آیات نازله در غدیرخم

آیات نازله در غدیرخم  ابوالقاسم صلواتی گلستانی آی? تبلیغ پیش در آمد واقع? غدیر واقع? غدیر بزرگترین حادث? تاریخ اسلام است که سه ماه پیش ار رحلت پیامبر اکرم (ص) واقع شد و با آی? تبلیغ آغاز و با آی? اکمال خاتمه یافت . روایات شیعه و بسیاری از ر

آيات نازله در غديرخم

 ابوالقاسم صلواتي گلستاني


آي? تبليغ پيش در آمد واقع? غدير


واقع? غدير بزرگترين حادث? تاريخ اسلام است كه سه ماه پيش ار رحلت پيامبر اكرم (ص) واقع شد و با آي? تبليغ آغاز و با آي? اكمال خاتمه يافت . روايات شيعه و بسياري از روايات اهل سنت مي گويند [1]: حديث غدير پس از آن بيان شد كه كاروان حجه الوداع از مكه باز گشته و به منطق? غدير خم در نزديكي جحفه رسيد و (آي? 67 مائده) نازل شد :

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ : اي پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است حتما (به مردم) برسان و اگر آنرا نرساني، رسالت او را انجام نداده‏اي و خداوند تو را از (خطرات و گمان بد ) مردم نگاه مي‏دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمي‏كند.»

در اين آيه روي سخن، فقط به پيامبر است، و تنها وظيفه او را بيان مي‏كند، با خطاب اي پيامبر (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ) شروع شده و با صراحت دستور مي‏دهد، كه آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند. .سپس براي تاكيد بيشتر به او اخطار مي‏كند كه اگر از اين كار خودداري كني -كه هرگز خودداري نمي‏كرد- رسالت خدا را تبليغ نكرده‏اي!

اكنون اين سؤال پيش مي‏آيد كه با توجه به تاريخ نزول سوره كه مسلما در اواخر عمر و اوج قدرت پيغمبر ص نازل شده است، چه مطلب مهمي بوده كه خداوند پيامبر ص را با اين تاكيد مامور ابلاغ آن مي‏كند.

آيا مسائل مربوط به توحيد و شرك و بت‏شكني بوده كه از سالها قبل براي پيامبر و مسلمانان حل شده بود؟ آيا مربوط به احكام و قوانين اسلامي بوده با اينكه مهمترين آنها تا آن زمان بيان شده بود؟ و آيا مربوط به مبارزه با أهل كتاب و يهود و نصاري بوده در حالي كه مي‏دانيم پس از فتح مكه و سيطره و نفوذ اسلام در سراسر جزيره عربستان آنان از صحنه اجتماع طرد شدند، و نيروهاي آنها در هم شكسته شد.

شان نزول آيه تبليغ‏

گرچه متاسفانه پيش داوريها و تعصبهاي مذهبي مانع از آن شده است . حقايق مربوط به اين آيه بدون پرده‏پوشي در اختيار همه مسلمين قرار گيرد، ولي در عين حال در كتابهاي مختلفي كه دانشمندان أهل تسنن، اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشته‏اند، روايات زيادي ديده مي‏شود كه با صراحت مي‏گويد: آيه فوق درباره علي ع نازل شده است.

اين روايات را جمع زيادي از صحابه از جمله" زيد بن ارقم" و" ابو سعيد خدري" و" ابن عباس" و" جابر بن عبد اللَّه انصاري" و" ابو هريره" و" براء بن عازب" و" حذيفه" و" عامر بن ليلي بن ضمره" و" ابن مسعود" نقل كرده‏اند و گفته‏اند كه آيه فوق درباره علي ع و داستان روز غدير نازل گرديد.

تفسير ديگران از آي? تبليغ

اهل سنت در تفسير آيه سه نظر دارند :

1- اغلب مفسرين آنان مانند بيضاوي مي گويند منظور از « ما انزل اليك » هر حكم ديني است مدلول آيه آنست كه هيچ يك از احكام دين را پنهان نكن و هم? احكام و معارف را براي همگان بيان كن . [2]

2- بعضي از ايشان مانند شوكاني مي گويند : هم? احكام و معارف را براي همگان بيان كن. و هيچ كس را به بخشي از معارف دين مخصوص نساز .و براي اين تفسير حديث ابي جحيفه از مولي علي (ع) را شاهد مي آورند كه پيامبر (ص) هيچ مطلب خاصي را به او نياموخته كه از ديگران دريغ كرده باشد . [3] و آلوسي آنرا چنين توجيه شده است كه اگريك حكم را پنهان كني هيچ بخشي از آنرا نرساندي چون هم? اجزاء دين به هم مرتبط است . [4]

3- بعض از ايشان مانند فخر رازي و رشيد رضا مي گويند : منظور « ما انزل اليك» به قرين? سياق آيات قبل و بعد حكمي شديد ومهم مربوط به اهل كتاب است

و منظور از عصمتي كه در آيه وعده داده شده حفظ جان او و عدم نياز به نگهباني ظاهري است [5]

دلائل تفسير شيعه و اشكال تفسيرديگران :

1- تفسير شيعي مطابق روايات فريقين دال بر نزول آيه در غدير و معرفي مولي علي به ولايت است كه همگي مي گويند منظور از- ما أنزل - ولايت وامامت است و نه مطلق آنچه نازل شده است.و پيامبر اكرم (ص) پس از آن در غدير خم مولي علي را به ولايت معرفي نمود حال مولي به هر معنائي كه مي خواهد باشد ولي تفاسير ديگر بر خلاف روايات شأن نزول وارده است افزون بر آنكه در خود آيه قرائني به شرح زير بر آن وجود دارد .

2- اگر مراد از - وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ - اين باشد كه اگر حكمي را نرساني همان حكم را نرساندي وحدت شرط و جزا لازم مي آيد مانند آنكه بگويد اگر به خان? من نيامدي به خان? من نيامدي ! و اين گونه سخن لغو است و اگر منظور آن باشد اگر حكمي رانرساني هيچ حكمي را نرساندي لازم مي آيد ارزش تبليغي هم? معارف و احكام يكسان باشد .آيا نرساندن توحيد مانند نرساندن حكم اعتكاف مستحب است وهمان قدر خسارت دارد ؟

3- اينكه پيامبر موظف بود هم? معارف نازله را برساند مورد انكار شيعه نيست ولي اين آيه آنرا نمي گويد . شيعه مي گويد : پيامبر موظف شد هم? معارف را برساند ولي موظف نشد هم? معارف به هم? مردم برساند از اين رو بخشي از آنرا به همه و بخش ديگر را به خليفه اش سپرد زيرا صحاب? ديگر لياقت وظرفيت تحمل آنرا نداشتند. وفرصت براي تعليم عادي اين معارف وجود نداشت .

4- اينكه پيامبر هيچ كسي را به بخشي ازمعارف مخصوص نسازد در بار? ديني كه براي راهنمائي بشر تا قيامت آمده نا معقول است زيرا هم? معارف نازله مورد نياز هم? معاصرين نبوده و صحابه وقت و ظرفيت آموختن آنرا از طريق عادي نداشتند

5- روايت ابي جحيفه و روايات مشابه آن مي گويند اهلبيت و امام علي (ع) مانند ديگر صحابه است و مخصوص به علم خاصي نبودند . عجيب است كه بزرگترين آي? دال بر فضيلت مولي به معناي تساوي حضرت با ديگر صحابه تفسير مي شود ولي اين مطلب برخلاف روايات قطعيه دال بر اختصاص امام علي (ع) مي باشد مانند حديث انا مدينه العلم و علي بابها [6]

وحديثي كه مولي علي (ع) مي فرمايد : پيامبر (ص) در حال احتضار مرا در آغوش كشيد و علمني ألف باب يفتح كل باب ألف باب - هزار باب علم به من آموخت كه از هر بابي هزار باب علم از آن باز مي شود[7].

