
3. اشاعه شستن از طرف حكومت
حاكمان اصرار بر شستن پاها به جاي مسح داشتند و مردم را به آن وادار ميكردند، چرا كه زير پاها كثيف بود و بخش عمدهاي از مردم پابرهنه بودند، به نظرشان بهتر اين آمد كه به جاي مسح، پاها را بشويند. اين نكته در برخي نقلها آمده است، از جمله:
1. ابن جرير از حميد نقل ميكند ما نزد موسي بن انس بوديم كه گفت: اي اباحمزه! روزي در اهواز همراه حجاج بوديم، خطبه خواند و ياد از وضو كرد و گفت: صورتها و دستهايتان را بشوييد و سرها و پاها را مسح كنيد، از آدميزاد، هيچ جايش همچون كف پا آلوده نيست، زير و روي پا و پشتِ آن را بشوييد.
انس گفت: خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت، خداوند ميفرمايد: سرها و پاهايتان را مسح كنيد، انس هرگاه پاهايش را مسح ميكشيد، آنها را مرطوب ميكرد.(2)
2. از جمله آنچه دلالت ميكند كه تبليغات رسمي از شستن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان، ص4.
2 . تفسير القرآن، ابن كثير، ج2، ص25؛ تفسير القرآن، طبري، ج6، ص82.
|
|
پشتيباني ميكرد و معتقدان به مسح را مؤاخذه ميكرد، روايت احمد بن حنبل از ابي مالك اشعري است كه وي به قوم خود گفت: جمع
شويد تا مثل پيامبر براي شما نماز بخوانم. چون گرد آمدند، گفت: آيا ميان شما غريبه هست؟ گفتند: نه، تنها خواهرزاده ما هست. گفت: خواهرزاده خودي است. پس ظرفي طلبيد كه در آن آب بود. وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورت خود را سه بار شست، سه بار هم دست خود را شست، به سر و روي پاهايش مسح كشيد، سپس نماز خواند.(1)
اين سه وجه براي توجيه شستن به جاي مسح وجود دارد، با آنكه قرآن بر مسح دلالت ميكند و مسح به نظر نزديكتر ميآيد، سپس وجه سوم.
پس وقتي روشن شد كه مدلول آيه، كدام يك از شستن و مسح است، نيازي به چيز ديگر نيست. نظر موافق، با مضمون آيه تأييد ميشود و مخالف بايد فكري كند و راهي بجويد، بهتر آن است كه بگويد آيه نسخ شده است.
مسح بر پا در احاديث نبوي
1. بسر بن سعيد گويد: عثمان آمد و آب براي وضو طلبيد، مضمضه و استنشاق كرد، سپس سه بار صورتش را و سه بار دستانش را شست، سر و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مسند احمد، ج5، ص342؛ المعجم الكبير، ج3، ص280، شماره 3412.
|
|
پاهايش را سه بار مسح كشيد سپس گفت: ديدم كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اينگونه وضو ميگرفت، اي جماعت، آيا همين طور است؟ گروهي از اصحاب پيامبر كه نزد او بودند، گفتند: آري.(1)
2. در مسند عبدالله بن زيد مازني است: پيامبر صلي الله عليه و آله وضو گرفت، صورت خود را سه بار و دستانش را دو بار شست و سر و پاهايش را دو بار مسح كشيد.(2)
3. ابومطر گويد: در مسجد همراه علي عليه السلام نشسته بوديم كه مردي نزد او آمد و گفت: وضوي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را به من نشان بده. امام، قنبر را طلبيد و فرمود: ظرف آبي بياور. حضرت سه بار دستها و صورتش را شست، انگشت در دهان برد و سه بار استنشاق كرد، سه بار دستان خود را شست، يك بار سرش را و پاهايش را تا برآمدگي روي پا مسح كشيد، در حالي كه آب از محاسنش به سينهاش ميچكيد، پس از وضو نفسي بالا كشيد و فرمود: كجاست آنكه از وضوي پيامبر صلي الله عليه و آله ميپرسيد؟ وضوي رسول خدا صلي الله عليه و آله اين چنين بود.(3)
4. علي بن ابي طالب عليه السلام فرمود: من چنين ميديدم كه زير پاها براي مسح كشيدن سزاوارتر از روي پاهاست. تا اينكه ديدم رسول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مسند احمد، ج1، ص109، حديث 489.
