تحریف فضائل و کتمان مطاعن

ابو القاسم صلواتی گلستانی تحریف فضائل و کتمان مطاعن یکی از کارهای زشت امتهای گذشته کتمان کتب آسمانی و سنت پیامبران و تحریف آن بود که باعث گمراهی مردم و جهل نسل لاحق از حقایق وحی انبیاء گذشته شد و قرآن با تاسّف از آن گزارش می دهد. درسوره نساء آیه /46

ابو القاسم صلواتي گلستاني


تحريف فضائل و كتمان مطاعن

يكي از كارهاي زشت امتهاي گذشته كتمان كتب آسماني و سنت پيامبران و تحريف آن بود كه باعث گمراهي مردم و جهل نسل لاحق از حقايق وحي انبياء گذشته شد و قرآن با تاسّف از آن گزارش مي دهد. درسوره نساء آيه /46 مي فرمايد : مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ (46)بعضي از يهود، سخنان ( خدا يا رسول او را ) را از محل خود تحريف مي‏كنند . ‏ و در سوره بقرة /159 مي فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدي‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ - كساني كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدايت را نازل كرده‏ايم، با آنكه براي مردم در كتاب بيان ساخته‏ايم، كتمان مي‏كنند، خداوند آنها را لعنت مي‏كند و همه لعنت كنندگان نيز آنان را لعن مي‏نمايند.

تحريف در كتب و روايات اهل سنت

متاسفانه انحراف فوق در امت خاتميه به وقوع پيوست و وابستگان دربار خلفا به صورت گسترده به كتمان روايات فضائل اهلبيت ومطاعن دشمنان ايشان يا تحريف آن دست زدند كه ما به نمونه­هائي از آن اشاره مي كنيم :

1- محمد حسين هيكل ، در چاپ اول كتاب حيات محمد(ص) حديث «انذار العشيره» در ابتداي بعثت را به نقل از تاريخ طبري اين گونه نقل كرده است ... فأيكم يوازرني علي هذا الأمر وأن يكون أخي و وصيي و خليفتي فيكم ؟ فأعرضوا عنه و هموا بتركه و لكن عليا نهض وما يزال صبيا دون الحلم « كدام يك از شما مرا در انجام رسالتم كمك مي كند تا برادر و وصي و خليف? من بين شما باشد. همگي از او روي برگردانيده و خواستند او را رها كنند. ولي علي كه كودكي نا بالغ بود بر خاست و او را اجابت كرد »

ولي با فشار مقامات مصر در چاپ هاي بعد با گرفتن مبلغي پول از مسئولان فرهنگي مصر آنرا اين گونه تحريف كرد:أن يكون كذا و كذا [1] وبه اين وسيله سخن حضرت را مبهم كرد

2- حاكم در مستدرك الصحيحين ج3 /168 مي گويد : تفرد مسلم بإخراج حديث أبي موسي عن النبي (ص) خير نساء العالمين اربع

« مسلم تنها حديث ابو موسي را از پيامبر آورده كه يهترين زنان جهان چهار نفرند » كه آنان طبق حديث 4728 مستدرك ، مريم و آسيه وخديجه وفاطمه مي باشند .

ذهبي هم در تلخيص مستدرك با سكوت خود اين سخن حاكم را تأييد مي كند ، ولي اين حديث ابو موسي در نسخ فعلي صحيح مسلم نيست

3- ابن تيميه نقل مي گويد : حديث أنا مدينه العلم و علي بابها أضعف و أوهي و لهذا إنما يعد في الموضوعات و إن رواه الترمذي [2] حديث مدينه العلم ضعيف واز احاديث جعلي است هر چند ترمذي آنرا آورده، واين اعتراف به اصل وجود آن در سنن ترمذي است.