اگر مولي علي (ع) مخصوص به علمي نبود پس معناي درب شهر علم پيامبر ، يافتح يك مليون درب شهر علم بر روي او چيست ؟ اگر اهلبيت در علم مانند ديگران هستند چگونه در حديث ثقلين معادل قرآن قرار گرفتند ؟


6- تفسير اغلب اهل سنت از آيه را ( هم? احكام و معارف را براي همگان بيان كن زيرا اگريك حكم را پنهان كني هيچ بخشي از آنرا نرساندي ) چنين توجيه كرده اند: چون هم? اجزا دين به هم مرتبط است . علامه طباطبائي مي گويد : اين توجيه نگراني و ترسي ندارد تا وعد? عصمت و حفاظت الاهي به پيامبر داده شود در حالي كه وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ از نگراني پيامبر (ص) دلالت مي كند پس آن تفسير نمي تواند منظور از اين آيه باشد .

واگر مانند فخر رازي وبعض ديگر از عامه بگوييم : منظور « ما انزل اليك» به قرين? سياق آيات قبل وبعد ، حكمي مروط به اهل كتاب است مي گوييم اولا از آنجا كه ترتيب فعلي قرآن به ترتيب نزول نيست سياق حجت نيست مخصوصا اينجا كه دليل بر انفصال نزول اين آيه از آيات قبل وبعد آن داريم .ثانيا باتوجه به نزول اين آيه در سال دهم هجري كه اوج قدرت اسلام بود وجهي براي ترس ونگراني از يهود ونصاري نبود زيرا آنان شكست خورده وهيچ قدرتي نداشتند .[8]

7- نگراني وترس پيامبر(ص) بر جان يا متعلقات شخصي اش نبودزيرا خداوند ميفرمايد الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفي‏ بِاللَّهِ حَسِيباً - كساني بودند كه تبليغ رسالتهاي الهي مي‏كنند و از او مي‏ترسند و از هيچ كس جز خدا واهمه ندارند -الأحزاب: 39/ و رسول الله در راس مبلغان الاهي است و نيز اين ترس از كفار و يهود ونصاري نبود زيرا زمان نزول آيه آنان ذليل شده و شكست خورده بودند .

بلكه نگراني حضرت از تصور غلط جاهلان مسلمان و تبليغات منفي منافقان و جاه طلبان بودكه اين اعلام حضرت را مانند تعيين وليعهد از طرف پادشاهان و ناشي تمايل شخصي پيامبر (ص) نسبت به پسر عمو و دامادش معرفي كنند .


2 ـ آي? اكما ل بدرق? واقع? غدير

دومين آيه اي كه در غدير نازل شد آي? اكمال است كه بر بيشتر روايات شيعي وبرخي روايات اهل سنت پس از واقعه غدير نازل شد :

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً (3 مائده)

امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنا بر اين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين شما پذيرفتم .

آيا منظور از" اليوم" (امروز) كه در دو جمله بالا تكرار شده چه روزي است؟

جاي شك نيست كه چنين روزي بايد روز بسيار مهمي در تاريخ زندگي پيامبر ص باشد، نه يك روز ساده و عادي و معمولي، زيرا اين همه اهميت براي يك روز عادي معني ندارد .براي توضيح آيه دو نكته را توجه نماييد :

الف - در اين آيه چهار ويژگي مهم براي آن روز بيان شده‏است:

1- روز يأس ونا اميدي كافران از نابودي اسلام ، زيرا جمل? «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ » مربوط به «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، كه در باره احكام گوشتها است.

2- روز اكمال دين.

3 روز اتمام نعمت الهي بر مردم .

4- روزي كه اسلام به عنوان دين كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.

مي پرسيم كدام روز است كه اين چهار جهت در آن جمع شده : هم كافران در آن مايوس شده‏اند، و هم دين كامل شده، و هم نعمت خدا تام گشته ، و هم خداوند آئين اسلام را به عنوان آئين مردم جهان پذيرفته است؟

ب- فرق اكمال واتمام

راغب در مفردات مي گويد :- تمام الشئ : به نهايت رسيدن چيزي به گونه اي كه نيازي به خارج از وجود خود نداشته باشد كه به چيزي خارج از خود نيازمند است مانند عدد يا شب تام ، يا در قرآن آمده است : وتمت كلمة ربك - والله متم نوره - وأتممناها بعشر - فتم ميقات ربه .

و كمال الشئ : حصول غرض از آن چيز است چنان كه فرمود : والوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين ، يعني مادران دوسال كامل فرزندان خود شير دهند زيرا با اين كار كودك به نهايت رشد شيرخوارگي خود مي رسد و غرض از شيردادن حاصل مي شود ، يا تلك عشرة كاملة : اين كار -سه روز روز? در حج و هفت روز در وطن _ ده روز كامل است وكفار? قرباني با آن ادا مي شود .

محقق لغوي علامه مصطفوي مي گويد : ماد? تمام غالبا دركمّيّات، وماد? كمال در كيفيّات بكار مي رود. با اين فرق كه تمام در جائي است كه اجزاء اصلي ساختمان شيئ فراهم باشد ولي كمال در آنجا است كه علاوه برآن شيئ داراي خصوصياتي باشد كه بر حسن وجلاي آن بيفزايد در آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي- كمال به دين، و تمام به نعمت تعلق گرفته است زيرا دين پس از بيان احكام ومعارف وآداب آن تمام و با اعلام ولايت و تعيين خليفه كامل شد تا مرجع مردم پس از پيامبر باشد . پس دين قبل از اعلام ولايت تام بود ولي كامل وزيبا نبود چنانكه نعمت هائي كه حيات مادي انسان متقوم به آن بود وجود داشت با ولايت كه حيات معنوي انسان است تام شد .[9]

پس ازاين دو نكته مي پرسيم آيا منظور از ( اليوم ) روزي است كه احكام آيات قبل در باره گوشتهاي حلال و حرام نازل شده؟ قطعا چنين نيست، زيرا نزول اين احكام واجد اين همه اهميت نيست نه باعث تكميل دين شود و سبب ياس كفار ‏شود، و آخرين احكامي نبوده كه بر پيامبر(ص) نازل شده باشد ، بدليل اينكه در دنباله اين سوره به احكام ديگري نيز برخورد مي كنيم، ‏ چيزي كه سبب يأس كفار مي‏شود، فراهم ساختن پشتوانه محكمي براي آينده اسلام است ، و به عبارت ديگر نزول اين احكام و مانند آن تاثير چنداني در روحيه كافران ندارد و اينكه گوشت هايي حلال يا حرام باشد آنها حساسيتي روي آن ندارند.

آيا مراد روز فتح مكه است -چنان كه بعضي احتمال داده‏اند- با اينكه تاريخ نزول اين سوره مدتها بعد از فتح مكه بوده است؟! آيا منظور روز نزول آيات سوره برائت است كه آنهم مدتها قبل از نزول اين سوره بوده است؟! هيچ يك از ااحتمالات با محتواي اين موافقت ندارد .

تنها روزي كه چهار عنوان ذكر شده در آيه «أَكْمَلْتُ»، «أَتْمَمْتُ»، «رَضِيتُ»، «يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» با آن منطبق است. روز غدير خم است كه خداوند فرمان نصب حضرت علي را به جانشيني پيامبر صلي اللَّه عليه و آله صادر كرد،

امّا يأس كفّار، به خاطر آن بود كه وقتي آنان از تهمت و جنگ و سوء قصد بر ضد پيامبر، نتيجه اي نگرفتند ، تنها اميد آنها مرگ پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بود و با نصب عليّ بن ابي طالب عليهما السلام همه فهميدند كه با مرگ حضرت دين او محو نمي‏شود، زيرا شخصي چون عليّ بن ابي طالب عليهما السلام جانشين پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود كه مانند نفس آن حضرت است اينجا بود كه هم? كفّار مأيوس شدند.

امّا كمال دين، به خاطر آن است كه اگر مقرّرات و قوانين كامل وضع شود، لكن براي امّت و جامعه، رهبري معصوم و كامل تعيين نشود، مقرّرات اجرا نمي شود

امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است كه بزرگ‏ترين نعمت يك جامعه نعمت رهبري است، اگر پيامبر اكرم صلي اللَّه عليه و آله از دنيا برود و مردم را بي‏سرپرست بگذارد ، كاري كرده كه يك چوپان نسبت به گله نمي‏كند. ولي با تعيين رهبر الهي نعمت تمام مي‏شود.