2 . كنزالعمال، ج 9، ص451، حديث 26922.
3 . همان، ص448، حديث 26908.
|
|
خدا صلي الله عليه و آله روي پاها را مسح ميكشيد.(1)
5. رفاعة بن رافع گويد: شنيدم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمود: نماز هيچ كدامتان جايز نيست تا آنكه وضوي كامل آنگونه كه خدا فرموده بگيرد، صورتش و دستانش را تا آرنجها بشويد و سر و پاهايش را تا روي پا مسح بكشد.(2)
6. عبدالله بن عمرو گويد: در يكي از سفرها كه با پيامبر صلي الله عليه و آله بوديم، آن حضرت از ما عقب افتاده بود، به ما رسيد، وقت نماز نزديك بود و ما وضو ميگرفتيم و به پاهايمان مسح ميكشيديم. حضرت دو سه بار با صداي بلند فرمود: واي بر آيندگان از آتش.(3)
7. عباد بن تميم مازني از پدرش نقل ميكند: رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم كه وضو ميگرفت و بر پاهايش آب را ميكشيد.(4)
8. اوس بن ابي اوس ثقفي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله را ديده كه سراغ قمقمه آب قومي در طائف رفت و وضو گرفت و بر پاهايش مسح كشيد.(5)
9. ابن عباس گويد: نزد عمر، سعد و عبدالله بن عمر سخن از مسح بر پاها شد. عمر بن خطاب گفت: سعد از تو فقيهتر است. سپس گفت: اي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مسند احمد، ج1، ص153، شماره 739 و ص 183، شماره 91.
2 . سنن ابن ماجه، ج1، ص156، شماره 460؛ سنن نسائي، ج2، ص226.
3 . صحيح بخاري، ج1، ص23، حديث 1.
4 . سنن ابن ماجه، ج1، حديث 460.
5 . تفسير طبري، ج6، ص86؛ المعجم الكبير، ج1، ص221 شماره 603.
|
|
سعد، ما انكار نميكنيم كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مسح بر پاها كرد، ولي آيا پس از نزول سوره مائده هم مسح كرد؟ سوره مائده كه آخرين سوره بود قبل از برائت، همه چيز را تبيين كرده است.(1)
10. از عروة بن زبير روايت است كه چون در آغاز بعثت، جبرئيل بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد، با اعجاز چشمه آبي جوشاند و وضو گرفت در حالي كه محمد صلي الله عليه و آله به او نگاه ميكرد. صورت و دستهايش را تا آرنج شست و بر سر و پاهايش مسح كشيد. حضرت محمد صلي الله عليه و آله هم همانگونه انجام داد كه ديد جبرئيل انجام ميدهد.(2)
تا اينجا رواياتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بود كه همه دلالت دارد بر اينكه سخن و عمل آن حضرت بر مسح بوده است، نه شستن.
صحابه و تابعين و مسح پاها
11. صفيان گويد: علي عليه السلام را ديدم كه وضو گرفت و روي پاها را مسح كشيد.(3)
12. حمران گويد: عثمان را ديدم كه آب طلبيد، سه بار دستهايش را شست، مضمضه و استنشاق كرد، سه بار صورتش را و سه بار دو ذراع خود را شست و سر و پشت پايش را مسح كشيد.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الدرّ المنثور، ج3، ص29.
2 . الخصائص الكبري، ج1، ص94.
3 . مسند احمد، ج1، ص200، حديث 1018.
4 . كنز العمال، ج5، ص106.
|
|
13. عاصم احول از انس نقل ميكند: قرآن به مسح نازل شده و سنت به شستن، و سند اين حديث صحيح است.(1)
14. عبدالله عتكي از عكرمه نقل ميكند: پا شستن ندارد، آنچه درباره پاها نازل شده است مسح است.(2)
15. جابر از حضرت باقر عليه السلام نقل ميكند: بر سر و پاهايت مسح بكش.(3)
16. ابن علية بن داود از عامر شعبي نقل ميكند كه گفت: مسح بر پاهاست، آيا نميبيني در تيمم، اعضاي شستن مسح دارد و اعضاي مسح كردني حكمي ندارد.(4)
17. عامر شعبي گويد: آنچه در وضو شسته ميشود، در تيمم بايد مسح كشيده شود و آنچه در وضو مسح ميشود يعني سر و پاها، در تيمم حكمي ندارد.(5)
18. يونس گويد: كسي كه همراه عكرمه بود تا واسط برايم نقل كرد كه نديدم او را كه پاهايش را بشويد، بلكه بر آنها مسح ميكشيد تا از آنجا بيرون آمد.(6)
19. شعبي گويد: جبرئيل مسح را آورده است، آيا نميبيني كه در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تفسير طبري، ج6، ص82.