در حالي كه اين حديث فعلا در سنن ترمذي نيست

4- كتاب الصواعق المحرقه تأليف ابن حجر هيتمي داراي سه چاپ در سال(1312،ق) و ( 1385،ق) و( 1385،ق) است در چاپ دوم(سال 1385،ق) آن تحريفاتي واقع شده كه استاد سيد طيب جزائري با مقايس? آن با چاپ اول سال (1312،ق) و چاپ سوم سال (سال 1385،ق) به شرح زير از آن پرده برداشته است :

در چاپ اول ص 74 و چاپ سوم ص124 ح 28 به نقل از عائشه آمده است : آمده « ذكر علي عباده » ولي در چاپ دوم نيست !

و در فصل سوم چاپ اول ص 76 سطر 14 و در چاپ سوم

327) پس از حديث ابن عباس در نزول سيصد آيه در شأن حضرت علي آمده : اخرج الطبراني عنه قال كانت لعلي ثمانية عشره منقبه ما كانت لاحد في هذه الامه طبراني از ابن عباس نقل كرده كه براي علي (ع) هيجده فضيلت است كه براي هيچ يك از اين امت نيست . ولي در چاپ دوم (1385 ،ق) نيست !

و در چاپ اول ص 87 و چاپ سوم ص327 باب 11 فصل اول آي? 2 في روايه الحاكم قلنا يا رسول الله كيف الصلاه عليكم أهل البيت ؟ قال اللهم صل علي محمد و علي آل محمد . ولي در چاپ دوم نيست !

در ص 3 چاپ اول س 25 وص 5 چاپ سوم دارد عن ابن عباس : من سب اصحابي فعليه لعنه الله و الملائكه والناس اجمعين ولي در چاپ دوم نيست !

در چاپ اول ص 20 س 13( 34 ج ) داشت : وشذ بعضهم فاجاب بأن معني و علي بابها أي من العلو علي حد قرائه «هذا صراط عليٌ مستقيمٌ » برفع علي و تنوينه . بعضي از أهل سنت كلم? علي را در حديث أنا مدينه العلم به معناي وصفي گرفته تا اين فضيلت را انكار كند «يعني من شهر علم هستم و درب آن بلند مرتبه است ، مانند آيه 41 سور? حجر«هذا صراط عليََّ َمستقيم » كه در قرائت مشهور فعلي علي حرف جر به ياء متكلم اضافه شده، ولي اگر به تنوين و رفع علي قرائت شود صفت صراط يعني اين راه بلند مرتب? به سوي من مستقيم است .»

ولي كلم? علي در جمل? اخير در چاپ بعدي حذف شدهو هذا صراط َ مستقيم آمده است .

5- در نهج البلاغه ابن أبي الحديد حكمت 185 و نسخ ديگر مي فرمايد : وَاعَجَبَا أَنْ تَكُونَ اَلْخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ لاَ تَكُونَ بِالصَّحَابَةِ وَ اَلْقَرَابَةِ عجبا آيا خلافت تنها به مصاحبت پيامبر تحقق مي يابد ، ولي با هر دو فضيلت مصاحبت و خويشاوندي او حاصل نمي شود.

ولي شيخ محمد عبده في شرح نهج البلاغه حكمت( 190)آنرا به شكل محرف زير آورده است . واعجباه أتكون الخلافة بالصّحابة و القرابه ؟ عجبا ، آيا خلافت به مصاحبت وقرابت تحقق مي يابد» با توجه به اينكه همزه (أتكون ) براي انكار ابطالي است ، معنائي مخالف منظور حضرت را مي رساند ، يعني خلافت به مصاحبت وقرابت تحقق نمي يابد!

6-مسلم دربار? مخاصم? مالي بين عباس و مولي علي و مطالب? هريك حق خود را از عمر ، از قول راوي آن « مالك بن اوس» بدون ابهام نقلمي كند و ابوبكر و عمر را به نظر مولي علي ع دروغگو و گنهكار و پيمان شكن و خائن معرفي مي كند :

ثم أقبل ( عمر) علي العباس وعلي فقال أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال لا نورث ما تركناه صدقة ) قالا نعم ،.......