امّا رضايت خداوند، براي آن است كه هر گاه قانون كامل و مجري عادل الاهي بهم گره بخورد شريعت الاهي اجرا شده و رضايت پروردگار حاصل مي‏شود.

اگر هر يك از اكمال دين، اتمام نعمت، رضايت حقّ و يأس كفّار به تنهايي در روزي اتفاق افتد، كافي است كه آن روز از أيّام اللّه باشد. تا چه رسد به روزي مثل غدير، كه همه‏ي اين ويژگي‏ها را يك جا دارد. به همين دليل در روايات اهل بيت عليهم السلام عيد غدير، بزرگ‏ترين عيد به شمار آمده است و مردم به بزرگداشت آن فرا خوانده شدند .

روز اكمال دين

پس از اين بحث تفسيري براي تشخيص اين روز بايد روايات را بررسي كنيم .

در اين جا دو دسته روايت و قرينه داريم: دست? اول رواياتي كه بر نزول آيه اكمال روز عرف? در عرفات سال حجه الوداع دلالت مي كند كه مهمترين آن از طريق اهل سنت از عمر نقل شده است :

1- البخاري قال حَدَّثَنَا الْحُمَيْدِيُّ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ مِسْعَرٍ وَغَيْرِهِ عَنْ قَيْسِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْيَهُودِ لِعُمَرَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَنَّ عَلَيْنَا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا ) لاَتَّخَذْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ عِيدًا . فَقَالَ عُمَرُ إِنِّي لأَعْلَمُ أَيَّ يَوْمٍ نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ ، نَزَلَتْ يَوْمَ عَرَفَةَ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ . سَمِعَ سُفْيَانُ مِنْ مِسْعَرٍ وَمِسْعَرٌ قَيْسًا وَقَيْسٌ طَارِقًا . [10]

طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ مي گويد : مردي يهودي نزد عمر آمد و گفت يا امير المؤمنين شما مسلمانان آيه‏اي در كتاب خود مي‏خوانيد كه اگر بر ما نازل شده بود آن روز را عيد مي‏گرفتيم. عمر پرسيد آن آيه كدام است؟ گفت: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ... عمر پاسخ داد به خدا من روز نزول آن را مي‏دانم. روز عرفه بود، كه به جمعه افتاد. بخاري مي گويد : اين روايت را به طريق ديگر نيز از طارق آورده‏اند.

مانند همين روايت در صحيح مسلم نيز آمده است .

2- واحدي در اسباب النزول مي گويد : اين آيه روز جمعه، بعد از ظهر روز عرفه در حجة الوداع سال دهم هجرت نازل شد و پيغمبر (ص) سوار بر ناقه عضباء (گوش شكافته) بود.

و همان روايت عمر را از عبد الرحمن بن حمدان با اسناد از طارق بن شهاب روايت مي‏كند....

آنگاه ازحاكم ابو عبد الرحمن شادياخي با اسناد از عباد بن عمار روايت مي‏كند كه ابن عباس آيه بالا را قرائت كرد، و يك يهودي كه آنجا بود گفت: اگر اين آيه بر ما نازل شده بود روز نزول آن را عيد قرار مي‏داديم. ابن عباس پاسخ داد: اتفاقا اين آيه در يك عيد، يعني جمعه و عرفه با هم نازل شد. [11]

3- سيوطي مي گويد : نظير مطلب فوق از معاويه به عنوان تأييد نظر عمر نقل شده است : أخرج ابن جرير و الطبراني عن عمرو بن قيس السكوني انه سمع معاوية ابن أبي سفيان علي المنبر ينزع بهذه الآية الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ حتي ختمها فقال : نزلت في يوم عرفة في يوم جمعه. [12]

اين مطلب در روايات شيعه آمده است :

كليني عن محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد ومحمد بن الحسين جميعا، عن محمد بن إسماعيل ابن بزيع، عن منصور بن يونس، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السلام قال سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: فرض الله عزوجل عزوجل علي العباد خمسا، أخذوا أربعا وتركوا واحدا ... ثم نزلت الولاية وإنما أتاه ذلك في يوم الجمعة بعرفة، أنزل الله عزوجل " اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي " وكان كمال الدين بولاية علي ابن أبي طالب عليه السلام فقال عند ذلك رسول الله صلي الله عليه وآله: امتي حديثوا عهد بالجاهلية ومتي أخبرتهم بهذا في ابن عمي يقول قائل، ويقول قائل - فقلت في نفسي من غير أن ينطق به لساني- فأتتني عزيمة من الله عزوجل بتلة أوعدني إن لم ابلغ أن يعذبني، فنزلت " يا أيها الرسول بلغ ما انزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الكافرين" فأخذ رسول الله صلي الله عليه وآله بيد علي عليه السلام فقال: أيها الناس إنه لم يكن نبي من الانبياء ممن كان قبلي إلا وقد عمره الله، ثم دعاه فأجابه، فاوشك أن ادعي فاجيب وأنا مسؤول وأنتم مسؤولون.


أبي الجارود از امام باقر (ع) روايت مي كند : خداوند پنج چيز بر مردم واجب نمود ولي مردم چهار واجب راگرفته ويكي را رها نمودند ......پس از آن در روز جمعه روز عرفه ولايت نازل شد و خداي عز و جل اين آيه را نازل كرد :الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً (3 مائده) وكمال دين به به ولايت علي بن أبي طالب بود .

در اينجا پيامبر پيش خود مي گفت : امت من جديد الاسلام هستند اگر اين مطلب را به آنان بگويم چنين وچنان مي گويند ازين رو اعلام آنرا تأخير مي انداخت ...تا اينكه اين آيه تهديد آميز نازل شد يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ. [13]

اين حديث طبق مبناي متأخرين به جهت أبي الجارود ضعيف است . و افزون بر آن تنها بر نزول ، نه تبليغ آيه در عرفه دلالت مي كند

5 ـ عن جعفر بن محمد الخزاعي عن أبيه قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : لما نزل رسول الله صلي الله عليه واله عرفات يوم الجمعة أتاه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا محمد ان الله يقرؤك السلام و يقول لك : قل لامتك " اليوم اكملت لكم دينكم بولاية علي بن أبي طالب واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا " ولست انزل عليكم بعد هذا ، قد أنزلت عليكم الصلوة والزكوة والصوم والحج و هي الخامسة و لست أقبل هذه الاربعة الا بها .

عياشي ازجعفر بن محمد خزاعي از پدرش از امام صادق (ع) آورده است : هنگامي كه پيامبر (ص)روز جمعه به عرفات آمد جبرئيل نزد او آمد وگفت خداي متعال به تو سلام مي رساند ومي فرمايد :بر امت خود بخوان : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ بولاية علي بن أبي طالب وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً (3 مائده) امام فرمود : خداي متعال مي فرمايد : ديگر پس از اين چيزي براي شما نمي فرستم و پيش از اين نماز و روزه وزكات وحج را بر شما فرستادم ، و ولايت پنجمين فريضه است و آن چهار فريضه را قبول نمي كنم مگر به اين پنجمين فريضه .[14]

اين حديث هم مرسل وضعيف است . و تنها بر نزول ، نه تبليغ آيه در عرفه دلالت مي كند .

6- الحاكم الحسكاني قال حدثني الحسين بن إبراهيم بن الحسن الجصاص قال: حدثنا أبو أيوب القزويني قال: حدثنا عبد الله بن خلال البرذعي قال: حدثنا محمد بن فضيل، عن عطاء بن السائب، عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: بينما نحن مع رسول اللّه في الطواف إذ قال: أفيكم عليّ بن ابي طالب؟ قلنا: نعم يا رسول اللّه فقرّبه النبي صلّي اللّه عليه و آله و سلم فضرب علي منكبه و قال: طوباك يا علي، أنزلت علي في وقتي هذا آية ذكري و إياك فيها سواء: (اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام دينا) قال: أكملت لكم دينكم بالنبي و أتممت عليكم نعمتي بعليّ و رضيت لكم الإسلام دينا بالعرب. [15]

ابن عباس گفت: ما با رسول خدا در طواف بوديم كه فرمود: آيا عليّ بن ابي طالب (ع) در ميان شماست؟ گفتيم: آري اي رسول خدا. پيامبر او را به خود نزديك كرد و بر شان? او زد و گفت: خوشا به حال تو اي علي در اين هنگام آيه‏اي بر من نازل شد كه من و تو در آن به طور مساوي ذكر شده‏ايم: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» گفت: به وسيله پيامبر دينم را بر شما كامل كردم و به وسيله علي نعمتم را بر شما تمام كردم و به وسيله عرب اسلام را به عنوان دين بر شما پسنديدم.

