محققان اهل سنت و حدیث ثقلین

 ابو القاسم صلواتی گلستانی محققان اهل سنت و حدیث ثقلین بر فرض آنکه تواتر حدیث ثقلین ثابت نشود در صحت و اعتبار و مستفیض بودن آن شکی نیست ، زیرا علاوه بر آنچه ذیل هریک از احادیث درصحت اسناد حدیث ثقلین بیان کردیم، به اعتراف بعضی از علما بزرگ اهل

 ابو القاسم صلواتي گلستاني


محققان اهل سنت و حديث ثقلين


بر فرض آنكه تواتر حديث ثقلين ثابت نشود در صحت و اعتبار و مستفيض بودن آن شكي نيست ، زيرا علاوه بر آنچه ذيل هريك از احاديث درصحت اسناد حديث ثقلين بيان كرديم، به اعتراف بعضي از علما بزرگ اهل سنت اشاره مي كنيم كه بر صحت و بعضي بر تواتر آن نظر دادند.

1- سبط بن جوزي

وي نو? دختري عبدالرحمان بن جوزي است كه دركتاب «العلل المتناهيه» حديث ثقلين را با اين سند آورده است.أنبأنا عبد الوهاب الأنماطي قال انا محمد بن المظفر قال انا احمد بن محمد العتيقي قال حدثنا يوسف بن الدخيل قال حدثنا ابو جعفر العقيلي قال انا احمد بن يحيي الحلواني قال انا عبدالله بن داهر قال انا عبدالله بن عبد القدوس عن الأعمش عن عطية عن ابي سعيد قال قال رسول الله صلي الله عليه و سلم اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وإنهما لن يزالا جمعا حتي يردا عليّ الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما . [1]

عبد الرحمان بن جوزي پس از نقل اين روايت مي گويد:اين حديث صحيح نيست زيرا در سند آن عطيه است كه احمد بن حنبل و يحيي بن معين وغير آنها وي را تضعيف كرده اند و ديگري ابن عبد القدوس است كه يحيي گفته است وي رافضي خبيث است ! و ديگري عبدالله بن داهر است كه احمد و يحيي گفته اند : ارزشي ندارد و شخصي كه در او خيري از وي حديثي نقل نمي كند .

لازم است بدانيم اين عطي? عوفي همان است كه به جهت امتناع از دشنام دادن به مولي علي ع به دستور حجاج چهار صد ضربه شلاق خورد [2]

و عبد الرحمان بن جوزي اين روايت را از أبو جعفر محمد بن عمر بن موسي عقيلي در« الضعفاء الكبير » نقل كرده است ولي عقيلي در

«الضعفاء الكبير» اين حديث را با سند معتبر ديگري به صورت زير آورده است

حدثنا محمد بن إسماعيل قال حدثنا محمد بن سعيد بن الأصبهاني قال حدثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جابر أن النبي صلي الله عليه و سلم خطب يوم عرفة فقال في خطبته : قد تركت فيكم ما لم تضلوا بعده إن اعتصمتم به كتاب الله وأنتم مسئولون عني فما أنتم قائلون ؟ قالوا نشهد أنك قد بلغت وأديت ونصحت . فقال بأصبعه السبابة يرفعها الي السماء ويكبها الي الناس، اللهم اشهد [3] !

عبد الرحمن ابن جوزي در روايت اول حديث ثقلين از عقيلي از ابو سعيد خدري را به جهت سه نفر (عبدالله بن داهر و عبدالله بن عبد القدوس و عطيه) در سند ضعيف دانست. در حالي كه هيچ يك ازآن سه نفر در سند دومي نيامده است .

افزون بر آنكه سند آن منحصر به اين دو طريق عقيلي هم نيست [4]زيرا اين حديث با اسناد متعدد ومعتبر در صحيح مسلم و ترمذي و مسند احمد مستدرك حاكم و غير آن آمده است.

و نيز عبدالرحمان بن جوزي در كتاب «الموضوعات» خود صحيح مسلم و ترمذي و مسند احمد صحيح مسلم و ترمذي و مسند احمد را كتب اسلام مي شمارد كه در احاديث آنها تفحص لازم نيست وتنها در احاديث خارج از آنها بايد تحقيق نمود . [5]

حال چگونه ايشان روايت ترمذي و مسلم را نا ديده گرفته يا ضعيف مي شمارد ؟

ازين رو سبط بن جوزي پس از نقل حديث ثقلين از فضائل احمد،در پاسخ اين اشكال كه جد تو (عبد الرحمان) اين حديث را ضعيف شمرده است ؟!