2 . همان.
3 . همان.
4 . تفسير طبري، ج6، ص82.
5 . همان.
6 . همان.
|
|
تيمم، آنچه شستني است مسح ميشود و آنچه مسح كشيدني است رهاست؟1
20. اسماعيل گويد: به عامر شعبي گفتم: بعضي ميگويند
جبرئيل، شستن پاها را نازل كرده است، گفت: جبرئيل، مسح را آورده است.(2)
21. نزال بن سبره گويد: علي عليه السلام آبي طلبيد، وضو گرفت، سپس روي كفشها و قدمهايش مسح كشيد، سپس وارد مسجد شد، كفشهايش را درآورد سپس نماز خواند.(3)
اينها اندكي از بسيار بود. هر كه منابع حديثي را كاوش كند به نمونههايي بيش از آنچه ما در اين نگاه گذرا برخورديم، بر ميخورد.
خلاصه درس
فقها در كيفيت شستن دستها اختلاف نظر دارند، پيشوايان اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان معتقدند دستها از آرنج تا نوك انگشتان شسته شود و سنت همين است.
دلايل اختلاف در خصوص وضو و مسح پاها يا شستن آنها عبارتند از:
1. اختلاف قرائت؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تفسير القرآن العظيم، ج2، ص27.
2 . همان، ص25.
3 . كنز العمال، ج9، ص435، شماره 26856.
|
|
2. تمسّك به رواياتِ نسخ شده شستن؛
3. اشاعه شستن از طرف حكومت.
خود آزمايي
1. با اشاره به آيهاي از قرآن كريم كيفيت شستن دست و مسح پاها را در وضو شرح دهيد.
2. دلايل احتمالي بروز اختلاف در خصوص وضو را نام برده و شرح دهيد.
3. چند مورد از احاديث در خصوص وضو را بيان نماييد.
|
|
|
|
درس بيست و يكم
اذان و اقامه
هدفهاي آموزشي
انتظار ميرود با مطالعه اين درس:
ـ با مفهوم اذان از منظر لغوي و ديني آشنا شويم.
ـ موارد اختلاف شيعه و سني را در خصوص نحوه اذان و اقامه بدانيم و هر يك را شرح دهيم.
در اين درس پس از ذكر معناي لغوي و ديني اذان به توضيح موارد چهارگانه اختلاف ميان شيعه و سني در خصوص مسأله اذان و اقامه خواهيم پرداخت.
اذان و اقامه
اذان در لغت به معناي اعلام است و در دين به معناي اعلام وقت نماز با الفاظ خاص. اذان در سال دوم هجري در مدينه تشريع شد، شيعه با اهل
|
|
سنت در چند موضوع در مسأله اذان و اقامه اختلاف دارد:
1. چگونگي تشريع اذان؛
2. تعداد بخشهاي اذان و اقامه؛
3. جزء بودن «حي علي خير العمل» در اذان؛
4. حكم تثويب (گفتنِ الصلاة خيرٌ من النوم) در اذان؛
اينك بررسي يكايك اين موارد به صورت مختصر:
اول. چگونگي تشريع اذان
شيعه اماميه طبق روايات فراوان ائمه اهل بيت عليهم السلام ، اتفاقنظر دارند كه اذان و اقامه از متن دين و شعائر آن است و خداي متعال آن را بر دل پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نازل فرموده است. در تشريع اذان هيچ انساني نه در بيداري و نه در خواب مشاركت نداشته است. در همه فصول آن از «الله اكبر» تا «لا اله الا الله»، نشانه اخلاص و والايي معني و فخامت محتوا ديده ميشود و انسان را به سوي مفاهيم برتر از آنچه در انديشه بشري است سوق ميدهد. اگر دست تشريع بشري بخواهد بخشي به آن بيفزايد يا جملهاي را با جمله ديگر تركيب كند، همچون ريگ در ميان درّ و گوهر شناخته ميشود.