6-- الحاكم الحسكاني عن فرات بن إبراهيم الكوفي قال: حدثني علي بن أحمد بن خلف الشيباني [عن‏] عبد الله بن علي المتوكل الفلسطيني، عن بشر بن غياث، عن سليمان بن عمرو العامري، عن عطاء، عن سعيد عن ابن عباس قال بينما النبي ص بمكة أيام الموسم إذ التفت إلي علي فقال: هنيئا لك يا أبا الحسن إن الله قد أنزل علي آية محكمة غير متشابهة، ذكري و إياك فيها سواء: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ الآية.

ابن عباس گفت: هنگامي كه ما در ايام حج در مكه بوديم، پيامبر رو به علي كرد و گفت: گوارا باد بر تو اي ابو الحسن، همانا خداوند براي من آيه محكم و غير متشابهي نازل كرده كه من و تو در آن به طور مساوي ذكر شده‏ايم: آن آيه اينست «اليوم اكملت لكم دينكم»

توضيح : با توجه به اينكه آخرين طواف پيامبر در حجه الوداع بود و پس از خروج از مكه ديگر به مكه باز نگشت پس اين سخن حضرت بايد ناظر به نزول آي? اكمال در عرفه باشد . در نتيجه منظور از ( في وقتي هذا - اين وقت ) روز عيدقربان كه حضرت طواف حج بجا مي آورد وبا تسامح نزول روز قبل (عرفه) اراده شود ولي اين روايت هم به مراد اهل سنت نيست زيرا تصريح مي كند اتمام نعمت كه مدلول آيه هست مربوط به ولايت علي (ع) است .


دست? دوم روايات :

مي گويد : آي? اكمال پس از معرفي امام علي (ع) در غدير خم نازل شد اين احتمال با محتويات آيه كاملا سازگار است زيرا روز غدير خم كه پيامبر اسلام ص ا مير مؤمنان علي ع را رسما براي جانشيني خود تعيين كرد، كفار دچاريأس شدند، چون انتظار داشتند كه آئين اسلام قائم به شخص باشد، و با از ميان رفتن پيغمبر (ص) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدريجا بر چيده شود، اما هنگامي كه مشاهده كردند مردي كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر ص در ميان مسلمانان بي‏نظير بود بعنوان جانشيني پيامبر (ص) انتخاب شد و از مردم براي او بيعت گرفت ياس و نوميدي نسبت به آينده اسلام آنها را فرا گرفت و فهميدند كه آئيني ريشه‏دار و پايدار است . در اين روز بود كه آئين اسلام به تكامل نهايي خود رسيد، زيرا بدون تعيين جانشين براي پيامبر ص و بدون روشن شدن وضع آينده مسلمانان، اين آئين به تكامل نهايي نمي‏رسيد.روايات زير قول دوم را تاييد مي‏كند .اين مطلب را در مصادر سني به شرح زير آمده است .:

1- روايت ابو هريره : الخطيب البغدادي في تاريخه، اخبرنا عبدالله بن محمد بن علي بن بشر قال أخبرنا علي بن عمر الحافظ قال أخبرنا ابو نصر حبشون بن موسي بن أيوب أبو نصر الخلال( قال)أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي ابن عمر الحافظ حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي عن ابن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهراً وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلي الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال: " ألست ولي المؤمنين؟ " قالوا بلي يا رسول الله قال: " من كنت مولاه فعلي مولاه " فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا ابن أبي طالب أصبحت مولاي ومولي كل مسلم فأنزل الله: " اليوم أكملت لكم دينكم .[16]

خطيب بغدادي با سند معتبر در تاريخ خود از ابو هريره نقل كرده است : هر كس روز هيجدهم ذيحجه را روزه بدارد خداوند براي او روزه شصت ماه را مي‏نويسد وآن روز روز غدير خم است. هنگامي كه پيامبر دست علي را گرفت و گفت: آيا من وليّ مؤمنان نيستم؟ گفتند: آري اي رسول خدا! پس گفت: هر كس كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست. پس عمر بن خطاب گفت: به به تو را اي پسر ابي طالب، امروز مولاي من و مولاي هر مؤمني شدي! در اين جا خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم ... المائدة 3 »

خطيب بغدادي مي گويد : اين حديث را تنها حبشون نقل كرده ولي عده اي در نقل اين حديث از او متابعت نمودند مانند أحمد بن عبد الله بن النيري از علي بن سعيد همان حديث را روايت نمود و هم چنين أزهري براي ما اين حديث را نقل كرد از محمد بن عبد الله بن أخي ميمي از أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران معروف به ابن النيري از علي ابن سعيد الشامي از ضمرة بن ربيعة عن ابن شوذب از مطر از شهر بن حوشب از أبي هريره همان حديث را روايت نمودند.

ابن كثير پس از نقل اين روايتي كه ضمرة از ابن شوذب از مطر الوراق از شهر بن حوشب از ابي هريرة نقل كرده مي گويد : انه حديث منكر جدا بل كذب لمخالفته لما ثبت في الصحيحين عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب أن هذه الآيه نزلت في يوم الجمعة يوم عرفة اين حديث بسيار ناشناخته بلكه دروغ است . زيرا با حديثي كه در صحيح بخاري ومسلم از أمير المؤمنين عمر بن الخطاب رسيده كه اين آيه روز جمعة در روز عرفه نازل شده منافات دارد .

از طرفي هر روز رمضان ثواب ده ماه روزه دارد چگونه روز هيجدهم ذي حجه ثواب شصت ماه داشته باشد؟ [17]

پاسخ : ا قضاوت ابن كثير غير منصفانه و از روي تعصب است، زيرا چنانكه استاد محقق ميلاني دامت افاضاته اثبات كرده اند : روايان اين حديث همگي افراد موثق به توثيقات خاصه به وسيل? بزرگان رجالي اهل سنت هستند ، افزون بر آنكه آنان از راويان صحيحين و سنن مي باشند. [18]

پس وجهي براي تضعيف اين حديث نيست چه رسد به آنكه تكذيب شود

و اما ثواب عظيم روز? غدير ، به جهت آنست كه‌ ثواب‌ هر عملي به‌ مقدار كشف‌ آن عمل‌ از حقيقت‌ ايمان‌ است‌ . هر چه‌ ايمان‌ و خلوص‌ بيشتر باشد ، ثواب‌ افزون‌تر است‌ . و معلوم‌ است‌ كه‌ ايمان‌ واخلاص‌ كه‌ از صفات‌ و حالات‌ نفسي‌ است‌ ، براي‌ ارائه‌ بنده‌ در مقام‌ امتثال‌ ، و نمايش مقدار محبّت‌ و واقعيّت‌ او از اعمال‌ بدني‌ و خارجي‌ دقيق‌تر و لطيف‌تر و ظريف‌تر است‌. زيرا وقتي‌ بنده‌ در عمل‌ و نيّت‌ خالص شود آنجا با خداوند و جمال‌ او و جلال‌ او ، و اقيانوس‌ بي‌منتهاي‌ علم‌ و حيات‌ و قدرت‌ و فضل و ثواب بي نهايت او مواجه است. و در اين‌ صورت‌ ديگر ، عنوان‌ ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ نيست‌ . بلكه‌ شصت‌ سال‌ است‌ ، و يا به‌ انداز? عمر روزگار و دهر است‌ ، چنانكه‌ در بعضي‌ مستحبات در روايات‌ ديگر آمده‌ است‌ .