سبط پاسخ مي‌دهد: حديثي كه از فضائل احمد نقل كرديم ، در سندش هيچ يك از كساني كه جدم آنان را تضعيف كرده وجود ندارد، بلكه اين حديث را ابوداود در سنن و ترمذي و عامه محدثان ديگر مثل رزين در« الجمع بين الصحيحين »آورده اند. [6]

لازم است بدانيم گنجي شافعي هم مانند سبط بن جوزي روايت حديث ثقلين را به أبي داود و ابن ماجه نسبت داده است [7] ولي در نسخه هاي فعلي كتب آنان حديث ثقلين نيست . تنها ابن ماجه

( م209 - 273هـ نويسند? يكي از صحاح شش گانه) حديث غدير (بدون حديث ثقلين ) را به صورت زير آورده است :

حدثنا علي بن محمد . حدثنا أبو الحسين أخبرني حماد بن سلمة عن علي بن زيد بن جدعان عن عدي بن ثابت عن البراء بن عازب قال : أقبلنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم في حجته التي حج . فنزل في بعض الطريق . فأمر الصلاة جامعة . فأخذ بيد علي فقال ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا بلي . قال ألست أولي بكل مؤمن من نفسه ؟ قالوا بلي . قال فهذا ولي من أنا مولاه . اللهم وال من والاه . اللهم عاد من عاداه [8]

ابن ماجة با سندصحيح از براء بن عازب نقل مي كند كه با پيامبر اكرم (ص) از حجه الوداع بر مي گشتيم . در مكاني ميان راه فرود آمد و دستور داد مردم جمع شوند . آنگاه دست علي را گرفت و فرمود : آيا من اولي به نفس هر مؤمني از خود او نيستم ؟ پاسخ دادند آري .آنگاه فرمود : هر كس من اولي به نفس او هستم ، پس علي وليّ اوست ، خدايا هر كس علي دوست دارد اورا دوست بدار و هر كس اورا دشمن دارددشمن دار .»

الباني در كتاب« صحيح و ضعيف سنن ابن ماجه » شمار? ( 1750 ) مي گويد : اين حديث صحيح است .

و مي دانيم يكي از مواقع بيان حديث ثقلين واقع? غدير خم پس از باز گشت از حج بود در حاليكه در روايت ابن ماجه نيامده است . آيا سبط بن جوزي و گنجي شافعي اشتباه كرده اند يا تحريف گران آنرا از نسخه هاي اصلي سنن أبي داود و ابن ماجه حذف كردند ؟

لازم به ذكر است كه أبو الفرج عبدالرحمان ابن الجوزي، (508هـ - 597)بر خلاف نوه اش سبط شخصي متعصب و بي انصاف است .وي در «المنتظم في التاريخ» از قول أبو إسحاق إبراهيم بن محمد الأرموي در بار? حاكم نيشابوري مي گويد : حاكم ابن البيع شخصي موثق در حديث و متمايل به تشيع بود و كتاب مستدرك الصحيحين را به گمان خود با شرائط بخاري و مسلم نوشت واحاديث صحيحي كه واجد شرائط صحت نزد شيخين بوده ولي آنان نياوردند درآنجا جمع آوري نمود كه بهترين آن حديث الطائر، ومن كنت مولاه فعلي مولاه است ولي اصحاب حديث كار او را نپسنديدند و به سخن او توجه نكردند !. [9] همين نظر عمق بي انصافي او را مي رساند .

2- علامه شريف سمهودي

وي پس از نقل تضعيف ابن جوزي، از اين نظر او تعجب كرده و به خوانندگان هشدار مي دهند فريب وي را نخورند و اياك أن تغتر به. [10]

3- ابن حجر هيتمي

وي پس از نقل حديث از مصادر معتبر مي گويد : حديث ثقلين را بيست و چند صحأبي وتعداد بسياري تابعي نقل كرده اند و طرق و روايات متعددي دارد ،در بعضي روايات آمده آنرا روز عرفه درحجه الوداع فرمود در بعضي آنرا در بيماري وفات در حالي كه حجره پراز اصحاب بود ، فرمود و در برخي ديگر آنرا در غدير خم فرمود .