فقال أبو بكر قال رسول الله صلي الله عليه و سلم ( ما نورث ما تركنا صدقة ) فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبا بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني بار راشد تابع للحق ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ أَبَا بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - وَأبي بَكْرٍ ، فَقَبَضْتُهَا سَنَتَيْنِ أَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ رَسُولُ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - وَأَبُو بَكْرٍ ، ثُمَّ جِئْتُمَانِي وَكَلِمَتُكُمَا وَاحِدَةٌ وَأَمْرُكُمَا جَمِيعٌ ، جِئْتَنِي تَسْأَلُنِي نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ ، وَأَتَي هَذَا يَسْأَلُنِي نَصِيبَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا ، ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم وولي أبا بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني بار راشد تابع للحق. [3]

«مالك بن اوس مي گويد: هنگامي كه علي ع و عباس براي مجادله در ميراث پيامبر ص نزد خليفه عمر رسيدند وي گفت شما را بخدا كه به اذن او زمين و آسمان قيام مي كند آيا ميدانيد كه رسول الله فرمود انبياء ارث نمي گذارند؟ علي و عباس گفتند بله ....

عمر گفت اين حديث را ابوبكر از رسول الله روايت كرده كه فرمود: ما پيامبران ارث نمي گذاريم هر مالي كه از ما باقي بماند صدقه است . ولي شما او را دروغگو و گنهكار و پيمان شكن و خائن دانستيد ولي خدا ميداند كه او هدايت شده و صادق و تابع حق بود.

تا اينكه ابوبكر وفات كرد و من ولي امر پيامبر و ابو بكر شدم پس شما مرا دروغ گو و گنهكار و پيمان شكن و خائن ديديد و خدا ميداند كه من رشد يافته وتابع حق هستم .»

ولي بخاري عبارت « ولي شما ابوبكر را دروغگو و گنهكار و پيمان شكن و خائن دانستيد » را تحريف كرده و بجاي آن كذا و كذا به صورت ذيل مي آورد

ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ نَبِيَّهُ - صلي الله عليه وسلم - فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - فَقَبَضَهَا أَبُو بَكْرٍ يَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - وَأَنْتُمَا حِينَئِذٍ - وَأَقْبَلَ عَلَي عَلِيٍّ وَعَبَّاسٍ - تَزْعُمَانِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ كَذَا وَكَذَا ، وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَنَّهُ فِيهَا صَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ أَبَا بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - وَأبي بَكْرٍ ، [4]

چنانكه پس از جمل? « تا اينكه ابوبكر وفات كرد و من (عمر) ولي امر پيامبر و ابو بكر شدم » بخاري جمل? ذيل « پس شما مرا دروغ گو و گنهكار و پيمان شكن و خائن ديديد و خدا ميداند كه من رشد يافته وتابع حق هستم .» قضاوت مولي علي را در بار? عمر حذف نموده است و روايت را به صورت ناقص ذيل آورده است:


فَقَبَضْتُهَا سَنَتَيْنِ أَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ رَسُولُاللَّهِ - صلي الله عليه وسلم - وَأَبُو بَكْرٍ ،

ثُمَّ جِئْتُمَانِي وَكَلِمَتُكُمَا وَاحِدَةٌ وَأَمْرُكُمَا جَمِيعٌ ، جِئْتَنِي تَسْأَلُنِي نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ ، وَأَتَي هَذَا يَسْأَلُنِي نَصِيبَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا­. [5]

7- ابن ابي الحديد بيست وچهار حديث در فضائل خاص مولي علي (علي ) نقل مي كند كه يكي از آنها را از مسند احمد چنين است . الخبر الرابع عشر كنتأنا و علي نورا بين يدي الله عز و جل قبل أن يخلق آدم بأربعة عشر ألف عام فلما خلق آدم قسم ذلك فيه و جعله جزءين فجزء أنا و جزء علي رواه أحمد في المسند و في كتاب فضائل علي ع وذكره صاحب كتاب الفردوس و زاد فيه - ثم انتقلنا حتي صرنا في عبد المطلب فكان لي النبوة و لعلي الوصية. [6] خبر چهاردهم : من (پيامبر) و علي نزد خدا نور واحدي بوديم چهارده هزار سال پيش از آنكه آدم را بيافريند . وقتي كه آدم را آفريد آنرا دو قسمت كرد ، يك قسمت مرا و قسمت ديگر را علي قرار داد .