چنان كه در روايات‌ ، پاداش‌هاي‌ فراوان‌ براي‌ روزههاي مستحب‌ بيان شده است‌ ، مانند روزه‌ داشتن‌ در ده? ذوالحجّة‌ كه‌ ثواب‌ روزه‌ يكسال‌ دارد ، و هر شب‌ آن‌ مساوي‌ شب‌ قدر است.[19]

و مانند روايت‌ عبدالله‌ بن‌ عمر كه‌ مي‌گفت‌ : ما با رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ چنين‌ بوديم‌ كه‌ : روز? روز عرفه‌ را معادل‌ دو سال‌ روزه‌ مي‌دانستيم‌ . [20]

و دربار? روزه‌ بيست‌ و هفتم‌ از ماه‌ رجب‌ آمده‌ است‌ كه‌ : ثواب‌ شصت‌ ماه‌ روزه‌ را دارد . [21]

وقال فيمن صام ثلاثة أيام من كل شهر إن ذلك يعدل صوم الدهر [22] كسي كه سه روز از ماه روزه بگيرد مانند كسي است كه هم? روزگار دنيا روزه گرفته است .

2- روايت أبي سعيد الخدري و ربيع بن أنس : ابن كثير در تفسيرش مي گويد : قال ابن جرير قال: وقد قيل: إنها نزلت علي رسول الله صلي الله عليه وسلم في مسِيره إلي حجة الوداع. ثم رواه من طريق أبي جعفر الرازي، عن الربيع بن أنس. قلت: وقد روي ابن مَرْدُويه من طريق أبي هارون العَيْدي، عن أبي سعيد الخدري ؛ أنها أنزلت علي رسول الله صلي الله عليه وسلم يوم غَدِير خُم حين قال لعلي: " من كنتُ مولاه فَعَليٌّ مولاه".

ثم رواه عن ابي هريرة وفيه: أنه اليوم الثامن عشر من ذي الحجة، يعني مرجعه عليه السلام من حجة الوداع. [23]

ابن كثير مي گويد : ابن جرير طبري نقل مي كند ، گفته شده اين آيه در حال سفر آن حضرت به حجه الوداع نازل شد اين مطلب را ابن جرير طبري از طريق أبي جعفر الرازي، از ربيع بن أنس نقل كرده است . ولي هم او در روايت ديگر از ابن مردويه از طريق أبي هارون العَيْدي، از أبي سعيد الخدري آورده است كه اين آيه در غدير خم نازل شده است كه در آنجا فرمود من كنتُ مولاه فَعَليٌّ مولاه. سپس از ابو هريره آورده است آن روز هيجدهم ذي الحجه هنگام باز گشت حضرت رسول (ص) از حجه الوداع بود .

3 - المناقب للخوارزمي الحنفي: أخبرنا الحافظ أبوسعد اسماعيل بن علي بن الحسين السمان ، حدثنا أبومحمد عبدالرحمان بن عثمان بن أبي نصر بقراءتي عليه أخبرنا أبوالحسن خيثمة ابن سليمان بن حيدرة ، حدثنا إسحاق بن علي بن الحسن ، أبوالحسن العبدي ، عن أبي هارون العبدي ، عن أبي سعيد الخدري:ان النبي صلي الله عليه وآله يوم دعا الناس إلي غدير خم ، امر بما كان تحت الشجرة من الشوك فقم وذلك يوم الخميس ، ثم دعا الناس إلي علي فأخذ بضبعه فرفعها حتي نظر الناس إلي بياض ابطه ، ثم لم يتفرقا حتي نزلت(اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا) فقال رسول الله صلي الله عليه وآله : الله اكبر علي اكمال الدين ، واتمام النعمة ورضي الرب برسالاتي ، والولايه لعلي ، ثم قال : أللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه ، وانصر من نصره ، واخذل من خذله . [24]

خوارزمي حنفي با سند متصل از ابو سعيد خدري روايت كرده كه او مي گويد : پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مردم را به غدير خم فرا خواند و دستور داد زير درختان را تميز كنند و آن روز پنج شنبه بود آنگاه مردم را به سوي علي فرا خواند و بازوي علي را گرفت و بلند كرد به گونه اي كه مردم سفيدي زير بازوي اورا ديدند و از هم جدا نشدند تا اين آيه نازل شد (اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا.)

در اينجا پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: الله اكبر بر كامل شدن دين و تماميت نعمت و رضاي پروردگار با رسالت من و ولايت علي ! سپس فرمود : خداوندا دوست بدار كسي را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار كسي را كه او را دشمن بدارد و كمك كن كسي را كه او را كمك كند و خوار كن كسي را كه او را خوار كند.

ولي مهم دراين زمينه روايات از طرق شيعه به شرح زير است :

4- علي بن إبراهيم، عن ابيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن اذينة، عن زرارة والفضيل بن يسار، و بكير بن أعين ومحمد بن مسلم وبريد بن معاوية وأبي الجارود جميعا عن أبي جعفر عليه السلام قال: أمر الله عزوجل رسوله بولاية علي وأنزل عليه " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة " وفرض ولاية أولي الامر، فلم يدروا ما هي، فأمر الله محمدا صلي الله عليه وآله أن يفسر لهم الولاية، كما فسر لهم الصلاة، والزكاة والصوم والحج، فلما أتاه ذلك من الله، ضاق بذلك صدر رسول الله صلي الله عليه وآله وتخوف أن يرتدوا عن دينهم وأن يكذبوه فضاق صدره وراجع ربه عزوجل فأوحي الله عزوجل إليه " يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس " فصدع بأمر الله تعالي ذكره فقام بولاية علي عليه السلام يوم غدير خم، فنادي الصلاة جامعة وأمر الناس أن يبلغ الشاهد الغائب.

قال عمر بن اذنية: قالوا جميعا غير أبي الجارود - وقال أبوجعفر عليه السلام: وكانت الفريضة تنزل بعد الفريضة الاخري وكانت الولاية آخر الفرائض، فأنزل الله عزوجل " اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي " قال أبوجعفر عليه السلام: يقول الله عزوجل: لا انزل عليكم بعد هذه فريضة، قد أكملت لكم الفرائض. [25]

اين روايت فضلا است كه كليني با سند صحيح از عمر بن اذينه از زراره و فضيل و بكير و ابن مسلم و بريد و ابي الجارود، وآنان همگي از امام باقر عليه السلام روايت مي كنند كه فرمود: خداي عز و جل رسولش را به ولايت علي عليه السلام امر كرد و آيه «سرپرست شما تنها خدا و رسولش و كساني هستند كه ايمان آورده، نماز بپا دارند و زكاة دهند- 55 / مائده-» را بر او نازل فرمود و ولايت اولو الامر (كار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولايت چيست، خدا به محمد صلّي اللَّه عليه و آله امر فرمود تا ولايت را براي آنها توضيح دهد، چنان كه نماز و زكاة و روزه و حج را توضيح داد، و چون امر ولايت از جانب خدا به پيغمبر رسيد حضرت ترسيد مردم از دين برگردند و او را تكذيب كنند ! از اين جهت دلتنگ شد و به پروردگار مراجعه كرد، خداي عز و جل به او وحي فرستاد «اي پيغمبر آنچه از پروردگارت بتو نازل شده برسان، و اگر نكني پيام او را نرسانيده‏ئي، خدا ترا از گزند مردم حفظ ميكند- 67 سوره مائده-» او هم امر خداي متعال را اعلان كرد و به امر ولايت علي عليه السلام در روز غدير خم قيام نمود و مردم را براي نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد كه حاضرين به غائبين برسانند.

عمر بن اذينه (كه از آن شش نفر روايت مي كند) گويد: همگي جز ابي الجارود گفتند: امام باقر عليه السلام فرمود: واجبات خدا يكي پس از ديگري نازل ميشد و امر ولايت آخرين آنها بود، كه خداي عز و جل اين آيه را نازل فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم- 3 سوره مائده-» امام باقر عليه السلام فرمود: خداي عز و جل مي فرمايد: بعد از اين واجبي بر شما نازل نكنم، واجبات را براي شما كامل كردم.

6- كليني في خطبة الوسيلة- محمد بن علي بن معمر، عن محمد بن علي بن عكاية التميمي، عن الحسين بن النضر الفهري، عن أبي عمرو الاوزاعي، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد قال: دخلت علي أبي جعفر (ع) فقلت: يا ابن رسول الله قد أرمضني اختلاف الشيعة في مذاهبها فقال ....