پس سخن ابن جوزي در بار? ضعف اين حديث اشتباه يا ناشي از غفلت بقي? طرق حديث است. آنگاه به نقل تأييد سند حديث به وسيل? علماء مي پردازد . ويل لمن كفره نمرود! [11]

4-تفتازاني

او پس از پذيرش حديث ثقلين مي گويد : از اينكه پيامبر اكرم (ص)أهلبيت را قرين كتاب قرار داد مي فهميم تمسك به آن دو نجات دهند? امت از گمراهي است . [12]

5-مباركفوري

صفي الرحمن مباركفوري (م 1427 ق) پس نقل و قبول صحت حديث مي گويد : يكي از اين دو ثقل يعني كتاب اعظم از ديگري يعني عترت است. و أهلبيت عطف بيان براي عترت است . [13]

6 - شعيب الأرنؤوط

وي محقق و ارزياب معروف اسناد مسند احمد و صحيح ابن حبان و سير اعلام النبلاء وكتب ديگر است در مسند احمد در حديث 21618 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا الأسود بن عامر ثنا شريك عن الركين عن القاسم بن حسان عن زيد بن ثابت قال قال رسول الله صلي الله عليه و سلم : اني تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض أو ما بين السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي و إنهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض

تعليق شعيب الأرنؤوط : حديث صحيح بشواهده دون قوله : " و إنهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض " و هذا إسناد ضعيف لسوء حفظ شريك

شعيب الأرنؤوط مي گويد : تنها جمل? اول حديث ثقلين به دليل روايات شواهد (مشابه )آن حديث صحيح است كه تنها بر ترك دو خليفه دلالت مي كند ، نه جمل? دوم كه دلالت بر عدم تفرق آن دو مي كند زيرا در اين سند شريك وجود دارد كه ضعيف الحافظه است. پس اين سند ضعيف است!

در حاليكه در سند حديث شمار? 3754 و شمار? 4024 مسند احمد همين شريك است ، ولي شعيب الأرنؤوط سند آنرا تصحيح نموده است !

مورد ديگر حديث ثقلين روايت 11227 با اين سند است- حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا بن نمير ثنا عبد الملك يعني بن أبي سليمان عن عطية عن أبي سعيد الخدري... شعيب الأرنؤوط

مي گويد وهذا إسناد ضعيف لضعف عطية بن سعد العوفي . سند را به خاطر عطيه ضعيف مي داند. در حاليكه ذهبي در تلخيص مستدرك روايت 3045 كه سندش مشتمل بر عطيه و در بار? وزارت ابوبكر و عمر هست،صحيح معرفي مي كند. اين نشان مي دهد كه قضاوت آقايان بي طرفانه نيست بلكه بر اساس معيار دوگانه است!


7- ديد گاه ناصر الدين الباني

محمد ناصر الدين محمد بن نوح الباني،(1332هـ- 1420هـ) شخصيت علمي متعصب وهابي و صاحب سبك درعلم الحديث بود. وي در أشكودرة،كشور اروپائي آلباني متولد شد و در دمشق در رشت? علم الحديث تحصيل نمود و از سال 1390ق براي تدريس حديث در دانشگاه اسلامي وهابي مدينه فراخوانده شد . به مدت سه سال در آن جا تدريس نمود ودر سال 1999ميلادي جايزه بين المللي ملك فيصل بخاطر خدمات وي درباره حديث اهل سنت به وي تعلق گرفت وحدود چهل كتاب از وي تا به حال چاپ شده است ، مانند :

كه يكي از آنها سلسلة الأحاديث الصحيحة في الإسلام است

وي در كتاب «السلسله الصحيحه» پس از نقل اين جمله از حديث ثقلين (يا أيها الناس أني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي). مي گويد: اين روايت را ترمذي در (2/308) و طبراني در حديث شماره (2680) از زيد بن حسن انماطي از جعفر بن محمد از جابر بن عبدالله انصاري نقل كردند كه پيامبر اكرم(ص) در حجه الوداع روز عرفه بر ناق? قصواي خود خطاب به مردم آنرا فرمود. و ترمذي سند آنرا حسن دانست .

الباني مي گويد :اين سند صحيح است زيرا اين حديث شاهدي از حديث زيد بن ارقم دارد كه گفته است: دركنار آب غدير خم بين مكه و مدينه پيامبر براي ما خطبه خواند. آنگاه او حديث را نقل كرده است.