بخش نخست اذان، گواهي بر بزرگتر بودن خدا از هر چيز است و اينكه همه موجودات جز خدا هر چه هم بزرگ باشند، در برابر او كوچك و نسبت به اراده او تسليماند.
بخش دوم شهادت بر اين است كه خداي سبحان تنها معبود در هستي است و جز او سراب و هيچ است. بخش سوم شهادت به رسالت محمد
|
|
صلي الله عليه و آله است.
در نهايت اين بخش، اعلان شهادت تبديل ميشود به دعوت به نمازي كه خدا واجب ساخته و با نماز، انسان به جهان غيب متصل ميشود و خشوع او با عظمت آفريدگار درهم ميآميزد. سپس دعوت به فلاح و رستگاري و بهترين عمل است كه نماز بر آن صادق است. در پايان دوباره به آن حقيقت ابدي بر ميگردد كه در بخشهاي آغازين تصريح شده بود: الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله.
حقيقت اذان در حقيقت طرح اصول اعتقادات است و بايد سرچشمه آن وحي الهي باشد. از اين رو أئمه اهل بيت عليهم السلام اتفاق دارند كه مشرّع اذان خداي سبحان است، جبرئيل آن را فرود آورده و به رسول خدا صلي الله عليه و آله آموخته، آن حضرت نيز به بلال ياد داده است و در تشريع آن كسي شركت نداشته است. برخي از روايات را در اين مورد ميآوريم:
1. كليني از امام باقر عليه السلام روايت ميكند كه فرمود: چون رسول خدا صلي الله عليه و آله را در شب معراج به آسمان بردند و به بيت المعمور رسيد و وقت نماز شد، جبرئيل اذان و اقامه گفت: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله جلو ايستاد و فرشتگان و پيامبران پشت حضرت محمد صلي الله عليه و آله صف بستند.
2. امام صادق عليه السلام فرمود: چون جبرئيل، اذان را بر رسول خدا صلي الله عليه و آله فرود آورد، سر آن حضرت در دامان علي عليه السلام بود. جبرئيل اذان و اقامه گفت، چون پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بيدار
|
|
شد، علي عليه السلام گفت: آيا شنيدي؟ حضرت فرمود: آري. گفت: حفظ كردي؟ فرمود: آري و فرمود كه بلال را صدا كنيد، علي عليه السلام بلال را خواست و پيامبر صلي الله عليه و آله به او آموخت.
3. شهيد در ذكري از فقيه شيعه در اوايل قرن چهارم يعني ابن ابي عقيل نقل كرده كه او از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت لعنت كرد كساني را كه ميپنداشتند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اذان را از عبدالله بن زيد گرفته است و فرمود: بر پيامبر شما صلي الله عليه و آله وحي نازل ميشود، آنگاه ميپنداريد كه او اذان را از عبدالله بن زيد فرا گرفته است؟1
در نقل اين نكته از ائمه اهل بيت عليهم السلام ، شيعه تنها نيست. حاكم و ديگران هم همان نقل را از ايشان دارند. اينك چند نمونه هم از طريق اهل سنت:
4. حاكم از سفيان الليل نقل كرده است كه چون قضاياي حسن بن علي8 پيش آمد، در مدينه خدمت او رسيديم. سخن از اذان به ميان آمد. بعضي از ما گفتند: آغاز اذان در پي خوابي بود كه عبدالله بن زيد ديد. حسن بن علي8 فرمود: جايگاه اذان والاتر از اين است. جبرئيل در آسمان جملات اذان را دوبار دوبار گفت و آن را به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ياد داد و اقامه را يك بار يك بار گفت و آن را به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آموخت.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وسائل الشيعه، ج4، ص612، باب اول از ابواب اذان و اقامه، حديث 3.