فخرج رسول الله صلي الله عليه وآله إلي حجة الوادع ثم صار إلي غديرخم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدي حتي رئي بياض إبطيه رافعا صوته قائلا في محفله " من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه " فكانت علي ولايتي ولاية الله وعلي عداوتي عداوة الله . وأنزل الله عز و جل في ذلك اليوم " اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا " فكانت ولايتي كمال الدين و رضا الرب جل ذكره . ..[26]

خطبه‏اي از امير المؤمنين ع معروف به خطبه وسيله است و وجه اينكه اين خطبه را خطبه وسيله ناميده‏اند تعريفي است كه امير مؤمنان عليه السّلام در اين خطبه از مقام وسيله (كه مقامي مخصوص رسول خدا (ص) در روز محشر است) نموده است

جابر بن يزيد گويد: من خدمت امام باقر عليه السّلام شرفياب شدم و بآن حضرت عرض كردم: اي فرزند رسول خدا براستي كه اين اختلاف شيعه در مذهبشان درون مرا مي سوزاند! حضرت فرمود...

امير مؤمنان عليه السّلام پس از هفت روز از وفات پيغمبر (ص) در مدينه براي مردم خطبه‏اي خواند - و اين خطبه پس از آن بود كه از جمع‏آوري قرآن فراغت جسته بود- و در آن خطبه چنين فرمود:

ستايش خدائي را است كه پندارها را جلوگيري كرد از اينكه به كنه او رسد جز به همين مقدار كه او وجود دارد.....

پس رسول خدا به حجة الوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا دستور داد شبيه منبري برايش ساختند و بالاي آن رفت و بازوي مرا گرفته بلند كرد بدانسان كه زير بغلش نمودار شد و با آواز بلند در آن انجمن فرمود:

«هر كه را من سرور و مولي هستم علي سرور و مولاي او است، خدايا دوست بدار هر كه دوستش دارد و دشمن بدار هر كه دشمنش دارد» پس دوستي من است دوستي خدا، و دشمني من دشمني خدا است ، و خداي عز و جل در باره جريان آن روز اين آيه را نازل فرمود: «امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما انتخاب كردم» ( مائده / 3) پس ولايت من كمال دين و انتخاب و پسند پروردگار جل ذكره گرديد...

6 - علي بن ابراهيم قال حدثني أبي، عن صفوان بن يحيي، عن العلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: «آخر فريضة أنزلها الله تعالي الولاية، ثم لم ينزل بعدها فريضة، ثم أنزل: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ بكراع الغميم فأقامها رسول الله (صلي الله عليه و آله) بالجحفة «1»، فلم ينزل بعدها فريضة».

علي بن ابراهيم در تفسير خود مي گويد پدرم از صفوان، از علا از محمد بن مسلم (سند معتبر است ) از امام باقر (ع) روايت كرده‏اند كه: اين آيه در «كراع الغميم»- ميان مكه و مدينه- نازل گرديد و پيامبر در جحفه آن را برپا داشت.[27] . [28]

افزون بر اين احاديث دو قرينه هم بر نزول آي? اكمال در روز غدير داريم :

الف : نزول آي? اكمال در روز دو شنبه :

ابن كثير از ابن عباس نقل مي كند : فأما ما رواه ابن جرير وابن مردويه، والطبراني من طريق ابن لَهيعَة، عن خالد بن أبي عمران، عن حَنَش بن عبد الله الصنعاني، عن ابن عباس قال: ولد نبيكم صلي الله عليه وسلم يوم الاثنين، [ونبئ يوم الاثنين] وخرج من مكة يوم الاثنين، ودخل المدينة يوم الاثنين، وأنزلت سورة المائدة يوم الاثنين: { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ } ورفع الذكر يوم الاثنين، فإنه أثر غريب وإسناده ضعيف. وقد رواه الإمام أحمد ....هذا لفظ أحمد، ولم يذكر نزول المائدة يوم الاثنين فالله أعلم. ولعل ابن عباس أراد أنها نزلت يوم عيدين اثنين كما تقدم، فاشتبه علي الراوي، والله أعلم. [29]

ابن عباس گفته است : پيامبر شما صلي الله عليه وسلم روز دو شنبه متولد شد و دو شنبه به نبوت مبعوث و دو شنبه از مكه خارج شد و دو شنبه مكه فتح و سور? مائده و آي?" اليوم أكملت لكم دينكم " دوشنبه نازل شد و آن حضرت دو شنبه وفات نمود و ذكر ( وحي يا قرآن) بالا رفت .

و با توجه به اينكه نهم ذي الحجه يعني عرف? سال دهم طبق روايات معتبر اهل سنت روز جمعه بود.در نتيجه نزول آي? اكمال نمي تواند در عرفه باشد .

ابن كثير كه متوجه نتيج? اين خبر شده ، مي گويد اين روايت غريبي است و سند آن ضعيف مي باشد آنرا احمد بن حنبل نقل كرده ولي نزول سور? مائده را نياورده است . آنگاه توجيه مضحكي مي كند مي گويد : شايد منظور ابن عباس آنست كه اين سوره روز دو عيد ( نه دو شنبه ) نازل شد ! [30]

با اينكه ابن كثير در تاريخش و ذهبي با سند ازابن عباس روايت كرده اند كه او مي گويد : پيامبر صلي الله عليه وسلم روز دو شنبه متولد شد و دو شنبه به نبوت مبعوث و دو شنبه از مكه خارج شد و دو شنبه مكه فتح و سور? مائده و آي?" اليوم أكملت لكم دينكم " دوشنبه نازل شد و آن حضرت دو شنبه وفات نمود.[31] [32]

هيثمي هم هم? رجال روايت غير از ابن لهيعة توثيق مي كند [33]

مي گوييم : عبدالله بن لهيعه از رجال صحيح مسلم وابو داود وترمذي و ابن ماجه بوده . احمد وابن شاهين و ذهبي وي راتوثيق كرده اند تنها مشكل او سوختن كتب وي و نقل از حفظ اوست.[34] پس اين سند صيح است .

و با توجه به اينكه نهم ذي الحجه يعني عرف? سال دهم طبق روايات معتبر اهل سنت روز جمعه بود.در نتيجه نزول آي? اكمال نمي تواند در عرفه باشد . بلكه از آنجا كه روز غدير هيجدهم ذي الحجه يكشنبه بود ، پس نزول آي? اكمال روز دو شنب? بعد از واقع? غدير و اعلام امامت حضرت مي شود .

ب : وفات پيامبر ص هشتاد و يك روز بعد از نزول اين آيه :

در تفسير فخر رازي و تفسير روح المعاني و تفسير المنار در ذيل اين آيه آمده است كه پيامبر ص بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد. قال الرازي المسألة الرابعة: قال أصحاب الآثار: إنه لما نزلت هذه الآية علي النبي صلي اللَّه عليه و سلم لم يعمر بعد نزولها إلا أحدا و ثمانين يوما، أو اثنين و ثمانين يوما، و لم يحصل في الشريعه بعدها زياده و لا نسخ و لا تبديل ألبتة. [35]

مورخان و محدثان گفته اند : هنگامي كه اين آيه نازل شد پيامبر( ص) هشتاد و يك يا دو روز بيشتر عمر نكرد و پس از آن هيچ زياده و نسخ و تغييري در شريعت حاصل نشد .

و سيوطي در تفسيرش آورده است : أخرج ابن جرير 11082- حدثنا القاسم قال، حدثنا الحسين قال، حدثني حجاج ، عن ابن جريج قال مكث النبي صلي الله عليه و سلم بعد ما نزلت هذه الآية احدي وثمانين ليلة قوله: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم‏. [36]

ابن جرير طبري با سند متصل از ابن جريج (تابعي مفسر ) نقل كرده پيامبر( ص) پس از نزول آي? اكمال هشتاد و يك روز بيشتر عمر نكرد.