وي ادامه مي دهد : اين حديث را مسلم در ( الصحيح7/122 و123) و طحاوي در( مشكل الآثار 4/368) و احمد در (فضائل4/366 و 367) و ابن أبي عاصم در (السنه 1550 و 1551) و طبراني در (المعجم5026) از طريق يزيد بن حيان تميمي نقل كرده اند.

و نيز احمد در مسند (ج4/371) و طبراني حديث (5040) و طحاوي، اين حديث را از طريق علي بن ربيعه نقل كرده اند. كه مي گويد: زيد بن ارقم را در حالي كه بر مختار (بن عبيده پس از خروج) وارد يا از نزد او خارج مي شد. ملاقات كردم و از او پرسيدم :

آيا حديث ثقلين را از پيامبر اكرم(ص) شنيدي؟ گفت آري.

الباني مي گويد: سند اين حديث صحيح است و اين حديث طرق ديگري هم دارد، نزد طبراني به شماره حديث (4969 و 4971 و 4982 و5040)و بعضي ازآن طرق نزد حاكم در (مستدرك ج3 / 109 و 148 و 533) آمده است، وحاكم و ذهبي (در تلخيص المستدرك) بعضي از آن طرق را صحيح دانسته اند .

و اين حديث شاهد ديگر از طريق عطيه عوفي از ابو سعيد خدري از پيامبر اكرم(ص) دارد، به اين صورت : اني اوشك ان ادعي فأجيب وإني تركت فيكم ما إن اخذتم به لن تضلوا بعدي الثقلين أحدهما اكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء الي الارض وعترتي أهل بيتي ألا وإنهما لن يتفرقا حتي يردا عليّ الحوض.

الباني مي گويد: اين حديث را كه احمد در صفحات (14 و1، و26 و59 ج3) مسند آورده: ابن أبي عاصم درالسنه حديث شماره (1553 و1555) و طبراني درالمعجم حديث شماره (2678 و2679) و ديلمي در فردوس الاخبار(2/1/45) آورده و اين اسناد همگي حسن است . وشواهد ديگري از حديث ابو هريره نزد دارقطني (ص529) ونزد حاكم (مستدرك 1/93) و نزد خطيب در كتاب «الفقه والمتفقه ج1/56) دارد.

و نيز حاكم (نيشابوري) آنرا ازابن عباس نقل و سند آنرا تصحيح نموده و ذهبي نيز با او در اين تصحيح موافق است. و نيز ابن عبدالبر در جامع بيان العلم (2/24، 110) آنرا ازعمرو بن عوف (صحابي) آورده است. الباني ادامه مي دهد:

هرچند بعضي كلمات مفرده اين حديث سندش خالي از ضعف نيست، ولي بعضي از اسناد متعدد آن بعض ديگر را تقويت و تصحيح مي كند و بهترين نقل آن حديث ابن عباس است .

و شاهد قوي ديگر آن نقلي است كه به خود علي(ع) مي رسد كه آنرا طحاوي در مشكل الآثار (2/307) از طريق أبي عامر عقدي نقل كرده است كه همه رجال سند آن موثق هستند غير از« يزيد بن كثير» كه او را من نشناختم و پس از تحقيق فهميدم اين كلمه تصحيف شده و صحيح آن «زيد بن كثير» است كه از شيوخ بني عامر و از راويان محمد بن عمر بن علي است.

سپس ديدم نزد ابن أبي عاصم نيز در حديث (1558) سند به همين گونه ضبط شده است، در نتيجه به اين تحقيق خود اطمينان پيدا كردم.

الباني مي افزايد: شاهد ديگر روايتي است كه شريك از ركين بن ربيع از قاسم بن حسان از زيد بن ثابت به پيامبر اكرم مي رساند و آنرا احمد در مسند (ج 5 / 181 ـ 189) و ابن أبي عاصم در (1548 /1549) و طبراني در كبير (4921 و 4923) آورده و اسناد آن حسن است.

هيثمي در مجمع ازوائد (1/170) مي گويد: اين روايت را طبراني در معجم الكبير روايت نموده و رجال آن موثق هستند ودر موضع ديگر (9/162) گفته احمد آنرا روايت نموده و سند آن بسيار خوب است.