2 . مستدرك حاكم، ج3، ص171 كتاب معرفة الصحابه.
|
|
5. هارون بن سعيد از شهيد زيد بن علي بن حسين عليهم السلام از پدرانش از علي عليه السلام روايت كرده كه به رسول خدا صلي الله عليه و آله در شب معراج اذان آموخته شد و نماز بر او واجب گشت.(1)
6. ابي العلاء نقل كرده كه به محمد حنفيه گفتم: ما چنين حديث ميكنيم كه آغاز اذان از خوابي بود كه يكي از انصار ديد. محمد حنفيه به شدت ناراحت شد و گفت: درباره چيزي كه اصل در شرايع اسلام و نشانههاي دينتان است چنين ميپنداريد؟ خوابي كه احتمال صدق و كذب دارد و چه بسا از خوابهاي آشفته باشد. گويد: گفتم: اين سخن ميان مردم مشهور است. گفت: به خدا كه اين باطل است.(2)
7. حلبي گويد: احاديثي وارد شده كه اذان در مكه و پيش از هجرت تشريع شد. از جمله حديثي است كه طبراني از ابن عمر نقل كرده... و حديث 8 را نقل كرده است.(3)
اين تاريخ و تشريع اذان است كه شيعه آن را از سرچشمهاي زلال، از مردمي گرفته است كه محرم سنت نبوياند و هر كدام، صادقي از صادق ديگر نقل كردهاند تا به پيامبر صلي الله عليه و آله برسد. اين اعتقاد شيعه است. اما ديگران ميپندارند كه عبدالله بن زيد در خواب ديده كه كسي به او اذان آموخت و خوابش را بر پيامبر صلي الله عليه و آله عرضه كرد، رسول خدا صلي الله عليه و آله هم پذيرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كنز العمال، ج6، ص277، شماره 398.
2 . سيره حلبي، ج2، ص297.
3 . همان، ص296، باب آغاز اذان.
|
|
دوم: بخشهاي اذان و اقامه
بخشهاي اذان طبق پنج مذهب از اين قرار است:
«اَللّهُ اَكْبَر» چهار مرتبه، نزد شيعه و ساير مذاهب.
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه» دو مرتبه، نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«اَشْهَدُ اَنَّ مُحمَّداً رَسوُلُ اللّه» دو مرتبه، نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«حَي عَلي الصَّلاةِ» دو مرتبه، نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«حَي عَلي الفَلاحِ» دو مرتبه، نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«حَي عَلي خَيْرِالْعَمَلِ» دو مرتبه، فقط نزد شيعه.
«اَللّهُ اَكْبَر» دو مرتبه، نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«لا اِلهَ اِلاّ اللّه» دو مرتبه، نزد شيعه و يك مرتبه نزد مذاهب چهارگانه.
بخشهاي اقامه
«اَللّهُ اَكْبَر» دو مرتبه نزد شيعه اماميه و حنفيه و چهار مرتبه نزد ساير مذاهب.
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» دو مرتبه نزد شيعه و حنفيه، يك بار نزد شافعيه و مالكيه و حنبليه.
«اَشْهَدُ اَنَّ مُحمَّداً رَسوُلُ اللّه» دو مرتبه نزد شيعه و حنفيه، يك بار نزد شافعيه و مالكيه و حنبليه.
«حَي عَلي الصَّلاةِ» دو مرتبه نزد شيعه و حنفيه، يك بار نزد شافعيه و مالكيه و حنبليه.
«حَي عَلي الفَلاحِ» دو مرتبه نزد شيعه و حنفيه، يك بار نزد شافعيه و
|
|
مالكيه و حنبليه.
«حَي عَلي خَيْرِالْعَمَلِ» دو مرتبه فقط نزد شيعه.
«قَد قامَتِ الصَّلاةِ» دو مرتبه نزد شيعه و مذاهب ديگر مگر مالكيه كه به يك بار معقتدند.
«اَللّهُ اَكْبَر» دو مرتبه نزد شيعه و مذاهب ديگر.
«لا اِلهَ اِلاّ اللّه» يك مرتبه نزد شيعه و مذاهب ديگر.
بررسي دلايل هر مذهب در جاي خود است، هدف توجه دادن خواننده به آراي مذاهب در تعداد جملات بود.
سوم: جزء بودنِ «حَي عَلي خَيْرِالْعَمَلِ» در اذان
اتفاق شيعه به پيروي از روايات ائمه خود، اين است كه «حَي عَلي خَيْرِالْعَمَلِ» جزء اذان است و بلال هم در اذان صبح آن را ميگفت، گروه زيادي از صحابه هم در اذان آن را ميگفتند.