و با توجه به اينكه وفات پيامبر ص در روايات أهل تسنن و بعضي از روايات شيعه (مانند آنچه كليني در كتاب معروف كافي نقل كرده است) روز دوازدهم ماه ربيع الاول بود ، نتيجه مي‏گيريم كه روز نزول آيه درست روز هيجدهم ذي الحجه بوده است

البته اين در صورتي است كه روز وفات پيامبر ص را محاسبه نكنيم و دو ماه وسط را (29) روز بگيريم كه اين موضوع كاملا امكان‏پذير است و با توجه به اينكه در روزهاي قبل و بعد از روز غدير حادثه مهمي در تاريخ اسلام رخ نداده است كه تاريخ فوق قابل تطبيق بر آن باشد مسلم مي‏شود كه منظور از آن جز روز غدير نيست. .

از آنچه در بالا گفتيم روشن مي‏شود كه: اخباري كه نزول آي? اكمال را در جريان غدير بيان كرده در رديف خبر واحد نيست كه بتوان با تضعيف بعضي‏اسناد آن، آنها را ناديده گرفت بلكه اخباري معتبر و مستفيض وهمراه قرينه است، و در منابع متعدد و معروف اسلامي نقل شده است.

اگر چه بعضي از دانشمندان متعصب أهل تسنن، مانند نويسنده تفسير" المنار" با تفسير ساده‏اي از آيه گذشته، وكمترين اشاره‏اي به اين روايات نمي كند، يا مانند" آلوسي در تفسير روح المعاني جسارت كرده و مي گويد:

أخرج الشيعة عن أبي سعيد الخدري أن هذه الآية نزلت بعد أن قال النبي صلي الله عليه وسلم لعلي كرم الله وجهه في غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه. فلما نزلت قال عليه الصلاة والسلام: الله أكبر علي إكمال الدين، وإتمام النعمة، ورضي الرب برسالتي، وولاية علي كرم الله تعالي وجهه بعدي. ولا يخفي أن هذا من مفترياتهم، وركاكة الخبر شاهد علي ذلك في مبتدأ الأمر. .. [37]

« مي گويد: شيعه از ابو سعيد خدري خبر نزول آي? اكمال را پس از واقع? غدير نقل كرده واين كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: الله اكبر بر كامل شدن دين و تماميت نعمت و رضاي پروردگار با رسالت من و ولايت علي كرم الله تعالي وجهه بعد ازخودم ! و اين حديث از دروغ هاي شيعه بوده و ركيك بودن عبارت حديث شاهد بر دروغ بودن آنست .»

مي گوييم اولا : روايت نزول آي? اكمال در غدير اختصاص به روايت شيعه و روايت أبي سعيد خدري ندارد بلكه اهل سنت به طرق متعدد كه بسياري از آنها معتبر است از صحابه نقل كرده اند . چگونه وي با تضعيف سند يكي از اين اخبار كوشيده‏ تا بقيه را به دست فراموشي بسپارد و چون روايت را بر خلاف مذاق خويش ديده‏ آنرا مجعول و نادرست قلمداد كند .

ثانيا : چه ركاكت و خلاف فصاحتي در عبارت حديث وجود دارد كه آنرا شاهد كذب روايت آن مي داند ؟ با اينكه آثار صدق و فصاحت براي منصف در آن روشن است .


تحقيق نهائي

باتوجه به روايات معتبر دست? دوم روشن مي شودكه آي? اكمال پس از واقع? غدير نازل شده است. و بر فرض تعارض با دست? اول روايات دست? دوم به دو دليل بر آن ترجيح دارد :

1- موافقت آن با كتاب ، زيرا اكمال دين و اتمام نعمت به نظر شيعه با اعلام امامت است كه ضامن حفظ و سلامت دين است مي باشد، به بياني كه در تفسير آيه گذشت .

ولي بر فرض نزول در عرفه ، بنا بر نظر اهل سنت اكمال دين به جهت بيان آخرين احكام دين در عرفه است ،

در حالي كه احكام فراواني پس از آي? اكمال بيان شده است . چنانكه طبري بر قول اول اشكال نموده كه حكم ميراث كلالة در آخرين آي? همين سوره پس از آي? اكمال نازل شده است. [38]

از اين رو شوكاني كه متوجه اشكال شده مي گويد : المراد بالإكمال هنا: نزول معظم الفرائض و التحليل و التحريم . مراد از اكمال نزول بيشتر ، نه هم? فرائض واحكام حلال وحرام است ! زيرا علما گفته اند آيات و احكام زيادي مانند آية ربا و آية كلاله و غير اين پس از آي? اكمال نازل شد . [39]

ولي به نظر شيعه اكمال دين به اعلام امامت مي باشد پس با نزول احكامفرعي ديگر نقض نمي شود . وعبارت : لا انزل عليكم بعد هذه فريضة در صحيح? كافي دلالت بر عدم نزول احكام فرعي پس از آن ندارد زيرا فريضه اخص از حكم است و تنها بر اصول دين و اصول احكام صدق مي كند .

2- منبع روايت دست? اول عمر و ديگري معاويه است كه در اين مسئله متهم هستند ! و چه بسا يهودي كه از شأن نزول آيه خبر داشت مي خواست با ياد آوري جريان غدير عمر را شرمنده كند ، ولي او پيش دستي كرد و با دادن تاريخ غلطي از زمان نزول آيه خود را خلاص كرد . و شهادت ذي نفع متهم (دست? اول) اعتباري ندارد . پس روايات نزول آي? اكمال در عرفه ساقط است. در نتيجه روايات دست? اول ساقط است

ولي با توجه به تدريجي بودن اعلام امامت مي توان روايات دو طرف را صحيح دانسته و آنرا جمع كنيم و بگوييم آيه اكمال دو بار نازل شده است:

اول در ضمن نزول هم? سوره در روز عرف? . دوم پس از واقع? غدير . چنانكه گفته اند : سور? فاتحه واخلاص دو بار نازل شده يك بار در مكه وبار ديگر در مدينه نازل شد[40] .واول سور? روم وآي? روح وخواتيم سور? نحل دو بار نازل شد [41] و در هر دو بار مقصود از (اليوم) در آيه روز اعلام امامت اهلبيت و امير المؤمنين است كه بار اول آنرا در عرفه به صورت كلي ضمن حديث ثقلين بيان نمود. و بار دوم در غدير خم مصداق آن مولي علي (ع) را تعيين نمود

و ممكن است بگوييم : مسئل? امامت سه مرحله دارد 1 مرحل? جعل ،2-مرحل? نزول آي? آن 3-مرحل? تبليغ و ( اليوم) در آي? اكمال ممكن است كه ناظر به يكي از دو مرحله اخير باشد.

پس نزول آي? اكمال در عرفه به جهت اين بود كه امر ولايت وامامت به حضرت نازل شده و از پيامبر اكرم (ص) مي خواست صريحا علي (ع) را معرفي كند ولي حضرت به علت نگراني از مخالفت قريش به معرفي كلي امامت أهلبيت و خلافت ثقلين اكتفاء نمود

و پس از اعلام امامت حضرت علي (ع) در غدير بار دوم آي? اكمال نازل شد و حضرت آنرا در جمع مردم قرائت كرد. به اين جهت آي? اكمال دوبار نازل شده است .

.سؤال

اگر هر دوآيه مربوط به جريان" غدير" است ، پس چرا آي? اكمال قبل آي? تبليغ آمده است يكي آيه 3 سوره مائده و ديگري آيه 67 همين سوره است. با اينكه بايد به عكس باشد و چرا در قرآن ميان آن دو فاصله افتاده ؟ اين ايراد در تفسير المنار به طور اشاره آمده است . [42]

ثانيا چرا اين قسمت از آيه كه مربوط به جريان غدير است ضميمه به مطالبي شده كه در باره گوشت هاي حلال و حرام است ؟ در حالي كه ميان اين مطلب و مسئل? امامت تناسبي به نظر نمي‏رسد.

پاسخ: همان طور كه دانستيم اسناد مربوط به نزول آيه تبليغ واكمال در بار? غدير و مساله جانشيني پيامبر

( ص)تنها در كتب شيعه نقل نشده است كه چنين ايرادي متوجه شيعه شود، بلكه در بسياري از كتب أهل تسنن نيز آمده است، و به طرق متعددي اين حديث از سه نفر از صحابه معروف نقل شده است. ازين رو درتوجيه اين فاصله مي گوئيم :

اولا : آيات قرآن، و همچنين سوره‏هاي آن، بر طبق تاريخ نزول جمع‏آوري نشده است بلكه بسياري از سوره‏هايي كه در مدينه نازل شده مشتمل بر آياتي است كه در مكه نازل گرديده و به عكس آيات مدني را در لابلاي سوره ‏هاي مكي مشاهده مي‏كنيم.با توجه به اين حقيقت جدا شدن اين دو آيه از يكديگر در قرآن جاي تعجب نخواهد بود ، اگر آيات بر طبق تاريخ نزول جمع‏آوري شده بود جاي اين ايراد بود.