آنگاه مي گويد: پس از مدت زيادي از نقل اسناد ومدارك اين حديث، مقدر شد من مسافرتي از دمشق به عمان بنمايم و ازآنجا به «امارات عربي» در سال 1402 هـ . ق بروم.

در قطر بعضي از دكترها و اساتيد خوش قلب (أهل سنت تازه كار) را ديدم كه رساله اي در تضعيف حديث ثقلين نوشته و نسخه اي از آنرا به من هديه كردند. وقتي آنرا مطالعه كردم ديدم او در علم حديث تازه كاراست و دو اشكال اساسي كار او را به وي تذكر دادم. [14]

اول: آنكه او تنها بعضي از مصادر رائج چاپ شده اين حديث را آورده و كوتاهي زيادي در تحقيق آن نموده زيرا بسياري از مصادر حديث با سندهاي صحيح يا حسن را بررسي نكرده بود .علاوه بر آنكه شواهد و قرائني اين حديث را تائيد مي‌نمايد چنانكه هر محققي كه آنرا بررسي كند مثل ما اين شواهد را مي يابد.

دوم: آنكه ايشان اعتنائي به اقوال علماي تصحيح كنند? سند اين حديث ننموده و به قواعدي كه در علم درايه دارند كه «حديث ضعيف باكثرت طرق قوي مي شود» توجه نكرده، از اين رو به اشتباه بزرگي افتاده و حديث را تضعيف كرده است !!

البته قبل ازملاقات با ايشان به من خبر رسيده بود كه يكي از دكترها در كويت نيز اين حديث را ضعيف شمرده است.

هم‌چنين مي‌افزايد پس از آنكه صحت اين حديث براي من ثابت شد و من آنرا در كتاب خود اعلام كردم، يكي از برادران (أهل سنت) را ديدم تحت تاثير آن دكتر، به من پيام داد و اشكال گرفت كه چرا در كتاب «صحيح جامع الصغير» در حديث شماره (2453 و2454 و 2745 و 77544) آنرا نقل كرده و صحيح دانستم؟ او اين كار مرا عجيب دانست و از من خواست در اين كارم تجديد نظر كنم.

من با پيشنهاد او موافقت كرده واحتياطاً دو مرتبه اسناد آنرا بررسي وبه همان نتيجه سابق رسيدم و به او رسانيدم ، شايد اين برادر ما متوجه خطاي آن دكتر كويتي شده و بفهمد بي­جا بر او اعتماد كرده است.

اميدوارم از اين پس ايشان فرق بين شخص تازه كار در علم حديث، و شخص متخصص راسخ در آنرا دريابد. و اين عدم تشخيص و غفلت مشكلي است كه بسياري در آن فرو رفته­اند كساني كه به هر كتأبي در اين زمينه اعتماد مي­كنند، در حالي كه نويسند? آن سابقه اي در اين علم ندارد و تازه كار است و ناشيانه در اين باره نظر مي دهد.[15]

با اين بيان روشن شد كه سخن عبد الرحمن بن جوزي كه در كتاب «العلل المتناهيه» آنرا از احاديث ضعيفه شمرده است. چقدر بي پايه و از روي تعصب است.



[1] - العلل المتناهيه 1 / 269 عبد الرحمن بن علي بن الجوزي الناشر : دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة الأولي ، 1403 تحقيق : خليل الميس .

[2] - تهذيب التهذيب ج7 /202

[3] - الضعفاء الكبير المؤلف : أبو جعفر محمد بن عمر بن موسي العقيلي الناشر : دار المكتبة العلمية - بيروت الطبعة الأولي ، 1404هـ - 1984م .

[4] - نفحات الأزهار ج2 / 50 .

[5] - الموضوعات /99 .

[6] - تذكره الخواص ج 2 / 375 .

[7] -كفايه الطالب ص 50 .

[8] - سنن ابن ماجه ا /43 المؤلف : محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الناشر : دار الفكر - بيروت تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .

[9] - المنتظم 4 / 320

[10] - جواهر العقدين.

[11] - الصواعق المحرقه / 90.

[12] - شرح مقاصد في علم الكلام ح2 /303 ط دار المعارف النعمانيه باكستان.

[13] -تحفه الاحوذي بشرح جامع الترمذي ج 10 /197 .

[14] - بعضي مي گويند منظور وي دكتر سالوس است .

[15] . السلسله الصحيحه، آلباني 4/260 ح1761.


| شناسه مطلب: 73604