سيد مرتضي گويد: اهل سنت روايت كردهاند كه «حي علي خيرالعمل» در برخي از ايام دوران پيامبر صلي الله عليه و آله گفته ميشد و ادعا شده كه اين، نسخ شده است. كسي كه ادعاي نسخ دارد بايد دليل بياورد و دليلي ندارد.(1)
چون خلافت به عمر بن خطاب رسيد دستور داد اين جمله را از اذان حذف كنند، محققان اهل سنت هم اين را قبول دارند، سعدالدين تفتازاني در حاشيه بر شرح عضدي گفته است: عمر بن خطاب خطبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الانتصار، ص137، باب وجوب قول: "حي علي خير العمل" در نماز.
|
|
خواند و گفت: اي مردم! سه چيز در روزگار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود كه من از آنها نهي ميكنم و بر آنها كيفر ميدهم: يكي متعه زنان، ديگري متعه حج و سومي «حي علي خير العمل».(1)
اما اينكه چرا آن را از اذان حذف كرد؟ حضرت باقر عليه السلام فرمود:
اذان با «حي علي خير العمل» در زمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود و در زمان ابوبكر و اوائل خلافت عمر هم به آن فرمان داده ميشد، سپس عمر دستور داد آن را از اذان و اقامه حذف كنند. علت را پرسيدند، گفت: وقتي مردم بشنوند كه نماز بهترين كار است، از رفتن به جهاد سستي ميكنند.(2)
اين تصوّر كه اين جمله موجب سستي از رفتن به جهاد ميشود نادرست است، چون پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در بيست و هفت غزوه شركت كرد و نزديك به 55 سريّه و گروه رزمي اعزام كرد در حالي كه اذان گفتن با اين جمله در عصر او سبب سستي در جهاد و تخلف از جنگ نشد.
چهارم: تثويب (الصّلاة خيرٌ من النّوم) در اذان صبح
تثويب (از ريشه ثابَ يثوبُ) به معناي رجوع به امر براي شتاب به نماز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . شرح تجريد قوشجي، ص484؛ كنز العرفان، ج2، ص158؛ الصراط المستقيم، ج3، ص271؛ المسترشد، محب طبري، ص516.
2 . دعائم الاسلام، ج1، ص142؛ بحارالانوار، ج81، ص156.
|
|
است. مؤذن وقتي ميگويد: «حي علي الصّلاة»، مردم را به نماز فرا ميخواند. وقتي ميگويد: «الصّلاة خيرٌ من النوم»؛ (نماز بهتر از خواب است) دوباره سخني گفته كه معنايش شتاب به سوي نماز است.
مقصود در اينجا آن است كه روشن شود گفتن «الصلاة خير من النوم» در اثناي اذان صبح از سوي مؤذّن آيا مشروع است، يا بدعتي است كه پس از پيامبر صلي الله عليه و آله به وجود آمده، چون بعضي از مردم آن را در اذان پسنديدهاند، چه تثويب همين باشد، يا مطلق دعوت به نماز، هرچند پس از اتمام اذان، با اين لفظ يا لفظ ديگر. روايات اين بحث متعارض است و نميتوان همه را به يك معني برگرداند. اينك انواع اين روايات:
1. آنچه دلالت ميكند كه عبدالله بن زيد آن را در خواب ديد و از آغاز، بخشي از اذان بوده است. گفتيم كه تشريع الهي والاتر از آن است كه از خواب يك صحابي ريشه بگيرد.
2. آنچه دلالت ميكند بلال آن را افزوده و پيامبر صلي الله عليه و آله هم پذيرفته كه بلال آن را جزء اذان قرار دهد.(1)
3. آنچه دلالت ميكند عمر بن خطاب به مؤذن دستور داد آن را در نداي صبح قرار دهد، امام مالك روايت كرده كه مؤذن نزد عمر بن خطاب رفت تا او را براي نماز صبح خبر كند، ديد خوابيده است. گفت: «الصلاة خيرٌ من النوم»؛ (نماز بهتر از خواب است) عمر هم دستور داد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن دارمي، ج1، ص270.