ثانيا : اگر قرار گرفتن آيات هر سوره تنها به فرمان پيامبر ص بوده است ممكن است قرار دادن آيه مربوط به" غدير" در لابلاي احكام مربوط به غذاهاي حلال و حرام براي محافظت از تحريف و حذف و تغيير بوده باشد، زيرا بسيار مي‏شود كه براي محفوظ ماندن يك شي‏ء نفيس آن را با مطالب ساده‏اي مي‏آميزند تا كمتر جلب توجه كند

حوادثي كه در آخرين ساعات عمر پيامبر ص واقع شد، و مخالفت صريحي كه از طرف بعضي افراد براي نوشتن وصيتنامه از طرف پيامبر ص‏به عمل آمد تا آنجا كه حتي پيامبر ص را (العياذ باللَّه) متهم به هذيان و بيماري! و گفتن سخنان ناموزون كردند !

آيا چنين شرائطي ايجاب نمي‏كرد كه براي حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آيندگان چنين پيش‏بيني‏هايي بشود و با مطالب ساده‏اي آميخته گردد كه كمتر توجه مخالفان سر جلب سخت را كند؟



[1] تفسير القرآن العظيم للحافظ أبي محمد عبد الرحمن بن أبي حاتم الرازي المتَوَفَّي سنة 327 هجرية و تفسير الكشف و البيان ثعلبي و

در المنثور سيوطي ، همگي ذيل آيه 67 / مائده

[2] - انوار التنزيل و اسرار التأويل ، ذيل آيه

[3] -لجمع بين الصحيحين البخاري ومسلم تأليف: محمد بن فتوح الحميدي ج ا /80

[4] تفسير فتح القدير، ج‏2، ص: 69 شوكاني ، ذيل آيه و روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج‏3، ص: 355

[5] - مفاتيح الغيب المؤلف : أبو عبد الله محمد بن عمر ملقب به فخر الدين الرازي و تفسير المنار ذيل آيه

[6] - المستدرك الحاكم] : 127[ ذيل الحديث، و صدر الحديث ]ص129[الحديث في تاريخ بغداد خطيب البغدادي صدر حديث ]4: 219[ ذيل2: 377 .الجامع الصغير سيوطي في: 364 بالرقم: 2705[منتخب كنز العمّال ]5: 30: وذهبي در ميزان الاعتدال ]رقم: 429[ در ترجمة أحمد بن يزيد. وحافظ ابن حجر العسقلاني در لسان الميزان ]1: 197 رقم: 620[. ابن المغازلي ]رقم: 126

[7] - فضائل الخمسة ]2: 23ابن عساكر في تاريخ دمشق، و ترجمة الإمام علي بن أبي طالب: ج42 385،الرقم:8992.

[8] - تفسير الميزان ، ج 5 ذيل آيه

[9] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، ماده تم و كمل

[10] - صحيح البخاري ح رقم 7268-

[11] - اسباب النزول واحدي س مائده /3.

[12] -الدر المنثور ذيل آيه.

[13] - اصول كافي ج /2 /51 ح 6 شرح مصطفوي.

[14] - تفسير عياشي ذيل آي? 3 مائده .

[15] - شواهد التنزيل لقواعد التفضيل 1 / 207.

[16] - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي ج 3 ص 4980 ذكر من اسمه خالد ، و الدر المنثور في تفسير القران لجلال الدين السيوطي الشافعي ج 2 ص 259 ط 1 بمصر.

افزون بر مصدر فوق اين روايت در مصادر زير نيز آمده است :-تاريخ دمشق لابن عساكر الشافعي ترجمة الامام علي بن أبي طالب : 2/75 ح575 و576 و577 و585 ط1 بيروت.

و شواهد التنزيل للحسكاني الحنفي: 1/157 ح211 و212 و213 و214 و215 و250 ط1 بيروت از ابو هريره و با سه سند ديگر ا ز ابوسعيد خدري .

و -مناقب علي بن أبي طالب لابن المغازلي الشافعي: 19 ح24 ط1 طهران، تاريخ بغداد للخطيب البغدادي: 8/290 ط السعادة بمصر،

- و الدر المنثور في تفسير القرآن لجلال الدين السيوطي الشافعي: 2/259 ط1 بمصر . ذيل تفسير آي? 3 مائده

[17] - البدايه و النهايه 5 / 214.

[18] - نفحات الازهار في خلاصه عبقات الانوار 8 269.

[19] -ـ «سنن‌ ابن‌ ماجه‌» طبع‌ دار إحياء الكتب‌ العربيّة‌ ج‌ 1 ، ص‌ 551 باب‌ صيام‌ العشر ، و «احياء العلوم.

[20] - «الغدير» ج‌ 1 ، ص‌ 407 از طبراني‌ در «أوسط‌» .

[21] - «سير? حلبيّه‌» ج‌ 1 ، ص‌ 272 از دَمياطي‌ در سيره‌اش‌ .

[22] - مسند احمد در مواضع و به بيانهاي مختلف و السنن الكبري - النسائي ج 2 / 131 و132 .

[23] - تفسير ابن كثير مائده آيه 4 2/14 ط1 بمصر و: 3/281 ط بولاق ابن كثير مي گويد در اين اسناده أبو هارون العبدي است كه شيعي متروك است، و لي همان را عطية العوفي روايت كرده و طبراني در الأوسط برقم (3737) وحديث أبي هريرة را در الأوسط برقم (3738) آنرا روايت نموده است ! !

در اين قضاوت متعصبانه وي راوي را تنها به جرم تشيع يعني نقل همين گونه روايات تضعيف نموده است . ببينيد آقايان چگونه روايتي كه موافق ميل آنان نيست رد مي كنند .

[24] - المناقب للخوارزمي الحنفي 1 /117 تذكرة الخواص للسبط بن الجوزي الحنفي: 30 ط الحيدرية وص18 ط آخر كتاب مائةمنقبة لابن شاذان 25 / نظيره في كنزالعمال (2 ) 127 / 15

[25] - اصول كافي 1 / 429.

[26] - الكافي 8 / 38 خطبة لامير المؤمنين (عليه السلام) خطبة الوسيلة

[27] - تفسير برهان و نور الثقلين و قمي ذيل آي? 3 / مائده .

[28] - احتجاج طبرسي ج 1 / 66 از امام صادق (ع) و روضه الواعظين ابن فتال نيشابوري 89 از امام باقر (ع) هر دو بخشي از حديث مفصلي كه حضرت ضمن آن خطب? غديريه را نقل مي كند .

[29] - تفسير القرآن العظيم المؤلف : 3 / 28 أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي [ 700 -774 هـ ]: دار طيبة للنشر و التوزيع.

[30] - تفسير القرآن العظيم المؤلف : 3 / 28

[31] - البدايه و النهايه 2 /260 و سيره ابن كثير 1 /198 .

[32] -تاريخ الاسلام ذهبي 1 / 160 .

[33] - مجمع الزوائد (1/196).

[34] - تهذيب الكمال ج 15 / 494 ط م الرساله بيروت . و تهذيب التهذيب عسقلاني ج51 / 331ط دار الفكر بيروت و تذكره الحفاظ ج 1 / 237

[35] - تفسير مفاتيح الغيب، ذيل مائده / 3.

[36] ـ الدر المنثور ، و تفسير جامع البيان ، ذيل آيه .

[37] - روح المعاني / ذيل آي? 3 مائده .

[38] - روح المعاني ذيل آيه .

[39] - تفسير فتح القدير ، ذيل آيه .

[40] - الاتقان 1 /62 نوع 27 و البرهان زركشي 1 /29 .

[41] - لباب النزول سيوطي 1 /5.

[42] - تفسير المنار


| شناسه مطلب: 73590