ابن ابي الحديد مي گويد : اين حديث را احمد بن حنبل در مسند و صاحب كتاب «الفردوس» (ابن شيرويه ديلمي) نيز روايت كرده است‏ . ديلمي در دنباله روايت افزوده است: پيوسته اين نور يكي بود، تا اين كه در صلب عبد المطلب از هم جدا شديم پس (نور) نبوت در من است و (نور) وصايت در علي است

ولي اين حديث فعلا در هيچ يك از مسند احمد و فضائل احمد نيست !

نمونه­هاي ديگري ازين تحريفات را استاد علامه جعفر مرتضي در (التاريخ والاسلام ص13 تا 35 )آورده است .

8- محقق بزرگ سيد عبد العزيز طباطبائي در تركيه نسخه اي از طبقات ابن سعد را مشاهده ونسخه بر داري كرده است كه در فصلي از آن درحدود هشتاد صفحه در فضائل امام حسن وامام حسين عليهما السلام آورده بود در حالي كه اين فصل در هيچ يك ازنسخ چاپي فعلي آن نيست .

8- بي انصافي درجرح و تضعيف راويان فضائل أهلبيت و تعديل يا تقويت نواصب و مخالفان آنان كه نمونه هايي از اين بي انصافي ها

دانشمند زيدي مذهب « محمد بن عقيل علوي»دركتاب « العتب الجميل علي أهل الجرح و التعديل » آورده است او مي گويد:

بعضي رجاليون اهل سنت در وثاقت امام صادق (ع) و حسن بن زيد بن امام حسن (ع) و دو فرزند عالم محمد حنفيه (حسن و عبدالله ) را به جرم مخالفت آنان با اهل فتنه (ناكثين و قاسطين و مارقين) تشكيك نمودند و اصبغ بن نباته و ثعلبه بن يزيد الحماني (دو رئيس شرطه امير المؤمنين ) و حارث اعور را به جرم تشيع، يا روايت فضائل أهلبيت تضعيف كرده اند! [7]

و در مقابل عمر بن سعد قاتل الامام وخالد بن يزيد بن معاويه و زهير بن معاويه بن خديج و عنبسه بن سعيد بن عاص ناصبي و حريز بن عثمان دشنام دهندگان به مولا و عمران بن حطان خارجي را توثيق نمودند . [8] واين كار باعث ترويج باطل و كتمان حقايق نزد أهل سنت شده است. نمونه هاي اين تحريفات و تعصبات فراوان است.





[1] - حيات محمد(ص)چاپ مجمع جهاني أهل بيت قم عكس آن صفحه از چاپ اول و نسخ? صحيح روايت را آورده است

[2] -- منهاج السنه 7 / 515

[3] - صحيح مسلم باب حكم الفيئ 13 /1376 .

[4] - صحيح بخاري باب حبس نفقه الرجل قوت سنته ج 5 /2048

[5] - صحيح بخاري باب حبس نفقه الرجل قوت سنته ج 5 /2048

[6] - شرح نهج حديدي 5 /122.

[7] - تهذيب التهذيب ابن حجر العسقلاني ذيل اسماء مذكوره و العتب الجميل علي اهل الجرح والتعديل31 و 34و 40

[8] - العتب الجميل علي اهل الجرح والتعديل 67 و 74 و 86 و تهذيب التهذيب ابن حجر العسقلاني ذيل اسماء مذكوره


| شناسه مطلب: 73599